عدد 9 (قسمت دوم)

ظهور کنز گنج الهی چنانچه حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند" اولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا محمد".

 جالب است بدانید خانه مبارک کعبه اولین ظهور خلقت در خشکی در 25 ذیقعده تولد پیدا کرد، و اولین بنّا ی آن خانه خداوند است و از آنجا خشکی به همه زمین گسترده شد . آنجا به امر خدا قبله مسلمین قرار گرفت .عدد ابجد کلمه قبله 137 است. 100=ق که جایگاه عددی اش 19 است و معنی نگهدارنده می دهد، و 37 همان عدد کلمه اول است. پس در واقع قبله که قلب زمین است نگهدارنده حقیقت سّر تمام مقامات آسمانی و صفاتی  و مولایی و محرابی وصل کننده عالم ظلمت دنیا به عالم نور قرب اعلا است.وبیت عتیق خوانده می شود و حرمش احرام میخواهد و در احرامش باید مُحرم شویم. اعمال عبادی ما مخصوصاً نماز شرط قبولیش رو سوی قبله داشتن است.

خداوند کریم وقتی می خواست بدن جسمانی ما را در رحم مادر خلق کند، اول ارض خشکی قلبمان را روی جایگاه آبی رحم مادر خلق کرد و قلب ما هم خانه خدا شد " فواد المومن بیت الله"و تمام عروق با گردش خون به طوف قلب هرگز از قبله بدن جدا نمی شوند و الا حیات آنها بخطر می افتد. پس ما هم باید هرگز از توجه به وجه قلبمان از مجرای رضای خدا به قلب عالم امکان ، حضرت امام زمان(عج) به توجه خانه هدا و وصل شدن به قبله جدا نشویم و الا حیات معنویمان در دنیا و آخرت به خطر می افتد و به هلاکت ابدی می رسیم.

همان طور که انسان وقتی به مدرسه می رود کلاس اوّل را طی می کند تا با سواد شود. این کلاس اوّل تا دکتری و پرفسوری هم آدم با سواد در تمام مراحل تحصیلات و مقامات و حتّی آثارش ظهور و بروز و حتی بینه ی آن است. این نکته ای است که هر کس در عمل برای دیگران هم سعی کند اوّل شود تا در زندگی و شئونات ارزشی دیگران هم مؤلّفه باقی بماند حضرت ابراهیم (ع) می فرماید" ربنا هبلنا من ازواجنا و ذرّیاتِنا قرة اعین و للمتّقین اماما" پروردگارا ببخش بر ما از همسرانمان فرزندانی  که نور چشم ما باشند  و برای متقین پیشوا و امام.

وجود حضرت زهرا (س) در اهل بیت مکرّمشان یک است زیرا یک خانم و 13 آقا هستند یعنی 14 نور مقدس که همه ی بزرگواران نورٌ واحدند.(14=13+1) ایشان در مقام خلقتی یک است همینطور در کلمه ی نساء معنی کردیم عدد ابجد کلمه نسا = 111 = الف بود پس عدد ابجد الف = یک است دیگر اینکه امام عسگری (ع) در کتاب چهلچراغ (ص31) از کتاب اطیب البیان جلد13صفحه225 آمده است: "نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجه الله علینا" (ما همه حجت های خداوند هستیم مردم و مادر ما حجت است بر ما) حالا خوب دقت کنید. بنا براین خود خانم اول است و در عالم سّر ایشان دوّمی ندارند.

نکته: همانطور که در کلمه خواندیم که میزان و الف وجود  و کلمه اش شاخص ولایت و رسالت است این چنین که اگر کلمه نساء را نروفی بنویسیم ن  س     ا   ها   میم   زا  ها

                            الف=111========     110 + 1   +     110        

اسم زن هم در عدد ابجد می شود57 که برابراست با 3 برابر 19. زبر و بینه اش با هم مساوی است: زا . ن و ن= 57=57 . در ضمن اینکه اسم زن اگر با هم جمع شود میشود 114 که خانم فاطمه زهرا کوثر عالم و کل قرآن است.  جایگاه انسان کامل(بلوغ خلقت در حقیقت نه/9) و عالم قرب. عدد ابجد اول= 19 که این برابر است با عدد ابجد کلمه واحد = جایگاه عددی حرف (نُه) و حروف نوزده برابر 72 = کلمه سجده. حال 7+2=9. نام مبارک فاطمه (س) برابر است با کلمه ی قله (135)   واحد = 19 نُه=9= 5 + 3 + 1 کلمه عدد 19 جایگاه حرف ق و عدد ابجدش 100 می باشد. فاطمه =9=135جایگاه عدد حروف نُه برابر کلمه نَه(لا) می باشد قرب=302 ←5+2+3 ،جایگاه ام 41 برابر ام← 5 =1+4 نَه = لا که همان مجرای توحیــد است

ن + ه

نُه درباطن عدد10   - 50 + 5 = 55، عدد ابجد حرف (ل=30+الف=1=31)لا=31 جایگاه عدد           ح                        حروف (لا) می شود13 که همان گنج توحید است =1+3=4  

.                           -10= 5 + 5، عدد ابجد حروف سی=70 حروف سی یک=100

.                           (100=20=ک+10=ی+ی=س=60) اگر حروف لا  را بصورت بسیطی .                       .                               بنویسیم(سی=س+ی= 60+10=70)                        

.                          -9 جان عدد10 عدد ابجد یک و(ی و ک=30) برابر حرف = لا. توحید به .                          حروف لا. عدد 100 برابر حرف (ق) و جایگاه عددی حرف (ق) هم

.                           می شود 19

جایگاه عددی حروف لا=13=4 = 3 + 1=40=م . در نتیجه اینکه در حقیقت طهارت در سّر الاسرار عالم در بلوغ نه ظهور نوزده مجرای توحید بر عالمیان ظهور دارد که جان سجده و ظرف عبودیت مولای سبحان است.

ن + هـ = 55 = 10 ← 1 = 0 + 1 = الف حروف و تمام چهار چوب خلقت

14 + 5 = 19 = 10 ← 1 = 0 + 1 = 1 = عدد 10 =4+3+2+1

نموداری از ظهور اسرار خلقت در عدد9 

همانطور که توضیح داده شد پروردگار عالم اولین ظهور خود را از گنج احدیتش جل وجلاله اسم مبارکش (واحد) را که ظرف نورانی همه اسرار و ظهورات حرف و اعداد همه مخلوقات بود مظهر قرار داد . کلمه واحد عدد ابجدش 19 بود و خود به معنی یکتایی خالق بی همتا است. اما  همانطور که در اسرار عدد 9نوشته شدعدد ابجد حرف نُه برابر55 بود که در جمع عددی 10 میشد.و چنانکه گفته شد 9 باطن 10 است.جالب است که در جایگاه عددی حروف نُه عدد 19 می شود(19=5=هآ=14=ن) ، پس در این نمودار متوجه میشویم که بلوغ خلقت در عالم واحد عدد19 است در جایگاه نُه.

پس در واقع قله اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 درس زیبایی دارد. کلمه قله برابر عدد135 است و این عدد برابر نام مبارک فاطمه (س) است. شاید شما بفرمایید چرا؟ در خلقت نوری، خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت همه اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد  و خداوند جل عظمته فرمود: ما اورا صابره یافتیم و قبول شد، پس خداوند در آیه اولین سوره مبارکه نساء می فرماید: همه مخلوقات را از یک نفس واحد خلق کردیم. و در واقع کلمه نساء همان الف وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند، پس همه در بلوغ نه هستند بنابراین بلوغ 9 همان تسخیر همه اعداد و حروف است که در انطباق قرار می گیرد. و اگر حضرت امام عسکری (ع) می فرماید ما معصومین همه حجتای خدا بر مردم هستیم و مادر ما حجت بر ماستشاید این ظهور باطن است.

خانم در عالم دنیا 9 سال در منزل رسالت است و9 سال در منزل ولایت و منزل مهبط وحی و مختلف الاملائکه است یعنی محل رفت و آمد ملائکه مقرب. او کسی است که بعد از رسول خدا (ص) جبرئیل بر او نازل شد و احادیث قدسی را به خانم فرمود. و حضرت علی (ع) احادیث را می نوشت. او کسی است که وی را " ام الائمه" نام نهاده اند و ام الانبیاء و ام المومنین و ام ابیها است. که نمدار صفحه پیشین گویای این مطالب است.

برای رسیدن به حرف ق باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است مگر نه اینکه ورود در قرآن باید از 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم بگذرد. و ورود در حریم حرم مطهر معصوم صلوات الله علیهم اجمعین مخصوصاً در حرم الله ، نزد خانه ی کعبه ، باید آماده قربانی باشیم تمام عالم نفوس حیوانیت را ، باید قربان نفس انسانی یعنی: نیت قربتاً الی الله کنند .

آنجا هم باید از 19 حروف پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین باید گذشت عدد ابجد کلمه قربانی می شود3=12(3+6+3) 363 در اصل عدد 300 یعنی افشا کنند 63 همان جایگاه اربعین، محل رسیدن به تعالی انسانیت، موسی علیه السلام وقتی دعوت شد به وادی مقدس پروردگار عالم فرمود: کفشهایت را بیرون بیاور اینجا وادی مقدس است.

پروردگار عالم علی بن ابی طالب (ص) را در پاکترین و مقدسترین مکان در خانه ی خودش (اشاره به عالم قرب علی (ع)) بدنیا آورد. پس تمام شیعیان، در رسیدن به قرب کعبه می فرماید اینجا وادی مقدس باید 1000 کیلو متر جلوتر بعدد (الف) غسل کنی و لباسهایت را مخصوص کنی و با لبیک و ذکر و حال خوش بیایی نزد قبله جانها شاید این حدیث اینطور است که وقتی موسی (ع) از خداوند زیارت خودش را درخواست کرد پروردگار عالم فرمود لن ترانی ، تو هرگز نه در دنیا و نه در آخرت و نه تو و هیچکس راه ندارد که مرا ببینی . امّا خداوند جلیل به کوه طور تجلی فرمود . که بعضی مفسران می گویند این نور شیعه ی علی بن ابی طالب بود که کوه متلاشی شد و حضرت موسی علیه السلام بیهوش شد "دکاً و خّر موسی صعقا ". می فرمایند آقا حضرت موسی (ع) از خداوند خواست خدایا کاش مرا مقام شیعه های علی بن ابی طالب (ع) عطا فرمایی. و جایگاه عددی قربانی میشود 66 برابر نام مبارک الله جل جلاله حالا خوب فکر کن که قربانی در کنار خانه خدا یعنی چه؟

هر نماز گذار در هر جای دنیا باشد باید برای قبولی نمازش که بفرموده پیامبر گرامی (ص) "عمود الدین الصلوه" بعنوان وصل شدن مأموم به امام باید طهارت ظاهر و باطن داشته باشد، لباس مخصوص بر تن داشته باشد مثل لباس نماز خانمها و لباس طاهر بر مردان. باید احکامش را بجا آورد. در واقع بنوعی مُحرم بشود و وادی عشق باید بقول آیه مبارکه نازعات آیه ای که برای حضرت موسی (ع) آمده است : که پروردگار عالم فرمود فاخلع نعلیک . کفشهایت را بیرون بیاور اینجا وادی مقدس است . یعنی خیلی چیزها که در حال عادی با مردم روبرو می شوند در نماز برای او حرام می شود ، و باید روی خود را به قبله کند دیگر وقت نماز نباید رویش را برگرداند. اگر سهواً یا عمداً رویش را برگرداند نمازش باطل می شود . پس در واقع عالم نماز عالم عدد 19 به واحد رسیدن و به بلوغ حقیقی انسان شدن است.

عدد نه با حروف

عدد نه با حروف یعنی نَه در واقع بلوغ انسان در حد کمال نَه گفتن به تمام اموری است که خداوند کریم به آن رضایت ندارد. فقط راه تشیع به امام معصوم (ص) که راه بندگی است نه می باشد، یعنی اخلاص پیدا کردن ، نَه یعنی به تمام اِله های هوی نفسی نَه گفتن نَه یعنی به توحید واقعی رسید . در عربی نَه می شود لا. یعنی لا اله الا الله پیامبر اکرم (ص) فرمود" قولوا لا اله الا الله تفلحون بگوئید لا اله الا الله تا رستگار شوید. امام رضا (ع) فرمود حدیث سلسله الذهب کلمه لا اله الا الله حصنی فِمِن دخل حصنی امن مِن عذابی بعد فرمود بشرطها و شروطها و اَنا مِن شروطها. (کلمه مبارک لا اله الا الله قلعه اَمنی است که هر کس عملش توحیدی باشد و در آن حصن وارد شود از عذاب قیامت ( دنیا و آخرت ) امنیت پیدا می کند. بشرط اینکه امام رضا (ع) می فرماید من شرط آن باشم یعنی امام رضا (ع)) یعنی بشرط رضای خداست و رضا به رضای خدا رسیدن.

پس شرط به رضای خدا رسیدن آنست که به تمام رضاهای دل ظاهری و به تمام هوی نفسهای درونی نه بگوئیم. خیلی کار سختی است . جهاد اکبر است ؛ این مقام بلوغ بندگی و رسیدن به کمال انسانی و در نهایت در جایگاه قرب الهی واصل شدن است اما به عدد کلمه ی لا به عدد ابجد آن می شود31(3+1) = 4 در اصل عدد 4 همانطور که گفته شد تمام چهارچوب حقیقت آیه الکرسی و گنج 4 روی 10 است . اما اگر به حروف بنویسیم سی و یک . عدد ابجدش می شود. سی = 70 = 10 + 60 ( 70 = ی + س )

یک ← ( ی = 10 + ک = 20 = 30 ) پس صد100 = یک30 +سی 70 عدد 100 برابر حرف ق است همانطور که توضیح داده شد . و جایگاه آن 19 است . و عدد 19 جایگاه حرف نُه است . پس در حقیقت اخلاص یعنی خالص شدن همان به بلوغ 9رسیدن است.

عدد 19 همانطور که متذکر شدم . ( در جمع عددی (10=9+1) یک بعلاوه 9می شود10. و همان گنج تمام اسرار و حقیقت 4 روی10 و عدد40 است و40 باب طهارت و عدد طلاست پس خلوص تمام این زیبائیهاست. امیدوارم از این درس هدف نویسنده را دریافت کرده باشید.

بلوغ عدد 9 در اسم مبارک حضرت زهرا (س) عدد ابجد اسم مبارک خانم تنها اسمی است در اسماء متبرک 14 نور مقدس که جمع عددیش 9 می شود. نام مبارکش فاطمه (س) بعدد (135) ← 9 = 5 + 3 + 1 خواندیم.

حال اگر عدد 135 را بخواهیم بصورت جابجایی بنویسیم 6 عدد را بما می دهد که هر کدام در جمع عددی 9 می شود.

1-    پس "جلا بیبهنّ" با عدد نون مشدد 9=1+3+5= 153 – 2 → 135  در واقع در سوره در آیه 59 سوره مبارکه احزاب جلابیهبهن به معنب چادر آمده است. پس عدد 153 که ابجد کلمه (جلابیبهن) است. در واقع اعداد نام مبارک فاطمه (س) است که جابجا شده و جمع عددیش 9 می باشد. پس بلوع عبادی یک خانم شیعه ، چادر واقعی یعنی حجاب اوست. کلمه حجاب عدد ابجدش 14 است و در قرآن کریم در 14 آیه مبارک برای خانم ها بصورت های مختلف امر حجاب آمده است.

عدد 14 در حقیقت جایگاه حرفی حرف (ن) است. و نون پشت تمام حروف الفبا کار می کند و به همه کلمات معنی و جان واقعی می دهد. یک مادر پاک دامن و عالمه می تواند دنیایی را با تاثیراتمعنوی خود تکان دهد چنانچه امام خمینی فرموده است: مادر با یک دست گهواره را تکان می دهد و با یک دست دنیا را تکان می دهد.. در واقع آن نون ساکن وجود اوست که پشت حروف عمل خودش و فرزندانش معنی و مفهوم انسانیت را می تواند بروز و ظهور دهد. دیگر اینکه عدد 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت اسرار خلقت است که پشت حجاب عالم دنیا راه رسیدن به قرب را نمایان می سازد.

نکته دیگر اینکه در دنیا هر دانه ای اگر بخواهد سبز شود باید در حجاب خاک قرار بگیرد، یا در تاریکی تا برای کسب نور با آب کم کم راه خروج را از ظلمات به سمت نور پیدا کند و مفلح شود. خداوند کریم انسان را اشرف مخلوقات هود در حجاب پیچیده در دنیا خلق فرمود ، یعنی انسانیت او در ظلمات حیوانیت نهفته است و باید تلاش کند با انوار رسولان و معصومین (ص) و تحت تربیت الهی  و با پیروی از و شیعه شدن به امامان معصوم (ص اج)خود را از ظلمات نفس حیوانی به نفوس انسانی که قابلیت رفتن به قرب الهی را دارد برساند. حجاب ظاهر هم برای آقایان در سوره مبارکه نور  چنین آمده است" قل للمومنین یغضو ابصارهم و یحفظو فروجهم " و چه برای خانمها " قل للمومنات یغضض ابصارهن و یحفظوا فروجهن" آمده است. همه برای رسیدن رشد حقیقی و به کمال معنویت ِ انسانی است تا در این حجاب به بلوغ 9 عمل بوانیم با شاخه و برگ و میوه انسانی در عالم قرب به مقام " عند ربهم یرزقون" برسیم.انشاءالله

بنا براین تمام زحما ما که همه رحمت است اولاً شناخت حجاب است و ثانیاً برداشتن حجاب از چهره قلبی خودمان. در مرتبه سوم زیارت روی زیبای چهاردهمین نور ولایت و امامت حضرت حجه بن الحسن صلوات الله علیهم اجمعین که در امتحان ما در پس حجاب است. در حالی که برای او هیچ حجابی وجود ندارد. "اللهم ارنی الطلعه الرشیده و القره الحمیده" این است هدف ، "سلام هی حتی مطلع الفجر" رسیدن به محل طلوع فجر صبح صادق.انشاءالله

·        9 = 135 = فاطمه(س)

·        9 = 153 = جلابیبهن (آیه 59 سوره ی مبارک احزاب حجابی بنام چادر)

·        9 = 531 = تاسع

·        9 = 351 = قرآن

·        9 =  315

·        9 = 513

و جمع عدد یک تا 18 سن مبارک خانم = 171(کلمه معانی (1+7+1=9). نام مبارک وجود مقدس خانم تماماً گنجینه ی اسرار است . پس اگر خوب بفهمیم و انشاء الله به خلوص عمل کنیم به ریشه ی طهارت و اخلاص دست پیدا می کنیم . پس این کلمه مبارک با جمع عددی ( 9= 3+5+1) جلابیبهن. باطن خود را بخوبی افشا می کند که حجاب واقعی برای زنان همان باطن 9 است و تمام اعمال انسان یک خانم را تحت الشعاع عمل به آن قرار می دهد و برداشتن این حجاب، کمال عمل خالصانه برای آخرت از دست می رود. و بصورت بدن بدون پوست چگونه زشت و بلا استفاده و در حال عذاب زندگی بدون لذت و پر عذاب را برای خودش و آخرت فراهم می آورد. پس باید این حروف و اعداد مقدس را خوب بفهمیم.

بلوغ هر خانمی به عدد 9 سال تمام است و هر خانمی خود حامل فرزندانی است که 9 ماه در بطن او به کمال بلوغ نوزادی و تولد می رسد پس زن در حقیقت کمال خلق شده و از او اجتماع و انسانیت به کمال می رسد ، چنانچه پیامبر گرامی درباره اش می فرماید بهشت زیر پای مادران است. سن مبارک خانم هم اسرارش همان 9 است.

عدد سن مبارک 18 سال است و اگر 9 = 8 + 1 در جمع عدد 9 می شود اگر در عدد یک تا 9 ضرب شود جواب همه 9 است. عدد 9+9 = 18 می شود و عدد 18 جایگاه حرف (ص) و اسرار بلوغ منازل عالم دنیاست که اگر ( 9 = 8+1) اعداش را جمع کنیم باز هم 9 می شود. اگر عدد 153 را بر 9 تقسیم کنیم میشود 17 رکعات (نماز) شاید یکی از اسراری که در نماز خانمها چه نا محرم باشد یا نباشد باید چادر و حجاب کامل داشته باشد اگر عدد 135 بشود 351 برابر کلمه ی قرآن خیلی زیباست وقتی می بینی کتاب آسمانی ما شیعیان و مسلمانان قرآن با عظمت است ، زیرا جمع عددی آن 9 می شود ( 9 = 1 + 5 + 3) یعنی بلوغ کامل تمام کتاب های آسمانی و حتی تمام کتابها در او جمع است . و حتی باطن کتاب مبارک قرآن محیط بر تمام عوالم هستی از ظاهر تا باطن است و بکلام خالق یکتا سوره ی مبارکه انعام آیه و عنده مفاتح الغیب لایعلما الا هو تا آخر

ما انسان های معمولی نمی توانیم با قرآن جمع شویم چون هم جنس آن نیستیم . قرآن حقیقت وجود انسان کامل است . اما باید در آیات و کلام مبارک الهی ضرب شویم . تا به عمل خالصانه قیمت بگیریم و بها و قیمت آن رضوان الهی است انشاءالله .. اگر عدد ابجد قرآن را بر 9 تقسیم کنیم می شود 39= 2 ÷ 351 عدد 39 جایگاه حرف سین میزان همه ی حروف است اما عدد 531 برابر کلمه تاسع یعنی 9 به عربی است . این عدد فاعل تسع است و عالم نه گانه و ظهور معنایی را به نمایش می گذارد که این عدد (خوانندگان عزیز بدانند که فارسی باطن عربی است) و حقیقت و اسرار ملکوتی عدد9 را کاملاً هویدا می کند.

عدد 531 را اگر بر 9 تقسیم کنیم برابر عدد 59 برابر نام مبارک آقا مهدی صلوات الله علیهم اجمعین می شود یعنی نهمین ذرّیه نورانی آقا ابا عبدالله الحسین که خود آقا حامل 9 ذرّیه متولد شده است .

پس اگر عدد ابجد 59 را با هم جمع کنیم می شود 14 (14= 9 + 5) یعنی این باطن همه ی 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است و در ضمن آقا چهاردهمین معصوم روی زمین است . و اگر یک و 4 آن را جمع کنیم میشود ( 5 = 4 +1 ) یعنی بسته شدن حلقه پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین. اوست که با لقب مبارک ابوالقاسم و نام مبارک ( م، ح، م، د) (ص) می آید. اما حکومت آقا امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین بعدد 9 پیرو مطالب عددی که در ولایت آقا در کتاب گنج الالف نوشته ام. اینجا مطلب زیبایی که باید متذکر شوم اینست، که همانطور که می دانید، بلوغ تمام حقیقت حکومت ظاهری و باطنی از عالم سرّ تا اسفل السافلین دنیا. و رساندن به هدف نهایی پروردگار عالم از ظهور اسرار و خلقت گنج وجودیش همه و همه اهداف پیامبران (ع) و اوصیاء آنها علیهم السلام و صدیقین و اولیاء و شهدا و تمامی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین در زمان آقا حجه بن الحسن العسکری المهدی المنتظر صلوات الله علیهم اجمعین ظهور می دهد و حقیقت حکومت نور بدون ظلمت . انسانیت بدون حیوانیت در عالم سایه گستر می شود. و خداوند اعلا مرتبه تمام گنج های خلقتش را از دل کوه ها و دریاها و معادن و نزولات آسمانی و تمام علوم را در آن زمان به عدد 9 بلوغ گنج عالم در اختیار آقا قرار می دهد و تمام جن و انس به تواضع در مقابلش سر تعظیم فرود می آورند. و شاید همان بهشتی که حضرت آدم (ع) در آن بدنیا آمده بود. دوباره برای فرزندانش محلّ پذیرایی می شود امّا این بار با ظهور امام زمان و حقیقت سرّ گنج ولایت. در عدد نُه و جان جایگاه نوزده (به تمامی معانی)

آدم (ع) وجود مبارکش جمع کننده ی تمام اسرار ، نه گانه عالم بود و او ظرف اسماء الحسنی عالم شد و خداوند بی همتا او راگنجینه ی معارف و اسماء خود قرار داد و آدم (ع) بدون کم و کاست همه را به برای ذریه هایش پدری کرد و زحمت کشید. به ارث بجا گذاشت . و هر پیامبر بزرگواری بنوعی این زحمات را به هدف نزدیک و نزدیکتر کردند تا به وجود آقا و سرور مان تمام عالم نه گانه حالا خود را به آقا عرضه می کند که او نه عالم وجود است و همه بر او ساجدند و ایشان نهمین فرزند آقا امام حسین (ع) است. ( همینطور که در عدد به عدد ده نوشته شد)

امیدوارم ما در این گنج ظهور، از یاران با وفای آقایمان باشیم البته یار آقا هم باید به بلوغ فهم و شعور و ایمان و عمل 9 رسیده باشد. پس خداوند کریم اگر به حکمت آدم (ع) را از بهشت بدنیای (لیل) آورد لباس های بهشتی را از او و خانم حوا(س) گرفت تا خود با زحمت تمام مایحتاج دنیا و آخرتشان را تهیه کنند که دنیا باطن آخرت است . و تا با عمل صالح بتوانند همه را هدایت کنند که هر کس خود باید بهشت را خلق کند و باید ریاضت بکشد تا معمّاهای آخرت خود را با راهنمایی راهنمان معصوم (ص) حل کند و خود را به جایگاه ظهوری بهشت خود برساند.

خداوند اعلا مرتبه هم درآیه 111سوره ی مبارکه توبه می فرماید" ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم باَنَّ لهمُ الجنّه" در همین آیه مبارکه آمده است که این وعده در کتب آسمانی تورات و انجیل هم آمده است من بهترین مشتری برای شما هستم برای اموال و انفس شما به قیمت بهشت . در حالیکه همه ی نعمتها را خود داده است. بهشت یعنی رسیدن به بلوغ نُه عمل و بهشت جای مخلصان و مؤمنان و طاهران واقعی است. پس به وجود مولایمان این هدف در دنیا ظهور پیدا می کند و وعده پروردگار عالم محقق می شود. (اللهم عجل لولیک الفرج اللهم اجعلنی مِن انصاره و اعوانه و ذابین عنه و المستشهدین بین یدیه).

عالم سرّ و حقیقت عالم یعنی چهار روی ده همه نور است . پس بلوغ ظهور ولایت آقا اینست که آن نور در دنیا به کمال ظهور و به بلوغ حکومت نورانیت وخروج ظلمات محقق می شود. و حتی انسان هایی که بنام یار آقا هستند یعنی 313 نفر. عدد ابجد حروف سیصد و سیزده برابر 256 برابر کلمه نور می شود و تولد وجود مقدس آقا سال 256هجری که برابر نور است ظهور پیدا می کند و مادر بزرگوارشان به نام نرجس عدد ابجدش 313 می شود که همان برابر نور است . و حکومت وجود مقدس زهرایی ایشان در کتاب چلچراغ(ص32) به استناد از صفحه180 جلد 53 کتاب بحار الانوار، حضرت ولی عصر می فرماید"فی ابنه رسول الله(ص) لی اسوه حسنه" خیلی کلام پر مغز و پرمعنایی است، آقا می فرماید مادر ما می فرماید دختر رسول الله صلوات الله علیهم اجمعین برای من اُسوه یعنی الگو حسنه است. معنا فرمودند که حکومت من زهرایی است. زیرا نام مبارک زهرا (س) یعنی نورانی و درخشنده و از یک معنای دیگر خانم بود که وجود مقدس حقیقت نُه بود پس حکومت آقا هم نُه است آقا می فرماید در زمان ظهور، حق مادر نورانی خود را از دشمنانش می گیرد. یعنی به تمام اسرار (از عالم سّر تا عالم سفل) همه ظاهر می شود. گنج اعداد و حروف تا شکفته شدن تمام گنج هستی اللهم ارزقنی. پس شیعیان آخر زمان هم مقامشان 9 است زیرا سید، سید امت آقا رسول(ص) هستند. چون آقا معصوم چهاردهم و امام دوازدهم هستند.

اگر خاطرتان باشد، ولایتِ نه باطنِ ده بود، یعنی وقتی کلمه ده را بنویسید عدد ابجدش میشود 9 (9 = هـ=5+4=د) و کلمه نه به حروف می شود ( 55 = هـ 5+50 = ن ← 10= 5 + 5 ) پس جمع عدد نه = 55 (10=5+5)می شود. 10 و عدد 19 برابر اسم مبارک واحد، 9 روی 10 است و در جمع عددی می شود ( 10 = 9 + 1). حال امام حسین (ع) خود گنج 9 روی ده است. یعنی 9 ذریه در بطن اوست با یک وجود خودش می شود .(10= 9 + 1). در واقع خود حامل 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است. پس او عدد 19 است. توجهفرمایید! تکلیف آقا خیلی سخت و محموله ی او بارگرانی است که باید سالم به سر منزل هستی تا الی یوم القیامه برسد و بماند.

نکته: آقا و مولامان امام حسن (ع) گنج ده است. اولاً آقا سید الاسباط پیامبر و امیر المومنین و فاطمه زهرا (ص اجمعین) است، و لقب مبارک ابا محمد نیز دارد. ابا به معنی زینت است و ایشان زینت یعنی سبز کننده تمام رسالت پیامبر (ص) . دوم ایشان امام دوم شیعیان است ، که عدد ابجد دو به حروف برابر 10 می باشد که تمام سرالارار گنج بوجود او سبز و ظهور آن به زیباترین وجه ،حسن یعنی به نیکوترین وجه ظهورش را بدون ذره ای نقص الی یوم القیامه، متجلی ساخت. سوم، آقا معصوم چهارم است و همان چهار چوی گنج الهی که خداوند کریم به احسنِ تقویم ظهور داد. و گنج 4 روی 10 و کل ولایت که همه به حسن ظهور داده شده و بوجود وصی الحسن (ص) کل زیبایی ها ظاهر می شود. عدد ولایی و معصومیت آقا 6 میشود(6=4+2) و حرف 6 برابر حرف (و) می باشد که تمام عالم خلقت از عالم اسرار و کنز اللهی به دنیا روی حرف (و) و درباره باز گشت همه انسانها به خداوند می باشد که انا لله  و  انا الیه راجعون. این وصل حسن (ع) است. به عدد ابحد 6 که خداوند کریم تمام دنیا را در 6روز خلق فرمود. (سوره مبارکه حدید آیه 4 "فی ستته ایام".

نکته مهم این است که عدد 10 روز عید قربان بنام دهه ذیحجه ، روزی است که روزه گرفتن حرام است . در واقعروز قربانی کردن است. پس کسی که قربانی شد در مجرای رزق حسن قرار می گیرد و دیگر برای او روزه ای نیست. زنده عالم آخرت دیگر روزه ندارد. پس عدد 10 بلوغ نه بود که متولد شده است. حضرت امام حسن (ع) کریم اهل بیت و ایشان امام افطار کنندگان است(منتهی الآمال،زندگی امام حسن)

اگر نام مبارک امام حسین را بصورت زبر و بینه بنویسیم این چنین می شود.

حسین= حـ ا   سـ ین   یا  نـ و  ن = (8+1+60+60+10+1+50+6+50) در جمع کفه ترتزوی زبر عدد ابجد اسم آقا امام حسین 128 است یهنی نگهدرانده تمام گنج 28 حرف که کل قرآن است و تمام اعداد آن. اما در جمع حروف بینه عدد میشود 118 برابر نام مبارک حسن(ع) (118=1+56+60+1)یعنی بینه وجود مقدس حسین (ع) که خودش هم حسن (ع) است. باز هم حسن است(خوب دقت فرمایید) والله اعلم.

بنابر این آقا 7 سال با جد بزرگوارش زندگی کرد بعدد سبع (7) و حدود 30 سال (بعدد گنج حرف «ل» مجرای توحید ) با پدر بزرگوارش زندگی کرد که ولایت علی بن ابی طالب حقیقت گنج (30) بعد از پدر بزرگوارش است و 10 سال با برادر بزرگوار بعدد عشر، که امام حسن (ع) باطن عاشورا به ظهور در کربلا بپا کرده و امام حسین 10 سال ولایتشان بعد از امام حسن (ع) است. حکومت امام حسین (ع) و کربلای آقا و قتلگاه او و عاشورای او و خلاصه اربعین، رویهم سن مبارک آقا 57 سال می شود.

آقا هر کدام را به بلوغ عدد نه و باطن 19، سرّ ظهور وراثت تمام انبیاء و اولیاء و تمام صدیقین و شهدا و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین به عرصه ی جایگاه و ذیقعد انسانیت جایگزین فرمودند.عدد 57 برابر است با 3 برابر 19 که وجود امام سوم است. و شهادت ایشان از نوع بالاترین مقام شهادت را به بلوغ 9 شهادت نشان دادند. زیرا 1- ایشان مقام سید الشهدایی گرفتند. 2- مقام ثار الله عدد ابجد اسم مبارک شهید 319 است که جمع آن (13= 9+1+3) 13 جایگاه حرف م و حرف م برابر عدد 40 است چون شهادت به حقیقت طهارت نائل می شود پس اربعین 40 باطن شهادت اوست . در عدد 300 برابر حرف ش است که این حرف صفت افشا کننده گی دارد بنابر این 319 یعنی افشا کننده ی گنج 19 است. نوزده به حروف عددش برابر 72 می شد . که برابر سجده بود.

که آقا امام حسین (ع) سر به سجده گذاشت و برنداشت تا سر از بدن مبارکش جدا کردند. در ضمن اینکه عدد 72 در جمع عدد می شود ( 9 = 2 +7) برابر 9 می شود که امام حسین که خود صاحب نه بود آخرین عمل عبادی او هم بلوغ 9 سجده است و شهادت او هم در سجده است و اگر عدد 72 را به این صورت که هفت ضربدر 2 کنیم،  می شود 14 آقا تمام گنج 14 را به تمام قامت به زمین قتلگاه در کربلا و روز عاشورا به عالم زمین گذاشت و این بلوغ نتیجه اش این شد که در شهادت آقا فقط و فقط انسان مؤمن پشت سر امام معصومش از عین نجاست حیوانی به کمال طهارت انسانیش نائل می شود. که خداوند تبارک و تعالی مقام تولد به او می دهد. و می فرماید "ولا تحسبن الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عندربهم یرزقون"  حساب نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و احیا شده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.

امیدوارم خوب متوجه شده باشید . وجود مبارک امام حسین (ع) بدن مبارکش نه غسل می خواست و نه کفن . و نه نماز میت . چون او زنده است. البته باید تذکر بدهم که وجود معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در همه حال تطهیرند و نیاز به طهارت ندارند. اما این راه را آقا برای ما گنه کاران باز کرد . و در عمر کوتاه ما بهترین راه برای رسیدن به عالم قرب و کمال طهارت انسان شدن را در قربانگاه . قلب به میم قرارداد . پس این شهادت به عدد نه بلوغ حیات را به ما می رساند ، نه مرگ ، یعنی مردن و میته شدن.

نکته: یکی از زیباییهای خلقت اینست که پروردگار عالم بطور فطری همه انسانهارا در باطن طهارت خلق کرد. منت گذاشت و فرمود " انی نفخت فیه من روحی" اینست و جز این نیست که از روح خودم در انسان دمیدم. و انسان برگزیده شد تا خلیفه الله باشد و توفیق قرب الی الله پیدا کند و عبادت خداوند مهربان را انجامدهد. و او را تهنا معبود خود انتخاب کند، پس خداوند مهربان همه بندگانش را با سر به دنیا آورد که، سجده اول است. و دوباره در احکام مرگ او را با سر به قبر می گذارند یعنی سجده دوم. در واقع زندگی دنیا فاصله بین دو سجده است. پس ورود انسان از حروف نوزده (بسم الله الرحمن الرحیم) است که همان بلوغ 9 و عددسجده یعنی 72 است.و در زمان از دنیا رفتن هم از پشت حروف نوزده (حروف مبارک 5تن آل عبا (ص اجمعین) و بلوغ 9و عدد 72 است. راستی یعنی چه؟ خداوند کریم همه بندگانش را از بلوغ 9 در بلوغ 9 پس از حمل 9 ماه از مادری که خودش بلوغش 9 است و حامل 9 است و پدری که جمع شده عوالم 9 گانه است بدنیا می آورد. حال خودش است که عملی با بلوغ 9 در حالیکه در تولد  از ورودی 19 مقام 19 حرف از حروف اسماء مبارک 5تن یعنی 14 معصوم
(ص) است و بیرون رفتنش از ورودی بسم الله الرحمن الرحیم است زیرا آنیکه عمل به تکلیف وحی الهی است که این فرصت را به او می دهد تاقلب به میم شود، وبعد از رفتن از ورودی بسم الله جزء شهدا و صالحین و صدیقین باشدو با طهارت به عالم قرب برود.

و اگر برعکس شد همانطور که یک حیوان حلال گوشت را اگر پشت بسم الله ذبح کنند حلال می شود و اگر بسم الله نگویند اورا حرام کرده اند و وجودش میته می شودو به مومنین حرام.

نکته دیگر : خداوند کریم با وجود حجت های خود زندگی سالم دنیا و آخرت ِ مقبول را عنایت فرمود. اباالحسن،امیر المومنین در زمان شهادت در مسجد کوفه (عدد ابجد کوفه=111 و برابر حرف الف است) سر به سجده گذاشت در شب نوزدهم ماه رمضان مه ماه نهم قمری است و فرق مبارکش را ابن ملجم ملعون شکافت( لعنت الله علیه الی یوم القیامه) و سجده اول عالم بوجود او ظهور پیدا کرد. امام حسن او را از سجده بلند فرمود (فاصله بین دو سجده) و امام حسین در سجده دوم بعد از شهادت سر از سجده بر نداشت تا سر مبارکش را ملعونین از بدن جدا کردند (لعنت الله علیهم اجمعین من الاولین و الآخرین الی یوم القیامه). اینجا مقام قلب به میم  و عالم اربعین و قرب الی الله و تولد واقعی انسانیت و رسیدن به رزقاً حسنا و عندربهم یرزقون است. پس تمام زندگی دنیای ما پشت امامن معصوممان(ص اجمعین) رنگ خدایی میگیرد. که همگی ساجد واقعی هستند و زندگی ما زمان بین دو سجدهء ورودی و خروجی ما از دنیاست که باید با مدرک حسن تمام شود. خداوند کریم در سوره انعام می فرماید "من جاءبالحسنهفله عشر امثالها" اگر با خود (تا قبر) عمل حسن بیاوری من به تو ده  مثل همان می دهم. همانطور که عالم دنیا عاشوراست پس باید به بلوغ 9 یعنی عشراعمالمان برسیم. انشاءالله

در زمان زندگی مبارک پیامبر بزرگوار (ص) روزی جبرائیل علیه السلام 4 لباس خلعت کفن بهشتی برای خانواده محترم پیامبر اکرم (ص) آورد. و هر کفنی را فرمود برای یک یک خانواده است، 1- حضرت محمد (ص) 2 – حضرت علی (ع) 3- حضرت زهرا (س) 4 – امام حسن (ع).

پرسیدند پس برای آقا امام حسین (ع) کجاست؟ جبرئیل فرمود: امام حسین (ع) نه غسل می خواهد و نه کفن.

دوستان و خوانندگان عزیز لازم به تذکر است . به این نکته که لباس شهید کفن او می شود. اما می خواهم بگویم انسان هر چقدر هم مقامش بالا باشد اگر معمولی بمیرد . بدن او را لخت می کنند و غسل می دهند. خلاصه عیب او عریان می شود. امّا شهید لباسش آبروست و بدنش هرگز نه در دنیا ونه در آخرت عریان نمی شود. او شب اوّل قبر ندارد. با اولین قطره خونش که به زمین می ریزد خداوند کریم تمام گناهانش را می آمرزد مگر گناهی که حق الناس باشد.

تمام هدف خلقت پروردگار عالم برای انسان همین بلوغ کمال زندگی در دنیا است (سجده دوم حیاتش). که برای عالم آخرت با تمام و کمالات انسانی و به عالم قرب متولد شود. نه بمیرد. تازه در عالم برزخ با هزاران مشکل روبرو شود. همانطور که بچه در شکم مادر اگر کامل و بلوغ 9 بسلامت کامل شده باشد زنده بدنیا می آید و تازه زندگی دنیایش را شروع می کند بدون هیچ مشکلی، انسان مؤمن هم در رحم دنیا باید به بلوغ عمل کامل شود. تا به سلامت بلوغ عمل انسانی وارد عالم آخرت شود و به عالم قرب الهی برود تا هیچ گونه مشکلی نداشته باشد. اگر بچه در دنیا ناقص بدنیا بیاید باید او را در دستگاه بگذارند و خلاصه تحت درمان قرار می گیرد تا کمبودهایش جبران شود.

اما انسان گنه کار در دستگاه عالم برزخ اگر ناقص رفته باشد. خدا داناست که چقدر باید درمان شود و درمانش چیست تا برای قیامت سالم بپا شود. (آیا سالم می شود یا به قیامت کشیده می شود و یا به پاک شدن در جهنم)

حال فکر کنیم، و ببینیم که چقدر ارزش دارد که در این عمر کوتاه خود را در تربیت و تأدب و تحمل مشکلات و انجام صحیح فرائض قرار دهیم و با پای خود به قربانگاه معشوق برویم و هر لحظه نفس حیوانی خودمان را قربان نفس انسانی کنیم و پشت سر امام معصوم (ص) شیعه و پیرو شویم . تا به کمال انسانی در آن عالم متولد شویم ، آنگاه الی یوم القیامه در صحت و سلامت بهترین و با لذت بخش ترین زندگی انسانی را در جوار رحمت الهی را خواهیم داشت. انشاء الله امیدوارم آقایمان امام حسین (ع) دنیا و آخرت شفاعتمان کند.

وجود مقدس آقا امام حسین (ع) در چند مورد در ولایت وجود مقدسش استثناء است. 1- تولد وجود مقدس که شش ماه در حمل مادر گرامش بیشتر نبوده است .زیرا فرزند تا شش ماه اگر بدنیا بیاید نمی ماند. اما بوجود او خداوند کریم دنیایی در شش روز خلق کرد و فانی می شمارد برای آخرت شیعیان

2- بعد از 10 روز از تولد برادر بزرگوارش خانم زهرا سلام الله حامل حمل آقا امام حسین (ع) شده اند .

3- از بدو تولد آقا بعدد 10 بدنیا آمد یک خودش بود و 9 ذریه در بطنش

4- شهادتش همانطور که نوشته شد ، عالم را قلب به میم کرده و عین نجاست میته ی انسان را به عین طهارت کمال انسانی رسانید.

5- شهادت را یک تولد و احیاء حیات طیب به انسانها بخشید .

6- وجود مقدسش نه غسل داشت و نه کفن

7- تربت پاکش داروی همه دردها شد و خوردنش حلال چون تمام تربت ها خوردنشان حرام است .

8- خون در زمان شهادت پاک شد

9- اربعین و حقیقت اربعین بوجود آقا بطور کامل بوجود خانم زینب (س) و آقا علی بن الحسین (ع) احیاء شد و دائمی گردید . و باطن اربعین تا زمان فرج آقا و ظهور حقیقت اربعین احیا شد.

10- عزاداری آقا از همه عزاداری ها مدتش بیشتر و مدت 2 ماه را کامل بخود اختصاص داده . (60 روز به عدد سین که سین قلب قرآن و میزان حروف است)

11- سیاه پوشیدن مکروه است ولی برای آقا رحمت است . ثواب هم دارد.

12- ماه محرم ماه حرام اولین ماه سال قمری به دهه ی عاشورا شروع می شود . و تمام گنج ده یعنی 4 روی ده را حامل است . و بلوغ 9 حیات طیب را به همه انانها درس می دهد. در ضمن که با دهه اول محبان در خیمه های آقا در وطن اصلی ساکن می شوند.

13- آقا ابا عبدالله الحسین (ع) حامل نه ذریه است .

14- وجود مقدسش بعدد ده، (گنج ده) را افشاء کرده است . ( در عدد شهید توضیح داده شده است) که امام عاشورائیان است الی یوم القیمه

در مقام سردارش ابوالفضل العباس

مقام تاسوعا

روز تاسوعا متعلق به آقا ابوالفضل (ع) است در صورتیکه همه می دانیم که آقا عَلَمدار روز عاشورا است. و شهادت او قبل از شهادت آقا ابا عبدالله حسن (ع) در روز عاشورا اتفاق افتاده است پس این مقام تاسوعا بلوغ مقام و ارزشی وجود مقدس ابوالفضل عباس است . که به درجه ی عرفان حقیقت نه رسیده است که توانست علمدار عاشورای برادرش امام حسین (ع) شود. و روز عاشورا 9 مقام تسعه عاشورا دریافت کرد. و درجه اش از تمام امام زاده گان معصوم بالاتر رفت . طوری که در حدیث آمده فردای قیامت همه بزرگواران امام زاده گان به مقامش غبطه می خورند و او به مقام صدیق نائل گردید.

مقامات حضرت: 1- علمدار کربلا (ع) 2- سپهسالار کربلا(ع) 3- باب الحوائج(ع) 4- ابوالفضل (ع) 5- سقای عطاشی(ع) (سیراب کننده ی همه ی تشنگان ولایت الی یوم القیامه)  6 قمره العشره یعنی ماه (گنج عشر) 7- با وفا 8- صاحب بین الحرمین 9- صدیق.

معصومین صلوات الله علیهم اجمعین مقام صدّیق را دارا هستند. و یکی از خصوصیاتشان این است که بعد از شهادت دست انسان های معمولی نباید بدن مطهر این عزیزان را لمس کند. همانطور که می دانید همیشه معصوم (ع) بدن معصوم صلوات الله علیهم اجمعین را غسل می دهدو کفن می کند . حتی برای حضرت زهرا (س) حضرت علی (ع) اعمال غسل و کفن و تدفین آن حضرت را انجام دادند. در شب سوّم عاشورا وقتی آقا علی بن الحسین (ع) تشریف آوردند در کربلا بدن پدر بزگروارشان امام حسین (ع) را خود با شرحهایی که می دانید در بوریا قرارداد و به خاک سپرد.

و در علقمه تشریف فرما شد . و فرمود بدن عمویم عباس را هم باید خودم کارهایش را انجام می دهد. و همانطور که در کربلا است قبر مبارک آقا بطور مستقل در علقمه بخاک سپرده شد. و دستهای مبارکش در جایی کهاز بدن مطهرش قطع شده بود همانجا بخاک سپرد. که امروز در سه جا حضرت ابوالفضل العباس (ع) را زیارت می کنیم دو جا مقام دستهای اوست و بعد بدن مطهرش . ( یعنی هر دستش برای خودش علمدار است و هرگز علمش نمی افتد تا روز ظهور آقا امام زمان (ع) فرزند نهم امام حسین (ع) آنروز هم مقام صاحب بن الحرمین دلهاست و علمدارست.الی یوم القیامه . عدد ابجد نام مبارک عباس برابر 133 است و با نام مبارک ابا صالح برابر است.

او علمدار عاشورایی است که در تمام عمر دنیا . کُل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست . خواننده ی عزیز بدان عدد 9 که سلطان اعداد بود به صورت های مختلف توضیح داده شده است . پس خوب فکر کن و دقت بفرما که علمداری که او مقام تسعه ی عاشورا را داراست هرگز علمش برزمین نمی افتد به معنای شکست و امام عاشورا ابا عبدالله الحسین (ع) که صاحب نه ذریه است هرگز از امامت عاشورا بیرون نمی رود زیرا تمام فرزندان نورانیش در مقام تسعه ی او جان حقیقت رساننده ی کمال وراثت عاشورا را به عنوان هدایت عظما از جانب پروردگار عالم . احیا و به کمال هدف و نتیجه ی نهایی می رسانند. این دو بارگاه  بارگاه نورانی مقامی است که در حال همه ی عاشورائیان و کربلائیان باید بدست پر فیض و با برکت آقا ابوالفضل العباس (ع) محل ظهور و بروز احیاء حقایق و رساننده ی پیام حق باشد . یعنی کسی که واسطه و بازکننده دو حرم است یعنی حرم قلب مردم به حرم مبارک معصوم (ص). پس هر انسانی در وجودش بین الحرمین هایی دارد. که شاید خودش هم نداند. از گوش سر به گوش دل . از چشم سر به چشم دل و از زبان سر به زبان دل اینجا مجرای صدق است که اگر باز شود و باز بماند انسان به مقام یُبصر بها ، یُسمع بها و ینطق ، بها می شود تمام گرفتاریهای ما اینست این مجرا بخاطر دو رویی ها و نفاقها گرفته است.

چشم سر یک چیز می بیند و چشم دل چیز دیگر، گوش دل چیزی می شنود و گوش سر چیز دیگر، و متأسفانه زبان سر یک چیز می گوید ، زبان دل چیزی دیگر و این دو رویی یا صد رویی ها و ریاها و نفاقها باعث شده است که اصلاح اعمال و بیان احوالات نزد حکیم الحکما پیش نیاید گاهی منجر به این کلام الهی می شود."صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یفقهون یا لا یعقلون" پروردگار عالم چشم و گوش و زبان دل را پرده ای بنام غشاوه می کشد که این حقایق می میرد. و انسان در حالی که زنده ی جسمانی است حیوانی است ناطق ولی قلب انسانی او می میرد. خداوند متعال می فرماید : فیمُت = پس بمیر . حال چشمی که برای آقا امام حسین (ع) با معرفت گریه می کند از باب خلوص معلوم است گوش شنوایی دارد تا دل می سوزد و با اشک احیا می شود و زنده می ماند اما راه این احیا بدست باز کننده بین الحرمین دلهاست . زیرا ما لیاقت وصل مستقیم به معصوم (ع) را نداریم . وجود امام زاده ، یعنی، ابوالفضل (ع) است که اذن گیرنده واسطه  و گشاینده راه ما گنه کاران به امام معصوممان است بنابر این هر دلی اگر بخواهد زنده بماند باید از سقای عطاشی آب حیات بگیرد و جان خود را به سقایت او سیراب کند. تا بتواند به امام زمانش وصل شود ما روایات زیادی داریم از جمله داستان علی بن مهزیاد که قبرش در اهواز است وقتی به زیارت آقا نائل آمد. نشانه ی خیمه ی آقا درعرفات روضه ی آقا ابوالضل (ع) بود. تا علی بن مهزیاد. امام زمانش را ملاقات کند. امیدوارم، آقا لیاقت گشودن بین الحرمین دلهایمان را به مولایمان امام زمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه شریفه عنایت بفرماید.

عدد نُه در سوره ی مبارک کهف

آقا ابا عبدالله الحسین(ع) بارها و بارها راویان در کاروان اسیران کربلا بطرف دمشق و حتی در دربار یزید ملعون در کتاب لهوف آمده که صدای قرآن از لبان مبارکش شنیدند. که فرمودند آیاتی مبارک از سوره ی کهف بوده است. اسم کهف ظاهراً یعنی پناهگاه. جایگاه امن . و یکی القاب مبارک نام مبارک امام حسین علیه السلام در دعای شعبانیه که از قول امیر المؤمنین علی (ع) آمده است به امام حسین (ع) می فرماید . الکهف الحصین و غیاث المستغیثین و آن پناهگاهی که هرگز امنیت خود را از دست نمی دهد. و آن فریادرس فریاد خواهان است. سوره ی مبارک کهف در قرآن کریم سوره ی هیجدهم (9=8+1 و 9×2=18). در جزء پانزدهم می باشد. در این سوره ی مبارک قرآن، به نصف می رسد هم در کلمات و هم در تعداد کلمات به نصف می رسد که به کلمه ی یتلطّف در آیه 19 این سوره نصف می شود. چند نکته قابل ذکر است.

جزء پانزده، خود نیمه ی قرآن است. از نظر اجزا چون قرآن 30 جزء است.

عدد ابجد کلمه کهف برابر 105 می باشد که در جمع عددی 6 (6= 5+1) می شود و در جایگاه عدد 33 می شود که 33 سن جوانان بهشت و جایگاه نام مبارک حضرت زهرا (س) و جایگاه حروفی نام مبارک حضرت زینب سلام الله است. و در جمع عددی 6= 3+3 می شود جزء پانزدهم که (15) اگرعددهایش جمع شود 6 = 5+1 می شود. 15 جایگاه حرف س است که عددش 60 می باشد . و حرف سین می دانیم که قلب قرآن است . پس حقیقت زیبای این نام مبارک رسیدن امنیت قلب هر مؤمن به کلمه ی لطف خداوند متعال است . در آیه 19 عدد 19 همانطور که نوشته شد . جایگاه عددی حروف عدد نُه است . پس در واقع چه کسی به لطف خداوند و در پناه کهف حصین خداوند قرار می گیرد. کسی که در عمل و ایمان به بلوغ 9 برسد. یعنی به حقیقت اطاعت واقعی و ساجد شدن به پروردگار عالم. این نکته را بگویم که عدد نوزده برابر 72 برابر کلمه ی سجده بود.

حال ببینید که در این سوره ی مبارک احوال اصحاب کهف را خداوند متعال بیان می فرماید که در زمان پادشاه ظالم و کافر دقیانوس این عزیزان پیامبر خود حضرت مسیح علیه اسلام را شناختند و به پروردگار واحد عالم ایمان راسخ آوردند. در حالیکه تمام آن جمع همه از نظر مالی و مقامی تمکّن کافی داشتند. اما در فهم و کمال عقل ایمان به بلوغ کامل عمل رسیدند و در پناه خداوندو توکل کامل به آخرت و کتاب آسمانیشان ایمان آوردند. در غار کهف پنهان شدن پس خداوند کریم آنها را پذیرفت و به پناه امن خود جایگاهشان داد. و به عدد سیصد و نه سال در حال مرگی که بصورت خواب برایشان غالب بود پذیرایی فرمود در آن حال در صورتیکه بدن های مبارکشان هر روز در معرض نور افتاد از مشرق تا مغرب قرار می گرفت . بوسیله ی ملائک از پهلوی به پهلویی می شدند و رزقاً احسناً نصیبشان می شد طوری که بعد از 309 سال از خواب بیدار شدند در حالیکه خودشان که سالم بودند هیچ، حتی لباسهایشان هم سالم ماندند.

خداوند کریم عدد سالهای خواب آنها را رمز بلوغ ایمانشان و احیا و ماندگاریشان قرارداد الی یوم القیامه عدد 300 برابر حرف شین بود که صفتش افشا کردن است . و عدد 9 بلوغ وجودشان از نظر ظاهر و باطن پس اگر خوب فکر کنید عدد نه در جایگاه 19 و نوزده همان عدد 72 سجده می شود. که آن ها در سجده ی اول 309 سال ماندند و بعد از برخاستن و افشاء ایمانشان و پیروزی حق بر باطل عملشان دوباره به سجده دوّم رفتند که در نزد خدا بمانند و جاودانه شدند و در بهترین مقامات آخرتی پذیرایی شوند.

حال اگر عدد سیصد نه را به حروف بنویسیم عدد ابجدش میشود 219 یعنی در دو عالم به حقیقت 19 یعنی همانطور که ذکر شد. جالب است بدانید 219 برابر جایگاه عددی حروف چهارده می باشد که تمام گنچ 4روی 10 و گنج عشر است ، می باشد. به دو سجده و بلوغ 9 و 9 سجده اول و سجده دوم رسیدند پس 18 = 9 + 9 عدد ترتیب سوره در قرآن 18 است پس اگر باهم جمع کنیم میشود9 (9 = 8+1) . جایگاه عددی سیصد نه میشود. 66 برابر کلمه الله است.(15=س+10=ی+18=ص+4=د+14=ن+5=ه=66=نام مبارک الله). که از تمام این معانی زیبایی محبت خدا را می بینیم و می رسیم . و تمام آیات نشانه های اوست و راه قرب را به خود باز می کند. امیدوارم نکته ها را خوب درک کرده باشید.

عدد 9 در سوره ی مبارکه ی مریم

این سوره نوزدهمین سوره ی مبارکه قرآن است از ترتیب سوره های مبارک. همانطور که می دانید خانم مریم سلام الله علیها تا قبل از وجود مبارک خانم حضرت زهرا (س) سیده نساء عالمین بوده است . و ایشان هم مقام ولایت دارد و هم مقام مصطفی یعنی وجود مبارکش برگزیده و مطهره است در ترتیب سوره های قرآن 19 است . 19 جایگاه عدد نه به حروف است پس مریم سلام الله علیها در سرّ وجودی خود خانمی است که بعدد 9 بدنیا آمده و فرزند نورانیش هم به بلوغ 9 به او عنایت شده است. و در بلوغ عددی حرف نوزده 72 جزء ساجدین است.

او که خانم برگزیده و استثنایی است در زمان خود پروردگار عالم بدون همسر به او فرزندی عطا می فرماید طاهر و پاکیزه و انسان بلوغ یافته و کامل حضرت عیسی مسیح (ع) است که در سه روزه گی تولدش به همه ی جهانیان عرضه می دارد. " قال انّی انا عبدالله اتانی الکتاب" سوره ی مبارکه مریم آیه 30 گفت اینست و جز این نیست که من عبد خداوند و صاحب یا دارنده کتاب (انجیل) هستم. و با اعلام پیامبری در گهواره زبان همه ی یاوه گویان زمانش را بست و پروردگار عالم 9 معجزه تسعه به او عطا فرمود. از جمله 1-زنده کردن مردگان 2–کتاب آسمانی 3- شفای بیماران از جمله شفای جزامیان 4- شفای کور 5- شفای پیسی که در آن زمان دردهای ناعلاج بوده است 6- به مجسمه حیوانات می دمیده روح می گرفتند و زنده می شدند.

7- آوردن مائده ی آسمانی به اذن خداوند متعال، 8-متولد شدن بون پدر و 9- زنده کرده مرده ای بعد از 300 سال. حقیقت این زیبایی ها اینکه وجود مقدس ایشان پیامبر اولوالعزم هست. سوره ی مبارکه مریم با حروف مقطعه کهیعص شروع شده است این حروف رمز در تمام این سوره این حروف به تعداد 798 بار آمده است که به عدد 19 قابل قسمت است و می شود.

42= 19 ÷ 798 . و در چهل و دومین سوره ی مبارکه ی قرآن یعنی سوره ی شوری با حروف "حم عسق" شروع شده است جالب است که این دو سوره هر دو حروف مقطعه آنها 5 تا است و با جمع هر دو 10 حروف ظاهر شده است که 10 باطن 9 است . تعداد حروف این کلمات مقطعه در این سوره 570 است که برابر ابجدکلمه عشر و ابجد عدد کلمه ی عرش است. که در مقام آقا ابا عبدالله الحسین توضیح داده شده است که برعدد 19 قابل قسمت است و میشود30 (30= 19 ÷ 570 )عدد 30 برابر است با کلمه یک حروفی که عدد ابجد (ی = 10 و ک = 2 = 30 = یک) 30می شود.

کسانیکه تا حدودی به احادیث و گنج وجود این دو سوره ی مبارکه وارد هستند. دریافت می کنند که این حروف راهنمای زیبای توحید و رساندن مقامات انسانی به گنج عشر است. و معنای رسیدن به این زیبائیها، رسیدن به بلوغ 9 است به عمل خالصانه.

عدد 9 در باطن 10

در باره آیه مبارک خمس

در حدود آخر جزء 9 سوره انفال شروع می شود. این سوره هشتمین سوره از نظر ترتیب نوشتاری در قرآن و 88سوره از نظر نزول به قلب پیامبر(ص) است.(عدد88برابر کلمه نحل یعنی زنبور عسل است) بعد از 40 آیه مبارک از این سوره، جزء 9 تمام می شود و وارد جزء10 می شودیعنی آیه 41 اولین آیه در جزء10 است که در باره خمس آمده است. دقت فرمایید! انفال به معنی مال های خدادادی است، مثل نفت، زغال سنگ، سنگهای قیمتی ، مواد قیمتی در دریاها و خلاصه آنچه از طبیعت خداوند سرمایه برای بندگانش قرار داده، گنج ظاهری همه جزء غنیمتهایی است که خداوند برای بشر قرار داده و خداوند می فرماید انفال متعلق به خداست یعنی مال الله است و بعد می فرماید متعلق به پیامبر و امامان است(صلوات الله علیهم اجمعین)

ریشه کلمه انفال فال است و فال هم حرف الف است که گنج ظاهری است . حال از جز< 9 که باطنش 10 است خداوند کریم در آیه 41می فرماید " و اعلموا ان ما غنمتم من شی فانّ لله خمسه و للرسول و لدالقربی...تا آخر آیه" یعنی: بدانید هر گونه غنیمتی بدست آورید (به یک نوع پس انداز) یک پنجم آن را برای خدا و پیامبر و برای خویشاوندان و یتیمان و تنگدستان و در راه ماندگان است. اگر به خدا و به آنچه بر بنده خود در روز جدایی(حق از باطل) روزی که آن دو گروه با هم رو در رو شدند، نازل کردیم ایمان آوره اید، و خداوند به هر چیزی تواناست.

وجود مقدس آقا امام حسین که خود حامل 9 ذریه است و به عدد 10 بدنیا آمده اما اینچنین معصوم است و در مقام خمس خود فاعل خمس در خانواده مکرمش می باشد. و آآنچه خداوند از جان و مال و فرزندان و مقامها  به او داده همه را در راه خدا قربانی می دهد و مقامش می شود خامس آل عبا (ص اجمعین)

پس آیه مبار را به جان خوانده و عمل کنیم تا در بلوغ 9 در باطن ده به حقیقت لااقل خمس مال برسیم. زیرا خمس باب طهارت باطن است . اگر وسائل شما از نظر ظاهر پاک باشد اما خمس آنرا نداده باشید نماز با آن وسائل صحیح نیست و حج با مال خمس نداده باطل است. پس خمس باز کننده باب طهارت عمل به عالم طهارت بهشت که آنجا باب الحسین است.

عدد 19 در جایگاه 9 اعداد

اگر اعداد یک تا نه را بصورت زوج و فرد جدا کنیم، اعداد زوج آن می شود بدوح (ب=2 و د= 4 و ، و= 6 و ، ح = 8) جمع عددی زوجها می شود 4 عدد برابر با 20 برابر حرف ک و در جمع عدد و جمع حروف آن می شود بدوح پس جمع عددی 20میشود.( 2 = 0 + 2 = حرف ب)

اگر اعداد فرد را بنویسیم 5 عدد می شود یعنی اجهزط (1=ا ،3=ج ،ه= 5، ز= 7، ط=9) جمع عددی آن 25 می شود که جایگاه عدد کلمه حمد است و 25 جایگاه حرف ذال است. و اگر 2 و5 را جمع کنیم برابر عدد7 =حرف ز  می باشد در نهایت حرف زوج شد . حرف ب = عدد 2 و حرف فرد شد حرف ز = عدد7 در جمع عددی می شود 9=7+2 و در ضرب عدد 14=7×2 که همان گنج عشر یعنی 4 روی 10 است و در جمع عدد 14 یعنی 5= 4+1، سّر حلقه بندگی و وجود مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین. حرف رمز تمام عالم در بین حروف فرد در اعداد نه گانه می باشد چنانچه آقای شیخ بهایی درباره این 5 حرف مفرد می فرماید ( ا– ج– ه– ز– ط) اجهزط

ای که هستی طالب اسرار و رمـز غـامضــات

اسمی از اسمای اعظم با تو گویــم گوش دار

اوّل و ثانیــش جـذر رابــع و خامــس بــود

حرف مرکز جذر جمع جمله دان ای هوشیـار

گر از این بیتش نفهمیدی از ایــن بیتــش بفهـــم

ســر نگهــداری بــرادر گربیابـــی زینهـــار

حرف اوسط نصف حرف اوّل است و آخر است

اوسطیش ضعف اوسط فرقـدان و قطــب وار

ساتر سرّش باش فتح رمـز اگــر دستــت دهــد

فاتــــح اقفــال دانستــی بــرو در کــار دار

بیان ابیات مذکور فقط درباره همین 5 حرف است، نه دائره اجهزط. مصراع اول بیت دوم معنی آن این است : 1 + ج = جذرز + ط . 1 + 3 = جذر 7 + 9 . 4 = جذر 16.

و مصراع دوم آن این است 0 = جذر 1 + ج + ه + ز + ط. 5 = جذر 1 + 3 + 5 + 7 + 9 = 25

حرف اوسط، نصف حرف اوّل و آخر است یعنی حرف مرکز نصف حاشیتین حروف خمسه ، یعنی 1 + ط ، است ، و اوسطینش که ج + ز است حروف ( ا ج ه ز ط )

ضِعف اوسط است یعنی دو برابر حرف وسط یعنی 5 = هـ می باشد . و این دو اوسط یعنی ج و ز در گرد مرکز ه مانند فرقدان. بر گرد قطب شمال اند. و فرقدان دو کوکب معروف در قطب شمالند . که در زیجات و کتب نجوم و صور الکواکب عبدالرحمن صوفی و دیگر کتب در صور کواکب مشروحاً مبین است .

نکته: حرف هـ ، تنها حرفی است که خداوند کریم آن را ضمیر یعنی حرف اشاره به خود قرار داده است و با حکت ضمه و فتحه و کسره بخودش نسبت می دهد و صدای کوتاهش را اشباء و بلند قرار می دهد الی یوم القیامه همه بدانند که او هو است و فقط اوست. حرف هـ عدد ابجدش 5 است . فقط وفقط پنج تن آل عبا (ص اجمعین) یعنی همه چهارده معصوم ص واسطه معرفت و شناسایی بندگان به خدای مهربان هستند و فقط و فقط این عزیزان اولین خلقت هستند و تمام مخلوقات از ایشان حتی پیامبران گرامی و ایشان همان آیه الکرسی و گنج یا کنز 4 روی 10 عالمین اند. امیدوارم متوجه شده باشید . که حرف ه بعنوان عدد 5 مرکزیت و سرّ همان عالم کون و مکان ظاهر و باطن را داراست. و اگر از عدد یک تا 9 مضربهای عدد 3 آن را با خود عدد یک جمع کنیم عدد 19 جایگاه عدد نه بدست می آید. یعنی

19 = 9 + 6 + 3 + 1.  پس در این شعر خیلی از زیبائی ها را بیان کرد. امّا به حرف هـ کل جمع اسرار را جمع کرده و فرمود حالا خودت بفهم . چون پروردگار عالم به عدد 19 گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ9 واحدی است . عدد یک و نه جمع شد. شد 10 دقت کنید در حالیکه ظهور ده در عالم کنزجمع عددی 1 تا 4 ده شد.10= 4 + 3+2+1 شد یعنی 4 روی ده که می شود 14 پس اگر ( 5 = 4 + 1 → 4+1) یک و 4 را جمع کنیم می شود 5 اینجا حلقه ی خلقت به ظهور سرالاسرار عالم 5 بسته شد که پنجمین معصوم (ع) امام حسین (ع) است که نه ذریه در وجودش بود و به عدد 10 متولد شد پس ایشان خود پنجمین معصوم است 9 ذریه در بطنش می شود 14= 5+9 . پس حقیقت 14 نور مقدس ولایت کبری در ظل ولایت مطلق پروردگار عالم صلوات الله علیهم اجمعین همان حرف هـ = 5 است. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد (یک = واحد ) حرف ی و ک برابر ( 10+20=30) سی می شود که تمام تجلی گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرف ل است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الاالله است که حرف ل در جایگاه عددی 12 می باشد. که 12 نور مقدس امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین همه عروه الوثقی و ریسمان جبل الله المتین الهی است هستند و امام مبین موحدان و متقین .

بنابر این بلوغ عددی گنج واحد در عدد 19 کل سرّ است زیرا 19 جایگاه عدد نه بود پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد در بلوغ نه متجلی می شود که نه همان کلمه ی نَه است. یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل.

عدد نه در کلمه ی عرفه و قربانی

امام حسین (ع) فرمود. خداوند متعال خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت و خود نقطه مرکزی معرفت توحید شد. و اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه ی عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج واجب که نقطه ی عطف وصل همه موحدان و مؤمنین است نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود چنانچه درس معارف ما از راه عمل به اعداد و حروف است دقت بفرمائید که با این درس به مغز معنا می رسیم.

عدد ابجد عرفه می شود 355 در جمع عددی 13 جایگاه حرف (م) برابر 40 است

(40 = م = 13 = 5+5+3) سیصد عدد افشا کننده است و 55 برابر عدد نه با حروف است . در واقع عرفه افشا کننده ی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت9 و کمال هدف پروردگار عالم یعنی زنده شدن واقعی رسیدن به قربانگاه (در جایگاه 19 و سجده واقعی) و به قرب عندربهم یرزقون است .

در جایگاه عددی عرفه می شود 58 جمع عددی آن (13=8+5) 13 جایگاه م و (م) عدد ابجدش 40 است، پس عرفه انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب شدن واقعی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین می رساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند و الاّ همه بازنده ی عمر پر برکت خود می شوند. و دگر هیهات.

کلمه قربانی عدد ابجدش 12=3+6+3 → 363 ← آب = 3 = 2 + 1 → 12 سیصد همان حرف افشا کننده یعنی شین می شود و عدد 63 که برابر عمر مبارک پیامبر (ص) و امیر المؤمنین(ع) صلوات الله علیهم اجمعین است. جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن و بهار شدن و طهارت واقعی رسیدن است ( کلمه اربعین = 333=9 جایگاه عددیش 63 ← 9 = 3 +6 ) پس امام حسین و تمام 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین که خود معصومند و ائمه ی طاهرین هستند، همه در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود راه گشای قرب اویند. و سخت ترین مسیر قربانگاه برای این عزیزان است که سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع) سخت ترین راه شهادت ، اما فاتح کلید کل گشایش قربانی دست اوست که تمام انسان های شیعه و مسلمان و مؤمن کوتاهترین راه را از او می آموزند تا در مسلخ رسیدن به کمال انسانی از 19 حروف بسم الله قرآن و 19 حروف کلمات حروف 5 تن صلوات الله علیهم اجمعین بگذرند و لباس حیوانیت را کنده و به کمال انسانی برسند و قلب به میم شوند . و اینجا به کلام الهی تولد پیدا کرده اند. زیرا در دنیا و رحم دنیا به بلوغ 9 رسیدند. همانطور که بچه وقتی از رحم مادر بعد از 9 ماه به سلامت تولد پیدا می کند و خداوند کریم رزق شیر را در سینه مادر برایش آماده می سازد. انسان شهید هم به بلوغ عمل و تولد انسانیش به تولدی می رسد که هرگز در آن مرگ نیست و حیات جاویدان است و روزی می گیرد که آن رزقاً حسنا است. خداوند می فرماید" ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا* بل احیا عند ربهم یرزقون" بقیه را در صفحات قبل توضیح داده ام، اینجا از نظر حروف کلمات عرفه و قربانی تکرار شد. اللهم ارزقنی

عدد 9 در سوره ی مبارک مریم (س)

 این سوره ی مبارک در نوزدهمین ترتیب سور قرآن آمده است و جالب است بدانید که خانم از بدو تولد بلوغ یافته بدنیا آمد. و ایشان کسی است که پروردگار عالم نذر مادر بزرگوارش را قبول فرمود به قبول حسن یعنی بهترین و بالاترین قبول شدگان است. ایشان در مقام شامخ و اعلای ولایت و برگزیدگی و طهارت قرار دارد و خداوند کریم در آیه (42) شریف این سوره ی آل عمران فرماید.

"انّ الله اصطفاک و طهرَّکِ و اضطفلک علی نساء العالمین و یا مریم اقنتی یرَبکَ و اسجدی و ارکعی مع الراکعین" و ایشان از سن طفولیت در مسجد الاقصی قرار گرفت و به عبادت مشغول بود. و حضرت زکریای پیغمبر (ع) کفالت او را داشت چنانچه در قرآن کریم قول پروردگار عالم که فرمود غذای او مائده بهشتی بوده است یعنی روزی او نور است. و ایشان کسی است که بلوغ 9 بدنیا آمده و در جایگاه نوزده ساجداست و در حقیقت بندگی قانت می باشد.

معنی قانت عدد ابجد 551 و جمع عددی آن 11=1+5+5 کلمه قانت = 551 =11= برابر کلمه حج و هو است. جایگاه عددی قانت 56 = (ت)22+(ن)14+(الف)1+(ق)19 = 11= 6 + 5 = هـو، حج عدد 56 جایگاه عددی نام مبارک مریم (س) است.

در دنیا خداوند کریم یکی از نشانه های آیاتش را درخت قرارداد و درخت مقدسی که در قرآن نام برده است درخت شجره ی طیبه است که می فرماید "اصلها ثابت و فرعها فی السماء" در واقع درخت معمولی تا نهال است باغبان باید دائماً آب و نورش را مواظب باشد و برایش آفت زدایی کند زیرا درخت نیاز به باغبان دارد اگر او مواظبتش نکند از بین می رود و گاه آفتها آن را نابود می کنند. اما کم کم که رشد می کند. هر چه ریشه هایش عمیق تر به زمین می شوند. ساقه تنومندتر و بلندتر می شود تا جایی که ریشه های خود را به سفره آبی یا قناتی وصل کند آنگاه دیگر نیاز به باغبان ندارد وخود قدش را راست نگه داشته و ساقه و شاخه هایش را بالا بالاتر می کشد این زمان درخت را قانت می گویند . زیرا در فرمانبری و اطاعت به گنجینه ای رسید که همیشه غنی شده است و او دائماً در عبودیت ثابت می شود و نیاز به آبیاری ندارد. انسان مؤمن هم باید در نوجوانی و جوانی در کنار باغبان های عمل و اخلاق نگذارد ریشه ی عقیده اش صدمه ببیند و سالم رشد کند تا در علم و عمل خود به اجتهاد و فقهات برسد. آنگاه فرمانبر و قانت واقعی شود چون هر چقدر درخت میوه می دهد و بارور می شود سر شاخه هایش خاضع تر و خشوعش از نظر اینکه حفظ میوه هایش باشد بیشتر . بنابر این انسان مؤمن در حال سجده به اطاعت محض و خالصانه پروردگار خود می رسد و آن سجده ای که ریشه های عقیده اش محکم و محکمتر به بلوغ کامل حقیقت سجده برسد. همانطور که گفتیم عدد ابجد سجده 72 بود و 72 برابر کلمه نوزده و نوزده جایگاه عددی نُه پس . نُه واقعی یعنی نَه که به تمام احوالات هوی نفسی است.

حضرت مریم سلام الله کسی است که قانت است. و از بدو تولد پروردگار عالم او را برگزیده و مطهر و کامل خلق کرد و او به حقیقت کنز وجودش وصل بود به رزق حسن و ریشه ی باطنی او هرگز از مقام ولایش تنزل نکرد و پروردگار عالم او را تا قبل خانم حضرت زهرا (س) سیده ی نساء عالمیان قرارداده بود. میوه ی دل این عزیز مولود نورانی و وجود مبارک حضرت عیسی (ع) که بصورت معجزه بدنیا آمد یعنی بدون وجود پدر و در بدو تولد مبارکش ، اعلام پیامبری فرمود او با کتاب و منصب نبوت و به بلوغ حقیقی یک انسان کامل بدنیا آمد. امیدوارم حقیقت عدد نه را بخوبی درک کنید.

فرمود "انّی انا عبدالله . اتانی الکتاب (آیه 30) او کسی است که خداوند تبارک و تعالی درباره اش در قرآن کریم می فرماید او کلمه طیبه من است و سلام بروزی که متولد شد و سلام بروزی می میرد و سلام به روزی که بعث وجود پیدا می کند. آیه 33 سوره ی مبارک مریم "و السّلام علی یوم ولدت و یوم اموت و ابعث حیا" یکی از زیبائیها وجود مبارکش اینست که عمر مبارکش طولانی است و او شباهت هایی به آقا و مولایان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریفه دارد.

او فرزند بلوغ نه وجود مریم (س) است وجودی است آسمانی. و بقول حضرت عیسی (ع) فرمود تا وجودی آسمانی نباشد نمی تواند به آسمان برود. حضرت مهدی صلوات الله علیهم اجمعین هم وجودی است آسمانی از بدو تولد به آسمانها رفت، ایشان را بردند و در طواف ملائکه به گردش در عالم قدس پذیرایی شدند. و ایشان در غیبت صغری و غیبت کبری دلیل بر عالمیان هستند و صاحب و امام و فرمانفرمای زمان هستند. در زمان ظهور آقا و مولایمان حضرت عیسی (ع) در پشت سر ایشان نماز می گذارد و در خدمت آقا تشریف می آورند. این ظهور ، حقیقت تجلی نه عالم وجود بصورت بلوغ کامل رسالت و ولایت است.

عدد نه در جزء نه کلام الله مجید

نهیمن سوره ی مبارکه قرآن توبه است این سوره مبارک نهمین سوره در دهمین جزء قرآن کریم است . خوب دقت بفرمائید . همیشه عدد 9 در بطن ده قراردارد همانطور که در دروس قبل توضیح داده شد و عدد نه روی ده جلوه می کند که میشود 19 که جایگاه کلمه نه است .

و عدد یک + 9 عدد (19) برابر 10 میشود که تمام گنج چهار روی ده حقیقت 14 است . و عدد 14 یعنی 4 تا 10 تا بمعنی تطهیر عدد 40 است . امیدوارم خوب متوجه شوید این سوره مبارک بسم الله الرحمن الرحیم ندارد و با حرف باء برائه شروع شده است.

باب توبه: یکی از بزرگترین عنایات حق تعالی نسبت به بندگان گنه کار خود است که با شستشوی قلبی از این در فقط می توانیم وارد باب رحمت الهی در دنیا و آخرت بشویم. در واقع توبه حقیقت آب است که جان و قلب را از رزائل و رجس و پلیدی، حسد، بخل، کینه، بغض ، شستشو می دهد. در قرآن کریم پروردگار مهربان با 4 حرف در امور مهم با قسم تأکید و تفهیم و تأئید بعضی امور یا اهداف و عواملی را فرموده است این چهار حرف حروف (ت، و، ب، ا) است که رویهم می شود اسم زیبای خودش بنام تواب مثل تالله، بالله، الله، والله .

خداوند کریم فرمود "اَنا تواب الرّحیم" من توبه پذیر مهربان هستم با نام مبارک رحیم است. شاید یک دلیل که بسم الله ندارد بخاطر این باشد که در عالم آخرت معلوم می شود توبه او پذیرفته شده است ، در آن زمان از باب بسم الله گذشته است در واقع بسم الله برای تکامل رسیدن ما به دنیاست تا بتوانیم از بسم الله به درون آن ورود داشته باشیم. پس آیا در آخرت ورود پیدا کرده ایم؟ رحمت آخرتش را شامل حال گنه کاری که توبه کرده قرار می دهد. احوال توبه در واقع برای کسی اتفاق می افتد که در بلوغ نه پشیمانی از گناه بخواهد  از مرز جایگاهی 19 ساجد خداوند کریم شود و از اعمال حیوانی جدا شده و به اعمال و تکالیف انسانی مزین و ملبّس شود در جزء نوزده (جایگاه عدد نه است)

سوره ی مبارک فرقان در جزء توزده شروع می شود. این سوره بمعنی جدا کننده ی حق از باطل است که یکی از نام های بزرگ قرآن فرقان است جالب است بدانید آخرین سوره ای که در جزء نوزده جزء را تمام می کند سوره ی مبارک نمل است چقدر زیباست. در این سوره پروردگار عالم 2 بسم الله الرحمن الرحیم آورده است و با  این سوره مبارک 114 بسم الله قرآن ظاهر می شود.

در واقع حضرت سلیمان نبی علیه السلام از جانب خداوند خانم ملکه سبا را دعوت به دین مبین حق می نماید. و ایشان در جایگاه توبه به عدد جزء نوزده ساجد امر الهی می شود و دین حق سلیمان را می پذیرد و تمام حُکام خود را امر می فرماید ایمان به خداوند یکتا بیاورند. خوب فکر کنید تمام آیات الهی رمز و سرّ کنز و گنج لایتناهای پروردگار عالم است.

خیلی زیباست که سی اُمین آیه مبارک همین آیه بسم الله الرحمن الرحیم است. و به عدد 30 کل را تمام کرده است . و جالبتر که بدانید این جزء یعنی نوزده به آیه 55 این سوره تمام می شود عدد 55 برابر کلمه نه بود، و جایگاه عدد (ی) حروف نُه برابر عدد 19 بود پس خوب دقت کنید تمام آیات مبارک به حکمت کامله ی او بدون نقص و خیلی زیبا تمام اسرار حروفی و اعداد را به تمام و کمال ظهور داده است چنانچه سوره ی توبه به عدد 9 باب بلوغ هدایت را افشا می کند و در جزء 19 در جایگاه بلوغ و حقیقت اسرار کل قرآن را در جزء نوزده و در جایگاه حروفی کلمه نه به عدد ابجد 55 تمام می فرماید . (الله اعلم )

نکته جالبدیگر اینکه ترتیب نزول سوره مبارک توبه به قلب مبارک رسول اکرم(ص) 113 است. همانطور که آموخته اید، عدد 100 برابر حرف (ق) یعنی نگه دارنده است و عدد 13 جایگاه حرف (م) و حرف م برابر عدد 40 است و در واقع همان گنج اسرار عالم یعنی 4روی 10 . پس خوب دقت نمایید، عددی که خداوند کریم به حکمت ترتیب نزول این سوره مبارک را قرار داده شاید معنی می شود که توبه واقعی نگهدارنده باب طهارت وجود و راه گشاینده به عالم طهارت آخرت یعنی بهشت و در جوار و شفاعت ائمه معصومین قرار گرفتن است(صلوات الله علیهم اجمعین)

نه در سوره مبارکه اعراف  

نهمین جزء قرآن کریم در سوره اعراف شروع می شود. همانطور که میدانید مردان اعراف 14 نور مقدس معصومین هستند که فردای قیامت در جایگاه رفیع مقامات خود می ایستند و تمام اهل محشر بوجود های مقدس این عزیزان محک عمل میخورندو راهشان مشخص می شود. هر کس کمتر شناختی هم به ایشان داشته باشد راهش مشخص می شود و الا در جهنم خواهد بود. پس مردان اعراف بلوغ نه تمام عالمیان هستند که به عدد 14 یعنی 4روی 10 و گنج طهارت از طرف پروردگار در این سوره معرفی میشوند. ترتیب نزول اسن سوره مبارک بر قلب پیامبر سیزدهمین سوره می باشد و عدد سیزده جایگاه حرف م و حرف م برابر عدد 40 است.

نه در سوره مبارکه بلد

نودمین سوره مبارک قرآن بلد است به شهر مکه بلد می گویند. در حقیقت جان همه مخلوقات فطرت خدایی است  و خانه خانه قلب است که خانه خداست. و هر کس آنجا مشّرف شود نماز و روزه اش کامل است زیرا آنجا وطن اصلی همه انسانهاست. پس در واقع بلدِ همه است جالب این  است  که این سوره 19 آیه مبارک دارد که جایگاه نوزده 9 بود و نوزده حروفی برابر 72 یعنی سجده ، پس زمانی به  بلد عمل می شود که اطاعت محض و سجده واقعی بنده برای خدا باشد.

در باطن حقایق عددی نه و سرّ الاسرار زیبایی وجود مقدس و معظم و معزز فاطمه زهرا (س)

وجود مطهر خانم نُه اسم مبارک دارد که هر نام از اسماء اعظم است. 2نام مبارک آسمانی و 7 نام دیگر زمینی. اسماء آسمانی خانم: زهرا و منصوره . و اسماء زمینی ایشان: فاطمه، بتول ، صدیقه، محدثه، زکیّه، طاهره، راضیه می باشد.

از محیی الدین عربی، در فصل فضائل حضرت زهرا صلوات الله علیها از کتاب شرح المناقب (ص 170)

" و علی الجوهره القدسیّه فی تَعیُنِ الاِنسیه، صوره النّفس الکُلیّه، جواد العالم العقلیّه بضعه الحقیقه النبویّه مطلع الانوار العلویّه، عینِ عیون الاسرار الفاطمیّه النّاجیّه المُنجیّه لِمُحبّیها عَنِ النار ثمَرهِ الشّجرهِ الیقینِ سیده نساء العالمین المعروفهِ بالقَدر، المجهولَهِ بِالقَبرِ قرهَ عَینِ الرَّسول الزّهراء البَتولِ علیها الصّلوه و السّلام".

" نیز تحیّات و زاکیات بر آن جوهر قدس باد که با تجرد قدسیّه در هیئت انسیّه عالم بشریّت را زینت و تشکیل داده. آن حقیقت طاهره خود صورت نفس کلی و جواد عالم عقلی است که در صورت سِریّه بضعه ی حقیقت احمدی صل اله علیه و آله و سلم و مشرق انوار علوم علوی و سرچشمه ی اسرار مکنونه ی فاطمی است . چنانچه آن حقیقت قادسه در آغاز نزول از مقدّسات عالم عقلی بوده ، در هنگام عودت و صعود نیز خود از ادناس (چیزهایی که مردم را پست و کوچک می کند) بشریّت رستگار، و آزاد کننده ی دوستاران است از نکابت ناران جوهره ی قدسیّه شیرین ثمر شجر معرفت و یقین و سترگ سیده ی نساء عالمین است که قدر مراتب فضائلش معروف و مثوای جسد عنصریه اش مجهول است نور دیده ی حضرت رسول(ص) بنام نامی و لقب گرامی زهرای بتول علیها الصلوه و السّلام.

سوره ق در جان بلوغ نه

تا این درس درباره نه مطالب زیادی نوشته شد که فکر می کنم جامع  تمام کلمات این سوره مبارک است. اولاً که یکی از اسماء مبارک قرآن قاف است و ولایت 14 معصوم هم قاف است. حرف ق به عدد ابجد 100 می باشد که جایگاه عددی آن 19 است. نوزده جایگاه عدد نه است یعنی بلوغ قله معارف و تمام اسرار و کتاب مبین و بالا ترین معجره خالق هستی قرآن است و وجود اهل بیت (ص اجمعین) پس ق یعنی نگهدارنده و ق به منزله ریشه کلمه تقوی است و خداوند کریم در سوره مبارک بقره می فرماید" ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین" در کتاب آسمانی قرآن شکی نیست، یقیناً متقین را هدایت می کند. این سوره مبارک به ترتیب نوشتاری 50 سوره است. عدد 50 برابر حرف نون و جایگاه عددی آن 14 است. حال ببینید که بدون ق هیچکس به هدایت کامل نمی رسد. در این سوره مبارک 57 بار حرف ق آمده است که در واقع تا 19 تا میشود. در قرآن کریم خداوند انسان را کلمه خود می داند. کلمه یعنی کل یعنی همه عدد ابجد  کلمه می شود 95 که برابر است با 5 تا 19 . حالا خودتان خوب بسنجید که مرتبه انسان کجاست . 95 برابر است با حرف صاد  و حرف ص برابر ابجد 90 می باشد . چشمه زلال حیات طیبه  در عالم عرشی . امید وارم بتوانیم با ق تقوی به مقام کلم الطیب یرفع درجه برسیم.  انشاءالله

 

 

عدد 9 (قسمت اول)

علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف. در فرهنگها و دین های شرقی و غربی پیشینه ای دیرینه دارد و از آن بنام سیمیا یاد شده است که جزء علوم غریبه است. مولانا در دیوان شمس می گوید :

اما دغل بسی است، تو کشتی شناس باش

 

 

زیرا که کار دنیا سحر است و سیمیــاســـت

و شیخ شبستری نیز در گلشن راز می گوید :

به زیر هر عدد سرّی است

 

 

از آن درهــــــــای دوزخ نیــز هفــت اســت

اساس علم عدد بر این است که عدد مفروض ذهنیت انسان نیست. بلکه عدد از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده است. و عالم عدد روح گنج و کنز الهی است چنانچه پروردگار عالم اوّلین ظهور عدد را خود آغاز کرد و فرمود( قُل هوالله احد). به پیامبر بزرگوارش فرمود بگو او خدای احد است و همانطور که در درس عدد عشر یعنی ده گفته شد، او خود را به یگانگی و عدد یک معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی گیرد. امّا هنگامیکه می خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کنم تا خود را بشناساند. بر ذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش واحد، تجلی و ظهور فرمود و پیامبر بزرگوار(ص) در خبر معراجش می فرماید (الواحد لا یصدر اِلا الواحد) خداوند واحد (یک ) یک صادر خلقتی از مصدریتش صادر نمی کند . تا آنجا که توفیق بود در درس گنج عشر توضیح داده شد.

زیبایی خلقت از بیان نورانی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین آمده است . چون مطالعات و نوشتار درس ما از نظر علم حروف و اعداد است، بهترین معانی و بلکه مغز معنا را هویدا می سازد. بالاترین نیت من، رسیدن به معارف خلقت خودمان و از آنجا به ولایت مولایمان امام زمان و 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین است و از آنجا به رسیدن به معرفت توحید و بنده ی خالص شدن برای مولای کریم مان ، پروردگار عالم عزّ و جّل است.

عدد در واقع نشان دهنده معارف هر مخلوقی است که درباره ی آن صحبت می شود و چنانچه از معنی عدد بر می آید عدد، کثرت را در بر دارد چنانچه محتوی را تا بی انتها می کشاند و نتیجه ی آن رساندن به کمال و هدف خلقت است. زیرا بنابر کلام مبارک پیامبر گرامی محمد مصطفی (ص) که فرمود: (عدد، روحِ حروف است) پس روح، جاودانه و تعالی پذیر و در نهایت قیّم حروف می باشد و حروف را قیام و قوام می دهد و همانطور که هر حرفی ملکی دارد ملکوت حروف است که معنی را شامل می شود و معنی است، که محتوای استعداد خود را ظاهر می کند و در عین حال عوالم در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر می شوند و معماهای انسانها را حل می کنند بنابراین، پروردگار عالم یکی که صفات ذاتی خودش را تکلم معرفی فرمود، و بالاترین معجزه خویش را کلام الله، قرآن مجید قرار داد بنابر این خود واضع حروف و اسرار آن است او به تناسب رشد عقلی امتهای پیامبران معجزات باهری را بر آنها دلیل و برهان قرار داد تا بدست رسولان بزرگوار و اوصیاء کرام آنها راه تعالی بندگان به تقرب الهی را نشان دهند و انسانها را به قرب او راهنمایی کنند. خداوند متعال صد و بیست و چهار هزارمین پیامبر مرسل و نبی مکرم را اشرف همه ی مخلوقاتش و خاتم النبیین و سید المرسلین محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم قرار داد و از نظر درک و فهم و شعور امت، او را سید امتها قرار داد زیرا همانطور که در قرآن کریم پروردگار عالم انسانهای مؤمن را انسانهای شنوا می فرماید ( یسمعون) سوره ی مبارک انعام آیه 36  ( انما یستجیب الذین یسمعون) یعنی(این است و جز این نیست کسانی تو را اجابت می کنند که گوش شنوا دارند). یعنی کسانی که حرف را می فهمند و فکر می کنند و آنگاه عمل می کنند. یعنی نهایت کمال فهمیدن و تعقل است. مولای مهربان انتخاب فرمود و بالاترین معجزه ی خود را که اکمال تمام معجزات است و همه ی کتاب های آسمانی در آن جمع است کلام الله خویش قرآن قرار داد و آنرا به حبیب خویش، بهترین بندگانش و بهترینِ رسولانش عنایت فرمود. و به ما امت منت گذاشت که چنین پیامبر و اوصیاء و کتاب آسمانی داشته باشیم و به آن افتخار کنیم.

پس کلام، بالاترین مخلوق است: که خداوند متعال اسماء خود را با آن بما معرفی فرمود و لیاقت تکلم را به ما انسانها عطا فرمود و لیاقت خواندن و فهمیدن و تا حدودی درک کلام خود را بما داد تا خوب و به حد وسعمان یاد بگیریم و آنرا نسخه ی، حکیم خود قرار داده تا با عمل کردن به آن نقص های خود را برداشته و مرض هایمان را درمان و سیرت باطنی خود را بصورت قرآن که صورت انسان کامل است مزین سازیم و در مجرای توحید و یکتاپرستی به رضای مولا برسیم و البته بشرط پیروی و شیعه شدن به امامان معصوم و در زمان خودمان به تشرف ولایت مطلق مهدویت و انطباق وجه قلبی ما به رضای قلبِ عالم امکان ولی الله الاعظم مهدی، صاحب الزمان صلوات الله علیهم اجمعین.

یکی دیگر از صفات ذاتی رب العالمین علم است. علم حقیقت نور است و با علمِ حروف و علمِ اعداد پروردگار سبحان عالم کنز الهی خود را ظهور، و با زُبر و بیّنه یعنی میزان و حکمت خلق را بسوی خویش فراخواند و فرمود: (انّا لله و انّا الیه راجِعون) از سوی خدا آمده ایم و بسوی او باز می گردیم).  در واقع تمام کتاب های آسمانی، کتاب الله و معارف پروردگار عالم هستند. اما قرآن کریم هم کتاب الله است و هم کلام الله. بنابر این مخلوق هرگز در کلام خالق نمی تواند نفوذ کند. پس خداوند در آیه کریمش فرمود« ما خود قرآن را حفظ می کنیم» . و امروز بعد از 1432 سال قرآن همه ی انسانها را به مسابقه دعوت می کند. و می فرماید حتی هر کس یک آیه مثل قرآن بیاورد میتواند اعجازش را قبول نکند. (آیه 23 بقره) امام رضا (ع) در باره ابداع و حقیقت خلقت حروف (عیون الاخبار ترجمه ی غفاری و مفید ج2 ، ص 312) در جواب سئوال عمران چنین جواب فرمودند« درباره ی حقیقت خلقت: و بدان که ابداع، مشیّت و اراده، سه اسم برای یک چیز هستند، و اوّلین ابداع، اراده و مشیّت او حروفی بود که آن ها را اصل هر چیزی قرار داد و راهنمایی بر هر مدرک (علم حروف) و روشنگری بر هر امر مشتبهی نموده و بوسیله ی آن حروف هر چیز اَعَمّ از حقّ و باطل، فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی از هم جدا و شناخته می شود و همه ی امور بر آنها جمع شده است، و در آفرینش این حروف برای آنها معنای متناهی و وجودی غیر از نفس آن ها قرار نداد، زیرا آنها با ابداع و ایجاد، بوجود آمده اند».  نور، در اینجا اوّلین فعل خداست، خدایی که خود نور زمینها و آسمانهاست (الله نور السموات و الارض) حروف از آن فعل، به فعلیت رسیده اند، و آنها حروفی هستند که اساس گفتار بر آنهاست، وحی الهی که نور است و عبارات همگی از خداوند است که به خلق خود آموخته است ( پس همه ی زبان های دنیا را شامل می شود چون هیچ کس از خود چیزی نداشته و ندارد همه را خدا به ما داده و آموخته است).

این حروف سی و سه حرف هستند. 28 حرف از آن ها نشانگر زبان ها (لهجه ها) ی عربی است، و از بیست و هشت حرف 22 حرف نشانگر زبان های سریانی و عبری است. و از میان آنها پنج حرف در سایر زبان های عجم در مناطق مختلف، زبان های متفرق و پراکنده است و آن پنج حرف هستند که از بیست و هشت حرف جدا شده اند. ( که زبان فارسی 4 حرف «پ- ژ – گ – چ» را بیشتر دارد.) اما حرف همزه در عربی اضافه می شود 29 حرف است و در فارسی حروف به اضافه همزه 33 حرف می شود. که در نتیجه حروف 33 حرف شد. و این 5 حرف به دلایلی است که بیش از آنچه گفتیم جایز نیست ذکر شود. سپس حروف را بعد از احصا نمودن و شمردن آنها «فعل» خود نمود مثل آیه مبارکه کُن فیکون (و آنچه موجود شود و آن نیز موجود شد ) «کن» صفت و خلقت خداست . و آنچه که از آن ایجاد می شود، مصنوع و مخلوق است . اوّلین خلقت خداوند عزوجل ابداع است.

بدون وزن و حرکت است، مسموع نیست، رنگ ندارد، قابل حسّ نیست. دوّمین مخلوق حروفند که وزن و رنگ ندارند قابل شنیدن هستند ولی قابل دیدن نیستند. سوّمین مخلوق چیزی است، از همه ی انواع محسوس ملموس (لمس شدنی)، قابل چشیدن و قابل دیدن و خداوند تبارک و تعالی قبل از ابداع بوده است. زیرا قبل از خداوند عزوجل و همراه او چیز دیگری نبوده است. ابداع قبل از حروف بوده است (یا بدیع السموات و الارض) و حروف چیز دیگری غیر از خود را نشان می دهند.

مأمون سؤال کرد چطور غیر از خود چیز دیگری را نشان می دهند؟ حضرت فرمودند: زیرا خداوند تبارک و تعالی آن ها را برای معنی کنار هم جمع می کند وقتی چند حرف از آنها مثلاً چهار حرف یا پنج حرف یا شش حرف یا بیشتر یا کمتر را در کنار هم قرار می دهد. برای معنایی است محدث (یعنی حادث شده) و جدید، که قبلاً نبوده است. عمران پرسید: ما چگونه می توانیم این مطلب را بهتر بفهمیم؟ حضرت فرمودند : توضیح این مطلب چنین است که وقتی مقصود تو از این حروف، خود آنها باشد، نه چیز دیگری، آنها را جدا جدا ذکر می کنی و می گویی ا ، ب ، ت ، ث ، ج ، ح ، خ ، تا آخر در این صورت معنایی غیر از خود این حروف در آنها نمی یابی اما وقتی آنها را در کنار هم بگذاری و اسم و صفت برای معنی مورد نظر خود بسازی نشانگر معنی و موصوف خود خواهند بود. فرمود آیا فهمیدی؟ پس اینجا خوانندگان عزیز کاملاً متوجه منظور شدند که علم حروف و اعداد، اصل و پایه و حقیقت معارف و گنج الهی هستند تا با فهمیدن و یاد گرفتن و عمل خالصانه انجام دادن در راه رضای باری تعالی خود را شایسته آیت خدا شدن یعنی آیة اللهی شدن برسانیم. پس انسان بگفته کلام الهی کلمه ی خداست. بکوشیم کلمه ی طیبه و مخلص او باشیم.

از این حدیث نورانی که کاملاً مبنای کلام را و معنی آنرا و حدود سعه ی وجودی آنرا که ازلی و ابدی است می فهمیم. و خلاصه اینکه تمام این درس از عرفان همین معانی گفتگو می کند. و زیبائی های آفرینش مخصوصاً معرفت به ولایت و گنج حروف و اعداد در گنجینه ی قرآن و معارف وجودی خودمان تا رسیدن به قرب الهی است سخن می گوید.

این درس مبنای همه ی علوم و پایه ی گشایش همه ی معماهای ندیدنی و حتی نرسیدنی است و راه رسیدن به علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین است یکی از زیبایی های حروف و اعداد ابجد آن است ، عدد ابجد کلمه ی یقین برابر کلمه ی «معنی» است. (یقین = 170 = معنی) پس با معنا انسان به کنه معرفت، یعنی یقین می رسد. امام حسین (ع) فرمود : خداوند متعال خلق نکرد بندگانش را الاّ برای معرفت.

نکته: هملنطور که گفته شد حروف کلام الله یا همان قرآن 28 حرف است، اگر دید خود را به حقیقت وجودی حروف عمیقا باز کنید می بینید که با 28 حرف پروردگار عالم تمام خزائن و اسرار عالم را از اعلی تا سفلی الی یوم القیامه را در 28 حرف ظاهر کرده است پس هر حرف با ملکوتش چقدر سعه وجودی دارد، شاید بهتر است این طور بگویم که هر حرف همان طور که پیامبر گرامی (ص) فرموده است، اسماء الله و خود سعه وجودیش تمام عوالم است. اگر خوب دقت کنید عدد 28 در جایگاه عدد و حروف برابر حرف غ یعنی غین است و حرف غین همان حروف اسم مبارک خداوند یعنی «غنی» می باشد.پس با 28 حرف به اسم غنی وصل می شویم و شاید خداوند کریم دست مارا بواسطه فضلش به خزانه رحمتش که وجود ولایت کبری امام زمان (ع) است وصل کند. دیگر اینکه اگر عدد28 را با هم جمع کنیم می شود ده، و ده همان کنز و گنجی است که در معرفت به عدد 10 از آن صحبت کردیم و دنیا راخداوند جایگاه خزانه 10 خود ظهور داد،همان چهار بر روی ده و ظهور جسمانی وجود های مقدس 14معصوم (ص) و اگر عدد 10 را باهم جمع کنیم میشود 1 یعنیهمان طور که گنج الهی خودش را به عدد واحدیت ظهور داد، در نهایت همه باید به واحدیت او برسند و جالبتر این که اعداد وقتی به حروف بنویسیم عدد ابحدش می شود 30 (ی=10+ک=20) و عدد 30 برابر حرف ل است که مجرای توحید و سّرالاسرار 30 جزء قرآن و تعداد حروف قرآن 28حرف است. جایگاه عددی حرف ل در حروف 12 می باشد که تمام انسانها برای اینکه به این خزانه عالم دست پیدا کنند باید شیعه و پیرو این 12 نور مقدس و 14 نور معصوم (ص) باشندکه راه صد ساله را یک شبه، طولی به مقصد قرب و رضای خدا را بپیمایند. و خلاصه در طول عمر که به عدد شماره می شود در قیامت مغبون نشوندو حسرت نخورند.   

مقام عدد

پیامبرگرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم فرمود «حروف غالب جسمانی کلام است و عدد روح حروف آن کلام» پس کلام در عالم بالا نور است و غالب ندارد همه ی عوالم صورت باطنی حروف هستند و حروف تمام عالم وجود را پُر کرده است زیرا هر جا تجلّی اسماء و ظهور ملکوتی است حروف آنجا حاکم است و همانطور که در درس گنج عدد ده گفته شد قرآن ، کلام الهی است که  تمام عالمها را از سیر سرّی عوالم بالا تا پایین عالم در پایین ترین نقطه خلقت را محیط است و فراگرفته . پس به اعجاز الهی اگر خوب دقت کنید معجزه ی بیشتر را درک می کنید تمام این خزائن بصورت 28 حرف در غالب یک کتاب 30 جزئی آسمانی که 114 سوره و 120 حزب و حدود 6666 آیه مبارکه و کلمه حرف آمده است. و تمام مخلوق را حیران اعجازش ساخته، اما انسان هنوز نتوانسته به عظمت و جان نورانی قرآن معرفت کامل پیدا کند. زیرا حقیقتش وجود مقدس امام زمان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریفه صلوات الله علیهم اجمعین قرآن ناطق است که ایشان ولایت عُظما و حجه الله الاَکبر و نورالقدیسین. و نور الانوار مقدسین، جامع الکبرا و الصدّیقین، نورالله الاعظم و سید الاوصیاء النبیین و الصدیقین و المعصومین المکرمین است.

خوب دقت کنید! آیا اعدادی که خداوند متعال ، باری تعالی اعداد 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین و اعداد گفته شده قرآن و آن نظم مخصوصی که سال 365 روز است و در قرآن کریم 365 بار نام یوم آمده است یا 12 ماه سال که در قرآن کریم 12 بار نام شهر یعنی ماه آمده است . نام مبارک محمّد صلی الله علیه و آله را که 4 بار فرموده نام های مثل بهشت و جهنم را بطور مساوی آورده یا کلمه دنیا و آخرت به تعداد (115) مساوی آورده و خلاصه تعداد آیات هر سوره و عدد اربعین =40 و عدد عشر = 10 سوره ی مبارک فجر آمده استکه در هر ماه 10 روز لیالی فجر است پروردگار عالم همین سوره فجر را در  ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر گرامی (ص) دهمین سوره قرارداده یا به عدد 40، چهلمین سوره ی مبارک قرآن سوره ی مؤمن و نام دیگرش غافر است قرار داده یعنی آمرزنده ی گناهان چه کسی را به آمرزش می رساند. و نیز درجه ی مؤمن را به حقیقت عددی از درجه ایمان به او می دهد تا  او به 40 برسد یا سوره ی مبارکه حمد که سبع مثانی است. یعنی هفت 2 تائی. در قرآن فرموده شده تنها سوره ای است که با داشتن 7 آیه دوبار بر قلب مبارک حضرت (ص) نازل شده وقتی پیامبر گرامی (ص) می فرماید تمام محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم است . فقط در سوره ی مبارک حمد بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب شده است . عدد یک کل تمام محتوی عوالم خلقت را در بردارد. همانطور که گفته شد، تعداد عدد ابجد کلماتش=786 است که اگر باهم جمع شود  .جالب است که عدد یک ← ی←10+ ک←20 = 30 ← 30 جزء قرآن و عدد 30 برابر حرف (ل) است. این حرف مجرای توحید نامیده شده که فقط ملکیتش برای خداست لا اله الا الله . در جایگاه عددیش 12 می باشد و کلمه لا اله الا الله 12 حرف دارد. که 12 نور مقدس امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین راهنمایان و هادیان بحق از طرف پروردگار عالم هستندکه انسان ها را از ظلمات کفر به نور ایمان و هدایت می کنند. کلمه (یک) در جایگاه عددیش می شود 21 یعنی (ی←10 + ک ←11=21) پس آیه ی مبارک (بسم الله الرحمن الرحیم) در جایگاه قرارداد و یک آیه محسوب شده است و کل محتوای 30 جزء قرآن را داراست و در ولایت 12 ناطق قرآن تأویل کننده و مفسر واقعی آن است . در ضمن که تمام انسان های مؤمن  را به کمال درجه ی یکِ انسانی و به مقام یکِ رضوان الهی و قرب حق می رساند. جالب اینکه وقتی از روی این عدد معانی زیبایی را به عدد ابجد توانسته اند پیدا کنند  یعنی 786 عدد ابجد (بسم الله الرحمن الرحیم ).

بسم الله الرحمن الرحیم ←(برابر است با) ← معجزات قولی امام اوّل = ابدالازلیات . و برابر است با: امام علی بن ابی طالب = اول الاَبدیات امام علی بن ابی طالب (ع) صلوات الله علیهم اجمعین، که بنابر قول پیامبر گرامی (ص) فرمود تمام محتوای بسم الله در ب بسم الله و تمام آن در نقطه و نقطه وجود مقدس علی بن ابی طالب، اسدالله اغالب، مولی الموحدین مولای متقیان صلوات الله علیهم اجمعین است. و عدد ابجد نقطه=164= برابر این کلمات است:کلمه وحده وحده وحده= قدس=النجف– مبینِ واجب الوجود.

اگر بخواهیم معانی زیبای نام سوره های مبارک و تعداد آیات و زیبائی ها از گنج آن را اینطور بیان کنیم از حوصله ی عزیزان بیرون است، و من سعی می کنم مطالب کلّی را توضیح دهم تا عزیزان محقق در جزء جزء خود به تحقیق برخیزند و از زحمات علماء و محدثان استفاده کنند و به عرفان بندگی و شناخت خداوند متعال و قرب او برسند.

معنی کلمه عدد و استفاده های آن

کلمه ی عدد یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشه ی استعداد است . کلمه عدد همانطور که گفته شد روح ایست برای کلام . برایش اندازه و مقدار نمی توان گذاشت و دائم در کثرت است پس مقامش روح ذکر و حرف در مقام ظرف ذکر بیان می شود و در دنیا با شکل حروف جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است. حال که عدد یک را تعریف کردیم که ظاهر و باطنش چگونه با عدد و جایگاه عدد و حروف معانی باطنی خود را ظاهر می کند یکی دیگر از زیبائی هایش همه بر می گردد به معرفت پروردگار عالم که او یکی است که هرگز تعدد نمی گیرد.

آنکه عدد یک برابر حرف الف می شود و خداوند عزیز که انسان کامل را به قامت الف گنج خودش تصویر داد. در مقام عدد ، الِفَش را ترفیع داد به الف یعنی 1000 و 1000 برابر شد با حرف غ « غ » خوانده می شود غین. و حروف غین همان حروف (کامل) اسم مبارک خداوند جلیل غنی است . پس او است که انسان کامل را به خزائنش کامل خلق فرمود و تمام انسانها را از وجود این عزیزان به غنی خود وصل کرد. زیباست که هر حرفی  را که خداوند متعال خواست خوانده شود با اصل خود آورده است. یعنی با مؤلفه و گنزو گنجش مثل ب: که پشت الف می آید. مثل: با–تا–ثا–حا–جا–  تا آخر یعنی، نکته:  انسان بداند از کجا آمده؟ به کجا می رود؟ هیچ وقت رب خود و رب الارباب خود را فراموش نکند. (فقد الستمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها) پس به تحقیق تمسک جوید به ریسمان حبل اللهی که هرگز پاره نمی شود (یعنی از الف وجود جدا نشوید) فقط تمسک بجوئید وصل شوید به ریسمان الهی که هرگز پاره و جدا شدنی نیست.

معارفی از عدد 9 نه

 سیده ی نساء العالمین فاطمه الزهرا صلوات الله علیهم اجمعین. همانطور که در سرّ خلقت گفته شد پروردگار عالم اسم مبارک واحد خود را تجلی داد همه ی این اسماء نور هستند و همانطور که حدیث مبارک آقا امام رضا (ع) از کتاب عیون الاخبار ذکر شد که اول فعل خداوند نور بود. عدد ابجد کلمه مبارک واحد برابر عدد 19 می باشد که سر گنج باز شدن حقیقت عدد 10 (1+9=10) یکی از اسرارش همین عدد 19 هم می باشد چنانچه اگر یک را با عدد 9 جمع کنیم می شود  عدد 19 که مقداری از زیبائیهایش نوشته شد. در جایگاه عددی جایگاه عدد نه به حروف است. یعنی عدد ابجد کلمه (نُه) برابر 55 است، که جایگاه کلمه ی صدیق می باشد اگر 5 و 5 آنرا جمع کنیم می شود 10. حقیقت نه باطن ده است. اگر کلمه ده را به ابجد بنویسیم پس حروف ده در ابجد می شود 9 و عدد نه در جمع عدد 10 همان حقیقت 19 (9+10=19) است . و اگر کلمه نه را در جایگاه عدد حساب کنیم می شود  پس عدد 19 که سر الاسرار آیات مبارک قرآن و کنز و گنج الهی است بنام کلمه واحد است. و خداوند متعال در اولین آیه سوره مبارک نساء فرمود: من همه ی مخلوقاتم از یک نفس واحده خلق کردم. (سوره ی نساء آیه مبارک یک). (یا ایها الناسُ اتقوا رَبّکُم و الّذی خلقکم مِن نفس واحده و خلق منها).

خداوند متعال گنج اعداد را تا سقف 9 خلق فرمود. پس بلوغ کنز اللهی نام مبارک واحد را در جایگاه عددی کامل و به عدد 9 ظهور داده است . نُه به حروف در حالیکه جایگاه حرف آن در کلمه نه (ن)برابر 14 است که همان گنج 4 روی 10 با این حقیقت که ظرف یا و عاء انتخاب ظهور مرآت حق و تجلی گاه همه ی متجلیات سرِّ  اَحدیت خالق یکتاست و حرف هـ در کلمه ی نُه برابر عدد ابجد 5 می باشد که اگر عدد 14 را یک را اضافه بر 4 کنیم می شود 5 که 14 نور مقدس به سرّ حقیقت محمّدی صل الله علیه و آله بنام 5 تن ظهور پیدا کرده اند. پس در حقیقت حرف نُه کل تمام حروف است در حرف جایگاه ن = 14 و در حرف هـ  که حروف که 28 را شامل می شود . همان بلوغ باطنی عددش نه می باشد زیرا در جمع عدد 28 حرف عدد 10 می شود(2+8=10)

جایگاه نُه=55       5+5=10← 10= جمع عدد یک تا چهار ، یعنی 4 روی 10.

(ن) = 14←1+4= 5

(ه)= 5 ←   5            5+5 =10 سِّر الاسرار عدد 4روی10 وگنج وجود چهرده معصوم (ص)

عدد 9 در اعجاز عددی سلطان اعداد است . و وقتی عدد به 9 می رسد . به هر عددی که ضرب می شود. حاصل جمع جوابش  می شود 9. مثل :

9=9×1     9=8+1         18=9×2         9=7+2         27=9×3      9=6+3        36=9×4 تا الی آخر   ...       8+1=9     9×9=81       9+0=9      9×10=90

و اگر هزار عدد را در 9 ضرب کنیم جوابش را جمع کنیم بر 9 قابل قسمت است. و اگر عدد در جمع به 9 برسد بر 9 قابل قسمت است . وجواب ضربش به اعداد یک تا 9 – باز هم 9 می شود پس حالا خوب دقت کنیم.

پروردگار عالم انسان را که اشرف مخلوقاتش است به عدد 9 خلق فرمود چنانچه یکی دیگر از راز های اسم انسان که مقصود ما درجه اول انسان های کامل شامل 14 نور مقدس معصومین صلوات الله علیهم اجمعین وپیامبران الهی و اوصیایشان هستند بعد به تنزل مقام ما انسان های معمولی . آنها بطور کامل این قدرتها را دارند. وجود مقدسشان سلطان ولایت بر همه ی مخلوقات از ظاهر و باطن را دارا می باشند.

کلمه ی انسان با 5 حرف که در کتاب راز انسان نوشته ام که از اسماء الهی است یکی از زیباترین و متعادل ترین و میزانترین حروف را داراست. و در عدد ابجد 162 است که در جمع عددی 9 می شود. 9=2+6+1 بنابر این بر تمام اعداد و ارقام و حروف عالم سیطره وجودی دارد. چنانچه پروردگار مهربان ما در کلام کریمش فرمود. ما همه آسمانها و زمین را در تسخیر انسان قرار دادیم. و انسانی که بلوغ همه ی خلقتش است برابر عبادت و بندگی به اختیار برای خودش قرار داد و انسان را مقام ازلی و ابدی عنایت فرمود و تنها مخلوقی که لیاقت انس و رسیدن به عالم قرب او را دارد امّا بشرط اخلاص.

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم (ع) باری تعالی تمام نه افلاک یا عوالم را همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرف ذکر . و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علم الاسماء . پس در جمع عالمهای نه گانه اینطور ظاهر می شود عدد1+2+3+4+5+6+7+8+9= 45 برابر عدد 45 می شود که برابر حروف کلمه مبارک آدم (ع) می باشد. و 9/45=5  و 4+5=9. پس حروف آدم سیر نگه داری و ظرف کل زیبائی های خلقت اسماء الهی شد و در مقابل تمام مخلوق ایستادگی کرد در سوره ی مبارکه حشر آیه 210– پروردگار عالم می فرماید: این حمل سنگین (اشاره دارد به قرآن) به کوهها دادم از ترس متلاشی شد و هیچکدام مخلوق قبول نکردند) لَو انزَلنا هذا القرآن علی جَبَل لرایته خاشعاً متصدعاً مِن خشیه الله .

پس آدم (ع) به عدد 45 مقام نه را گرفت عدد 45 هم می شود 45=5×9 هم در جواب (9=5+4) عدد چهل و پنج می شود نه پس اولین انسان، پیامبر خلق شده، کامل و صاحب منصب آدمیت، پیامبر اولوالعزم، یعنی جهان و تمام انسانها از نظر جسمانی فرزندان حضرت آدم و حوا هستند و ایشان ولایت دارند بر همه ی انسانها. ایشان مقام صفوه اللهی گرفتند. خانم حوا که خلق شد پروردگار عالم به آدم (ع) فرمود: ایشان مؤنث تو است، یعنی دوّمی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد 9 .اما اسم مبارکش حوا نامیده شد که به عدد ابجد 15 می باشد و عدد 15 از جمع عدد 1+2+3+4+5= 15 تشکیل میشود. عدد 15 در نام مبارک خانم مثل همان عدد نه که گفته شد، می باشد که حرف (هـ) عدد ابجدش (5) بود و عدد 5 جمع کننده ی باطن 14 می بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می شود هم عدد 9 در بطنش هست و هم میزان تمام حروف است. عدد 15 جمع اعداد 1 تا 5 است. اسم مبارک حوا به عدد 15 جایگاه و اصل عددش یکی است یعنی همان 15. عدد 15 جایگاه حرف (س) است و عدد ابجد حرف (س) برابر60 می باشد چنانچه در عدد 15 جمع عددی 1+5 می شود 6 یعنی  عدد 6 رمز همه اعداد و پایه خلقت عالم دنیاست.

 بنابر این در خلقت از نظر جسمانی همه ی مخلوقات از وجود ماده یعنی مؤنث ظاهر می شود. پس عدد 6 عددی است که خداوند متعال در سوره ی مبارک حدید آیه 4 فرمود: من همه ی زمینها و آسمانها را در 6 روز خلق کردم) و عدد حرف (س) که میزان همه ی حروف است در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است.

اینست، زبر و بینه اش با هم مساوی است یعنی عدد ابجد حرف (س) (یک حرفی) برابر است با 60 می شود زُبر و اگر سین (سه حرفی)خوانده شود حرف (ین) میشود بینه و عدد می شود60، و سین تنها حرفی است که زبر و بینه اش با هم مساوی است یعنی:  

س= ین  60+60 =120، عدد120 برابر احزاب قرآن کریم و برابر است با نام مبارک حضرت

60 =60

علی (ع)، با حرف یاء مشدّد و جالب است که در حروف مقطعه حرف (س) در سوره ی مبارک یس است که این سوره ی مبارکه قلب قرآن نام دارد. حرف (یاء) ندا است و حرف (س) خطاب پروردگار عالم به میزان ترین وجود عالم، پیامبر اکرم (ص) می باشد. یکی از اسماء قرآن (س) است و نام حضرت علی (ع) با عدد 120 سین است و خانم حضرت زهرا (س) اُم السین است و نام مبارک امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را اگر (ح) را از سر اسم مبارکشان بر دارند، همان سین می باشد و اسم انسان بشرافت سین که در وسط آن است تمام برکات را از قلب حقیقی داراست و خداوند منّان حرف سین را در وسط اسم انسان قرار داد. در ضمن که نام مبارک نساء (ن س ا) که در جمع عدد ابجدش برابر حرف الف می شود. ( 111= ن = 50 + 60 = س و 1=1 ) عدد 111 برابر حرف الف وجود و قامت کنز الهی و گیرنده تمام اسماء و صفات که در کتاب گنج الالف نوشته شده است.

پس حرف س با عدد 60 یک درس دیگر بما می دهد اینکه عمر هر وجودی در دنیا از زمانیکه نطفه اش بسته می شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا بعنوان عمر می کند در ثانیه عمر او شروع می شود و ثانی یعنی دومی که ماده مونث است و با 60 (س) ثانیه یک دقیقه و یا 60 (س) دقیقه یک ساعت و خلاصه انسان در حرف سین متولد می شود و در سین می میرد.

و در قبر نیز سین قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودی هر انسانی در دنیا با پاک نگه داشتن و خلوص قلبی درجه می گیرد و قلب انسان می شود حرم الله و این قلب هرگز نمی میرد و زنده جاوید می ماند.

خداوند کریم انسان در 4 ماه و ده روز در شکم مادر روح خدایی به او می دمد که شاید همان سین وجود است ( انی نفخت و فیه من روحی) همانا از روح خودم در انسان دمیدم. در کتاب مخزن الفرقان، علامه بانو اصفهانی درباره ی خلقت حضرت حوا (س) از امام صادق (ع) می فرماید : خداوند عزوجل از فضیلت طینت آدم (ع) حوا (س) را خلق فرمود.

پس سن بلوغ نه ساله گی، شامل حال همه ی خانمها شد. و تکلیف شرعی هر خانمی به نه سال تمام که وارد ده می شود که همان نه باطن است شروع می شود.

نکته: بچه در شکم مادر باید 40هفته را طی کند تا به بلوغ 9 ماهگی برسد. حال عدد 40 را در کتاب عرفان اربعین متذکر شده ام. اما چهل تا هفته می شود 280 روز یعنی 9 ماه می شود( 270 = 30 ×9) 270 روز پس 9 ماه کامل و 9 روز و 9 ساعت وارد 10 روز بعدی می شود که 280 را کامل می کند.

پس حقیقت این بلوغ برای یک نوزاد، این است که خداوند کریم و مهربان بالاترین بلوغ تولد را در حقیقت اسراری به انسان داده است و زمینه ی بلوغ او را بعد از تولد در دامن مادری قرار می دهد که او هم بلوغ 9 دارد و هم حامل 9 ماهه فرزند خود بوده و با این وصف است که او مربی بشریت است. با شیر دادن فرزند، جان شیرین خود را به او اهدا می کند و به نفس، نفس او احیای زندگی دنیا و انشاء الله آخرت را می دهد. اگر مادرِ قابلی باشد، و از نظر طهارت و شرع تکلیف و وظیفه مادری خود را به خوبی انجام دهد، بلوغ ظاهری و باطنی و زندگی سالم بچه ها مدیون او خواهد بود.

پیامبر (ص) می فرماید: بهشت زیر پای مادران است. چون مادر در واقع زمینه ساز اصل و اساس و پایه ی انسانیت و مذهب و عقیده ی سالم در خانواده و آرامش روح و جسم را به فرزندانش اهدا می کند. اما مادر دو عالم و تک دردانه رسول الله صل الله علیه و آله کسی که خداوند سبحان درباره ی وجود مقدسش در سوره مبارکه کوثر می فرماید: (انا اعطیناک الکوثر  صل لربک وانحر   ان شانئک هوالابتر   . و در دعای روز یکشنبه از زبان معصوم (ع) می خوانیم:  (قبل از اینکه ایشان را خلق کند ظرف وجودش را امتحان کرده) و سپس می فرماید: یافتم او را صابره. در زیارت خانم در روز یکشنبه در کتاب مفاتیح الجنان از آقای قمی رحمه الله علیه السلام علیک یا ممتحنه، امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک ، و کنت لما امتحنک صابره. سلام بر تو که آزمایش کرد تو را پیش از آنکه بیافرندت و بودی بر آنچه آزمایش شدی، صبر کننده.  

عدد ابجد نام مبارک حوا (س) همانطور که نوشته شد 15 بود. و جمع عددیش 6، عدد 15 که از جمع عدد 1 تا 5 حساب می شود، در اصل 5 جمع کننده ی تمام اعداد است و همانطور که می بینید بسته است و تنها عددی است که بصورت دایره نوشته می شود در حالیکه حرفی که عددش به ابجد 5 است حرف (هـ) می باشد. که باز هم اگر حرف «ه» در آخر حرف یا به تنهایی بیاید بصورت گِرد یعنی دایره نوشته می شود.  وجود مقدس فاطمه زهرا (س) جمع کننده دایره ی خلقت می باشد. چنانچه در حدیث کسا آمده است "هُم فاطمه و ابوها و بعلها و بَنوها". فاطمه سلام الله را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می شود: فاطمه (س) است و پدر فاطمه (س)، فاطمه (س) و شوهر فاطمه، فاطمه (س) فرزندان فاطمه (س).صلوات الله علیهم اجمعین.

کلمه دایره به عدد ابجد برابر است با کلمه طاهره(س) =220 که جایگاه عددیش40 می باشد. جایگاه کلمه دایره هم 40 می شود که تمام عالم بصورت دایره ظاهر شده است و همانطور که در درس گنج الف نوشته شد، تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد الی یوم القیامه. و همه در دایره ی بندگی اوست. و همه در طواف رضای حق غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره ی زنگیمان در باب طهارت در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش از ظلمات حیوانی وجود مان را جدا و به حقیقت انسانی به قرب او برسانیم انشا الله.

اما عدد 6 از جمع سه عدد ظهور دارد  یک و دو و سه، 6= 3+2+1و پایه ی تمام عدد 3 عدد است که اگر درس های قبل را مطالعه بفرمائید که همه همان الف وجود است. الف عدد ابجدش 111 می شود یعنی سه تا یک. یک اوّل پیامبر اکرم (ص) که ایشان حقیقت الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد. و الف دوّم بضاعت. این الف وجود است که به الف یعنی 1000 خوانده می شود. که فاطمه زهرا (س) و الف سوّم امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است بصورت همزه ناطق، الف شد و تمام حروف را نقطه و صدا گذاری فرمود. و او نطق الله است در حالی که همه الف هستند اما همه در نورٌ واحد و الف وجودند. اما بصورت ظاهر و باطن پس هر کدام الف، الف، الف می شوند و در ابجد عدد کاملند که می شود  که در واقع کل اعداد و همانطور که در اوّل درس نه گفته شد کل حروف را در بردارد یعنی هر کدام 3 می شود که با جمع 3 تا 3 عدد نه ظاهر می شود. و در ضمن کل حروف و اعداد ظهور پیدا می کنند. در ضمن اینکه اگر عدد را 333 بخوانیم برابر کلمه اربعین می شود که حقیقت طهارت بوجود این عزیزان جاری و ساری است . دیگر اینکه خود وجودهای مبارک در آیه 33 سوره مبارک احزاب خداوند متعال درباره شان وجود مبارکشان آیه تطهیر را نازل فرمود. "انمایر یدالله لیذهب عنکم رجس اهل البیت و یُطهر کم تطهیرا" اللهم صل علی محمدٍ و عجّل فرجهم.

عدد 40 به زبان عربی می شود اربعین و همانطور که می دانید حقیقت خلقت در باطن 40 برابر حرف (م) و 4 تا ده تا یا 4 روی10، در تمام هستی ظهور داشت که در کتاب گنج الالف کاملا توضیح داده شده است. اما کلمه حروفی اربعین عدد ابجدش 333 است که در جایگاه عدد حروفی، عددش 63 میشود. که برابر است با سن مبارک پیامبر(ص) و امیر المومنین(ع) و خانم زهرا(س) که مغرب عالم است. وجود مبارکش ظرف افول انوار رسالت و ولایت است در جایگاه عددی کلمع مغرب عددش 63 می شود. بنابر این از این اعداد می فهمیم که این عزیزان در جایگاه ظاهری غروب عمر مبارکشان تماما در اربعین و طهارت خورشید عمر مبارکشان ظاهراً غروب کرده است.

در اعجاز عدد9 گفته شد عدد 333، اگر با هم جمع شود 9می شود، اگر ضرب شود27(3×3=9×3=27). در حقیقت جان اربعین عالم را تطهیر و در ولایت مطهرها یعنی 14 نور مقدس به ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم روحی له الفدا اظهار می شود و عالم دنیا از تمام گناه ها و رجسها و پلیدی ها پاک و تطهیر می شود.

بلوغ 9 درسی برای خانمها

اما در خانمها بلوغ، عدد 9 است یعنی 9 تمام وارد در ده می شود روی 10 یعنی حقیقت 19 و تکلیف زندگی و حیات نو برای صاحبش زده شده است. آقایان عدد 6 + 9 = 15 سال تمام.

عدد 9 در مبعث وجود مبارک پیامبر(ص)

مبعث وجود مقدس پیامبر گرامی در روز 27 رجب اینطور که در تاریخ سنی و شیعه آمده است اگر (9= 7 +2) دو و هفت جمع شود. نه می شود. یعنی مبعث بر همه ی عالمیان حجت است و این بعث حقیقتی است که تا آخر زمان هر روز بر تمام انسانها جلوه گر است و پیام حق را از زبان حجت های خدا به مردم می رسانند. و همانطور که حقیقت عدد 9 است بلوغ تمام بعثهای عالم است. عدد 27 کامل است بطوری که اگر14= 7 ×2 دو در هفت ضرب شود 14 می شود و رسالت وجود سید الانام، خاتم پیامبران محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم حاصل گنج و آورنده و بعث دهنده در میان امت خود و تمام امّتان است تا آخر زمان و عدد 14 همان گنج 4 روی ده است و ایشان خود سبع مثانی است و صاحب سبع مثانی (قرآن) است و آورنده آن به دنیای ظلمانی. پس ده است که باطن آن 9 است. اگر هر انسانی به این محتوی که حقیقت قرآن است ایمان نیاورد هرگز به بلوغ دین اسلام و ایمان به الله جل جلاله نمی رسد.

عدد قرآن

کلمه ی مبارک قرآن عدد ابجدش 351 است و اگر با هم جمع کنیم می شود 9. بنابر این خود  هم مضربی از 9 است . حال با معانی گفته شده از نظر عددی پیروان قرآن باید افتخار کنند که قرآن بر تمام کتاب های آسمانی غلبه دارد و تمام محتوی کتابهای آسمانی در قرآن قرار دارد. و حتی همانطور که در درس عرفان عشر نوشته شده است . تمام عالم در قرآن غرق است شاید اینطور بتوانم معنا کنم. خواننده گان عزیز خوب توجه کنید: آیا مگر نه این بود که جایگاه عددی 9 با حروف عدد 19 بود و گنج واحد در سرالاسرار خلقت که اوّلین ظهور الهی است عدد ابجد آن 19 بود یعنی اگر باز هم دقت کنید . هم 19 جایگاه عددی حروف نه بود ، هم اگر شما یک و نه را با هم جمع کنید می شود 10 (10=1+9) و اگر عدد 10 را یک و صفرش را جمع کنید میشود (1=0+1) 1 و همان واحد است. در واقع همانطور که پیامبر بزرگوار فرمود. الواحد و لایصدر الا الواحد. همه ی عددها به یک خدا بر می گردد و در کلام کریمش می فرماید" انّا لله و انّا الیه راجعون" تمام راه ها از او است و به او ختم می شود و این همان دایره بندگی است. پس قرآن در عدد 9 درجه اش نسبت به تمام کتابهای آسمانی یک (30)(ابجد حروف ی و ک =10+20=30 جزءقرآن) است. اعجازش کلام الله بودنش است و اینکه محفوظ از تمام وسواس و خناس هاست و خداوند حفظش را تضمین کرده است. (والله خیرٌ حافظا و هو ارحمن الراحمین) در ضمن اینکه از عالم کنز الهی به یک معنا تمام گنج قرآن است و همانطور که در قرآن سوره ی مبارک انعام آمده است" و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقه یعلمها و لارطبٍ و لایابسٍ اِلا فی کتابٍ مبین" تمام کلیدهای درهای غیب نزد اوست و او از آنچه در خشکی و دریاست آگاه و با خبر است و برگی از هیچ درختی نمی افتد الاّ اینکه او می داند چه از تری است یا خشکی و همه در کتاب مبین (قرآن) آمده است.

دیگر اینکه همانطور که گنج واحد عدد ابجدش 19 است، حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره ی مبارکه حمد که کل محتوی قرآن را در بردارد 19حرف است و در مقابلش نام مبارک 5 تن صلوات الله علیهم اجمعین محمد(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) = 19 حرف است. همانطور که در حدیث ثقلین از پیامبر اکرم(ص) آمده است: که دو چیز گرانبها بین شما امت گذاشتم یکی کتاب خداست و دیگری عترتم. پس در واقع 19 و 19 در مقابل هم اگر هر دو 19 را با هم جمع کنیم 38 = 19 + 19 برابر 38 می شود که جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع) است. عدد ابجد نام مبارک محمد (ص) = 92 (م = 40 و ح = 8  و م = 40 و  د = 4 = 92) جایگاه عددی "م" = 13 و ح = 8 و م = 13 و د = 4 = 38.

نام مبارک علی علیه السلام = 110 ( عدد ابجد ع = 70 و ل = 30 و ی = 10 = 110)و(جایگاه عددی ع = 16 و ل = 12 و ی = 10 = 38) پس وجود مقدس ولایت و رسالت هر دو هم ظاهر قرآن هستند و هم باطن که خداوند کریم فرمود" لایَمُسّهُ الا المطّهرُون" . اگر دو 36 را باهم جمع کنیم 76 می شود، برابر کلمه "عبد".(38+38=76)

بدون طهارت قرآن را مسح نکنید (هم ظاهر است و هم باطن) همینطور هم شما اگر بخواهید نام مبارک هر کدام از معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را مسح کنید بدون وضو و غسل حرام است.

امیدوارم خوب دقّت کنید: اینجا عظمت عدد 19 و 9 را خوب مشاهده کنید. بقول یک نویسنده مسیحی به عدد 9 اگر رسید دیگر هیچ عددی نمی توان از سلطه ی آن بیرون بیاید. پس خلقت عالم در حقیقت نه ظهور کرده است. بقول امیر المؤمنین علی علیه السلام در دعای کمیل می فرماید: و لا یمکن الفرار فی حکومتک. (این معنایسلطه ولایت مطلق خداوند متعال است در ظهور ولایت 14 معصوم (ص) الی یوم القیامه) از حکومت خدا به هیچ وجه نمی توانی بیرون بروی که تو خود مملوک آن مالک هستی.

عدد 9 در نماز

در احکام نماز در قسمت شکیات 23 شک داریم که به 6 تای آن اعتنا نکن 8 تای آن باطل و 9 تای آن صحیح است شرط صحت شک این است که در نماز 4 رکعتی باشد. که گفتیم در عالم سرّ عدد 4 جمع کننده و ظهور دهنده گنج الهی بود. در واقع می شد (10=4+3+2+1) یعنی باطن ده را ظاهر کرده که همان 4 روی ده است. پس خوب دقت کنید گفتیم 9 در بطن ده است. پس 9 شک صحیح در واقع در نماز 4 رکعتی بشرط تمام شدن کامل دو رکعت اول و بعد از اکمال سجدتین یعنی در شُرف رکعت سوّم باشی پس یعنی باید کاملاً در عدد 4 مستقر شده باشد، و پس اینجا عدد 9 روی 10 ظاهر می شود که 19 جایگاه 9 می شود تا بلوغ اعمال از حسب ظاهر هم باید کامل باشد. اینجا در اصلاح عمل به شرط باطل نکردن نماز، نماز صحیح و سالم می شود.

عدد9 در سجده

دیگر اینکه همانطور که نوشته شد که عدد 19 به حروف برابر 72 بود.(ن=50 ،و=6 ،ز= 7 4، ه=5=72 =کلمه سجده)اگر7 را با 2 جمع کنیم 9 می شود. یعنی بلوغ تمام عبادات است سجده واقعی بدرگاه باری تعالی است. و 72 برابر کلمه ی سجده ( و هم محتوی کامل 7 تا 2 = 14 ) پس هر 19 جایگاه عدد نه است. پس در تمام اعمال روزانه و حتی شبانه ی انسان حاکم است زیرا بنده ای که در تمام احوالات شبانه روزی بنده خالص مولای خود است، و دائماً به قلب چَشم می گوید. یعنی دائماً در سجده است و هر لحظه در باطن 19 و خوشا بحالش در بلوغ 9 عمل برای پروردگارش عبادت کامل انجام می دهد. پس خوشان آنان که دائم در نمازند. پروردگار عالم بندگان خالص خود را می فرماید: "رُکعاً و سجدا، والرکعوا مع راکعین رُکوع و سجده احوال یک بنده ی خالص تعریف شده است. جالب است که بدانیم همانطور که در سوره ی مبارک حمد که سبع مثانی خوانده شد. که تمام قرآن هم سبع مثانی خوانده شد. یعنی 7 تا دو تا تسبیح پس عدد 2 × 7 در باطن سیطره ابدی و ازلی و بی انتهایی دارد. همان سرّ گنج وجود 4 روی ده ولایت وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است . این طور تعریف می شود که عدد 7 تنها عددی است که می تواند عدد ابدیت را تقسیم کند. (همانطور که ما دائماً در 7 روز هفته غرق هستیم و ایام هفته به14 نور مقدس تعلق دارد).

این که می تواند تا زمانی که عدد نشان دهنده ی ابدیت است، ادامه دارد، به موجودیت خود ادامه دهد. و در عین حال در هر جمع با عدد خود موجب پیدایش عدد 9 گردد(7+2=9). که پایه و اساس تمام محاسبات مادی و معنوی و ساختمان بندی کامل و کلی محسوب شود، یعنی همان معنی سجده 72= نوزده = جایگاه 9 که حیات بشری به آن بستگی دارد و افکار و اندیشه ی بشری در آن قادر به بیان خود است . هر کس که بندگی خود را قبول کرد از قید بندگی همه ی غیرها آزاد می شود و این بلوغ رسیدن و به کمال رسیدن عدد 9 تکلیف بندگی اوست .

عدد 9 در دایره زندگی ظاهری 

اولاً عدد زاویه های یک دایره ی کامل 360 درجه است که در جمع (9 =0+6+3) اعدادش به 9 می رسیم پس چرخش همه ی عوالم (9) را حاصل می شود و در نهایت طواف کرد رضای خدا انسان را به بلوغ 9می رساند. جالب است که هر حاجی در اعمال حج 7 دور به گرد خانه ی خدا طواف می کند(360×7=2620)،(2+6+2+0=10 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 بر روی  10 و19 است) یعنی 7 تا 9 تا برابر 63 می شود غیر از اینکه دوران زندگی پر برکت پیامبر اکرم (ص) و حضرت امیر المؤمنین (ع) رسالت و ولایت 63 می باشد. در حقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه کلمه ی اربعین وجود خودشان دنیا را به کمال تمام کردند و معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند. و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف خداوند قربان کردند.

عدد ابجد کلمه اربعین = 333 (3+3+3=9)و جایگاه عددیش 63 (6+3=9)و هر دو عدد در جمع می شود( 9) پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63 جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود می رسد و آنگاه که به قربانگاه می رود. خودِ حیوانی خود را در اصل ذبح می کند تا ادامه ی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند. امّا بدن ما در طواف قلبمان هم درجه اش 9 است. چنانچه دفعات تنفس انسان بطور طبیعی در هر دقیقه 18 مرتبه است یعنی 9 = 8 + 1 یا 2 تا 9 می شود 18 تا. و دفعات تپش قلب ( بصورت طبیعی) در انسان 72 بار است در هر دقیقه (72 برابر کلمه نوزده و نوزده جایگاه 9 همینطور9=2+7) تعداد ضربان معمولی و متوسط قلب در ساعت4320 با راست که باز هم جمع ارقامش9=2+3+4 میشود. تعداد معمولی و متوسط تنفس در ساعت 1080 بار است که عدد 9+0+8+0+1 میشود و بر عدد 9 قابل قسمت است. جوابش برابر120 که این عدد 4برابرکلمه ی سین = قلب قرآن و در واقع باطن هر قلب انسانی است=120= 9 ÷ 1080 در هر 24 ساعت تنفس در حد متوسط 9 ÷ 25920 بار رخ می دهد. (9+1=18=0+8+8+2 →2880 =9÷25920) و (9 = 2 ÷ 18 = 0 +2+9+5+2) و همچنین (وعدد 5گنج کل گنج است5=3+2=320=9÷2880)که دقیقاً همان عدد سال بزرگ نجومی، یعنی (25920) است یعنی دقیقاً به همان اندازه ی سال های سال بزرگ نجومی در یک روز نفس می کشید. قابل توجه : قیمت هر نفس چقدر است؟ که جواب پاداشش الی یوم القیامه در بهشت انشاء الله می باشد.

عدد ۹در اسم انسان

عدد ابجد اسم انسان 162 است که در جمع 9 می شود. انسان که اشرف مخلوقات است پروردگار عالم در جمع عددش او را 9 قرارداد و  همه ی عالمیان را برای او مسخر فرمود و تمام دنیا را برایش قرار داد، تا بهترین های عالم باقی را یعنی رضوان الله الااکبر را برای خود به عدد 9 فراهم آورد. عدد ابجد انسان بر 9 قابل قسمت است و برابر با 18 میشود 18 = 9 ÷ 162  و عدد 18 هم در اسرار اعداد یکی از پر معناترین اعداد است. چنانچه اگر یک و هشت را جمع کنیم 9 می شود.( 9 = 8 +1 → 18 ) در ضمن اینکه تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده که

1- منزل اوّل : صلب پدر            4- منزل چهارم:  قبر

2- منزل دوّم : رحم مادر            5- منزل پنجم: عالم برزخ

3- منزل سوّم دنیاست              6- منزل ششم: عالم قیامت

که 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه ی اسمش به عدد 18 هر عدد یک آن 1000 تا 1000 تا برایش حساب می شود. جایگاه عددی اسم انسان عدد 45 میشود که برابر نام مبارک آدم (ع) است البته این معنا که جایگاه اسم انسان کامل منظور است . اگر عدد چهار را با پنج کنیم 9 میشود.( 9 = 5 + 4 → 45 )

خوب است بدانید که انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه ؟ یکی از زیبائی هایش این بود که عدد نه در جایگاه عددیش 19 می شد و حقیقت 19 همانطور که نوشته شده به گنج نام مبارک پروردگار عالم ( واحد = 19 ) می رسید. حالا چگونه منظور را درک می کنید. آیا بر نمی گردد ، به معنای الواحد لا یصدُر اِلاّ الواحد . و این وجود انسان کامل است . پس در حقیقت در دنیا فقط انسان است که می تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد. و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد. و خداوند رب العالمین هم در سوره ی مبارک بقره آیه 257 : در آیه الکرسی "لا اکراهَ فی الدّین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست هر کس باید با رضای دل بندگی پروردگار عالم را انجام دهد . تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفسهای عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه ی،"یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الا ربّکِ راضیهً مرضیه" برسد. آیه 29 سوره ی مبارک فجر.

دیگر اینکه در مقام رسیدن به بلوغ 9کمالات بندگی در دنیا در واقع باید عدد 9 ، انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همانطور که بچه در دنیا بعد از 9 ماه کامل بدنیا می آید و تولد پیدا می کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می کند. انسان مؤمن هم در بلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود آنگاه پروردگار عالم می فرماید"و لا تحسبن الذّین قتلوا فی سبیل الله امواتا ، بل احیاءِ عند ربّهم یرزقون" خداوند می فرماید" حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است (یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند) بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می شود، پس متولد می شود. و خداوند می فرماید نزد من روزی می خورد . پس مرده نیست؟ چون مرده غذا نمیخورد اما شهید زنده است زیرا رزقاً حسناً نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده زیرا 2 معنی دارد:

1- 9همانطور که بچه ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید، بعدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا بسر ببرد. ( اما این بلوغ شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند)

2- اینکه در جایگاه حروفی نه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی مبارک حمد که محل بسمل شدن گذشت و در آیه ی مبارک شهادت فی سبیل الله جایگزین شد. عدد کلمه ی شهید = 319 است یعنی: سیصد عدد حرف شین است یعنی افشا کننده و عدد 19 هم جایگاه بلوغ عدد 9 است پس در زمان شهادت فی سبیل الله مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می شود و 19 وجود خود را افشاء می کند در ضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید او را غسل دهند و کفن کنند و کارهای تدفین را برایش انجام دهند و برایش نام مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و توحید و معاد و نبوت را تلقین می خوانند. امّا شهید به عدد 19 از حرف نام مبارک 5 تن صلوات الله علیهم اجمعین هم که 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گدشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید 319 است اگر با هم جمع کنیم می شود (13= 9 + 1 + 3) عدد 13 جایگاه حرف م و حرف م برابر 40 است.

یعنی او به یک طرفه العین از عالم سفل دنیا به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی (اللهم ارزقنی) انتقال داده شد . پس به طهارت رسید. و قابل حضور در عالم قرب شد . پس اینجا خونش پاک می شود و خونی که دنیا اگر ذره ای از بدن بیرون می آمد عین نجس بود. وجودش میته نمی شود. چون زنده شده ، میته عین نجس است . و چون زنده شده غسل نمی خواهد. در واقع او قلب به میم شده است. و تمام عمر نورانیش از ظلمات دنیا بسلامت خارج شده است. سوره مبارکه بقره آیه 256"الله ولی الذین آمنو یخزجهم من الظلمات الی النور" هر کس خدا را ولی خود بداند ، پروردگار عالماو را از ظلمات بسوی نور هدایت فرماید و از ظلمات نجات دهد.

لباس مجاهدتش برایش خلعت افتخار است نزد خدا و او نه در دنیا برهنه می شود. و نه در آخرت هرگز بدون لباس محشور می شود زیرا کفن نمی خواهد و به تبع امام معصومش امام حسین(ع) با آبروی تمام به بهترین درجه قرب که خداوند متعال برایش قرار دهد. جای می گیرد. پس بلوغ 9 پیدا کردن وظیفه ی ماست اما کمتر کسی به این درجه می رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی شناسیم ائمه ی طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین راه به بلوغ رسیدن را برای آخرت بما یاد دادند. امّا مردم ظالم در حق آن عزیزان جفا کردند و آنها را کشتند در حالیکه آن بزرگواران جز راه شهادت نپیموده بودند. خدایا ما را قدردان وجودهای مقدس بفرما. آمین

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت 9 یعنی جایگاه نوزده متولد می شود یعنی تمام سلول سلول بدنش 9 است ، و هر نفسش گذر از 19است. در زمانی که انسان به سن بلوغ می رسد پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می دهد . آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منور می شود. و زندگی او برای هر نفس جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می کنند و با قربان کردن نفس حیوانی به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی او برایش هر لحظه در دنیا با هر نفسش نو ، زده می شود. یعنی بهار در بهار یا نورٌ علی نور.

امیر المؤمنین مولای متقیان فرمود: هر کس دو روزش مثل هم باشد، مغبون و بعضی گفته اند معلون است . زیرا  او می داند در قیامت چه حسرتی برای انسان غافل می آید. امیدوارم برای ما نباشد. انشاء الله

بسم الله الرحمن الرحیم

حرف ق = 100 جایگاه 19 یکی از نام های مبارک قرآن قاف است.این سوره پنجاهمین سوره از نظر ترتیب نوشتاری استکه عدد 50 عدد ابجد حرف (ن) است همانطور که نون پشت ساکن همه حروف کار می کند و بدون آن حروف در جایگاه صورت معنایی خود قرار نمیگیرند، حرف (ق) هم در تمام موارد عمل ِ به آیات الهی بعنوان تقوی پشت تمام اعمال قرار میگیرد و صورت زیبای بندگی و خلوص را به انسان می دهد.

 و در کتاب مبارک قرآن یک سوره بنام ق (قاف) است. در این سوره 57 بار حرف ق آمده است و این حرف از حروف مقطعه قرآن است بنابر این از حروف نورانی است و در حروف شمسی و قمری – از دسته ی قمری قرار گرفته است حرف ق به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست حرف ق ریشه ی کلمه تقوی است یعنی در فعل امر فعل وقی حروف اعلال((و)و(ی)) آن می افتد. و فقط حرف (ق) می ماند امر می شود نگه دارد. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق کرد بسیار می لرزید و با خلقت کوه قاف زمین آرام گرفت در دنیا هر ماده ای را می خواهند ماندگاری آن زیاد شود چه در مواد غذایی که مواد نگهدارنده (ق) به آن اضافه می کنند و چه اجسام ، دیگر مثل آهن را ضد زنگ می زنند یا یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زُدایی برای وسائل گوناگون نگهدارنده است . خداوند متعال در کلام کریمش برای بندگانش می فرماید"ذالک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین" (سوره ی بقره آیه 2) آن کتاب آسمانی هیچ شکی در هدایتش نیست فقط برای متقین. آقای بی آزار شیرازی از همین دید تقوی قرآن را تا حدودی تفسیر کرده است. و خداوند متعال انسان های متقی را در مرتبه ی عالی ایمان می داند. و جایگاه متّقیان مخصوص است" اِنّ المتقین  لفی علیین و العقبه للمتقین" و بهشت جایگاه متقین است، برای آنها بلند مرتبه ترین مقامهاست پس کسانیکه بخواهند اعمال و کردار خیرشان دستشان را در قیامت بگیرند و آنها را از عذاب الهی نگهداری کنند تا آن عالم آخرت غنی باشند، فقط باید تقوی پیشه کنند پس باید در تمام اعمالمان صبح تا شب و حتی شب تا به صبح باید حرف قاف را داشته باشیم. تا قیامت از ترس و هول لرزه های و لغزشها ما را حفظ کند.

اما چگونه است که عظمت این حرف که بر همه ی حروف غلبه دارد؟ همانطور که در سوره ی مبارک ق گفته شد 57 بار این حرف تکرار شده است عدد 57 برابر است با ( 57= 19× 3) در اسرار این حرف شاید بس باشد که حرف ق در حالیکه عدد ابجدش (100) است و جایگاه عددیش در حروف الفبا 19 می باشد. معنایی که برای عدد 19 گفته شد . همان تجلی زیبای نام مبارک پروردگار عالم به اسم مبارک واحد است .

عدد ابجد نوزده برابر (72) است و 72 برابر کلمه سجده است و یکی از زیباترین صورت باطن همان هفتاد و دو تا است یعنی (14= 2 × 7) و همان گنج الف که الف بعدد ، یک ، اسم مبارک واحد است ؛ همانطور که در سجده 7 موضع بدن واجب است به زمین بیاید . و هر دو سجده یک رکن است یعنی 14=2×7 و جایگاه عددی کلمه نه برابر عدد 19(19=5=هـ +14=ن     نه) می باشد. پس قلّه ی عالم سرّ وحدانیت پروردگار عالم عدد 9 می باشد.و سقفِ اعداد ، عدد 9 می باشد.

همانطور که گنج حروف را به عدد 28 عدد خواندیم خداوند کریم کلام نورانی خود را یعنی قرآن مجید . را که کلام الله است از 28 حرف تشکیل داده است . اگر عدد 8 و 2 را با هم جمع کنیم 10= 8+2 میشود همان گنج 4 روی ده و تمام حقایق که وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین. و در عدد 19 اگر عدد یک و 9 آنرا با هم جمع کنیم می شود ده همان گنج 4 روی ده و تمام حقایق که وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین.

خوب دقت کنید، خداوند متعال با حروف و اعداد تمام اسرار خود را افشا فرمود و با اسماء و صفات خویش  و ذات اقدس و کنز وگنج خود را معرفی کرده است. آن خدایی که احد است.

این معارف از چندین باب راه فهم و درک ما را به معانی عالم خلقت باز می کند. در حروف به ده رسیدیم که چهارده است حروف نورانی است و چهار روی ده یعنی چهارده اعداد که به عدد ده ( 10= 9+ 1 ) جمع شده اعداد روح همان حروف نورانی هستند . پس تمام کمالات رسیدن به گنج حروف و اعداد است. کنز اللهی بالاترین مقامات اسراری است که با آسانترین راه خداوند متعال بندگانش را به حدّ خودشان آگاه می فرماید. (البته او منت گذاشته است که آسان شود تا ما بندگان هیچی مقداری بفهمیم) و او را بشناسیم تا عابد و حامد او گردیم.

انسان کامل را به عدد 9 خلق فرمود که بلوغ تمام زیبائی های ذات اقدس خود  را او قرارداد. و فرمود او را به صورت رحمانیت خودم یا اسماء و صفاتم خلق کردم و ظرف وجود انسان کامل را آینه یا مرآت خود قرار دادم. عدد ابجد کلمه ی انسان با پنج حرف (که رمز هستی است) 162 می باشد. عدد 62 برابر اسم مبارک حمید و اسم مبارک واجب الوجود است. و عدد 100 حرف (ق) بود. خداوند متعال انسان کامل را قِ خلق فرمود تا ظرف حمد خود باشد و نگهدارنده مجرای رسیدن به واجب الوجود که خداوند متعال خودش واجب الوجود است . انسان کامل را خداوند متعال ظهور گنج خود قرار داد تا بوسیله ی وجود مبارک آنها باب عبودیت دیگران را به خداوند متعال گشودند.

اگر عدد (انسان=162) را با هم جمع کنیم(9=2+6+1) برابر 9 می شود. پس انسان کامل بلوغ تمام کمالات است از طرف پروردگان عالم و او بر همه ی مخلوقات احاطه وجودی و ولایت مطلق در ظل ولایت مطلق پروردگار عالم دارد . این جان معنی از حقیقت عدد 9 است. اما در حقیقت در هر زمان در جایگاه عدد 9 یعنی 19 برابر جایگاه حرف (ق)  نگهدارنده و حامل و ظرف گیرنده وحی الهی و اسرار و حجت  و ولایت کبرای  او هستند و بدون آنها در هیچ زمانی زمین و آسمانها و هیچ مخلوقی نمی ماند. همانطور که می دانید تمام اسماء مقدس چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین اسماء مقدسی هستند که پروردگار عالم خود از نام های مبارک خودش بر این عزیزان قرار داد. و اسماء اعظم هستند و همه اسرار حقّند.

امّا به فهم این حقیر تمام اسماء مبارک معصومین (ص) را اگر از عدد یک تا 9 ضرب کنیم . ( عدد 1 تا 9 در جمع عددی 45 = .... 4 + 3 +2 +1 شد و نام مبارک آدم (ع) که انسان از نظر جسمیت هم به عدد 9 خلق شد و ظرف تمام عوالم 9 گانه قرار گرفت اگر ( 5 + 4 = 9 ) چهار و پنج را جمع کنیم 9 می شود . تمام انسان های زمینی شدند ذریه های حضرت آدم (ع) که به عدد 9 خلق شد و حوا (س) به بلوغ 9 ظهور پیدا کرد که حامل 9 ها شد.

نامهای مبارک معصومین(ص) ویژگی های خاص خودرا دارند و چون همه این نامهای مبارک اسماء اعظم پروردگار عالم یعنی اسماء الله هستند همه در حروف و عدد صاحب کل  ولایت عددی و حروفی هستند. بنابر این قداست کامل دارند. چنانچه هرکس بخواهد به نوشته این نامهای مبارک دست بزند باید با وضو  و غسل باشد. در واقع مصداق آیه مبارکه در مورد قرآن که می فرماید " لایمسه الا المطهرون" مس  نمی توان کرد الا تطهیر شدگان. پس عدد های آن معنای خاص خود را دارند و شامل همان قداست نیز هست. پس خوانندگان عزیز عزیز بسیار متفکرانه به این درس نظر کنید تا به معارف عددی آگاه گردید.

نام مبارک پیامبر گرامی (ص) و حضرت علی که هر دو عزیز، پدر امت هستند در جایگاه عددی و ضرب عدد ابجد اسم مبارکشان از 1 تا 9 در مصداق یکی است و در آخر به عدد 9 می رسد . اعدداد اسامی مبارک دیگر معصومین هم هرکدام معارف باطنی را ظاهر میکند و در ضرب عدد 1 تا 9 در نهایت جمع آخرین به عدد 9 می رسیم . اما در عدد نام مبارک حضرت مهدی (عج)در حالیکه جمع عددی در نهایت به عدد 9 می رسیم هنگامیکه عدد ابجد نام مبارکش را که برابر 59 است در عدد 9 ضرب کنیم برابر 531 می شود که برابر عدد ابجد کلمه تاسع یعنی نهمین می شود. در ضمن اینکه اگر جمع عددی آن را بنویسیم، باز هم 9 می شود (9=1+3+5). ایشان نهمین فرزند حضرت امام حسین (ع) که خود صاحب 9 است ، می باشد. و بلوغ خلافت تمام بزرگواران و رسالت و نبوت و ولایت همه پیامبران و اوصیایشان و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را بنام مبارک صاحب لوای سید المرسلین (ص) حضرت محمد مصطفی (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و بنام  وصایت  سید الاوصیاء ابالحسن امیر المومنین صلوات الله علیهم اجمعین، وصی الحسن عجل الله تعالی فرجه به ظهور می نشاند و حکومت نور را که جدا شده از تمام ظلمتهاست متجلی می سازد . پس عدد 9 که تعریف آن بطور کامل گفته شد در این زمان در جایگاه نوزده خود عالم را نو، زده  می کند. انشاءالله    

ضرب عدد ابجد اسم مبارک معصومین

عدد نام مبارک  حضرت محمد (ص)            

2

11= 2 + 9

92

1 × 92

4

13= 4 + 8 + 1

184

2×92

6

15=6+7+2

276

3×92

8

17=8+6+3

368

4×92

1

10=0+6+4

460

5×92

3

12=2+5+5

552

6×92

5

14=4+4+6

644

7×92

7

16=6+3+7

736

8×92

9

18=8+2+8

828

9×92

مجموع

45

 

4140

828

9=4+5

 

9=0+4+1+4=

9=8+1=18

 

2

1+1

110

1×110

4

2+2

220

2×110

6

3+3

330

3×110

8

4+4

440

4×110

1

5+5=10=1+0=1

550

5×110

3

6+6=12=1+2=3

660

6×110

5

7+7=14=1+4=5

770

7×110

7

8+8=16=1+6=7

880

8×110

9

9+9=18=1+8=9

990

9×110

مجموع

45=9

 

4590=18=9

990=18=9

 

اما استثناء در تمام اسامی مبارک، نام مبارک خانم فاطمه زهراست (س) و سن مبارکشان .همانطور که توضیح داده شد.  فقط نام مبارک فاطمه (س) است که در جمع عددی ابجدش 9 می باشد. 9=5+3+1    135 هم در ضرب عددش از عدد 1 تا 9 است. در جمع همه ی قسمت های 9 گانه اش عدد 9 می شود و در جمع کامل عددی هم 9 می شود. عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است  135. پس تمام ظاهر و باطن عدد 9 است.

9

5+3+1

135=

1 ×135

9

7 + 2

270 =

2 ×135

9

5 + 4

405 =

3 ×135

9

4+5

540 =

4×135

9

8+1=18=5+7+6

675 =

5×135

9

1+8

810 =

6×135

9

8+1= 18=5+4+9

954 =

7×135

9

8+1

1080 =

8×135

9

5+1+2+1

1215 =

9×135

مجموع

9

8+1=81

6075

1215

9

8+1

9=8+1=8=5+7+0+6

9=5+1+2+1

پس حاصل ضرب و حاصل جمع چه عمودی و چه افقی بر 9 قابل تقسیم است.

صدیقه ی طاهره فاطمه زهرا صلوات الله علیهم اجمعین آن ظرف وجودی بالغ و کاملی است که خداوند عزوجل قبل از اینکه ایشان را خلق کند ( البته وجود نورانی سرّ ایشان را) او را امتحان فرمود. و فرمود ایشان را صابره یافتم. "السلام علیک یا ممتحنک" یعنی چه ؟ وجودی است که ام الائمه (ع) است. ام الصدیقین و الشهدا و ام الصالحین و ام النجبا و ام الانبیاء و المرسلین و در آخر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می فرماید : زهرا ام ابیهاست. "بابی انت وامی و نفسی و اولادی و مالی الی یوم القیمه"

پس با خواندن با دقت کتاب گنج الالف و گنج عشر و درس عدد 9 و عرفان آب و راز حجاب به خوبی درخواهید یافت با وسع ضعیف و بضاعت فهم این حقیر، او بلوغ رساننده ی کل عالم وجود و واسطه فیض عالم سر الاسرار قلّه ی بلوغ و کمال انسانی عالمیان است . که او صدیقه ی کبری و صاحب شفاعت کبری و حقیقت کوثر وجود و بضاعت الالف الوجود. و سرالنهایه صل الله علیهم اجمعین است.

سن مبارک ایشان که دو بلوغ را کامل دارد . در خانه رسالت به 9 و در خانه ی ولایت به 9 که رویهم 18 سال طی منازل مغرب وجودی آن حضرت سلام الله علیها می باشد. چنانچه ظرف وجود مبارکش افول مغرب انوار خورشید رسالت و ولایت است. سن مبارک خانم اسرار منازل دنیا و طول معنوی صراط آخرت است. و این عدد هم مثل نام مبارکشان در ضرب عدد 1تا 9 همانطور در جواب ،9 می شود و در جمع آخر اعدادش هم به عدد 9 می رسد. و اعدادش بر 9 قابل قسمت است، زیرا همه انسان ها را در حمل کسی هستند که حملها الانسان است.

صاحب مغرب وجود

عدد ابجد و جایگاه عددی کلمه مغرب بخوبی این معانی را افشا می کند. در حدیث آمده که نماز مغرب متعلق به وجود مقدس خانم فاطمه زهرا (س) است و سه رکعت است. و ساعت مغرب مثل عمر پر برکتشان ظاهراً کوتاه ولی برکتش الی یوم القیامه است و زود به عشا وصل می شود. عدد ابجد کلمه مغرب برابر 1242 است که در جمع عددهایش 9 می شود (9=2 +4 +2 +1) این یکی زیبائی های مقام مغرب است که جمع کننده انوار خورشید در ظرف افول خود است که نتیجه ی آن نور قمر آسمان در لیل دنیاست و تمام حکمت باطن آن و گنج عشا در حقیقت آن جلوه گر می شود تا میوه ی کامل صبح را ظهور دهد . که همان صبح قیامت است . ( صباح الجنه ) در این بلوغ که سحر گیرنده قدر است و شکافنده ی نور است و ظهور و بروز یوم ( روز ) اما در جایگاه عددی مغرب در حروف الفبا عدد آن می شود 63 (63 =13 = م و 28 = غ و20 = ر و ب = 2) 63 که مغرب عمر مبارک پیامبر (ص) و هم حضرت علی (ع) است حکمتش زیاد است زیرا هم در جایگاه کلمه ی اربعین یعنی عدد40 است و هم به همه مومنین می آموزد که وجود مبارکشان در حقیقت طهارت زندگی مبارکشان به جایگاه غروب رسیده است، اما هر دو نور مبارک در ظرف مغرب عالم افول داشتند چنانچه عمرهر دو بزرگوار 63 سال است که در جممع عددی 9 می شود، و 2تا9 میشود 18 که سن مبارک حضرت فاطمه زهرا (س) می باشد ( 63 = 9 = 3+ 6 ) 18=9×2

عمر مبارک حضرت رسول (ص)      عمر مبارک حضرت علی (ع)                مغرب

        پس 9= 3 + 6=63                          9= 3 + 6                         9= 1242

ظرفگیرنده نور رسالت و ولایت   18= 9 + 9 و جایگاه عددی کلمه مغرب 63 جایگاه کلمه اربعین است 9 + 3 + 6 . عدد ابجد کلمه اربعین=333.

برابر است با سن مبارک دو بزرگوار.(پیامبر و حضرت علی)

عدد ابجد کلمه اربعین              333=9=3+3+3

جایگاه عدد ابجد کلمه اربعین              63=9=3+6

پس ای متفکران خوب فکر کنید و خوب نظر کنید تا به ذره ای از دریای معارف اعجاز انگیز صدیقه ی طاهره ی فاطمه زهرا سیده نساء العالمین به شناخت حقیقی برسید. عدد 9 در سِّر خلقت چگونه است؟ همانطور که نوشته شده است. در قسمت کنز الهی و گنج اسرار خلقت و در ظهور نام مبارک واحد جل جلاله اسم مبارک واحد عدد ابجدش 19 است. پس عدد 19 در جایگاه عددی 9 به حروف (نه) قرار داشت شاید اینطور معنی شود همانطور که سقف اعداد تا عدد 9 است پروردگار عالم ظرف کنز الهی خود را که به 28 حرف ظهور داده به عدد 9 احصاء فرموده که بلوغ کامل اسرار است و بر مخلوق مسلط و مقهور و غلبه ی ظاهری و باطنی دارد. همانطور که در درسهای قبل خواندیم که عدد و حروف هرگز از واحدیت جدا نشده و بعنوان گنج الف همیشه با مؤلفه خود همراه است و خوانده می شود و معرفی می شود هستی می گیرد. باقی می شود مثل حروف که خوانده می شود با ، تا ، ثا ، جا ، حا ، خا یعنی همه از درون الف ظهور پیدا کرده اند و همینطور عدد که یک واحد است وقتی می خواهد بعد از عدد10 نمایان شود. به عدد 11 می شود حادی عشر، و بعدد 101 =حادی( امین ) و 1001حادی الفه (ارض و رضاست) که یعنی همه ی اعداد هم از در گنج الف وجود با مؤلفه ی خود که عدد الف یکِ واحدیت است همیشه کثرت خود را با وحدت وجود ظاهر و باطن خویش را معرفی می کنند. در واقع عالم به وحدانیت او خوانده می شود و همیشه عدد اوّل معیار همه اعداد است و همه ی شئونات، همه منزلت ها و همه ی مراتب قبولی، همه ی مراتب رضا به مرتبه اولش یعنی ( شاگرد اولش ) قیمت و ارزش و بها می گیرد، و جایگاه پیدا می کند. پس پروردگار عالم خود اول است و آخر، هم ظاهر است و هم باطن. بنابر این سرِّ گنج ظهور نام مبارکش واحد جل جلاله را متجلی فرمود و در گنج خلقت سرّ حقیقت محمّدی صل الله علیه و آله و سلم خداوند متعال مخلوق اول خود را ظهور داد و معرفی فرمود که او هم اول است و هم آخر، هم ظاهرست و هم باطن و همه کثرت مخلوقاتش را از آن عزیزان ظهور فرمود تا بوسیله ی وجودهای اول آنها هرکس به وسع وجود خودش بتواند در معرفت و عبودت خالصانه خداوند تبارک و تعالی به درجه اول برسد. پس همانطور که ولایت معنی شد ، که نقطه ای در عالم نماند مگر آنکه در حقیقت ولایت خلق شده و ولایت بر آن سیطره ظاهری و باطنی و وجودی دارد. پس اسم مبارک اوّل هم در همه ی وجود مؤلفه اول است.

نکته:کلمه اول در عدد ابجد برابر عدد19 می باشدکه اسم مبارک واحد جل جلاله هم عدد ابجدش 19 است که اولین ظهور است. اولین آیه مبارک قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره حمد است که تنها بسم الهی است که یا آیه محسوب شده و عدد یک را به خود اختصاص داده است چنانچه پیامبر اکرم(ص) فرمود کل محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و کل آن در (با) بسم الله  آمده است. با اولین حرف قرآن که عدد یک را به خود اختصاص داده و همه ء محتوای قرآن در نقطه زیر باء بسم الله که اولین نقطه از حروف الفبا است که تمام صدا ها و حرکات و باب خواندن و قرآئت و نطق قرآن را بتمام معنی قرآن به خود  مختص کرده است. و حضرت علی ابن ابیطالب امام اول ما شیعیان فرمود" انا نقطه تحت الباء بسم الله" من نقطه زیر با ی بسم الله هستم. و درجه یک و اوا ظرف جذب کننده و کل محتوای قرآن ناطق ، فقط و فقط مخصوص صاحب ولایت مقام امیر الامرا که باز هم منصب امیری فقط برای شاه ولایت ، اسد الله الغالب، مولی الموحدین، مولی متقیان، امیر مومنان علی بن ابیطالب صلوات الله علیهم اجمعین است.

و دیگر عدد اول در جایگاه کلامی به نام مبارک امام حسن مجتبی(ع) است که سید الاسباط و سبط اکبر پیامبر (ص) و حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) است. نام مبارک آقا امام حسن (ع)عدد ابجدش 118 و جایگاه عددی نام مبارکشان 37 برابر کلمه اول است. جالب است بدانید جمع اسم مبارک آقا و جایگاهش هر دو هدد 10 می شود (1=10=8+1+1) و عدد ده به حروف (9=هـ=5+4=د) که برابر 9 می شود. خوب فکر کنید یعنی 9 باطن 10 یعنی (19=9+10) برابر جایگاه کلمه اول و برابر نام مبارک واحد جل و علی. خوب دقت بفرمایید: در قرآن کریم کمتر صفحه ای را می خوانیم که نام مبارک حسن (ع) به معنای نیکی و نیکویی و زیبایی  و بهتری و بهترین و بدین معانی در آن نباشد (خلاصه نمره 20 پروردگار عالم به بنده مومنش و نمره قبولی اعمال در آن نباشد). و آقا خود کریم اهل بیت هستند، و قرآن کریم صفت کریم را به خداوند متعال اختصاص داده است.

خالق کریم به خود برای خلقت انسان کامل احسن فرمود" فتبارک الله احن الخالقین" بهترین اخلاق را به بهترین خلقتش ، پیامبر اکرم (ص) عنایت فرمود: خلق حسن. و او را اسوه حسن قرار داد، و خانواده محترمش را همه را لقب حسن  ظهور داد. از حضرت علی که ابالحسن و خانم زهرا را حسنه و اقا امام حسن (ع)  و آقا امام حسین (ع) را حسنین صلوات الله علیهم اجمعین هستند.آقا امام حسین (ع) که فرزند دوم است ، هم به اسرار وجودی عدد (دو2) که برابر 10 است در حقیقت به دنیا آمد، عرب میگوید اگر دو برادر یک اسم داشته باشند، برای اینکه برادر کوچکتر را بهتر بخوانند یک حرف یاء مصغر در بین حرف ما قبل آخر آن اسم اضافه می کنند. مثل حن که می شود حسین . اما این از نظر ظاهر است، در صورتیکه آقا صاحب مقام 9 خداوند 9 ذریه نورانی معصومین بعد از وجود مقدسش را در بطن او قرار داده بود. پس او خود 1 آمد و 9 ذریه در بطنش که میشود 10 و عدد 10 برابر حرف ی که امام حسن (ع) حاصل حرف ی  شد، که حسین (ع) نام گرفت. پس تمام ذریه هایش شد حسن و آقا امام زمان هم هممچنین حسن شدند (وصی الحسن(ع)) و ایشان وصایت تمام اهداف نورانی خلقت را به حسن یعنی بهترین ظهور خواهند داد. پس هم اول که باطنش حسن است  وهم آخر که تمام وصایت حسن است همه را شامل هستند. شیعیان هم باید با عمل حسن به این بزرگواران تمسک جویند و خداوند کریم در سوره مبارکه انعام می فرماید: اگر بخواهد بنده را قبول کند باید اینطور باشد  " ومن جاء بالحسنه عشر و امثالهل": اگربا خودش (عدد اول) عمل حسن را بیاورد(تا قبر) من هم به او 10 مثل آنرا می دهم.

در زمان ظهور مولای ما ما ، صاحب العصر و الزمان آقایی که خود نهمین فرزند امام حسین(ع) است در ظهور کامل حمد الهی به وصایت حسن(ع) نام مبارک اولین سّر ظهور عالم اسرار و نام مبارک اشرف مخلوقات و صاحب عالم کون و کائنات محمد مصطفی  (ص) بنام مبارکش (م ح م د )جلوه می فرماید. که این تمام مقامات اول است.

عدد ده (قسمت سوم)

عدد عشر در عمر دنیایی

 خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه عمر310 میشود، 300برابرعددابجدحرف(ش) است و صفت شین تفشی یعنی افشاشدن وافشاکردن است که افشای عدد10یعنی همه ی اسرار عقیده ای و ریشه ی درخت عمل در تمام عمر انسان افشا  میشود.  در حقیقت هرکس درقبردر رهن عدد10 یعنی (یا)ی انتخاب خود قرار میگیرد،این انتخاب همان 4روی 10 است یعنی در احاطه ی ولایت چهارده معصوم(ص) است زیرا در قبر چه بخواهی و چه نخواهی خود را در ولایت 14 میبینی،انسان چه کافر باشد و چه مسلمان و یا به هر دینی باشد باید جوابگوی نعمت چهارده معصوم(ص)در عمر خود یعنی همان امتحان ده یعنی عشرباشد . بهشت وجهنم را خود انتخاب میکند و در واقع ذیقعد انتخاب خود را در آنجا میبیند.

اینجا همان مقامیست که در عددابجد اسم مبارک امام علی(ع) که 110 است (در اول درس گفته شد)می بینید یعنی نگهدارنده عشرعالم(عددده)که امام علی(ع) قسیم النار و الجنّه می باشد. خیلی مراقب باشید زیرا ایشان مولی الموحدین و مولای متقیان است.شیعه شدن به ایشان وفرزندانشان سخت،اما نجات دنیا وآخرت است. امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه ای ما را به خودمان وانگذارد.

عدد ده در شکم مادر(دوران جنینی)

هنگامیکه انسان درشکم مادر به 4ماه و 10روز می رسد پروردگار عالم میفرماید"انی نفخت فیه من روحی" اینست و جز این نیست که از روح خود در او دمیده ام. 4ماه میشود120روز(120=30×4) و 10روز باید اضافه کرد که میشود 130 روز و130 برابر عدد ابجد کلمه ی سلم است پس انسان در شکم مادر به سلم میرسد تا به اسلام وصل شود و خاضع گردد تا تسلیم امر او شود. عدد 130 برابر عدد ابجد کلمه عین است {عین در قرآن 70بار و به 70معنا ظاهر شده است(عدد ابجد حرف ع=70 است)} .

جایگاه عددی هردوکلمه ی سلم وعین برابر40 میشود. چند درس میگیریم که 4ماه یعنی به عدد 4 ،کلّ ملکوت و عنایت مقام روح خدایی به واسطه ی  عدد ده به جنین میرسد.درواقع در چهارچوب ولایت 14 یعنی 4روی10 قرار میگیردوظهور انسانی را حامل میشود و در این عالم رحمی باب تطهیر برایش گشوده میشود و این بلوغ به کمال رسیدن است.

عده ی خانمها بعد از طلاق سه ماه و ده روز است یعنی100 روز(100=10+(30×3)) آنگاه اگر آشتی نکردند پرونده از ملکوت عقدشان را باطل میکند در واقع سه ماه ، روی عدد ده کامل میشود،حقیقت ده روز(طُهر)راکامل میکند و بین دو زندگی عدد صد(100) بسته میشود.

در عده خانمهایی که همسرشان فوت میکند چهار ماه و ده روز عده میگذارند.یعنی 4 روی 10 وحقیقت چهارچوب زندگیِ خانم از او جدامیشود. درمجموع چهار ماه و ده روز، 130 روز میشود(130=10+(30×4))درواقع ملکوت دائمی است ولی جدایی ظاهری است واین عده پیوند را تا قیامت نگه می دارد. هرکدام این ایام سرّی از اسرار ملکوت اعداد مخصوصا عدد ده است و هر عدد ده یعنی 4روی ده و یعنی همان سرّسیزده(احد=13)درواقع سرّ خلقت ،گنج احدیت ذات اقدس الهی و سیزدهی که جایگاه عددی حرف (م) است و عدد ابجد حرف(م)=40 است.

پس در حقیقت ، ده عددِطُهراست و این دهه در تمام رگ وریشه ی ملکوت عالم از عالم اسرار تا الی یوم القیامت جاری و ساری است و پروردگاری که تمام اسمائش در مجرای سبّوح وقدّوس است خلقتی جز تنزیه و تسبیح و طهارت و تطهیر ندارد.

خواننده ی عزیز! قصد من از نوشتن این کتاب عرفان بیشتر شناخت مولایمان پروردگار عالم است و اینکه هدف خلقتش از موجودی به نام انسان چیست که میفرماید اورا آینه ی صفات و اسماء خود قراردادم.با این توصیفی که گفته شد آیا ذره ای از عالم هستی را بیرون از طهارت می بینید؟ انسان که در شکم مادر خلق میشود بصورت نطفه است 40 روز میگذردعلقه میشود ،بعد از40 روزمضغه میشود،بعداز 40روزعظام یعنی استخوان میگیردوبعد از آن گوشت وپوست روی استخوان قرار میگیرد(آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون).

پروردگار عالم اولین سوره ای از قرآن که در روز مبعث به پیامبراکرم(ص)فرمود بخوان،سوره مبارکه علق بود .این سوره مبارکه جزء چهارسوره ای است که سجده ی واجب دارد(چهارمین سوره است) . عدد ابجد کلمه علق =200 و جایگاه عددیش برابر47 می باشدکه جمع ارقام 47 برابر11است(11=7+4)و11 = عدد ابجد کلمه هو. خیلی درس میگیریم .

کلمه علق برابرکلمه عقل است،درحقیقت پایه و بنیادظاهری و باطنی وجود انسان ملکوتی و جسمی ،همه وصل به اوست. از او آمده ایم و بسوی او باز میگردیم"انا لله وانا الیه راجعون" پس تمام معنا یعنی همان 4روی ده و جان ولایت و حقیقت ده یعنی عشر. وجودی که در این دنیا مورد امتحان قرار میگیرد،عقل است. عدد چهل در عربی اربعین خوانده میشود وریشه ی اربعین،  ربیع یعنی بهار است.پس بهار واقعی یعنی پاکی و طهارت ، در این زمینه حقیقت جانها سبز میشود و جایگاه طهارت یعنی ذیقعد آن جنات تجری من تحت الانهار الی یوم القیامت است.

درس ذی القعد جایگاه خشکی

عدد ابجد کلمه خشکی 930 میشود که بلوغ کامل عدد 30 که جایگاه عددی الف و عدد ابجد حرف( ل) مجرای توحید و سکوی به تعالی رسیدن به عالم اعلا علّیین است. جمع ارقام 930 برابربا12است(12=0+3+9)که 3=2+1 است. جایگاه عددی کلمه خشکی =66که برابرعددابجد نام مبارک الله جل جلاله است .جمع ارقام 66هم برابر با12است(12=6+6)که 3=2+1 است. عدد ابجدکلمه تراب (یکی از نامهای خشکی و درواقع جان خشکی است)603 میشود(9=3+0+6) که جایگاه عددیش 45 برابر با عدد ابجد کلمه آدم (ع) است(9=5+4). خشکی در واقع جایگاه خلقت انسان در ارض دنیاست که اولین نقطه خشکی در 25 ذیقعد در زیر خانه خدا خلق شد و از آنجا بر تمام دنیا دحوگردید(کشیده شد)و آنروز را دحو الارض نامیده اند.

حروف کلمه ارض برابر حروف کلمه رضا است و عدد ابجدش=1001میباشدو جایگاه عددیش =47 است (که 11=7+4 و11=عدد ابجد حج=عددابجد هو) و47 برابر با جایگاه عددی نام مبارک امام حسین (ع) و جایگاه عددی نام مبارک امام رضا(ع)است. در حقیقت ذیقعد واقعی عمل خالصانه و صعود به عالم قرب الی الله ،خشکی کربلای امام حسین(ع)است محل امتحان و ابتلا و به بالاترین درجه ی کمال انسانی رسیدن است یعنی به زندگی واقعی و زنده بودن دائمی رسیدن و در یک جمله شهادت فی سبیل الله است.

در اصل همانطور که ماهی تازمانیکه در آب است خبر از زندگی خشکی ندارداما همینکه میخواهد به اعلای مقام خود برسد یعنی غذای انسان مؤمن شود واز رتبه ی حیوانی به انسانی برسد،باید به خشکی بیایدو جان دهدتا به زندگی حقیقی انسانی برسدمخصوصا که غذای انسان مؤمن و شیعه ی چهارده معصوم(ص)ومسلمان واقعی شود.

پس این حیوان با جان دادن در خشکی ترک زندگی ظاهر خود راکرده تا به باطن کمال خود برسد انسان هم که اشرف مخلوقات است در خلقت خود در شکم مادر روی آب خلق میشود و اولین قسمت خشکی بدن او خانه قلب اوست که ظاهر میشود آنجا خانه خدا میشود و از آنجا بقیه خشکی بدنش دحو(کشیده)میشودتابصورت نوزاد انسانی کامل بدنیا بیاید سپس در دنیا بعد از دوران بلوغ یعنی وقتی به بلوغ شرعی میرسد باید به خشکی عمل وارد شود و سجاده ی بندگی پهن کند که تمام زندگی او روی سجاده یعنی محراب به معنای محل حرب، جنگیدن با نفس حیوانی است اگر بفهمد!چون دائماٌباید مخالف هوای نفس خود زندگی کند و به یک نحو با آن بجنگدوحیوانیت خود را مرکب انسانیت خویش نماید تا اینکه در این دنیا بتوانددر(یا)ی انتخاب خود در عشر زندگی دنیائیش بندگی مولای خود راانجام دهدوبه اعلاو کمال انسانی برسد.

پس همانطور که در حرف (ی)گفته شد که عشر عمل است وخواه ناخواه وطن ماست پس در این عشر امتحان باید عاشورایی شویم و در واقع اینجا قلب عمل است که باید به خشکی بیفتدتابا میوه ی صبر از کودکی نفس به بلوغ و کمال آن برسیم،از ظلمت متولد در نور شویم تا به جایگاه ذیقعد خود برسیم؛شهادت فی سبیل الله.

در عاشورا و کربلای حسینی زمین کربلا بین دو نهر آب است  اما کربلا خشک و سوزان است چنانکه آنرا تفتان میخوانند.هرچیزی را که میخواهند سرخ کنند، تفت میدهند تابه روغن بیفتد و سرخ شود. پروردگارعالم می خواست بندگانش را بدنبال امام زمانشان به حقیقت بندگی و کمال مقامات انسانی برساندوآن میسر نمیشد مگر اینکه به خشکی یقین برسند.

پس در کربلا حرف یاء انتخاب بین دنیا وآخرت تجلی کرد و خداوند متعال صورت قیامت دنیا را در عشر دنیا ظاهر ساخت تا هر کس با اختیارکامل انتخاب کنددر حالیکه کربلا بسیار سوزاننده و طاقت فرسا است خداوند متعال خواست آب دنیا هم براهل بیت امام حسین (ع)و یارانش بسته شود تا در نهایت خشکی را امتحان کنند. امام حسین (ع) با72یار باوفایش در میدان حق علیه باطل، امام شهدا وسیدالشهدا و ثارالله شد. زیرا حضرت نشان دادند که برای اینکه بتوان به خشکی یقین رسید و از زندگی ماهی گونه گذشت باید از دریا بیرون رفت . پس آنجا ساحل یقین و سکوی پرواز به قرب الهی است جایی که مسلخ لباس حیوانی و جان بسمل شدن است. یعنی دل را ذبح کنی و تمام حیات وجودخود را هم که خون بدن است به قربانگاه عشق ببری و هدیه مولای خودکنی تا باآب حیات واقعی سیراب شوی تا در خشکی کامل وجود،که کاملا خالی شده از هر گونه آبی حتی خون بدن که آب سرخ حیات است،وارد حیات جاوید شوی واز جان آب زندگی، کوثر عالم و بدست ساقیش امام علی(ع)سیراب شوی و نزد پروردگار خود به اعلا علیین یعنی عالم قرب روی و نزد او به رزقا حسنا برسی.اللهم الرزقنی

درواقع یاران امام حسین(ع)رسیدند به این یقین که آب دنیا آنها را به زندگی حیوانی باز میگرداند. اما حقیقت آب، خود وجودامام حسین(ع)است زیرااوست که حق الیقین است.عددابجد کلمه آب اگر بصورت بسیط بنویسیم{(الف=111)+(با=3)} 114 میشودیعنی تعداد سوره های کلّ قرآن و در کنارش چهارده معصوم(ص)هستند. این آب است که یک جرعه اش انسان را الی یوم القیامت سیراب میکند. پس یاران باوفای امام حسین(ع)این حقیقت را دریافتندکه راه تعالی همین است و در امتحان به خلوص رسیدند . پس انتخاب صحیح کردندو زندگی پاک حسن و رزق حسن را نزد پروردگارشان گرفتند و در تکامل ابدی غرق شدند. اللهم الرزقنی

همانطور که در جایگاه عددی  خشکی کلمه ارض(=47) به دو جایگاه اشاره شد:یکی جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع)بود و دیگری جایگاه عددی نام مبارک امام رضا(ع)که حروف رضا همان حروف ارض است وعددابجدش هم1001 میشود.همه ی عالم هستی گرد یک محور در چرخش است که شاخص این محوریت ،خانه خداست که طواف را به ظاهر در اعمال حج به هفت دور میبینیم.

در واقع این گردش و جان حج به گرد رضای خداست و همه ی مخلوقات در آنچه خداوند به اراده و مشیتش بر آنها مقرر فرموده در رضای خدا غرق هستندو بدون کراهت ،دائماٌ قلب خود را منطبق کرده ودر این بلوغ راضی به رضای خدا گرد این محور طواف کند و همانطور که ذکر شد خواسته های هوای نفسش را قربانی امر مولایش کند. آنگاه متوجه میشویم که ما دائماٌ در طواف هستیم.

همانطورکه گردش خون دور قلب اگر لحظه ای متوقف شود،انسان می میرد، انسان مؤمن هم اگر از گرد طواف رضای خدا منقطع شود سقوط در جهنم میکندودچار مرگ قلبی (باطنی)میشود.همانطور که میدانید در آخرین لحظات شهادت آقا اباعبدالله الحسین(ع)راوی میگوید دیدم لبهای مبارک آقا تکان میخورد...متوجه شدم که میفرماید:رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک.

خداوند کریم بالاترین درجه را در زمان ترک این دنیا برای عالم باقی رسیدن به درجه ی راضیة ً مرضیة میداند ومیفرماید: "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی" ای کسی که به نفس مطمئنه رسیدی بیا بسوی پروردگارت که تو راضی به امر من بودی و من هم از تو راضی هستم پس داخل شو بین عبادت کننده های من و داخل شو در بهشت من. پس برای تعالی به اعلا رسیدن و عالم قرب باید با دو بال پروازکنیم ؛یک بال امام حسین(ع)ویک بال امام رضا(ع)   

عدد ده درآیات مربوط به حضرت موسی(ع)   

پروردگار عالم نام مبارک موسی(ع) به ایشان تعلق داد زیرا هنگامیکه بدنیا آمد به مادرش فرمود که برای ایشان جعبه ی چوبی از بهشت آورده شد که همان تابوت عهد بود و امرفرمود که موسی(ع)را درآن بگذاردوروی دریا رها کندوفرمود: ماخود نگهدار او هستیم و ایشانرا به شما برمیگردانیم (آیات 38 و 39سوره مبارکه طه) . پس اینگونه آقا از بدو تولد روی دریا قرار گرفت ونام موسی(یعنی از آب گرفته شده ) بر اونهاده شد. خانم آسیه (س) حضرت را از آب گرفت و خداوند مقرر فرمود موسی(ع)درخانه فرعون و در دامن پاک آسیه(س)رشد کند(فرعونی که پسرها را میکشت و نمیخواست موسی بدنیا بیاید) پس خداوند خواست با تولد موسی(ع)،در(یا)را نشان دهد و موسی راناخدا و نجات دهنده غرق شدگان دریا،در(یای)واقعی قرار دهد.

 زیرا همانطور که در کلمه دنیا گفته شد پروردگار عالم تمام گنج عالم بالا را در عدد ده روی حرف (ی) دنیا ظهور داد و دنیا کلمه ی استثنا شد زیرا حرف (ن)ساکن پشت حرف (ی)باید ادغام شود اما اینجا اظهار میشود، حرف (ن)به عدد ابجد 50وجایگاه عددی 14=ولایت چهارده معصوم (ص) در پشت حرف (یا)ی دنیا اظهار شده است زیرا همه ی کسانیکه بدنیا قدم میگذارند و متولد میشوند در (یا)ی دنیا انتخاب میکنند و با انتخاب خود ،جایگاه خویش را در عالم باقی تعیین میکنند ؛بهشت یا جهنم وبا اظهار چهارده نور مقدس(ص)وشیعه و پیرو شدن این عزیزان راه به عالم قرب رابپیمایند.

هنگامیکه پروردگار عالم اراده فرمود که به حضرت موسی(ع)الواح طیبه ی تورات را عنایت کند اورا به وعده گاه کوه طور خواند و به ایشان فرمود :سی شب به عبادت پردازد و بعد از آن ،ده شب دیگر اضافه کند تاچهل شب تمام شود(آیه 142سوره مبارکه اعراف) . خداوند با جداکردن 30و10چه منظوری دارد ؟آیا غیراز این است که بواطن این ایام واعداد،رابطه ای با تجلیگاه های عالم اسرار دارد و شاید ارکانی از رکنهای خلقترابه ظهور می آورد ودر باطن این معانی، معارف حقیقی رسیدن الواح تورات را به حضرت موسی(ع) که کلیم الله است افشا میکند، که اگر درجه میگیرد بواسطه کیست و اگر کلیم شد در واسطه چه کسانی است؟او که پیامبر حقی است با ظهور حقایق ،راه هدایت را برای ورود پیامبر موعود و فرزندان نورانیش (ص)آماده میسازد و اذهان امتها را آماده میکند که او هم واسطه ی خبرهای غیبی است و خداوند متعال با کتاب آسمانی اسماء مقدس معصومین(ص)را افشا میکند.

حقیقت عشر چیست که موسی(ع)باید به انجام وظیفه ی تکلیف خود آگاه شود تا خداوند کریم بایشان درجه ی تمام شدن اربعین لیله را بدهدو چقدر پر معناست که شروع این دعوت از اول ماه ذیقعده است(ذیقعد یعنی صاحب جایگاه)پس خداوند میخواهد موسی(ع)رابه جایگاه حقیقی اش برساند. پس با تمام شدن ماه ذیقعده او سی شب را تمام میکند ، خداوند بایشان میفرماید تاده شب دیگر بماند یعنی از اول ماه ذیحجه تا روزدهم (واتممناهابعشر)تاخداوند به وعده اش که اربعین لیله است،روزدهم ذیحجه با دادن7 لوح مقدس کتاب تورات بایشان درجه دهد. پس حقیقت برای ایشان که انسان برگزیده است درجه و مقام و کتاب آسمانی است، اما قوم او با اینکه حضرت هارون(ع)؛برادر و وصیّ حضرت موسی(ع)درمیان آنها بود، بعد از چهل روز اکثرشان گوساله پرست شدند. داستان سامری آیات 86تا97سوره مبارکه طه.

هنگامیکه حضرت جبرائیل (ع)برای رساندن وحی به حضرت موسی(ع)تشریف فرما شده بود، سامری جای پای این ملک مقرب را برداشت و از قوم خود مقداری طلا گرفت و مشتی از آن خاک متبرّک را درآن ریخت و به شکل گوساله ای درآورد،آنگاه که گوساله را تکان میداد صدایی از ان خارج میشد که با این عمل عده ای از قوم موسی (ع)رافریفت و متاسفانه آنهاخداوندیکتارا که بارها از بلایا نجاتشان داده بود رها کردند و به گوساله ی سامری ایمان آوردند.

پس همه در انتخاب در (یا)ی دنیا آزادند.امثال قوم موسی(ع)دائما دردنیا بصورتهای مختلف تکرار میشود،اما در(ی)ای دریای دنیا دائما سفینه ی نجاتی دارد که ناخدایش مولایمان امام زمان(عجل الله)میباشد و دائما کسانی را که کمک میخواهند را نجات میدهد.یامن من رکبها (هر کس سوارشود امنیت پیدامیکند) و یغرق من ترکها(وهرکس کشتی نجات را ترک کند غرق میشود). امتحان این است که به ساحل نجات و خشکی قدم گذاریم.همانطورکه خداوند کریم در زمان حمله فرعونیان به قوم موسی (ع) وقتی به دریای نیل رسیدند،به موسی(ع) امر فرمود که عصای خود را به آب دریا زده ،دریا دونیمه شد و خشکی ته دریا نمایان شد . موسی(ع)و قومش از روی خشکی کف دریا(حکمت خالق یکتا)گذر کرده وبه ساحل نجات رسیدند، امافرعونیان روی خشکی کف دریا پشت قوم موسی(ع)آمدند ولی وقتی تمام یاران موسی(ع)از دریاگذشتند به امر خالق یکتا آب بهم پیوست و فرعون و فرعونیان را در (یا)ی انتخابشان غرق فرمود. امیدوارم همه در زمره ی نجات یافتگان در کشتی نجات مولایمان باشیم. انشاالله

آیه 90و91 سوره مبارکه یونس:"وجاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون وجنوده بغیا وعدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال ءامنت انه لا اله الا الذی ءامنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین-الان وقد عصیت قبل و کنت من المفسدین.

وما بنی اسرائیل را ازدریا گذراندیم پس آنگاه فرعون وسپاهش به ظلم وتعدی از آنها تعقیب کردند تا چون هنگام غرق او فرارسید گفت اینک من ایمان آوردم و شهادت میدهم جز آن الهی که بنی اسرائیل به او ایمان دارند خدایی نیست و من هم تسلیم فرمان او هستم.به او خطاب شد:الان میخواهی ایمان بیاوری درصورتیکه از این پیش عمری به کفر ونافرمانی زیستی و از بدکاران بودی؟    

عرفان حج به عدد 10روز اول ماه ذیحجه

چنانچه تا این قسمت عرفان عالم اسرار را به جان حقایق عددی خواندیم و پروردگار عالم خواست که شناخته شود(انّی کنت کنز مخفیا و احببت و ان اعرف).

تمام نقطه شناسایی در حقیقت سرّالاسرارظهورات و عالم مکنونات برمیگردد به نقطه ی خلقت خشکی و ارض که آنجا خانه خداست. تمام انوار و احوالات ظهوری و تمام گنجینه و خزانه اسرارو معارف در این نقطه ی ذیقعد، در 25ماه ذیقعده ماه یازدهم سال قمری اتفاق می افتد که خلقت خشکی روی آب است،مثل این است که آب آیینه ی تمام نمای خزانه ی آسمانی ومحل ّحیات جاویدان همه ی ظهورات به باطن خویش و اصل استعداد ارض، ثمر و میوه میدهد. عدد 25 برابراست باجایگاه عددی کلمه حمد و حمد کلّ هستی است. امیدوارم کتابها از عرفان آب و گنج  الف وسرّ حقیقت عدد13 و گنج عشر را مطالعه کرده باشید.

خداوند متعال نام مبارک خود را،به کلمه احد به عدد 13در حقیقت اسمائی و نوری به کلمه واحد به عدد 19ظهور فرمود. 13که جایگاه عددی حرف(م) است با عدد ابجد 40 وحقیقت اربعین وباب طهارت ودرنهایت قداست وتنزیه به همه ی ظهورات کشیده شده و عالم جز به سبوحیت خداوند سبحان ظهور پیدا نکرد و انسان کامل ،اشرف،اتمّ،اکرم واکمل مخلوقاتش را در نهایت طهارت خلق فرمود،بقول شاعر : 

         زاحمد تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است

که ظرف گیرنده ی تمام حمد و وحی نورالهی ، ظرف پاک و مقدس نورواحدچهارده معصوم(ص)یعنی حقیقت سرّمحمدی(ص)شد. بنابراین در دنیا خداوند کریم انسانها را در طی تکالیف  مکلف به آمدن حج فرمود و در این وادی در ایام حج ،13عمل را به حاجی واجب فرمود.

در روز نهم (عدد بلوغ نه در جایگاه 19 و حقیقت سرّکلمه ی مبارک واحد)روزی که حاجی باید به تعالی طواف و عرفان عرفات در روز عرفه واقف به معرفت کامل مولای خود باریتعالی ربّ العالمین شود و با شناخت کامل شیطان را رجم کند و ظلمات وجود خودرا کاملا بشناسد و در این وادی به حقیقت اتممناها بعشر روز عیدقربان برسد،بنابراین 12عمل تا ظهر روز عرفه تمام میشود.از ظهر روز عرفه عمل 13 که عرفان رسیدن به حقیقت عرفه است شروع میشود. اگر کسی همه ی اعمالش تا اینجا کاملا درست باشد ولی عمل 13 را نداشته باشد حجّش قبول نمیشود.

خواننده محترم!امروز با این درس شاید برای اولین بار این معارف را شنیده باشید،اما اگرخوب دقت کنید که عدد 13 ،رسیدن با شناخت به قول خالق مهربان است که فرمود:"لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفوا احد" و اینجا یگانگی او با صدق عمل (به مجرای توحید)میرسیم یعنی به 13که جایگاه حرف (م)است و به بیان دیگر به 40 (عددابجدم=40) که اربعین و تطهیر باطنی و زیارت نور مبارک چهاردهمین معصوم(ص)اوکه صاحب و حامل تمام گنجینه و خزانه ی توحید است میرسیم.

پس محل قبولی گرفتن از باطن عدد ده ،رسیدن به بلوغ 9 است. مثل جنینی که تا 9 ماهش تمام نشود وارد عالم تولد(ده) نمیشود. عید قربان یعنی رسیدن به جان احیا شدن و تولد واقعی انسانیت.اینجا محل تعالی از عالم ظلمات به نور است،ظاهرا حاجی احرام سفید را درمی آوردو واقعیت لباس سیاه حیوانیت را از درون خود بیرون می آورد و این سفیدی لباس احرام را از ظاهر به باطن همیشه به تن میکند وحریم دار کعبه ی دل میشودکه هرگز ظلمات در آن نفوذ نکند،یعنی به عدد40 خالص میشود.کیمیاگر عالم صاحب الزمان(ص)،مس وجود حاجی را طلا میکند(عددابجدطلا=40)و او را به رنگ ظاهرا زرد،منور به نور هدایت می فرماید و او را به عالم باطن متولد می نماید،به او دید بصیرت ،گوش شنوایی حق و قلب دائما زنده عنایت میکند.اللهم الرزقنا

پس عرفه خیلی مهم است، جالب است بدانید عدد ابجد کلمه عرفه355میشود که جمع ارقامش13میشود(13=جایگاه عددی م وعدد ابجد م =40) و عدد 300 افشاکننده ی عدد 55 است(عددابجد نه=55).پس عرفه حقیقت درس نه را به بلوغ حروفی و روزِ نهم به عدد 9 و جان واقعیتها ، رسیدن به وحدانیت گنج احدیت را میرساند،به شرط اینکه با بلوغ ایمان 9 ،به شیعه شدن امام دوازدهم ؛معصوم چهاردهم و نهمین فرزند صاحبِ 9 (امام حسین(ع)) برساند. اوست که وقتی بدنیا آمد حامل نه ذریه در بطنش بود وخود با عدد 10 بدنیا آمد(یعنی دهه طُهر)و درواقع حقیقت گنج 9دربطن ده را به حقیقت سرّ و گنج 19=9+10 در دنیا ظهورداد.

شایددلیل اسرار عرفه و حقیقت عاشورا ،این است که هرکس میخواهد به این حقایق برسد باید رهرو امام عاشوراییان شود و ایشان دلیل و برهان حقایق است که بخوبی در درسهای گذشته توضیح داده شد.

اما کلمه قربانی که روز دهم ذیحجه ،همه ی حاجیان باید به قربانگاه بروند وذبح گوسفند داشته باشند. امام حسین(ع)که خودش حقیقت ده است از مکه به کربلا میرود و بعد از گذراندن 10 روز عاشورا (همان سرّحقیقت  10×10=100=عدد ابجد حرف(ق)با جایگاه عددی 19)خود حضرت وحیات طیب و صعود کامل از حیوانیت به انسانیت و قلب به میم شدن را به تمام انسانها عنایت میفرماید. عدد ابجد قربانی 363 است که جمع ارقامش 12 میشود و 12برابر با جایگاه عددی حرف(ل)است که عدد ابجد(ل)=30 میباشد و30 برابرباعددابجد یک است پس درواقع قربانی ،راه رسیدن به حقیقت توحید است. در این قربانی سه معنا نهفته است:

1_همانطور که قبلاهم ذکر شد خداوند کریم میفرماید:"ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون"  حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.   

2- جمع ارقام 12 برابر با3 میشود و عدد 3 پایه همه ی اعداد وعدد ابجد آب است، شهید فی سبیل الله مخصوصا آقا اباعبدالله الحسین(ع)و یارانش که 3روز ظاهرا آبرا بررویشان بستند، خود به حقیقت و جان آب رسیده بودند و امام حسین(ع)؛امام سوم،خودش حقیقت آب و سرچشمه آب یعنی عین الحیات بود وهست.پس هرکس که در آن وادی به قربانگاه رفت،در حقیقت تشنه ی حقیقت آب بود،برای همین تشنگی ظاهر آب ،اورا از پا در نیاورد و اورا به سیراب شدن حقیقت آب زندگانی رسانید.اللهم الرزقنا

3- عدد 63برابربا طول عمر مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی (ع) و جایگاه عددی کلمه اربعین (به حقیقتهایی که قبلاگفته شد)است و خداوند کریم تمام زیباییهای ظاهری و باطنی را به این عزیزان بطور کامل عنایت فرموده است. عدد300 افشاکننده ی رسیدن به جایگاه عددی طهارت اربعینی است و امام حسین(ع)کسی که وجودش محک اتممناها بعشر همه انسانهاست، عدد اربعین برایش بعداز عاشورا نگهداری میشود و اوست که عرفان تمام حقایق را از عالم ظلمات به بلوغ عالم نور پرده برداری فرمود .

اتممناها بعشر برای وجودمقدس پیامبراکرم(ص)

وجود مقدس پیامبر گرامی(ص)در سال عام الفیل ؛پیروزی باطنی و ظاهری مکه در نابودی اَبرهه و لشکریانش (سوره مبارکه فیل) بدنیا آمد و قدوم مبارکش عالم ظلمانی دنیا راغرق نور فرمود. 30 سال بعد از تولد وجود مقدسش ،امیر المؤمنان علی (ع) در13رجب از خانه خدا متولد شد که ایشان را مولود کعبه می خوانند و سه روز با مادرگرامیش ؛فاطمه بنت اسد در مهمانسرای پروردگار عالم در پاکترین و مقدس ترین نقطه ی دنیا پذیرایی شدند. در 15 رجب دیواری که سه روز پیش برای ورود مادرش شکافته شده بود،دوباره گشوده شد و مادر و نور دیده اش قدوم مبارکشان را دردنیای ظاهر گذاشتندو مردم (آنزمان)این دو عزیز رادیدند.

10 سال که از عمر مبارک حضرت علی (ع)گذشت،پیامبراکرم(ص)40 ساله شدند و به امر پروردگار عالم در غار حرا به پیامبری مبعوث گردیدند و کل قرآن کریم دفعتاً به قلب مبارکش نازل گردید. اینجا حضرت قبل از بعثتشان یک 30 سال و اتممناها بعشر یعنی 10 سال را تمام فرمود تا خداوند کریم در اربعین سنه ،تمام نور منور قرآن را به ایشان عطافرمود زیرا از نظر مقام هیچ پیامبری به مقامش نمیرسد که همه در40 روز یا 40 شب اربعین را به عنایت گنج رسالت از خداوند کریم دریافت میکردند مثل حضرت موسی(ع) که در درسهای قبل گفته شد تاالواح مبارک تورات را گرفت. اما پیامبراکرم(ص) که سید المرسلین است به اربعین سنه (40 سال ) کتاب الله قرآن که کلام الله است را بنام بالاترین معجزه در بین همه پیامبران و اوصیاء دریافت کردند.

ایشان 23 سال بتدریج به امر خالق یکتا آیات مبارک قرآن را برای مردم خواندند وآنها را هدایت فرمودند. 13 سال از این مدت را در مکه و 10 سال را در مدینه تبلیغ رسالت کردند که همانطور که قبلا ذکرشد در عالم سرّ و درظهور اسماء مبارک خالق یکتا اسم مبارک احد جل جلاله به عددابجد13 کنز الله بود ونام مبارک مکنون ومخزون الهی می باشد.

و همچنین بنابر قرار گرفتن باطن 13 که در عدد خلقت زمین ها وآسمانها در 6 روز (آیه 4سوره مبارکه حدید) و همچنین طبق آیه انا لله و انا الیه راجعون نقطه خشکی درحرف(و) که عدد ابجدآن 6 میباشد در زیر خانه خداظاهر گردید و از آنجا دحو الارض شد در حقیقت حرف (و)شد، (واو) و عدد ابجد (واو)=13 است که 13=جایگاه عددی حرف(م) که عدد ابجد (م)=40 است  و این نشانه ای از آیات الهی است و سرّ طهارت و گنج وجود چهارده معصوم(ص).پس تبلیغ رسالت حضرت (ص) در 13سال، باطن طهارت و گنج رسالت در عدد 14 معصوم(ص) و ثبوت طهارت در مکه اظهار شد .

اما باطن 13 همان 4 است(جمع ارقامش 4میشود4=3+1) و جمع یک تا 4 میشود 10(10=4+3+2+1) سرّ دهه ی طُهر به هجرت پیامبرگرامی (ص) به مدینه است،باجان برکف گذاشتن امام علی(ع)(که درشب هجرت دربستر پیامبر(ص)خوابیدند)که فقط این وزنه ی سنگین و گرانبها بود که برابرِ جان رسالت و جانِ قرآن عزیز میتوانست در گرو بماندکه مدینه ، مدینه شود(شهر تمدن وشهرالنبی(ص) ) .

پیامبراکرم(ص) 10 سال در مدینه تبلیغ فرمودند و 23 سال راتمام کردند . اینجا درآخر سال دهم در مدینه به امر خداوند کریم مأمور به معرفی وصی خودشدندزمانیکه به آخرین سفرحج خود تشریف فرما شدند یعنی حجه الوداع، بعداز بجاآوردن اعمال حج در مسیربازگشت درمحلی بنام غدیرخم ،تمام وکمال اتممناهابعشر زحمات ورسالت خود را با انتخاب وصی محترم ونورانی خود یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) کامل فرمود. چنانچه خداوند درسوره مبارکه مائده آیه67میفرماید:"یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته . . ." .  

پس حضرت درسن 63 سالگی (که یکی از اعداد پر معناست )اربعین سنه ی عمر خودرا به بهار جاویدان گنج وجودش در دنیا وآخرت اظهار فرمود و ایشان به عالم قرب در جایگاه محبوب رسیدند. عدد 63 چند معنی دارد:

1 – جایگاه عددی کلمه اربعین=63  و عدد ابجدش 333 است که جمع ارقامش 9 میشود(9=3+3+3) . پیامبر(ص) خودش و وصیّش امام علی(ع) در 63 سالگی(در جایگاه اربعین) روح مطهرشان به فوز عظیم و به عالم قرب واصل گردید.

2 – عدد 63 برابر جایگاه عددی (یا غنی) میباشد که خداوند این بزرگواران را مظهر اسم مبارک خود(غنی) تجلی داده ومجرای غنی خود قرار داد و درجایگاه غنی به عالم باطن و عالم قرب رهسپارشان فرمود. خوب دقت کنید که خداوند کریم وجودهایی را که مطهر خلق کرد و مطهر قرارشان داد ومطهربه نزد خود بازگرداند، جایگاهشان تطهیر است{این یکی از دلائلی است که قبور معصومین(ص)متبرک میباشد حتی امام زادگان(ع) . مرقدشان جایگاه نماز و دعا و نیایش به درگاه خداست زیرا آنها در جانِ نماز مجرای ثبوت عبودیت هستند.

3 – یکی از القاب امیرالمؤمنان علی (ع)، فاروق است . جایگاه عددی کلمه (فاروق)=63 و عددابجدش 387 میشود(18=7+8+3 و 9=8+1). وجودهای مقدس جداکننده ی حق از باطل هستند. فاروق، فاعلِ فرق میباشد یعنی قسیم النار والجنه پس هم ظاهر و هم باطن درجایگاه حقیقی تقسیم حق ازباطل هستند چنانچه کنیه مبارک پیامبر(ص) ابوالقاسم است یعنی پدرِهمه ی قسمت کنندگان.

گفتیم که در واقع باطن ده (اتممناهابعشر) ،9 بود (اگر ده را به حروف بنویسیم عددابجدش 9 میشود9=5+4) وعدد9 ،رسیدن به حقیقت بلوغ و خلوص است . پس گنج وجودشان میشود 19 (یعنی 9روی10 )که هم جمع تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) است و هم 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و هم از گنج واحدیت هرگز تزلزل نکرده ونمیکنند و در جایگاه باقی لایفنی می باشند.

 امیرالمؤمنین علی(ع)____  تا30 سال بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) زندگی کردند که در این 30 سال گنج دهه ی طُهر قرآن را درعالم دنیا در 30 جزء کتابت فرمودند. قرآن شد اتممناهابعشر به عمل. درکتابهای گنج عشر کامل توضیح داده شده است. پس تمام شیعیان در رسیدن به اربعینِ عمل باید از باطن قبولی قرآن بگذرند.

حضرت علی(ع)در سن 63 سالگی در حالیکه 10 سال در مدینه خدمت آقارسول الله (ص)بود و 30 سال هم بعدازایشان ، به سال 40 هجری به بالاترین مقام ومنزلت؛ به شهادت فی سبیل الله رسیدند. در واقع به اربعین عمل یعنی بهار عمل رسیدن ،خیلی سخت است(کلام ما قاصرند از تعریف و معانی کلمات،امیدوارم خداوند عزوجلّ ببخشد).

بایدنفس نفسِ عمرمادر جایگاه عمل خالصانه در پیروی از تک تک آیات قرآن، مُهر قبولی دریافت کند. ودر اشتباهات با شستشوی آب توبه طهارت جداشدن از ظلمات رابگیریم.پس اتممناها بعشر برای همه بندگان خدا در امتحان نگهداری ولایت وجانِ قرآن ضروری است. امیدوارم بتوانیم شیعه ومحب واقعی چهارده معصوم(ص)،مخصوصا امام زمانمان (ص) باشیم و قلب مبارکشان از ماراضی و خشنود باشد.        

گنج عدد ده در حقیقت عدد 19 

عدد 19 از اعدادی است که خداوند متعال در آیه 30 سوره ی مبارکه مدثر به مضمون ( علیها تسعه عشر ) اشاره فرموده است. بقول احادیث معتبر ، قرآن مضربی از عدد 19 است چنانچه کلام مطهر خداوند با نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشود .

رسول خدا (ص) میفرمایند که تمام محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی حمد جمع است . اولین سوره ی قرآن کریم حمد است و اولین آیه مبارکش 19 حرف است . قرآن 114 سوره دارد که تقسیم بر 19 میشود (6=19÷114) و 6 عدد تعداد ایام خلقت دنیاست ( آیه 4 سوره مبارکه حدید ) .

تعداد تکرارکلمات آیه بسم الله الرحمن الرحیم  درقرآن کریم به عدد 19 قابل قسمت  است .  تعداد  اسماء مبارک الله(جل جلاله) در قرآن کریم 2698 بار است ( 142=19÷2698 ) ، کلمه مبارک الرحمن(بدون شمارش در بسم الله...) 57 بار(3=19÷57 ) و کلمه مبارک الرحیم(بدون شمارش در بسم الله...) 114 بار ( 6=19÷114 ) .

رسول خدا (ص) در حدیث ثقلین فرمود : 2 چیز گرانبها بین شما امت قرار دادم یکی کتاب قرآن و دیگری عترت طاهرم که از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . در نتیجه کتاب مبارک قرآن در کنار ائمه معصومین (ص) است .

همانطور که بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی مبارکه حمد که شامل محتوای کل قرآنست 19 حرف است ، جمع حروف اسماء مبارک پنج تن (ص) هم 19 حرف میشود ، {نامهای مبارک : محمد (ص) ، علی (ع) ، فاطمه (س) ، حسن(ع)وحسین (ع)}.

در کتاب مصابیح الانوار ( ج1 ص435 ) آمده که امام علی (ع) فرمودند : همه علوم در کتب آسمانی چهارگانه مندرج و علوم آنها در قرآن است و علوم قرآن در فاتحه الکتاب و علوم فاتحه الکتاب در بسم الله الرحمن الرحیم و علوم بسم الله در بای  بسم الله است و من نقطه زیر باء هستم. یعنی تمامی علوم در وجود امام علی (ع) گرد آمده است . ضربت خوردن سر مبارک آقا به دست ابن ملجم لعنت الله علیه نیز در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان است .

ابن مسعود می گوید : همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده ( بسم الله ) که هر حرفی از آن دارای ظاهر و باطنی است و حقا ظاهر و باطن آن نزد علی بن ابیطالب علیه السلام میباشد .

از امام علی (ع) روایت شده که آن حضرت در جنگها به همراه خود نقشی را حمل میکردند که محیط دایره ی آن حروف بسم الله در 19 خانه و به ازای هر خانه نامی از نامهای نیکوی خداوند قرار داده شده بود که با آن حروف آغاز میشد و آن حضرت اینرا در خط مقدم لشکر حمل مینمودند و بوسیله ی آن به خدا توسل می جستند تا بر دشمن غلبه یابند .

اما چرا عدد 19 را حقیقتی از اسرار گنج ده نوشتیم ؟ زیرا اگر یادتان باشد در درس عدد ده در حقیقت خلقت عالم بالا که خداوند عالم در عالمی که ( لا یشم رایحة الوجود ) بویی از خلقت وجود نمی آمد ، پروردگار عالم سرّ نام خودش را به نام   احد (جل جلاله) ظهور داد و عدد و حروف زیبای گنج خود را با صفت یگانگیش که هرگز در  مقابل آن  عدد  دیگری  نمی آید . چنانچه طبق آیه ی کریمش در سوره مبارکه توحید (و لم یکن له کفوا احد ) هرگز هم کفوی برای او نبوده ، نیست و نخواهد آمد . طبق حدیث از کتاب عیون الاخبار ، ترجمه غفاری ( ج2 ، ص312 ) :

در مجلسی که مأمون ملعون تشکیل داد و دانشمندان ادیان مختلف را دعوت کرد که سوالات خود را از امام رضا (ع) بپرسند و حضرت جوابگو باشند ، شخصی به نام عمران صابی گفت : بخدا قسم ای سرورم ، فقط میخواهم چیزی را برایم ثابت کنی که بتوانم به آن چنگ بزنم و تمسّک جویم و به سراغ چیز دیگر نروم . حضرت فرمودند : آنچه میخواهی بپرس . اهل مجلس همگی ازدحام کردند و به یکدیگر نزدیک شدند . عمران پرسید : اولین موجود و آنچه که خداوند خلق کرد چه بود ؟  حضرت فرمودند : سوال کردی پس خوب گوش کن ! واحد ، همیشه واحد بوده ، همیشه موجود بوده ، بدون اینکه چیزی به همراهش باشد ، بدون هیچگونه حدود و اعراضی و همیشه نیز اینگونه خواهد بود . الواحد لا یصدر الا واحد ( خداوند واحد جز واحد از او صادر نمیشود ) ، سپس بدون هیچ سابقه قبلی ، مخلوقی را با گونه ای دیگر آفرید با اعراض و حدودی مختلف، نه آنرا در چیزی قرار داد و نه در چیزی محدود نمود ونه به مانند ومثل چیزی ایجادش کرد ونه چیزی را مثل او نمود ، بعد از آن مخلوقات را به صور مختلف از جمله خالص و ناخالص ، مختلف و یکسان به رنگهای متفاوت آفرید بدون اینکه به آنها نیازی داشته باشد و یا برای رسیدن به مقام و منزلتی به این خلقت محتاج باشد ( سوره مبارکه نساء آیه 1 ) . عمران گفت : آری ای سرور من پس اکنون بفرما به چه چیز می دانست آنچه را که می دانست ؟ یعنی به چه وسیله ای آنچه را که دانسته است به آن آگاهی یافته ؟ آیا به توسط ضمیر بوده است و یا چیزی غیر از آن ؟

حضرت فرمودند: اگر علم او از طریق ضمیر ( و آن صورت حاصله در اندیشه ) انجام بپذیرد ، آیا میتوان برای شناخت آن ضمیر حدّ و حدودی قرار داد ؟ گفت : نه نمیتوان . امام ادامه دادند آن ضمیر چیست ؟ عمران جواب نداد . سپس حضرت فرمود باکی نیست ، حال اگر از تو درباره ی ضمیر بپرسم که آیا آنرا با ضمیر دیگری باز میشناسی ؟ اگر بگویی آری ، در واقع حرف و ادعای خودت را باطل کرده ای . ای عمران آیا شایسته نیست بدانی که " واحد " یا  " ضمیر " وصف نمیشود؟ و چنان نیست که از برایش غیر از کرد و کار گفته نشود ، بنابر درس گفته شده ضمیر همیشه جانشین اسم است و تنها حرفی که خوانده میشود حرف  " هو " است که اشاره به مشار الیه است . بنا براین حرف ( ه ) در حروف ابجد عددش 5 است و تنها حرفی است که در جانشینی اسم بصورت اشباع و بلا اشباع در عربی خوانده میشود چنانچه در کلمه " رَبَّهُ "  خوانده میشود " رَبَّهوُا " با صدای بلند و اینجا اشباع میشود .

نکته مهم این است که در عالم سرّ گنج واحدیّت ظهور اسرار خلقت پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است که به عدد 5 حرف ( ه ) ضمیر جانشین اوست که این عزیزان خلیفه الله و مجرا و مجلی و آیینه و مرآت حق و کُمّل اولیاء شدند و آنها ولایت مطلق از جانب حق تعالی هستند و تمام سرّ الاسرار کائناتند که هم اولند و هم آخر ، هم ظاهرند و هم باطن .

(من میخواستم درسی که بصورت حروف و اعداد و از گنج ولایت نوشته میشود تطبیق با حدیث مبارک امام رضا ( ع ) داده شود و به سمع و نظر خوانندگان عزیز برسانم) .

پس خداوند کنز وجودش را به اسم مبارک واحد ظهورداد و فرمود:الواحد لا یصدر الا الواحد.از خداوند واحد جز یک خلقت واحد صادر نمیشود. عددابجد اسم مبارک واحد برابر19 است که جمع ارقامش 10 میشود(10=9+1) و عدد 10 همان حقیقت گنجی است که از عدد ابجدنام مبارک احد(جل جلاله)که در درسهای قبل نوشته شد (احد=13)ظاهر شد که حقیقت چهارچوب خلقتی ظهور یافت. از جایگاه طهارت باطن حرف(م)به عدد ابجد 40 که جایگاهش 13 است و در جمع ارقامش (4=3+1)آیات مبارک آیت الکرسی ظهورمیکند که حدیث در کتاب گنج الف از امام صادق(ع)نوشته شده است. پس جمع اعداد1 تا 4 میشود 10 (10=4+3+2+1)که همان 4روی 10 است یعنی ولایت چهارده معصوم (ص)در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم قرار دارد.

حال خواهید یافت که چرا عدد 19 در سرّالاسرار گنجینه ی آیات قرآن نیز مؤثر است و عدد 19 در واقع باب رفتن به حقیقت طهارت است،چنانچه عدد نوزده برای هر کس معنی میشود عالمی که نو،زده میشود.

هنگامیکه یک حیوان حلال گوشت را میخواهند ذبح کنند طبق آیه 121 سوره مبارکه انعام (نخورید گوشت حیوانی را که هنگام کشتن آن بسم الله نگفته باشند...) باید بسم الله بگویند ، به دلیل اینکه حیوان در مسیر کمال وجودیش برای رسیدن به حقیقت انسانی باید از 19حرف بسم الله الرّحمن الرّحیم گذرکند،زیرا همانطور که گفته شد بسم الله سوره ی مبارکه حمد کل محتوای قرآن را در بردارد و حقیقت قرآن همان وجود انسان کامل است، پس قرآن انسان ساز است.

حیوان بعد ازکشته شدن، غذای انسان میشود و چون خداوند منّان میخواهد حیوان مسیر کمال را داشته باشدتا به کمال انسانی برسد باید ازبسم الله قرآن عبور کند تا خوردنش به انسان مؤمن حلال شود،پس با عدد 19که همان حقیقت عشر وجود است در بدن انسان مؤمن و عمل خالصانه ی او به سیر عبودیت خداوند احد و به گنج واحدیتش که آن قرب الی الله است میرسد(پس برای حیوان زندگی نو انسانی زده شده است که همان نوزده است)وخداوند میفرماید: انا لله و انا الیه راجعون. نتیجه میگیریم که انسان مؤمن هر لحظه از باطن 19 عبور میکند وبرای هر نفسش زندگی نو، زده میشود.حقیقت نوزده همان 40 است که او را تربیع یعنی بهاری میکند.امیدوارم خوب متوجه شوید.

همه ی معصومین(ص)به شهادت فی سبیل الله و به درجه عالی قرب الهی رسیدند و با کلمه شهید ، زندگی حقیقی آخرت را معنا کردند و تفسیر زنده ی آیه مبارکه قرآن شدندکه (ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) حساب نکنید کسانیکه درراه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. پس آنها بعد ازشهادت به تولدی رسیدند که هرگز درآن مرگ نیست وبه روزیی مرزوق شدندکه رزقاٌ حسناٌ است که آن رزق مستقیم از رب العالمین به آنها خورانده میشود.پس حیات واقعی را پیداکرده اند(نو،زده شد)و این کمال هدف پروردگار عالم است که بنده اش رابه بهترین پذیرایی الی یوم القیامت میرساند.

پس راه رسیدن به این مقام جز با شهادت فی سبیل الله نیست. عدد ابجد کلمه شهید = 319  است.300 برابرعددابجد حرف(ش)است وصفتش افشاکننده است،یعنی شهید افشا کننده ی راه گذر از 19حرف بسم الله الرّحمن الرّحیم است که در این عالم بسمل شده است و لباس حیوانی خودرا بطورکامل بیرون آورده وبه نور انسانی درعالم قرب وبه وصال محبوب میرسد(اللهم الرزقنا). عدد 19 اسرارش زیاد است .

یکی از زیباییهایش این است که اگر این عدد را به حروف بنویسیم (نوزده) عدد ابجدش 72میشودکه برابر با عدد ابجدکلمه سجده است وحقیقتی که امام علی(ع) و امام حسین(ع) درجایگاه سجده ، به یک بیان، حقیقت نوزده را شکافتند . امیرالمؤمنین علی(ع)که خود حقیقت باء بسم الله است درجان عدد حروف بسم الله ، درشب نوزدهم ما رمضان ، ماهی که شهرالله است و تنها ماهی است که در قرآن کریم نامش آمده ضربت خوردندکه منجربه شهادت آقا شد. ماه رمضان__ آیه 185 سوره مبارکه بقره "شهررمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان . . ."  این ماه نهمین ماه سال قمری است ،درواقع بلوغ کامل تمام ماههای سال است . عدد ابجد ده = 9 میشود،درواقع باطن تاسع همان عاشوراست(عددابجدتاسع=531 که جمع ارقامش 9میشود) برای رسیدن به عاشورا باید از تاسوعاگذرکنیم،زیرا تاسوعاست که انسانها را به بلوغ انسانی رسیدن وقابل شدن برای رسیدن به حقیقت عاشورا رامیرساند،یعنی عدد 9روی عدد10 که همان 19 است. پس حضرت علی(ع)با سجده که عدد ابجدش برابرعددابجد نوزده به حروف است درشب نوززده به عدد، درماه نه که جایگاه عددیش 19 میشود به باطن شهادت تشریف بردند و امام حسین(ع)هم72 یارباوفا داشتند و درحالت سجده (72=سجده=نوزده)به فیض شهادت فی سبیل الله وزیارت لقاء الله واصل شدند و ایشان به مقام سیّد الشهدایی رسیدند و بالاترین مدال شهادت،مقام ثاراللهی راازپروردگارعالم کسب کردند.

عدد عشر در باطن سجده

سجده نماز__  انسان در هر نماز ،دوبرابر رکعاتش سجده میکند. نماز پنج رکن دارد(2سجده،یک رکن است). ما 17رکعت نماز میخوانیم و 34مرتبه سجده میکنیم که 34 برابر است باعددابجدکلمه دل و جایگاه کلمه روح و جوهر است،  شایدبتوان گفت که نماز به حقیقت تعالی روح ،ظهور سجده ی حقیقی جوهر وجود به عنوان بندگی خالصانه به لوح عمل است. جالب است هر سجده که برابر نوزده (19)بود،دو سجده میشود 38(38=19+19)و38 برابرجایگاه عددی نام مبارک حضرت محمد(ص)و جایگاه عددی نام مبارک حضرت علی(ع) است و جمع ارقامش11میشود(11=8+3)که 11برابرکلمه ی مبارک هو و حج است.

پس در یک نماز دو رکعتی،بااتمام سجده اول به رسالت پیامبر(ص)امّت میشویم ودر اتمام سجده دوم به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندانش شیعه میشویم(یا به عبارت دیگر رکعت اول درجایگاه رسالت از نوزده عبور میکنیم ودر رکعت دوم به حقیقت ولایت درنوزده وارد میشویم) و درجمع چهار سجده (76=4×19)میشودکه برابرعدد ابجدکلمه عبد میباشد. بنابراین باسجده ی حقیقی به گنج عشر یعنی (10=9+1)یعنی 4روی10میرسیم که رسالت و ولایت است ودر حقیقت به طهارت 4 تا 10تایعنی به عدد 40 میرسیم.

پس سجده که افضل اعمال نماز است، البته سجده ی واقعی، انسان راکامل میکند. سجده یعنی عبادت خالصانه.امام علی(ع):"اَقربُ ما یکونُ العبدُ مِن الله اِذا سَجَدَ"  نزدیکترین موقعیت بنده به خداهنگام سجده است.(بحارالانوار ج82 ص222). همانطورکه عددابجدسجده 72 است وجمع ارقامش 9میشود(9=2+7)که بلوغ عمل رامیرساند،درهرسجده واجب است که 7موضع بدن به زمین برسد وساجد پروردگار عالم شود،پس در2 سجده میشود7 تا2 تا یعنی 14 تا(14=2×7)حقیقت این است که بامعرفت به گنج عشر،به اطاعت خالصانه میرسیم.(من الله التوفیق)

عدد عشر در حرف  ( ق )__عدد 19 جایگاه عددی حرف(ق) است،حرف(ق)که یکی ازحروف مقطعه در قرآن کریم در ابتدای سوره مبارکه قاف آمده است. حرف قاف به تنهایی دارای معنا وحقیقت کل قرآن است. درسوره مبارکه قاف 57 بارحرف(ق)آمده است که مضربی از 19 است(57=3×19).حرف (ق) یعنی نگهداروریشه ی کلمه تقوی میباشد. پروردگار عالم درسوره مبارکه بقره آیه2 میفرماید: "ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین "  (آن کتاب آسمانی قرآن درهدایتش برای متقین هیچ شکی نیست)

یعنی فقط متقین هستند که به هدایت واقعی قرآن نائل میشوند،پس در واقع حرف (ق)به عنوان تقوی، نگهدارنده ی ایمان بندگان پرهیزکار است. دردنیا هرگاه بخواهند موادغذایی راخوب نگهداری کنند،مقداری موادنگهدارنده یعنی (ق) درآن میریزندتاعمرسلامتش بیشترشود. مؤمن هم اگربخواهد اعمالش و ایمانش نگهداری شود وقیامت سالم به دستش برسدباید(ق)تقوی را در دنیا دائماٌ در اعمال خودقراردهد واز هر آفت گناه وبی پروایی بپرهیزد.

عدد ابجد حرف(ق)=100 وجایگاه عددی آن 19 میباشد. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم ،زمین راخلق کرد،به شدت میلرزیدتاخداوندمتعال کوه قاف را بر روی زمین خلق کرد،آنگاه به زمین امرشد که با کوه قاف آرام بگیرد.جالب است که میگویند تنها پرنده ای که روی قله ی این کوه (قاف) لانه دارد، سیمرغ است. ظاهراٌ مرغ افسانه ای است اما به تعبیرعرفان، آن 30 جزء قرآن است که حقیقت (ق)و نگهدارنده ی نور هدایت ورساننده ی آن بوسیله ی ائمه معصومین(ص)به تک تک انسانهاست تا در زندگی کوتاه دنیا حقیقت برکات آیات وحی الهی را با امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)به آخرت برسانند. جالب است که عدد 100 هم یکی از زیباترین اعداد است. همانطور که در حقیقت کف دریا نوشته شد، حقیقت تربیع و بهاری شدن کف دنیا برای هر انسان متقی که بتواند ابراهیم وار یا موسایی از کف جهنم دنیا به سلامت گذرکند این است مربع عشر دنیا را با عمل صحیح عاشورایی خودبطورکامل پرکندیعنی ده تاده تا که میشود100تا(عددابجد کلمه کف=100) عدد صد را درکتاب عرفان آب توضیح داده ام ،اما در اینجا هم اشاره ای میکنم:

عدد صد از گنج عشر

گفتیم در دنیا در مکانهایی که آب زیاد جمع میشودبخاطر اینکه خطرآنرا دفع کنندواز آب بخوبی استفاده ی بهینه کنند و آبرا در تمام سال قابل استفاده نمایند،صنعت سد سازی را بناکردند. سد با سین در دنیا باعث میشودکه نه تنها آب،ذخیره و قابل مصرف وبدون ضرر شود، آب در اندازه های مختلف شاخه شاخه میشود و در شهرها وبخشهای مختلف بصورت قابل شرب و استفاده ی بهینه به مصرف میرسد و زراعت وکشاورزی در آنجا رونق میگیرد و دراصل از انرژی قوی آب، نیروی برق، یعنی نور استخراج میشودوتمام شهرها از نیروی آن جان صنعت را درکارخانه ها و درتمام مصارف به بهترین کاربری تهیه میکنندوچرخ جامعه ی متمدن امروزی را بطور الکترونیکی راه اندازی میکنند.

امااین سد عمری داردوخلاصه یک روزخراب میشوداما صدآخرت که با صاد است (سددنیا باسین است)درواقع برای هرانسان مؤمن،همان تیغه ی شمشیر وهمان فرقان است که حق راازباطل جدامیکندومانند کلمات مبارک بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه محسوب میشودوخواندن آن موقع ذبح حیوان حلال گوشت ،خوردن آنرابرای انسان حلال میکند،درواقع حیوانیت حیوان که همان ظلمت است پشت بسم الله میماند و نورانیت آن حقیقت به انسانیت رسیدن است مثل قوای فکر وبینایی چشمها وشنوایی گوشها وبارورشدن نیروهای جسمانی برای اطاعت خداوندمیشودکه همان حقیقت نور است .

درواقع انسانی که از کتاب الهی که وحی نور است پیروی وعمل به آیات نورانی میکند،عمل خودرا به صورت انرژی نورانی ذخیره ی آخرتی میفرستد وآن همان حقیقت صد(قاف تقوی)است وهرگزخراب نمیشود.نه تنها در دنیا انسان راازخطرها وآفات مادی و وسواسها وخناسها وشیاطین حفظ میکند،بلکه دراخرت هم حجاب بین بهشت وجهنم است(فرقان).

یکی از سفارشهای ائمه معصومین(ص)درخواندن تسبیحات حضرت زهرا(س)بعد از نمازهای واجب است. تعداد34مرتبه الله اکبر،33مرتبه الحمدلله و 33مرتبه سبحان الله است که رویهم صد مرتبه میشود.روایت است که اگر بعدازنماز واجب بدون انجام دادن عمل منافی نماز این تسبیحات را بگویید انشاالله نقصهای نماز جبران میشودیا بقول دیگر ثواب هزار رکعت نماز مستحبی رادارد.

البته عرفان آن عظمتش بینهایت است اما بنا به بحثی که نوشته شد،نماز خودش مثل ذخیره آبی است که جانها بوجودش احیا میشودوطهارت پیدا میکند،اگرپشت این صدمرتبه ذکر قرارگیرد به برکت این تسبیحات ، انوار و برکات نماز از صبح تا ظهر، ازظهرتاعصر،ازعصرتامغرب وعشا وخلاصه تاصبح انسان درحریم طهارت نماز که ستون دین است از ظلمات خارج شده و به حقیقت نور هدایت میرسد.

خوبست بدانیم که این صد فقط ولایت است زیرا در جایگاه عددی 19 شد(جایگاه عددی حرف ق=19 وابتدای جزء19 قرآن کریم درسوره مبارکه فرقان است)و جمع ارقامش 10 میشود(10=9+1)این عدد عشر(10)،همان حقیقت کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا ست،این همان عشری است که همه ی انسانها در دنیا در امتحاناتش باید ولیّ زمان خودرا انتخاب کنند،این همان اتممنا بعشر(تمام کننده 10) است که هرکس بخواهد به اربعین بهاری وسبززندگی دنیا وآخرتش برسدبایدآنراتمام کند.

 پس درواقع صدباصاد و هم سدباسین ،جداکننده ی نورازظلمت هستند.سدباسین نورش حسّی است اما صد با صادنورش قلبی است و آنرا درآخرت ملاقات میکنیم درحالیکه دردنیا هم پروردگارعالم در سوره مبارکه فتح قسمتی ازآیه ی آخرمیفرماید : "تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله ورضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود"  آنانرا درحال رکوع وسجودنماز بسیاربنگری که فضل ورحمت خدا وخشنودی اورا به دعامیطلبند بررخسارهایشان از اثرسجده نشانه های نورانیت پدیداراست .

پس نور هدایت ،انسان را از خطرات ظلمات دنیا نجات میدهد و راه رضای خداوند متعال را برای ما هموار وروشن مینماید. چنانچه یکی از اسماءمبارک قرآن نور است وتمام آیات الهی نورهستندوهمینطور امامان معصوم(ع) نورهدایت هستند برای همه ی شیعیان تاآخرالزمان ، پس همین دنیا بنده ی مؤمن باید با ساختن صدآخرتی یعنی همان (ق)تقوی از انوارش هر لحظه استفاده کامل کند و وصل به نور مقدس امام راه ،حجت حق شودکه آنها هستندشفیعان مادر دنیا وآخرت ورساننده ی ما به سرمنزل مقصود یعنی قرب الی الله و رضوان الله اکبرهستند.

ازامام رضا(ع)درکتاب عیون الاخبارآمده است که: اول فعل خداوند نوراست. کلمه نور با سه حرف ظاهر شده است که اول آن (ن) است وعددابجد (ن)=50 وجایگاه عددی (ن)=14 است،عدد14 همان گنج عشرمیباشدکه 4روی 10 است(تمام حروف الفبای عرب 28 تاست یعنی28=2×14 که 28 جایگاه عددی حرف(غ)است وعدد ابجد(غ)=1000 است که به عربی اَ لًف خوانده میشود واگر ارقام28 را با هم جمع کنیم 10 میشود(10=8+2) وعدد 10 همان گنج است که تمام انوار مقدس از ذات اقدس الهی راظهور داد که جمع ارقامش(1=0+1)میشود یک که برابراَلِف وجود است.

درواقع باطن 19 (10=9+1)هم همان عشر ولایت و باطن کنز الهی است(عد ابجد اسم مبارک واحد=19 است). اگر درس را کاملا متوجه شده باشید حقیقتی از صد،عدد ابجد حرف (ق) که محصولش نور است را در دنیا با تقوی درعمل پیدا میکنیم و پیروزی درامتحانات دنیایی ما فقط به شرط تقوی است. زیرا پروردگارعالم درآیه2سوره مبارکه بقره میفرماید:آن کتاب آسمانی (قرآن)هیچ شکی درآن  نیست که هدایت میکند فقط متقین را.

در آیه مبارک آیت الکرسی نیز میفرماید:"یخرجهم من الظلمات الی النور".خداوند متعال هدایت را که یک نور قلبی است به شرط تقوی ،راه گشای نجات مؤمنین دردنیا میداند.

عدد 19 به حروف ( نوزده )

 عددابجد کلمه نوزده =72 میشود که جمع ارقامش 9میشود(9=2+7)و72 برابر باعددابجدکلمه سجده است(درواقع بالاترین خضوع وخشوع بنده واطاعت محض در مقابل پروردگارعالم ،سجده است) . نکته: خواننده ی عزیز شروع ظهور مخلوق درعالم باطن سجده ی خالصانه واطاعت محض خالق یکتاست،زیرا آنجا مظهر ظهور اوست درواقع عالم در عبودیت بطور کامل ساجد پروردگار عالم است.شیطان رانده شد چون سجده به حضرت آدم(ع)رابجانیاورد،درواقع به امرخداوند سجده نکرد.

چنانچه در وجود معصومین(ص)امام اول ماشیعیان بخوبی عبودیت را به سجده نشان داد.امام علی(ع)درسحر نوزدهم ماه مبارک رمضان در سجده فرق مبارکش شکافته شد وهمینطور امام حسین(ع)در حالت سجده روز عاشورا سراز بدن مطهرش جداکردند،درحالیکه او خود 9روی 10 بودیعنی 19،زیرا ایشان به عدد10 بدنیا آمد و 9 ذریه دربطنش بود. وحقیقت بندگی و سرّتولد انسانیت به نور تطهیر باطن را الی یوم القیامت از درون سجده به انسانها آموختندتا حیات طیّب برای انسانیت نو،زده شود.دیگراینکه امام حسین(ع)مقام سیدالشهدایی راداراست (عددابجدشهید=319پس افشاکننده 19 است وعددابجدنوزده به حروف=72=عددابجد سجده).

بلوغ حروفی در عدد نه ،به جایگاه عددی 19

انسان در عالم خلقت به عدد 9 متولد میشود و به عدد 9 خلق شده است. پروردگار عالمِ اعداد را به 9شماره ظاهر کرده است ، همانطورکه الفبای حروف درعربی 28 تاست ،اعداد در تمام زمانها سقفش تا9 است . عدد 9 بلوغ اعداد است و در آفرینش این عدد طوری ظهور پیدامیکند که وقتی 9در هر عددی ضرب شود ،جوابش در جمع عددی 9 میشود مثل:18=2×9 (9=8+1) و یا 63=7×9 (9=3+6) و اگر هر عددی هر قدر هم تعداد ارقامش زیاد باشد ،باز هم درجمع عددی 9 شود ،بر9 قابل قسمت میشود مثل167543289 که جمع ارقامش 45 میشود و9 =5+4 و 45=5×9 و اگر خود عدد را بر9 تقسیم کنیم قابل قسمت است  18615921=9 : 167543289 .

پس عدد 9  سلطان اعداد است،وقتی عدد به 9 رسید برهمه ی اعداد غلبه میکند.جالب است که خداوند متعال وقادرسبحان، انسان را به عدد9خلق نمودو او را اشرف مخلوقاتش قرار داد،چنانچه ازنظرعدد اگر عدد1 تا 9 را با هم جمع کنیم برابرعدد ابجد کلمه ی  آدم (ع) =45 میشود (45=9+8+7+6+5+4+3+2+1) و جمع ارقام 45 هم 9 میشود.

پروردگار عالم همه ی عوالم نه گانه را ظرف اسماء الحسنی خود قرار داد و ایشان را علم الاسماء عنایت فرمود،آنگاه حوا(س)را دفعتاٌ خلق نمود و فرمود ایشان مؤنث یعنی دوّمی شماست. یعنی همانطور که میدانید زن در بلوغ تکلیفی به عدد سن 9 سال تمام بالغ میشود وخود حامل فرزندانی است که 9 هستند ودر 9 ماه تمام بدنیا می آیند.

خداوند در قرآن کریم میفرماید:آسمانها و زمین وآنچه بین آنهاست را برای انسان خلق کردم و او را برای خودم. وفقط به انسان لیاقت بندگی با اختیار برای خودش را داد و به او بهترین گوهر خلقت خویش یعنی عقل را اهدا فرمود و انسان(کامل)را برهمه مخلوقاتش مسلط فرمود.

کلمه ی انسان یکی از زیباترین وپرمحتواترین اسماء خلقت پروردگار عالم است و 5 حرف دارد ، عدد ابجدش 162 است که جمع ارقامش 9 (9=2+6+1) میشودو جایگاه عددیش45=عدد ابجدآدم(ع) است که این همان حقیقت گنج خلقت است که انسان کامل ،منظور خلقت است ،درضمن جمع ارقام 45 هم 9 میشود(9=5+4) ،یعنی تمام انسانها درجایگاه خلقت جسمانی در دنیا همه ذریه های حضرت آدم(ع) هستند و نُهِ (9) وجود اوبرای همه حکم پدر را از نظر جسمانی دارد وبه همین منوال وجود خانم حوا(س) مادر جسمانی همه ی انسانهاست.

عدد ابجد انسان (162) برابرعدد ابجد کلمه ی آسمانی است که انسان وجودی است آسمانی (عالم آسمانی هم به عدد9 به تمام عوالم احاطه دارد ). اگر عدد 162 را بر9 تقسیم کنیم 18 میشودکه رمز منازل دنیاست وبرابرباعددابجد نام مبارک (حی) خداوندقادرمتعال است و سن مبارک خانم فاطمه زهرا(س)و جایگاه عددی نام مبارک آدم(ع)که درجمع ارقامش برابر 9 میشود. پس انسان کامل در حقیقت بلوغ خلقتی نُهِ وجودش بر تمام مخلوقات دنیا وآخرت ،ولایت کامل دارد.واحیاکننده همه مخلوقات ومخصوص احیاء تمام احکام واعمال وآخرت انسان است.

عدد 9 به حروف ( نه )

اگر نه را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 میشود که در جمع ارقامش 10 میشود (10=5+5) که همان حقیقت عشر است که در عرفان عدد 9 در عید قربان ، قبل از روز ده ذیحجه ، روز عرفه است و روز تاسوعا که قبل از عاشوراست ، این حقیقت ظهور پیدا میکند که باطن 9 در بطن 10 است، تا به بلوغ 9 نرسیم وارد 10 نمیتوانیم شویم . عدد ابجد ده برابر 9 است پس 9 حقیقت به کمال رسیدن ده است .  55=جایگاه عددی صدیق است .و اینجا محل عبور از ظلمات به نور یا خروج از باطل به ورود به حق است و بیرون آمدن از حیوانیّت به انسانیّت و خلاصه عروج از دنیا به عالم قرب وتولد حقیقی که راهی جز مجرای صدق ندارد. همان اتممنا بعشر که قبلا توضیح داده شد.

امام حسین (ع) که خود حامل 9 است خودش به عدد 10 بدنیا آمده است ، رسالتش خیلی سنگین است زیرا او باید وراثت تمام انبیاء ، تمام اوصیاء ، اولیاء  صدیقین ، شهدا و ائمه معصومین (ص) تا وجود مقدس خودش را در روز عاشورا که به طهارت آورنده ی تمام عاشوراهای عالم است یا همه ی دهه هاست به تمام و کمال در دنیا به معرض ظهور و اکمال دین وتداوم دین بقیة اللهی را به تمام انسانها در دنیا عرضه وحمل عاشورا را بطور کامل بر زمین کربلا (همه ی زمینهای دنیا کربلا و همه ی روزهایش عاشوراست )به عمل ظاهر کند و امام عاشورائیان شود وبماند الی یوم القیامت.

پس شهادت او نظیر ندارد و عاشورای او بی مانند و مصیبتش سوزاننده و تربتش استثناء است که شفابخش است زیرا فقط تربت ایشانرا میتوان به نیّت شفا خورد (چون تربتش عاری از هرگونه ظلمت است و کاملا نورست زیرا قلب به میم شده است ) والا در احکام خوردن خاک حرام است. شهادت او استثناء است زیرا خون در اینجا پاک است، بدن میته زنده میشود ، عین نجاست درون بدن به عین طهارت میرسد و در این بارگاه طهارت لباس بدن ، کفن میشود وجان دادنش نماز عشق . پس شهید به طریق شهادت امام حسین (ع) نه غسل میخواهد نه کفن ، نه نماز میخواهد ونه احکام دیگر ، زیرا پروردگار عالم در مقامش میفرماید:  ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء ٌ عند ربهم یرزقون  (حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. ) یعنی متولد شده اند و حیات جاوید پیداکرده اند . امیدوارم بلوغ 9 را خوب بفهمیم ، چنین عزیزی را خداوند فرزندی عطا فرمود که خود به عدد 9 بدنیا آمده است ( آقا علی ابن الحسین (ع) ).

جالب است بدانید جایگاه عدد نه به حروف ، 19 میشود و همانطور که گفته شد عدد ابجد نوزده برابر است با 72 وعدد ابجد سجده نیز 72 میباشد که جمع ارقامش 9 میشود(9=2+7) .پس بلوغ اطاعت ، سجده است که قبلا توضیح داده شد.

حال خوب دقت کنید آقا امام حسین (ع) خود در سجده(72) به بلوغ حیات یعنی شهادت فی سبیل الله و در عاشورا با 72 یار به شهادت میرسند وتا چهل روز سر مبارکش روی نیزه بود که عدد ابجد نیزه هم 72(=سجده) میشود ، یعنی ایشان در چهل روز چهل وادی عالم اربعین ،حقیقت طهارت و رساندن رسالتش از کربلا تاکربلا بوجودمقدس حضرت زینب کبری(س)وامام سجاد(ع)این بلوغ (سجده واقعی،حیات طیب وهدف خلقت و همان جان طهارت و تولد واقعی در عالم آخرت ) را به تمام و کمال به انسانها رساندند.

همانطور که متذکر شدم میوه ی دل امام حسین (ع) آقائی است که به عدد 9 بدنیا آمد ، یعنی یک خودش بود و هشت ذریه در بطنش ، پس او 9 میشود. در ضمن به عدد نه ، همان جایگاه نوزده که برابر 72 بود ، سجده به اطاعت محض پروردگار عالم را چنان ظاهر نمود که ایشان سید الساجدین زین العابدین لقب گرفت.

 امیدوارم خوب درک کنید و به وجود مقدس ایشان معرفت بیشتری پیدا کنید. او بود که مدت چهل سال ولایتش ( که عدد گنج طهارت است ) با اشکهایش راه عاشورائیان را تا انقلاب فرزندش مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) شستشو داد.

 ما مدیون تمام نفس نفسهای ایشان با تحمل سختیهایشان هستیم و با عدد 9 وجودشان ، رسالت عرفان عاشورا یعنی ( 10 ) عشر امتحان را به همه ی شیعیانشان با اطاعت محض یعنی سجده ی واقعی و خالصانه برای پروردگار عالم  و اشکها و مناجاتشان ، سوز وگداز عاشورا  را  احیا نمودند و به همه آیندگان رسانیدند. (ظهورعدد19دروجودمبارکش)

وجودمقدسش از نظر ولایی امام چهارم هستند.که عدد 4 ،گنج عشر است و از جمع 1تا4 عدد 10طُهررا ظاهر میکند(10=4+3+2+1)یعنی 4روی 10 واز نظر معصومیت ایشان ششمین معصوم (ص) هستند پس عدد ولایی و معصومیتشان 10 میشود(10=4+6) و در حقیقت به عدد 9 که بطن ده است بدنیا آمده اندو ظهور ولایی و معصومیتشان 10 میباشد،در واقع 9 روی 10 که میشود 19(19=10+9). وعدد ابجد نوزده به حروف برابر 72 است که 72 عدد ابجد کلمه سجده میباشد، که ایشان خود حقیقت سجده و سید الساجدین علیه السلام است. امیدوارم بتوانیم شیعه ی واقعی این عزیز باشیم در دنیا وآخرت.انشاالله    

بلوغ کامل 9 در گنج نوزده بوجود مقدس آقا و سرورمان امام زمان (ص)                                 

وجود مقدس آقا نهمین فرزند نورانی امام حسین(ع) است درحالیکه در زمان تولد امام حسین(ع) که به عدد10 بدنیا آمد ،تولد امام برحق؛امام زمان(ص) پایان عددِ10 وجود مقدس امام حسین(ع)است پس جان حقیقی 9روی ده و جلوه ی کلمه نوزده یعنی نو،زده شد بصورت کامل وبوضوح ظهور پیدا میکند که تمام درس را اگر مطالعه کرده باشید،در این زمان جان جانانش را می بینید.

وجود مقدس امام حسین(ع)گنج ظهور عرش را به عشر در کربلا متجلی ساخت و عالم کنز را به طهارت و رساندن به قلب به میم عدد40 جان 14 و 4روی ده و دهه طُهر میباشد.

درزمان حکومت وجود مقدس امام زمان(ص) ظهورتمام هدف خلقت و گنج آفرینش و ظهور اول فعل خداوند کریم یعنی نور است (ایشان حکومتش نورانی است). سال تولد آقا 256هجری برابر با عددابجد کلمه (نور) است. ظهور (انشاالله هر چه زودتر)آقا زمانی اتفاق می افتد که بقول احادیث 313 یار مخصوص وقابل اعتماد و پاک وصادق داشته باشد.نام مادر بزرگوارش نرجس خاتون است که عددابجد نرجس=313 میشود. اگر سیصدوسیزده را به حروف بنویسیم عددابجدش=256 میشودکه برابرعددابجد نور است. حکومت آقا هم نورانی است. چنانچه حضرت بقیه الله ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرماید:

"فی ابنةِ رسول الله (ص)لی اُسوة ً حسنة ً مرا در دخت رسول الله (ص)اُسوه ای نیکوست.{کتاب چهلچراغ(ازکتاب بحارالانوارج53 ، ص180)} این سخن امام زمان(ص) اوج شخصیت معنوی دخت گرامی پیامبر(ص)را بوضوح نشان میدهد و نوع حکومتش را، چون مادر بزرگوارش زهرا(س) است و زهرا یعنی نورانی  ودرخشنده .گویی روش ومنش حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) چندان فاخر و متعالی است که امام زمان(ص) بدان تأسی می جوید.

عدد ابجد نور= 256 که در جمع ارقامش 13 میشود(13=6+5+2) و 13=جایگاه عددی حرف(م)که عدد ابجد(م)=40 است و چهل،اربعین نامیده میشود. اربعین از کلمه (ربع) میاید یعنی سبز شونده وبهار. پس تمام هدف در زمان آقا آمدن بهارِ بدون خزان است.که در این زمان بقول احادیث معتبر رجعت معصومین(ص)وحکومتشان اتفاق می افتد. انشاالله 

ایشان چهاردهمین معصوم(ص) و دوازدهمین امام(ع) هستند که عدد ولایی ومعصومیتشان 26 میشود(26=14+12) که این عدد ورای عالم دنیاست وبرابرباجایگاه عددی حرف(ض)به عدد ابجد800 است. جمع ارقام 26 میشود 8 (8=6+2) که وجود مقدس آقا به ابن الرضا آمده است و فرزند چهارم امام رضا(ع) است به عدد 4 ،این عدد گنج عشر و 4روی ده ودهه ی طُهر است. درحالیکه فرزند نهم امام حسین(ع)است ؛ (ازبلوغ 9)  و از عدد 9 هم از باطن 10 وجود مقدس امام حسین(ع)تمام خزانه ی واحدیت(19) پروردگارعالم در زمانش به تجلی ظهور انسان کامل، حقیقتِ اسماء مبارکش از اجدادطاهرینش(ص) و مادر گرامیش (س) ظهور می نماید."اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنی من انصاره واعوانه وشیعته والذابین عنه والمستشهدین بین یدیه" . 

یکی از زیباییهای زمان آقااین است که تمام صفرهای بالقوه ی عالم وجود، در پیشاپیش گنج عشر وجود که خود آقاست به خدمت درمی آیند و تا بینهایت معنای استعداد خود را در خدمت آن والا گهر ارائه می دهند.

در نتیجه هر انسان عاقل هم برای زندگی فردایش مانند یک دانه عمل میکند ،همانطور که یک دانه در مقابل حیات بعدی خود مثل صفر است آنگاه خود را در معرض آب حیات و نور که در باطن ظلمت زمین است قرار میدهد ،گنج حجاب (14)را تحمل میکند تا بتواند قامت الف خود را از ظلمت به نور بکشد تا بالقوه های صفر وجود خودرا بصورت سبزی شاخه وبرگ به نهایت بلوغ 9 و باطن نوزده در سجده ی خالق و عبد بودن و بری شدن از تمام آفات به منزل هستی یعنی بارورشدن وبه گل ومیوه ی خود برسد تا بتواند صفرهای قوای خود را درپیشاپیش الف یا یک وجود خودبه عنوان خوب بندگی کردن به کمال اعلا وبه قرب او برساند آنگاه نتیجه- اش تا بینهایت است تا وقتی در دنیا خداوند کریم آنها را بوسیله ی رسولان و معصومین (ص) سیراب کرد وآنها قنوت کردند وقانت شدند . خداوند مهربان در صورت قبول آنها را به قنات وجود میرساند تا روزی که دستش از عمل کوتاه است،درختهای عملش از قنات عمل خود از فضل خدا سیراب میشوند"جنات تجری من تحتها الانهار". و هرگز قناتش خشک نمیشود.اللهم الرزقنا. با امید اینکه آقا نام مارا در زمره یارانش ثبت کند .انشاالله

" اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک  طوعا وتمتعه فیها طویلا "

عدد ده (قسمت دوم)

عدد ده در گنج و کنز سرّالهی و ولایت چهارده معصوم (ص)

وجود مقدس رسول اکرم(ص) میفرماید: "إنّ اوّل ابدع الله سبحان و تعالی و هو نفوس المقدّسة المطهّرة و انتقها بتوحیده ثمّ بعد ذلک خلق سائرخلقه " اول چیزی که خداوند ابداع فرموده مجموعه ای از نفوس مقدس است این نفوس مطهره گویا شدند به توحید خداوند تبارک و تعالی بعد سائر خلایق دیگر را آفرید. (روایت از فیض کاشانی در کتاب عروه العیون که در یکی ازآخرین کتابهای ایشان نوشته شده است) .

این بزرگواران نفوسِ کلی میشوند.آن حقیقت کلی است در بیان دیگر از امیر المؤمنین علی(ع)است آن حقیقت که خلق اول بودو صورِیک صورتهایی بوده "صور عاریة عن المواد وعالیة عن القوة و الاستعداد" آن یک صورتهایی است که آن صورتهاعاری از عالم ماده وبالاتر از قوه و قوه ی استعداد است وآن حقیقت فعلیت محض است، اصلاٌ قوه فعل الله حقیقی است و فیض حقیقی یعنی آنجا قوه کار نمیکند که تمام آن دیگر خدا و فیض خداوند از آن حقیقت است و زیرمجموعه ی آن قرار میگیردوآن فیض الله اکبروفعل الله الاعظم حقیقتِ نوری محمد وآل محمد(ص)است که آن وجه الله میباشد{عدد ابجد وجه الله برابر80 است که 80=عدد ابجد حرف(ف) و جایگاه عددی(ف) =17 است که8=7+1میشود. جایگاه عددی وجه الله برابر44 است که جمع ارقامش 8 میشود}

بعد از آن حقیقت ، روح شیعه را آفریدبه 1000سال"إنّ الله عزوجل خلق الارواح قبل اجساد به الفی عام"   همانا خداوند عزوجل 1000سال قبل از خلقت جسمتان ،روح شما را خلق کرد.بعد روحتان حصول مزاج میکند. مزاج یعنی استعداد نفسانی آن نفس جزئیه شما به تناسب آن تحصیل مزاج برای بدنیا آمدنِ دنیا که چند سال عمرکند؟چگونه باید به دنیا آید؟

دشمنان دین از تهی مغزی خودشان چوبها خوردند و به لعنتهای ابدی رسیدند و هلاک شدندزیرا هرگز از ظلمات وجودشان پا به عرصه ی نور نگذاشتند وهمیشه محروم از استفاده ی انوار مقدس این عزیزان شدند برای همین خواستند با هوای دهانهای ضعیفشان نور خدایی را خاموش کنند

        دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت    آری آن جلوه که خاموش نگشت نور خداست   

 اما هر یک از معصومین(ص) مطلع فجر هستند و حقیقت لیال عشر را بنحوی ظاهر کرده اند:

وجود مقدس پیامبر اکرم (ص){اولین طلوع فجر در عالم خلقت، وجود مقدس رسول اکرم(ص)است} که در هنگام تولد خودشان یک بودندو حامل 13 نور مقدس که 14 میشدند(14=3+1) پس گنج 4 روی 10 را ظاهر کردندو حقیقت ظُهر عشر عالم به زمین رسید و مظهر کل ّنور، نور ِ تام و حقیقت اربعین و تجلی ِ بهار یعنی ربیع الاول شدند.

امیر المؤمنین امام علی(ع){طلوع فجر بوجود ایشان است}

در روز 13 رجب ؛شروع ایام فجر ماه رجب در خانه ی مبارک کعبه بدنیا آمدند. عددابجدنام مبارکشان علی(ع)= 110 برابر عددابجد کلمه ی یمین میباشد و100برابر عدد ابجد حرف (ق) است یعنی نگهدارنده و 10 همان گنج عرش و گنج عشر بودکه به ولایت ایشان تثبیت و حفظ میشود. ایشان امیرِ مومنین و امامِ مبین هستند.

خانم فاطمه زهرا (س)

حامل عشر است و اوست که حملها الانسان است و فقط اوست که حمل عشر را در دنیا حامل بوده و این گنج را به سلامت ظاهر فرمود؛ هنگامیکه خانم حامل وجود مقدس امام حسین(ع)بود . چون امام حسین(ع)به عدد10به دنیا آمدند(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) پس خانم حامل 10 طُهر است و طبق کتاب منتهی الآمال از شیخ عباس قمی(رحمه الله علیه) :بعد از تولد امام حسن(ع)،یک دهه ی طُهر تا حمل امام حسین(ع) فاصله است.

امام حسن (ع)

معصوم چهارم هستند و عدد 4 همه ی یک تا 4 است ،پس حامل حمل گنج به عدد 10=4+3+2+1یعنی 4روی 10 و 4تا 10تا میباشند. مولا امام دوم هستند که عدد ابجدِ( دو ) به حروف 10 میشود(10=4+6) . جمع عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع)برابر 6  است که رمز حیات دنیا و مفتاح بهشت آخرت است .

امام حسین(ع)

هم خودش عشر است و هم امام همه ی عاشورائیان عالم است . اوست که حمل سنگین گنج عرش را بر عشر دنیا ظهور میدهد و برای رساندن پیام چنین گنجی برای عاشورائیان الی یوم القیامه ، ثارالله شد و او سید الشهدا (ع) است. ایشان در رتبه معصومین(ص)پنجم هستند با 9ذریه در بطنشان که 14میشود(14=5+9) بنابراین ایشان محور معصومین(ص){محور سال شمسی} هستند و 5=4+1حلقه پنج تن(ص) بسته میشود واز طرفی در رتبه امامت سوم هستند با 9ذریه دربطنشان که 12میشود(12=3+9) پس ایشان محور ولایت{محور سال قمری} نیز هستندو 3=2+1 وبه عدد 3 مثل پدر بزرگوار و مادر گرامیشان که حقیقت وجانِ آب هستندآبی که جان طهارت و شستشو دهنده  عین نجاست حیوانی به عین طهارت انسانی است .البته هر کدام از این بزرگواران معصوم(ص) به نوعی مانند آب احیاکننده،تطهیرکننده، منور کننده و هدایت کننده هستند.امام حسین(ع) در جمع رتبه معصومیت وولایت 8 میشوند(8=5+3) محلّ امتحان و به رضای خدارسیدن.

امام علی ابن الحسین(ع)

که خود، امام چهارم است حامل گنج 4روی 10 میباشد و معصوم ششم است که جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 10 میشود (بارور کننده ی باطن عاشورا ) که او امام اربعینیان است یعنی گنج 4تا 10تا که 40 میشود. ایشان به عدد 9 متولد شدند (یک خودشان +8ذریه در بطنشان) و 5 معصوم(ص) قبل از ایشان هستندکه میشود14=5+9 .همسر گرامی امام سجاد(ع) ، خانم فاطمه بنت الحسن (ع) است به همین دلیل مقام تشرّف امام باقر(ع)و فرزندانش را "دو شرفه " می نامند.

امام باقر؛ ابا جعفر باقر العلوم (ع)

معصوم هفتم و امام پنجم ،در حلقه پنج هستند و جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 12 میشود12=5+7 . ایشان به عدد 8 بدنیا آمدند(یک خودشان+7ذریه در بطنشان)و6 معصوم(ص) قبل از ایشان بودندکه میشود 14=6+8  و به عدد 14 حلقه به 5 میرسد(5=4+1 )  .

 آقا ابا عبدلله امام صادق(ع) به عدد 7 بدنیا آمدند(یک خودشان +6ذریه در بطنشان) و سبع مثانی رادوباره ظاهر کردند(البته همه ی معصومین(ص)سبع مثانی هستند و نور واحد) و 7 معصوم قبل از ایشان بودند که میشود14=7+7 سبع مثانی یعنی 7تا2تا. سرّالاسرار عدد ده است که 4روی 10 شد. جالب است که بدانید با تولد نورانیش با جد بزرگوارش (ص) کلّ عدد 28 ظاهر میشود؛ حضرت رسول (ص)سبع مثانی میشود 14 شمسی رسالت و امام صادق (ع)میشود سبع مثانی قمری ولایت 28=14+14یعنی کلّ حروف و اعداد وکلّ اسرار.این حقیقت ربیع است برای پیروان حقیقی رسالت و ولایت معصومین(ص) الی یوم القیامت . 

 امام موسی ابن جعفر الکاظم(ع)

به عدد 6 بدنیا آمدند(یک خودشان + 5ذریه دربطنشان)6 عددِ سرّی است (در مقام ذیقعدعدد13 ؛عدد ابجد حرف( و) =6  است و در کشیدگی دحو الارض (واو ) میشود که عدد ابجد واو=13 و 13=جایگاه حرف (م)و عدد ابجد (م)=40 است که همان 14 است) و 8 معصوم(ص)قبل از ایشان بودند 14= 6+8 و همان حلقه 5 (5=4+1) به ایشان ظاهر میشود(فرزندان امام حسین(ع)).

امام علی ابن موسی الرضا(ع)به عدد 5 بدنیا آمدند(یک خودشان +4ذریه در بطنشان) و 9 معصوم (ص)قبل از ایشان بودند14=5+9 . لازم به تذکر است که مثل پدر بزرگوارشان عدد پنج به ایشان بسته میشود. فرزندانِ بعد از امام رضا(ع) را "ابن الرضا" میگویند.همانطور که امام حسین(ع)محوریت سال شمسی و قمری را به عدد 14و12 دارند، ایشان هم محوریت 12 امام (ع) و هم 14 معصوم(ص)را دارند(محوریت سال قمری و شمسی رادارند) آقا امام هشتم هستند با 4ذریه معصوم(ص) خود 12میشوند(12=4+8) ، به عدد 5 بدنیا آمدند+9معصوم (ص)قبل از خودشان=14 . سال قمری 354 روز است که در جمع 12 میشود(12=4+5+3) و 11 روز از سال شمسی کمتر است به همین علت ماه قمری در سال شمسی چرخش دارد. در احکام  مذهبی ما سن بلوغ به فتوای بیشترِعلما به سال قمری است، سال خمسی به قمری است. پس هر مومنی که یک روز ازسال قمری را سال خمسی خود قرار دهددر تمام سال شمسی می چرخد وتمام سال رادر طیِ عمرخودبه باب خمس باز میکند.امور احکامی همه برای رضای خداوند است و اگر غیر از آن باشد عبادت قبول نمیشود و با رضای خدا به خدا نزدیکتر میشویم و انشاالله به قرب الی الله میرسیم.

 پس محور سال قمری امام رضا(ع)است که تمام عالم به گرد ِرضا می چرخد و در واقع آهنگ نیّت همه ی اعمال درتمام لحظات زندگی رضای خداست و حج واقعی است که هر انسانی باید با مدرک حاجیِ واقعی در قبر وقیامت برسد و عمرِخود را در راه رضای خدا به پایان برساند در واقع اینکه در قبر، صورت انسان مسلمان را رو به قبله میکننداما تمام اعضایش را رو به امام رضا(ع)قرار می دهند تا این بدن ، اعمال قبول شده ی در راه رضای خدا را با رو سپیدی به خدای خویش عرضه کند.در واقع آنجا خلوص و طواف و قربانیِ نفس ،خود معلوم میشود. در مناجات شعبانیه میخوانیم"الهی . . . فلا تفضحنی  یوم القیامه علی رؤس الاشهاد" خدایا درآن روزی که همه ی سرهای شاهد مرا میشناسند، مرا مفتضح نفرما.

امام جواد الائمه اباجعفرمحمد تقی (ع)

تنها امامی هستند که عدد وجایگاه نام مبارکشان 14 است. ایشان معصوم یازدهم و امام نهم هستند و به عدد 4 بدنیا آمدند(یک خودشان +3ذریه در بطنشان) و 10 معصوم(ص)قبلشان هستندکه میشود14(14=10+4). در واقع ایشان در مجرای جودِ (عدد ابجد جود13 است)جوادی ،کلّ اسرار و رحمتها را با خود به بندگانِ خدا عرضه نموده است . شاید گنج پروردگار عالم از وجود مبارک ایشان به همه ی مخلوقات عنایت میشود وبرای انسانها برکات خاص انسانی ریزش میکند . عدد ولایی و معصومیت امام جواد (ع) 20 است :

( 20=11+9) که20 برابر عدد ابجد حرف ( ک ) است . عدد ابجد کاف= 101 میشود که یکی از اسماء اعظم پروردگار عالم است ( خداوند کریم یکی از نامهای مبارکش را کافی میفرماید ).حرف کاف از حروف نورانی و مقطعه قرآن است که در اول سوره مبارکه مریم آمده است " کهیعص " در بعضی تفاسیر کاف را به منزله کربلا معنا کرده اند . کل عالم اسرار به جواد ( 14 ) و مجرای فیض دهنده جود ( 13 ) جلوه دارد آیا حق نیست که میوه ی دل امام رضا ( ع )  امام جواد ( ع ) باشد ؟!

جالب است که بدانید در سرّ عدد 12 ؛ که جایگاه عددی حرف ( ل ) به عدد ابجد 30 میباشد. یکسال 12 ماه دارد و هر ماه حدوداً 30 روز است و در کتاب آسمانی ما قرآن کریم 12 بار نام ماه (که درزبان عربی شهرگفته میشود ) آمده است و تنها ماهی که معرفی شد ماه رمضان ( شهر رمضان ) است که در کتاب گنج الف و همین درس بیان شد که عالم در حقیقت عدد 10 که در واقع 4 روی 10 است غرق میباشد . این وادی کاملاً حقیقت روزه است و عالم در تسبیح غرق است وبرای خداوند سبحان بندگی میکند . دیگر اینکه همه ی 12 ماه و هر ماه 30 روز ، در واقع یک سال را تشکیل میدهد که عدد ابجد یک 30 میشود(30=10+20 ) پس همه به یک توحید ، کمالات خودرا به نمایش میگذارند .

سال شمسی 365 روز است که جمع ارقامش 14 میشود ( 14=5+6+3 ) و چهار فصل دارد که در واقع 4 فصل، بازکننده باطن 4 روی 10 یعنی 14 شمسی است . اما چه سال شمسی و چه قمری در حقیقت اسرار وجود امام رضا ( ع ) قرار دارد که به وجود مبارکش تربت رضوان الله بهشت در دنیا آمد و جایگاه بدن  مطهرش شد . محور گردش ، رضا ست که او رضای خدا است و بدون رضا به قرب خداوند کریم راه نیست .اینجاست که مشهد یعنی جایگاه شهود. همانطورکه ذکر شد ایشان هم مثل امام حسین ( ع ) محوریت14 ( 14=9+5) و 12 ( 12=8+4 ) را دارد پس عالم دائما به گرد رضای خدا در گردش است . خوشا به حال انسانی که با اختیار، دل خود را قربانی رضای خدا کرده وتمام نگاه قلبیش در دنیاو آخرت به نقطه ی رضای خدا باشد که انشاالله چنین کسی به قرب او نائل میشود . " اللهم الرزقنی "

وجود مقدس آقا اباالحسن علی ابن محمد نقی ( ع )  

پنجمین مقامی هستند که کنیه ابالحسن را دارند و نام مبارکشان علی (ع) است . ایشان به عدد 3 بدنیا آمدند ( یک خودشان + دو ذریه در بطنشان ) و 11 نور مقدس قبل ایشان هستند که میشود 14 ( 14=11+3 ) و ایشان تجلی هدایت را به عدد 4 روی 10 ظاهر فرمودند.وجود مقدسشان از نظر اعداد خیلی به جد بزرگوارشان امام حسین (ع) شبیه است ، به عدد 5 پنجمین لقب اباالحسن را دارا هستند و به عدد 3 بدنیا آمده اند و به عدد 12 مرتبه ی معصومیتشان است که امام حسین (ع) نیز سومین امام هستند و 9 ذریه در بطن دارند ( 12=3+9 ) . ایشان امام دهم ومعصوم دوازدهم هستند که مقام ولایی و معصومیتشان 22 ( 22=10+12) میشود .

عدد 22 یکی از پرمعنا ترین اعداد است ، از برای مثال : 1- جایگاه عددی طلا 22 و عدد ابجد آن 40 میباشد . طلا فلز قیمتی است که هیچگونه آفتی آنرا ضایع نکرده و نفوذ ناپذیر است . هدایت امام هادی (ع) کیمیایی است که فلز بی قیمت مارا اگر شیعه و پیرو واقعی ایشان باشیم طلا میکند ( هدایت یعنی نفوذناپذیری از گناه و هر آفتی ) البته با توبه نصوح . مثل این باشد که جوینده ی طلا باید دائما در جستجو و تلاش برای پیدا کردن طلا باشد تا غنی شود ، امام هادی (ع) از وجود مبارکش هدایت خالصانه بدون ظلمت را تجلی داد و در حقیقت ایشان هدایت کننده ی تمام شیعیان در تنگنای ظلمت هستند و جداکننده ی حق از باطل میباشند . 2- بیست و دومین سوره مبارکه قرآن حج است و عدد ابجد کلمه حاجی 22 میشود و از لحاظ جغرافیایی بیست و دومین قسمت کره زمین ، سرزمین مکه است . جمع ارقام 22 برابر 4 میشود که پایه عدد 40 است یعنی حقیقت هدایت شدن و به طهارت رسیدن پس میوه ی دل امام هادی (ع) به حق ، امام حسن زکی (ع) است یعنی سبز کننده و درجه قبولی همه ی آیات و احکام و اوامر پروردگار عالم است .

در ضمن حضرت ، امام ِ دهم هستند در حقیقت به یک نحو ظاهر کننده ی گنج عشر که همان 4 روی 10 و کل حقیقت و اسرار عشر میباشد و بروز دهنده حقیقت 10 است ، اوست که هر بنده ای در مقام شیعه شدنش باید ساکن شود و راه را پشت وجود مقدسش به سرمنزل سعادت برساند . عدد 10  ( عشر ) امتحان همه ی بندگان خداست . عمل به احکام ، عمل به آیات قرآن و رهرو واقعی امام زمان (عج) است و حقیقت عاشورا به هدایت واقعی امتحان میشود پس وجود مقدس امام هادی (ع) یکی از ارکان ولایت است . یک فرزند نورانی ایشان امام حسن عسگری (ع) ویک فرزند جعفر کذّاب است ، دوشاخه بهشتی و جهنمی در حقیقت هدایت واقعی ظاهر میشود . خوب فکر کنید پروردگار عالم در سوره مبارکه انعام ( قسمتی از آیه 158 ) میفرمایند :

 "یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا .... "  روزی که بعضی آیات قهروغضب خدابرآنها برسد درآنروز هیچ کس را نفع نمیدهد ایمان ( وهدایت ظاهری شاید شناسنامه ای یا زبانی برای انسان نفعی نمیدهد ) اگر قبلا ایمان نیاورده و یا در ایمان کسب خیر و سعادت نکرده باشد  (مگر اینکه ازاین ایمان و هدایت کسب خیر و عمل صالح شود ) . پس به وجود ایشان نور از ظلمت جدا میشود ونور حقیقی فرزند برومندش امام عسگری (ع) است که حسن زکی (ص) میشود .

آقا ابا محمد حسن ابن علی العسگری (ع)

امام یازدهم و معصوم سیزدهم هستند . غیر از اینکه در تاریخ درباره زندگی پر مشقت و دوران ولایت این امام همام بسیار نوشته شده ، احادیث زیادی نیز از معصومین(ص) نقل شده است که ایشان در مکانی مثل پادگان در محاصره دشمن بودند و لشکر دائما در اطراف ایشان بوده برای همین لقب مبارکشان عسگریست (عسکر یعنی لشکر) . ایشان دومین عزیزی هستند که ابامحمد (ص) لقب گرفته اند ، معنی ابا به یک قول یعنی پدر و بقولی بمعنی زینت پیامبر (ص) است ، شاید اینطور معنی شود ؛ آنچه اراده و مشیت پروردگار عالم برای معرفی ظهور کامل کنز ذات اقدسش بوده تا درعالم سفل دنیا محقق شود از سیر ظهور و ورود 124000 پیامبر (ص) گذشته تا 12 امام معصوم (ع) و ام الائمه(س) که سبز شود و شاخه ومیوه هایش عالم دنیارا به صفات زیبایی بهشت سبز کند . ولایت امام حسن عسکری (ع) همه ی زینت رسالت پیامبر اکرم (ص) و کتاب آسمانی او قرآن است یعنی ظهور جایگاه تک گل محمدی (ص) و گل همیشه بهاری که با اوتا قیامت دیگر خزانی نمی آید .

وجود مقدس امام حسن عسگری(ع)به عدد 2بدنیاآمدند(یک خودشان+وجودمقدس وصی الحسن مهدی صاحب الامر(ص) در بطنشان) و 12معصوم قبل از ایشان هستند که میشود14(14=12+2)و حقیقت 4روی 10 از این وجود مقدس به کمال زمان و رسالت مهم ایشان ظهور پیداکرد،در حقیقت حلقه ی 5 را به کمال وجمال ظهورداد. اما عدد 2 وجود مقدس آقا برابر عدد ابجد حرف( ب )باب القرآن است یعنی بسم الله وانسان فقط از این باب میتواند ورود در قرآن وشیعه شدن به چهارده معصوم (ص)را داشته باشد ،سرّعدد دو است که امتحان سختی برای ایشان و شیعیانشان است زیرا همانطور که قبلاٌ بیان شد عدد دو به حروف همان عدد 10 است (10=4+6)و عشرِ امتحان که چگونه در ظلمتکده ی آخر الزمان به جلوه ی هدایت شاخه سبز و پر میوه ی گل محمدی (ص)از وجود مبارکش ظاهر شد. همانطور که دانه در دل خاک،لشکر خاک با ظلمات زیاد احاطه اش کرده و هزاران آفت آنرا تهدید میکند ولی به خواست خداوند میتواند خاک وظلماتش را بشکافد و خود را به نور برساند تا سبز شود و قوّت خود را جلوه دهد، در این زمان هم تا شیعه ی واقعی امام حسن عسگری(ع)نشویم نمیتوانیم در عشرِدنیا به سبزی حسن برسیم و به گل ِمهدویت وصل شویم. پس هر کس مثل قتلگاه امام حسین(ع)برایش تداعی میشودکه زیر هزاران تیر دشمن شیاطین و وسواس وخناس است که باید سینه سپر کند،اگر میخواهد دینش سالم بماند و بادینِ سالم به آخرت وارد شود باید با دشمن بیعت نکند و حیوانیت خود را قربان انسانیت خود کند. این عاشورای عمل هر انسان و انتحان لحظه به لحظه ی عمر ماست.

اما ایشان معصوم سیزدهم ،جلوه ی کنز و طهارت گنج الهی هستند که 13=جایگاه حرف(م) است که عدد ابجدآن 40میشودپس ایشان تمام ثمرات کنز را به طهارت هدایت ،ظاهر می فرماید و امام یازدهم هستند که این عدد هم یکی از اعداد سرّی پروردگار عالم است. ظاهر عدد 11 برابر عدد ابجد (یا)است که شامل حرف آخر(ی) وحرف اول(ا)حروف الفبای فارسی است و حرف نداست و واسطه ی وصل شدن است. در واقع عدد11برابر عد ابجد کلمه (هو) و (حج) است. پس،از   ایشان به مقصد و منظور همه ی انبیاء و اوصیاء ومعصومین(ص)میرسیم .

تمام حقایق نام مبارک حسن(ع) است وبه نتیجه رساننده،حُسن حسنی است زیرا همانطور که وجود مقدس امام حسن مجتبی(ع) ریشه ی دین را اصلاح کردندتا شاخه ومیوه ی سالم دین به بار آید،در زمان امام حسن عسگری(ع) همان شاخه ی سبز دین است که با سختیهای زیاد ،ولایت ایشان به جان گل ولایت مهدویت (ص)ظهور میفرماید.پس حقیقت نماز عشاکه متعلق به امام حسن مجتبی(ع)است تا رسیدن به صبح پیروزی که حقیقت نماز صبح متعلق به امام حسین(ع)است ،طی مسیر عالم عشا تا صبح باطن و سیر زیبای تجلیات و تحولات و تکوینات عالم ازحسن(ع)تاحسن(ع)است(چون نام مبارکِ امام حسین(ع)، همان حسن(ع) است)به معنای دیگر میتوان گفت رسیدن به ولایت امام حسن عسگری(ع)است که میوه ی صبح زیبای آن، ظهورِمهدویت(ص)است، یعنی از ولایت امام حسن مجتبی(ع) تا امام حسن عسگری(ع) که با خودِوجودهای مقدسشان 10 امام بزرگوارمیشوند که باز هم حقیقت گنج عشر و از حقایق سرّتا ظهور هستند.

نکته: هفته 7روز است اما به عدد 5شنبه عدد را ظاهرمیکند.درواقع شنبه صفرِپشت عددیکشنبه است و جمعه جمع کننده ی تمام ایام هفته که متعلق به امام زمان(ص)است زیرا ایشان وصی الحسن (ع)میباشد.وصایت ایشان ظهوردهنده ی تمام مسیر عشا تا صبح هدایت حسن(ع)تاحسن(ع)است. بنابرقول معصومین(ص)روز 5شنبه متعلق به امام حسن عسگری(ع)است که در مفاتیح الجنان (ازشیخ عباس قمی رحمه الله )زیارت ایشان درروز5شنبه ذکر شده و درواقع گنج عشرکه همان 4روی 10و14بودکه از جمع ارقامش عدد 5ظاهر میشد(5=4+1)به وجود مقدس پنج تن (ص)،درواقع به وجود امام حسن عسگری(ع)تمام پرده ها و حجابهای حقایقِ نورانی را کنارزده و قدومِ مبارک آن مولود موعود(ص)را به عرصه ی ظلمانی دنیا گذاشته وتمام عالم وعالمیان رافراگرفته وباظهور پرفروغش حکومت نورانی خویش رابرپامیکند(اللهم عجل لولیک الفرج).

 جالب است که امام حسن عسگری(ع)دومین امامی هستند که نام حسن(ع)بالقب ابامحمد(ص) را دارند. عدد ابجد دو =10میشود و حقیقت این گنج افشاء امتحان سخت مردم آخرالزمان است که دینداری به منزله ی آتش کف دست میماند و نگهداشتن دین کار هر کسی نیست. پروردگار عالم در سوره ی مبارکه واقعه(آیات13و14) بر مردم آخرالزمان در مرتبه مقربین میفرماید" ثلّة من الاولین وقلیل من الاخرین"  پس تعداد کمی از مقربین در آخرالزمان هستند(اللهم الرزقنا) کسانی موفق به شیعه بودن و منتظرِواقعی میشوندکه شیعه واقعی تا امام حسن عسگری(ع)باشند تا پرده ظلمت برای آنها هم بازشود و خلاصه در امتحان عشر خود و درزمان آقا به سلامت بیرون آیند و زمینه ی ظهور ایشان را به اندازه ی وسعشان فراهم کنند(اللهم الرزقنا)

پس گنج عدد10با تمام زیبائیهایش عالم دنیا را به ظهور "کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا" کاملاٌ نشان داد و امام هرزمان، امامِ عاشورائیان ِآن زمان است. اما در آخرالزمان که همه ی زیبائیها را تماماٌ خداوند کریم به مردم نشان داده و حجت را تمام کرده است کلّ محتوای قرآن ،امامِ راه و نور هدایت مردم آخرالزمان است تا به مولایشان وصل شوند. جالب است که اگر اعدادِ یک تا سی را که تعداد جزء های قرآن است را با هم جمع کنیم465 میشود(465=30+29+ . . .+3+2+1) که 465برابر عدد ابجد " مهدویت " است و مجموع ارقام آن 15میشود(15=5+6+4) که 15=جایگاه عددی حرف(س) توضیح کامل در کتاب انسان ذکرشده است. جایگاه عددی کلمه"مهدویت" برابر60 است و 60= عدد ابجد حرف (س) که حرف(س) قلب قرآن است و هدایت از قلب به قلب است . پس عاشورائیان آخرالزمان با ایمان قلبی از راه قرآن میتوانند وصل به مهدویت شوند .    

سرّوجودمقدس امام حسن عسگری(ع)و زندگی ایشان به زعم این حقیر خیلی زیبا وپر از اسرار است؛ازدواجشان با خانم نرجس خاتون(س)و زندگی پر برکتشان در پادگان دشمن وبین لشکرسرّی است و همینطور عدد ولایی و معصومیت آقا پرمعنا و پرمغزاست که رویهم 24 میشود(24=11+13) و عدد 24=جایگاه حرف(خ)که عدد ابجدآن =600 است و برابر عدد ابجد کلمه شرق میباشد.عدد24 عدد کاملی است مثل 24ساعت یک شبانه روز ، درحالیکه در تمام دنیا شبانه روز بیشتر از 24ساعت ندارد و ساعات ودقایق به 2 تا 12 تا طی مسیر خود را در 24ساعت تمام میکند. ایام به عنوان یوم یعنی یک روز ثبت میشودو عدد ابجد روز=213 است {213=نام مبارک زهرا(س) میشود و نام مبارک زهرا(س) از لحاظ حروفی برابر کلمه (هزار) است} و جمع ارقام 213برابر6میشود(6=3+1+2) و در جمع عددی 24ساعت هم6=4+2 حاصل میشود که همان سرّخلقت تمام دنیا (در6روز) است،درواقع خزانه ی گنج ولایی به 2 تا6 تا =12 تا تمام ساعات و دقائق و ثانیه ها راظهورمیدهد.             

 وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

نهمین فرزند امام حسین(ع) و دوازدهمین امام شیعیان و چهاردهمین معصوم(ص) ، رهبر و هدایت کننده ی تمام کسانی است که به راه مهدویّت تمسّک جویند. نام مبارک آقا مهدی(ع) است که حرف یای آخرنام مبارکش مظهر ظهور حقیقت هدایتی است که نور است(جان عدد10)،اما نور بدون ظلمت (ده ِ حرف ی به حروف برابر 9 میشود9=5+4 ) پس همه ی حقایق و همه ی انوار و علوم و همه ی مکنونات زمینها و آسمانها  وجانها به وصایت او که وصی الحسن (ص) است (یهتدی به المهتدون)ظهور و وصول پیدا میکند. عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)=59  است یعنی نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص). اگر ارقام 59 را با هم جمع کنیم14میشود(14=9+5)و 5=4+1 عالمی که از4 روی 10 ظاهر شداز عالم اسرار تا به ظهور دنیا به دست و وجود مبارک آقا و سرورمان امام زمان (ع) ، 4روی 10 به طور کامل ظاهر میشود و تمام گنجهای نهانی را افشا میکند و بهشت را همانطور که هدف خلقت پروردگار عالم بود و اول بار حضرت آدم (ع) و حوا(س)را در بهشت خلق کرد، در روی زمین برقرار میفرماید.(به امیدآنروز،اللهم الرزقنا) . پس شرط هدایت ، هدایت ِ مهدویت است . در واقع 2 تا 14تا را کاملاٌ درک میکنیم وبه 28 که جایگاه حرف غ است به اشاره غنی در دنیا واصل میشویم.

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی ابائه فی هذه الساعة وفی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا    وتمتعه فیها طویلا

سرّ عددی تولد حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع)

وجود مقدس رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع) در روز 17 ربیع الاول بدنیا آمدند. این دو تولد در واقع جان و حقیقت سرّربیع است. 17 = جایگاه عددی حرف(ف)است یعنی آقا رمزی از عالم فوز است با جلوه ی عدد 17 که برابر تعدادرکعات نماز در شبانه روز و سرّعدد 7روی 10است. ایشان سبع مثانی (7 تا2 تا=14 تا) هستند یک 7 خودش و یک 7 فرزندش امام صادق(ع) که به عدد7 بدنیا آمد(یک خودش+6ذریه دربطنش) پس در واقع 7 باطن رسالت و7 باطن ولایت میشود سبع مثانی. عمر مبارک رسول اکرم(ص)وهمچنین امیرالمؤمنین علی(ع) در دنیا 63سال بود که جایگاه عددی کلمه(اربعین) برابربا 63است و عدد ابجداربعین =333 که جمع ارقام آن 9میشود(9=3+3+3) و جمع ارقام 63هم 9میشود(9=3+6)همان سلطان اعداد. دیگر اینکه 63برابر با جایگاه کلمه(فاروق)است و فاروق اکبر ،آقا امام علی(ع)صاحب ذوالفقار است"لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار" 

این یکی از اسرار سنّ مبارک آقاست. برای امّت و شیعیان ،همین بس که هرچقدر هم علمی به وجودشان نداشته باشند اما  ببینند که طیّ مسیرعمرمبارک این عزیزان در دنیا برای امّت وشیعیانشان پاک کننده و تطهیر کننده است،ایشان در ربیع بدنیا آمدندودر جایگاه حروفی اربعین در ذیقعد40 و طهارت به شهادت رسیدند.

باری حضرت رسالت پناه(ص)که کلّ نور اند ودر وسط آسمان رسالت با کلّ نور بصورت کل به زمین تابیده و کلّ ظلمات، بوجودش رخت بربسته وایشان آشکار کننده کلّ مظاهرِاسمائی و برکات صفات و توحید ذات اقدس الهی است.ایشان کسی است که در وقت تولدش هیچ سایه ای نماند وعالم را به کلّ نور خود تا قیامت منور کرد که شعاع این نور ،هشتمین معصوم امام صادق(ع) است که کلّ عالم اسلام را به شعاعِ صدق نبوت به گنج ولایت منور فرمود(در علم نجوم آمده که 8دقیقه نوری  طول میکشد تاشعاع نور خورشید دنیا به زمین برسد)پس با وجود امام صادق(ع)که معصوم هشتم هستند، کلّ نورِ پیامبر اکرم(ص) کاملاٌ خود را به ظلمات ارض نشان داد و ایشان رئیس مذهب شیعه نام گرفت.این یکی از اسراری است که روز تولد وجود مقدس امام معصوم(ع)باید با روز میلادجدّبزرگوارش پیامبر(ص) یکی باشد.

نمایش عدد ده در اوّل سال قمری ____ سال قمری با ماه محرم یعنی ماه حرام شروع میشود وبا دهه ی عاشورا آغاز میشود. ماه حرام یعنی حرمت داردودر این ماه جنگ ومقاتله نباید باشد و هیچ کس برای دیگری مزاحمت نداشته باشد،قصاص دیه 2برابر ماههای عادی است،ماه عبادت است ، درواقع سال با یک ماه امن شروع میشود. در احکام ماشیعیان است که هرگاه به جایی مسافرت کنیدهنگامیکه از مقدار ترخص بگذرید  نمازشما شکسته میشودو روزه هم باطل میشودمگراینکه در آن مکان ده روزِکامل نیت کنید که بمانید(قصد 10 روز شود)درواقع بااین نیت ، این مکان وطن قرار میگیرد،حال اگرتا6ماه (سرّعدد6خواهد آمد)آنجا اقامت کند میتواندآنجاراوطن خودقراردهد. پس پایه ی وطن شدن ،قصدِده روزتمام است.

حال اول سال قمری وارد دهه ی عاشورا میشویم و اکثرِشیعیان این ده روز را به خیمه های اباعبدالله الحسین(ع)میروند یا در منزل ِخود ده روز پرچم و پارچه ی سیاه عزای آقا را میزنند. پس سال قمری با عدد 10 که همان گنج عشر است شروع میشود.خلاصه از اول سال در دهه ی وطن بودنِ خیمه ی اباعبداللهی قرار میگیریم که خودِ ایشان 10 است ودر روز دهم محرم عاشورا را بپا میکند .تذکر:درواقع بدون اینکه کسی به این مهم توجه داشته باشد، خداوند متعال یک توفیق عالی به بندگان مؤمن خویش میدهد. دشمنان اباعبدالله (ع)امنیت محرم را شکستند و ملعون شدند اما یاران آقا به امنیت الی یوم القیامت رسیدند،پس رسیدن به وطن و دهه را دریافت کردن به معنی به جایگاهِ امن رسیدن است.

درسی از سیاه پوش کردن در ودیوار وسیاه پوشیدن برای عزای امام حسین(ع)

در عالم دو رنگ است که کامل است و همه ی رنگها را درخود داردیکی رنگ سفید که متعلق به رسول اکرم(ص)است و خصوصیت این رنگ اینست که آنچه در خود دارد عبورمیدهدمثل لباس سفید(درتابستان باعث خنکی میشود و حرارت را از خود دفع میکند. دیگر اینکه رنگ سفید کثیفی را بخوبی نشان میدهد)حقیقت این باطن همان ظرف قابلی است که کلّ قرآن مجید دفعتاٌ در آن نازل شده است و ایشان بتدریج به امر پروردگارعالم این گنج را برای مردم ظاهر کردند.

نکته مهم: صفحه ی لوحی که آینه ی جلوه دهنده ی کلّ مخلوق است یعنی همان 4روی ده در واقع جلوه ی سبوحیّت و قدّوسیت پروردگار عالم است . شاید بتوان گفت سفید محض است که متجلی شده نور میباشد،در واقع حضرت نور مبارکش سفیداست.

اما رنگ دوم سیاه است وسیاه هم حامل کلّ رنگ است با این تفاوت که سیاه جذب کننده ی همه رنگها و حرارت است (از رنگ سفید؛پیامبراکرم(ص)میفرماید:حسین منّی وانا من حسین).

زیبایی قمر یعنی ماه یکی این است که همانطورکه در موقع شب در آسمان نمایان میشود و درظلمات لیل نورش مهتابی است یعنی سفید. ولایت هم در دنیا قمرِروشن کننده آسمان اهل دنیا است و راه راست را به انسانها نشان میدهد(با کهکشان راه شیری خانه خدا را به مسافرانش راهنمایی میکند). دوم اینکه ماه نور خود را از خورشید جذب میکند در واقع خودش بخودی خودنور ندارد. سوم اینکه ظرف قمر قابلیت جذب نور را داردزیرا خودش تاریک وسیاه است. اما به اذن خداوند متعال در طول ماه مقدار جذب نورش ونورافشانی آن اندازه دارد،14روز طول میکشد که ماه بصورت هلال ظاهرمی شودتا بدر کامل شودو 14روز طول میکشد تا ماه بصورت کامل از آسمان محو شود. در حقیقت هر ماه 3دهه میشود که هر کدام جلوه ای از سرّ (4روی 10وسرّ الف به عدد ابجد 111 است). دهه ی وسط در همه ی ماهها دهه ی فجراست. یعنی دهه ی نورانی و در سه شب از شب سیزدهم تا پانزدهم لیلة البیض نامیده میشود.امروز عالم در انتظار لیله البیضِ عالم ؛سرورمان امام زمان(ص)است زیرا ایشان معصوم چهاردهم هستند و سرّالاسرار عدد و علم و حقیقت چهارده هستند. پس ظرف قابل ماه ،تمام انوار مشرق خورشید که نورش زرد است را به کمال جذب میکند و در سیاهی لیل دنیا آنچه را جذب کرده امام راه میشود و به تمام انوار جذب شده هدایت میکند  و راه گم کرده ها را مهتابی با نور سفید میکند تا اصل حقیقت وجودشان را از ظلمت درونشان (یعنی حیوانیت)بیرون آورده وبه آنها قدر یعنی حقیقت انسانی می بخشد.

خداوند متعال در سوره مبارکه فجر قسم یاد میکند ولیالٍ عشر(آیه2)قسم به شبهای دهگانه .سرّ وجود مبارک خانم دو عالم فاطمه زهرا(س)،حقیقت لیل (شب)است و او قائم بر لیل است چنانکه پاهای مبارکش ورم میکردو هرگز شبی را در عمر مبارکش نخوابید.امیرالمؤمنین(ع)وقتی بدن مطهرش را غسل می داد گریه میکرد ومی فرمود:فامالیلی فمسهد یعنی ای کسی که شب لیل رابرپاداشتی و احیاکردی و قائم برلیل بودی هرگز نخوابیدی (چشم برهم نگذاشتی). فقط ایشان در دنیا حامل 10 یعنی عشر عالم است(زمانی که حمل امام حسین(ع)راداشتند) پس خانم جذب کننده تمام انوار سرّالاسرار الهی به عالم سفل دنیاست و اوست که واسطه خلقت ،امّ الائمه(ص)،امّ ابیها(ص)، امّ النبیین(ع)،امّ المؤمنین و در واقع مغرب افول انوار رسالت و ولایت است. خانمها هم حقیقت سکون هستند که درواقع سکون حقیقت بهشت است(یعنی الف وجود)پس هر خانمی به تبع از خانم فاطمه زهرا(س)میتواند برای خود وخانواده اش حقیقت سکون واقعی را در خانواده برقرارکند یعنی جذب کننده انوار هدایتی ولایت ورسالت باشد پس میتواند مربی خوبی برای فرزندان باشد که برقرار کننده ی هم ظاهری وهم باطنی بهشت است. در خانواده بهشت زیر پای مقام مادر جای میگیرد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:بهشت زیر پای مادران(واقعی)است.

پس حقیقت سال قمری به ثمر رساندن سال شمسی است. امام حسین(ع)با نور مبارکش ظلمات را با لباس سیاه نمایش داد که باید هر آنچه اوامر الهی است (در ابتدای سال قمری در دهه ی اول این ماه)بعنوان وطن شدن_ مُحرم شدن و مَحرم شدن،همه را جذب کنیدوباسوز قلبی و گریه دانه های کاشته شده ی عملتان را آبیاری کنید و با اشک چشمانتان آفات عمل خودرا شستشو دهید. درحقیقت در این دهه به گنج 4روی دهِ تمام سال میرسید.

اگر چهارده رابه حروف بنویسیم عدد ابجدش4215 میشود که در جمع ارقامش12 میشود(12=5+1+2+4) و آقا امام زمان (ص) امام دوازدهم و معصوم چهاردهم هستند. اما جایگاه عددی چهارده 66 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله است ،پس چهارده چقدر زیباست که با قرار گرفتن در جایگاهش به خالق یکتایمان الله جل جلاله میرسیم .انشاالله

در سال شمسی که با سیزدهه شروع شد با شادی و تنوع رنگها و نور خورشید ظهور پیداکرد اما سال قمری در لیل و درحقیقت گریه و سیاه پوشیدن و عزاداری شروع شد ، در واقع دنیای سفل که لیل است تاریک خانه ثبات تصویری است که در حقیقت سال شمسی به عرصه ی ظهور می آید. پس با تابیدنِ نور مهتاب که سفیداست همه ی رنگهای روز را در سیاهی لیل که جذب کننده است منعکس و ثابت میکند و الی یوم القیامت حقایق از این صفحه پاک نمیشود که تصویرش متحرک ودارای صدااست . بنابراین نور مهتاب شفای خیلی از بیماریها مثل زردی و باعث رنگ وطعم ومزه گرفتن همه ی میوه ها و درختان است و در لیل همه ی بزرگواران معصوم (ص) در دنیا متولد شدند ،حضرت موسی(ع)به کوه طور سی شب دعوت شد و بعد پروردگار عالم فرمود ده شب دیگر اضافه کن تاچهل شب تمام شود(آیه 142سوره مبارکه اعراف:"وواعدنا موسی ثلثین لیلة و اتممناها بعشرفتم میقات ربه اربعین لیلة . . ."  ) ، حضرت رسول اکرم (ص) در شب به معراج دعوت شدند(آیه 1 سوره مبارکه اسرا:"سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام . . ."  ) و خلاصه قدر در شب نازل شدیعنی لیله قدر درشب است(سوره مبارکه قدر:"انا انزلناه فی لیلة القدر وما ادراک ما لیلة القدر ..." )

پس لیل به منزله حقیقت سکون است چون ظاهراٌ شب وقت استراحت و آرامش گرفتن است،هر کس در روز هرجاکه باشد میخواهد در شب به منزلش برود ووقت خواب دوست دارد که چراغ را خاموش کند(تاریک باشد) و چراغ بدنش که چشمانش است را میبندد و خلاصه پروردگار عالم سرّسکون را خواب و تاریکی قرارداده که لیل یکی از آیات اوست تا وجود انسان به آرامش کامل برسد تا در روز فعالیت فردا را به خوبی انجام دهد و رزق حیات فردایش رااز رزاق عالم جذب نماید و این خود به نوعی قدر است تا هر کس چه بخواهد و چه نخواهد و ظرف وجودش را گیرنده چه غذایی بنماید که خداوند این نوع قضا را برای که میزند که خیلی معنی دارد.     

پس به حقیقت،ازعدد 10 که کلّ برکات اسرار از عالم اسرار تا عالم سفل است در زمان دهه ی اول محرم به لطف و فضل پروردگار عالم پرده برداری میشودوبه برکت اباعبدالله الحسین(ع)به انسانها عنایت میشود. درواقع دراول سال قمری پروردگار عالم  به بندگانش هِبه (بخشش) میدهد که تا آخر سال ،خود را به ذیقعد  انسانیش برساند (شاید هم تاآخر عمروالی یوم القیامت). در حالیکه سال قمری است اما همانطور که ذکر شد امام حسین(ع)هم محورِسال قمری و هم محور سالِ شمسی است.

گنج عشر در شب یلدا

همانطور که میدانید این آداب و رسوم که ظاهرا ایرانیان از آن پیروی میکنند در واقع گرفته شده از کتاب آسمانی اوستاست که پیامبر بزرگوار حضرت زرتشت آورنده این کتاب آسمانی است .

بنابراین تمام نامگذاریها وآداب و رسوم صحیح دلیل بر اینست که ما ازظاهرامورات دنیوی به بواطن وزیباییهای آخرتمان برسیم و ریسمان بندگی خودمان را برای پروردگار کریم که محکمترین ریسمان (حبل الله ) است ببندیم وفقط بنده او باشیم . بنابراین مبحث زیبای این درس به حروف و اعداد رموز زیبای معارف را برای ما میگشاید . عدد ابجد کلمه یلدا 45 میشود که برابر با اسم مبارک آدم علیه السلام است (9=5+4) امیدوارم خوب فکر کنید تمام دنیا که مقامش نسبت به تمام عوالم ، اسفل السافلین است و لیل خوانده شده که تا حدودی در این درسها توضیح داده شده است .

در واقع تمام عمر دنیا یک شب است که طولانیست که اگر به قدر آن برسیم ، میوه اش آدم شدن میباشد چون در جان وجودش خداوند کریم آدم را به انسانها عنایت فرمود پس ما باید به آدمیت خودمان برسیم . خیلی درس است که آدم (ع) ، انسانیست که اول بدنیا آمده(به درس کلمه اول رجوع شود)پس منظور اینکه باید به آدمیت خودمان یعنی به اول شدن و مراتب آن که تمام حقوق انسانیمان است برسیم تادر دنیا برنده و شاگرد اول از طرف خداوند باشیم ، شاید او مارا قبول کند .

جایگاه عددی کلمه یلدا در حروف الفبا 27 (9=7+2) میشود که 27 جایگاه کلمه سجده است که انسان فقط در مرتبه اطاعت محض یعنی سجده واقعی به امر خدا ، آدم میشود .

اما چرا دنیا شب (لیل) معنی شد ؟ خداوند کریم میخواهد که انسان تعالی پیدا کند و به کمال وحدت در توحید ناب به قرب ذات اقدسش برسد .پس باید خودش لباس ظلمات را به عمل خالصانه از بدن انسانی بیرون کرده و به لباس نور که همان اسم مبارک مومن است مزین شود .

یکی از اسراری که حضرت آدم (ع) و حوا (س) در وقت آمدن به زمین لباس بهشتی از بدن مطهرشان بیرون آمد این بود ؛ حالا که در دنیای ظلمانی قرار میگیرند باید لباس نور را با عمل دوباره برای خود تهیه کنند . تمام هدف آمدن انسان در دنیا برای رسیدن به معرفت الهی بوده است و آنهم میسر نمیشود مگر به شناخت خودش که پیامبر بزرگوار حضرت محمد (ص) میفرماید : "من عرف نفسه فقد عرف ربّه" . پس به تحقیق برای شناخت ربّت باید اول خودت را بشناسی . اگر بخواهیم خودمان را بشناسیم پس باید ظلمات حیوانی را شناخته و آنها را کنار بزنیم تا به نور برسیم . خداوند کریم که خود خالق بندگانش است ، رسول و نبی و اوصیاءآن بزرگواران را فرستاد و کتب آسمانی به برخی از ایشان عنایت فرمود تا مردم تحت ربوبیتشان بتوانند خود را شناخته و به وظایفشان آشنا گردند و بنده خالص خداوند شوند .

خداوند کریم اگر یکباره میخواست حجابها را کنار زده و خودرا معرفی کند ، هیچکس طاقت نداشت و همه در انوار معارف او میسوختند و ذوب میشدند و هیچگاه خالص از ناخالص جدا نمیشد .

 پس به حکمت آن کریم در لیل دنیا اینطور راه را برایمان گشود که در پوشش حجاب (به وسع ضعیفمان ) از نور ولایت و رسالت و کتاب آسمانیمان بتدریج استفاده کنیم تا اگر او به ما توفیق دهد بتوانیم رشد کرده واز ظواهر به باطن حقیقت وجودمان پی ببریم .

همانطور که یک دانه وقتی میخواهد سبز شود ، باغبان آنرا به وسعش که دانه چه مقدار باید زیر حجاب خاک قرار بگیرد ، تغذیه اش میکند ودر معرض نور و آب باندازه کافی میگذارد و زمینه رشدش را فراهم میکند تا دانه کم کم خود را بیابد و بخواهد که از زیر ظلمات خاک بیرون آمده وبه تعالی و کمال خویش برسد وسبز وبارور شود . حال خوب فکر کنید این دانه اول نیاز دارد که ریشه داشته باشد تا ساقه دار شود ، ریشه یعنی احتیاج به فهم و درک موقعیت و نیازهای خودش تا بشناسد که چه میخواهد و آنگاه دست نیاز یعنی ساقه اش را از درون خاک به طرف باریتعالی بلند کند و از خداوند بخواهد که اورا از ظلمات به نور برساند .

حال ببینید یک دانه مثل گوجه فرنگی ، باغبان 2 سانتیمتر خاک روی آن میریزد زیرا گیاهی است که تا شش ماه سال به باروری و میوه و حتی رب شدن میرسد ، اما یک گیاه مثل گردو ، باغبان باید 20 سانتیمتر خاک رویش بریزد ، زیراآن میخواهد درخت شود وبعد از هفت سال بارور گردد ، تازه چوب آن مورد مصرف انسانها بعنوان بهترین چوب در وسایل خانگی میباشد و میوه اش خشکبار است که تداوم عمرش زیاد و مغذی وروغندار است که از بحث ما دور است.منظورم اینست که این گیاه باید زحمت بیشتری را متحمل شود تا ظلمات را بشکافد و به باروری برسد .

انسان که اشرف مخلوقات است و اشرف همه ی مقامات و منزلتها برای اوست و خداوند تاج کرّمنا به وی عطا فرموده و اورا مخصوص خود دانسته و ابدی و ازلی و جاودانه کرده و در پیشگاه خود اورا به مقام قرب میبرد، پس باید خیلی زحمت بکشد تا در این عمر کوتاه دنیا ، حجابها را کنار زده تا سبز شود و به باروری دانه انسانی خود در مقام و منزلت وشانی که خداوند کریم به او داده برسد .

عدد ابجد حجاب برابر 14 است و در قرآن کریم آیات حجاب در 14 آیه مبارکه نازل شده است . با همین عدد کسانی که درس را خوانده اند ، متوجه میشوند که هدف خالق یکتا پشت این عدد پنهان است ، 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت رسیدن به دهه ی طهر است ( همان گنج وجود) خوب دقت کنید آیا غیر ازاین است که در لیل دنیا آمدیم باید این حجاب بندگی را به جان قبول کنیم زیرا این حجاب نور است تا بتوانیم ظلمات را بشکافیم . این حجاب گنج بندگی است و خداوند کریم در سوره مبارکه نور (سوره 24 – جزء 18) که یکی از اسامی قرآن هم نور است ، اولین آیات حجاب را به پیامبر بزرگوار میفرماید ، آیه 30 :" قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون" .

بگو به مردان مومن چشمان خودرا از آنچه حرام ( زنان نامحرم ، پول ، مقام ، شهرت ، و ...) است بپوشانید و فروج ( نفس حیوانی از هر لحاظ ) خودرا از گناه حفظ کنید این برای آنان پاکیزه تر است ، قطعا خداوند به آنچه که صنعت خودش است آگاهتر است .وهمینطورآیه 31 خطاب به زنان میفرماید.

ترتیب نزول این سوره مبارکه 102 است . عدد 102 برابر با اسم مبارک (اعلا ) خداوند کریم است و جالب است که جایگاه عددی آن برابر 30 میباشد . این سوره مبارکه در عدد 18 که تمام منازل دنیاست و جمع ارقامش (9=8+1) بلوغ اعمال است که باید به نور برسد و از حقیقت 9 جاری میشود . دیگر اینکه عدد ترتیب نوشتاری آن 24 است که تمام یک شبانه روز 24 ساعت ، که تمام عمر دنیا و آخرت شد یک لیل دنیا و یوم آخرت و در دو حقیقت 12و12 است . سوم اینکه آیه مبارکه حجاب 30 است که عدد 30 در جایگاه تعالی پیدا کردن از ظلمات به عالم نور و از عالم سفل به عالع اعلا و از کثرت به وحدت رسیدن است زیرا عدد ابجد کلمه یک میشود 30 (30=20+10) . عدد ابجد کلمه نور 256 است که جمع ارقامش 13 میشود (13=6+5+2) و 13 جایگاه حرف م است که عدد ابجد حرف م برابر 40 است . پس هرکس به نور رسید یعنی به طهارت رسیده وهدف خلقت خودش را دریافت میکند درحالیکه در همین سوره مبارکه نور خداوند کریم در آیه 35  (معروف به آیه نور ) میفرماید :

 الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس والله بکل شیء علیم .

پس خداوند در آیه حجاب فرمود تو صنعت من هستی و من میدانم چگونه به رشد وتعالی میرسی تا مرا بشناسی که من نور آسمانها و زمین هستم نه اینکه ظاهر نور را ببینی چون هرچه نور در دنیاست با ظلمت است و رنگ آن جسم نور است اما حقیقت نور خداست که در وجود ائمه (ص) که خلیفه های خداوند روی زمین هستند و قرآن که نور است و آیات نورانیش انسان را به حقیقت که اوست هدایت میکند و این حقیقت نور است که بدون ظلمت و هرگز خاموش نمیشود و انسان باید به این نور برسد ، جالب است جایگاه عددی نور میشود 40 ، یعنی به طهارت و اربعین رسیدن ، یعنی سبز شدن ، بهاری شدن ، بارور شدن و به تمام حقایق و نتایج خلقت وجودی یعنی به اناالحق شدن و رشد کمال انسان شدن رسیدن است . اللهم الرزقنی

اینجا شیعه میشویم و انشاالله به رضای قلب مولایمان و زیارت حقیقی او واصل میشویم .

حال ببینید خداوند ، عزیزخودرا که دردانه و یگانه است ، فاطمه زهرا(س) سیدة النساء العالمین را نام زهرا داد یعنی درخشنده و نورانی ، واورا به سن هجده سال عطا فرمود و در بلوغ نه عالم اورا برای گرفتن حجاب انتخاب نمود ، چادر او نور شد و طهارتش حجت . صدق او کبری و عصمتش هم کبری است که او بتول عالم است و امّ ابیها ،امّ صدیقین و نجبا وامّ الائمه وامّ الانبیا . در قسمت اسم مبارکش در عدد نه توضیحات کامل است مرور کنید .

پس خانمها بدانند که عدد 14 حجاب مقامی است که در قیامت همه به آن غبطه میخورند که حقیقت بهشت آنروز از پس آن نمایان میشود ، پیامبر اکرم (ص) فرمودند : بهشت زیر پای مادران ( مؤمن ) است . عدد 14 جایگاه حرف (ن) است و حرف (ن) پشت همه حروف کار میکند و به آنها معنی و ظهور میدهد .بیاییم بنده خوب خدا شویم . انشا الله

 شب یلدا یعنی ماه نهم که ماه آذر است در بلوغ خودش میوه ی ده را به همه ی ما میدهد و باروری سال آینده در حمل زمستان به عدد چهارمین فصل سال،  ذخیره بنده میشود.پس به عدد نه در باطن ده ، حلول تولدی در ظهوراست که آن شب را چله میگویند. یعنی درواقع گنج حمل،همان 4روی 10 است که به عددابجد کلمه(دی) که عدد ابجدش 14 میشود(14=10+4) در دنیا خداوند کریم در شب یلدا به همه مخلوقاتش هدیه میدهد تا همه مخصوصا انسان شب یلدا را بفهمد؛ کمال به انسانیت رسیدن و آدم شدن را به عدد ابجد کلمه یلدا که 45میشود وآنهم برابر عدد ابجد کلمه آدم است را به او میدهد. در واقع ماه نهم (آذر) بار خود را بسلامت ماه ده ، فارغ میشود.و گنج 4روی 10دی را به همه ی انسانها هدیه میدهد. این شب را میفرمایندکه خداوندمهررابه انسانها،کامل عنایت میکندچراکه اول پاییزماه مهربود(وشب یلدا پایان پاییز است).

حال خوب دقت کنید ، همانطور که میدانید انسان در بلوغ هفت به مدرسه میرود و توفیق یادگیری و زیر دست استاد نشستن و تربیت شدن را میگیرد. چنانچه ماه مهر هفتمین ماه سال است وبا خودش مهر واقعی را می آورد، در حالیکه بچه ها از دامن مهر ظاهری مادرشان جدا میشوند وپدر ومادر با محبت واقعی پول خرج میکنند و زحمت میکشند وبا اینکه برایشان سخت است فرزند را از خود جدا میکنندتا او به باطن محبت آنها یعنی تعالی پیداکردن و یافتن خودش ،راهش وآینده اش برسد.

و خداوند کریم در شب یلدا بهترین محبت خودش را برای بنده اش در بلوغ نه وارد ده یعنی 19 از گنج 14را به چله ی اول به انسانهاهدیه میدهد تا از خواب زمستانی دنیا بیدار شوند، برخلاف تمام مخلوقات ،چه نباتی وچه حیوانی که به خواب زمستانی میروند او در شب یلدای دنیا بر عکس نفس حیوانی ورشد گیاهی خود ، زنده وبیدار شود.ازحضرت مریم(س)پس از وفاتشان پرسیدندکه باز هم دوست دارید به دنیا برگردید؟ خانم(س)فرمودند:آری،دوست دارم شبهای بلند زمستان را شب زنده داری کنم و روزهای بلند تابستان را روزه بگیرم .

سه تا چله در زمستان قراردارد. یکی را خداوند به انسانها هدیه داد(شب اول ماه دی؛شب چله ) و دو چله دیگر یکی کوچک و یکی بزرگ ؛ اول دی تا ده بهمن ( چهله کوچک) وتا بیست اسفند (چهله بزرگ ) قرار داد. اما از 20 اسفند تا فروردین یک 10 است که اتممناها بعشر تمام سال ، از حالی به حالی شدن ، از مرده شدن به زنده شدن و از خشکی به تری رسیدن و از زمستان به بهار همان گنج 4روی 10 و دهه ی طهر تحویل سال میکند و اربعین را برای همه جاری میسازد.

هر سال 4 فصل دارد اما فصل بهارکه ربیع است کلّ عدد 4روی ده بارورمیشود. بقیه فصلها بستگی به بهار دارد(سالی که نکوست از بهارش پیداست). عددابجد کلمه ربیع =282 است وجمع ارقامش 12میشود(12=2+8+2) که هر سال 12 ماه داردوجمع ارقام 12برابر3 میشود که هر فصل 3 ماه دارد . سال شمسی 365 روز است که14=5+6+3 .سال شمسی با سیزدهه شروع میشود.درواقع حقیقت عدد13 است که همان 4=3+1 است و جایگاه عددی حرف(م) که عدد ابجدحرف(م)=40 است.

پس نتیجه میگیریم سالی که اول آن با بهار شروع میشودوبا عدد سیزده یعنی حقیقت ربیع ظاهر شده و رحمت الهی از جان ملکوت خلقت در سرّطهارت40 ظاهر میشود،تا آخر سال درحقیقت ربیع است. هر چه بهار سال پرباران تر باشد بقیه سال بارورتر میشود!

نکته مهم،توجه توجه!بندگان خدا! در زیر بارش رحمت طهارت الهی 4روی 10 سال شمسی کفران نعمت نکنید و عید واقعی را برای خود بپا کنید . بقول امیرالمؤمنین علی(ع) که میفرمایند:"روزی که گناه نکنید آن روز عید است".

شروع سال شمسی از نظر گنج ده

سال شمسی با سیزدهه آغاز میشود و 365روز دارد وشامل 4 فصل است که هر فصل 3 ماه دارد.اگر ارقام 365 را باهم جمع کنیم 14 میشود( 14=5+6+3)در واقع گنج 14 است از ظهور 4فصل ، که اگر یک تا 4 را با هم جمع کنیم همان باطن 4روی 10 یعنی 14 و حقیقت عشر(10 =4+3+2+1)بدست می آیدکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا میشود.

شروع عدد 13 از همان گنج احدیت پروردگار عالم همه ی زیباییها را به عدد سال به بندگانش میدهد.عدد ابجد کلمه سال برابر 91 (91=7×13) است که جمع ارقامش 10 میشود(10=1+9)اما 91 برابر عدد ابجد کلمه کامل و عدد ابجد کلام هم است ولی در جایگاه عددی باهم تفاوت دارند ، چنانچه کلمه سال در جایگاه عددی میشود 28 و عدد 28 برابر تمام حروف کلام خداوند در قرآن کریم (28 حرف الفبای عرب)است.اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 میشود( 10=8+2)و جمع ارقام 10 برابر یک میشود (1=0+1) و اینجا تمام کثرات به وحدتِ وجودِ ذات اقدس احدیّت برمیگردد و در ضمن عدد ابجد یک (30=20+10) 30 را به ما میدهد ، که هر ماه 30 روز و هر فصل به 3ماه که پایه ی عدد 30 است، ظهورپیدا میکند. وحدوداًهر فصل 90 روز میشود که عدد ابجد حرف (ص) برابر 90 است و همچنین (میم) که هر فصل به انتقال فصل دیگر قلب به میم میشود(90=40+10+40).

عدد هرماه سال که 30 روز است برابر حرف (ل)؛ مجرای توحید و ملکیت باریتعالی و حقیقت سرّ لا اله الا الله است.جایگاه عددی حرف (ل) برابر 12 است که سال 12ماه دارد،چه سال شمسی وچه سال قمری که رویهم 12و12 برابر 24 میشود که یک شبانه روز 24 ساعت است( 2تا 12تا) در حقیقت ما دائماً در مجرای توحید و حمد پروردگار عالم و در وحدانیت یک ،غرق هستیم .

پس سال شمسی با شروعش به عدد 13 جایگاه حرف (م) که عدد ابجدش برابر40 است با طهارت و تسبیح و تقدیس پروردگار عالم و عبادت تمام مخلوقات،احیاء عالم را ظهور می دهد، چنانچه آسمان نزولات خود را بصورت باران بهاری که یک قول بمعنی نیسان است یعنی از نیستی به هستی آورنده وبیدار کننده ی خوابها و بیاد آورنده ی فراموشیهاست وبا خود عید را می آوردو در حقیقت نو،زده میشود و نوروز از راه میرسد واز جان نوزده حرف  بسم الله الرحمن الرحیم میگذرد وبا خود حیات طیب همه ی موجودات را می آورد؛ همه ی درختان سبز میشوند و گل میدهند و میوه های خود را به شاخه ها ظهور میدهند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می شوند و آسمان با غرش ورعد وبرق جانها را احیا میکند. در واقع حقیقت نوزده به عدد اسم مبارک واحدیت ، از جان مخزن مکنون ومخزون نام مقدس احد به عدد ابجد13 تمام زیباییهای عالم را در آفرینش خالق هستی نمایان میکند وباب معرفت وشناخت آ ن خالق بی همتا ست وبرای چشمهای بینا و گوش های شنوا ، قیامت را تداعی می کند ویاد معاد را که تمام برگشت های مرگ به حیات است زنده میفرماید .(باطن عید)

در 19 فروردین روز شرف شمس که متعلق به آقا امام رضا (ع) است ،تشرف حقیقت نور شمس الشموس را درعدد 19 به جان رضای خدا نوید میدهد.

سال شمسی با رنگ سفید شروع می شود که همه ی رنگها را داردو چه خوب وبه وفور به تمام مخلوق زینت می دهد. .اما سال قمری با ماه محرم ودهه ی عاشورا ولباس سیاه و اشک به امامت و ولایت آقا امام حسین (ع) شروع میشود وماه حرام است.

سال قمری 354روزدارد ویازده روز از سال شمسی کمتر است ،در واقع همانطور که ماه از نور خورشید جذب نور می کند وگرد خورشید می چرخد، این 11 روز، سال قمری را در سال شمسی می چرخاند وحکمتش این است که از تمام انوار سال شمسی و در تمام فصول نور می گیرد و خود را ظاهر می کند.در واقع سال شمسی، یوم وسال قمری ، لیل است و چون سال قمری لیل است آسمان دنیا با نور قمر که از صبح تا شب از ضیاء شمس جذب نور کرده است در سیاهی شب با نور سفید نورافشانی می کند و تمام ارض زمین را برکات هدایت ظاهری وباطنی می دهد.

سال قمری چنانچه مقداری در درسهای پیش بیان شد،همه ی قلوب را بواسطه  امام حسین (ع) احیا می کند. چون لیل است ظلمات ، یکی از زیباییهایش این است که رنگ سیاه را به خود می گیرد و خداوند کره ی زمین را تاریک قرار داد که جاذبه داشته باشد تا تمام انوار اسرار در آن جذب شود. وسال قمری با رنگ سیاه و گریه وعزاداری شروع میشود ، درحالیکه سال شمسی با رنگهای سفید وروشن وشادمانی خنده ظاهر میشود حال آنکه باطن شمس قمر است.

در واقع باعث خنده ی قیامت که روز عود است وهمان رسیدن به حقیقت گریه ها و امتحان در عاشورا ی عمل سال قمری است. که اگر خداوند این نور ولایت را برای ما روشن نمی کرد ما هرگز در قیامت لب خندان نداشتیم.آنجا لباس نور ولباس آبروست ، آنجا خانه تکانی واقعی را میبینیم، آنجا جای ظهور باطن 13 در بهشت است ؛ روز ملاقات بهترین انسانهای عالم یعنی 14 معصوم (ص) است.

بین دو سال شمسی وقمری 11 روز فاصله بود(حال بماند که چقدر عدد11زیباست!)اما 11برابر عدد ابجد کلمه هووحج میباشد و دائماً درعالم، قمردر طواف شمس است و همه ی اسرار شمس ، رضای خداوندست. این عدد 11 شامل دو رقمی است که هرگز با هم جمع نمیشوندزیرا تمام عالم بین دو تا یک قرار داردو همه در طواف یک توحید هستند (انا لله  و انا الیه راجعون ، از یک خدا آمده ایم و به یک او برمیگردیم ). پس اینجا برای اینکه ما هم از نور شمس عالم امام زمان چهاردهمین نور مقدس ولایت ورسالت عجل الله تعالی فرجه الشریف  برخوردار شویم باید دائماً به گرد رضای قلبش طواف کنیم تا از رضای قلبمان به رضای قلب ایشان واصل شویم و وجود ظلمانی ما به نورمنورش روشن شود. واین حقیقت گنج عشر وجود در سال قمری و شمسی است. در سال قمری نهمین ماه، ماه رمضان است که سید همه ی ماههای سال قمری است و تنها ماهیست که در قرآن نام مبارکش آمده است.(نکته: در قرآن کریم 365بار نام یوم یعنی روز و 12بار نام شهر یعنی ماه آمده است. خود قرآن که 30 جزء دارد و30 برابرعدد ابجد یک است(30=10+20) و این کتاب نورانی همه را به اعمال توحیدی و به قرب خدای مهربان می رساند و صراط مستقیم است.) در این یک ماه که بلوغ تمام حقیقت سال قمری است ، قرآن نازل میشود  .سوره بقره آیه 185:شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان... . وشب قدر در این ماه است ؛ سوره ی قدر : انا انزلناه فی لیلة القدر... .

مردم در این ماه احیا می گیرند تا قدر عمر خود را دریافت کنند. در این ماه همه به مهمانی خداوند میروند و در مهمان سرای خالق یکتا ، سر سفره ی قرآن از نور وحی تغذیه میشوند و جانها از حیوانیت ازاله شده و به فطرت انسانی میرسد. (انشاالله درباره ی ماه رمضان مفصل مینویسم).حال ببینید در واقع بلوغ یک مومن در سال قمری به روزه ی واقعی ظهور داده میشود.یعنی از وقتی می فهمیم و بلوغ تکلیف شرعی پیدا می کنیم باید تا لحظه ی مرگ از گناه، روزه بمانیم .این سرّ تولد حقیقی انسانیت انسان است در جان ماه شوال که اولین روز آن عید فطر است ودر آنروز روزه حرام است.

شوال از شال می آید وبه معنی شال یعنی خلعت قبولی از جانب ذات اقدس الهی به بندگانی که به حقیقت روزه رسیده اند است. وتولد واقعی در ماه 10 سال قمری اتفاق می افتدکه روزه در آن حرام است.این واقعیت رزق حسن است که نصیب قبول شدگان میشود. امام حسین (ع) امام روزه داران ، از اول سال بندگان خدا را هدایت می کند تا از ساقی کوثر آب حیات را بگیرند وبنوشند و به حیات ابدی و طیب برسند وآن شهادت فی سبیل الله  و زیارت لقاء الله باروسفیدی است.اللهم الرزقنی 

گنج عشر در هفته

همانطور که نوشته شد در عالم دنیا از خودشناسی انشاالله به خداشناسی میرسیم واز بررسی آنچه در اطراف واکناف احوالات که از زمان ومکان وسایرچیزهای دیگر میتوانیم به حقیقت نظم آفرینش و معرفت به آن یکتای بی همتا پی ببریم   که همه ی آنچه خلق فرموده روی الفبای هستی همه متوازن و همه با نظم و ترتیب خاص است.پس همانطور که سال قمری وشمسی را در حقیقت دهه ی عشر خواندید، هفته هم جان این حقیقت را ظهور می دهد.

 عدد ظاهری هفته 7 روز است اما اگر در زیارت ایام هفته بخوانیم هر روز متعلق به یک یا چند نور مقدس 14 معصوم (ص ) است ، یعنی کلاً به 14 نور مقدس متعلق است پس درواقع سبع مثانی است.

در عالم سرّ خلقت که گنج عشر ظاهر شد، عدد 14 باطن آن بود یعنی 7تا 2تا. عدد 7 آیات مبارک سوره ی حمد است که تمام گنج قرآن در بطن آن ظهور دارد و خداوند در قرآن کریم آیه ی 87 سوره ی حجر میفرماید:و لقد اتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم ،حمد سبع مثانی است یعنی 7تا 2تاست (در درسهای قبل بیان شده است )پس ما دائماً در باطن 7تا 2تا هستیم که همان حمد الهی است. همانطور درهفت روز هفته ،هر سال 52 هفته دارد در واقع عدد ابجد کلمه ی حمد برابر 52 است پس هر هفته ی ما در هفت روز از 52 عدد حمد غرق است یعنی 7تا 2تا . اما جالب است عدد در روزهای هفته از یکشنبه شروع میشود تا پنجشنبه.روز شنبه در واقع مثل صفر قبل از یک است و روز جمعه هم جمع کل روزهای هفته است ، پس در واقع 5تا2تاست که می شود 10 که همان عدد عشر است پس در واقع 4روی 10 برابر 14،  باطن هفته است که هفته و سبع مثانی میخوانیم (خوب دقت کنید!آیا غیر از اینست که سبع مثانی یعنی 14 تا، 14 همان گنج عشر است؟! )

وقتی اسم شنبه را می خوانید نون ساکن پشت ب کلمه ی شنبه ، قلب به میم می شود وشمبه خوانده می شود.در اصل عدد 52 برابر است با نون ساکن و حرف ب {ن=50 و ب=2 (52=50+2)}.پس هنگامیکه در حقیقت حمد، می خواهیم شاکر نعمتهای خدا باشیم باید نون ساکن وجودمان پشت (ب) بسم الله قرآن قلب به میم شود. تا بتوانیم ورود در قرآن و معنی آن داشته باشیم یعنی حرف ن کاملاً صورت اصلی خود را از دست داده و به حرف م که عددابجدش 40 است تبدیل می شود.در اینجا لباس حیوانی را درآورده و مزین به صورت انسانی می شود. پس یکی از اسرار عدد حمد ست که ما در آن غرق هستیم ونادر کسی قدر شناس نعمتهای خداوند کریم میباشد. این است که در حالیکه در هفته و در 52 (حمد) هستیم به عمل هم ،حامل حمد شویم یعنی شیعه ی واقعی چهارده معصوم (ص) و راضی به رضای خداوند کریم شویم.

پس در هفته دائماً وهر روز این حقیقت را ظاهر می کند که ما می خوانیم شمبه ، یکشمبه... ، اگر ارقام 52 را باهم جمع کنیم باز 7 می شود(7=2+5). پس در حقیقت با 5روز عددی هفته ما به باطن عشر و گنج 4روی 10 یعنی 14با روز جمعه دست پیدا می کنیم ، در حالیکه جمع ارقام 14 برابر5 می شودو حلقه بندگی به آن بسته می شود. پس قدر ایام را بدانیم که همه شاهد و ناظر اعمال ما هستند و خیلی زود از ما می گذرند ما هستیم که این گنج ها را از دست می دهیم، سعی کنیم از آنها بهترین بهره برداری را کنیم. انشاالله

روز جمعه متعلق به آقا حجه ابن الحسن مهدی صاحب عصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و یکی از نامهای زیبای ایشان جمعه است که ایشان چهاردهمین معصوم هستند و گنج 14 بوجودش در ظهر جمعه انشاالله بر تمام جهانیان افشا ووجود نورانیش هر چه زودتر ظهور میکند.

در ضمن وقتی عدد 52 =2+50(حمد) را خوب متوجه شوید میبینید در حالت قلب به میم نون ساکن پشت حرف ب ، حرف نون کاملا ٌ اصل ِ خود را از دست میدهد و میشود( م )، عدد ابجدحرف ( ن ) برابر50 وعددابجد حرف ( م ) برابر 40 (40=10-50) است . اینجا 10تا که عشردنیاست از آن کم میشود{ن+ب=52 وم+ب=42، (42=10-52) } و درواقع انسان پاک و مقبول رضای خدا میشود،42(م+ب) یعنی باعدد 40 طهارت وارد (ب)بسم الله سوره ی مبارکه حمد میشودکه این صورت وسیرت انسانی است واین حقیقت تمام زحمتهای انبیا واولیاء(ع) است . پس بدانیم چرا هر روز متعلق به معصومین (ص ) است!

معنی حرف (یا) در کلمه (دریا)  

در ادبیات فارسی حرفِ یا حرف انتخاب است.در ضمن اینکه عدد ابجد(ی)برابر10 است ودر کلمه ی دنیاظاهر شده که همه  انسانها در تمام ساعات عمر خود بین دوراهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند.هرکاریاعقیده ی انتخاب شده،به یک نحو مسیرزندگی وسیرت وصورت و جهتِ تمام امور مارا در رهن خود قرار داده و انسان ساکن در انتخاب خود میشود. همانطورکه پروردگار عالم در سوره ی مبارکه مدثرآیه38میفرماید:"کل نفس بما کسبت رهینة"هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده میشودومسیر صراط آخرتی ما را معین کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجه ای از بهشت یا جهنم هستیم ، مشخص میکند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود میرسد و آنجا به هیچکس ذره ای ظلم نمیشودوهر نفسی بردارنده ی بارِخود است ؛طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا"ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".

 پس انسان در دنیا دائماٌ در(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود بصورت امواج بالا و پایین میرود و دائماٌدر حرکت  است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمیتواندصاحب جایگاه شود و در ساحل خشکی قدم بگذارد. پروردگار عالم در قرآن کریم آیات زیادی درباره ی دریا بصورت های مختلف بیان فرموده است.که برای مثال چند نمونه ذکر میشود:

حضرت موسی(ع)وگنجینه عشر____ از جمله برای حضرت موسی(ع)سوره مبارکه طه ،زمانی که حضرت میخواست  متولد شود، فرعون دستور داده بود هرپسری که متولد شود را بکشند،حتی شکمهای بعضی از مادران باردار را قبل از وضع حملش باز میکردند و جنین پسر را میکشتند زیرا در خواب دیده بود که مرد بزرگوار و قدرتمندی می آید و تاج وتخت او را سرنگون میکند پس او میخواست مانع تولد آقا شود(شباهتهای زیادی به تولد حضرت مهدی(ص) دارد).بنابراین مادرحضرت موسی(ع)صورتِ حمل در بدن نداشت.خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبه ی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنراتابوتِ عهد می نامند) و فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز "پس ما فرزند را به تو برمی گردانیم".  ایشان هم اطاعت فرمود و حضرت را در جعبه نهاد وبه دریا انداخت تا به دستِ خانم آسیه(س)رسید.

نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده ، اینجا پروردگار عالم جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد و صاحب انتخاب آسیه(س) شد که گیرنده ی این انتخاب صحیح شد و به باطن ِنیّت پاک خود رسید وبندگی خالصانه پروردگارعالم را قبول کرد.زیرا او در حالیکه ملکه ی روی زمین بودو تمام نعمتهای دنیا از جمله طلا وجواهرات ووسایل عیش ونوش و... برایش فراهم بود اما بندگی خداوندِیکتا را انتخاب کرددرحالیکه در بدترین مکان ، جایی که فرمانروایش انا الله میگفت(یعنی من خدا هستم) ساکن بود.پروردگار عالم نیز عبادت وبندگی او را به بهترین وجه قبول فرمود. پس حال خوب فکرکنید که انسان چگونه به یقین میرسد.آن جعبه که حامل حضرت موسی(ع)بود تابوت عهد نام گرفت وسالها تا زندگی مبارک حضرت داوود(ع)بود،بعد از ناشکری وگناهان بندگان به امر پروردگار به عالم غیب برده شد.

حضرت موسی(ع) درزندگی مبارکش به سرزمین کربلا رسید آنجا به یک نحو بند کفشش زیرپایش رفت ومحکم به زمین افتاد.آنگاه سر بلند کرد وگفت:پروردگارا چه خطایی کرده ام؟استغفار.نداآمد یا موسی اینجا سرزمین کربلاست وباطن برایش آشکار شد.حضرت بسیار گریست ، سلام برآقا اباعبدالله الحسین (ع)ویاران وخانواده ی محترمش داد و برقاتلین وظالمین آن امام(ع)، لعن کرد و به سلامت از امتحان عشر خود بیرون آمد و شاید اتممناها بعشر راتمام کرد.درحالیکه او یک بار در وعده گاه الهی یکبار اربعین لیله واتممناهابعشر را گرفته بود.

یک نکته مهم این است که حضرت موسی(ع)با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رهاشد و ایشان پیامبر اولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است،کامل و بی نقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک یکی از بهترین زنان زمان خود بوده که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود.پس جعبه یا تابوت ،محلّ خشکی یقین است. در دنیا پروردگار عالم کشتی را برای انسانها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی ، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود،درامان بمانند.کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب می ماند.جالب توجه اینکه کلمه ی عرش یعنی  سقف چوبی،آن(عرش) هم روی آب است. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوه ی گنبد خضرایی عرش است که حضرت(ص)،صاحب عرش وصاحب کشتی نجات همه ی بندگان خداست (البته پیامبر(ص)وائمه(ع) همگی سفینه نجات هستند)

در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین میفرماید:همه معصومین(ص)همیشه در حال یقین هستند و هرگز بی راهه نمیروندپس همیشه درخشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تنزلِ انتخاب ندارندزیرا وجود مقدس معصومین(ص)خود حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحله ی تنزل این عزیزان است و ایشان انسانهای متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی می فرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت میکنند . در این دعا میفرماید " الفلک الجاریة فی اللّجج الغامرة یامن من رکبها و یغرق من ترکهاالمتقدم لهم المارق والمتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق" یعنی کشتی در دریای معرفت جاری و روان است و در اعماق دریا، هر کس بخواهد سوار میشود و هرکس سوار شد امنیت پیدا میکند و هرکس از آن جدا شود غرق میشود و هر کس از آن جلو بیفتد از دین خارج شده و هر کس عقب بیفتد نابود میشود.

حضرت نوح(ع) و گنجینه عشر _____ حضرت نوح(ع)در حالیکه عمر طولانی داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان کم بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. گاه مردم این عزیز خدا را آنقدر مجروح و مصدوم میکردندکه منجر به بیهوش شدن ایشان میشد وگاهی این بیهوشی روزهاطول میکشید،اما وقتی بهوش می آمدند دوباره شروع به دعوت مردم وانجام رسالت خویش میکردند.

پروردگار عالم 950سال عمر به ایشان داد و در آخر امر فرمود که کشتی بسازد تا امت خویش را نجات دهد. خداوند دانه ها را از بهشت به حضرت عنایت فرمود و ایشان 7 تا 7سال دانه ها را کاشت و درخت شد وچوبها را برید و جمع آوری کرد. حضرت نوح(ع)ساخت کشتی را بعد از جمع آوری چوب درختان شروع کرد، درحالیکه در روی زمین خشک و دور از آب بود. مردم گنهکار ایشان را مسخره میکردند واذیت و آزار زیاد تا جاییکه یکی از پسرانش مخالف ایشان شد.در حالیکه حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در(یا) میدید ولی مردم دیدِاو را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی حق الیقین است و محل رضای خدا و سفینه ی نجات است، هرگز در عقیده- اش تزلزل نمی آمد چرا که او پیامبر خداست ؛پیامبر اولوالعزم وسلام خدا براوست.

پس حضرت نوح(ع)کشتی را به امر پروردگارش ساخت و در زمان معین هنگامیکه خداوند علیم نشانه ای برای او قرار داد که از تنور منزلش بجای آتش آب فواره میزند"وفار التنور"  زمان نجات خود ،خانواده ویارانش و عذاب دشمنان دین است و به ایشان فرمود از هر حیوانی زوج- زوج جمع آوری کند ودر کشتی قرار دهد و یاران باوفایش را نیز سوار کشتی کند.

به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران میکرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق میشدند. حضرت همه ی خانواده اش را در کشتی سوار کرده بود بجز یک پسرش بنام کنعان که هرچه حضرت خطر عذاب را به او فرمود اما او توجهی نکرد وروی کوه بلند رفت و به پدر بزرگوارش گفت که من تکیه برکوه میکنم (قدرت کوه را از پروردگارش بیشتر میدانست!) خلاصه قدرت خدا را فراموش کرد و غرق شد. حضرت نوح(ع)فرمود پروردگارا فرموده بودی اهل مرا نجات میدهی او هم فرزند من بود،ندا آمد"لیس من اهلک"او از اهل تو نیست. ایشان در احوالات خطرناک امواج دریا به خدای مهربان توکل کرد تا جاییکه به سرزمینی رسید که کشتی به تزلزل افتاد و به شدت بدور خود می چرخید . حضرت احساس خطر کرد و توسل کرد.ندا آمد اینجا سرزمین کربلاست واحوالات عاشورا برای او نمایان شد . ایشان و اهل کشتی به اباعبدالله الحسین(ع)سلام دادندوبه دشمنان حضرت لعن دادند(یک قول صد سلام وصد لعن دادند ) آنگاه کشتی آرام گرفت و کم کم به سرزمین نجف رفت وبه امر خداوند متعال به آسمان و زمین امرشد که آبها را درخود ببلعید"یا ارض ابلعی"  آبها فروکش کردند وکشتی روی کوه جودی (که قبرمبارک امام علی(ع)است)بسلامت فرو نشست، آنجا شد دارالسلام.اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرارگرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.

حضرت نوح(ع)قسمتی از چوب کشتی را بنا به تشکراز امیرالمؤمنین علی(ع)بصورت لوحی نوشت و به نشانه ی نجات اهل کشتی در همان قسمت زیر کشتی که بصورتِ قبر کنده ی آماده ای بود قرار دادتا زمانی که امام علی(ع)به شهادت رسید،امام حسن(ع) وقتی بدن پدر بزرگوارش را در قبر نهاد ،لوح را دید وآنرا برای لحد آقا قرارداد(کتاب منتهی الآمال).

نکته _ معنی لحد: ( ل) یعنی برای و (حد) یعنی اندازه باطنی هر کس، که بدنیا می آید تا از دنیا برود چگونه و چقدر میزان جایگاهش را دریافت کند. در اصل همانطور که همه از کنز وگنج الهی ظهور وبروز داشتند و جانِ کنز همان نام مبارک احدیت، خالق یکتا بود پس هر کس حدی را از جان گنج الهی با خود دارد. حال چگونه و چطور استفاده کرده در قبر به او به نام لحد داده میشود و در واقع آسمان زندگیش بالای سرش پیدا میشود.

 اما امیرالمؤمنین علی(ع) که از نور وجودش کرسیه السموات والارض خلق شده است و کرسی زیر عرش الهی است در قبر هم همانطور که گفته شد عرش یعنی سقف چوبی،همان حد عرشی بالای سر مبارکش قرار میگیرد. یعنی ای شیعه!بدان که هرگز امام علی(ع)از مقام خود تنزل ندارد وتجافی نکرده است و او صاحب کرسیه السموات والارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. دراصل  اینجا ساحل نجات و مقام حق الیقین مؤمنین است. اینجا خشکی یقین است .هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمیشود.اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص) فرمود:"انا مدینة الجنة وعلی بابها" .اینجا جلوه ای از عدد صد وده نام مبارکش است او نگهدارنده ی حقیقت گنج چهار روی ده است و جان عشر عالم است.

در باطن حقیقت ، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع)کرسی و ملکوت هفت طبقه زمین و هفت طبقه آسمان و انچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که نوشته شد عرش روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی ،در واقع حضرت در حالیکه خود ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بودو هرگز تنزل مقام نداردالی یوم القیامت.لحد یعنی حد و اندازه برای توست. درواقع لِاَحد است (گنج برای تو)  یعنی حقیقت 13 و جایگاه رسیدن به میم وجود است و درجان 13 همان عدد (4=3+1)و تمام درس عشر و در حقیقت امتحان عاشورای عمل و نتیجه (یا)ی انتخاب در دنیا است و اینجاست که پرده برداری میشود و انسان در حقیقت عمر خود قرار میگیرد.

 

عدد ده (قسمت اول)

الحمدلله ربّ العالمین الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات والنور.

حمد و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است که خلق کرد آسمانها و زمین را و قرار داد ظلمات و نور را. حمد وستایش مخصوص اوست که گنج آفرینش خود را به محبت بی انتهایش گشود وخلایق خود را به نور معرفت خویش آشنا ساخت . حمد وستایش مخصوص پروردگار عالمیان است که خلیفه های برحق خود را برای آشنایی مردم به گنج وجودشان فرستاد که چگونه استفاده کردن از این گنج ، برای رسیدن به سعادت دنیا وآخرت و در نهایت به قرب و رضای خداوند یکتارا به همه ی انسانها آموختند. راز خلقت را پروردگار عالم برای شناخت خود و در عالم باطن به محبت خود در نهایت بی نیازی به مخلوقش متجلی ساخت و تماماً بواسطه ظهور اسرار ، خویش را در نهایت تقدّس، تسبّح، تطهّرو تنوّر معارفش را که شامل اولین خلقتش است (شاید بتوان گفت اول و آخر خلقتش است) ظاهر نمود. چون فرمود: انّی کنت کنزاً مخفیاً فاحببت و ان اعرف. این است و جز این نیست که من گنج مخفی بودم پس دوست داشتم خود را بشناسانم. گنج خلقت خود را در نهایت محبت جلوه داد. همه ی زیباییهای خلقتش را یکجا به انسان کامل اعطا فرمود و وجود مقدس انسان کامل را ظرف گنج خویش؛آینه و مرآت خود قرار داد.از احادیث قدسی است: الواحد لا یصدر الا الواحد. خداوند احد جز یک خلقت از ذات اقدسش صادر نفرمود وآن ظهورمصدریّت همه ی مخلوقاتش است.

بنابراین حدیث عشق از یک آغاز گردید ،پس عدد و حروف تواماً روح و جسم کلام شدند و انسان کامل، کلمه خدا قرار گرفت وذات اقدسش او را مرآت یعنی آینه ی تمام نمای صفات و اسماء خویش قرار داد و ایشان کُمّل اولیاء شدند.وجود مقدسشان را نور ثابت و نور تام وحتی کل نور قرار داد ، وجودهای مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین همه در سرّ وجود ، نورٌ واحد هستند( همانطور که در کتاب گنج الف توضیح داده شد سرّ الاسرا ر راز خلقت ، علمی است که او خواست تا حدودی در دنیا پرده برداری شودواز زبان وجودهای آسمانی ونورانی ائمه(ص) که خود حقیقت سرّ این خلقت هستند وخلیفه های بر حق پروردگار عالمند، به گوش عاشقان معارف برسانند).

پروردگار عالم، انسان را آینه صفات خود قرار داد تا خالق خود را بشناسند و با عبادت خالصانه، راه رسیدن به او را پیدا کنند زیرا در کلام کریمش فرمود:انا لله وانا الیه راجعون،از سوی خدا آمده اید و بسوی او باز میگردید.اما تا راه معارف را پیدا نکنید عاشق او نمیشوید،تا شیعه وپیرو مقربین درگاهش نشوید راه به او ندارید و تا علم به کتاب آسمانی نداشته باشید راه آسمانی شدن را پیدا نمیکنید. بنابراین پروردگار عالم ، خود را با اسماء و صفات ذات اقدسش معرفی میفرماید و فقط به انسان قابلیت درک و فهمیدن انوار مقدس اسمائش را عنایت کرده است. به انسان بهترین ارزشهای خلقتی مثل عقل ، فهم و شعور را عنایت فرموده و به او بصیرت ( بینایی ) ،سمع ( شنوایی)، قدرت و حیات داد، زندگی او را در دنیا مقدمه ی حیات جاودانه در آخرت قرار داد. دنیا را برایش سکوی پرواز به اعلا رفتن نها د. بنابراین انسان را درقید بندگی و حدود و ثغور احکام و تکلیف و امتحانات و ابتلائات ، ضعف و ناتوانی و خلاصه جوانی و پیری و محدوده ی عمر قرار داد تا خالص و ناخالص از هم جدا شوند و انسان به کمال انسانیت و خداگونه شدن برسد تا لیاقت انس با پروردگار خویش را داشته باشد، تا واقعاً به هدف خلقتی خود؛ خلیفه اللهی برسد.

 اراده و مشیت پروردگار عالم بر این قرارگرفت که در حقیقت خلقت در عالم حب که ساحت پاک قدّوسیت و سبّوحیت اوست ،ظهور سرّحقیقت محمدی (ص ) را از نور ذات خود تجلی نماید. این عالم که تقدس محض است در جایگاه طهارت بظهور رسیده و تمام خلقت در جان طهارت از این حقیقت که واحد است ظهور و خلق شده ، پس خداوند باریتعالی آنچه خلق کرده در مجرای قدّوسیت و سبّوحیت خود است. بنابراین انسان باید بداند که اگر بخواهد راه به عالم قرب پیدا کند فقط از مجرای سبحان و عالم تنزیه است ، پس او هم باید تنزیه شود بمعنی تطهیر. احکام الهی بالاترین منت پروردگار عالم به انسان است که با انجام تکلیف احکام و عمل به فروع دین، حقیقت اصول دین را برای خود محکم و استوار و به یقین حفظ میکند. صفات ذاتی پروردگار عالم؛ آن صفات الاهیه (7)است:1-الحی (حی )2-العلیم (علم ) 3-المرید ( اراده ) 4-القادر(قدرت) 5-المتکلم (علم کلام) 6-الجواد(جود) 7-المقسط(عدل)صحت متکلم.

چون این درس حقایق و معارف ولایت مطلق را از نظر حروف و اعداد بررسی میکند این صفات مبارک پروردگار عالم مورد نظر ماست . خداوند تبارک وتعالی گنج ذات اقدسش را از علم ذاتی خود با خلق حروف و اعداد بصورت کلمات ، اسماء و صفات ذات خود را در حقیقت نوری ظاهر و متجلی فرمود و مخلوقات خود را در غالب کلمات و معانی حروفی به اسرار ظاهر و باطن معرفی نمود. ملکوت و اسرار ملکوت عوالم و افلاک و مراتب خلقتی در هر یک از مدارهای خلقتی شکل و محتوای خود را گرفت اما برای تعریف در غالب الفاظ و حروف ، بصورت گنج مخزون و مکنون برای انسانها در شکل و صورت حروف و اعداد تدوین وتدبیر شدند. پس بقول پیامبر بزرگوارمان(ص) هر حرف، اسماء الله است و هر یک حرفی از حروف کلام خداوند عالم الغیب است که در هر زمان پروردگار عالم گنجینه ی معارف خود را بوسیله ی رسولان امین خود به مردم زمانشان به یک نحو گشوده است و آنها را دعوت به معارف خود کرده و راه شناخت و بندگی و تعالیشان را به آنها آموخته است.به برخی از آن بزرگواران،کتاب آسمانی عنایت فرموده و به انسان قابلیت آموختن کلام و نور فهمیدن ودرک کردن را عنایت فرموده است .

ما انسانهای این زمان مفتخریم که پیامبر آخرالزمان محمد مصطفی(ص) ، رسول و نبیّ ماست،چراکه ایشان سیدالمرسلین و خاتم النبیین است. وجود مقدسش نور تام و مظهر ظهور تمام گنج و خزائن پروردگار عالمست و ظرف مطهرش گیرنده ی بالاترین معجزه الهی ؛ قرآن مجید است که این کتاب آسمانی هم کلام الله است و هم کتاب الله( تمام کتابهای آسمانی پیشین فقط کتاب الله بوده اند ).خداوند سبحان در کلام کریمش(قرآن) در چندین آیه مبارکه فرموده که مردم دانشمند و پرادعا را دعوت کرد که هر کس میتواند یک سوره یا ده آیه و یا حتی یک آیه مانند قرآن بیاوردآنگاه اعجاز قرآن را رد کنند،اما همانطور که واضح است تا بحال وتا قیامت هیچ کس نتوانسته و نمیتواند، چون در کلام خالق هیچ کس نمیتواند نفوذی داشته باشدزیرا او فرمود :ما خود،قرآن را حفظ میکنیم.بنابراین ما امت آخرالزمان هم، برهمه ی امم پیامبران گذشته پیشی گرفتیم زیرا خداوند متعال انسانهای این زمان را قابل دانست که با کلام خودآنهارا راهنمایی کند.یعنی این انسانها عقل و فهم وشعورشان تا حدودی به این اعجاز بزرگ میرسد(که به وسعشان متوجه شوندودرک کنند)

حال میخواهم به حول و قدرت پروردگارمهربانم، زیباییهای گنج خلقت را ازدریافت معارف اهل بیت عصمت و طهارت(ص) وقرآن کریم از نظرحروف واعداد تا حدودی حجابش را کنار زده تا نور کلی ولایت حقیقی را بهتر بشناسیم وبا فهمیدن این عرفان شایدبه قرب ورضایت حجت حق؛مولا وصاحبمان آقاحجه ابن الحسن عسگری عجل الله تعلی فرجه الشریف برسیم ویا ذره ای باعث سرور قلب سرورمان  شویم.

درس عدد ده (10 )

همانطور که همگی واقف هستیدآنچه در عالم هستی وجود دارد به اراده و مشیّت یک خالق خلق شده و نظم و هماهنگی بدون لغزشی دارد، هیچگونه ناهماهنگی در آن وجود نداردو این خود تفکر و تعمق زیادی میخواهدکه انسان خود را بشناسد وتمام معارف اطراف خود را بفهمد وچنانچه به هیچ بودن خود رسید آنگاه پروردگار قادر متعالش را بشناسد و فقط بنده و عبد خالص او شود. زیرا او تنها عزیزی است که بی نیاز و صمدست وراه بندگی را راه سعادت و به تعالی رسیدن ما قرار داده است.همانطور که پروردگار عالم برای حروف الفبایی قرار داده که 28 حرف است، پس سیر 28 حرف تمام کلمات و معانی را در خود جای داده و همگی در کتاب آسمانی قرآن مجید وعزیزمان جمع است.

 برای اعداد هم همانطور که در کتاب الف ذکر کرده ام،آنرا به خود اختصاص داده است.عددرا به یک ذات اقدس خود یعنی احدیّت خویش آغاز فرمود و آنرا برابرحرف الف گذاشت.الف=یک (واحد) در یک واحدیّت خویش همه ی اعداد را جلوه داد و( در حرف الف، همه ی اعداد وحروف را جلوه داد)عدد یک را به خود نسبت داد ودر سوره ی مبارکه توحید فرمود:" قل هوالله احد ". بنابراین عدد از یک شروع شد و صورت عددی تا نه صورت گرفت و در عدد ده تمام آغازین و انجامین اعدادپایه گذاری و اظهار شد(10). اما در شماره گذاری ایام تا هفت عدد خوانده شد. واسرار اعداد، همه بر پایه ی سه عدد که ماقبل آن صفر است به عدد یک و دو و سه قرار گرفت و اینچنین گنج خلقت تعریف شد.پروردگار عالم با معارف اسرارگنج حروف و اعداد، کل معارف خلقت خویش را در معارف کلام خود ؛قرآن کریم قرار داد و عابد خالص خود را با شناخت نزد خویش فراخواند و همه ی نعمتهایش را در تسخیر انسان کامل که عبد خالص خدا و خلیفه ی اوست ، قرار داد(و به هر بنده اش به اندازه ی وسعش عنایت فرمود).

عدد ده ، سرّ ظهور فردانیّت به زوجیّت و از زوجیّت به وحدت وجود را عنایت فرمود.عدد ده ، خزانه دار کلّ اعداد و حروف است.. در واقع حقیقت عدد ده متعلق به عزیزان معصوم (ص) است. زیرا این بزرگواران خزانه داران و ظرف گیرنده ی کل نور و کل فیض علی الاطلاق ذات اقدس احدیّت هستند، اما وجود مقدس امام حسین(ع)که معصوم پنجم است ظهور دهنده گنج ده است وهمانطور که میدانید ایشان  ظهور دهنده  وارث همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء و معصومین(ص)در روز عاشوراست ؛روزی که همه ی دههای عالم برپا میشود.و هنگام تولد در وجود مقدسش 9ذریه معصوم بوده که با خودش  عدد ده رادارد (10=9+1)و در واقع ایشان بر پا کننده ی عاشورا و امام عاشوراییان است.   

 در حقیقت باز شدن این گنج اسراری که مربوط به همه ی انسانهای روی زمین است،فهمیدن ودرک کردن و رسیدن به مطلبش بر هر انسان مومن و معتقد به دین اسلام واجب و ضروری است.پس هر کدام از اعداد به یک منظوری در ردیف یک تا ده جایگذاری شده اند و هر کدام به یک نحو کامل کننده ی یکدیگر و ظهور دهنده ی گنج خود واعداد بعد از خود هستند،همانطور که در کتاب اسناد حروف ابجد ذکر شدکه پیامبر عظیم الشان (ص)میفرماید:اعداد،روح حروف هستند.

بنابراین اینجانب باذن سرورم؛صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میخواهم برای خوانندگان عزیز معارفی از این اسرار را با استفاده از آیات قرآن کریم بازگو و با ذکر احادیث معتبر، معارف ولایت معصومین(ص) را از نظر علم حروف واعداد بیان کنم.تا شاید بهتر بتوانیم به وظایف شیعه بودن خود نسبت به مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه ی معصومین (ص)انجام وظیفه کنیم و بنده ی خوب وخالص برای ربّ العالمین؛پروردگار مهربان خود باشیم. باشد که به رضای حجت حق و از آنجا به رضای حق برسیم.انشاالله

 صورت عوالم به ظهور عددی         

با کمک اعداد، ولایت مطلق این وجودهای مقدس را میتوانیم بهتر بشناسیم و درک کنیم. ودر پذیرش و قبول کردن قلبی به مرتبه ی عین الیقین، علم الیقین و حتی حق الیقین برسیم. اسم مبارک پروردگار یکتاکه در عالم اسماء ظهور پیدا کرد نام مبارک "احد " است. که خود در سوره مبارک توحید که بقول احادیث معتبر، شناسنامه ی ربّ العالمین است فرمود: قل هو الله احد،پیغمبرم بگو او خداوند،احد است.ظاهراًبمعنای یکی اما بی همتاست؛یکی که دو و سه و ...ندارد.کنز یا گنج احدیّت خود را بعد نام مبارکش؛اسم الله فرمودو بعد اسم مبارک صمدش را(الله الصّمد). در بسم الله الرحمن الرحیم بعد از نام مبارک الله، رحمت رحمانیت و رحیمیت خود را ظهور داد و در عالم اسماء به چهار نام مبارک ،کل اسماء خویش را متجلی ساخت. نام مبارک الله جل جلاله شانه،نام مبارک سبحان (چون باطنی جز باطن سبحان در عوالم خلق نشده )و نام مبارک تبارک که هر چه ازذات عزیزش ،برای مخلوقاتش متجلی میشود و به ظهور می آید همه مبارک و تبرک و با برکت است.اگر خوب فکر کنید مولای خود را با سجده ی شکر جانانه یاد میکنید. پس در حقیقت خلقت عددی هم با نام زیبایش احد که گنج اسرار همه ارواح حروف است یعنی اعداد ابجد ظهورپیداکرد.

معنی اسم مبارک احد ،یک است .اما عدد ابجد نام مبارک احد13 میشود(13=4+8+1)در حقیقت ، 13 هم عدد ابجد اسم مبارک احد است وهم جایگاه عددی آن،یعنی ثابت است وتغییرناپذیر و عدد اول است که جز به خودو یک به هیچ عددی قابل قسمت نیست،در ضمن اینکه قدّوسیت وسبّوحیت همه ی اعدادرا هم در گنج وجود خود ظاهر کرده چون در جایگاه عددی در 28حرف ،عدد13= جایگاه حرف (م) است که عدد ابجد(م)=40 میباشد و حقیقت 40 عدد طهارت است و اربعینی شدن همه موجودات و تربیع ظهوری آنها یعنی بهاری شدن ، سبز شدن و به نتیجه رسیدن خلقت در نهایت بی نیازی خالق که فقط صرف کمال هر مخلوقی است ،در ظاهر وباطن متجلی ساخت. کلمه اربعین یعنی بارور شدن در سیر کمال و ربیع تجلی جمال هر موجودی است به کمال ظاهری وباطنی. پس اگر در ظاهر عدد 13 ( نام مبارک احد ) ارقامش را جمع کنیم=4میشود(4=3+1 )و عدد 4 پایه ی عدد40 است و 4 ،ارکان خلقت است که پروردگار عالم درآیه255سوره مبارکه بقره در آیت الکرسی که سیدآیات قرآن است فرموده:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه ولا نوم له ما فی السموات ومافی الارض من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم مابین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء وسع کرسیه السموات و الارض ولا یؤده حفظهما و هو العلی العظیم . کرسی معنی میشود به سلطه سلطنت تام و کامل پروردگار عالم که بر همه ی مخلوقاتش تسلط کامل دارد و همه در علم و ید قدرت او مقهور هستند.

حقیقت عدد ده همان گنج 4 روی 10 است

بقول علمای علوم مختلف که عدد(4)راعددمقدس وکامل میدانند مثلا دربخش ریاضی و هندسه علمایی چون اقلیدس،  افلاطون، فیثاغورس و... . اقلیدس میفرماید:عدد 4 رمز کل 1 تا 10 را در خود نشان میدهدبطور مثال 10=4+3+2+1میشود.افلاطون ،اساس دنیا را در حقیقت عدد 4 و آنرا عدد الهی میداندزیرا در جمع عددی 10 میشود و در زبان یونانیها عدد 10 را به شکل دو خط متقاطع(×)میدانند.جالب است بدانید افلاطون هم عقیده دارد که خداوند ،جهان را بر دو خط متقاطع همان شکل (×)آفریده است و جالب تر اینکه دانشمندان علم نجوم ، دو محور برروی کره زمین متصور هستندکه یکی از آنها دایرةالبروج را مشخص میکند و دیگری استوای آسمانی است. استوای آسمانی تصویر استوای زمین بر روی آسمان است.تقاطع این دو محور،همان تقاطع اعتدالین هستند و به این علت ، افلاطون اساس دنیا را همین دو خط متقاطع میداند و از طرف دیگر عدد4 را هم عدد الهی میداند.

فیثاغورسیان نظرشان اینطور بودکه میگفتند:4 عدد الهی است. خطاب به عدد 4 داشتند که ای چهار مقدس ،توئی که شامل ریشه و منشاخلقت  جاری ابدی هستی، زیرا عدد الهی با واحد پاک و منزه شروع میشود تا به چهار مقدس برسد و از آن پس او مادر همه چیز یعنی ده مقدس خستگی ناپذیر و کلید همه ی مشکلات را بوجودمی آورد.این دعای فیثاغورسیان بود که به چهار مقدس که نماینده ی چهار عنصر آب ،آتش ،باد و خاک بود خطاب میشد.ده مقدس از جمع 4عدد مقدس بوجود می آید10=4+3+2+1 {این مفهوم قابل ذکر است که ما عرفان اعداد را از نظر اسلام و مفهوم واقعی آنرا از نظر سرّحقیقت خلقت و وجود مبارک اولیاء دین در جایگاه خلیفه ی الهی بررسی وتحقیق ومطالعه میکنیم تا به معرفت واقعی پروردگار؛خالق یکتای خود و ائمه اطهار(ص)برسیم تا در نهایت خود را به کمال بندگی و هدف خلقتمان برسانیم.انشاالله}

خلقت جسمانی انسان از 4عنصر است.هر سال 4فصل دارد.قلب انسان 4 رگ اصلی دارد.4ملک مقرّب خلق شده است.از عالم سرّ به دنیا 4 عالم ظهور دارد؛ عالم اسماء ، عالم عرشی ، عالم کرسی، عالم بیت المعمور . و از عالم دنیا به بالا 4 عالم است؛  عالم ملک ، عالم ملکوت ، عالم ذر ،عالم لاهوت . حروف به 28 عدد ظاهر شد و در حالیکه به 4 دسته تقسیم شد:حروف نورانی، حروف آبی ، حروف خاکی، حروف بادی . ستاره ها به 4 دسته تقسیم میشوند. آب و هوا به 4 دسته تقسیم شده است:سرد و خشک، گرم وکویری، سرد وکوهستانی،گرم و مرطوب. بدن انسان 4 ستون دارد(رایج است بین مردم که مثلا میگویند4ستون بدنش سالمه...). خانه خدا 4 رکن دارد . منزل هر کس4ستون وخلاصه قبرهر انسان 4گوشه دارد . عملیات ریاضی به 4 عمل اصلی انجام میشود:جمع ، منها ،ضرب،تقسیم .

پس همه ی این چهارها نشان دهنده ی حقیقت گنج الهی یعنی 10 میباشد و در اصل4روی ده ؛یعنی 14که وجود مقدس چهارده معصوم(ص)است که پروردگار عالم ،سرّ خلقتش را به گنج وجود 14 که همان پنج تن (ص) است (به دلیلی که در صفحات قبل ذکر شده است)قرار داد. ضمن اینکه اگر ارقام عدد14 را با هم جمع کنیم پنج میشود(5=4+1) پس ذره ای در عالم نمی ماند  مگر اینکه در حقیقت وجود(14)خلق شده باشد وتحت ولایت 14 معصوم(ص) قرار گرفته باشد. بنابراین سرّعدد10یکی از پررمزترین اعداد عالم بشمار می آید و کنزالله  است.چراکه  (10=4+3+2+1 )

عدد 10 در معانی علمی(صفر ویکِ ده) و اعشاری

ما میدانیم که سیستم ده دهی توسط بشر در ابتدایی ترین اعصار باستان مورد استفاده بوده است. زیرا تمامی بخشهای نجومی و هندسی و حتی زبان رمزی کشیش ها بر اساس عدد 10 ساخته شده که خود تلقی از دو اصل مذکر و مونث است . عدد 10 که عدد مقدس هستی بود ، بعنوان رازی در تعلق حلقه های درونی حفظ شده بود. این تقدس در رابطه با هر دو رقم 10یعنی واحد(مذکر) و صفر(مونث) یا دایره به آن اطلاق شده است (10 صفر واحد).

طبیعتاً سیستم ده دهی یا اعشاری در دوران ابتدایی به مثابه ی اسرار حفظ میشد زیرا رهبران ، هسته های مخفی آن را قدرتی می پنداشتندکه از بالا دریافت شده بود.

قانون اعداد به حیطه ی شانس تعلق ندارد. اعداد ، ضریبهای پر قدرتی در بکار بستن قانون الهی میباشند و به این علت هیچگونه از انواع گوناگون تاسیسات و تشکیلات بشری که در جهت افزایش منافع فردی به بهای رنج دیگران بنا شده ، درنهایت موفق نخواهد بود. عدد ده بخودی خود ظاهر نشده بلکه ، سبب و مسبب آمده اندتا عدد ده ظهور پیدا کرده است(همانطور که در درس عدد یک توضیح داده شده است).

عرفان عدد ده         

پروردگار عالم با معرفی نام مبارک احد جل جلاله  عدد را ،خود آغاز کرد.فرمود: قل هوالله احد و با معرفی خود ، عدد یک را ظهور داد.{عدد ابجد احد=13میشود که اگر ارقام 13 راباهم جمع کنیم4 میشود(4=3+1)که پایه و ارکان چهارچوب خلقت و در بردارنده ی ظهور همه ی مخلوقات به حروف واعداد آن است الی یوم القیامه} ودر واقع تمام مظاهر خود را در آئینه ی "یک" جلوه گر نمود و فرمود: انّی کنتُ کنزاًمخفیاً فاحببت و ان اُعرف. الواحد لا یصدر الا الواحد.

همانطور که فرمود: (فاحببت ) اول عالمی که خلق کرد عالم حُب بود و عدد ابجد کلمه حُب=10 است. پس با اسم زیبای احد، نمای عددیک مقوم اعداد و مقوم حروف و کنز وگنج خود را معرفی کرد که یگانگی خویش را طوری بیان فرمود که هرگز دو نمیشود. پس از گنج احدیت ، اسم مبارک واحد را در عالم حُب ظهورداد (ظهور گنجی از گنج).عدد ابجد کلمه احد=13 و عدد ابجد کلمه واحد=19 است،که هر دو باطن عدد 10وسرّظهور عدد10هستند(10=9+1).باب عدد19،سرّی است که در تمام رگها و عروق عالم بصورت جان قرآن جاری وساری است چراکه تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 است. و حروف اسماء پنج تن (ص)هم 19حرف است.فاصله ی بین 19(نام مبارک واحد) و 13(نام ذات اقدس الهی احد) 6میشود(6=13-19) وگنج خلقت در ارض(زمین)به عدد6ظاهر شده است؛ طبق آیه 4سوره مبارکه حدید(هو الذی خلق السموات و الارض فی سِتّة ایام... )  

عدد ابجد کنز برابر77 است{جمع ارقامش=14وبه عبارتی 5=4+1 است} و جایگاه عددی کنز41{5=1+4}میشودکه برابرعددابجد کلمه اُم است یعنی مادر ویا بهتر بگویم یعنی ریشه ؛ که خود کنز الله است . عدد13(احد جل جلاله)گنج وکنز همه اعداد وعدداول است. در واقع ریشه ی اعداد یا مقوم اعداد،صفر است که بصورت دایره میباشد و خود به یک معنا باطن اسم مبارک احد است که قوه و کنز ظهور کثرت خلقت میباشد.و آنگاه که خداوند متعال اراده فرمود که واحد ظهور پیدا کند، با قوت دادن صفر در (10)جلوی یکِ واحد، مقامش را به ابدیت وخاصیت و قوت و قدرت بخشید درکثرت قدرت. وپشتوانه یک را همیشه برای برگشت به وحدتش قرار داد(یک ، بصورت خط کوتاه یعنی قامت همزه است. علی(ع)فرمود:انا سرّالنقطه و سرّالخط)و قدرت مطلق خویش را دائماً به همه ی مخلوقات خود یادآوری فرمود.

پس عدد 10رابط است با اعداد ماقبل خود که یکان است و اعداد دهه های بعد از خود که زوجیت است. وقتی به حروف نوشته میشود(ده)عدد ابجدده=9میشود(9=5+4)یعنی از 9 گذشته تا ده شود. در تعریف عدد9 گفته شد که سقف اعداد تا 9 است و 9سلطان اعداد است و عالم درعدد 9 غرق است وبلوغ عددی میباشد(توضیحات بیشتر در جای خود داده میشود). اگر کلمه ده را بسیط بنویسیم (دال+ها)عدد ابجدش برابر41میشودکه 41=عدد ابجد اُم است درنتیجه عدد ده ریشه یا مادر( اُم )اعداد است. اگر ارقام عدد 41را که همان جایگاه کنز است با هم جمع کنیم(5=4+1)عدد 5 بدست می آید{5 = سرّحلقه بندگی ،سرّحقیقت خلقت،سرّحقیقت محمدی(ص)}

درواقع شاید این همه زیبایی در عدد10 برای این باشد که چون معرفت به واحد نصیب شد حالا صفرهاکه بالقوه بودند درپیشاپیش عدد ده میتوانند جلوه گری کنند واعداد را تا بینهایت بکشانند(آنگاه انسان ابدی و ازلی بودن خود درجلوه تقدس ذات اقدس الهی یعنی خلیفه الهی را به نهایت ارتقاء مقام در عالم قرب میجوید تاانشاالله برسد) البته هر قدرهم که تعداد صفرها زیاد باشد اما درنهایت درجمع ارقام به همان یکِ واحد(که ذات اقدس الهی است) میرسیم برای مثال:100000000 جمع ارقامش 1 میشود. (هر آنچه داریم ازلطف وعنایت اوست وگرنه ما همان صفریم که اگر بقوت یکِ وحدانیت نبود ،هیچ ارزشی نداشتیم).     

چهار گنج خلقت در عرفان عدد 10    

حقیقت روح 2000سال قبل از خلقت جسم ظهور پیدا کرده است. پیامبر بزرگوارمان(ص) فرمودند:اعداد روح حروف هستند. وقتی اعداد از یک تا چهار با هم جمع میشوند ،عددده حاصل میشود10=4+3+2+1 . در واقع پنج عدد(5-6-7-8-9)در بطن این چهار عدد محصور و در درجه بندی ظاهر میشوند. این چهار عدد را  اب.جد میگویند که در واقع پدر ومادر اعداد و حروف هستند.پس تمام اعداد و حروف در بطن  اب.جد  قرار می گیرند.

حال اگر یک چهار ضلعی بکشیم ودر هر گوشه اعداد1-2-3-4 را مقابل هم بنویسیم، قطرهای این چهار گوش در جمع اعداد گوشه هایش عدد 10=5+5 {10= (4+1) + (3+2) }را به ما می دهد. و در هر ضلع ،اگرعدد ابتدا وانتها ی ضلع را جمع کنیم،اعداد3و6و7و4

ظاهرمیشود{(3=2+1)،(6=4+2)،(7=3+4)،(4=1+3)}. واز جمع دو ضلع روبرو  باهم 10 حاصل میشود {(10=7+3)،(10=6+4)}                 

در اصل اعداد از یک تا هفت و حروف الف- ب- ج-د-ه-و-ز(حروفی که عدد ابجدآنها از1تا7 است) ظاهر میشوند؛اینجا عدد هفت سرّ اعداد است. زیرا با جمع عددی یک تا هفت کلّ 28 حرف ظاهر میشود (28=7+6+5+4+3+2+1 )

حال اگر عالم دوم چهار گوش را که عالم کرسی است (آیت الکرسی) به عدد 10-20-30 و 40 بنویسیم ، در جمع عددی 100میشود(100=40+30+20+10) که100=عددابجد حرف(ق) و 10×10=100میشود(اینجا تربیع عدد10 است) حال اگر مانند بالا جمع کنیم عددهای 50و60و70 را در کناره ی قطرهای چهارگوش بدست می آوریم. پس در این قسمت حروف ی- ک – ل- م- ن- س- ع (حروفی که عدد ابجد آنها از 10 تا 70 است)

اگرعالم سوم چهار گوش ( بیت المعمور) را رسم کنیم و به عدد 100و200و300و400 بنویسیم در جمع عددی 1000 میشود(1000=400+300+200+100) که کل حروف را دربردارد و به عرفان کل عدد محقق میشود.اگر مانند بالا عمل کنیم،حروف ق- ر- ش – ت- ث- خ-ذ ظاهر میشود و عدد1000=عدد ابجد حرف (غ) که حرف غ آخرین حرف از الفبای عربی است وجایگاه عددی غ=28 میشود.که اگر ارقام 28راجمع کنیم به حقیقت 10باز میگردیم(10=8+2)که جمع ارقام 10 برابریک میشود(1=0+1) یعنی همه ی کثرات به وحدت یک میرسد.

حروف( غین )برابرحروف کلمه (غنی)؛اسم مبارک پروردگار عالم است به عدد ابجد1060 وجایگاه عددی 52 که 52 = عدد ابجد کلمه حمد است .پس این نکته بسیار جالب است که عالم به عدد1000 وحرف غین ، اسم مبارک غنیِ خداوند و همینطور کلمه ی حمد  را جلوه میدهد.

در قرآن کریم خداوند سوره ی حمد را سبع مثانی یعنی7تا2تاکه 14تامیشود،میخواند(آیه 87 سوره حجر:و لقداتیناک سبعاًمن المثانی والقران العظیم)پس جان ِعدد4روی 10ظاهر میشودوکل بواطن را در خود ظاهر میکند،یعنی 14=4+10 پس14عددسرّی و برابرکلمه حجاب است و آیات حجاب در 14 آیه قرآن آمده است.و14=جایگاه عددی حرف( ن) است که عدد ابجد (ن)=50است. پروردگار عالم در سوره مبارکه ی قلم به نون قسم می فرماید(آخرین سوره مبارکه ای است که حروف مقطعه دارد وچهاردهمین حرف بدون تکراردر سوره هایی که حروف مقطعه دارند،است).

در حقیقت حرف(ن)14اسرار باطنی و14اسرارظاهری و کل حروف را در برگرفته است چنانچه حروف الفبا 2 تا14 تا یعنی 28 تا میشود.14حرف نورانی و14 حرف ظلمانی است. حروف نورانی همان حروف مقطعه قرآن هستند که مفسّران باکنارهم قراردادن این 14 حرف ، جمله ی  "علیٌ صراط حق نمسکه " راخوانده اند " علی(ع) صراط حق است پس بدان تمسک جویید ".

14حرف شمسی و 14حرف قمری است. 14حرف بانقطه و14حرف بدون نقطه است (در 14حرف نورانی مقطعه قرآن ،12 تا بدون نقطه و2حرف با نقطه است )

دقت کنید جمع ارقام 14برابر 5 میشود (5=4+1)که اقطار چهارگوش اول هم مساوی5 بودو این برمیگردد به  سرّوجودمطهر امام  حسین(ع)که ایشان محور14معصوم(ص)قرار میگیرد و از طرف خانواده ی مکرمشان پنجمین معصوم هستند و از طرف فرزندان ،حامل 9ذریه اند.پس وجودشان محوری میشود14=9+5 و5=4+1 ایشان خامس آل عبا(ص) هستند.

مفهوم جایگاه عددی در حروف الفبا

در تحقیقات به عنایات پروردگار عالم به جایگاه عددی حروف در 28 حرف دست پیدا کرده ایم .که هر حرفی به عدد ابجد 20 تا 1000 در 28 حرف  صاحب  جایگاهی است که جمع ارقام آن با جمع ارقام ابجدآن یکی میشود ودر واقع خاصیت و مقام ظهوری و معنای آن از جایگاه دریافت میشود. در چهارضلعی سه عالم فوق همانطور که ذکر شد،قطرها چه از طرف عمودی وافقی وچه از راس اضلاع همه در جمع عددی 10و100و1000میشوند.که درواقع کل وجود در ید قدرت عدد10و100و1000 است که همه به وحدت یک قدرت مطلق خداوندی اداره میشود؛پس ذره ای ازخلقت نیست که در عشر نباشد.

درجایگاه اعداد در الفبا ،اعداد از یک تا 28 میشوند ودر مقابل حروف توازن خود را نشان میدهند مثلا حرف غ = 1000 در جایگاه عددی 28 میشود.اما نکته  مهم این است که اگر ارقام 28 را جمع کنیم 10 میشود(10=8+2) این خود نمایشگر اصل عدد است که همانطور که نوشته شد از عدد یک تا 10 عدد ابجد و جایگاه عددی حروف با هم مساوی هستند. یعنی حرف الف که عدد ابجدش یک است جایگاه عددیش هم یک است . پس حروف ابجد،هوز، حطی عددابجد یک تا ده را به ترتیب دارند که با جایگاهشان مساوی است. این ده حرف و ده عدد،رمز حروف الفبا هستند و گنج عشر و تمام زیباییهای معارف را در خود جمع کرده اند بطوری که عدد ده همانطور که قبلا ذکر شد تمام زوجها وفردها و تمام جنسیتها یعنی مؤنث ومذکر رادر خود دارد وعددی بسیار کامل وجامع وعجیب است .

این اعداد یک تاده هم بصورت افقی وهم بصورت عمودی در گنج عالم بالا ظهور دارد. ازنام مبارک احدجل جلاله که کنز الله است به عددابجد13 که جایگاه عددی حرف م ظهور دارد وجمع ارقامش 4 میشود(4=3+1)و عدد 4 جمع کننده ی همه ی اعداد یک تاده شد یعنی (10=4+3+2+1)و اینجا گنج عشر و دهه ی طُهر وحقیقت اسمائی و صفاتی  وجودهای نورانی و مقدس چهارده معصوم(ص) خلق شده اند که به نام مبارک پنج تن (ص) جمع کننده اسرار کائنات و نفس واحده گردیده اند و تمام خلق از این نور مبارک خلق شده است (سوره مبارکه نساء آیه یک:"یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ونساء . . ." )

تجلی نام مبارک احد ، به نام مبارکش واحد است که این اسم نورانی مظهر کل کثرات است که به عدد ابجد19 ظاهر میشود که جمع ارقامش ده میشود (10=9+1) پس عدد گنج و کنز عشر به عوالم ظهوری کثرات را تجلی می دهند و این گنج هم همان وجود مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و گنج قرآن است که به عدد 19 حروف در ظاهر و باطن قرار میگیرند. عدد بسم الله الرحمن الرحیم ( 19 حرف ) و تعداد حروف نامهای مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین ( 19حرف ) که در درسهای بعدی بطور کاملتر توضیح داده خواهد شد . تمام گنج یک تا ده را خداوند کریم در حرف یای کلمه دنیا قرار داد و این گنج عشر و دهه طهر و وجود مقدس چهارده معصوم (ص)عالم دنیا را مزین کردند ؛ دنیا شد کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ؛

نکته:احد=13=(4=3+1)=(4+3+2+1=10

                      واحد = 19 = (9+1 = 10                  

تمام گنج در حرف یای دنیاکه ی=10 ،پس سه دهه طهر ظاهر شد که روی هم عدد 30 را در خود جمع کرده است در واقع اصل عدد یکِ خداست که همه در مجرای توحید همه ی مخلوق را بخود میخواند : انا لله و انا الیه راجعون . عدد30 رمز عدد 13گنج احدیت است زیرا:

1 – اینکه اگر یک را به حروف بنویسیم عددابجدش 30 میشود  {30=10+20  (20=ک)(10=ی)} همان منظور توحید است .

2 –  30 برابرعددابجد حرف ل است و حرف ل بتنهایی یعنی برای  ملکیت خداوند کریم و مالک بودنش را ( مالک یوم الدین ) در دنیا و آخرت در خودنشان میدهد و جالب است جایگاه عددی حرف ل= 12 است . خداوند قادر منان انسان را در تمام ساعات و دقائق عمرش در حرف 30 = ل قرار داد . چنانچه (30=یک ) یک سال برابر 12 ماه ( 12 جایگاه عددی حرف ل است )و هرماه 30 روز است و اگر ارقام عدد 12 را باهم جمع کنیم میشود 3 (3=2+1) ؛ پس هر فصل 3 ماه دارد و یک سال 4 فصل که عدد 4 برابر گنج عشر است . پس همه مخلوقات چه زمینی و چه آسمانی در حرف ل مجرای توحید غرقند و آن حمد خداوند کریم است .

3 – عدد 13 در اصل خوانده میشود سیزده به حروف، یعنی برای عالمیان بالاترین تحفه؛ سی زده شده است .  (که همان گنج سه تا اعداد یک تا ده است)

4- اگر عدد سی رابه حروف بنویسیم عددابجدش میشود 70 {70=60+10 (10=ی)(60=س)}که70 برابرعددابجد حرف ( ع ) است و برابرعددابجد نام مبارک یا مهدی (عجل الله تعالی فرجه) و برابر عددابجد احکام است . در واقع اگر کسی بخواهد بنده و عبد خالص خداوند کریم شود و به قرب او برسد باید موحد شود و راه ندارد مگر از باب طهارت و آن میسر نمیشود مگر با عمل به احکام قرآنی که در 30 جزء تدوین و مکتوب شده است .

5 – اگر بخواهیم در قرآن وارد شویم باید از ظاهر به باطن برویم یعنی از ظلمت وارد نور شویم . ظلمات ؛ حیوانیت ها و کفرها و نجاست ها و پلیدی ها است که آن با گفتن دو شهادت : اشهد ان لا اله الا الله  (جل جلاله ) و اشهد ان محمدا رسول الله ( صلوات الله علیه وآله و سلم ) از نجاست ظاهری و کفر پاک میشویم ولی شرط با طهارت رفتن به عالم آخرت شهادت سوم است ( همان اتممناها بعشر ) اشهد ان امیر المومنین علیا ولی الله (علیه السلام ) است . این شهادت را مستحب دانسته اند چنانچه علمای سنی مردم را از گفتن آن نهی میکنند اما رمز اینست که دنیا محل انتخاب است و شیعه شدن به ولایت شرط به طهارت رسیدن در محل طاهران در بهشت است پس هر کس باید خود انتخاب اتممناها بعشر را داشته باشد .

6 – سه تا دهه راخداوند به ماداده است. کتاب آسمانی قرآن در 30 جزء را آسان در دسترس ماقرار داد.اما دهه ی طُهر رانگه داشتن،یعنی عمل خالصانه ومعرفت به تمام این زیبائیها را باید خودمان برای خود،که درقیامت باب طاهران است بفرستیم. پس با این دهه اتممناهابعشر ، رسالت آمدن ما به این دنیا و به سلامت وارد شدن ما به عالم آخرت و درجایگاه قرب به عدد یک تاده عمل خالصانه مارا به اربعین عمل یعنی بهار گنج الهی می رساند.

7 – خداوند کریم درسوره مبارکه انعام آیه 160 می فرماید:"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها . . ." اگر باخودت عمل نیکو (سلامت گنج عشری که به ما داده شد)باخودت آوردی ،خداوند کریم پسِ آن 10 (اتممناهابعشر) را به ما عطا می فرماید تا ما به طهارت اربعین وارد عالم آخرت شویم.

نکته:در الفبای فارسی هم حرف اول الف وحرف آخر (ی) است که در عربی به عدد ابجد 10 خوانده میشود وگنج عشراست.  

درنتیجه اعداد یک تا ده به ما نشان میدهد که وقتی به 10 رسید اگر ارقام 10 راجمع کنیم یک میشود(1=0+1) پس ،از یکِ خدا آمده ایم و به یکِ او برمیگردیم.آنروز که آمدیم پاک وسفید و بی غلّ وغش بودیم، خوش به حال کسی که دربرگشت هم به همان حال عود کرده باشد. این سخن گهربار حضرت علی(ع)است که هر روزی که گناه نکردید عید واقعی شماست. یعنی گناه نکردن ،عود کردن به طهارت اولیه خودمان است و این عیدی بزرگ است.روز قیامت چه بخواهیم وچه نخواهیم همه به یکِ وجود خودمان با تمام کوله بار میرسیم. آنروز خودمان هستیم و حساب وکتاب که به ما عود میکند وآنروز روزمعاد است .

جالب است که عدد ابجد قیامت =551 میشود وجمع ارقامش 11 (11=1+5+5) که 11=عددابجد کلمه مبارک هو و حج است. آنجا معلوم میشوددر دنیا گرد چه چرخیده ای و نفست را قربان اَمر خداکرده ای یا امر خدا را قربان نفست کرده ای؟ در هر صورت به( هو ) میرسی. جایگاه عددی قیامت = 65 میشود که برابر عددابجدکلمه دنیا است که قیامت جایگاه تجلی زندگی دنیای ماست.

نکته قابل ذکر دیگر اینکه تمام اعداد عمر ما که کلّ کثرات ظاهری و باطنی ونفسی ومالی واولادی و . . . را درخود دارداگرباهم جمع شود وبازهم جمع شود در جواب به عدد یک رقمیِ یک تا ده برمیگردد که همان سرّ وجود است :

 سوره مبارکه الرحمن آیات 26و27 : "کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام"                                

گنج عدد 10در باطن عدد7 بوجود امیر ملک وملکوت امام علی ( ع )

همانطورکه قبلا اشاره شد پیامبر عظیم الشان اسلام ؛حضرت محمد (ص) فرمودند:کل محتوای قرآن درسوره ی مبارکه حمد قرار دارد . که شامل 7 آیه است . این آیات را سبع مثانی میگویند(طبق آیه 87سوره مبارکه حجر) . بعد حضرت می فرماید: کل سوره ی حمد در آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم است (که 19حرف است و 10=9+1 ). فقط در سوره ی مبارکه حمد،  بسم الله یک آیه محسوب میشود که این نشان دهنده ی عظمت این سوره مبارکه است.  و حضرت در  ادامه میفرمایند: کل محتوای سوره در 7حرف بسم الله  جمع میشود و کل محتوای بسم الله در حرف (ب)است{ این حرف 7صفت دارد}. مجددا میفرمایند :کل محتوای قرآن کریم در نقطه ی زیر بسم الله است و امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) نقطه زیر بسم الله است.که امام علی (ع) خود نیز فرمودند:انا نقطه تحت الباء (من نقطه زیر باء هستم) .

زیرا اوست که ارباب ملکوت 7 آسمان  و 7 زمین ، مربی ملکوت و 4ملک مقرب است که از نور مطهر او خلق شده اند که همان اعداد 10=4+3+2+1 میباشد. و عدد ابجد نام مبارکش 110 است که 100=عدد ابجد حرف قاف یعنی نگهدارنده ، و او نگهدارنده ی عدد10 میباشد. پس خوب فکر کنید تا امام خویش را بشناسید . کلام در وصف ایشان قادر به تکلم نیست ، او ناطق کلام الله است  و او نطق الله است .

به وجود ایشان ، خدای مهربانمان را می شناسیم و از این عالم سفل به مرتبه ی اعلای انسانی و بندگی خداوند سبحان میرسیم . پروردگار عالم فرمود: من اعلا هستم و از نام خود ،  نام او را علی  (ع) گذاشتم.

هر دانه ای اگر بخواهد مفلح شود و سبز شود باید یاعلی بگوید ، علی (ع) مددش دهد تا رستگار شود.

عدد 10 در کلمه ی دنیا از عالم حُب

پروردگار عالم همانطور که اراده ومشیتش قرارگرفت که خود را بشناساند ، مخلوقاتش را بدون نیاز خلق فرمود و اول عالمی که به ظهور ایجاد نمودعالم حبّ بود(عدد ابجد کلمه حب = 10 )عالمی که ظرف معرفت شد و صورت نوری گنج عالم در آن ظهور پیداکرد. بنابراین صورت نزولی آن را در عالم دنیا قرار داد. در حالیکه کلمه ی دنیا خود با 4 حرف ،حامل تمام زیبایی گنج عوالم شد و از آن زیباتر بدن جسمانی انسان کامل ، و به تبع آن تمام انسانها به وسع وجودیشان ظرف گیرنده ی کلّ عوالم وکلّ اسماء وصفات وتمام آنچه خداوند تبارک تعالی وقتی جسمیت آدم (ع)را خلق نمود فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین. به خود تبریک فرمود که بهترین صورت و بهترین زیباییهای خلقتش شد و فرمود من انسان را به صورت خودم که همان صورت اسمائی و صفاتی است خلق نمودم و او را خلیفه ی خود در زمین قرار دادم " انی جاعل فی الارض خلیفه"همانا این است و جز این نیست که من قرار دادم او را خلیفه و جانشین خودم در زمین .

کل حقیقت سرّ عدد 14یعنی گنج 4روی 10،ولایت و خلافت مطلق از جانب پروردگار عالم مخصوص به 14 معصوم(ص)است {ائمه معصومین(ص) انسانهای کاملند}و این عزیزان استثنا از همه ی خلقت هستند حتی پیامبران واوصیائشان(ع)از انوار مقدس ایشان خلق شده اند. وخداوند درباره ی این 14نور مقدس در آیه 33 سوره مبارکه احزاب میفرماید:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا" (اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم)این است و جز این نیست که من اراده کرده ام که از اهل بیت پیامبراکرم(ص)تمام پلیدیها را پاک کنم ؛پاکی که هرگزدر آن آلودگی نخواهد آمد(الی یوم القیامه). در واقع پروردگار عالم که کل ظهور و تجلیاتش را در عالم سرّ در باطن سبّوحیت و قدّوسیت ذات اقدسش متجلی فرموده بود،این حقیقت تطهیر را در جان ذره ذره های عالم با تسبیح وتهلیل وتکبیر و تنزیه ظهور داد.وفرمود: " یسبّح لله ما فی السموات و الارض"تسبیح میکنندبرای خدا تمام آسمانها وزمین وآنچه درآنهاست. وجود مقدس 14معصوم (ص)را الی یوم القیامت به طهارت اظهار فرمودیعنی ذره ای در این عالم خلق نشده مگر در باطن طهارت ، حال خواننده ی عزیز از شما می پرسم؛در این( دنیا ) که خود کلمه ی استثنایی است و حرف (ی)دنیا که برابر عدد(10) گنج الهی است و در خواندن کلمه ی دنیا کاملاٌ اظهارمیشود،آیا ذره ای وجود دارد که از بطن حقیقت ولایت جدا باشد؟

کلمه دنیا در گنج عشر

در کتاب راز دنیا بطور کامل توضیح داده ام. بر طبق درس تجوید ،نون ساکن پشت حروف یرملون باید ادغام شود.در حالیکه در کلمه ی دنیا نون ساکن پشت (ی) کاملاٌ اظهار میشود(کلمه ی دنیا از کلمات استثنا است)عدد ابجد حرف(ن)=50 و جایگاه عددیش در حروف الفبا = 14 میباشد. و یکی از اسرار حروف در مقام عددیش، جایگاه آن است زیرا با ذیقعد هر حرف ،حقیقتِ اسراری آن ظاهر میشود. عدد14 که سرّ گنج کائنات است در حقیقت باطن جایگاهی حرف (ن) است. یعنی همان گنج ِعشر، همان گنج 4روی 10 وهمان سرّعدد5 . امیدوارم خوب معنای کلمه دنیا را درک کنید. حرف (ن) یکی از سرّی ترین حروف الفبا ست زیرا پشت ِتمام حروف قرار میگیرد ؛ پشت 6حرف  اظهار میشودکه حروف حلقی هستند(ه – ء – ح-ع-غ-خ) ، پشت 6 حرفِ یرملون که قرار بگیرد ادغام میشود(ی-ر-م-ل-و-ن) ، پشت 15حرف که قرار بگیرد اخفا میشود(س-ش-ص-ض-ط-ظ-ت-ث-ف-ق-ج-ز-ک-د-ذ)و پشت ِ یک حرف (ب)که قرار گیرد قلب میشود یعنی دگرگون میشود و از حالت نون به میم تبدیل میشود(در اصطلاح میگوئیم قلب به میم میشود) .

پس اگر در دنیا نمی آمدیم به حقیقت گنج وجود و اسرار حروف عملمان نمی رسیدیم. وقتی در دنیا وارد میشویم از ثانیه ای که نطفه ی ما بسته میشود ، تمام حیات ما پشت نون ساکن دنیا قرار میگیرد و به صُوَر مختلف معنا و حیات واقعی را پیدا میکند( در هر زمان به یک نحو) ؛ در شکم مادر، در تولد و زندگی کودکی،درنوجوانی و جوانی و در بقیه عمر، عالم خود را دارد و در هر زمان صورت اصلی ِعمل زمان خود را برای ما نشان میدهد.

اما یکی دیگر از اسرار نون، شکل ظاهری منحصر به فردی است که به صورت تنوین دارد-ٌ--ٍ---ً- (به صورت دو زبر، دوزیر، دوپیش) و در تمام حروف ظاهر میشود و همان معانی و کاربردها را شامل میشود.دیگر اینکه 2مخرج کلامی دارد؛ یکی در بینی که غُنه خوانده میشود و یکی در فک پایین جایی که زبان به پشت دندانهای زیرین اصابت میکند. در واقع حروف الفبای عربی 28تاست(2 تا 14 تا=28 )پس در عالم اسرار صورت نورانی کنز الهی ، صورت باطنی نون را شامل است یعنی تنوین و در خلقت روی زمین در دنیا مخرج دهانی را شامل میشودو حامل گنج(14) یعنی 4روی 10 را در دنیا ظاهر میکند. پس تمام سرّ خلقت در یک کلمه قرار دارد و آن هم (ن و ن) است که در واقع در جایگاه حروفی میشود 14و14= 28 در همه ی مخلوقات عوالم ظاهر میشود. خانه خدا روی محلی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرف (و)میباشد چون پروردگار عالم فرمود:انّا لله و انّا الیه راجعون. حرف (و)حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل میکند. واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است (واو =13 ) پس کره   زمین عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 وحقیقت ولایت ،اسرار لایتناهی پروردگار عالم بر عالم اسفل السافلین جلوه کرد. شاید بتوان این طور تعریف کرد که انسان معمولی فاصله اش تا انسان کامل از اسفل السافلین تا لایتناها است . آن بزرگواران نور بدون ظلمت هستند وما ظلمت ونور { نور ما همان روح قدسی پروردگار عالم است ( انی نفخت فیه من روحی ) وظلمات ، جسمیت و حیوانیت ما است}.

خشکی در واقع ساحل نجات و محل به کمال رسیدن انسان و سکوی پرواز از عالم سفل به عالم اعلا علیین است . خلاصه خشکی جسم است برای آرامش روح انسانی و به کمال رساندن آن و حقیقت ذیقعد هر موجود زنده ای در این دنیاست .

کلمه دنیا با حرف( د ) شروع میشود ( د = 4 ) در ضمن اینکه کلمه دنیا 4 حرف است به معنای کامل رابع و حقیقت عشر و 4 روی 10 و طهارت 40 و تمام گنج رحمت الهی . عدد ابجد حرف د = 4 است و عدد 4 یعنی خزانه گنج الهی که از روی چهارچوب خلقتی بر 4 ستون عددی حرف ( د ) دنیا ظهور پیدا کرده یعنی گنج عشر و در واقع 4 روی 10 ظاهر شده است . عالم خلقت بر ( د ) وحدت وجود او خلق شده . حرف ( ن ) دنیا همانطور که گفته شد در جایگاه عددی حروف الفبا = 14 است یعنی همان سرّ عشر پس ولایت عددی 14 نور مقدس که منت پروردگار عالم است که بصورت جسمانی در دنیا حضور و ظهور پیدا کردند تا همه انسانهای آزاده و عاقل را در ظل گنج الهی با شیعه و پیرو شدن وجودهای مقدسشان و نیز عمل به آیات قرآن  (حقیقت 14 ) آنها را به هدف خلقت یعنی خلیفة اللهی برسانند ودر نتیجه انسانها ، بدون ظلمات حیوانی شوند ودر ضمن ازنظر حروفی وعددی به حقیقت گنج الف وجودیشان در کلمه دنیا نایل شوند و نمره یک عدد الف خود را بستانند چون انسان نسبت به همه مخلوقات ، درجه ی یک است ( اشرف مخلوقات است ) . اما به شرط امتحان عشر ؛ گذر از حرف  (ی) دنیا با گرفتن مقام مهدویت .      

امیدوارم متوجه شده باشید که حرف نون ساکن در باطن کلمه دنیا ،همان گنج 14معصوم(ص) است که ولایت مطلقشان از عالم سرّ در ارض دنیا اظهار میشود و تمام حروف خلقت از وجود ایشان به مفهوم و معنای واقعی خود میرسند. و انسانها بالاخص در جایگاه انسانی که دارای اختیارند باید  شیعه و پیرو این عزیزان شوند تا اعمالشان در قیامت با ولایت و امامت این بزرگواران ، مفهوم و معنای بهشت را دارا شود . والا جدایی از این عزیزان، جهنم است . قابل توجه که انسان از نظر زمانی و جسمانی ، از نظر عمر گرانمایه اش و خلقتی ، تمام رحمتهای واسعه ی خداوندی پشت گنج نون ساکن و ثابت دنیا، بالفطره به او میرسد .

حرف (ی) = 10 یعنی گنج عشر میباشد ، در اصل 4 روی 10 . این دهه ، دهه ی طُهراست . پس نتیجه میگیریم در کلمه دنیا ؛ ( د ) = 4 که 10 = 4 +3+2+1 پس 4روی 10 = 14 ____عدد ابجد ( ن ) = 50 و جایگاه آن = 14 برابر 10=4+3+2+1 پس 4روی 10 = 14 ___( ی ) = 10 برابر 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14 __ ( الف ) =1 = یک برابر گنج الف یعنی رسیدن به عدد واحدیت ( واحد = 19 ) است . جمع ارقام 19 برابر 10 میشود ( 10=9+1 ) یعنی 4 روی 10 = 14  . درواقع کلمه دنیا بصورت کلی کلمه که چهار حرف است و یکبار چهار حرف دنیا بصورت ( د – ن – ی – ا ) در گنج عددی حرفی هرکدام کامل و به سرّ عوالم 4 روی 10  در جمع حروفی آن ظهور دارد . پس در واقع حقیقت دنیا به 5 معنا ، 14 است ( چهار معنی تک تک حروف و یک معنی کل کلمه دنیا که 4 حرف است ) 70 = 14 × 5 که تمام دنیا لیل است زیرا عدد ابجد لیل = 70 است و همچنین عدد ابجد حرف ( ع ) = 70 و دلالت به عین ولایت حضرت علی(ع)  وحضرت فاطمه (س) و فرزندان گرامیشان دارد . لیل در دنیا یعنی شب ، عالم دنیا ظلمانی و اسفل السافلین است شاید یک دلیل ظلمانی بودنش که خاک است ( یعنی جسمیت ) این می باشد که فقط کره زمین جاذبه دارد و دنیا رنگ سیاه را به خود گرفت ( رنگ سیاه جذب کننده تمام رنگهاست ) و رنگ کامل است ، پس جذب کننده تمام نعمتهای عالم سرّ و آسمانها و زمین است که نزولات رحمت الهی را به تمام ظرفیت بصورت استعداد جذب میکند و از زمین است که تمام گنج الهی بصورت چهار فصل در سال ظاهر میشود و تمام گنجهای خاک را بصورت طبیعی از خود با رشد نمو ( یعرج فیها ) میکند و باطن آن آمدن تمام مرسلین و اوصیای الهی و کتابهای آسمانیست که در دنیا نازل میشود .

در ضمن جان طهارت به عدد پنج تن ( ص ) همان عدد 14 که برابر 40=10×4 . عدد ابجد قسم = عقل = (ر) = 200 که 200=40×5 است ، همانطور که در بالا ذکر شدحقیقت دنیابه 5معنا14 است(70=14×5) وبه عبارت دیگر میتوان گفت 200=40×5 ، که حقیقت طهارت و دهه ی طهر ظاهر شده(دنیا 4حرف است و 4 پایه 40 ) و همان 4 روی 10 ،40=10×4 .

عالم در گنج ولایت غرق است

 از مبحث بالا چند درس میگیریم :

1- وجودهای مقدس بلاواسطه رزق وحی که پاکترین و نورانی ترین روزی است ( رزقاً حسناً ) از پروردگار عالم میگیرند ( واز وجود مقدسشان که واسطه ی خلق هستند ) به تمام مخلوقین از جماد و نبات و حیوان و انسان و ... میرسانند . پس ساحت مقدس ایشان همیشه طاهرند و با زبان ساده بگویم که هرگز بدون وضو و غسل نمیشوند ، شاید بپرسید چرا ؟ زیرا این عزیزان انسان کاملند و عاری از هر نوع نجاسات حیوانی هستند ( طبق آیه 33 سوره مبارکه احزاب ؛ آیه تطهیر )

2-خداوند در آیه ی مبارکه ی آیت الکرسی میفرمایند : لا تأخذه سنه ولا نوم . یعنی هرگز خواب که هیچ ، بلکه چرتشان هم نمیرود . برای ما انسانهای معمولی خواب یکی از مبطلات وضو است زیرا ما از خود بیخود میشویم . حال که وزنه ی سنگین خلقت بوجود این عزیزان بستگی دارد آیا میشود لحظه ای چرت داشته باشند ؟ پس همه ی عالم زیرورو میشود!

3-وقتی در زیارت صبح روز جمعه ( در مفاتیح الجنان ) میخوانیم : آمنت بسرّ آل محمد علیهم السلام، یعنی چه؟ باید هر مسلمان شیعه اعلام کند ایمان دارم به خداوند متعال و ایمان آوردم به پیامبر و خانواده محترمش (ص) و ایمان آوردم به سرّ اهل بیت پیامبر (ص) .

 

4- وقتی به آقا امام زمان (عج) سلام میدهیم میگوئیم : سلام بر امام انس و جان والسلام علیک یا خلیفة الرحمن السلام علیک یا امام زمان (ع) امیدوارم خوب دقت کنید ؛ پس اوست که امام زمان است یعنی زمان، پشت ِ ولایت او روزیِ رزق میگیرد و ولایت بر انسانها و جان آنان دارد و او خلیفه برحق پروردگار عالم برما انسانها و همه ی موجودات و مخلوقات است ( بقیة الله ولی الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف )

5-در حقیقت وجود مقدس معصومین (ص) امامان مبین و قرآن ناطق ما شیعیان و کتاب آسمانی ما قرآن مجید امام صامت ، صراط مستقیم و نور هدایت از جانب پروردگار عالم برای ما هستند .خداوند در کتاب کریمش میفرمایند: لا یمسّه الا المطهرون ( آیه 79 سوره مبارکه واقعه ) بدون طهارت قرآن و همینطور ساحت مقدس معصومین(ع) را مسّ نکنید یعنی تماس نگیرید . همانطور که بدون وضو و طهارت دست زدن به آیات مبارک قرآن حرام است ، دست زدن به اسماء مبارک پروردگار عالم که تمام معصومین(ص) اسماء الله و همه آل الله هستند نیز بدون وضو و طهارت حرام است .

6- جای بسی افتخار است برای ما شیعیان که پیرو چنین رهبران و امامان پاک و معصوم هستیم که با شیعه ی واقعی شدن این عزیزان میتوانیم بنده و عبد خالص پروردگار عالم شویم ، یعنی از رضای قلب ولی زمانمان حضرت مهدی(عج) به رضای پروردگار بی همتای خود برسیم . اللهم الرزقنا .

همین جا متذکر میشوم که خداوند متعال در آیه ی آخر سوره مبارکه کهف میفرمایند : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا

پیغمبرم بگو اینست و جزاین نیست که من هم مثل شما بشر هستم اما رزق من وحی است از سوی پروردگار یکتا... .

انسانها باید بدانند که هیچگاه مرتبه مقام معظم 14معصوم(ص)را با خود مقایسه نکنند زیرا همانطور که ذکر شد این بزرگواران در مقامشان آیه تطهیر نازل شده و از ظاهر و باطن تطهیر هستندیعنی در بدن مطهرشان نجاست نیست و پروردگار عالم لباس جسمانی از جنس طهارت بر روح مطهرشان قرار داد نه مثل بدن ما که اگر ذره ای شکافته شود عین نجس خون از آن بیرون بیاید نجس است . تمام قرآن حقیقت وجود مقدس آنهاست، ایشان رزق نورانی وحی را حامل هستند ودر مقام قرب ، هرگز تنزل ندارند چون هادی انسانها در مرتبه اسفل السافلین دنیا هستند. در ضمن اینکه زوجیت آنها را مثل خود نپندارید و سخنی نگوییدکه مسئول هستید.ایشان از تمام هوسرانیها و دنیا پرستیها مبرّا هستند{مثل خانم مریم(س) که تمثیل بارز پروردگار عالم در سوره مبارکه مریم است که ایشان برگزیده و تطهیر است.فرزندش بدون پدر متولد شده و حضرت عیسی (ع)در بدو تولد پیامبر بود و کتاب وپیامبری خود را اعلام کرد:انی عبدالله اتانی الکتاب (این است و جز این نیست که من بنده ی خدا هستم  وبا خودم کتاب آسمانی آوردم) } .

 وقتی پیامبر مکرم اسلام(ص) مسجد النبی را ساخت ، مسلمانان آن زمان بخاطر اینکه سریع در خدمت ایشان حاضر شوند درهای منازلشان را در مسجد باز کردند. وحی نازل شد که پیامبرم بگو همه درهای خانه هایشان را از مسجد ببندند زیرا با نجاست نباید وارد مسجد شوند و فقط یک در ؛ آن هم درِخانه ی امیرالمؤمنین علی (ع) و فاطمه زهرا(س) باز باشد زیرا آن منزل ، محل رفت و آمد  ملائکه و نزول وحی الهی و حقیقت تطهیر است(که آن در، امروزه در مسجدالنبی (ص) باب الجنة نام دارد) و امیرالمؤمنین علی(ع) مولودکعبه،در بهترین ومقدس ترین نقطه ی روی زمین یعنی خانه ی خدا (کعبه)تولدیافته است وبرای  وجود مطهر حضرت زهرا(س) نیزاز طرف پروردگار عالمیان به پیامبر عظیم الشان (ص) امر میشود که 40روز روزه بگیر وشبها به عبادت باش تا بالاترین و بهترین عطیه ی عالم را به شما دهم یعنی خانم دو عالم ؛ فاطمه زهرا (س). درتعجبم که برخی افراد چگونه میتوانند خانواده ای که آل الله هستندرا با خود مقایسه کنندو خیلی حرفها بزنندکه باید استغفار کنند. امیدوارم بتوانم ذره ای از وظایفم را نسبت به موالی خود یعنی معصومین (ص) ادا کنم. خواهشمندم درس را خوب مطالعه کنید تا بخوبی درک کنید که این فهمیدن وظیفه ی هر مسلمان شیعه و متعهد است.

حال ببینید دنیا چه عظمت وجودی دارد و این نام پر معنا و زیبا چه گنجی را در خود نهان داشته است ! همیشه همه ی انسانها در طلب گنجی بوده اند وهستند وخواهند بود تا به آرزوهایشان برسند. اما نمیدانند که پروردگار عالم این گنج را در4ماه و ده روزگی جنینی(یعنی 4روی 10)در  وجودشان ارزانی داشته وبا ورود در دنیا به حیات دنیایی هم وارد گنج میشوند و با رسیدن به حقیقت بندگی در ظلّ تشیع برمحمد و آل محمد(ص) به این گنج واصل میشوند.پس هر کس که در دنیا زرنگ باشد یعنی اطاعت محض پروردگار عالم را انجام دهد به گنج دست پیدا میکند تا الی یوم القیامت به بالاترین و بهترین ارزشها و مقامها و تمام آرزوهایی که فکر آن هم در سر نمی گنجد می رسد؛ یعنی به قرب الی الله و به روزی نورانی ِعند ربهم یرزقون و به اذن خداوند رحمن و رحیم به جایگاهی که جز خاصان به آن راه ندارند میرسد(فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر)

تعریف عدد10 از نظر حرف( ی ) وتعریف عددی وجود مقدس امام حسین (ع)

قبل از شروع این مبحث ،به حدیثی از کتاب شرح مناقب از استاد محی الدین عربی (صفحه 208)درباره وجود مقدس امام حسین (ع) اشاره میکنم. قال الشیخ محی الدین : " و علی المتوحّد بالهمّة العلیا، المتوسّد بالشّهود و الرّضا، مرکز عالَم الوجود سرّ الواجد والموجود، شخص العرفان العَیان ، نور الله و سرّه الاتمّ، المتحقق بالکمال الاعظم نقطة دائرة الازل والابد، المتشخّص باَلِِفِ الاحد فاتحة کتاب الشّهادة والی ولایةالسّیادة الاحدیّة، الجمع الوجودی الحقیقة الکلّیة الشّهودی کهف الامامة صاحب العلامة کفیل الدّین ِ، الوارث لخصوصیّات سیّدالمرسلین، الخارج عن محیط الاَین والوجود، انسان العین لُغزالانشاء، مضمون الابداع مُذوّق الاذواق ومُشوّق الاشواق ، مطلب المحبّین و المقصد العشّاق المقدّس ،عن کلّ الشّین، ابی عبدالله الحسین الشّهیدصلوات الله وسلامه علیه ".  

حاصل ترجمه : صلوات نامیات ِ حضرت حق تعالی شانه وتحیات زاکیات ِملائکه و حاملین عرش برآن ذات پاک و گوهر تابناک باد.که در میان افراد کائنات با همّت علیای خود،متوحّد ودر مقامات قرب حق بوساده ی شهود(روی نازبالش استراحتگاه مشهوداست یعنی بالاترین مقام آرامش در پیشگاه قرب الهی) و رضا متوسد(به آرامش کامل کنایه از این که سر به بالین استراحت ابدی گذاشت)است، اوست مرکز عالم وجود(همان محوریّت که مذکورشد) و حقیقت واجد وباطن موجود است، شخص مجسّم معرفت و حقیقت آشکار ، نور حضرت کردگار ، سرّ اتمّ الهی ودارای کمال اعظم (بلوغ نه وباطن ده، که همان گنج عشر یعنی 4روی 10 وجود 14 میباشد)غیرمتناهی مرکز دایره ی ازل و ابد که در اوّلیه وجود متلبّس است به لباس تشخّص (که کفن او لباسش بود) الِفِ احد (همان الف وجود)آغاز کتاب ناسوت (یکی از اسماء دنیا) شهادت والی ولایت ملکوت، سیادت در مقام جمع الجمع وجودی(که صاحب نُه ذریه است) صدر نشین محفل احدیّت (بعنوان گنج عدد 10) در منزل الفرق شهودی حقیقت کلیه (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا) موجود بهر کثرت کهف امامت (الکهف الحصین =پناهگاهی که هرگز ویران نمیشود)صاحب علامت نگهبان (ثاراللهی) دین ،وارث مختصّات حضرت سیدالمرسلین(ص)خود رتبه ی آن ذات پاک،بالاتر از رفعت افلاک است  و بیرون از عالم زمان و خارج از فضای مکان (یعنی بهشت) و در معنی چشم بینای حقیقت هستی (عین الله) انسان (چگونه شرح این حقیقت را توانم داد؟!که لُغز یعنی معمای عالم ایجاد و یا گشاینده ی معمای کلام الهی است) و حاصل مضمون نشاه ابداع(کل حروف واعداد) ذوق بخشنده ی ذوقها(یا افراد باذوق) و بشوق آورنده ی اشواق مطلب احباب (دوستداران)و مقصد عشاق، منزه است از هرگونه نقص و شین( حرف شین صفت افشاکنندگی داردکه عدد ابجد شین=360 پس در واقع افشاکننده ی (س) است زیراعدد 300که همان عدد ابجدحرف(ش) است، افشاکننده میشود برای عدد60که برابربا عدد ابجد حرف (س)است و حرف (س) قلب قرآن است و ابا عبدالله الحسین نیز قلب کننده ی عالم از نون ساکن به میم است چون خود باب الفتوح کتاب الله است و هم با شهادتش پاک کننده گی عین نجاست حیوانیت ما انسانها را به کمال طهارت عین پاکی انسانیت عنایت فرمود.هم چون ثارالله است و قلب قرآن به نام سین است زیرا این خون ، مایع حیات ِ طیبِ انسانهاست و پیام آورنده ی همه ی زیبائیهای قرآن است . همانطور که قلب دائماٌ در خون میطپد ومرگ را به حیات ،قلب میکند اباعبدالله الحسین (ع) هم تمام عاشقان را از مرگ عمل به حیات آخرتی و رضای خدا میرساند). به نام نامی و لقب گرامی ابی عبد الله الحسین الشهید(ع) ارواحنا له الفداء. 

 منظورم از معانی حدیث شرح کامل حقیقت این درس است . امام حسین(ع)معصوم پنجم ماشیعیان است(به عدد5) و ایشان صاحب 9 است(9ذریه در بطنشان قرار گرفت) پس 14=9+5 که جمع ارقام 14 هم برابر5 میشودو از طرفی به عدد 10 به دنیا آمدند(بلوغ حیات انسانی و تولد زنده در آخرت)یک خودشان +9 ذریه در بطنشان و به معنای دیگر عدد 9روی 10 هم هستند یعنی 19که(10=9+1)میشود (19=عدد ابجد کلمه مبارک واحد) . عدد 10 به عربی ،عشر خوانده میشود وایشان خود ،در ظهر عاشورا برپاکننده ی همه عاشوراهای عالم برای تمام انسانهاست(الی یوم القیامت).جالب است که حروف کلمه عرش با عشر یکی است و ایشان است که با عدد 10 خویش ،وصل کننده ی عالم عرش به عشر ِدنیاست. یعنی عالم اعلی را به عالم سفلی تجلی داد. راه رساندنِ تمام ِگنج و سرّالاسرارذات احدیّت پروردگار عالم را به تمام انسانها و در عالم سفل(دنیا) به باب طهارت ظهور داد تا به مقام "عند ربّهم یرزقون " ( نزد پروردگار عالم روزی بگیریم) هادی و امامِ راه باشد و این هدف متعالی را محقق ساخت.

عدد ابجد کلمه عرش وعشر =570 است ، 500=عدد ابجد حرف (ث) که ملکش میکائیل (ع) ملکِ روزی است . امام حسین (ع) هم رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند. 70=عدد ابجد حرف (ع) که در قرآن کریم در هفتاد آیه مبارکه وبا هفتاد معنا ظاهر شده است. عین یعنی چشم وچشمه،که هم چشم به باطنِ انسانهای بینا داد و هم چشمه ی حیات به همه ی لب تشنگان حقیقت و طریقت.پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است وعددِ500=ث ،روزیِ رزقِ این عین است، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص میدهد. از طرفی 70= عدد ابجد کلمه (احکام) الهی است که تمام اوامر الهی بصورت امر به معروف و نهی از منکررا در خود جای داده است. در ضمن 70=عدد ابجد کلمه (لیل) نیز میباشد که دنیای سفل،لیل است و در قرآن کریم آیاتی درباره ی لیل آمده وپروردگار عالم  اهمیّت آنرا ذکر میفرماید. پس همانطور که از کلمه (عرش) برمیاید،بالاترین مقام و مرتبه ی عالم بالاست جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش میرسد بعد ،کرسی و عوالم پایینی تا در عالم دنیا و عددِ عشر(10)گیرنده ی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی)دنیا که برابر10 است . ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) وهمه ی معصومین(ص)راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی میدهدتا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون ،برسند و باقی وابدی شوند. نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی (ص) " برابر با 70 میباشد پس عشر،مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان (ص) و همیشگی است.

جایگاه عدد ی کلمه عرش  و عشر =57  است که اگر جایگاه عدد ی عرش و عشر راباهم جمع کنیم 114 میشود(114=57+57) که برابر کلّ سوره های قرآن است . سن مبارک امام حسین(ع) 57 سال است {سن مبارک امام حسن(ع) 47 سال است که برابر جایگاهِ عددی نام مبارک امام حسین(ع) میباشد و عدد ابجد وجایگاه نام مبارک امام حسن(ع) در جمع عددی 10 میشود(10=8+1+1 و10=7+3)} ، آقا امام سجاد(ع) نیز که در عاشورا حضورداشتندو نام مبارکشان علی=110 است وجمع عدد ولایی و معصومیتشان 10 میشود10=6+4 در سن 57 سالگی به شهادت رسیدند ، وجود مقدس امام باقر(ع)که در عاشورا حضورداشته و 4سال از سن مبارکش میگذشت ایشان در سال 57 هجری.ق بدنیا آمدندوطول عمر مبارکشان نیز 57 سال بود(سال114 هجری.ق  به شهادت رسیدند) . اگر ارقام 57 را باهم جمع کنیم 12 میشود12=7+5 و 12برابر جایگاه عددی حرف(ل)است که حرف (ل) مجرای توحیدست و چنانچه ارقام 12را جمع کنیم 3میشود3=2+1 وعدد 3 برابرآب است که شوینده و طاهر کننده عینِ نجاستها  به عینِ طهارت است(رجوع شود به کتابها ودروس گذشته) . پس عددِ10 که سرّ وجودی اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ص) است،شوینده ی عینِ نجاست حیوانیت ما به عینِ انسانیت است تا رستگار شویم ، زیرا در پیشگاه پروردگار سبحان فقط انسان میتواند عبادت کند و در قیامت تنها به صورت و سیرت انسانی میتوانیم وارد بهشت شویم و این میسّر نمیشود مگر به شیعه و پیرو شدن واقعی چهارده معصوم(ص).

حرف (ی) به عدد عشر درنام مبارک امام حسین(ع)

عدد ابجد و جایگاه حرف(ی)=10 است. وجود مقدس امام حسین (ع) نام مبارکش حسن (ع) است چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرمود:حسنین(ع) .یعنی دو وجود مقدس ، حسن(ع) هستند (امام دوم و امام سوم) در دستور زبان عرب هرگاه دو برادر نامشان یکی باشد در نام برادر کوچکتر یک حرف (ی) یای مصغر بین دو حرف آخراضافه میکنندتاکوچکتروبزرگترمعلوم شود{شاید یکی از اسرار اسم دنیا که استثناست(حرف ن  پشت ی اظهار میشود) اینست که دنیا با گرفتن حرف(ی) کوچکترین و پایین ترین عالم خلقتی است چنانچه خداوند درآیه 5 سوره ی مبارکه تین اشاره میفرمایدکه دنیا اسفل السافلین است}مثل نام امام حسین (ع) که درواقع همان حسن(ع) است.این ظاهر کار است ودرعرفان میگویند این حرف (ی) نشانه ی عشر وجود آقا امام حسین(ع) است .پس ایشان برپاکننده ی عاشوراست و او صاحب عشر است . همانطورکه قبلا گفته شد درواقع نام مبارک فرزندان رسول الله (ص) و حضرت علی(ع) وفاطمه زهرا(س) فقط حسن (ع) است وتا آقا امام زمان (عج)که وصی الحسن(ع)است . یعنی حضرت علی(ع)ابالحسن(ع) پدر امام حسن(ع) ، خانم فاطمه زهرا (س) حسنه(حسنیه) ، آقا رسول الله (ص) اسوه حسنه و نام مبارک امام حسین (ع) با نه ذریه اش حسن است . درنتیجه همه ی خانواده محترم پیامبر(ص) ، حسن است.

حرف (ی)به عدد عشر در کلمه دنیا __ عاشورا

گفتیم که در کلمه ی دنیا استثنائاٌ بجای اینکه حرف نون ساکن پشت حرف(ی) ادغام شود اظهار میشود ؛ در واقع باید دُیّـا خوانده میشد اماحرف (ن)کاملا اظهار شده و دنیا خوانده میشود. پس نشان میدهد که حرف (ی)که یا خوانده میشود،عشر یعنی ده بودن عمر دنیا را کاملا اظهار میکند.در حدیث مبارک آمده "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " یعنی تمام عمر دنیا عشر است و در آن عاشورای بندگان خدا برپامیشود و کل ارض زمین هم محل برپاشدن عاشورا یعنی کربلاست.

نکته: عددابجد کلمه عاشورا =578 که جمع ارقامش 20میشود20=8+7+5

و20=عددابجد حرف (ک) {خداوند کریم در اول سوره مبارکه مریم 5 حرف مقطعه را می فرماید که اول آن (ک) کاف خوانده میشود ویکی از اسماء خداوند، کافی است}وجایگاه عددی کلمه عاشورا=65 است که جمع ارقامش 11میشود(11=5+6) و 11=جایگاه عددی حرف (ک) =عددابجد حج  و هو{2=1+1و2=ب} همچنین 65=عددابجد کلمه دنیا، پس عاشورا در جایگاهش فقط دنیاست که اتفاق میفتد و برای همه ی بندگان خداست. همه باید عاشورائی باشیم واز حریم اسلام وقرآن وعقیده وایمان به خدای یکتا پشت وجود مطهر آقا امام زمان (ع) ایستاده وبا دشمنان دین وقرآن با علم ،باعمل خالصانه،با تربیت صحیح ،بانماز،باحجاب ، با اسلحه ی بندگی وخلوص تاپای جان بجنگیم.

مؤمن باید مثل مولایمان امام حسین(ع)باشد که هنگامیکه در قتلگاه سرش را بلند کرد ودید عده ای با سنگ، عده ای باتیر ونیزه  و خلاصه باکلامهای مخالف حمله کرده اند برای دفاع از دین جدش پیامبراکرم (ص) و ولایت پدرش امام علی(ع) وطهارت مادرش خانم فاطمه(س) ورضای خدای مهربان سینه ی خودرا سپر همه ی بلاها کرد و اجازه داد تا تیرها وسنگهاونیزه ها و ...براو ببارند، زیرا تا ایشان اذن نمیداد هرگز این اجسام که خود تحت ولایت آقا هستندجسارت نمیکردند زیرا همه ی این جمادات و نباتات و ملکوت میگویند:      

          ماسمیعیم وبصیریم وهشیم     باشما نامحرمان ماخاموشیم

پس اگر بخواهیم هیچگاه وسواسها وخناسها برما غالب نشوند باید پاسدار حریم حدود الهی اول در وجود خودمان وحریم قلبمان و بعددرخانواده وتا هرچه میتوانیم دراجتماع باشیم  شاید بتوانیم ارادتمان را به ساحت مقدس آقایمان ابراز کنیم. این عمل فقط در جایگاه عاشورا در دنیاست.

جالب است بدانید همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه قیامت هم 65 میشود{ 11=5+6 و11=جایگاه عددی حرف(ک) ، 2=1+1 و 2= (ب)} عاشورا قیامت صغری در دنیاست . هرکس میخواهد در قیامت روسفید باشد باید در عاشورای دنیا به درجه ی سرباز اسلام و قرآن و شیعه ی امام زمان (ص)  و مُهر مهدویت و انشاالله شهادت فی سبیل الله وزیارت لقاء الله با روسفیدی نائل شود.پس نتایج زیر حاصل میشود:

1-انسان دائماٌ در ابتلا و امتحان است.   2-انسان در سختی ها شناخته میشود.   3- جوهر انسان در زحمتها و رنجها سنجیده میشود.   4- خالص بودن هرکس در محک با ناخالصیهاست.   5- جان عدد 10 همان حقیقت 14 و 5 است که حلقه ی بندگی میشود و انسان باید در دنیا به این حلقه مزیّن شود تا در آخرت به آن برسد.   6- پروردگار عالم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می فرماید : "من جاء بالحسنه فله عشر امثالها " اگر با خود (تا قبر) عمل حسنه بیاوری من ده ، مثل (گنج) عشر را به تو پاداش میدهم.(یعنی همه ی برکات و نعمات تمام نشدنی خداوند کریم) اگر کسی عمل حسن(ع) بیاورد ،حسین(ع) نتیجه میگیرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقام آن را باهم جمع کنیم =10 میشود(10=8+1+1)پس در جان حسن(ع) حقیقت ِ 10 شکفته  شده وپایه ی 10 میباشد. عدد ابجد حسین(ع)=128 است و (11=8+2+1)که به معنای رسیدن به حج واقعی و معنای هو است(11=حج=هو)

7-در واقع پروردگار عالم به انسانهای فقیر و هیچ خود منّت نهاده که به اسم غنیّ خود ، آنها غنی شوند و به عالم باقی بروند.وقتی وعده ی عشر امثالها را می دهد یعنی کل بواطن را به او میدهد.

8-از عرش خداوند سبحان به زیر آمدیم تا دوباره به عرش با عمل صالح برسیم(در مجرای تنزیه)

9- عدد ده جایگاه ذیقعد، به یقین رسیدن و به ساحل نجات رضای خدا رسیدن است.

10-خشکی ذیقعد زیر خانه ی خدا به کربلا کشیده شده تا به هدف آفرینش خداوند باری تعالی با درجه ی قلب به میم و رسیدن به40 در جایگاه شهید با طهارت کامل جلوه کند.

11=همه ی انسانها در نتیجه ی شیعه شدن به وجود چهارده معصوم (ص) و صادق بودن در عمل به قرآن و پیروی معصومین(ص)میتوانند به کمال و سعادت دنیوی و اخروی خود برسند.

حقیقتی از گنج سوره ی فجر در خصوص لیالٍ عشر      

سوره مبارکه ی فجراز نظر ترتیب نزول دهمین سوره ایست که به قلب پیامبراکرم(ص) نازل گردیده است.پروردگار عالم در این سوره قسم یاد میکند به" لیالٍ عشر" ، قسم به شبهای دهگانه.درهر ماه قمری از 13تا 23 آن، دهه  فجر خوانده میشود و در این ده شب 3 شب  لیلة البیض  یعنی شبهای نورانی خوانده میشود؛شبِ 13 و شبِ14 وشبِ15 که قرص ماه بصورت بدر کامل در آسمان نورافشانی میکند.

اما حقیقت و سرّ قسم پروردگار عالم به عدد عشر آنهم بر شبهای عشر چه معنی میدهد؟ در ترتیب نزول دهمین سوره است یعنی چه؟ و چقدر زیباست که نهمین سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب پیامبر(ص)، سوره مبارکه ی لیل است. همانطور که گفته شد عدد 9 باطن عدد 10 بود (از جهت ترتیب نزول ؛ لیل، باطن فجراست). سوره مبارکه ی فجر 30 آیه دارد و از جهت ترتیب نوشتاری سوره 89 قرآن و مکی است .در واقع این سوره ی مبارکه حقیقت اسراری باطن عاشورای دنیاست و قسم پروردگار عالم به لیال عشر خیلی مهم است زیرا باطن ِ کلی فعلیت دنیا را تا به سلامت رسیدنش به آخرت نشان میدهد. خداوند عالم به شفع و وتر قسم میفرماید. شفع به ترازوی عمل معنا میشود که وزنه ی سنگین آن ، معصومین(ص)هستند و کفه ی دیگر عمل ناچیز ماست.لطف وفضل خدای مهربان به ما این است که فرمود :"لا یکلّف الله نفساٌ الّاوسعها" و به اندازه  وسعمان از ما عمل می خواهد. شاید اینطور بتوانیم تعبیر کنیم که وقتی می خواهیم وارد مدارج عالی بشویم از ما مدرک شناسایی می خواهند،اما می گویند که شما فتوکپی بیاور تا اگر مدارک با اصل مطابقت کرد مدارک شما قبول میشود. واقعیت انسانِ کامل است و فتوکپی ما هستیم. بزرگواران معصوم(ص)هستند که به اذن الله بندگان خدا را شفاعت می کنند و گناهان و اشتباهات آنها را به مغفرتِ الهی واصل میکنند. پس در حقیقت ما بدون معصومین(ص)نمی توانیم به رضوان الهی راه پیدا کنیم و نمی توانیم در دنیا به معارفِ بندگی پروردگارمان و به کراماتِ انسانی خودمان برسیم.

پس اول وظیفه ی ما اینست که در لیالِ عشر به حقیقت ِ میزان شدن به شفع یعنی به شفاعتِ شافعین برسیم . اما وتر، که ظاهراٌ فرد است اما حقیقتِ وتر یعنی تَری، محلی که باطن رزق ظاهری و باطنی به انسان وصل میشود.مثل جنین که در شکم مادر بوسیله ی بند ناف تغذیه میشود.اما آن قسمتِ بند ناف که به رحمِ مادر وصل میشودرا ( وتر ) میگویند و تَریِ حیات از آن قسمت به بدن جنین منتقل میشود، پس هرقدر این قسمت سالمتر باشد رزقِ بدنی به جنین بهتر میرسدتا او سالم و کامل به دنیا بیاید.در نتیجه انسان هم در رحمِ دنیا ، برای سالم رسیدن به آخرت باید به وترِ حقیقی وصل باشد و آن محلّ رزقی است که از قلب به قرآن و امام زمان (ص)تغذیه میشودهر قدر ،این تریِ حیاتِ رزقِ رحمانیت ورحیمیت کاملتر و سالمتر باشد، انسانِ مؤمن سالمتر به حیاتِ آخرت میرسد. انسان باید دائماٌ مواظبت ومراقبت در صحتِ این تریِ باطن داشته باشد و با گناه نکردن و بهتر دانستن معارف ِ وجودی این راه را همیشه بدون آفت و سالم نگهدارد.

اما حقیقتِ شفع که عدد زوج است ،10 است و حقیقتِ وتر که عدد فرد است ، 9 میباشد. جالب است که امام حسین (ع)که خودش حقیقتِ 10  است ، 9 ذریه در بطن اوست که حقیقتِ وتر ِ جریان ولایتِ معصومین (ص) بعد از خود است. پس عدد 9 که سلطان اعداد و بلوغ کامل رساندن  حقیقت وجودی انسان( برای تولد و سن تکلیف دختران) است ،کاملِ آن در وجود مقدس امام زمان(ص)میباشد که نهمین فرزند نورانی امام حسین(ع) هستند که کلّ وراثت ووصایت حُسنِ ائمه (ص) را این عزیز ،در دنیا بصورت کامل ظهور میدهد و مثل این است که جانِ رضوان الهی و هدف تمام پیامبران ماسلف به نور مقدس چهاردهمین معصوم(ص)و بدست ایشان ظهور پیدا میکند. آن روز ، روزِظهور نوراست اما نور بدون ظلمت(توضیح کامل در پایان کتاب) پس نوری که تمام ظلمات در مقابلش رفتنی و نابود ومنهدم میشوند،آن نور همان رزق وحی الهی است، همان جانِ رزقی که شجره ی طیبه بوجود پیامبر اکرم(ص) در عالم سرّ گیرنده و جذب کننده ی آن است یعنی گل وتر وجود، آنروز با نام مبارک {م- ح- م- د}(ص) وجود آقا در دنیا افشا میشود.

در زیارت عاشورا میخوانیم:"السلام علیک ایها الوتر الموتور" . جالب است بدانید که اگر عدد ده را به حروف بنویسیم میشودنه.یعنی حقیقت رسیدن به شفع و وتر ،گذشتن از باطن ده (شفع) رسیدن به بلوغ وتر (نه) میباشد. عدد ابجد شفع برابر450 است که  جمع ارقامش 9 میشود(9=0+5+4) و جایگاه عددی آن برابر جایگاه عددی قرآن یعنی 54 میشود(9=4+5). عدد ابجد وتر برابر606 که(12=6+0+6) وجایگاه عددی آن48 میشودکه برابر جایگاه عددی( فاتح) و(هشت) است (12=8+4).

پروردگارعالم در این سوره ی مبارکه عاقبت مکذبین و طاغیان اقوام گذشته را میفرماید و نکته مهم این که مخلوقات، مخصوصاٌ بندگانش را هشدار میدهد که " انّ ربّک لبالمرصاد " ( آیه 14)یعنی شما همه در تمام زمان عمرتان در تیررس نگاه و نظر ظاهری وباطنی من هستید و من به ذات قلب شما از هر نظرعالم هستم. پس ثروتمندی   وفقر را یک امتحان میداند و انجام فرائض و تکالیف را گوشزد میفرماید و برای عذاب عاصیان و نافرمانان ،سخت ترین عذاب را می شماردوبرای بهترین بندگانش دعوت نامه ی پذیرایی در بهترین ضیافتگاه خود را میفرماید"فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی "  و جالب اینکه درآیه مبارکه24 میفرمایدکه گنهکار میگوید "یقول یا لیتنی قدّمت لحیاتی" ای کاش برای زندگی(منظور در آخرت)(عبادت خالصانه و کار نیک) پیش میفرستادم. حرف (ی) در کلمه لحیاتی، حیات عشر آخرت را نشان میدهد و پروردگار عالم با حرف (ی) در کلمات فادخلی-فی-عبادی-وادخلی-جنّتی سوره ی مبارکه را تمام می فرماید(ی=10).در حالیکه این سوره 30 آیه داردوبرابرعدد ابجد حرف(ل)و (یک)میشود که در واقع مجرای توحید و مبدأ و معاد را با کلمات انّا لله و انّا الیه راجعون جلوه میدهد . پس عظمت این سوره ی مبارکه و پیام وحقایق آن بیشمار است چنانچه در هر زمانی به ابتلائات و فتنه ها،آنروز برای بندگان خدا امتحانِ عشر است.

  عدد ابجد کلمه فجر = 283  است که 13=3+8+2 و4=3+1 عددِ 4 پایه 40 و همان 4روی 10 (باب طهارت نور) است.که باب طهارت جایگاه عددی کلمه فجر40 میشودیعنی همان گنج 4روی 10 .

عدد ابجد والفجر=320 و جایگاه عددی آن = 59 میشود که برابراست با عدد ابجد نام مبارک مهدی (عج الله) تک گل همیشه بهار باغ ولایت ورسالت و نیز عالم، که حقیقت ِفجر را متجلی میسازد .که جمع ارقام 59 برابربا 14 میشود14=9+5 و 5=4+1 و همینطور جمع ارقام 320 برابر5 میشود 5=0+2+3.  عدد ده همان 4روی 10 یعنی 14 و 4 تا 10 =40 است پس حقیقت ِفجر ، دهه ی طُهر می باشد.این حقیقت ِ ظهور پر کرامت و رحمت پیامبراکرم(ص)و فرزندان گرامیش است.

عدد ده در گنج دهمین سوره مبارک قرآن ؛ سوره یونس (ع )

سوره مبارک یونس از نظر ترتیب نوشتاری در کتابت قرآن کریم بدست حکیم الحکماء امیرمؤمنان علی ( ع)  دهمین سوره از نظر نوشتاری در قرآن است که این یکی از حکمتهای پروردگار عالم است . همانطور که تا اینجای درس از عدد  ده  درسهایی را آموختیم از این سوره مبارکه و وجود پیامبر عظیم الشان حضرت یونس ( ع ) بصورت مجمل چند نکته ای را به بضاعت ضعیفم مینویسم.

همانطور که درس درباره عدد ده است و میدانید این عدد برابر حرف( ی )است وگفتیم دنیا در حرف (یا) اظهار شد و حرف (یا) :1- حرف انتخاب بود 2- صاحب گنج عشر 3- شد کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا  4- تمام دنیا قرارگرفت در(یا) ی دنیا. پس به حکمت خداوند کریم در این در(یا)ی دنیا ؛ خداوند سبحان بوسیله پیامبر بزرگوارش یونس (ع) به امت خودش و تمام انسانها درس بزرگی را آموخت که اگر هرکس بخواهد از دریای دنیا بسلامت خارج شود باید یخرجهم من الظلمات الی النور بشود . حضرت یونس (ع) در حدود 825 سال قبل از میلاد در سرزمین نینوا در کربلا اطراف کوفه ظهور کرد و هم اکنون قبر مبارکش نزدیک کوفه در کنار شط میباشد که مرقدش بنام یونس (ع) معروف است .

قوم یونس (ع) قبل از اینکه ایمان بیاورند ؛ ایشان را بسیار مورد آزار و اذیت قرار میدادند . حضرت در سن 33 سالگی مأمور به رسالت شد و 33 سال زحمت کشید که دراین مدت فقط دو نفر ایمان آوردند یکی بنام روبیل که عالِم بود و دیگری تنوخا که عابد بود ولی بیسواد . وقتی حضرت از خداوند خواست که مردم راعذاب کند پروردگار عالم در چهارشنبه روزی در نیمه ماه شوال وعده عذاب را داد .یونس (ع) تا روز عذاب صبر نکرد و خود از نینوا بیرون شد و بطرف ساحل دریا رفت ؛ ناگاه کشتی آمد و حضرت در خواست کرده وارد کشتی شد . مقداری که در وسط دریا رفتند دیدند نهنگ بزرگی دهان باز کرده و به آنها هجوم می آورد. گفتند بین ما یک نفر گنهکار است که باید قربانی شود ؛ قرعه کشیدند که بنام یونس( ع)  در آمد ؛ حضرت را به دریا انداختند که نهنگ ایشان را بلعید . از امام صادق (ع) حدیثی نقل است که ایشان فرمودند : حضرت یونس (ع) 28 روز در شکم ماهی بوده و بعضی تا 40 روز هم میفرمایند . خلاصه آقا در آنجا پشت سه ظلمت ثلاثه قرار گرفتند ؛ ظلمت دریا ، ظلمت شکم ماهی و ظلمت شب که ایشان به مناجات و انابه پرداخت . ذکر یونسیه را تلاوت میکرد(قسمتی ازآیه 87 و88 سوره مبارکه انبیا) :

 أن لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المؤمنین ، ای خدای بزرگ که جز تو هیچ معبودی نیست ، تواز هر عیب و نقص پاک و منزهی ومن از ستمگران میباشم ، پس ما دعای اورا اجابت نمودیم و اورا از غم واندوه نجات دادیم و اینچنین نجات میدهیم مؤ منین را . خداوند سبحان در سوره مبارکه صافات در آیه های 143 و 144 میفرمایند :" فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون "  واگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند . کتاب بحار ج 14 صفحات 393 الی 395

لازم به تذکر است که در روایتی آمده : " خداوند به ماهی امر فرمود که هیچ استخوانی از حضرت یونس را مشکن و هیچ پیوندی را از او قطع مکن " ناگفته نماند که زنده ماندن حضرت یونس (ع) فقط به اعجاز پروردگار عالم بوده است و نمیتوان آنرا امری طبیعی نامید . یکی از زیبائیهای سوره یونس (ع) که بعدد ده در ترتیب نوشتاری آمده است این بود که آقا در شهر نینوا بدنیا آمده ( که همان کربلاست ) ، مأموریت رسالتش هم دراین شهر بوده و دیگر اینکه در مدت 33 سال رسالتش فقط دو نفر هدایت شدند ، یکی عالِم مؤمن و دیگری عابد جاهل . وقتی حضرت خبر عذاب را به عابد جاهل داد او خوشحال شد و گفت زودتر عذاب بیاید این قوم گنهکار را عذاب کند ، اما عالِم مؤمن گفت یا یونس از خداوند بخواه آنها را هدایت کند و عذاب نشوند . وقتی نشانه های عذاب آمد یونس (ع) بطرف دریا رفت ، اما عالِم مؤمن به روی یک بلندی رفته وعده عذاب و سختی آنرا به مردم گفت و به همه فرمود بیائید توبه کنید شاید خداوند شماها را ببخشد ، خداوند کریم بعداز ناله ها و توبه ها ی آنان آنها را بخشید . یونس(ع) ترک اولی کرد ، شاید خواست زودتر نجات پیدا کند ، پس برای او که پیامبراست همه چیز عیان است و وارد شکم ماهی شد ، چهل روز دعای یونسیه را میخواند و انابه میکرد تا خداوند کریم به نهنگ امر فرمود اورا بطرف ساحل از دهانش بیرون بیندازد ، خداوند کریم بدن ضعیف اورا در ساحل با رویاندن بوته کدو که خنک است و برگهای پهن دارد پذیرائی فرمود تا یونس خوب شد و دوباره به اومأموریت داد تا به نزد قومش که یکصد هزار نفر(یابیشتر)و در نینوا بودند برود(آیات140 الی148 سوره مبارکه صافات) . این قوم تنها قومی است که با توبه به موقع ، خداوند آنها را بخشید و زندگی سالم و خوبی به آنها عطا فرمود(آیه 98 سوره مبارکه یونس:"فلو لا کانت قریة امنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس لما امنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیوة الدنیا ومتعناهم الی حین" ) .چرا باید هیچ شهر وقوم هیچ پیغمبری جز یونس(ع)دروقتیکه ایمانشان سود میبخشد ایمان نیاورند وتنها بین اقوام قوم یونس(ع)باشدکه چون ایمان بخداآوردندماعذاب ذلت رادرزندگانی دنیا ازآنها برداشتیم وتا زمان معین آنها رامتمتع و بهره مند گردانیدیم.

در واقع سوره مبارک یونس در مرتبه 10 یکی از زیبائیهایش اینست در حالیکه دنیا در حرف یا است پس عالم دنیا در(یا) است . اگر یادتان باشد از عالم بالا خداوند کریم گنج عشر را با جمع عددی 4 روی 10 آفرینش خود ظاهر فرمود . عدد 14 جایگاه حرف (ن) است . در عالم دنیا که تماما زمین آب بود یعنی غرق در(یا) بوده است ، خداوند خشکی را روی آب خلق فرمود و آن نقطه را زیر خانه خودش قرار داد . ونام آن خشکی را ارض قرار داد و تمام زمین را از آن نقطه دحو کرد یعنی کشیده فرمود . پس همانطور که میدانید طبق سوره مبارکه حدید آیه 4 خداوند تمام دنیا را در شش روز خلق کرد . پس عدد 6 برابر حرف(و) قرار گرفت و در کلمه دحو الارض کشیدگی زمین حرف(و) به واو رسید ، عدد ابجد حرف واو برابر 13 است و 13 جایگاه حرف (م) و عددابجد(م) برابر 40 است پس کره زمین در جان طهارت آب و خاک خلق شد و این خلقت هردو پایه خلقت جسمیت انسان گردید . حال 40 همان پایه 4 است زیرا اگر 3و1 عدد 13 را باهم جمع کنیم میشود 4 و عدد 4 در جمع میشد ( 10=4+3+2+1 ) ، پس 4 روی 10 اظهار کلمه نون ساکن دنیا پشت حرف ( یا ) دنیا اینگونه است که خداوند جایگاه حرف نون یعنی 14 نور مقدس معصوم(ص) را از نظر جسمی در دنیا ظاهر فرمود . عدد 14 در دنیا هم جایگاه حرف (ن) قرار گرفت پس اگر خوب دقت کنید حرف نون سرّ الاسرار گنج از عالم بالا تا سفل دنیا است بدین صورت اینجا مرتبه"قاب قوسین او ادنی"  راکه خداوندکریم پیامبر اکرم (ص)را به عالم معراج برد که دو سرِکمان قوس صعودی به قرب الهی نزدیکترین مکان است(الله اعلم).

خداوند کریم درچهاردهمین سوره ی مبارکه ای که حروف مقطعه ی بدون تکرار است؛سوره قلم به حرف نون قسم میفرماید. پس هر کس در دنیا پشت 3 (ثلاث)ظلمت قرار میگیرد(ظلمت دنیا ،ظلمت جسم، ظلمت نفس) وبه عبارتی ظلمت رحم مادر تابدنیا بیاید و دردنیا تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیداکند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت وسیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. آنگاه خداوند کریم او را پذیرایی می فرماید تا تنِ ناتوانش مثل یونس(ع)در ساحل زیر بوته ی کدوی بهشتی قرار بگیرد. جالب است بدانید که عدد ابجد کدو=30میباشد و خداوندکریم برگهای رحمت 30 جزء قرآن را بر سرما باز کرده است تا ما بتوانیم جسم ناتوان عملمان را به نورش پرورش دهیم. آنگاه خداوند مثل قوم یونس (ع) که پاک شده وبخشیده شده منتظر پیامبر بزرگوارشان بودند، خداوند کریم عملهای ناقص و ناچیز مارا بخشیده وتوفیق برگشت به حقیقت انسانی وکمال ورضوان وقرب را نصیبمان می فرماید.این امتحان سنگین عشر هر انسانی است که بدنیا می آید.پس باید در جان وجودمان فقط با خدا وخلیفه های برحقش انس بگیریم ودرظلمت دنیا دست از عبادت وبندگی نکشیم ودائما نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه از ظلمت رحم دنیا اینجا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند ،اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر میشوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر میشوند آنگاه پرده ها برایشان برداشته میشود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست. گنهکاران درلحظه ی آخر وقتی برزخ را می بینندطبق آیه99و100سوره مؤمنون شروع به التماس کردن می کنندکه ربّ ارجعونی ،مابنده ی خوب میشویم تا آنچه را ترک کردیم اصلاح کنیم! ندامی آید: (کلّا )هرگز راه برگشت نیست . بکوشیم تا درعشر امتحان به جلوه مقام یونس(ع)بعنوان پیامبر بزرگوارمان برسیم .انشاالله

آغاز جزء ده قرآن مجید در سوره مبارکه انفال   

مقام جزء ده در باطن گنج وجود مقدس امام حسین(ع) ؛ خامس آل عبا (ص)باآیه خمس شروع میشود. جزء ده در سوره مبارکه انفال بازمیشود. این سوره که درجزء 9 شروع میشود همان گنج 9 باطن ِ ده را ظاهر میکند. دیگر اینکه 19 برابرعددابجد کلمه مبارک واحد ؛نام مبارک خداوند کریم است. انفال درواقع ریشه اش ، فال است که همان حروف الفِ وجود می باشد که جان وجود گنج عشر به عدد (10=9+1 ) همان باطن چهارده معصوم(ص) . در تفسیر، انفال را مالها یا گنجهای خدادادی معنی میکنند که خداوند میفرماید : این اموال مثل معادن ، دریاها ، نفت و آنچه خداوند مال الله قرار داده است ، برای خدا و پیامبر خدا و معصومین ( ص ) است چون ولایت کبری مخصوص معصومین(ص)  در ظل ولایت مطلق پروردگار عالم است . پس خداوند کریم انفال را به هر انسانی که بدنیا می آید در بطن وجود او به ایشان داده است که همان گنج "انی نفخت فیه من روحی " است . از این گنج همه باید خوب مواظبت کنند که سرمایه و راه نجات از ظلمات نفس به حیات نورانی انسان است . البته به شرط مخلص شدن و عبد و بنده ی خالص خداوند شدن که صاحب انفال است . این بلوغ 9 وجود این سوره مبارکه و تولد در جزء 10 خیلی جالب است که اولین آیه ای که به جزء 10 وارد میشود آیه مبارکه امر به خمس دادن است .

نکته : خوب دقت کنید ! خیلی زیباست ! کسانیکه درس را خوب درک کرده اند متوجه میشوند که خداوند امتحان بندگان خودرا در چند چیز از جمله مال و نفس قرار داده است " ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه ..."(آیه  111  سوره مبارکه توبه) من بهترین مشتری هستم برای مالهای شما و نفسهای شما به قیمت بهشت یعنی رضوان الهی . پس برای هر انسان مکلف ، خداوند خمس مال قرار داد . یعنی یک روز از سال قمری را برای خود تعیین کند وسال خمسی نام گذارد و بعد مال خود را حساب کند ویک پنجم آنچه که خمس به آن تعلق میگیردرا با شرایط احکام بپردازد ( مراجعه شود به توضیح المسائل )

خمس در واقع باب طهارت مال است ، اگر تمام زندگی را شستشو کرده باشید وسائل ، لباسها و خلاصه تمام لوازم اما اگر به آن خمس تعلق بگیرد و نپرداخته باشید ، نماز باطل ، روزه باطل حتی حج هم باطل میشود زیرا بابی که طهارت عمل را تضمین میکند تا از عالم ظلمانی دنیا تمام و کمال و به فضل خداوند کریم ، بهتر به عالم بهشت منتقل شود و باب طهارت کامل رضوان را برای ما بگشاید ، رضایت دادن کامل دل به خمس دادن است .

ابتدای جزء 10 آیه 41 سوره مبارکه انفال : "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی و الیتامی والمساکین وابن السبیل ان کنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی کل شیء قدیر" 

اما خمس چیست؟ وجودمقدس امام حسین(ع)که خود حامل 9ذریه بدنیا آمد و صاحب عدد 10 وگنج عشر است وامام عاشورائیان و در حلقه انوار مقدس معصومین (ص)،پنجمین معصوم(ص) می باشد و ایشان کسی است که خامس (یعنی فاعل خمس از هر نظر) آل عبا (ص) نامیده شده است. دادن خمس مال حداقل ترین عمل برای خداوند است ، مولایمان مالش و جانش و  فرزندانش حتی نوزاد شش ماهه علی اصغرش و جوان برومند علی اکبر(ع) و تمام اقوام نورانیش و 72یار باوفایش را به قربانگاه برد و جاودانه گردید (سلام ودرود خدا به اباعبدالله الحسین(ع)و فرزندان ویارانش ولعنت خدا برقاتلان ودشمنانش الی یوم القیامت).

خواننده های عزیز!به باب طهارت خوب دقت کنید و مال انفال را در عالم بهشت و زندگی جاودانه جستجو کنید ، در رکاب امام معصوم (ص) در هر زمانی جنگیدیم انشاالله برای ما این معنی ( انفال ) را دارد . کسانی که به تبع اباعبدالله الحسین (ع) در میدان جنگ کشته شوند همان قلب به میم میشوند ( م =40 ) خونشان پاک میشود ، لباسشان پاک میشود ، نه غسل میخواهند ونه کفن ونه هیچ عملی که برای میت انجام میشود بلکه خداوند کریم در مقامشان میفرماید : " ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون " حساب نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد قرب الهی روزی میخورند . اللهم الرزقنی

اینجاست که هرکس ثروت انفال وجود خودرا به خداوند کریم بفروشد خداوند مقام آیه فوق را نصیبش میفرماید و اورا زنده جاوید و به او در قرب خود رزق حسن عنایت میفرماید . پس گنج عشرهمان انفال است. حال اگر همه به وظیفه شرعی خود عمل کنند ( که جبری در آن نبوده و اختیاری است ) واز روی خلوص ، خمس مال خودرا بدهند جامعه اسلامی از این مال زکی و نورانی میشود و فقرا بی نیاز میگردند و آرامش در همه ی خانواده ها سایه گستر میشود .

 زیارت عاشورا ( در تاثیر گنج عشر و امتحان عاشورای عمر ما )                

یکی از زیبائیها که در زندگی تمام پیامبران قبل از حضرت محمد ( ص ) وجود دارد این است که همه به نوعی باطن عاشورا را درک کردند { در کتاب امام حسین ( ع ) بقلم آقای عمادزاده } . باطن گنج عشر در واقع خانه ی خداست که وجود ظاهریش مُحاذی با تمام ستونهای عالم بالا از عوالم ملکوت ، بیت المعمور ، عالم کرسی ، عالم عرش و گنج اسماء مبارک نام احد جل جلاله و واحد سبحانه وتعالی میباشد و گنج ظهوری وجود مقدس چهارده معصوم(ص)  است . خداوند کریم با تولد مولود کعبه امام علی (ع) خیلی از حجابها را کنار زده و همانطور که در روایات از ائمه ( ص ) آمده است هنگام ظهور امام زمان (عج) آقا به دیوار کعبه تکیه میزنند و در آنجا بانگ الله اکبر میفرمایند که تمام سلول سلول عالم و تمام وجودها با ایشان هم صدا میشوند که این یکی از نشانه های ظهور است که ولایت کبری خود را افشا میکند .

پس گنج عشر در وجود ما ، همان سرمایه ای که گفته شد " انی نفخت فیه من روحی " در قلب ماست . نکته : همانطور که خداوند کریم خشکی زیر خانه خدارا اول بار روی آب خلق فرمود و بعد دحو الارض فرمود ( کلمه ارض همان حروف رضا است ) جنین در شکم مادر روی آب ، اولین نقطه خشکی بدنش قلب اوست که خلق میشود وبا طپشش حیات خود را اعلام میکند و از آنجا بقیه بدن کشیده میشود . در واقع ارض قلب محل رضای خداست و آن خانه خدای وجود ماست که در حدیث پیامبر(ص) میفرماید :" قلب المؤمن عرش الرحمن". کعبه دل قلب ماست ، اینجا محل محبت و مودت خالصانه به چهارده معصوم (ص) است . برای اینکه درعشر دنیا حدود خدا را به خوبی رعایت کنیم و از مفسده ها ، حمله شیاطین ، وسواسها و خناسها به سلامت بمانیم باید دائما پشت امام عاشورائیان ؛ امام حسین ( ع ) و در واقع تا فرزندش امام زمان(عج)  قرار بگیریم . خوب است زیارت عاشورا را که همه ائمه (ص) تاکید فرموده اند فراموش نکنید . در واقع تنها زیارتی که آخرش به سجده تمام میشود و دو رکعت نماز دارد . به قول معصومین (ص) زیارت عاشورا حدیث قدسی است که خداوند به جبرئیل امین و ایشان به پیامبر بزرگوار (ص) فرموده است و حضرت به همه فرزندان نورانیش .

 پس دائما باید به حقیقت پیرو خزانه دار عالم،امام زمانمان(عج) باشیم تاخداوند به آبروی ایشان مارا از ظلمت به نور هدایت فرماید. جالب است که قرآن کریم که 30جزء دارد ،اگر از1 تا 30 را با هم جمع کنیم 465 میشود که برابر با عددابجد کلمه مهدویت است (465=30+29+28+ . . .+3+2+1) . این مدرک مهدویت باید شامل حال ما شود تا عشر دنیای عمرمان با تائید مولایمان وبه سلامت وبا طهارت به آخرت برویم.انشاالله       

 

جدول حروف ابجد

جایگاه عددی

حروف

عدد ابجد

 

جایگاه عددی

حروف

عدد ابجد

1

ا

1

 

15

س

60

2

ب

2

 

16

ع

70

3

ج

3

 

17

ف

80

4

د

4

 

18

ص

90

5

ه

5

 

19

ق

100

6

و

6

 

20

ر

200

7

ز

7

 

21

ش

300

8

ح

8

 

22

ت

400

9

ط

9

 

23

ث

500

10

ی

10

 

24

خ

600

11

ک

20

 

25

ذ

700

12

ل

30

 

26

ض

800

13

م

40

 

27

ظ

900

14

ن

50

 

28

غ

1000

عرفان اربعین

اين درس را بحول و قوه رب العالمين مي نويسم تا حق اربعين را به وجود تك تك انسان ها به نمايش گذارم. البته وسعت ضعف و ناتواني هايم زياد است. اما به فضل او كه تمام ثانيه هاي عمر مارا به زيبائيهاي اسرار و اسماء و بركاتش و منتهايش بصورت خليفه الهي جلوه داده است و به رحمت واسعه اش لياقت تقرب و انس را به ما مخلوقات ضعيفش عنايت فرذموده است.

اربعين طي مرابت و سلوك و مراحل طي طريق حركت و تحول ظهور باطن به ظاهر انسان است . كه با شناخت كامل راه، به مقصد و منظور مي رسيم. از خداوند منان مي خواهم ، كه اين عمر كوتاه مار به سر منزل مقصود ، كه «عند ربهم يرزقون» است برساند.

خواننده عزيز، بايد بدانيم ، كه همه مخلوقات در اربهين خلق شده اند و در اربعين كمال پيدا مي كنند و در اربعين عمل به جاودانگي مي رسند.

سعي اين حقير اين است كه با شكافتن حروق و اعداد و كلمات و معاني، طي طريق اين منازل را پرده برداري كنم و ذخاير وجودي را به كمال استفاده و برداشت به شاخ و برگ و ميوه وجودمان برسانم و ما به آن هدفي كه خلق شديم.نقايص و ضعف من زياد است اميدوارم با راهنمايي و امداد غيبي مولايم اين حقير بتوانم منظور واقعي اربعين را برسانم و همگي اربعين شنويم شايد او ما را به مقصود فوق برساند.                                                                                       

پيامبر حكيم (ص) فرمودند: «من اخلص الله اربعين يوما فجر الله ينافع بيع الحكمه من قلبه علي لسانه.»

هركس چهل روز فقط براي خداوند تعالي اخلاص ورزد خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد.)

التماس دعا  

بسم الله الرحمن الرحيم

از احمد تا احد يك ميم فرق است       جهاني اندر اين يك ميم غرق است

اني درس اسرا قلب به ميم شدن همه مخلوقات براي رسيده به بندگي ، مقبول و مورد رضاي خداست.

اولين سوره مباركه قرآن سوره حمد يا فاتحه الكتاب، تمام اسرار را در خود جمع كرده است.

اين سوره مباركه كه هريك از آياتش كل اسرار است.

بسم الله سوره مباركه حمد ، كل بسم الله هاي سور قرآن را در خود جمع كرده است و خود يك آيه است و آخرش به كلمه (م) ختم مي شود.

آيه دوم الحمدلله رب العالمين است كه تمام حمدهاي پروردگار عالم درآن جمع است و آخر آيه اش به (ن) ختم مي شود، پس آيات مباركه بعضي به (م) تمام شده و بعضي به (ن)

چهار آيه مباركه (ن) است و سه آيه مباركه به (م) تمام مي شود. در ادامه درس مي آيد كه نون روح و جان ميم است. اما چرا آيه آخر به نون تمام شد«يرالمغضوب عليهم و الضالين»

خوب فكر كنيد.

 عدد ابجد كلمه اربعين 333 است. خود نمودار سه وجه حقيقت انساني است و افشا كننده سن جوانان بهشت و كمال رشد انسان بعدد ( 9=3+3+3) است و در جايگاه عددي الفبا ميشود 63 كه برابراست با كلمه احمدي(با استمداد از ايشان به احديت ذات اقدس حق وصل شويم) در حالي كه سن مبارك حضرت است.

اما تمام عمر دنيا و آخرت را طي مسير مي كند زيرا (18=3*6) منازل ظاهري و باطني است و در آخر 9=3+6 همان رسيدن به عدد 9 يعني كمال انساني است و شايد ظاهراً مهنا شود نه يعني لامجراي توحيد و اين حقيقت، جان اربعين است پس روح اربعين افشاء كننده همه قلبهاست چه در دنيا و چه در آخرت.

مثل اربعين زندگي كرم ابريشم، كه كرم بعد از چهل روز پيله زدن در خود استحاله مي شود و بعداز طي 40 روز به پروانه منقلب مي شود و كاملاً به صورت آن تغيير پيدا مي كند و زندگي زميني آن به زندگي آسماني تبديل مي شود، و اين افشاي كامل معناي اربعين است.

اربعين در ميوه انگور يا خرما، وقتي انگور يا خرما از درخت جدا مي شود اگر بلا استفاده بماند آن را در ظرف مي ريزند و بعد از 40 روز به سركه پاك تبديل مي شود كه اسيدي و ترش است.

ميوه شيرين اگر بخواهد شيريني آن حفظ شود بايد به شاخه و درخت وصل بماند و اگر به درخت خشك شود، انگور به كشمش يا مويز تبديل مي شود. عدد ابجد مويز برابر 63 است كه جايگاه كلمه اربعين است و حالاخرما، اگر از درخت جدا شود ديگر فاسد نمي شود و راي شفاي مريض مي باشد ولي اگر بي موقع از شاخه جدا شود، دو راه دارد يا فاسد مي شود يا اگر بدست مومنان بيفتد تبديلف به سركه مي شود و اگر به دست مردم فاسد بيفتد آن را شراب مي كنند و باعث فساد ديگران مي شود. پس بنده مومن سعي مي كند از شاخه ولايت و رسالت جدا نشود زيرا حرف دال از حروف جهريه است. پس اربعين عمل آثارش جهريه است، پس در آخر همان قلب شدن در ميم.     الحمدالله رب العالمين

مبحثهايي كه در اين نوشته مورد بررسي قرار گرفته است:

1- اربعين و خواص آن و مراحل اربعين در زندگي روزمره

2- اربعين و عرفان آن

3- اربعين و حقيقت آن

4- اربعين در تمام خلقت ما

5- اربعين در وجود ائمه(ص)

6- اربعين در وجود زينب(ص)

7- اربعين فاطمه زهرا(ص)و (اشكهايش)

8- تنبيه اربعين در بني اسرائيل

9- اربعين در وجود كرم ابريشم(استحاله)

10- اربعين در حروف و اعداد

11- اربعين در ربيع الاول ، ربيع الثاني، جمادي الاول و جمادي الثاني

12- اربعين خلقت حضرت آدم (ع) و نوزاد

13- اربعين بعد از دنيا رفتن

14- اربعين استحاله نجاست به كمال تطهير در وجود شتر نجاستخوار و تبديل انگور و خرما به سركه.

15- اربعين يك دانه گياه از درون خاك به بيرون خاك

16- جان كمال اربعين قلب شدن و به اعلا رفتن بدن ميته حيواني انسان، به طهارت انسان

17- رابطه ديه يا خون بهاي انسان با اربعين

18- خلاصه اربعين در بع كمال رسيدن اعمال و حاصل نتيجه عمر

19- اربعين، كيمياي طلا شدن وجودي در ظاهر و باطن دنيا و آخرت

بعد 19 حروف بسم الله الرحمن الرحيم و بعد اسمهاي پنج تن صلوات الله عليهم اجمعين

اربعين و مراحل اربعين در زندگي قبل از تولد و بعد از تولد و در وجود اولياء.

اربعين به زبان فارسي يعني عدد 40. اعداد نه تنها در زندگي مادي كه در زندگي معنوي ما نيز اهميت فراوان دارند. بقولي از روايات كه مي فرمايند اعداد در روح حروف هستند. يعني حروف بدون اعداد زنده نيستند و اثر ندارند.

بنا بر اين تمام مخلوقات در دنيا بصورت حروف معرفي مي شوند و همراه با اعداد طبقه بندي و شناسنامه هايشان كامل مي شوند و در زندگي آنها در طول زمان به عدد عمر روزي مي گيرند.زمان با ثانيه شروع مي شود و دقيقه و ساعت و روز و ماه و سال نشان دهنده آنست كه در احكام هم، اصول و فروع و تعداد ركعات و تعداد معصومين (ص) و از همه مهمتر يكتايي پروردگار عالم كه مخلوقات خود را به كثرت اعداد، آنها را ظهور مي دهد و دوباره به وحدت وجود رجعت مي دهد.

اعداد هر كدام يك مقام و منزلت و جايگاهي دارند كه در تعريف مي شود. از جمله عدد 40 مي باشد.

تخمير طينت آدم ابوالبشر (ع) در 40 روز به اتمام رسيد.

عقل آدمي در 40 سالگي به بالاترين كمال خود در سرحد استعداد هر فرد مي رسد.

حضرت موسي (ع) 40 روز به كوه طور دعوت شد تا الواح هفت گانه تورات را دريافت كند.

حضرت رسول (ص) در سن 40 سالگي به پيامبري مبعوث شدند.

قوم بني اسرائيل به دليل كفران نعمت و پرستش گوساله به سرگرداني 40 ساله محكوم شدند.

عارفان و سالكان طريق حق چله نشيني را از همين آفرينش 40 روزه حضرت آدم (ع) اقتباس كردند.

سهروردي بيان مي كند كه :« خداوند سبحان انسان را در 40 روز آفريد و هر روز صفتي به او اعطا فرمود تا در روز چهلم انوار حق در وي تجلي يابد.»

سيد مهدي بحر العلوم در زمينه جايگاه عدد 40 فرموده است:«خود به عيان ديده ام و به بيان دانسته ام، كه اين مرحله شريفه از حصوصيتهاي مراحل عدد را ، خاصيتي خاص و تاثيري مخصوص است:

1-    در ظهور استعدادها و تتميم ملكات در طي منازل و قطع مراحل.

2-    خاصيت اربعينه در ظهور فعاليت و بروز استعداد (طلب بروز دادن خاصيتهاي دروني) و حصول صفات ملكه ، امري است كه در آيات و اخبار بر آن تصريح شده است و در سلوك و خود سازي ، براي جلب فيوضات و انوار الهي چنانچه در قرآن و گفتار معصومين (ع) و سيره اولياء آمده است.

عدد اربعين داراي جايگاه ويژه و بلندي است در حقيقت عدد 40 سمبل آغازين تكامل، مظهر كمال، جلوه پختگي و اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامي و ناداني است و نخستين مرحله هوشياري مي باشد.

3-    به فلسفه عزاداري ميت بعد از 40 روز خويشاوندانش دوباره جمع مي شوند و ياد او مي كنند اين 40 روز براي او يك دوره است و براي زنده ها نوعي ديگر.»

4-    اما چهلمين روز بعد از شهادت ابا عبدالله الحسين(ع) واقعه اي است كه بايد بگوييم، همانند قرآن داراي حجاب هاي متعدد است، زيرا گذر از 40 شهر را كرده است، اربعين، خورشيد آسمان شهادت و راه منير هدايت در راه است و هرگز تمام نمي شود. بكوشيم تا بدور از تحريفات و احساساتگري هاي افراطي به آن امام راستين معرفت پيدا كنيم و اسرار ظاهر و باطن او را بشناسيم و به مدد نفس قدسي اش بر هدف انساني آن بزرگمرد، در همه دورانها رهرو راهش باشيم.(شيعه و محب واقعي)

اربعين و عرفان آن

در حروف عدد ابجد حرف (م) برابر عدد 40 است اين حرفت از حروف سر و پر معني و پر مغز حروف مي باشد. در كلام پروردگار عالم (در قرآن) و در علم تجويد ميم تنها حرفي است كه منقلب شده است زيرا روح اين حرف – حرف نون است – نون ساكن چون پشت حرف (با) قرار بگيرد، منقلب به حرف (م) مي شود سپس لباس استحاله بتن كرده و از عدد (ن=50) به (40=م) تبديل عشر مي شود، ده عدد كم مي شود و اين خود سر عشر دنياست.

حرف(ي) برابر با عدد (10) مي باشد (يا) حرف انتخاب است. انسان در عالم دنيا دائم در دوراهي انتخاب قرار دارد و همانطور كه در كتاب درس دنيا گفته شد، حرف (ي) سكوي پرتاب انسان است. با انتخاب صحيح به اعلاي عليين راه پيدا مي كند و با انتخاب غلط راه به اسفل دركات جهنم، پس حرف ميم زماني شامل حال بنده مي شود كه از عشر دنيا بسلامت گذشته باشد. بنابر اين ابا عبدالله الحسين مولاي قلبهاي عالم خود عشر وجود است و بر پا كهنننده عاشوار و او به بهترين وجه اين حقيقت را به نمايش عملي خويش گذاشت و مقام ثاراللهي را از پروردگارش دريافت نمود.(پس در آخرت فقط بايد با عدد 40 =م وارد شويم)

حال بگوييم حرف م عددش 40 و جايگاه عددي آن در حروف الفبا (13) مي باشد كه اگر (4=3+1) شود يعني عدد (4) پايه 40 است. هر كدام در حقيقت باطن و اسرار كربلا هستند. كه سر مكنونند و مخزونند. طالبان راه، تا به كربلاي وجود و زمان خويش وافق نشوند، عاشورايشان را درك نمي كنند و براي ثبت عاشواري خود مستلزم سير در اربعين عمل مي شوند و آن، 40 وادي عشق است و همانطور كه ابا عبدالله الحسين براي 4 ركن با دشمنان خدا جنگيد و انقلاب خود را بنيان گذاري كرد.

« قد اقم الصلوه و آتيت الزكات و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر.»

معني عدد 13: اين عدد برابر است با عدد ابجد كلمه احد اسم مبارك پروردگار عالم. اين اسم مبارك از اسماء اعظم پروردگار عالم و بقول معصومين صلوات اله عليهم اجمعين مكنون است و مخزون و تمام اسماء الهي به نحوي از اين گنجينه جلوه دارند و در عرصه ظهور اسماء و خلقت ممكنات اسم مبارك، واحد جلوه مي كند كه عدد ابجد اين اسم 19 مي باشد.

19 سر مكنون قرآن است از جمله حروف بسم الله الرحمن الرحيم 19 حرف است و جمع حروف اسم مبارك پنج تن صلوات الله 19 حرف است.

كل قرآن به كلام گهر بار پيامبر (ص) در بسم الله الرحمن الرحيم سوره مباركه حمد است. تمام حيوانات حلال گوشت به قول پرودگار سبحان در سوره مباركه انعام در هنگام ذبح بسم الله كشته شوند تا به مسلمانان حلال باشند پس بايد پشت 19 حروف بسم الله قرار بگيرد تا از ميت بودن به حيات انساني نائل شوند. ديگر اينكه اين مرحله سير به اعلا رفتن حيوان است در حيات دنيايي انسانها، اميدوارم متوجه منظور شده باشيد.

اما عدد 13

در 13 ماه جمادي الاول خانم فاطمه زهرا سلام الله به شهادت مي رسد.

در 13 ماه رجب المرجب مولاي متقيان امير مومنان در خانه خدا بدنيا مي آيند مادرش از ديوار شكافته شده خانه خدا وارد مي شود و در پانزده رجب حضرت از درون خانه كعبه و از همان شكاف در حالي كه9 ئوجود مقدسشان در آغوش مادر بزرگوارشان است قدم به بيرون خانه كعبه مي گذارند (به روايات علماي شيعه و سني) در هر ماه قمري از 13 تا 15 ليله البيض است.

در 13 ماه يعني شب چهاردهم قرص ماه كامل مي شود و آسمان به روشني كامل مي رسد. در وجود مقدس معصومين سلام الله يك معصوم خانم و 13 معصوم آقا هستند يعني 14=13+1. اگر بخواهيم به حروف به خوانيم عدد 13 جايگاه حرف (م) است و عدد يك برابر (الف) است آنگاه مي خوانيم عدد 13 جايگاه حرف (م ) است و عدد يك برابر (الف) است آنگاه مي خوانيم (ام=13+1) و 14=13+1 كه در جايگاه مقامي خانم ام الائمه هستند. ام ابيها و ام المومنين و 14 عدد كلمه حجاب است پس عدد 14 برابر است با جايگاه حرف (ن). حرفي كه پروردگار عالم در سوره مباركه قفلم به آن قسم مي خورد. عدد ابجدش 50 و جايگاه كلمه بهشت است عدد ابجد بهشت برابر 707 اگر جمع كنيم مي شود 5=4+1=7+7 و در جايگاه عددي بهشت در حروف الفبا مي شود حرف ن=50=21+22+7 اميدوارم به اين نوشته ها خوب دقت شود، معاني از وجود عزيز و گرامي خانم عالم است. پس عدد 13 را اگر (4=3+1) جمع شود عدد 4 برابر حرف دال است.ائمه سلام الله عليه دلائل خلقت و خود دليل حق هستند و خانم سر اين دليل پس اربعين وقتي معني خود را نشان مي دهد كه پايگاه و جايگاه آن در مرتبه ربيع بودنش و بارور شدنش و بهاري و شكوفا شدنش است. آري آقا ابا عبدالله حسين وجود مقدسش در اين عالم ظلماني احياگر هدايت همه قلبهاي آماده و با لياقتي شد كه منتظر و تشنه آب حيات واقعي هستند و آن حيات طيبه است كه بر موت غلبه مي كند و مرتبه زنده دائم را حيات طيبه طلب مي كند.

آقا در قتلگاه خود با كشته شدن خود و ريختن خونش لباس حيات طيب بر قامت خويش و تمام شيعيانش پوشانيد. او كه خود طاهر و مطهر است و تطهير كامل بوده و خواهد بود اما پيروانش را از حيوانيت به انسانيت رسانيد. كشته شدن در راه خدا به تبعيت امام خويش ابا عبدالله (ع) نه غسل مي خواهد و نه كفن. بدن و خونش و لباسش همه تطهير مي شود لباس تنش كفن او مي شود.

اينها همان قلب به ميم شدن است ، زيرا تمام جوهر وجود خود را كه نون ساكن است در قربانگاه پشت بسم الله الرحمن الرحيم يعني 19 حرف كه جانش امام شهدا است. پشت باء بسم الله (امام معصوم (ع) اذن دخول مي گيرد و عدد 10 عشر امتحان عاشوراي خود را به قبولي در دنيا مي گيرد و با عدد (40=م) به ديار باقي مي شتابد تا با صورت و سيرت و عمل انساني به پيشگاه رب خود نائل گردد.)آنگاه پروردگار عالم مي فرمايد:

«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»

قلب شدن يعني دگرگوني كامل از حالي به حال ديگر مثل جمادات (خاك) به نبات (گياه) تبديل مي شود و نبات كه به حيوان و حيوان به انسان دگرگون مي شود. و در مقام ايشان به تمام دنيائيها مي فرمايد:

«ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.» (در اين جا مرگ به حيات طيب دائم دگرگون مي شود)

نپنداريد كسانيكه كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند.

پس حقيقت چهل يا اربعين لازمه اش قتلگاه اباعبدالله الحسين بود. يا شايد سر شهادت آن كه بايد اربعين ظاهر مي شد.(قلب به ميم)

خانم زينب كبري عليها سلام بردارنده و به منزل رساننده اين رسالت سنگين هستند زيرا ايشان زينت پدري هستند كه باب 13 جايگاه ميم قلب شده را در ماه رجب از ديوار قلب زمين خانه كعبه افشا كرد. پس با لب گذاشتن بر رگهاي گلوي آقا ابا عبدالله الحسن در عصر عاشورا پيام حق را كه از خون ثاراللهي اوست به اربعين گرفت و رسانيد. او كه در كنار خورشيد ولايت علي بن الحسين (ع) امام چهارم (ع) در حركت است. عدد (4) خود دليل راه است.

اما زينب (س) در قتلگاه حرف (ميم) را كه قلب عالم وجود است به رسالت گرفت تا بعد از گذارندن 40 منزل يا وادي يا شهر دوباره به قتلگاه (م) برساند يعني طي طريق زينب سلام الله به كمال رساندن حرف (م) بود از كربلا تا كربلا و حرف (ي=10) پيام عاشورائيان بود. خيلي جالب است عدد ابجد حرف ميم برابر است با عدد 90 (عدد طاير يعني پرنده) و عدد 90 برابر است با حرف (ص)

عدد 90 زماني شامل حال بنده مي شود كه بدنش قفس باشد و جانش مرغ باغ ملكوت.

مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك            چند روزي قفسي در اين دامگه ساخته اند

حرف (ص) چشمه اي است در عالم عرش. خداوند باريتعالي در عالم معراج به پيغمبر بزرگوار فرمود:«از آب اين چشمه وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان.» صورت دنيايي عرش پروردگار عالم شد كربلا، و قتلگاه او چشمه صاد. آقا در ساعات آخر خود با خون مباركش وضو گرفت و 2 ركعت نماز عصر خود را با تمام آداب عشق به مولا ادا فرمود و در سجده گاه عشق و معرفت و بندگي و رضاي خالصانه سر بندگي به سجده فرو آورد. و هرگز سر خود را بلند نكرد تا سر را از بدن جدا كردند و آن سر در تمام چهل روز، چهل منزل و وادي بر روي نيزه در جلوي تمام كاروان قرار داشت و زنينب سلام الله كاروان را اداره مي كرد و اربعين را در نقطه شدن سرش در عالم هستي دائمي كرد.

اربعين بعد از مرگ

آيا اين همه زيبايي كافي نيست كه هر مومني از دنيا مي رود بعد از 40 روز دوباره بر سر خاك او جمع مي شوند و مرثيه مي خوانند و ياد او را زنده مي كنند، يعني هر بنده اي به اربعين خود بايد برسد. چه خوب باشد و چه بد.

اربعين در خلقت

خواجه عبدالله انصاري رحمه الله عليه ظهور چشمه هاي حكمت از دل بر زبان را اختصاس به اخلاص اربعين صباحا فرمنوده است و حوالت كمال تخمير طينت آدم عليه السلام را به اربعين صباحا كرد و از اين نوع بسيار است.

همانطور كه در اول كلام گفته شد خلقت آدم سالم الله را بيان فرموده اند در 40 روز بوده است و هر روز پروردگار اسمي از اسمائش را به ايشان عنايت فرموده است.

اربعين در تولد حضرت فاطمه زهرا(س)

در احاديث معتبر در كتاب هاي شيعه و سني نقل شده قبل از تولد خانم فاطمه زهرا سلام الله عليها، به پيغمبر بزرگوار امر شد كه از منزل خويش به منزل ام هاني برود و در آنجا 40 روز، روزه و 40 شب به عبادت برخيزد و در روز چهلم ندا آمد، كه از غذاي دنيايي افطار نفرمايند از بهشت براي ايشان طعام آمد و فرموده شد كه طعام خويش را به هيچ كس ندهند و مخصوص خود ايشان است و از آن طعام كه به قولي سيب بوده است و به قولي ديگر خرما نور زهرا سلام الله ظاهر شد.

ايشان تنها فرزند دردانه عالم است كه ولد خلف حبيب الله الاعظم (ص) است كه عطيه پروردگار عالم است كه سوره مباركه كوثر در مقامش نازل گرديد. لازم است بگويم عدد ابجد ولد برابر عدد 40 است كه خود قلب به ميم شدن حقيقت زندگي پدر و مادر در وجود فرزند يا ولد ظاهر مي شود.

جان و حقيقت 17 آن در تولد زهرا سلام الله در قبل و بعد از تولدش ظهور دارد زيرا هر كدام از فرزاندنش اربعيني هستند كه امام انسانها قرار گرفتند و منقلب كننده حيات حيواني به حيات انساني ما الي يوم القيامه و با گرفتن مولودي هر يك از اين عزيزان ما به چشمه جوشان حيات طيب آنها وصل مي شويم، چن عدد ابجد مولودي مي شود 96 برابر است با اسم مبارك الله با لام مشدد كه آن توحيدي بودن محض ايشان و خلوص و معصوميت آن عزيزان است.

بنابر اين بر هر پدر و مادر مومني آمده است، 40 روز قبل از برقراري حمل، در غذا و عبادت و راز و نياز مخصوص مواظبت كنند تا فرزند مومني نصيب پدر و مادر گردد.

بعد از انعقاد نطفه 40 روز علقه، 40 روز مضعفه و 40 روز عظام و كسون العظام مي شود تا 4 ماه و ده روز تمام شود و در اين ماه بعد از تمام شدن 130 روز، خالق هستي مي فرمايد:(130 برابر عدد ابجد كلمه سلم است)

«اني نفخت فيه من روحي.از روح خودم به اين بنده دميدم.»

وقتي بچه بدنيا مي آيد تا 40 روز نا آرام است تا بدن او به غذا و محيط عادت كند، شب و روزش را پيدا كند و تعادل خود را پيدا كند.

صاحب مرصاد العباد، عارف نجم الدين شيرازي نيز گفته است: عدد اربعين را خاصيتي است در استكمال چيزها كه اعداد ديگر را اين خاصيت نيست.

چنانچه در حديث صحيح آمده است: «ان خلق احد كم بجمع في بطن امه اربعين يوماثم يكون علقه مثل ذالك.»

زيرا در ئعدد 40 رمز انقلاب است و تغيير عالم به عالم ديگر باعث ميشود حالت اوليه ورود در عالم دوم يا حالت دوم پيد اكند پس همان تغيير نون ساكن پشت باء ورودي بابي است كه بسم الله حقيقت آن است پس به ميم وجودش منقلب مي شود تا خواص خود را بگيرد.

در عالم سر شاعر مي فرمايد:

ز احمد تا احد يك ميم فرق است                 جهاني اندر اين يك ميم غرق است

زيرا پيامبر بزرگوار در عالم آسماني نام مباركش احمد (ص) و نام مبارك زميني اش محمد(ص) پس حرف ميم در عالم زميني هم به نام مباركش اضافه شده است. انسان در پيدا كردن كمال خويش بايد به ميم آدميت برسد و اربعين كمال را طي كند.

طهارت در اربعين

يكي از بابهاي طهارت در احكام باب استبراء است.

در حيوانات در باب نجاسات داريم كه اگر حيواني نجاستخوار باشد بايد آن را استبراء كند تا به طهارت برسد. استبراء يعني طلب برائت و دودي كردن از عين نجاست از ريشه بدن تا بيرون، بنابراين در حيوان مرغ و خروس اگر نجاستخوار باشد بايد 15 روز آن حيوان را در جاي پاك ببندد يا بگذارند.

و غذاي پاك به او بدهند آنگاه گوشت و پوست و پر او پاك مي شود در غير اين صورت همه نجس است و حرام.

حيوان شتر اگر نجاستخوار باشد بايد او را 40 روز استبراء كنند شتر حيواني است به نفر شمرده مي شود و ديه انسان به مقدار 100 شتر است.

پس اعضاي بدن انسان اگر نقص پيدا كند در صورت تصادف يا تعرضات ديگر به مقدار ارزش بدني، ديه به آن تعلق مي گيرد.

امام حسين(ع) در قتلگاه شهادت خويش بدنش بقول راوي 4000 زخم برداشته بود يعني به اندازه 4000=100*40 كه خداي مهربان خونبهاي حسين را مي داند و ارزش خونش را با مدال ثار اللهي ظهور داد اما علما مي فرمايند: مسائل نماز در احكام واجبه 4000 مسئله است و آقا فرمود: اولين ستون و ركني كه برايش جنگيدم و خون خود و فرزندان و يارانم برايش ريخت ستون نماز است.

«1- قدم اقم الصلوه 2- آتيت الزكوه 3- امرت بالمعروف 4- نهيت عن المنكر.»

پس در استبراء از گناه در هر كدام اعضاي وجودي چه ظاهري و چه باطني انسان مومن بايد اربعين داشته باشد: 1- براي پاك شدن چشم از گناه 2- براي پاك شدن گوش از گناه 3- براي پاك شدن زبان 4- بار ي نماز خوان واقعي شدن و براي اول وقت خواندن نماز 5- اخلاق نيكو داشتن و خلاصه....

پيامبر حكيم (ص) فرمود:

«من اخلص الله اربعين يوما فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه.»

هر كس 40 روز فقط براي خداوند تعالي اخلاص ورزد خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد.

مخصوصاً استبراء قلبي كه خانه قلب فقط جاي محبت پروردگار عالم است و بيت الله وجود هر انسان مومن است. آنجا بايد از وجود اغيار كاملاً پاك شود و باب آن مهر شود كه هزگز شيطان ها و وسواس ها به آنجا راه نداشته باشند و آن ميسر نمي شود الا با طهارت پيدا كردن و با چله نشيني.

امام حسين (ع) در دعاي شعبانيه اشك ميريزد و استغاثه مي فرمايند به پرودگار عالم:

«اللهي هب كمال الا نقطاع اليك و انز ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعزقد سك.»

خدايا مرا نقطاع كامل به سوي خود عطا فرما و ديده هاي دل ما را بنوري كه به آن نور، ترا مشاهده كند روشن ساز، تا آنكه ديده بصيرت ما حجابهاي تو را بدرد و بنور عظمت واصل گردد و جان هاي ما را به مقام قدس عزتت بپيوند.

حضرت موسي (ع) در دعوت وادي طور، از اول شوال تشريق بردند تا روز 10 ذيقعده.

در آغاز به 30 روز دعوت شده بود، بعد پرودگار عالم فرمود:« و اتممناها به عشر» ده روز ديگر اضافه شد تا اربعين كامل شد. اما به كلام اللهي اربعين ليله. موسي (ع) الواح هفتگانه خود را يعني تورات را تحويل گرفت و در وادي عشق به زيارت محبوب تمنا كرد، عشق در او به فوران آمد. اما از يار- لن تراني- شنيد يعني هرگز راه ندارد كه با چشم سر مرا در اين دنيا و آن دنيا بصورت حسي ببيني و نه تنها تو بلكه هيچ كس، اما با قلب با او مي تواني مانوس شوي.

امام حسين(ع) از ماه ذيقعده از مدينه (منزل خويش ) را شروه كرد و بعد از طي 40 منزل، در اول ماه ذيحجه در نزد خانه خدا رسيد. روز نهم يا شب دهم ذيحجه حركت كرد تا در دوم ماه محرم به كربلا رسيد اما به روز عاشوار يك چهل ديگر از شروع اول ذيحجه تا 10 محرم به قربانگاه و به وصل يا حج واقعي رسيد و از عصر عاشوار سر مبارك ايشان همراه كاروان با سالاري زينب سلام الله تا روز اربعين بود يعني از چهل وادي گذشت و دوباره به كربلا رسيد.

با توصيفي كه از حقيقت اربعين شد، بايد متذكر شوم هر كدام از اربعينها، نتيجه قلب شدن و حياتي شدن را گويا مي شود و تا آخرين آن كه به چشمه پر فيض صاد وجود و آب زندگي حيات طيب بدست ساقي لب تشنگان رسيد و فوران كرد.

با توصيفي كه از حقيقت اربعين شد، بايد متذكر شوم هر كدام از اربعينها، نتيجه قلب شدن و حياتي شدن را گويا مي شود و تا آخرين آن كه به چشمه پر فيض صاد وجود و آب زندگي حيات طيب بدست ساقي لب تشنگان رسيد و فوران كرد.

امروز هم در كنار تربت پاك آقا ابوالفضل عباس (ع) آب مي جوشد و هر كس تبركي از آن برمي دارد تا تشنگان حقيقي اين دنيا و آن دنيا حيات گرفته و سيراب شوند.

و اوست كه با جريان حقيقت اين چشمه بين الحرمين دلهاي عاشقان را ، بين محبوبهايشان باز مي كند، وصل قلبي مي فرمايد و در جان حيات بخش آب جوشان چشمه صاد زمزم، حركت را جريان مي دهد. عاشق واقعي مي داند كه هزگز نبايد سقاي عطاكشي كربلا شود.

زيرا بين الحرمين چشم سر و چشم دل، گوش سر و گوش دل، زبان حكمت دل و زبان سر بايد به تبرك شفاعت او باز بماند و لايروبي شود.

در حقيقت عدد حرف (م) در اعداد ابجد برابر با عدد 40 است. امام حسين (ع) همانطور كه گفته شد در روز عاشورا 40 را تمام كرد و حقيقت مراتب رساندن درجات كمال انساني را كه قلب به ميم است نشان داد و رسيد و انسانيت را به درجه اي رسانيد كه خون و بدن پاك گرديد و از عين نجاست بودن ميته خود به عين طهارت رسيد و مراتب تدفين براي او تغيير كرد يعني حتي غسل و كفن از انسان برداشته شد و به تعبير احاديث اولياء كه فرمودند اين وجود كشته شده نمرده بلكه شهيد شده است. در اصل ظاهر بدن كه حجاب اوست به كنار مي رود.

بقول پرودگار عالم:

« و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.»

حساب نكنيد كساني كه در راه خدا كشته شده اند، مرده اند بلكه زنده اند و در نزد پرودگارشان روزي مي خورند.

حتي روايت است كه شهيد در قبر جواب و سوال ندارد. هنگامي كه روح از بدنش جدا مي شود به جايگاه اعلا عليين مي رود و تمام سختيها و دشواري ها را در عالم برزخ يكباره طي مي كند و به منزل مقصود وصل مي رسد.

پس قتلگاه صفر وجود سات كه انسان در روز اول نطفگي و تولد در صفر وجودش زندگي را آغاز كرده بود كه دوباره به آن مي رسد اما برگشت دوباره كار هركس نيست كه دوباره پاك و بدون گناه برگردد. اين راه مستلزم حركت اربعيني است، سر خلقت پروردگار عالم و سر به حيات طيب رسيدن انسانهاي برگزيده است.

اربعين در وجود زينب (س)

اما زينب سلام الله چه كرد؟

ايشان كه قلم اعجار پرودگار عالم است با بوسه زدن بر رگهاي بريده گلوي آقا امام حسين (ع) جوهر(عدد ابجد جوهر 21 اما زينب سلام الله چه كرد؟

ايشان كه قلم اعجار پرودگار عالم است با بوسه زدن بر رگهاي بريده گلوي آقا امام حسين (ع) جوهر(عدد ابجد جوهر 214 كه برابر 7=4+1+2 ميباشد) اين كلمه عددش برابر روح است. در جايگاه عددي خود هر دو به عدد 34 جلوه مي كنند. عدد 34 برابر كلمه دل است و (7=4+3 يعني كتاب دل) و آن كتاب دل و جان و روح ابا عبدالله الحسين است. تمام جانهاي عاشقان كه زينب همه را با اربعين جان داد و وصل كرد، عدد 34 جايگاه حرف نون است كه جوهر عالم است. پرودگار عالم به نون قسم خورده است. آن جوهري كه در تمام عالم هاي ماكان و مايكون و كاين با آن نوشته شده و تمام اسرار حق به آن جلوه كرده كه تعبير به خون شده است و اين مقام همان ثاراللهي است. پس زينب (س) با اين معاني فوق و با كاروان نور اسرا و وجود مقدس آقا علي بن الحسين(ع) كه در مطلب بعدي توضيح خواهم داد پيام قلب (م) را گرفت.

از صفر قتلگاه رسالت را حركت داد با طي 40 منزل (با تمام سختيها و شكنجه ها و با احاطه دشمنان سرسخت) اربعين حق را به كربلا رسانيد و دوباره به قتلگاه (صفر) رسانيد و در حقيقت به (ميم) عمل متجلي كرد. حرف (م) قلب به (م) قلبها منطبق شد. اما طي مسير اربعين حرف (ياء) را كشيده است كه به قتلگاه دوباره برگشت شود (م ي م) يعني (م روي م). عدد ابجد حرف ميم برابر 90 است و اين عدد معروف به عدد طاير است يعني پرنده و در جاي ديگر 90 عدد حرف (ص) است و صاد چشمه رحمتي است در عالم عرش و در حديث معراج از پيامبر اكرم (ص) كه در عرش امر شد از پروردگار عالم كه از چشمه صاد وضو بگير دو ركعت نماز بخواند اين صورت حقيقت آن چشمه است در دنيا به كربلا كه آقا در قتلگاه با خون خود وضو عشق گرفت و دو ركعت نماز شهادت خواند كه در سجده اشت وفاي به عهد كرد.

رسول الله (ص) فرمودند:« حسين مني انا من حسيني.»

يك جلوه ديگر اين چشمه كنار خانه خداست بنام زمزم و يك جلوه زيبايش در قلوب تمام محبين و شيعيان ائمه صلوات الله عليهم اجمعين است، با حوضه اشكهاي خالصانه و رابطه اين زمزم وجود است كه هزگز انشاالله بين ما و اولياي ما جدايي نمي افتد و چشمها كه ديد باطني خود را از دست نمي دهند و در دل با شفاعت باز كننده بين الحرمين (آقا ابوالفضل ع) وصل مي شويم. اين رابطه عشق است هر ساله زواران زيادي به شهادت مي طلبد تا به زيارت مولاي خود برسند (اللهم ارزقني) پس رسالت بزرگ زن آزاده عالم زينب كبري عليها سلام گفتني نيست، رسيدني است، اما تقدير و تشكر آن است. وصل شدن به كاروان اوست كه در طي ماه صفر است كه سفر فا حرف صاد است نه با حرف سين. سفر دنيايي هر چقدر بلند باشد باز هم كوتاه است و تمام شدني، اما صفر خانم تا الي يوم القيامه است و هر سال يار مي طلبد و اين كاروان نور هدايتگر جهانيان است تا روزي كه مولايمان(ع) ظهور كند و آن روز تحويل ايشان است. اما حرف (يا) كشيدگي حقيقت بندگي و باز گو شدن عاشورا با قافله سالاري و حركت 40 روزه زينب كبري و تمام اسرا و حقايق انسانيت عدد ابجد حرف يا 10 مي شود اين حرف مخصوص امام حسين (ع) است.

آقا ابا عبدالله الحسين در سر حقيقت تولدش دردانه اي است كه استثنائات مخصوص به خود دارد يكي از آنها اينكه نه ذريه معصوم بعدي خودش در وجود او قرار داشت. پروردگار عالم از پدر و مادر بزرگوارش كه دو معصوم هستند نورهاي مقدس را با وجود آقا ابا عبدالله الحسين متولد كرد. چنانچه پروردگار عالم را وقتي به اسماء اعظمش يعني معصومين قسم مي دهيم، مي گوئيم بحق محمد (ص)، علي(ع)، فاطمه (س) و الحسن (ع) و الحسين(ع) و تسعه المعصومين من ذريه الحسين(ع)، پس او خود عشر است و بر پا كننده عاشورا، در حروف حرف (يا) عدد ابجدش 10 مي باشد و از طرفي نام مبارك هر دو فرزند فاطمه زهرا(س) و علي(ع) حسين مي باشد يعني خوانده مي شوند حسنين يعني دو تا حسن اما بقول ادبيات دستوري عرب برادر كوچكتر را كه هم نام برادر بزرگترش است با يك حرف ياء مصغر كه بين دو حرف سين و نون حسين مي آيد مشخص مي شود.

همانطور كه قبلاً گفته شد در كلمه دنيا نون ساكن پشت حرف يا ادغام نشده بلكه اظهار شده است و اين حرف (يا) همان عشر دنيا است كه كل يوم عاشورا تلقي مي شود و هر انساني تا الي يوم القيامه در اين دنيا متولد شود در حقيقت در حرف (يا) دنيا قرار مي گيرد و آن عشر امتحان است (فروع الدين) و بايد در عاشوراي عمل اعتقادات و امام و پيشوا و بندگي خود را كه براي كه و چگونه است و حتي مرگ و زندگي مرتبه و مقام دنيايي و آخرتي خود را انتخاب كند و نشان دهد. تا به همان ميزان جايگاه پيدا كند كه آيا مهدوي است يا غير او. پس حرف (يا) بنوعي حرف انتخاب است و هر انساني از بچگي تا بزرگي و تا مرگ در اين انتخاب اظهار مي شود و ما هميشه بر سر دوراهي عمل هستيم، حق يا باطل.

پس نتيجه مي گيريم كه بانوي كربلا چه رسالت عظيمي را به عهده داشت و بدون نقص بپايان رساند. اربعين انقلاب حسيني كه با 40 حرف (م) كه قلب شده حيوانيت به طهارت انسانيت  بود و شهادت في سبيل الله ثار اللهي قتلگاه ابا عبدالله الحسين (ع) از رگهاي بريده او تا سير من الخلق الي الحق كه طي مسير حرف (م ي م) كه كشيدگي حرف (يا) آن است تا دنيا بداند كه انسانيت است كه مي تواند «يبقي وجه ربك ذوالجلال و الاكرام» شود بشرط اينكه كل حيات حيواني خود را فاني و فدايي وجه بقيه الله (عج) زمان كند.

حيات واقعي مردان مومن عاشورايي و زنام مومنه نگهدارنده اربعين عاشوارييان است و هر يك بنوعي قلب به ميم حيات انساني مي شوند.

مردان در حربگاه، خونشان مي ريزد و زنان در 40 وادي عشق سير و سلوك وصل را با مربي بودن صحيح نسل و پشت جبهه نگهداشتن جنگجويان نقطه قوت و ذخيره حيات مي شوند تا پيام قلبهاي عاشق را به قلب هاي انساني ديگر وصل كنند. پس بانوي كربلا بعد از طي مسير از كربلا با كاروان و پاشيدن بذر حق، و باطل كردن بطلان ها، وقتي دوباره به كربلا رسيد آنگاه كه دوباره لب را روي قبر شش گوشه برادر گذاشت پيام حقانيتش را تا انقلاب حضرت مهدي (ص) رسانيد. حالا مقايسه كنيد رفتن او از كربلا جان (ميم) را افشا كرد چون به عدد (90) رسيد و آن برابر حرف صاد است.

ميم عدد طائر (پرنده) شد و صاد حقيقتها و راز حج را كه زمزمي در كنارش به آرامي حركت مي كند با زمزم خون افشا كرد كه حج بدون قرباني نيست در حج بيت الله گوسفندي قرباني مي كنند و در حج كربلايي پاكترين انسانها در خون خود مي غلطند. زمزم كربلا همان خون ثار اللهي است كه در عروق زمينها و آسمانها احياء حق مي كند و در قلب مومنان اشكهاست كه از چشمانشان سرازير مي شود. در واقع اشك در وجود انسان در غده هاي اشكي، انقلاب خون نجس است كه تبديل به اشك زلال پاك سفيد مي شود. پس اينگونه است كه راز اشك براي ابا عبدالله الحسين افشا مي شود كه هر كس يك قطره اشك واقعي بريزد آتش جهنم وجودش به آن خاموش مي شود.

تعريف ديگري از حرف (ي)

يكي ديگر اسرار حرف (يا) و معني ديگر از حرف (يا)، در دستور زبان ياء نسبت معني مي دهد. يعني هر كس را كه بخواهند محل يا وطن او را نشان دهند نام او را به نام شهرش با يك ياء نشان مي دهند. مثلاً اراكي- تهراني- مهدوي- علوي، بقول يكي از علما مي فرمودند: وقتي پروردگار عالم در چهار ماه و ده روزگي جنين، در شكم مادر مي فرمايد: «اني نفخت فيه من روحي. اين است و جز اين نيست كه من از روح خودم به (جنين) دميدم»

حرف (ي) در كلمه روحي ياء نسبت است به خودش، اين حقيقت خليفه الله مي شود پس بايد در تجلي گاه اسماء و صفات او تربيت شود و جلوه كند، آيت الله شود و حرف يا در كلمه (روحي) نشانه و طينت باطني هر انساني است. پس عرفا مي فرمايند: آقا ابا عبدالله الحسين(ع) وقتي از مدينه حركت كردند به مكه و از آنجا به كربلا، قصد رسيدن به وطن اصلي و حقيقي خود داشت يعني بازگشت به كلمه (روحي) و اين مقصد است كه ارزش فدا شدن جان و فرزندان و مال و حتي اسارت بانوان و كاروان سالاري زينب كبري را دارد تا خونه قرمز را در حيات سبز و در مجراي رسيدن به محبوب حقيقي (روح) منظور (حرف «يا» روحي ) و (عند ربك يرزقون) ثبت كند نايل شدني شود. پس آنگاه كه در اربعين عمل قرار بگيريم بايد سير صفر(ميم) را داشته باشيم تا به چشمه زلال حيات طيب در دنيا و آخرت برسيم و زنده دائم گرديم.

بسند معتبر از زراره در كتاب منتهي الآمام(ص351) حضرت امام صادق فرمودند:«اي زراره بدرستيكه گريست بر حسين (ع) چهل صباح صادق فرمودند:« اي زراره بدرستيكه گريست بر حسين (ع) چهل صباح بسرخي كسوف و كوهها پاره شدند و از هم پاشيدند و درياها بجوش و خروش آمدند و ملائكه 40 روز بر آن حضرت گريستند و زني از زنان بني هاشم خضاب نكرد و روغن بر خود نماليد و سرمه نكشيد و موي خود را شانه نكرد تا آنكه سر عبيدالله ابن زياد را براي ما آوردند و پيوسته ما در گريه ايم از براي آنحضرت و جدم علي بن الحسين (ع) چون پدر بزرگوار خود را ياد مي كرد او مي گريست و ملائكه اي كه نزد قبر آن امام شهيد هستند گريه براي او مي كنند و به گريه ايشان مرغان هوا و هر كه در هوا و آسمان است از ملائكه ها گريه مي كنند.

اما راز اشك (براي ابا عبدالله الحسين)

اشك در زبان عربي بكا خوانده مي شود. ريشه بكا از بكه است. عرب مي گويد: ريشه نام شهر مكه هم از بكه آمده است. بكه از كلمه بركه بوده است زيرا شهر مكه در جغرافياي كره زمين در گود ترين قسمت كره زمين قرار كرفته است و مكه در سرزمين خشك قرار گرفته است. در آنجا باران كم است ولي وقتي باران مي آيد خيلي زياد و تند است بابراين آب در جاهاي گود سرازير شده و در آنجا جمع مي شود. آن قسمت مي شود بركه يعني جاي بركت زيرا آب زياد است و حيوانات چهار پا براي استفاده از آب در بيابان يا در جاهاي خشك از اين بركه ها استفاده مي كنند و حتي انسانها و اين بركه ها بركت آب را نگهداري مي كند تا باران بعدي شهر مكه هم بركت است و جمع كننده بركات ظاهري و باطني كه پروردگار عالم خانه كعبه و بيت الله خود را در آنجا امر به ساختن فرمود از زمان حضرت آدم (ع) تا ابراهيم (ع) كه كعبه به صورت فعلي بر پا شد. پروردگار عالم در اين خانه بركت، با سير صفا و مروه خانم هاجر از زير پاي اسماعيل فرزند كوچك ايشان، چشمه آب زمزمش را ظاهر كرد. زمزم يعني آرام باشد و بي صدا جريان پيدا كند كه امروز زائران از اين آب براي تبرك و شفا استفاده مي كنند و باري سوغات به شهرهاي خود مي برند. باري در وجود هر انساني پروردگار عالم قلب را انتخاب كرده (مركز حيات هر انساني و جاي منقلب شده ممات به حيات) بين خودش (البته جان قلب كه دل انساني كه محل يقين به توحيد ون اعتقادات او است) قرار داد. در قلب حيواني (گوشتي) خون جراين دارد كه در ما انسانها خون عين نجس است.

ولي در جان دل اسناني با سير صفا و مروه(دوستي و حب الله) چشمه اي از آن سيلان پيدا مي كند كه زمزم وجود است يعني اشك.

جالب است كه دل انساني حيات عين نجس حيواني ما را به عين طهارت انساني منقلب مي كند و ظاهراً خون نجس به اشك پاك بر مي گردد. خون قرمز به اشك سفيد زلال بر مي گردد. عرفان اشك خود كتابي و مبحثي را مي طلبد كه نمي توانم همه را دراينجا بنويسم اما همينقدر بگويم در بكه وجود خودمان كه بركه و بركت انساني ما در آنجا تجلي مي كند (اين نفخت فيه من روحي) زمزم وجود كه هميشه آرام بخش و سكون دارد باعث بركت گرفتن اجابت حوائج ما است، از پروردگار عالم و ائمه معصومين عليه السلام در قرآن پروردگار عالم مي فرمايد: بانضرع و انابه بيا و همانطور كه بچه با گريه خواهشهاي خود را و نيازهاي خود را به پدر و مادر مي فهماند.

در كتاب منتهي الآمال بسند معتبر از ريان بن شبيب روايت كرده در روز اول محرم بخدمت امام رضا(ع) رفتم. امام فرمودند: اي پسر شبيب اگر گريه مي كني براي چيزي پس گريه كن براي حسين بن علي (ع) كه او را مانند گوسفند ذبح كردند و او را با 18 نفر از اهل بيتش شهيد كردند كه هيچيك را در روي زمين شبيه و مانندي نبود و بتحقيق گريستند براي شهادت او، آسمانهاي هفتگانه و زمينها و بتحقيق چهار هزار فرشته براي نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند، چون به زمين رسيدند آنحضرت شهيد شده بود پس ايشان پيوسته نزد قبر آنحضرت هستند ژوليده مو، گرد آلود تا وقتيكه حضرت قائم آل محمد(ص) ظاهر شود اي پسر شبيب خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش كه چون جدم حسين(ع) كشته شد از آسمان، خون و خاك سرخ باريد، اي پسر شبيب اگر گريه كني بر حسين (ع) تا آب ديده تو بر روي تو جاري شود حقتعالي جميع گناهان صغيره و كبيره ترا بيامرزد، خواه اندك باشد خواه بسيار، اي پسر شبيب اگر خواهي خدا را ملاقات كني و هيچ گناهي بر تو نباشد پس زيارت كن امام حسين را، پس گريه كن، رابطه عميق و عرفاني دارد كه دلها را به هم وصل مي كند و اشكها را به هم مي پيوندد. مثل جريان جويها كه به نهر تبديل مي شود و نهرها رودخانه مي شود و در انتها به دريا وصل مي شود. بنابراين اشك رابطه قلبي انسانها است. وقتي يك انسان از دنيا مي رود بازماندگان ياد او را با اشك دنبال مي كنند و آن از سوزش دل است تا دل منقلب نشود اشك سرازير نمي شود. پس انسان اگر بداند كه در خشك دنيا براي رسيدن به آباداني آخرت بايد از بركه دل استفاده كند يكي از تعبيراتي كه از عاشورا براي آقا امام حسين(ع) گفته شده فرموده اند: يا فتيل العبرات. ظاهراً معني مي شود كشته گريه كنندگان، ولي بنظر من كشته بيدار شدگاني است كه از خواب غفلت بيدار شده اند و از جاده آباداني وجودشان عبور مي كنند و متحول مي شوند و گريه مي كنند. يعني همانطور كه آقا در قتلگاه است ظاهراً خشك ترين قسمت كربلا ولي در گود ترين نقطه آن كه بركه بركت است كه جويهاي اشك به نهر و نهر به رود و رود به درياي قتلگاه او سرازير مي شود و از همين جا آباداني آخرت هر كس شروع مي شود جايي است كه شط هاي فرات و دجل به آن سجده مي كنند و اينجا قلب حيات طيب است و اينجا تمام جانهاي تشنه را سيراب و تطهير ظاهر و باطن مي كند. همان قلب به ميم است. همان جان اربعين است. و هميشه زائر مي طلبد و زائران اين كوي بايد با قلب حركت كند. زيرا قدم ظاهري لياقت زيارت اين عزيز را ندارد بايد جان بر كف به ديدار ايشان بيابي.

پس زائرش خاص است و پذيرايي از زائرش هم حديث خاص است. پس هر كس براي او گريه مي كند كه قلب شود يعني بايد از اربعين حقيقي خود بگذرد.

در تاريخ 5 وجود گريه كننده ناميده شده است كه بنام هستند.

اول گريه كننده حضرت آدم (ع) هستند 

در كتاب مخزن العرفان خانم امين رحمه الله عليه فرمودند: حضرت آدم (ع) هنگام هبوط به سرزمين صفا در مكه تشريف فرماشدند.

(در اين بركه صفا آقا مامور صاف كننده راه فرزندان و وصل كننده حيات جانها شد) از خانه خدا تا كربلا 300  كيلومتر است و شايد به همين سر آقا 300 سال گريه كرد. چنانچه در كتاب مي نويسد اشكهايش بهم پيوست شده بود طوري كه از روي گونه هايش به زمين مي ريخت. پدر آدميان اول كسي است كه جاده بركه بكاء را باز كرد تا درياي جان قلب كربلا. يعني حضرت راه آباداني آخرت را از وجود پيامبر اولوالعزم خود حضرت آدم (ع) صاف و هموار كرد. چنانچه حضرت آدم را صفوه الله ناميده اند. صفوه الله هزاران معنا دارد. .هم ايشان ظرف گيرندگي صفات و اسماء الهي است و هم آيينه منعكس كننده است براي نسلهاي خود و هم صاف كننده راه توحيد خالصانه و بندكگي كردن و صاف كننده راه دنيا به آخرت صحيح است چنانچه قبر مطهر آدم (ع) در كنار حضرت علي (ع) است.

« بابي انت و امي يا امير المومنين» وقتي لباس جسماني پوشيديم بايد فرزند خلف آدم (ع) باشيم تا بتوانيم شيعه و محب واقعي امير المومنين (ع) و فرزندان او باشيم الي يوم القيامه و بندگي واقعي نسبت به پروردگار عالم پيدا كنيم. پس اشك آقا خيلي معني دارد و بركه رحمتي است كه خوانده مي شود تا اشكهاي فرزندانش را هدايت مي كند به درياي عشق و معرفت اللهي بريزد تا اين بركه وجود دائمي شود و هرگز خشك نشود. زيرا دل نرم است كه اشك دارد. دل نرم است كه مطيع مي شود و اطاعت است كه ما را در جاده بندگي حركت كند و شيطان ها و وسواسها را مي راند. در حديث اول درس گفته شد كه اگر هر كس 40 روز گناه نكند قلبش نرم مي شود و چشمه هاي حكمت در او جريان پيدا مي شود يعني مجراي عبور نگاه از چشم دل به چشم سر باز مي شود. مجراي گوش دل به گوش سر باز مي شود و خلاصه حيات واقعي و 40 وادي عشق در وجودش نوراني و بصورتهايي ظهور و هدايت مي شوند تا انسان را به حق اليقين برساند.

دومين گريه كننده حضرت يعقوب (ع) پيامبر خداست

ايشان كه صاحب 12 فرزند است. 12 پسر اما يكي از آنها حضرت يوسف پيامبر يوسف صديق (ع) است. ايشان در 4 سالگي روياي صادقانه اي را مي بيند كه يازده ستاره و خورشيد و ماه به او سجده كردند (در سوره مباركه يوسف)

وقتي خواب خود را براي پدر مي گويد حضرت به ايشان مي فرمايد خواب خود را  به برادرت نگو. حضرت يوسف (ع) خيلي زيباست بطوري كه چشمها را خيره مي كرد. داستان يوسف باب معرفتي است كه هميشه در انتظار يوسف زمان خود باشيم. اما واسطه ديدار و رسيدن به وصال يار با اشك است. چنانچه حضرت يعقوب (ع) در فراق يوسفش گريه كرد تا بينايي خود را از دست داد. و ظاهراً چشمش سفيد شد. من نمي خواهم داستان حضرت را شرح و بررسي كنم. همين قدر بگويم كه راز اشك حضرت مجراي رودخانه عشقي است براي وصال به معشوق واقعي كه يوسف جلوه جمال حق است. به تعبيري حجت خدا يوسف زمان است و براي وصال ديدارش بايد انتظار بكشيم و نگران و چشم براه او با شما، اما جاده زيارت او قلبي است كه ئبايد با اشك از سوز دل آب و جارو كني تا شايد بيايد. (پس بايد دعا كنيم، پروردگارا چشمي به ما بده كه لياقت اشك ريختن و چشم براهي او را داشته باشد)

اين همان (عين) چشمه اي است كه جايگاه عددي آن در حروف الفبا(40) است يعني اربعين درون معرفت آن است.

آن چشم يعقوبي و معرفت به يوسفش مي خواهد. يعقوب يعني هرگز به عقب برنگشت و هميشه چشم بر سر راه داشت. چشم براه بود. يعني خسته نمي شد. اگر چه ظاهراً چشم سرش بينايي خود را از دست مي دهد ولي چشم دل همچنان به يقين او را مي خواند و مي بيند. آنگاه با بوي پيراهن يوسف چشم سر او بينا مي شود. زيرا چشم دل هميشه در انتظار او را مي ديد. پس اشك حضرت بركه با بركتي است از راه مجراي اشك او يعني با طي طريق به معشوق رسيدنش به عشق حقيقي و به وصال يار مي رسد. اما آنگاه كه چشم را از دنيا و هوسهاي آن كاملاً ببنديم. همانطور كه يعقوب (ع) ظاهراً نابينا شد. يعني ظاهراً دنيا را نمي ديد، اما چرا بوي لباس كهنه يوسف شفاي بينايي اوست؟ عدد ابجد لباس مي وشد 93 كه در جمع عددي مي شود{3=1+2(12=3+9)}

اما در جايگاه عدد ابجد لباس در حروف الفبا مي شود عد 30 در واقع عدد 30 برابر حرف (ل) مي باشد كه مجراي توحيد است و جايگاهش 12 و عدد 30 برابر حرف يك مي بشاد(10+20=30)(مي+ك+يك). مسير پيامبري (توحيد) و در واقع انجام وظيفه رسالت يعقوب(ع) كه همه براي رضاي خداست.

يوسف گمگشته باز آبد به كنعان غم مخور              كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

آنگاه كه راه توحيد باز مي شود چشم حقيقت بين يعقوب(ع) در ظاهر و باطن مي بيند. پس منتظران واقعي بدانند چنين انتظاري صحيح است كه بازگشت تمام امورات به يقين در تمام عمر ما به توحيد محض برسد آنگاه كه ديگر گناهي نباشد و طغيان و معاصي انجام نگيرد و ظلم و ستم از كسي سر نزند. بهشت مي آيد و انتظار به پايان مي رسد ولي الله الاعظم روحي و نفسي له الفدا و به ابي انت و امي به ظهور مي نشيند. پس پيراهن مجراي توحيد است همانطور كه بدن جسماني ما لباس است بر روح ما.

با اين لباس چشم سر ما بينايي گرفته پس بدن قلم مي شود و روح جوهر آن. پس قلم بايد هميشه مجراي توحيد باشد. تا چشمش حق بين شود و گوشش حق شنو و دهانش حق گو، تا در لوح عملش حق بنويسد. زيرا به حق خلق شده و پيوسته در حق است و به حق مي پيوندد. تا شايد فناي الي الله شود.

گريه كننده سوم حضرت يحيي(ع)

وجود مقدس اين پيغمبر بزرگوار عليه السلام معجزه حق و از آيات و بينات او است. ايشان را فرزندي است كه در سن پيري از پدر و مادر بزرگوارش متولد شده و در سن 8 سالگي به درجه پيامبري از طرف پروردگار عالم نائل گرديده و ايشان در رحم مادر 6 ماه بيشتر نبوده كه همه حيات و ممات اسرار است و معجزه او، كه هر كدام را بايد بفهميم. اما وجود مقدس ايشان سومين گريه كننده هستند كه در تمام عمر دنيا گريه هايشان بركه بركتي است كه خيات انساني از آن بر مي خيزد و بينايي باطني و اخروي را احياء مي كند. يحيي پيامبر (ع) در كتابها مي نويسند كه آنقدر حساس بود به عالم قيامت و عذا ب كه توان شنيدن نداشت. بصورتي گريه مي كرد كه گوشتهاي گونه هايش مي ريخت مادر بزرگوارش براي زير چشمهايش نمدهايي تهيه مي كرد كه آب اشك او را جمع كند و به او صدمه نزند.

و پدر بزرگوارش حضرت زكريا هر وقت مي خواست حديثي درباره قيامت يا عذاب بفرمايد نگاه مي كرد ببيند يحيي (ع) آنجا نباشد. حضرت شهادتش همانطور كه پدر بزرگوارش از خدا خواسته بود كه فرزندي به او عطا كند كه مانند امام حسين(ع) كشته شود ايشان با بظلم سر از بدن نازنيش جدا كردند و بروايات سر از بدن هم جدا به خاك سپردند. (صلوات و درود پروردگار عالم به اين پيامبر عظيم شان باشد)

از اشك اين بزرگوار درس مي گيريم كه بركه بكاء وجود وقتي در راه خدا و براي رضاي خدا و براي احياي بقاي حق متلاطم شود و ريزان شود هميشه باقي و حيات بخش است. و اشكها بايد پيوسته به بركه يحيي وصل شود. مثل اشكهاي شب احيا كه براي استغفار و طلب بخشش است.

چهارمين گريه كننده فاطمه زهرا(س)

بزرگترين بركه اشك كسي كه خود كوثر وجود است. عطيه پروردگار سبحان. درس ما اربعين است. همانطور كه گفته شد قلب به ميم وجود ما انسانهاي معمولي (غير از معصومين ع) از نظر جسماني خون بدن ما عين نجس است اما در 5 قسمت از بدن اين خون منقلب مي شود و به عين پاك تبديل مي شود.

1- غدد شيري بدن ما در آن خون منقلب به شير پاك با عطر و بوي مخصوص مي شود

2- خون در غده هاي اشكي به اشك شور پاك منقلب مي شود.

3- به عرق بدن كه پاك است.

4- به آب بزاق دهان كه چشمه هاي آب شيرين از انقلاب خون بزاق دهان سرازير مي شود 12 چشمه در دهان مي جوشد.

5- ترشحات گوش در حالي كه تلخ است از عدد داخل گوش منقلب شده و بيرون مي آيد.

يكي از نامهاي نه گانه حضرت صديقه كبري مباركه مي باشد. همانطور كه در كره زمين 5 درياي بزرگ و 5 اقيانوس بزرگ است.

همه اين انقلاب در اشك وجود مقدس كوثر عالم بظهور كامل جلوه گر مي شود و بركه وجود مقدس حوض كوثر است كه تا قيامت ادامه دارد زيرا كه او مباركه است و در قيامت حقيقت اين بركه ها در آن حوض جلوه مي كند و آب حيات جاويد است كه بدست ساقي كوثر در حضور اهل بيت پاك و مهر پيامبر اكرم صلوات الله عليهم اجمعين بدست شيعيان قبول شده مي رسد. شايد اشكهاي مخلصانه هر مومني بركه حيات بخش آ[رتش مي شود بدست ساقي كوثر به او تحويل مي شود. خانم اولين كسي هستند كه بعد از پيامتبارن نامبرده جزء 14 معصوم (ع) است. اشك ايشان جلوه نارضايتي از حام و مردم بي وفاي زمان خويش است تا به تمام انسانهاي هر زماني بفهماند چه جفاها به دين و اسلام و ولايت و زحمات پيامبر اكرم شد. اشكهاي خان راه كج و منحرف آنها را تا انقلاب حضرت مهدي (عج) صاف و خموار مي كند. و بنابر حديث مبارك پيامبر گرامي (ص) كه خشنودي خداوند در خشنودي زهرا(س) و غضب خداوند در غضب و نارضايتي ايشان است.

و اما پنجمين گريه كننده عالم دومين معصوم آقا علي بن الحسين (ع)

پنجمين گريه كننده سر اربعين وجود مقدس ايشان است(ايشان هم ادامه دهنده اشك مادرش فاطمه زهرا(س) است در ظلم و جوري كه به اهل بيت ابا عبدالله الحسين شد) ايشان امام چهارم است كه پايه اربعين است. چون همانطور كه اول درس نوشته شد جايگاه عددي حرف ميم (13) است كه اگر (4=3+1) مي شود بنابر اين يكي از اسرار اينكه حضرت بايد زنده بمانند و در تمام امور عاشورا حضرت داشتند و به خواست پروردگار عالم در تمام طي مسير اربعين با اسراي كربلا و خانم زينب كبري (ع) طي مسير كردند، و 40 وادي را منقلب كردند و ايشان آن خط نور را از روز عاشورا تا كربلا كشيدند كه تا الي يوم القيامه شيعيانشان بايد با اشك و آه و سوز و گداز آن راه را بايد زنده نگه دارند و اين وظيفه است.

حضرت بعد از عاشورا 40 سال گريه مي كرد و در تمام عمر آن پيام را به مردم و شيعيان رسانيد.  اشك ايشان وصل به اشك مادر بزرگوار شان است كه ادامه همان كوثر وجود است. زيرا همانطور كه گفته شد طي مسير خانم زينب(س) قلب به (م ي م) بود كه عدد ابجد ميم برابر 90 شد كه عدد 90 برابر حرف(ص) است (ص) چشمه اي است در عرش پروردگار مهربان و سبحان. كه همان چشمه اي كه آتش جهنم گنه كاران را به اذن الله خاموش مي كنم و بركه آسماني وجود هر انسان مومن است.

و آن هم زمزم وجود است. پس اربعين و حقيقت اشك كه همان بكا است با هم مناسبت دارد. كلمه بكا عدد ابجدش برابر 23 مي باشد از يك طرف اگر (دو) و (سه) را با هم جمع كنيم مي شود پنج(5=3+2) عد پنج عدد خاص آل عبا معصوم. پنجم ابا عبدالله الحسين(ع) و وجود پنج تن صلوات الله است و از طرف ديگر بقول دانشمندان زمين شناس كه مي گويند كره زمين نسبت به خورشيد 24 درجه انحراف دارد و اين زاويه باعث مي شود كه دو روز در سال مثل هم نباشد و فصلها و ايام با خصوصيت هاي خودش جلوه گر مي شود. سرما و گرما، پاييز و بهار بوجود آيد حال دقت كنيد كه بكا در هر سن از اول تولد تا پيري و بعد از دنيا رفتن هر كدام به يك نحوي معناي مخصوص زمان خود را مي دهد.

و اثر خود را مي گذارد اما بهترين اشك، اشك از خوف خداوند و استغفار و توبه و براي رسيدن به قرب اللهي و توسل به چهارده معصوم صلوات الله عليهم اجمعين مخصوصاً ابا عبد الله الحسين(ع) است.

مقام بلند ولايت آقاي علي بن الحسين زين العابدين صلوات الله عليهم اجمعين از اسرار اربعين بوده است زيرا كه ايشان امام شيعيان خواهد بود الي يوم القيامه عدد ابجد نام مبارك علي بن الحسين(ع) 322 مي باشد. عدد 22 جايگاه كلمه بندگي يعني عبد است و عدد 300 عدد ابجد حرف شين است كه صفت افشا كردن دارد بنابراين يك معني از اين عدد اينست كه آقا افشاي عبوديت و بندگي در هر زمان و هر موقعيتي است ديگر اينكه اگر اعداد(7=2+2+3) آنرا جمع كنيم مي شود هفت يعني كتاب ولايت است كه از وجود ايشان ادامه دهنده عمل به فرآن است تا قيامت.

و در جايگاه عددي در الفباي ابجدي نام مباركش عدد 115 مي شود كه برابر است با عددي كه پروردگار عالم در كتاب انسان ساز قرآن 115 بار نام دنيا و آخرت را ياد آوري كرده است. وجود آقا حسين بن علي (ع) اما سر اربعيني است كه در تمام سير عمر دينا و حقيقت آخرت رهروان و شيعيان را رهبري مي فرمايد. ديگر از معني اين عدد اين است كه عدد 115 را مي توان نوشت 115=15+100 يعني عدد صد حرف ق است يعني نگهدارنده و 15 جايگاه عددي حرف سين است كه قلب قرآن است و ميزان كننده تمام حروف در الفبا مي باشد و فقط در دنيا براي بنده حاصل مي شود كه به اين ميزان برسد و 15 جايگاه عددي نام مبارك زينب(س) است كه زوج سير اربعين در كنار آقا علي بن الحسين (ع) است. او كه با نفسهايش و با پايداري و استواري ايمانش و با صبر در مصائب و با بردباري و عاقلانه طي مسير كردن در اربعين جاودانه اش اركان اربعين را الي يوم القيامه از درد رنج به ربيه و حقيقت بهاري شدنش محكم و استوار كرد.

پس اسرار اعداد وجود مقدسشان روح و جان عمل خالصانه شان را ظهور مي دهد. پس عدد 115 مي شد نگهدارنده حيات قلب طپنده خون ثاراللهي حسين بن علي (ع) الي يوم القيامه- الله و اعلم.

قلب شده و يا منقلب شدن بركه اشك به كجا مي رود؟

و اين بركه در وجود همه انسانها است. اما چگونه استفاده مي كنند؟

و چكونه است اشك مظلوم و اشك يتيم؟ كه ياري كننده اش امام زمان عج الله تعالي فرجه شريف مي باشد و داد مظلومان و يتيمان را خداوند در دنيا و آخرت مي گيرد زيرا او حي القيوم بندگانش مي باشد.

اشك با معرفت و اشك محبت چه مي كند؟

يك قطره اشك با معرفت آتش جهنم گنهكاران را خاموش مي كند. مخصوصاً كه در آن سوز توبه باشد. اميدوارم توفيق پيدا كنيم.

ريشه كلمه اربعين از سه حرف ربع است يعني يك چهارم. يك سال 4 قسمت مي شود و هر قسمت يك فصل است فصل اول سال شمسي بهار است كه به عربي ربيع مي شود. يعين صفت مبالغه ربع زيرا بقول شاعر ايراني كه مي فرمايد:

«سالي كه نكوست از بهارش پيداست»

بنابر اين اثر بهار در تمام فصلهاي سال مشهود مي شود. ربيع يعني زنده شدن، بيدار شدن، احيا گرفتن. چنانچه باران بعد از 75 روز سال را، باران نيسان مي نامند. يعني خواب و فراموشي را مي برد. از دل درختهاي بيدار شده ميوه را ظهور مي دهد.

 و اما بهار سال قمري با فصل ربيع خود، زيبايي اش را، با تولد پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نشان مي دهد. و حقيقت بارور شدن، احيا شدن و به بار نشستن زحمات و رنجهاي پيامبران پيشين خود و به ظهور آورنده مقصد خلقت و به پا شدن بهشت و داده شده به مستضعفين كه وارثان حقيقي آن هستند بدست با كفايت فرزند خلف پيامبر اعظم(ص) از بركات ربيع الاول از وجود آقا هستند و سر ديگر ربيع الثاني اينكه بهار ولايت و رسالت زماني كمال خود را نشان مي دهد كه الي يوم القيامه طراوت و حيات را جاودانه كند. پس تمام زحمات اين است كه از ربيع دنيا به ربيع آخرت وصل شويم و آن ميسر نمي شود مگر به شيعه شدن به دختر بزرگوار و فرزندان پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين. و به وجود سر ولايت علي بن ابي طالب كه باب الجنه و باب مدينه علم و باب الربيع است.

خوانندگان عزيز قدر اين كلمات را بدانيد. شايد در نوشته هاي ديگر نديده باشيد اما اينكه تولد پر افتخار رسول گرامي خدا با فرزند برومندش صادق آل محمد(ص) توام شده است اين است كه ادامه ربيع الاول به ربيع الثاني ميسر نيست الا به پيروي و شيع بودن از روي صدق قلبي در مجراي صادق به تمام 12 امام معصوم (ع) و در محجوبيت مادرشان فاطمه زهرا(س) اين حقيقت چله مي طلبد و پايداري و مقاومت زينبي مي خواهد، عبادت و اطاعت خالصانه سجادي، و اشك افشاني علي كه بهار، بارانش، با غرش و رعد و برق درشت و پر ريزش و فراوان است. بيائيد بهاري شويم.

يك فصل چهار ماه دارد. فصل بهار ماه قمري به محرم و صفر و ربيع الاول و دوم خود را جلوه مي دهد. با لباس سياه و چشمهاي گريان، داغ و سوزش و رعد و برق  غرش حق خواهي و حق طلبي و داد مظلوميت و ستمديدگي و اسارت و صفري كه تمام نشدني است و سالارش خانم زينب است. اوست كه فريادها و بارانهاي بهاري اشكها را به درياي عشق ولايت و رسالت مي رساند و سير بهار را در ماه ربيعي جاودانه مي كند.

اين معركه قيامتي است به ظاهر كه حريفان خالص و مخلص مي طلبد. در هر وجودي اگر هر گونه ناخالصي باشد نيم تواند پايدار بماند. و دوباره عدد 40 را معني كند به اسم طلا.

عدد طلا به حروف ابجد 40 است. اربعيني كه تخلي هر ناخالصي را بخوبي نشان مي دهد تا بحال هر چه نوشتم تجلي بود. اما باب طلا شدن تخلي است. تمام انسانها در خلقت خود توخالي وجوفي هستند. شيطان از همين راه استفاده كرد و در خلقت آدم (ع) از سوراخ بيني او وارد شد و ازدبرش خارج گرديد. انسان وارسته بايد جوف را از تمام شيطانها و وسواس ها و حب دنيا تخليه كند. زندگي حلال و زهد و انجام وظيفه تكليف خالصانه را انتخاب كند. و با تخليه ناخالصيها، خود را طلا كند. طلا خصوصياتي دارد كه به آن ارزش و بها داده است اين است كه سالها در لجن بماند، هرگز خلوصش را از دست نمي دهد هميشه و در هر زماني به روز ارزش خود را نمايش مي دهد. دوم هرگز زير پا نمي شود و هميشه كمياب و زينت دست و صورت و گردن مي شود. و شايد سر اينكه بعضي از بدنهاي مومنان در قبر نمي پوسد و تا قيامت سالم مي ماند همين است كه اين عزيزان طلا شد ه اند و خاك اجازه نفوذ در آنها را ندارد و مثل مادري مهربان از اين بدنها پذيرايي مي كند تا روز قيامت كه با سرافرازي بدون هيچگونه نقصي در خدمت پروردگار عالم بر مي خيزند و خداي مهربان در قرآن اشاره مي فرمايد: «لا خوف عليهم خو لا هم يحزنون. ميان آن همه هول و وحشتها اين عزيران در آرامش كامل هستند.(اللهم ارزقني)»

بياييد با زينب همسفر شويم و از ايشان بخواهيم نام ما را تا قيامت در كاروانش ثبت كند زيرا امام زمان(عج) اين نامها را به ياري خود مي خواند پس يار آقا شدن اربعين مي خواهد.بياييد خود را بيمه بندگي خداوند كنيد و تمام وجود خود را در اربعين عمل طلا كنيد.

الحمدالله رب العالمين

پس بايد از تمام بابهاي طهارت كه يازده است بگذريم، باب تخلي را كاملاً انجام داده و به تجلي برسيم. تخلي يعني خالي كردن وجود از حيوانيت و تجلي دادن وجود به تخلفات انسانيت. همان باب قلب شدن در عشر قتلگاه ابا عبدالله الحسين و يعني ياري خالصانه امام زمان خويش با جان و مال و فرزندان و آنچه كه بعنوان سرمايه خداوند منان به ما عطا كرده است.

جمادي الاول و جمادي الثاني

ماه قمري نفس ماههاي شمسي است، در واقع فصل تاستاسن ماه قمري با اين دو ماه تمام شده و به ماه رجب  ماه شعبان وصل مي شود.

ماه كلمه جماد از جمد مي آيد يعني منسجم شدن ظاهراً ذخيره شدن و بدون جوف و تو خالي بودن و بقولي يخ زده( در زمستان دانه ها كامل مي شوند) تمام يك درخت اگر بخواهد باقي باشد يا تمام نباتات دانه يا تخم توليد مي كند. دانه جماد است پس اگر دانه بخواهد خود را شكوفا كند بايد در موقعيت ربيع قرار گيرد و در محل رشد قرار بگيرند. آنگاه گياه دو لپه مي شود. يك قسمت (جمادي اول) لپه دخيره ريشه مي شود و يك لپه (جمادي دوم) ذخيره ساقه مي شود. همانطور كه در اول درس گفته شد هر دو لپه با يك نقه وصل با هم رابطه پيدا مي كند كه آن قلب به ميم شدن مركزيت دانه است كه از جمادي به نباتي تبديل مي شود.

پس لپه اول جمادي اول است ذخيره رشد ريشه خود را جلوه مي دهد و لپه دوم جمادي الثاني ذخيره رشد كه ساقه سبز خود را بالا مي كشند. (در اين دو ماه روز نحس ندارد) در جمادي الاول ذخيره دو عالم در (جايگاه عددي م) 13 جمادي خانم زهرا سالم الله شهيده اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين در ظاهر به خاك سپرده شد اما مكنون و مخزون در سوم جمادي الثاني بقول بعضي از روايات كه (سر وجود است) جمادي دوم به خاك سپرده شد(بصورت مكنون و مخزون) ولي همانطور كه گفته شد سبزي خود را جلوه مي دهد در 20 جمادي الثاين تولد خانم است كه كوثر وجود است بين سوم تا بيست، 17 روز است، تمام ركعات واجب نماز است و خير كثير بيست و سه روز (عدد بكاء) طول مي كشد تا در 13(جايگاه عدد م ) رجب ديوار خانه كعبه شكافته شد و مادر حضرت علي (ع) و حملش وارد خانه شدند و آنروز بروايت شيعه و سني در بيت الله مولاي متقيان اميرالمومنين (ع) متولد شدند. اميدوارم خوب فكر كنيد. الله و اعلم. (اين سبز شدن همان سبز شدن كلمات و آيات قرآن است كه از قلب پيامبر اكرم (ص) و به زبان نطق الله علي بن ابي طالب 23 سال بتدريج سبز شد و ظهور ظاهر و باطن پيدا كرد و بر صفحه نقش بست.) الي يوم القيامه

پس بين 13 جمادي اول كه قلب به ميم عالم جماد است به نبات و نبات به حيوان و حيوان به انسان است تا 13 رجب حدود (60 روز) است كه برابر است با حرف سين، قلب ظهور و قلب وجود و قلب عالم امكان به ظهور حقايق از اسرار مكنن و مخزون تا ظهر الوجود.

«تبين بين العابد و المعبود. دو وجود هم كفو.»

اين عالم تابستان است كه ظهور ميوه هاي عمل صالح مي شود. موه جان قلب به ميم است كه اربعين مي طلبد. با تمام حقايق

راز دنیا

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا نمی خواهیم در جایی که خالق ما جَل جَلالُه و سُبحانَهُ و تَعالی ما را ظهور داده و به دنیا آورده است معرفت و شناخت پیدا کنیم تا آنکه از زیبائی هایش بهترین استفاده را برده و با دستی پر به آخرت برویم؟

 پرودگار عالم تنها مخلوقی را که به آن بها داد و فرمود: "آنچه که خلق کردم برای اوست"، انسان کامل است. که فرمود: "لَولاک لما خَلَقتُ اَلافلاک". این کلام نورانی برای بهترین انسان عالم، پیغمبر بزرگوار و خانواده نورانی اش صلواه الله علیهم اجمعین است. که به واسطه وجود شریف این عزیزان، همه ما مشرف به شرافت انسانی شدیم.

اگر دنیا را بشناسیم بهتر میتوانیم خود را در جوار این بزرگواران به فضل پروردگار عالم، به قرب رضای حق تعالی برسانیم. میفرمایند" دنیا محل تجارت تاجران واقعی است". یعنی دنیا را برای مومنان جایگاه تجارت قرار داده اند. قوله تعالی در سوره مبارکه توبه آیه111 میفرماید:"اِنَ الله اشتَری مِن اَلمومنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهم بِاَن لَهُمُ الجَنَه".

خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده پس او بهترین مشتری برای اموال و انفس بندگانش است.

بارها درقرآن مجید میفرماید:" آخرتِ پرقیمت و بی انتهای خود را به دنیای اندک و کوتاه نفروشید و از دنیا بهترین استفاده را ببرید". آیا فکر کرده اید که چرا عمر هفتاد، هشتاد ساله اجر و پاداش یا جزا و عذابش در عالم آخرت الی یوم القیامه و ابدی است؟ یعنی قیمت هر نفس عمر چقدر است؟

به همین حدیث مبارک بسنده کنیم:" وقتی در قیامت شیعیان گناه کار می مانند پروردگار عالم اذن شفاعت را به امیر المومنین مولی الموحدین علیه السلام میدهد و ایشان تشریف فرما میشوند، در ترازوی عدالت الهی،یک نَفَس از نَفَسهای شب لیله المبیت(شبی است که حضرت علی علیه السلام در بستر، بجای پیامبر (ص) خوابید تا وجود نازنین حضرت به سلامت از مکه به مدینه تشریف فرما شود)را در یک کفه میگذارند و در کفه ی دیگر همه گناهان شیعیان گناه کار را قرار میدهند، آن یک نفس تمام گناهان را شفاعت میکند. وکفه مقام آن ازکفه تمام گناهان سنگین تر میشود". ای کسانیکه اهل تدبیر هستید کمی فکر کنید چرا یک نَفَس این قدر با ارزش است؟

حضرت با خوابیدن و در گرو گذاشتن جان و عمر خود بجای رسول الله(س) جان قرآن و اسلام را ضمانت کرد. تمام شیعیان الی یوم القیامه که قرآن در دست بگیرند و هدایت شوند و به دین مبین اسلام مشرف شوند مدیون آن نفس هایی هستند که چنین احیایی سنگین دارد. همانطور که درباره شمشیر زدن حضرت علی علیه السلام پیغمیر بزرگوار(ص) میفرماید:" از ثواب عبادت ثقلین بیشتر است چون او ثقل اکبر است."

آیا غیر از این نیست که تمام این زیبائیها در دنیا انجام شده و هرکس ارزش و بهای خود را در ذیقعد عمل خود در بهشت یا در قیامت پیدا میکند؟

پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام که خود پیشوای ما بودند و هستند، چگونه زیستن و چگونه رفتن به عالم آخرت و چگونه به قربِ رضا و لقای حق رسیدن را به ما یاد میدهند تا قدر عمر خود را بدانیم. ایشان در دنیا خود قدر بودند. پس هر کس قدر را شناخت، به قدر رسید. قدر، خود از اسامی قرآن و از اسامی حضرت حجت (عج) است.

همه در سوره مبارکه قدر نهفته و جمع است. فرمودند این جوانی و سلامتی و زیبایی و مال و نفس خود را به بهترین وجه خرج کنید و به ولی خود، پروردگار عالم، همان طور که سالم و بی نقص به شما عطا کرده است، سالم و بی نقص به او تحویل دهید و بفروشید که او بهترین خریدار است و از او بهترین مزد را خواهید گرفت.

 دنیا

کلمه دنیا از کلمات استثناء است. ظاهرش را اسفل السافلین میگویند. بعضی دنیا رااز ماده دنی یعنی پست و بی ارزش معنی کرده اند. درکلمه دنی اگر الف مقصوره راکه زیر حرف ی  است، بالای آن بنویسید, "دنی فتًّدلی" میشود. چنان انسان اوج میگیرد، حتی ملائک به او نمیرسند و دنیا سکوی پرتاب مومن میشود، در نتیجه حد بالا رفتن بستگی به خواهش دل و زیبایی عمل و آبروی مومن دارد. پیغمبر(ص) وقتی به عالم قرب تشرف پیدا کردند آنجا به ایشان فرموده شد: "دنی فتدلی وَ قابَ قَوسَین اَو اَدنی." جائیکه ملائکه های مقرب راه نداشتند، حضرت 120 بار(2بار جسمانی و118 بار روحانی) عروج کرد، که فقط خدا میداند وبس.

معنای باطنی دنیا نزدیکتر شدن است. با ادب که در دال دنیا نهفته است، با تمام گنج معارف انسانی که درنون دنیا نهفته است، با انتخاب صحیح مهدویت که همان یاء است و در خدمت قرآن و اسلام به درجه خلیفه الله رسیدن که کمال مقام و قرب الهی و رضای صاحب الامر حضرت امام زمان (عج) است که همان الف دنیاست. انسان اهل معرفت اگر تیز بین باشد از حروف دنیا درسهای زیادی میگیرد. 

کلمه دنیا از نظر علم ابجد

عدد ابجدی دنیا 65 است. مجموع 6 و 5 برابر با 11(6+5=11) و 11 خود برابر با کلمه عدد ابجد حج و هو است. که دنیا محل به رضا رسیدن حق تعالی است ودر نهایت از مجرای رضا به هو  ؛یعنی به قرب حضرتش رسیدن است.اللهم ارزقنی؛ اگر 6 را در 5 ضرب کنیم معادل عدد 30 میشود که برابر با عدد حرف لام یعنی مجرای توحید و جایگاه عدد الله که خود در واقع 30 است،که این عدد یکی ازاسرار اعداد است ,فقط اشاره ای به چند نکته می کنم تا ذره ای ازعظمت این عدد را درک کنید؛ خداوندحکیم بالاترین معجزة آسمانیش قرآن کلام الله مجیدش را30 جزء قرار داد عدد 30 برابر حرف  ل  در ابجد حروف می باشد ودر جایگاه حروفی ابجد 12 است ,قرآن عزیز به12 قسمت شده است که هر قسمت 10 حزب می باشد وسورة بقره که بزرگترین سورة قرآن است؛؛؛؛ یک دوازدهم کل قرآن است.در هر سال 12 ماه است که هر ماه آن30 روز میباشد. وجود مقدس صاحب 30 امیر المومنین علی (ع) است که 30 سال بعد از تولد پیامبر اکرم (ص) از خانة خدا باطن حرف   ل   (مجرای توحید)ل=30در حالیکه 11 ذریة نورانی دربطنش بود یعنی یک خودش بعلاوه یازده ذریه هایش می شود 12در اسفل سافلین بنام مولود کعبه بانور مقدسش عالم ظلمانی دنیارا منور فرمود و با قدوم مبارکش دنیارا متبرک فرمود.دقت ؛بفرماییدگفتیم جایگاه عددی ابجد نام مبارک الله جلجلاله شأنه 30 می باشد پس مولود کعبه علی اعلا (ع) که خلیفه الله است او موحد خالص خداوند است وبرای تمام کسانی که بخواهند به توحید محض برسند دلیل وامام مبین است اوست که مولی المحدین (ع) است .آخرین جزء قرآن کریم جزء 30 می باشد واولین سورةاین جزء نبأ نامیده می شود, که عم هم خوانده می شود وپیامبر اکرم (ص)فرمود نبأعظیم حضرت علی صلوات الله علیهم اجمعین است, وتمام جزء30را عم جزء می خوانند.که در درس عدد 30 خواهم نوشت انشاء الله خوب تدبر وتحقیق کنید ,تا به معارف زیبای گنج دنیا دست پیدا کنید.  حاصل کسر 5 از 6 برابر 1 است.وعدد یک رمز به سلامت رسیدن راه انالله واناالیه راجعون است. همانطور که 30 نوشتم ؛عددیکِ به حروف ابجدش می شود 30(ی=10+20=ک(10+20=30)در قرآن کریم خداوند حکیم نسخة پر رمز وپر محتوای خودش رابا سورة مبارک حمد شروع می فرماید؛ پیامبر (ص)گرامی می فرماید کل محتوای قرآن درسورةیک یعنی حمد ؛وکل سوره درآیة یک یعنی بسم الله الرحمن الرحیم وکل آن درحرف یکِ این آیة مبارک یعنی  بِ  بسم الله وتمام محتوای  بِ درنقطة زیر حرف بِ  که این نقطه مقام یک کل باطن قرآن کریم را داراست وامیر المومنین مولی الموحدین اسدالله الغالب علی علیه والاء التحیه والسلام می فرماید انا نقطه تحت الباء,؛؛؛؛؛اگر خوب متوجه شده باشید تمام یک های نوشته شده یعنی 30 ومجرای توحید ,پس عمل به آیات کریمه همه رابه یکِ توحید خدای یکتا می رساند خدایی که از نام اعلای خود آقایمان راعلی(ع) نامید به ما شیعیانش فهماند که در دنیای اسفل سافلین که ظلمانی است فقط از وجود مبارک علی(ع) میتوانیم از ظلمات  عالم سفل به نور عالم اعلا برسیم.آنهم بفضلش انشاء الله

( 11 = ج + ح )(11 =و + ه) 11= 5+6

عدد ابجد نام مبارک الله برابر66 است که در جمع دو عددش 12 بدست می آید این همان باطن جایگاهی عدد3 است.(6+6=12)جایگاه اسم مبارک الله30 = ل=30=5×6

جایگاه اسم مبارک الله  ل=30= ک + ی =یک=  توحید 1= 5-6

 که همان وحدت است و همان نتیجه وحدت در کثرت وکثرت در وحدت است.(یکی بود ، یکی نبود؛ غیر از خدا هیچکس نبود)

لااله الا هو

جایگاه عددی کلمه دنیا در حروف الفبا:

جایگاه آن 29 است. جمع 2 و 9  برابر با 11 که همان هو و حج است. پس از لحاظ جایگاه عددی در الفبا و جمع ابجدی  معادل 11 است. اگر 2 در 9 ضرب شود عدد 18 بدست می آید.عدد18 برابر ابجد کلمة حی است. 18 طی منازل دنیاست که به هجده هزار آورده شده و در سن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خلاصه میشود. عدد 18 معادل با جایگاه حرف صاد است. صاد چشمه ای در عرش پروردگار عالم است. کل شیءٍ حی من الماء همه چیز از آب زنده می شود. هر کس باید در قلب دنیایی خود پیدایش کند و با آن آب تطهیر باطن، وضوی ظاهر بگیرد. (سِّر وضو که مقدمه عبادت است از اینجا نشاُْت میگیرد)پس باید بکوشیم دردنیا به چشمة ص برسیم تا عمل هایمان به حی به عالم بهشتی منتقل شود.

حضرت رسول (ص) میفرمایند: قلب المومن عرش الرحمن. اگر 2 را از 9 کسر کنیم برابر با 7 (عدد سبعه) میشود. عدد سبعه  برابر عدد آیات سورة مبارک حمد درکتاب الله قران کریم است.چنانچه در قسمت بالا توضیح داده شد. این کتاب در دنیا برای هربنده، نسخه حکیم و برای هر دردی درمان است. هر نقصی را کمال میدهد. موت را به حیات، مرض را به شفا، فنا را به بقا تحول میکند. عمل به کتاب الله خودکتابی از تکلیف بنده برای خالقش است. در نتیجه کتاب عمل هر بنده ای در دنیا باز میشود. در شب اول قبر متن کتاب عمل افشا میشود.چنانچه امر میشود: "اقراء کتابک و کفی به نفسک"." بخوان کتاب عملت را و آنچه درکف نفس خویش آوردی، بازکن". آری حقیقت دنیا، لیل است. آنچه نوشته ای تکلیف شب عمل است. و در قبر، روز باز شدن تکلیف است.

معنی عدد دنیا که معادل 65 است

5 برابر با عدد ابجد حرف هاء است و 60 برابر عدد ابجد حرف سین است. که این دو حرف کلمه سه را میسازند:

                                                         65 = 5  +60

                                                         سه =  ه  + س

به تعبیر عارفان دنیا سه روز است. کودکی، جوانی و پیری. شاعر میفرماید:

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست          خام بدم، پخته شدم، سوختم

در اسرار عدد سه همین قدر بدانیم که نوزاد قبل از تولد پشت سه ظلمت شکم مادر قرار دارد،تا متولد شود. انسان سه حجاب به خود میگیرد تا بتواند زندگی کند: حجاب روح، حجاب نفس و حجاب جسم. عالم را به سه قسمت بزرگ تقسیم کرده اند: عالم قبل از تولد یا ملکوت، عالم بعد از تولد یا دنیا و عالم بعد از مرگ یا آخرت. عالم بعد از موت سه قسمت میشود: عالم برزخ، عالم حشر یا قیامت و جایگاه آخر: بهشت یا جهنم. پروردگار عالم در سوره مبارکه واقعه انسانها را به سه دسته تقسیم کرده است: " اصحاب یمین، اصحاب شمال و والسابقون اولئک المقربون".

در آخر مرتبه پاداش و جزای هر بنده به عملش سه قسمت میشود. خداوند متعال در قرآن سوره مبارکه واقعه میفرماید:  دسته اول:" فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنت نعیم".اگر از دسته مقربین باشید روح و ریحان وجنت ونعیم در انتظارشماست.

دسته دوم: " و اما ان کان من اصحاب الیمین فسلام لک من اصحاب الیمین".اگر از دسته اصحاب یمین باشید،پس سلام و درود بر شماست.

دسته سوم: "و اما ان کان منا المکذبین الضالین فنزل من حمیم و تصلیه جهیم ان هذا لهوالحق الیقین". واگر از دسته منکرین و گمراهان باشد نصیب او حمیم جهنم است و جایگاهش آتش دوزخ است. این البته یقین ،حق و حقیقت است.

بنابراین در تفکر عدد سه نکات زیادی است. امیرالمومنین علیه السلام در 13 رجب وجود نازنینش در خانه مبارک کعبه متولد شد و سه روز در آن میهمان سرا پذیرایی شد ودر روز 15 رجب قدوم مبارکش را به عالم ظاهر دنیا گذاشت. در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سه دهه عزا داری میشود که در مجموع سی روز است.

(عدد دنیا 65 است30=6×5)

سی، تعداد جزء های قرآن است و قرآن خود کوثر است و زهرا (س) باطن این کوثر است. درماه مبارک رمضان سه شب لیله القدر است. شهادت امیر المومنین علیه السلام در سه شب از ضربت تا شهادت طول کشید. بدن مطهر پیغمبر(ص) سه روز بر زمین ماند تا به خاک سپرده شد. بدن مطهر آقا امام حسین (ع) "بابی انت و امی و نفسی و اولادی و مالی" سه روز در خاک کربلا بدون سر ماند و تمام ستارگان ، ماه و خورشید بدان سجده کردند و نوحه خواندند. و در سه نیمه از ماههای مبارکه رجب، شعبان و رمضان سه مولود نورانی، امیرالمومنین(ع)،امام مهدی(عج)و امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمدند. که سه ظهور دنیا را در سه وجه حجابش حسن کردند. امیر المونین ابالحسن (ع)، امام مهدی(عج)وصی الحسن. امام حسن مجتبی(ع) خود حسن و بهار سبز نیمه رمضان است. در این ماه تاج گذاری حسن به واقعیت فطر است.(الله اعلم)

پس امتحان سختی در سه است. انسان وقتی از دنیا میرود,با سه آب اورا غسل می دهند اول با آب خالص دوم با آب سدر سوم با آب کافور؛ در سه نوبت یادش را زنده میکنند: در سومین روز از موت، در هفتمین روز از موت و در چهلمین روز از موت. هر سه روز اسرار عمل خود مومن است. درسه روز اعمالش خوانده میشود. در هفتمین روز کتابش باز میشود و چهلمین روز در مقام عملش ماندگار میشود. اینجا اگر کسر 5 از 6 را معنی کنیم، به یک توحید عمل میرسیم که همه اهل لااله الا الله میشویم. هنگام کسر بدن ما از این دنیا کثرت عمل در ما جمع و تمام اهل بیت ما به کنار رفته و یک میشویم. آنگاه همه میگویند: لا اله الا الله. اما عدد یک چه زیباست. جمع عدد ابجدی" ی و ک" برابر با عدد سی است:10+20=30 .آنگاه می فهمیم ما غرق در قرآن بودیم و باید وجود ما و عمل ما به قرآن جوابگو شود. چنانچه در منزل هر مسلمانی جای خالیش را پس از موت، صوت قرآن پر میکند. چه زیباست پیش از مرگ قدر و منزلت قرآن را با جان و دل درک کنیم و خالصانه به تمام آیاتش بعنوان بندگی مولای خود عمل کنیم، تا انشاءالله رستگار شویم.آنجا، قرآن انیس و مونس ما میشود و ما را شفاعت میکند.

معنی زیباتری  ازعددسه ,همانطور که می دانید قبل از خلقت خشکی روی زمین ,تمام کرة زمین را آب فرا گرفته بود وبعد خداوند اراده فرمود خشکی را بنام ارض روی آب خلق کند واز آنجا به تمامی کرة زمین خشکی کشیده شد ,سورةمبارک شمس می فرماید والارض وما دحیها وانگاه که زمین دحو شد یعنی کشیده شد.در واقع ظاهر خلقت روی آب جسمی شد ؛اما وقتی دنیا خلق شد پروردگار عالم همانگونه که نوشته شد که دنیارا سکوی به تعالی رسیدن بندگانش قراردادتابه حیات طیب وبه آن کوثر وجود برسند وبه کلمةمبارک حی زندة جاوید شوند پس حقیقت زیبای عدد سه به معنای واقعی خود ظهور پیدا کرد.در اسرا رعالم خلقت خداوند کریم پایة اعداد برسه قرار داد (مراجعه شود به کتاب گنج الف)که آن رمز اولین حرف از حروف مقطعةقرآن است,که خوانده می شود الف عدد ابجد آن 111 می شود که در جمع اعدادش 3 حاصل می شود ,در عالم شکل همة اعداد بصورت   1  می باشد درعالم دنیا لباس شکل عدد را به خود می گیرد .عدد3 برابر کلمة آب است,که در عالم عرشی خداوند درکلام کریمش می فرماید من عرش را روی آب قرار دادم یا مستوی کردم ,آنجا محتوای جان آب است  واگردر دنیا بخواهیم بهتر متوجه شویم ,اگر کلمة آب را بصورت بسیطی بنویسیم ابجدش می شود 114 که برابر 114 سورةمبارک قرآن است.(الف+با=114)(111+3=114) ,توجه توجه ؛؛پس عدد 3 کل محتوای حیات  طیب قران است که خداوند مهربان ما اول روزیِ رزق حقیقی را بما عنایت فرمود وبعد به ما زندگی دنیایی بخشید مثل وقتی که هنوز بدنیا نیامده  در چهار ماه وده روزه گی جنین خداوند سبحان فرمود انی نفخت من روحی این است جز این نیست که من از روح خودم به شما دمیدم.این منت خداوند برماست واین سر مایة فطرت است که بتوانیم خلیفه خداباشیم وبمانیم الی یوم القیامت .خداوند قبل از اینکه ما بدنیا بیاییم رزقِ مارا در سینة مادر وبدست پدر واز لحاظ محبتی در قلب هردو آنها مخصوصأ مادر مملو فرمود تا بستر پرورشش از هر جهت کامل باشد (چگونه می توانیم شکر ولی نعمت خود را بجا بیاوریم فقط بفضل خودش با بندگی کردن خالصانه)

اگر کلمة آب رابصورت بسیطی بنویسیم جایگاه عددیش می شود 33 که رمز سن بهشتیان است (الف=30+با=3 درجمع می شود30+3=33)پس کسی به حقیقت سن جوانان بهشت می رسد که در دنیا در جایگاه باطنی حقیقت آب که قرآن است سیراب شده وفعلش به مقام ودر جایگاه آن حی شده باشد وآیات بصورت فعلی براو مجسم شود اللهم ارزقنی. نکته ؛؛؛مطب جالبی که باطن معنوی دنیارا به سه روز واضح تربیان می کند واینکه در حدیث قدسی آورده شده است که کل عمر دنیا خلاصه شده دراین جملة پرمغز وپرمحتوای کل یومٍ عاشورا وکل ارضٍ کربلا ؛وقهرمان وامام عاشورا آقا ومولایمان ابا عبدالله الحسین صلوات الله علیهم اجمعین است. (البته باطناً همة معصومین صلوات الله علیهم اجمعین نورٌواحد هستند) همه می دانید مولای ما سه روز آب ظاهر بر او ویاران با وفایش وحتی فرزندان کوچکش بستند ,وحضرت 72 یار باوفا داشت؛وحضرت درحال سجده به شهادت رسیدن ؛لعنت الله علی قوم الظالمین ولعنت خدا برقاتلین وظالمین حق محمد وآل محمد(ص)الی یوم القیامت.وبعد شهادت هم سه روز بدن مبارکش بدون سَر درکربلا بود .سه روز ,هر روز 24 ساعت است سه روز می شود 72 ساعت ,وعددابجد کلمة سجده برابر72 می باشد.خوب دقت بفرمایید,دنیا هم سه روز شد؛ چه مناسبتی می تواند باشد با جمله کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا ؛امام حسین (ع)72 یار با وفا دارد که ساجد واقعی پروردگار عالم هستند وسه روز(72 ساعت) تشنگی را تحمل کردند,یعنی اطاعت خالصانه وحضرت درباطن 72 یعنی 7تا 2 تا =14تا به حقیقت سبع مثانی وعبودیت کامل خالصانه سر زیر تیغ دشمن به حالت سجده گذارده وسر مبارکش را شمر ملعون از پشت سر یعنی از قفا برید لعنت الله علیه الی یوم القیامت. وحیوانیت عین نجس میته را به عین طهارت قلب به  م می فرماید.که آن هدف خلقت مولای مهربان است که می خواهد حیوانیت در قربانگاه ذبح شود وانسانیت  بدون ظلمت به مقام عند ربهم یرزقون برسد.(درکتاب عرفان عدد0نوزده)

جمع عدد 6 و 5 که ازعدد ابجدی 65 دنیا گرفته شده است، عدد 11 میشود (11=6+5)همچنین در جایگاه عددی حروف، کلمه دنیا در مرتبه الفبا، 29 است. آنجا هم 2 و 9 برابر با 11 میشود. اکنون به تفسیر عدد 11 میپردازیم.

گفته شد 11 برابر با عدد کلمه هو وکلمه حج است. براستی این تناسب اعداد و حروف پرده ظاهر از هر چیز کنار میزند و باطن ها را نمایان میکند. پس آدمی بین دو یک خلق شده است. "انا لله و انا الیه راجعون" روزی که از او آمدیم یک بدنیا آمدیم و روزی هم که به دیار باقی میرویم یکه و تنها میرویم. بین فاصله این دو یک بسیار اسرار است. تمام آن سعی صفا و مروه است. شاید آن هفت بار سعی، پرده برداشتن از هفت باطن وجودی خودمان است که به هفت دریای نور وجودمان برسیم. تا به سِّرچشمه زلال عشق و بندگی دست پیدا کنیم. که به آن بگوئیم :         زم زم (به معنیِ به ایست!)

اسمعیل عمل خود را به آنچه که حب دنیایی است برای رضای خدا قربانی کنیم. این همان حج و طواف واقعی است. هر لحظه به گرد رضای خدا در تمام اعمال شبانه روز، مطوّف شویم. آنگاه فاعل حج، یعنی حاجی شویم. پس همه بندگان خدا چه به حج ظاهری بروند چه نروند، در فعل بندگی خود در دنیا به درجه رفیع حاجی میرسند تا در اشرف بودن مقام خلقت خود نزد پرودگار خود شاکر باشند و به حقیقت 11 که عدد هو است برسند. عدد یازده در واقع یک حرف الف است وروبرویش عدد ابجد آن که( 1) کنار هم است در باطن باهم جمع نمی شود وهمیشه عدد در طواف الفِ وجود است.در واقع عدد روح حروف است مثل جسم وروح که هدو یک وجودند؛ در سِر الف خواهیم خواند:

در خانه اگرکس است یک حرف بس است.

همین قدر که قامت انسانی در الف جلوه میکند. اگر الف شد، همه را دارد. چون اَلِف اگر اَلْف خوانده شود همان هزار است که برابر با حرف غین که برابر حروف اسم مبارک غنی پروردگار عالم است . پس ما آمده ایم الِف وجودمان به الْف برسانیم تا غنی شویم و از دنیا برویم. دنیا برای انسان مومن تجارت خانه الهی است که آخرش تمام هستی ظاهر خود را به او بفروشد و درآخر فنای الی الله شود و در معنی به هو برسد.(11)

عدد هفت

درعدد جایگاه دنیا که 29 بود اگر 2 را از 9 کسر کنیم برابر با هفت خواهد شد.7=2-9 که تفسیرمجمل آن به این شرح است: معرفت این عدد، برای انسانهای در قید حیات است . راز امتحان سخت دنیا و قبول شدن در آن  مخصوص بندگان مومنی است که در زیر هشتی رضای خدا رو سفید شوند. به شرط آنکه بنده خود را در دنیا مسافر ببیند و خالق خود را بشناسد و بندگی را با تمام وجود در طول عمر خود قبول کند. عدد هفت در اکثر ادیان عدد مقدسی است.در زبان عربی سبع خوانده میشود و زیباترین وجه آن را پیغمبر (ص) در حدیثی برای قرآن فرمود: "قرآن دارای ظاهر و باطن است.در باطن قرآن هفت بطن نهفته است و تمام هفت بطن قرآن در هفت آیه سوره مبارکه حمد جمع است و تمام هفت آیه در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در هفت حرف بسم الله و تمام بسم الله در باء بسم الله است که حرف باء هم هفت صفت دارد و تمام حرف باء در نقطه زیر باء جمع است." امیرالمومنین (ع) حجت الله اکبر میفرماید:" انا نقطه تحته الباء. من نقطه زیر باء هستم". کسی است که پروردگار عالم از نور مبارکش عالم کرسی و هرآنچه درکرسی است را خلق کرد. "کرسیه السموات و الارض و ما فیهن و ما بینهن" یعنی ملکوت هفت طبقه آسمانها و هفت طبقه زمین وآنچه در آنهاست و آنچه میان آنهاست از نور وجود ایشان خلق کرده است. علی (ع) نور ملکوت است و ملکوت، قائم بر وجود حق اوست. ذره ای در دنیا نیست که خالی از ملکوت باشد و نه منهای علی(ع)چنانچه همه مخلوقات میگویند:

ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم                                با شما نامحرمان ما خاموشیم

"یسبح لله ما فی سماوات و الارض"

این ملکوت هفتگانه، در وجود هر انسانی به هفت نفس نورانی و انسانی که همان نفوس آسمانی هستند، متجلی شده است. نفس لوامه، نفس ندامه، نفس مطمئنه، نفس راضیه، نفس مرضیه، نفس مفلحه و الهیه. همان طور که جهنم هفت درکه، دارد هفت نفس رذیله هم به نامهای نفوس سبُعیه یا حیوانی که(مناسبت با زندگی جسمی انسان دارد اگر صحیح استفاده شود لازمه حیات دنیا هستند و خیر محض میباشند. چون باید با بدن حیوانی در این دنیا زندگی کنیم؛؛؛پس باید از نفوس رذائل بگذریم و به نفوس انسانی برسیم) نفوس حیوانی عبارتند ازنفس : عُجبیه، غیبتیه، کبریه، غروریه، تفخره، تکثره، حرصیه. اگر این نفوس به غلط استفاده شود نفوس نورانی را از بین برده و هبوط در حیوانیت میکنند.

در کلام سبحانه و تعالی که میفرماید:"کَل انعام بل هم اضل" یعنی شبیه به چهارپا بلکه پست تر و گمراه تر" این بد ترین عذاب برای انسان در دنیا و آخرت است و عذاب آن خِزی یعنی خواری میباشد.

زیباترین عبادت سجده است. هفت موضع وجود انسان باید بر زمین بیاید و مخصوصا سر روی تربت باشد. آنگاه از پروردگار خود بخواهد "سبحان ربی الاعلی و بحمده" " پاک و منزه است پرودگار من حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است و هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان تعالی وکمال میدهد". هان ای انسان؛ در سجده واقعی بندگی و اطاعت از اوست که به عمل انسانی ترفیع میگیریم. این هفت موضع را مساجد وجود مینامند. تحت توجه کامل در بندگی از باطن آیات هفتگانه سوره حمد، انسان در زیر هشتِ امتحان عمل قرار میگیرد. چراکه انسان مومن قرآن را بر سر خود تاج قرار میدهد در اصل هفتِ کتاب در آیات سبعه روی سر او هشت میشود. و هشت مجرای رضای اوست.  در این صورت لحظه ای نیست که در محضر او نباشیم و در زیر سقف هشت مانند گنبد رضای او دائما میمانیم تا قبولی خود را در زمان موت بگیریم و از آنجا زیر ظل رحیمییت پروردگار عالم قرار بگیریم که برای همیشه؛ "لاخوف علیهم و لا هم یحزنون" بشود. انشاءالله لازم به تذکر است که بهشت 8 درجه دارد برای قبول شدگان در زیر هشتی رضای خدا به رضا رسیدن یعنی به مقام راضیةً مرضیه رسیدن است.

ما همواره در هفت هستیم. یکسال 52 هفته است.عدد ابجدی سوره حمد 52 است. یعنی پنجاه و دویی که هفت آیه دارد. سال را پنجاه و دو هفته میخوانند.یعنی 52 تا 7  هفته که برابر با 365 روز است.در قرآن کریم 365 بار نام یوم آمده است به تعدادروزهای سال؛ سوره مبارکه حمد را سبع المثانی میگویند. آیات این سوره مبارکه دو قسمتی است. و به قولی دیگر نیمی از آیات مبارک معرفی پروردگار عالم به بنده است و نیمی دیگر درخواست بنده از پروردگار عالم است. پس سبع المثانی میشود: هفت تا دو تا. یعنی چهارده. جمع عددی 365 برابر با 14 است یعنی14=5+6+3. یعنی همان سبع مثانی.

با مطالعه این نکات قدر عمر خویش را بدانیم. در چه سنی هستیم؟ خود را دریابیم که مولایمان ما را غرق در حمد خود گردانیده است. نمک خوردن نمک دان شکستن رسم نیست. پس به عمل و به بندگی شکر نعمتهایش را بجای بیاوریم. بالاترین شکر نماز یا صلوه است. امام اول و امام سوم ما در جایگاه سجده نهایت شکر و بندگی را بجای آوردند.و حضرت امام حسین علیه السلام سر از سجده بر نداشت تا سر مبارکش از بدن مبارکش جدا شد. "السلام علیک یا اباعبدالله الحسین"

در اعداد ابجد سه عدد هفت ، هفتاد ، هفتصد برابر با حروف بترتیب ز=7،ع=70و ذ=700 است. حرف ز صفتش جهر است و آن کتاب عمل است هر کس به میزان زحمت و سعی و کوشش خود کتاب شخصیت و جایگاه مقامش را در دنیا و آخرت معلوم میکند و آن آشکار است. مانند دکتر، مهندس، کارگر و غیره. اما حرف عین از حروف استعلاء است یعنی در کنار اینکه کتاب ظاهر خویش را شامل میشود، درجه کیفیت و خلوص عمل را به مرتبه بالای خود میرساند. حرف ذال 700 است یعنی جایگاه کسانی که مرتبه خود را در باطن کتاب و عمل خویش پیدا کرده و میکنند که بهشت یا جهنم را نشان میدهد. جایگاه این سه حرف بدین صورت است: دنیا حرف "زا" و برزخ حرف "عین" و قیامت حرف "ذال" است. هر عالم از عالم دیگر وزین تر و پر محتوا تر میباشد.

مولای متقیان در خطبه 52 صفحه 139 و خطبه 63 صفحه 152 از کتاب نهج البلاغه میفرماید"آگاه باشید دنیا رو به فنا و نیستی نهاده و خوشی آن باقی نمیماند مانند جوانی و تندرستی، و به تندی (از اهلش) رو بر میگرداند و ساکنین خود را به فنا و نیستی میکشاند. شیرینیهای آن به تلخی مبدل شد. پس سوگند بخدا اگر بنالید مانند شتران غمزده فرزند مرده و بخوانید مانند صدای کبوتر و فریاد و زاری نمایید مانند فریاد و زاری راهبی که دنیا را ترک کرده و از مالها و فرزندان در راه خدا بگذرید برای درخواست تقرب از جهت بلندی مقام و منزلت نزد او یا آمرزش گناهی که نوشته شد و فرشتگان او آن را ثبت نموده اند.(قسمتی از خطبه 52)" و در خطبه 63 در برخی از فرازهایش حضرت می فرماید" ای بندگان خدا در دنیا از معصیت خدا بپرهیزید و به سبب کردار خود بر مرگهایتان پیش دستی کنید. (در زندگی نیکوکردار باشید تا پس از مرگ ایمن گردید ) و بخرید چیزی(اعمال صالحه)را که برای شما باقی می ماند به چیزی که از کفتان میرود" . و از حضرت رسول (ص) نقل شده که روزی گوسفندی را در منزلش کشتند و همه را در راه خدا بخشیدند و گردن آن را برای حضرت گذاشتند وقتی حضرت تشریف فرما شد به ایشان گفتند همه را در راه خدا دادیم جز گردن آن و حضرت فرمودند همه مانده است و یک گردن رفته است.

در سوره شریفه الرحمن پروردگار عالم می فرماید"کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام" همه کس و آنچه دارند فانی می شود مگر آنچه برای ذوالجلال و الاکرام است که باقی می ماند."

دنیا برای مؤمنان قدر شناس مزرعه است.چنانچه می فرماید "الدنیا مزرعه الاخره" در دنیا بذر افشانی می کنند و در قیامت در سایه درختانی که بذرشان را خود کاشته اند لذت می برند و از میوه هایش تناول می کنند. آیا اگر در دنیا نمی آمدیم، می توانستیم به مقام قدر خود یعنی خلیفه اللهی برسیم؟پس بسی منت بر ماست الحمدلله رب العالمین.

و یکی از صفات دنیا تکریر است یعنی اندکی از عمل در همین دنیا به انسان بر می گردد. و این صفت در حرف "راء" است. عدد ابجد آن 200 است که با عدد حرف عقل برابرست. شاید بتوان اینطور معنا کرد که دنیا مخصوص انسان است چون پروردگار عالم نعمت عقل را فقط به انسان کرامت نموده است و تمام نعمتهای زمینها و آسمانها را برای انسان وانسان را برای عبادت خودش خلق نموده است. نه آنکه نیازی به عبادت انسان دارد بلکه در مجرای عبادت به او لیاقت و ظرفیت رسیدن به نزدیکترین مقام قرب (دنیا) را نسبت بخود، اعطا کرده است .

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند       تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (سعدی)

حروف دنیا از نظر طبیعت

1- دال دنیا مَلَکش دردائیل و عدد ابجدش 4 است. این حرف از حروف ترابیه و آبی شمالی است. دال در معنا وجود خالق را تثبیت و دلالت بر ظهور و پیدایش خود در مجرای توحید و آداب بندگی کردن را در مقابل خالق که فرمانروا و حاکم محض اوست بدون کرهاً وطوعاً دارا است. پس ای عزیز، پروردگار عالم ،رب مهربان ما ،پیامبران و امامان معصوم علیه السلام راقرار داد تا  چگونگی بنده شدن و چگونگی بندگی کردن و ادب داشتن در مقابل مولایمان را بیاموزیم. و چگونه با ادب به درگاه باری تعالی وارد شویم تا از ما راضی باشد.

2- نون ساکن از کلمه دنیا که طبیعتش خاکی جنوبی و از دسته حروف هواییه است و مَلَکش حولائیل است. حرف "ن" ساکن را می توان چنین گفت که جان استعداد تراب در دنیاست و آن جوهریت حرکت و سِرّّ وصل دو عالم سکون ابدی و ازلی است. در تعریف "ن" ساکن همان بس که تنها حرفی است در الفبا که پشت تمام حروف کار میکند. 6تای آن را اظهار (ح خ ه غ ع أ حروف حلقی) و در یک دسته حروف ادغام میشود (ی ر م ل و ن حروف یرملون)  و پشت یک حرف (ب) قلب به م می شود و پشت 15 حرف بقیه اخفا میگردد. راستی فکر کرده اید که این حرف چه سری دارد که دارای دو مخرج است زبانی و در بینی که به آن غنه می گویند و ظاهر نوشته اش به دو صورت در قرآن آمده است : الف- بصورت نون ساکن. ب- بصورت تنوین.

اما در دنیا این حرف استثنا است زیرا نون ساکن پشت حرف "یای" دنیا قرارگرفته اما بجای ادغام ،اظهار میشود یعنی به دو مخرج غنه و زبان بصورت کامل ادا میگردد. عدد ابجد نون ساکن 50 و معادل حروف کلمه کُل(همه =50) و لَکَ(برای تو=50) است. شاید دنیا اینطور معنا شده است که پروردگار همه مخلوقاتش را برای تو ای انسان راکع و ساجد کرده است تا تو نیز برای خدا راکع و ساجد شوی. نون در مقام اخفا پشت 15 حرف گفته شده است، اما فقط بصورت غنه در بینی بیان میگردد که انشاءالله توضیحات بیشتر در اسرار"ن" بیان خواهد شد.

اگرعدد ابجد حرف نون (ن و ن)را جمع کنیم معادل 106 می گردد و مجموع این ارقام 1+0+6 = 7. آن نیز همان کتابی است که در دنیا هم از طرف خداوند به دست بندگان و هم کتاب عمل بندگان بسوی خدا می باشد. همچنین 100(ق)+6(و)=106(قو)در معنای نگهدارید و این همان سفارش انبیا و اولیا در دنیاست که می فرمایند:"اوصیکم به تقوی الله".

جایگاه عددی "ن" در الفبا معادل 14 است که وجودمبارک14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین  است که در تمامی اعمال و کردار ما تاثیر گذار بوده و ما را به راه راست هدایت می کنند . 1+4=5 که 5 حلقه بندگیست و همه ما باید به آن مفتخر شویم تا پس از مرگ از تمام سختیها و عذابها آزاد شویم. جایگاه عدد حیات در الفبا 14 است و جایگاه عددی موت نیز 14 است. پس حیات و موت که مجموعا 14+14=28 میشود کامل کننده عمل در دنیا و آخرت خواهد شد. حروف الفبا28 حرف است که 14 تای آن نورانی (حروف مقطعه قرآن) و 14 الباقی حروف ظلمانی هستند. این حروف را به شمسی و قمری نیز تقسیم میکنند. حروف شمسی قیامت و حروف قمری دنیا را جلوه میدهد. جایگاه 3 حرف نون (ن و ن) در حروف الفبا معادل 34 است، در حالیکه عدد ابجد کلمه دل نیز 34 است  و3+4=7 و این بدان معناست که کتاب حق در دل انسان باز می گردد و آن معرفت حق است . پس اگر دل با معرفت شد ،تمام اعمال انسان نشان معرفت او میشود. عدد 34 خود نیز برابر با عدد ابجد کلمه اجل است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه های آن مانند ماه،خورشید و ستارگان همه میمیرند یعنی اجل شامل کل میشود.

دوم آنکه گناهکاران غافل قبل از مرگ ظاهری، دلشان میمیرد. با آنکه ظاهرأ در قید حیات هستند اما باطنشان مرده است. "صم بکم عمی فهم لا یعقلون". قبل از مرگِ دل؛ توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم.چه بسا که به مومنان خطاب میشود: "موتوا قبل ان تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه.  

3- حرف یاء حرف انتخاب است.(کامل درس عرفان عدد10 درکتاب عرفان ده آمده است) عدد ابجدش 10 و جایگاه عددیش نیز 10 است طبیعتش خاکی جنوبی و از دسته حروف هواییه است، مَلَک آن سرکطاییل است. تمام انسانها در تمام عمر در حقیقت حرف یاء  یعنی درانتخاب هستند.10 در زبان عرب عشر است و صاحب عشر مولایمان ابا عبدالله الحسین(ع) است. زیرا هنگامیکه او به دنیا آمد یک خودش بود و نُه فرزند نورانی در صلب ایشان به دنیا آمدند و در نام مبارکشان هم ظهور دارد زیرا او حسن است و حرف یاء بین سین و نون او را حسین جلوه داده است که این یاء معادل10 است و او صاحب عشر و بر پا کننده عاشورا است. بنابراین همه انسانها درعاشورای انتخاب خود در عمل و بندگی امتحان می دهند. چگونه زیستن و چگونه رفتن را خود انتخاب می کنند. (ادبیات عرب این یاء را یای مصغر در اسم میگوید یعنی برادر کوچکتر)که برابر با "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" است.

همیشه و در همه اعصار حجت خدا وجود دارد و این امتحان برای ماست که حجت خدا را یاری کنیم , و صدای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین (ع) از دهان فرزندش امام زمان شنیده میشود. باید با جان و دل به یاری دین و قرآن و امام زمان خود بکوشیم. (اللهم عجل لولیک الفرج اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و ذابین عنه والمستشهدین بین یدک)       

4- آخرین حرف از حروف "دنیا"، "الف" است که به نظر میرسد در علم حروف بالاترین نعمت پرودگار مهربان به ما بندگان فقیر رسیدن به حرف الف است. جالب اینجاست که اولین حرف از اولین آیه قرآن الحمد است که به الف شروع میشود. آخرین کلمه قرآن ناس است که به سین ختم میشود. عدد ابجد کلمه ناس 111 است که همان عدد حرف الف است.

دل گفت که علم لدنی اش هوس است پس به او گفتند الف  گفت هیس! که گر در خانه کس است ، یک حرف بس است.  "بس" حرف اول ب  "بسم الله الرحمن الرحیم" و سین آن حرف آخر ناس است. جایگاه عددی حرف الف ( ا،ل،ف) برابر با عدد 30 است. همان کل سی جزء قرآن که حقیقت الف است. حرف الف در اول 40 سوره از سوره های قرآن آمده است.

الف از طبیعت آتشی، مشرقی است. از دسته حروف ناریه است. مَلَک حرف الف حضرت اسرافیل است. این ملک مقرب مامور دمیدن روح بر جسم تمامی هستی است. او کسی است که به امر خدا صور اسرافیل را میدمد تا تمام ذرات پراکنده شده اجسام به اصل بدنی خود بازگردند.

اینچنین دنیا به معنی واقعی خود میرسد. زیرا دنیای هرکس برای خود محفوظ است. پس ای بیدار دلان ببینید آیا غیر از این است که دنیا حی است و به اراده پروردگار عالم حیِ قادرِ سبحان آنچه به موجوداتش به اندازه وسع، استعداد و توان مالی، جانی داده است، محل رشد استعداد ذاتی ما در دنیاست. در واقع باید در زندگی  دنیا با دست پر و اعمال صالح و با الف ممدوده پرواز کنیم تادر آخرت شروع حیات کاملی برای ما شود. پروردگار عالم در سوره مبارکه یاسین میفرماید: "نکتب ما قدموا و اثارهم ؛ اعمال شما و آثار آنرا مینویسیم."

ما عمل زنده را باخود میبریم. آثار اعمال ما زنده میماند تا احیاء کننده دیگران باشد تا در حیات ابدی بی بهره نمانیم. چه تلخ است برای گناه کارانی که آثار اعمالشان گریبان گیرشان خواهد شد.چه زیبا خواهد بود هرچه زیبا تر و سریعتر و با جدیت برای خویش توشه جمع کنیم و هر چه بهتر را، برای خود، برگزینیم. نقل شده است حضرت موسی علیه السلام نیمه شبی با یاران خود به دیاری رسیدند که هیچ نور نبود حضرت به یاران فرمود هرکس میخواهد مقداری از خاک اینجا را برای خود بردارد. عده ای گفتند پیغمبر خدا لغو نمیگوید هرچه توانستد، برداشتند. گروهی دیگر گفتند خاک را چه ارزشی است.اما چون حضرت فرموده است مشتی برای خود بر میداریم. اما عده ای حرف حضرت را جدی نگرفتند و هیچ بر نداشتند. از آن دیار که گذشتند، در روشنایی آسمان دیدند، برداشته شان خاکِ طلا است. دسته اول بسیار شاد شدند. وگفتند:کاش بیشتر برداشته بودیم. دسته دوم حسرت زیادی خوردندکه چرا کم برداشتیم. و دسته سوم مایوس و نادم خویش شدند. دیگر راه بازگشتی نبود. مَثَلِ این روایت به مُثابه سفر آخرت (دار الحسرت) است. 

الف کل حقایق، نعمت ها،کرامات و مقامات مرضی پروردگار عالم است. رسیدن بنده مومن به درجه ای که خداوند متعال به او خطاب میکند : " یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" امید است شامل همه ما و دوستانمان بشود.

در قرآن مجید یکصد و پانزده بار نام "دنیا" و به همان مقدار نام "آخرت" ذکر شده است. همین قدر بدانیم 115 یعنی: "ای انسان میزان عمل خویش را در دنیا نگهدارد که در آخرت میزانش بر صراط مستقیم نگه داشته می شود". مجموع ارقام عدد 115 برابر با 7 است.1+1+5=7 یعنی کتاب و حمد.

عدد ابجدی کلمه دنیا با عدد ابجدی بی تشدید مکه برابر است.(65) براستی جای تفکری دقیق دارد.به سادگی نمی توان از این روابط و اسرار گذر کرد، جای بسیار تعقل و تفکر دارد. و این مسئولیت بزرگی است. همچنمین جایگاه عددی مکه نیز برابر با 29 است. جمع 29 و 65 هر دو برابر با هم و معادل 11 است.2 +9=6+5=11 که برابر با همان کلمه هو و حج ابتدای بحث است. براستی وظیفه ما در دنیا چیست و رسالت ما چگونه است؟ از یک آمدیم (الله) و به یکتای بی همتا بازمیگردیم. هما نطورکه خداوند کریم آخرین سوره ای که به پیامبر (ص) نازل فرمود سورة نصر بود که در آن وعدة پیروزی فتح مکه راداد همة مومنین هم امیدوار باشند که خداوند در آخر عمر فتح خانة خودش رادردل بهشتی مومناش می دهد واین نصرت بزرگ برای هرانسان آمرزیده است.

پیام مکه چیست؟ اگر نوزاد تازه متولد شده دردم جان دهد باز هم همان از یک آمدن و به یک پیوستن است. درعبارت "انالله و انا الیه راجعون" ، واو وصل میان عبارت، تعبیر دنیاست. همانا این واو سیر میان صفا و مروه عمل است تا سلامت به رضای او برسیم. انشاءالله. 

نتیجه اینکه

پروردگار عالم حروف و اعداد را مسبب و سببی قرار داد تا بندگانش حجابها را کنار بزنند و به واقعیت وجودی خویش برسند. چون ظاهر بین هستیم از شناخت خود و اطرافمان به شناخت مولایمان برسیم. با تعلیم و تعلم و با عبادتش به هدف، که کمال رسیدن رضای مطلق او و به درجه رسیدن به قرب او نائل شویم. و این میسر نمیشود مگر اینکه به دنیای اسفل بیاییم و از صفر بندگی شروع کنیم تا به 1000(اَلف) و به اَلِف وجود خود برسیم.

چه جالب است در فلسفه دسته بندی انواع و اجناس موجودات، انسان آخرین نوع از موجودات است که از جنس حیوان است، ولی در مرتبه جنس، جنس هیچ چیز نمیشود الا خدایی شدن که رسیدن به نفس الهیه است. خود نوع انسان نیز نوع الانواع است. پس شیطان چرا به آدم سلام الله سجده نکرد، چون او آتش است و هیچوقت جنس انسان نمیشود. پس فقط به او صدمه میزند و سرمایه اش را میسوزاند و ضرر شیطان همین است. پس راه مبارزه با او توبه است. در نتیجه از پروردگار عالم بخواهیم که ما را از شیعیان و محبین واقعی و امت 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین قرار دهد که ما از نوع ایشان بمانیم و با ایشان محشور شویم و مورد شفاعتشان قرار بگیریم. انشاء الله.

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن

صلواتک علیه و علی آبائه فی هذا ساعهٍ و فی کل ساعه ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً

 حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.     

برحمتک یا ارحم الراحمین.

 

 

راز قفس

بسم الله الرحمن الرحیم

راز قفس

* تفسیر قالب :

حضرت امام سجاد علیه السلام میفرمایند : الدنیا سجن الموٌمن

همانا دنیا برای مؤمن زندان است.

خداوند جل جلاله انسان را در غالب بدنی از جنس آب و خاک آفرید و روح کبریایی خود را در آن قفس دنیایی دمید.انّی نفختُ فیهِ من روحی این است وجزاین نیست که ازروح خودم در (جنین انسانی)دمیدم.واین عنایت خداوندی بالاترین سرمایة جاودانگی انسان ها وراز به قرب رسیدن مومنین با تقوی است. ودر واقع ظرف گیرندگی مقام خلیفه اللهی می باشد .

پس خالق یکتا دو قسمت مهم وحیاتی بدن را بخاطر حساسیت حیاتی در قفس استخوانی قرار داد ,چه در حیوانات وچه درانسان ؛اما انسان که اشرف مخلوقات اوست؛ودر کلام کریمش فرموده که تمام زمینها وآسمان هارا برایش مسخر فرموده است. واورا لیاقت داشتن عقل وفهم وادراک داده است ,وبه او حق انتخاب داده وبمقام خلیفته اللهی ارتقاء درجه عنایت فرموده ؛پس اورا برای به کمال رسیدنش ملزم به انجام احکام یعنی حکم اللهی کرده تا بین او وحیوانات تمیز داده شود وبرایش جایگاه رفیع قرب خودرا مهیا فرموده چه بسا منّت بی نهایت اوست؛واین انجام وظیفه را وسیلة به خلوص رسیدن وامتحان شدن قرار داد تا خالص ازنا خالص جدا شود .و عمرِدنیا را کوتاه وسکّوی پرواز به جنت ورضوان خود که بهشت های پر نعمت اوست قرار داد تا اتصال به کمال مطلق شوند.وانسان رابرای خودش انتخاب فرمود تاانسان با عبادت صحیح بندة مخلَصش باشد. بنابراین لازم می شود مغز وقلب دو عنصر حیاتی آخرت هم باشند پس باید در قفس بندگی فقط به رضای خالقش فکر کند وحول محور رضای اوبه گردش در آید, وحافظ حدود الله باشد واوامر اللهی را آن طور که فرموده پشت سرِ اولیائی که خداوند ازپاکان وبرگزیدگان(یعنی پیامبران واوصیائشان وکتابهای آسمانیشان) ومعصومین صلوات الله علیهم اجمعین  وکتاب آسمانی قرآن پیروی کرده واز هوای نفس بپرهیزد,چون حق انتخاب دارد پس به دل بخواه این دو عضو مهم راکه اگر سرکش شود قابل کنترل نیست وخداوند در کلام کریمش می فرماید بجایی می رسد که می شود کل  انعام بل هم اضل یعنی شبیه حیوان  اما گمراهتر ؛؛؛؛زیرا حیوان به شعور حیوانیش عمل می کند که در باطن همان اطاعت محض است.اما  انسان چه***یکی دیگر دلیل های قفس که بنوعی محدودیت است رسیدن به شوق پرواز می باشد .همیشه در دنیا هر چیزی اختراع یا اکتشافی شده است بخاطر در تنگنا قرار گرفتن ها می باشد پس حکمت خالق یکتا به هزاران دلیل می تواند باشد؛تا انسانیتِ انسان را بسازد چون خداوندِ صمد(بی نیاز) هرگز به اعمال ما مخلوق هیچی نیاز ندارد,واو به فضلش به ما عنایت می فرماید.  پس قفس سبب به کمال رسیدن ما است.قفس یعنی حدود اللهی.حضرت یوسف (ع) برای اینکه حافظ حدود الله باشد به تمام جوان ها وبه تمام انسان های آزاده آموخت که چگونه بنده گی کند وزندان رهایی از قید حیوانیت ها وانانیت ها وگمراهیها سقوط به جهنم هوای نفس می باشد.ودر قرآن کریم خداوند از زبان یوسف(ع) فرمود ,ان النفس لامارت بسوء الا مارحم ربی همانا نفس اماره انسان را به بدی ها امر می کند مگر خداوند کریم رحم کند.  

در قفس بندگی قرار داد تا خودرا بشناسد وبه شناخت مولایش با معرفت برسد وبهترین زنگی را برای آخرتش

عظمت این روح چنان است که خداوند باری تعالی انسان را خلیفه خود در زمین وگیرنده صفات و اسماء الحسنی الهی قرار داده است. عظمت و حکمت این قفس و تحمل آن تا رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی، چقدر سخت و زیباست. زمانی که این قفس به اذن الهی می شکافد و انسان با بالهایی به فراخی سرتاسر مشرق تا مغرب  زمین، این وادی فانی، اوج می گیرد تا به قرب الهی که  هدف غایی آفرینش است نائل گردد.

حرف "ق" اولین حرف کلمه "قفس" :

قاف از حروف ترابیه و طبیعتش بادی غربی و اسم مَلَکش عطرائیل است. عدد ابجد حرف "ق" در کلمه قفس 100 و جایگاه عددی آن 19 می باشد. "ق" خود به معنای نگهدارنده است. اگر هرحیوان حلال گوشتی از باب 19 حرف :    "بسم الله الرحمن الرحیم" ذبح شود ، حیات حیوانیش قلب به حیات انسانی گشته و الی یوم القیامه انسان  باقی خواهد ماند . اینچنین است که در سوره مبارکه انعام آیه  121 می خوانیم:

" نخورید از گوشت حیوان حلال گوشتی که در هنگام ذبح  بسم الله بر آن نخوانده باشند زیرا که فسق قلب شما را خواهد گرفت."

این کلام پروردگار عالم سِّر حرکت متعالی است ازحیوان به انسان. که این حرکت در انسان، در حین نماز و مخصوصاٌ در حال سجده و اطاعتِ محض از پروردگار عالم است؛که رخ  می نماید. آنزمان که میگویی:" سُبحان رَبی اَلاعلی و بِحَمده" در معنای ظاهری ذکر می گویی: پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که عالی مرتبه است. اما معنی باطنی اش چنین است: پاک و منزه است پروردگار من که او "ربی الاعلی" است یعنی او هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان و در واقع ممات را به حیات تبدیل و معلی می گرداند.

 بنابر این، باید هنگام ذبح بر هر حیوان حلال گوشتی "بسم الله" قرائت شود تا زندگی تمام شده ی حیوانی اش باعث ایجاد حیات انسانی در انسانهایی که از آن تغذیه میکنند، بشود.

حرف "فاء" دومین حرف از کلمه "قفس":

"فاء" از دسته حروف هوائیه و طبعش آتشی- مشرقی و ملکش میرهمائیل است. عدد ابجد حرف "ف" 80 و جایگاه عددی آن 17 است. فاء؛رسیدن به فوز، بشرط در قفس بودن است. آنانی که در دنیا حلقه های بندگی را، در قفس وجودشان تنگ تر میکنند، آرزوی پرواز را در وجودشان آشکار تر می شود. مانند پروانه در پیله که خود به خود متحول می شود اما بالهایش تا زمانیکه روح از قفس جسم (پیله) رها نگشته، پیچیده و در هم بسته است. پس قفس نعمت بزرگی است که به مؤمن امید پرواز داده و اورا برای بدست آوردن بالهای بهتر برای پرواز خود بر می انگیزاند. خدای مهربان به موجب نیازِ وجودی انسان به او عقلِ معاش ، ابتکار ، ترقی و تعالی می دهد و می فرماید انسان را در سختی خلق کردم.

لَقد خَلقنا اِلانسانَ فی کَبد. (سوره بلد آیه 4)

پس در می یابیم که بال پروازمان پیدا نمی شود مگرآنکه خواست خود را منطبق بر خواست مولا و خالق خویش قراردهیم . برای این امر لازم است  که پیرو ، شیعه و رهرو راه کسانی شویم که خداوند عز و جل آنها را امام و پیشوای ما قرار داده است زیرا روح بزرگ این عزیزان در قفس بدن شان برای کسب رضایت مولا هرگز به هیچ خطایی آلوده نگشته و مرتکب گناهی نشده اند و همگی قفس تن را با شهادت در راه مولا و بندگی کامل ترک کرده و به این سبب همیشه زنده خواهند ماند و هدایتگر ما خواهند بود. ما در پیروی از مولای مان حضرت امام زمان (عج) خود را ملزم به حفظ حریم قفس بندگی تا روزی که به رضایت الهی برسیم می دانیم. و آن میسر نمی شود جز به باطن 17 رکعت نماز مقبول که آنهم با میزان حرف سین سنجیده می شود.

حرف "سین" سومین حرف از کلمه "قفس":

"سین" از دسته حروف ترابیه، طبیعتش بادی – غربی و ملکش همواکیل است. عدد ابجد "س"60 وجایگاه آن درحروف الفبای ابجد 15 است. تنها حرفی که در حروف الفبای فارسی زُبُر و بیّنه اش برابری میکند؛ حرف سین است.(زبر= س و بینه = ین)یعنی: س= ین =60 که 60 + 60 =120  که این عدد نیز معادل نام مولا علیّ (علیه السلام)است؛ البته در صورتی که یّ مشدد باشد؛ همو که "قَسیمُ النار وَ الجَنَه" و عدل و میزان حقیقی است.

بنابر این اگر بندِ بندگی به دست مومن بخورد، دست وی یدالله می گردد و یدالله فقط مجرای قدرت و رضای باری تعالی است. پای مؤمن جز در طریق الهی گام بر نمی دارد، بشرط اینکه پا نیز  بندِ بندگی بخورد. در این حال وی سالک الی الله میگردد. پس هرگز حریم را آلوده نکرده و حرمت سلوک را نمی شکند.

آخرین حرف کلام مبارک پروردگار عالم سین است.(کلمه ناس در سوره ناس)خوشا بحال کسانی که پایان و کمال عمل شان به "سین" مبارک ختم میگردد که مبدل به قلب گشته و حیات ابدی شامل حال شان می گردد. (اشاره ای نیز به سوره "یس" قلب قرآن دارد)

آنگاه که ایشان را در قبر گذارده، بند دستها و پاها را گشوده و صورت را باز می کنند ؛ ندا می رسد اکنون زمان پرواز است و مؤمن که ظاهراً در قبر است به جایگاه خود که اعلا علیین است صعود کرده و "عَندَ رَبِهِم یُرزِقوُن" می گردد.

 مرغ بـــــاغ ملکوتم نیم از عالم خاک                   دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

عدد ابجد قفس معادل با 240 است. جایگاه عددی آن؛ از لحاظ قرار گرفتن حروف الفبا کنار هم؛ معادل 51 است. پروردگار عالم در دستها و پاهای ما 4 انگشت شصت قرار داده که دو شصت دست میزان و یا تعادل دست است و دو شصت پا میزان حرکت قیامی بدن و در واقع محور صحیح حرکت کردن است. پس این 4 شصت که معادل 240 و معادل همان قفس خاکی بدن ما است حلقه های بندگی ما بوده تا در حریم الهی و در محضر خداوندی دست از پا خطا نکنیم و کنترل عقل را بر خواسته دل حکم فرما کنیم تا به یاری الهی پای از حریم حلال خداوند بیرون نگذاریم.

یکی از کاربردهای قفس در بین مردم نگهداری از پرندگان زینتی جهت بهره برداری از زیبایی جمال و صوت پرندگان می باشد پس شاید بتوان گفت که هدف پروردگار عالم نیز از این قفسی که بر روح ما نهاده است منطبق بر این حدیث مبارک است  که به حضرت داوود می فرماید: "انّی کُنتُ کَنزاً مخفیّا و اَجنَبتُ و اَعرَف" این حدیث مبارک، تعریفی  از صورت حسن و جلوه آیینه حق نمای الهی در وجود انسان است. این حدیث  صوت قرآنی ولحن الهی انسان است و از انسان خواسته که صوت وگوش خود را در کل زندگی و حیاتش الهی نگه دارد. چنانچه در وصف عمل رسولِ خود به مردم، فرمود: پیغمبرم به مردم بگو:

قُل اِنَّ صَلوتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لله ربِّ العالمین.

در بدن انسان سر در مقامی بالاتر از دستها و پاها قرار دارد، در رأس بدن، در مقام خضوع و خشوع. مجموع حروف ابجد "س" و" ر" معادل 260 است(س=60 ، ر=200) که می توان آن را به 200 که عدد ابجد عقل و 60 که عدد ابجد سین است تجزیه کرد. و این بدان معناست که انسان با عقل خود باید میزان و تعادل را در تمام عروق و وجود خود چه بیرونی و چه درونی حاکم گرداند. پس سر باید ساجد و خاشع و متواضع شود و همواره به مولایش امام حسین تأسی کند آنچنان که ایشان سر از سجده بر نداشت مگر زمانی که سر از بدن مطهرش جدا کردند.(پس کلید نماز نیز در سجده است.) اگر 240 که عدد ابجد قفس است از سمت راست خوانده شود همان 24 است. و این بدان معناست که بنده مطیع در تمام 24 ساعت شبانه روز که ساعتش دقیقه 60(عدد سین) و هر دقیقه اش 60 ثانیه (عدد سین) است بر روی صراط مستقیم و میزان عمل است و باید هر آن از پروردگار بخواهد که وی را حتی برای یک چشم بر هم زدن تا ابد به خودش وا نگذارد. الهی لا تَکِلنی الی نَفسی طُرفهَ عَین ابدا  انشاء الله.

 اما جایگاه عددی قفس یعنی عدد 51 .

مجموع ارقام عدد ابجد قفس یعنی 240 معادل با2+4=6 میگردد و نیز مجموع ارقام جایگاه عددی نیز 5+1=6 است این عدد 6 عدد دنیا و نیز معادل حرف (و) است که انشاءالله شرح مُفصل آن در مباحث بعدی بررسی خواهد شد. فقط به این حرف بسنده میشود که تمام عمر ما در این دنیا حرف "واو" است حرف "واو" جزء حروف ربط است و رابط بین عالم ازلی و ابدی است.

خداوند جلیل المرتبه می فرمایند: اِنا ِللهِ وَ اِنا اِلَیهِ راجِعوُن.

در مورد فاصله نزول و صعود عمر ما پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: دنیا پلی است که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می شوید.( در واقع واو همان پل است).

* قالب تمثیل:

پروردگار عالم از پیامبرانش وجود حضرت یوسف (سلام الله) را اسوه قرار داد و او جلوه زیبایی ظاهر و باطن شد و برای اینکه دوران جوانیش بدون گردی از ظلمت گناه، سالم بماند فرمود: "اِنَ النَفسَ لِاَمارَه بِسوُء الا ما رَحِمَ ربی. همانا نفس مرا به بدی میکشاند،مگر اینکه پروردگارم به من رحم کند." پس ایشان انتخاب کرد و خود از خدای مهربان خواست زندانی شود که به یک روایت هفت سال و به روایتی دیگر چهارده سال در زندان تاریک بسر برد. اما در زندان رَب مهربان، علم تعبیر خواب را به او مرحمت فرمود، زیرا یوسف را هرگز خواب غفلت نبرد،پس او بیدار بود و بیدار کننده از خواب غفلت همه جوانان شد،که جوانی خود را به دنیا ارزان نفروشند.

تعبیر خواب یعنی: چشم باز بودن، بیدار بودن ، از خواب غفلت دنیا به سلامت عبور کردن و به بیداری مطلق عالمِ آخرت به سلامت سفر کردن. و اما تمثیل دیگر راجع به امام معصوم ما است؛ امام هفتم و معصوم نهم، ابالحسن؛ امام موسی بن جعفرکاظم علیه السلام: ایشان هم مدت چهارده سال در زندان هارون با غل و زنجیر، ظلمت زندان و شکنجه ها را تحمل کرد و هرگز حلقه دنیا پرستان را به گردن نیفکند و گردن بند و حلقه بندگی را با تمام وجود به جان ،گردن ، دست و پای خود بست. روزی یکی از محبان خدمت حضرت رسید، با مشاهده وضع و حال ایشان گریست و گفت: قربانت شوم که شما اینطور محدود و اسیر زندان شده اید. حضرت فرمودند: من هرگز اسیر نیستم ، من بنده عتیق پروردگار عالم هستم یعنی آزاد، رها شده از همه قیود دنیا پرستان؛ هرگز قید دنیا مرا اسیر نکرده است. بنابراین با تأسی به این بزرگواران باید درس گرفته و از خدا بخواهیم که : پرودگارا؛ آن روز که در کنار قبر بند دست و پای ما را باز میکنند،تا در قبر بگذارند و در قبر بند کفن ما را میگشایند، آن روز آبروی ما را نریز و زینت دست و پای ما را حلقه های بندگی مقبول عبادت خودت را به ما عنایت بفر ما و ما را آن روز بنده عتیق خود از آتش جهنم و عذاب آخرت قرار ده. آمین

درانتهای این بحث می توان گفت:

1- قفس فقط برای دنیا جلوه کرده است و نه غیر آن .

2- در این مدت که انسان گرفتار قفس دنیا است اگر خوب متحول گردد و به پروانه مبدل شود، الی یوم القیامه آزاد زندگی خواهد کرد.

3- عدد 6 عدد سِّرِ تولد امام حسین (ع)،حضرت عیسی(ع)وحضرت یحیی(ع)در شکم مادرانشان است این سه وجود نورانی در ماه ششم به دنیا آمدند چراکه اگر نوزاد شش ماهه به دنیا آمد زنده نخواهد ماند ،اما ایشان در ارحام مادرانشان به قدرت و عظمت الهی حی شدند و پس از بدنیا آمدن زنده ماندند، تا قالب حی اعمال و حفظ آن در دنیا و جلوه و ظهور آن در آخرت باشدند وحیات طیب الی یوم القیامه را به خواست الهی قلب ، باقی و پایدار گردانند.که قلب فقط مخصوص مولا حضرت امام حسین(ع) است.

در حدیثی از امام کاظم (ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی می گذشتند، صدای ساز و تنبور بلندی از خانه ای شنیده می شد در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زباله ها از خانه خارج شد حضرت از او پرسید صاحب این خانه بنده است یا آزاد ؟ کنیز فرمود آزاد است حضرت فرمودند مشخص است اگر بنده خدا بود اینچنین نمی کرد حضرت رفتند و کنیز به خانه باز گشت و جریان را برای ارباب خود شرح دادو صاحب خانه که " بُشر" نلمیده می شد آنچنان شرمنده شد که پای برهنه بدنبال حضرت دوید و از ایشان طلب توبه کرد و از آن زمان به بعد هیچگاه از پاپوش استفاده نکرد و بنام بشر حافی( بُشر پا برهنه )مشهور شد. پس انسان فقط با مرگ قفس را رها می کند و به زندگی آزاد دست می یابد البته بشرط آنکه در جایگاه 51 اقامه کند و مجرای توحید و اخلاص خود را قائم نماید. ما در احکام 51 رکعت نماز واجب و نافله داریم. و اینچنین است که رسول اکرم (ص) میفرمایند: "الصلوه معراج المؤمن" و این بدان معناست که انسان در هر روز با 5 نوبت نماز واجب و نوافل صورت حیوانی خود را به صورت انسانی متحول می کند و مجرای پرواز خود را که عروج به قرب الی الله است، با نماز بازمیکند. پس نماز گشاینده در قفس است.

در برداشتی دیگر از حدیث" الدنیا سجن المؤمن" داریم که غیر از بدن ، قفس دیگر، خود عمل است که باید محصورِحصن الهی باشد آنچنان که عمل انسان باید برای خدا ودر مرکزیت رضای خدا و حافظ حدود الهی باشد. این حصنِ رحمت همان عمل صائمین یعنی روزه داران واقعی است(روزه از گناه). در 24 ساعت روز  (که همان 240 قفس است) هرگز افطار نمیکنند تا وقتی از دنیا بروند و در آن وادی بهشتی با آب کوثر از دستان مبارک امام زمان (عج) روزه خود را بگشایند. انشاءالله. و وای بر کسانی که در این دنیا حدود الهی را شکسته و در قفس گناه و عصیان خود گرفتار میگردند. در این صورت ظاهراً یک عمر کوتاه آزاد هستند ولی به محض آنکه ملائکه "نازع" یعنی جان گیرنده می آیند، پروردگار عالم می فرماید"وَ النازِعاتِ نَزعا" "و ملائک جانشان را میکَنَند" و تا ابد در قفس اعمال خود زندانی باقی خواهند ماند.

اللهم اجعلنی من المؤمنین و من المتقین و من الصابرین و من الشاکرین و من التوابین و من المتطهرین و من المستغفرین بالاسحار .اللهم ارزقنی کلمه الطیب یرفع الدرجه یصعد کلمه الطیب یرفع الدرجه.

 

 

 

 

 

 

اسرار شاهراه ها -اسرار سور قرآن کریم (2)

سرّ شاهراه چهلم / سوره‌ی «مؤمن»{85آیه}

رسول خدا(ص)، فرمودند: هر کس آن را بخواند، ارواح پیامبران و مؤمنان بر او صلوات می‌فرستند و برای او استغفار کنند و هر کس در سه روز یکبار این سوره را بخواند، گناهان گذشته و آینده او را ببخشند و کلمه تقوی را ملازم او کنند و آخرت او را بهتر از دنیای او نمایند و هر کس شب آن را بنویسد و در دکان خود گذارد، مشتری متاع او زیاد شود و اگر در باغ خود نهد میوه‌ی آن بسیار گردد و اگر مجروح دمل‌دار بر خود بندد، شفا می‌یابد. حامیم‌ها زیور قرآنند، حوامیم هفت درب دوزخ به نام‌های (جهنم / حطمه / لظی سعید / سفر / هاویه / جحیم می‌باشد و هر کس این سوره را بخواند، نگذارد به دوزخ ببرند از این هفت درب).

سرّ شاهراه چهل و یکم / سوره‌ی فصلت (حم سجده){54آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس این سوره را بخواند در روز قیامت دارای نوری باشد که تابش آن تا جایی که دیده شود، خواهد بود و نیز شادمان و خوشحال باشد و زندگی کند در این جهان زیستن پسندیده که هر کس آرزوی آن را داشته باشد. هر کس حم سجده را هر شب بخواند، برایش روز قیامت به قدر کشش چشمش نور و سرور گردد و در دنیا پسندیده و غبطه زندگی کند، یعنی مردم به او رشک برند و از خدای تمنای مقام او را کنند و هر کس این سوره را با آب باران بشوید و سرمه را با آب باران بساید و به چشم کشد از درد چشم و سفیدی آن و جمیع دردهای چشم شفا یابد. رسول‌الله(ص) می‌فرماید: هر کس یکبار حم سجده را قرائت کند به هر حرفی از آن ده حسنه در نامه‌ی او ثبت کنند. 

سرّ شاهراه چهل و دوم / سوره‌ی شوری (حمعسق){53آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمود هر کس این سوره را قرائت کند، حق تعالی روز قیامت روی او را چون ماه شب چهارده گرداند و او را نزد خود بدارد و به او خطاب کند، ای! بنده‌ی من در دنیا سوره‌ی حمعسق مداومت می‌نمودی و نمی‌دانستی که ثواب آن در چه مرتبه است و  اگر بر ثواب آن علم می‌داشتی هرگز از خواندن آن ملامت نمی‌یافتی و دائم به خواندن آن مواظبت می‌نمودی. پس به ملائکه امر نماید که او را بهشت ببرید و در بهترین امکنه آن او را جای دهید. پس فرشتگان او را به بهشت برند و در قصری که درها و ظاهر آن از باطن و باطن آن از ظاهر دیده شود و هزار حورالعین و هزار حواری و هزار ولدان مانند لؤلؤ درخشان نامزد او گردانند با سایر انواع کرامت و اصناف مکرمت و هر کس آن را بشوید و بخورد، کم تشنه گردد و اگر زیر سر نهد و بخوابد خواب‌های خوب ببیند.

سرّ شاهراه چهل و سوم / سوره‌ی «زخرف»{89آیه}

حضرت امام باقر(ع)، فرموده است: هر کس سوره‌ی زخرف را بسیار قرائت نماید، جسد او در قبر از حشرات و گزندگان زمین و از فشار قبر ایمن گردد تا آن هنگام که در پیشگاه حق جل و علا بایستد و در موقف قیامت حاضر شود، آنگاه آن سوره (زخرف) بیاید به فرمان الهی وارد بهشتش گرداند. پیغمبر(ص)، فرمودند: هر کس سوره‌ی زخرف را بخواند از جمله‌ی کسانی خواهد بود که روز قیامت به آنان گفته می‌شود، ای بندگان من امروز نترسید و اندوهی به خود راه ندهید و بدون آن که حساب کرده شوید، وارد بهشت گردید. هر که این سوره را با خود دارد از هر آفت و شّری ایمن باشد و هرکه هنگام خواب این سوره را زیر سر نهد، خواب‌های خوب و خوش ببیند. هر که آیه‌ی زیر یا کل سوره‌ی زخرف را بنویسد و با آب باران بشوید و بخورد زن بد زبان بدهد انشاءالله به اذن الله خوش زبان گردد. (یا عباد لا خوف علیکم الیوم و لا انتم تحزنون... ادخلواالجنه انتم و ازواجکم تحبرون)(آیات68تاآخر70).

سرّ شاهراه چهل و چهارم / سوره‌ی «دخان»{59آیه}

حضرت امام محمدباقر(ع)، فرمودند کسی که سوره‌ی دخان را در نمازهای روزانه واجب و نافله‌های خود بخواند خداوند وی را روز قیامت در زمره‌ی بهشتیان برانگیزد و در سایه‌ی عرش خود پناه دهد و حسابش را آسان گیرد. و نامه‌ی عملش را بدست راستش دهد و در شب جمعه که سوره‌ی دخان را قرائت نماید، به هر حرفی از این سوره ثواب آزاد کردن صد بنده به او ببخشد و هفتاد هزار ملک برایش آمرزش خواهند، و خداوند او را بیامرزد و هر که در روز جمعه و در شب جمعه بخواند، در بهشت خانه‌ای برای او بنا کنند و هر کس همراه خود کند در انظار با هیبت باشد و هر که آن را بشوید و بخورد از شر سخن‌چین در امان باشد. نقل است از حضرت امام جعفر صادق(ع)، که جهت مهمات و مشکلات هفتاد بار (حم دخان) را کفایت شود و هر کس با خود دارد از شر دیو و پری در امان بوده و مردم او را دوست دارند.

سرّ شاهراه چهل و پنجم / سوره‌ی جاثیه (الشرایعه){37آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمود: هر کس سوره‌ی جاثیه را قرائت نماید ثوابش آن است که هرگز آتش دوزخ را نبیند و نعره و خروش آن را نشنود و او با پیغمبر(ص) باشد. رسول‌الله(ص)، فرمود: هر کس سوره‌ی حم جاثیه را قرائت کند پروردگار در روز قیامت و حساب عورت او را خواهد پوشانید و ترس او را فرو می‌نشاند و هر کس این سوره را مکتوب نماید و با خود همراه دارد، از هرچه ترسناک باشد، ایمن گردد و نیز اگر این سوره را بنویسد و زیر سر نهد از شراجنه محفوظ ماند.

سرّ شاهراه چهل و ششم / سوره‌ی «احقاف»{35آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمودند: هر کس در هر شب یا هفته یکبار سوره‌ی احقاف را قرائت نماید، خداوند  او را در این جهان دچار فزع و دلهرگی و ترس نکند و از ترس و بیم روز رستاخیز در پناه باشد انشاءالله. رسول الله(ص)، فرمودند: هرکس این سوره را بخواند به تعداد هر دانه شنی که در دنیا وجود دارد، ده حسنه به او پاداش خواهند داد که از او ده گناه و سیئه محو شود و ده درجه به او خواهند داد و هر کس این سوره را بنویسد و با آب باران یا زمزم بشوید و بخورد، نزد خلایق محبوب شود و قوه‌ی حافظه‌اش قوی گردد و همچنین جهت خلاص شدن از هلاکت و مهلکه قرائت سه مرتبه‌ی این سوره بسیار مجرب است.

سرّ شاهراه چهل و هفتم / سوره‌ی «محمد»{38آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: این سوره را هر کس قرائت نماید در دین خود هرگز شک نکند و از شرک و کفر محفوظ باشد و بعد از فوت، خدای تعالی هزار فرشته را به قبر او فرستد، تا بر او نماز گذارند و ثواب آنرا را به او می‌دهند و در هنگام حشر تشییع  او کنند تا او را نزد خدا به موقف من حاضر سازند؛ نیز از آن حضرت روایت گردیده، هر کس می‌خواهد حال و مال اعدای ما را بداند باید سوره‌ی محمد را بخواند، زیرا آن آیه در شأن ما و آیتی درباره‌ی اعدای ما می‌باشد و خداوند از نهرهای بهشت به آن شخص أبی عطا فرماید که هر کس در جنگ آن را همراه خود نماید بر دشمن پیروز گردد و کسی که بخورد ترس او برود و کسی که در دریا بخواند از غرق شدن ایمن باشد.

سرّ شاهراه چهل و هشتم / سوره‌ی «فتح»{29آیه}

از عبدالله بن مسعود، روایت است که چون رسول خدا(ص)، از حدیبیه برگشت، از دور دیدیم ناقه‌ی آن حضرت سنگین شد و از رفتن باز ماند. چون نزد آن حضرت آمدیم، اثر فرح و سرور بر جبین مبین او دیدیم، سبب را پرسیدیم فرمودند: فی الحال سوره‌ای به من نازل شد که از همه‌ی دنیا برتر است. قتاده از انس روایت کرد، ما چون به سبب منع کفار از دخول در حرم بازماندیم، بسیار غمگین شدیم، چون حق تعالی این سوره را نازل نمود پیغمبر(ص) فرمود: سوره‌ای به من نازل گشته که نزد من عزیزتر و ارزشمندتر از هرچه در دنیا است می‌باشد. حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمود: اموال و زنان و بردگان خود را با خواندن سوره‌ی فتح حفظ نمایید و بیمه کنید زیرا هرگاه سوره‌ی فتح تلاوت زیاد شود، در روز قیامت منادی از جانب خداوند ندا دهد، به قسمتی که همه‌ی مردم بشنوند و گوید: تو از بندگان خاصه‌ی من باشی، وی را به بندگان شایسته‌ی من ملحق سازید و او را در بهشت جاوید وارد کنید و از شربت گوارا و سربسته سیراب نمایید که به کافور بهشتی ممزوج است. رسول خدا(ص)، فرمودند: هر کس سوره‌ی فتح را بخواند، همانند کسی است که در فتح مکه با من شرکت داشته است. سوره‌ی فتح را اگر از ابتدای آیه‌ی 1 تا آخر7 ((انا فتحنا تا عزیزاً حکیما)) با زعفران بر لباس دختر بنویسند او شوهر خواهد کرد.

سرّ شاهراه چهل و نهم / سوره‌ی «حجرات»{18آیه}

پیغمبر(ص) فرمودند: هر کس سوره‌ی حجرات را قرائت نماید، خداوند به تعداد هر نفر که او را اطاعت کرده یا نافرمانی کند، ده حسنه به او خواهد داد و هر کس دچار بیماری صرع باشد اگر سوره‌ی حجرات را بنویسد و با خود همراه کند شیاطین لعین از آنجا بگریزند. حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی حجرات را در هر شب و هر روز بخواند از یاران رسول‌الله(ص) می‌باشد.

سرّ شاهراه پنجاهم / سوره‌ی «ق» (باسقات){45آیه}

ابو حمزه ثمالی از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده: که هر کس در فرائض و نوافل خود قرائت سوره ق را ادامه دهد، خداوند رزق و روزی او را وسعت دهد و در روز حساب پرونده‌ی او را بدست راستش خواهد داد و حساب او را آسان گیرد. روزی سه مرتبه رو به قبله خواندن سوره‌ی (ق)، رزق و روزی را وسعت می‌بخشد، هر که این سوره را قرائت نماید، جان دادن بر او سهل گردد و اگر با آب باران بشوید و بیاشامد، هر دردی که در شکم یا دهن یا ترسی داشته باشد برطرف می‌شود و اگر دهان طفل را با آن آب شویند دندان‌هایش آسان در آید. برای دولت و گشایش امور 35 مرتبه آیه‌ی زیر را قرائت نمایید: انتهای آیه73 تا آخر 74سوره آل عمران ((قل ان افضل بید الله یؤتیه من یشاء...تا ...و الله ذوالفضل العظیم)). برای وسعت رزق و روزی و صاحب جاه و جلال ذکر ((یا الله المحمود فی کل فعاله)) را پانزده مرتبه در روز بخوانید.((و ان الفضل بید الله یوتیه من یشاء والله ذوالفضل العظیم)(سوره حدید انتهای آیه 29)

سرّ شاهراه پنجاه و یکم / سوره‌ی «والذاریات»{60آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس در روز یا شب این سوره را قرائت نماید، خداوند زندگی او را اصلاح نماید و روزی او را فراخ دهد و در قبر او نوری قرار دهد که تا روز قیامت بدرخشد و هر کس آن را بنویسد و بر زنی که دشوار زاید ببندد، به آسانی زاید. پیغمبر(ص) فرمودند: هر کس سوره‌ی ذاریات را بخواند به تعداد هر بادی که در جهان می‌وزد ده حسنه به او خواهد رسید و هر کس که هر روز ذاریات و انشراح را قرائت نماید، امورش به خیر و وسعت بگذرد و وسعت روزی او و اهل و عیالش به هم رسد.

سرّ شاهراه پنجاه و دوم / سوره‌ی «طور»{49آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس سوره‌ی طور را قرائت کند خداوند برای او خیر دنیا و آخرت را جمع کند و هر کس در سفر بخواند از آفات سالم بماند و اگر زندانی آن را بسیار بخواند از زندان رها شود. پیغمبر(ص)، فرمودند: هر کسی سوره‌ی طور را بخواند، بر خداوند لازم است که او را از عذاب خود امان بخشد و در بهشت خود او را نعمت دهد. از جبیربن مطعم روایت شده که می‌گوید: همانا شنیدم از پیامبر(ص)، که سوره‌ی طور را در هنگام غروب قرائت می‌فرمودند.

سرّ شاهراه پنجاه و سوم / سوره‌ی «والنجم»{62آیه}

امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس مداومت کند به خواندن سوره‌ی نجم در هر روز یا هر شب، در میان مردمان آبرومند زیست کند و گناهانش آمرزیده شود و در بین مردم عزیز گردد. جهت برآمدن حاجات 21 مرتبه قرائت کند و هر کس آن را بخواند، بی‌شمار حسنه یابد و هر کس روز یا شب بخواند زندگانی پسندیده یابد و اگر این آیه را بر طفل ببندند گریه نکند.آیه59 تاآخر 61(( افمن هذاالحدیث تعجبون و تضحکون و لابتکون و انتم سامدون)). پیغمبر(ص) فرمودند: هر کس سوره‌ی نجم را بخواند به تعداد تمام کسانی که به من ایمان آورده و حضرت را منکر شده‌اند ده حسنه پاداش خواهد رسید.

سرّ شاهراه پنجاه و چهارم / سوره‌ی «قمر» (اقتربت الساعه){55آیه}

امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس این سوره را قرائت نماید، خداوند او را از قبرش برانگیزد، سوار بر ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت. و هر کس آن را یک روز در میان بخواند، در قیامت رویش مثل ماه شب چهارده باشد و هر که روز جمعه وقت نماز ظهر آن را بنویسد و زیر عمامه نهد، نزد مردم عزیز و محبوب گردد. و کسی که سوره‌ی اقتربت الساعه را بخواند خداوند او را در قیامت از قبر برخیزاند و در حالی که به یکی از شتران بهشتی سوار است به محشر وارد شود.

سرّ شاهراه پنجاه و پنجم / سوره‌ی «الرحمن»{78آیه}

داود ابوبصیر از امام صادق(ع)، روایت کرده که فرمودند: قرائت سوره‌ی الرحمن را ترک نکنید زیرا این سوره در دل منافقین قرار نمی‌گیرد و در روز قیامت نزد پروردگار، به صورت پسری خوشرو آید و در جایی بایستد که به خداوند متعال نزدیک‌ترین جای است و هیچ کس را آن رتبه نباشد که به آن مقام رسد. پس حق تعالی روی ایشان را سفید و نورانی سازد و به ایشان گوید: هر که را دوست دارید شفاعت کنید. پس ایشان هر که را خواهد شفاعت کنند و کسی شفیع او نباشد، مگر آن که حق تعالی به او فرماید: برو در بهشت من ساکن شود که هر چه آرزوی نفس تو باشد، در آن جا موجود و مهیا است. واجب است که سوره‌ی الرحمن را در هر روز جمعه قرائت کنند و هر گاه به آیه‌ی فبای آلاء ربکما تکذبان رسند بگویند لا بشی من آلائک رب اکذب و از آن حضرت روایت شده هر که در شب جمعه این سوره را به طور مذکور بخواند، حق تعالی دو فرشته بر او بگمارد که او را تا به صبح حفظ و نگهبانی کند و اگر در صبح بخواند دو ملک بر او بگمارد که تا شب حافظ و نگهبان او باشند. در اصول کافی آمده که پیغمبر(ص) سوره‌ی الرحمن را برای مردم قرائت نمود آنها ساکت ماندند و چیزی نگفتند. پیغمبر به آنان فرمود: جنیان از شما در جواب بهترند چون برای آنان خواندم، آنها فبای الا ربکما تکذبان، و لا بشی من آلاء رب اکذب گفتند. حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمودند: هر کس سوره‌ی الرحمن را بخواند و بعد از آیه‌ی فبای آلاء ربکما تکذبان بگوید من آلای رب اکذب اگر شب یا روز بمیرد شهید مرده و هر کس آن را بخواند شکر نعمت‌های خدا را کرده و خدا به ضعف او رحم می‌کند. هر چیزی را عروسی است و عروس قرآن الرحمن است و هر که آن را بشوید و آن را بنوشد از درد دل و کبد سالم بماند و اگر بر مصروع یا کسی که گرفتار درد چشم  است بندند درد او برطرف شود و اگر به دیوار خانه آویزند جانوران زمین از آن خانه بگریزند. حضرت موسی بن جعفر(ع)، از پیغمبر(ص)، روایت نموده که فرمودند: برای هر چیزی عروسی است و عروس قرآن سوره‌ی الرحمن است. به جهت قضای حاجت و علو درجات، این هفت سوره را در ایام هفته هر روز 4 مرتبه بدون کم و زیاد قرائت نمایید، انشاءالله به جمیع آنها خواهید رسید. شنبه: سوره فتح/ یک شنبه: سوره‌ی یس/ دوشنبه: سوره‌ی واقعه/ سه شنبه: سوره‌ی الرحمن/ چهارشنبه: سوره‌ی قل اوحی/ پنج شنبه: سوره‌ی تبارک/ جمعه: سوره‌ی الم سجده.

سرّ شاهراه پنجاه و ششم / سوره‌ی «واقعه»{96آیه}

حضرت امام صادق(ع)، می‌فرماید: هر کس در هر شب جمعه سوره‌ی واقعه را بخواند، خداوند وی را دوست بدارد و نیز دوستی او را در دل همه‌ی مردم اندازد و در طول عمرش در این دنیا بدبختی و تنگدستی و ناداری نبیند و آسیبی از آسیب‌های دنیا به او نرسد و از همراهان و یا طرفداران امیرالمؤمنین(ع) باشد. این سوره، خصوصیتی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) دارد که دیگران با وی در آن شریک نیستند. هر کس می‌خواهد خبر خلق اولین و آخرین و خبر اهل بهشت و دوزخیان و خبر دنیای آخرت را بداند، سوره‌ی واقعه را بخواند. در خبر است که عثمان بن عفان روزی به عیادت عبدالله بن مسعود رفت در مرض موت. به او گفت از چه شکایت دارد؟ گفت: از گناهان خود. گفت: چه آرزو داری؟ گفت: رحمت پروردگار خود. گفت: اجازه بده تا طبیبی آورم تا تو را معالجه کند. گفت: رحمت پروردگار خود. گفت: عطائی می‌خواهی به تو دهم؟ جواب داد: وقتی محتاج بودم، منع می‌کردی و الان که از آن بی‌نیازم، عطا می‌کنی؟ گفت: به دختران تو عطایی بخشم. گفت: ایشان را به عطای تو نیازی نیست، زیرا سوره‌ی واقعه را به ایشان آموخته‌ام و ایشان بر قرائت آن مداومت می‌کنند. از رسول خدا(ص)، شنیدم، که هر کس در شب این سوره را بخواند هرگز فقیر نگردد. جهت وسعت رزق و معیشت هر شب سه مرتبه این سوره را قرائت نمائید. هر کس این سوره را بخواند، از غافلان او را ننویسند و اگر آن را به زنی در هنگام زایمان همراه نمایید به آسانی زایمان نماید.

سرّ شاهراه پنجاه و هفتم / سوره‌ی «حدید»{29آیه}

حضرت امام باقر(ع)، فرمودند: هر کس سوره‌ی حدید را قرائت نماید پیش از آن که بخوابد؛ نمیرد تا آنکه قائم (عج)، ما را ببیند و چون از دنیا برود در جوار حضرت رسول(ص)، باشد. حسین بن علاء از ابی عبدالله(ع)، روایت کرده، هر کس در نماز فریضه سوره‌ی حدید و مجادله را مداومت کند، خدای تعالی هرگز او را عذاب نکند و هرگز در نفس و مال او بدی نرسد و بدن او از جمیع آفات دور باشد. هر که سوره‌ی حدید را بخواند از جمله کسانی باشد که به پیغمبران گرویده و هر که آن را با خود دارد، از حرارت آهن حفظ شود و اگر بر پیکان تیر یا مثل آن که به بدن رفته بخوانند، بدون درد از بدن بیرون آید و اگر آب آن را به ورم‌ها و قروح و جروح و بادهای سرخ مالند و آنها را با آن آب بشویند، شفا یابد به اذن خدا و اگر جلو خصم آن را بدارند آن خصم او را نبیند.

سرّ شاهراه پنجاه و هشتم / سوره‌ی مجادله (الظهار قد سمع){22آیه}

ابی بن کعب از پیغمبر(ص)، روایت کرده، هر کس سوره‌ی مجادله را تلاوت کند، در نامه‌ی عملش او را عضو حزب خدا ثبت کنند و کسی بر او فائق نشود و با او نتواند مجادله کند و در چشم مردم معتبر و موقّر باشد. جهت غلبه بر دشمن سوره‌ی مجادله را سه مرتبه بر مشتی خاک بخواند و به طرف دشمن بپاشد، دشمنی مقهور گردد و اگر بر بیمار بخواند تسکین و آرامش یابد و اگر هر روز مداومت کند، از شر ذی شر محفوظ ماند و اگر در انبار غله گذارد از موذی ایمن باشد. رسول خدا(ص)، فرمود: کسی که بخواند وقت خواب سوره‌ای که 30 آیه دارا باشد (ملک) نوشته شود برای قاری آن سی نیکی و حسنه و محو می‌شود از وی سی بدی و بلند کرده می‌شود از برای او سی درجه و می‌فرستد حق تعالی به سوی قاری آن فرشته‌ای از فرشتگان که گشاده می‌نماید بر وی بازوی خود را و نگه می‌دارد او را از هر چیز تا اینکه بیدار شود.

سرّ شاهراه پنجاه و نهم / سوره‌ی «حشر»{24آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: کسی که به هنگام شب سوره‌ی الرحمن و حشر را بخواند، خداوند فرشته‌ای را به خانه‌ی او پاسدار و موکل گرداند تا با شمشیر کشیده‌اش او را تا صبح پاسبانی کند و پیغمبر(ص) فرمود: هر کس سوره‌ی حشر را تلاوت نماید از بهشت و دوزخ و عرش و کرسی و آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه و هوا و بادها و پرندگان و درختان و کوه‌ها و خورشید و ماه و فرشتگان هیچ یک نماند جز اینکه بر او درود فرستند و برایش آمرزش طلبند و چنانچه در آن روز یا شب بمیرد، شهید از دنیا رفته است. پیامبر(ص)، فرمودند، اسم اعظم خداوند در شش آیه‌ی آخر سوره‌ی حشر است و نیز فرمودند: هر کس آیات آخر سوره‌ی حشر را در شب یا روز بخواند و در آن روز یا شب بمیرد، باری تعالی او را به بهشت برد. از حضرت امام جعفر صادق(ع)، روایت است که فرمود: هر کس سوره‌ی حشر را تلاوت نماید برای رفع سختی و برآورده شدن حوائج به مدت چهل روز روزی یک بار، حاجتش به زودی برآورده گردد و مستجاب‌الدعوه گردد. رسول‌الله(ص)، به علی (ع) فرمودند: یا علی! هر شب سوره‌ی حشر را تلاوت کن تا شر دنیا و آخرت از تو دفع شود. معقل‌بن یسار در حدیثی گوید: هر کس صبح بگوید، اعوذ بالله السمیع العلیم، من الشیطان الرجیم و آخر سوره حشر را بخواند آیه 21 تا آخر سوره (لو انزلنا ... الخ) خدای تبارک و تعالی 70 هزار فرشته بر او موکل سازد که او را از جمیع آفات و بلیات حفظ کنند و تا شب بر او درود و صلوات فرستند و اگر در روز بمیرد، شهید مرده و در قیامت تمام مؤمنین شفیع او گردند، آیات آخر سوره، داروی هر درد بی‌درمان و ناعلاج است. جهت مهمات و مشکلات، هر روز آیه‌ی22 ((هوالله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم)) 80 مرتبه تلاوت نماید، بسیار نافع است. هر کس این سوره را بر جام شیشه‌ای نویسد و با آب باران بشوید و آن آب را بخورد حافظه‌اش زیاد شود.

سرّ شاهراه شصتم / «سوره‌ی ممتحنه» (الامتحان الهوده){13آیه}

علی بن الحسین(ع) فرمودند: کسی که در نمازهای واجب و نافله‌اش، سوره‌ی ممتحنه را تلاوت نماید، خداوند قلب او را به ایمان آزموده و دیده‌اش را نورانی کرده و فقر و دیوانگی بر او و فرزندانش راه نیابد. پیغمبر(ص)، فرمودند: کسی که سوره‌ی ممتحنه را بخواند در روز قیامت مؤمنین و مؤمنات شفیعان او خواهند بود. جهت هر بیماری، سه روز متوالی سوره‌ی ممتحنه را بنویسند و هر روز یکی را بشویند و آب آن را به صاحب درد بدهند که بنوشد، انشاءالله از آن بیماری خلاص خواهد شد.

سرّ شاهراه شصت و یکم / سوره‌ی صف «حوارییون عیسی(ع)»{14آیه}

حضرت امام صادق(ع)، روایت کرده: کسی که سوره‌ی صف را بخواند و در فرائض و نوافل بر آن مداومت کند، حق تعالی او را در صف ملائکه و انبیاء(ع)، جای دهد. ابی بن کعب از رسول اکرم (ص) روایت کرد. هر که سوره‌ی عیسی (صف) را بخواند عیسی (ع)، برای او استغفار کند و بر او صلوات فرستد تا زمانیکه در دنیا باشد و روز قیامت رفیق او باشد و او را ثواب حواریون بدهند و هر کس آن را در سفر بخواند از حوادث و بلایا حفظ شود.

سرّ شاهراه شصت و دوم / سوره‌ی «جمعه»{11آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمود: از جمله واجبات بر هر فرد مؤمن از پیروان ما، آن است که در نماز شب جمعه سوره‌ی جمعه را در رکعت اول و سوره‌ی سبح اسم ربک الاعلی را در رکعت دوم بخواند، و در رکعت اول نماز ظهر جمعه سوره‌ی جمعه و در رکعت دوم سوره‌ی منافقون را بخواند. پس اگر چنین نماید، گویی عملی چون عمل پیغمبر خدا(ص)، انجام داده و ثواب و پاداشش بر خداوند بهشت است. رسول‌الله(ص)، فرمودند: کسی که سوره‌ی جمعه را تلاوت نماید به تعداد کسانی که در نماز جمعه شرکت کرده و یا نکرده‌اند در شهرهای مسلمین، ده حسنه به او داده خواهد شد. هرکه سوره‌ی جمعه را صبح و شب تلاوت نماید، از وسوسه‌ی شیطان لعین رجیم ایمن گردد.

سرّ شاهراه شصت و سوم / سوره‌ی «منافقون»{11آیه}

رسول اکرم(ص)، فرمودند: کسی که سوره‌ی منافقون را بخواند از نفاق و دو رویی برکنار باشد و اگر بر دمل خوانده شود، شفا یابد. حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمود: کسی که سوره‌ی منافقون را قرائت نماید در فریضه، روز قیامت این سوره شافع او باشد تا او را به بهشت درآورد. پیغمبر(ص) فرمود: هرکه سوره‌ی منافقون را بخواند، از مرگ ناگهانی ایمن گردد، و هر کس این سوره را تلاوت نماید و نزد حاکم رود، از شّرش در امان باشد.

سرّ شاهراه شصت و چهارم / سوره‌ی «تغابن»{18آیه}

حضرت امام باقر(ع)، فرمودند: کسی که سوره‌ی تغابن را در نمازهای واجب خود بخواند، آن سوره در روز قیامت شفیع او خواهد بود و شاهد عادلیست برای آن کس که شهادتش را نافذ گرداند و از وی جدا نگردد تا وارد بهشتش سازد. هر کس همه‌ی سوره‌ی تغابن را قرائت نماید از مرگ ناگهانی در امان باشد و هر کس سوره‌های منافقون و تغابن را قرائت نماید و نزد شخص زورگو و حاکم رود از شر او در امان باشد.

سرّ شاهراه شصت و پنجم / سوره‌ی «طلاق»{12آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، روایت کند: هر کس سوره‌ی طلاق و سوره‌ی تحریم را در فریضه بخواند، حق تعالی او را از ترس قیامت در پناه خود گیرد و او را از آتش دوزخ نگهدارد و در بهشتش درآورد، زیرا که این دو سوره پیغمبر(ص)اند. ابی بن کعب از پیامبر(ص)، روایت کرده هر که سوره، طلاق را بخواند بر سنت پیغمبر صلوات علیه از دنیا رود.

سرّ شاهراه شصت و ششم / سوره‌ی «تحریم»{12آیه}

ابی بن کعب از رسول خدا(ص)، روایت کرد: هر کس این سوره را بخواند حق تعالی او را توبه‌ی نصوح کرامت فرماید و هر کس آن را بر بیمار یا مار گزیده یا مصروع بخواند یا بر کسی که شب خوابش نمی‌برد، تمامی آن مشکلات و ناراحتی‌ها برطرف شود و مداومت بر آن اداء قرض است. جهت محبت و اداء قرض 21 مرتبه انتهای آیه‌ی2 تا آخر سوره طلاق (و من یتق الله یجعل مخرجاً) تا (کل شی قدراً) را بخوان و به جهت وسعت رزق و روزی سه بار آیه‌ی فوق را قرائت نماید نافع می‌باشد.

سرّ شاهراه شصت و هفتم / سوره‌ی «الملک المنجیه الواقعیه»{30آیه}

ابی بن کعب از رسول خدا(ص)، روایت کرده، هر کس این سوره را قرائت نماید، گویا لیله القدر را زنده داشته است. آن حضرت فرموده: دوست دارم این سوره در دل هر مؤمنی باشد. علی(ع)، از پیامبر(ص)، روایت کرد: هر کس این سوره را تلاوت نماید روز قیامت سوار بر بال‌های ملائکه آید و رویش در حسن و زیبایی مثل روی یوسف باشد. ابوهریره از پیغمبر(ص)، نقل کرده که فرمود: سوره‌ای در کتاب خداوند است که بیش از سی آیه نیست و روز قیامت قاری خود را شفاعت کند و او را از آتش برهاند و به بهشت درآورد. امام باقر(ع)، فرمود: سوره‌ی مانعه (بازدارنده) است که خواننده‌ی خود را از کیفر قبر باز می‌دارد و آن در تورات سوره ملک نوشته شده، هر کس آن را در شب تلاوت کند، بسیار عبادت کرده و آن شب را پاک ساخته و در زمره‌ی غافلین نام او نوشته نخواهد شد. و من بعد از عشاء در نماز نشسته می‌خوانم و پدرم در شب و روز می‌خواند و هر کس آن را بخواند چون ناکر و نکیر در قبرش از طرف پایین آیند پاهایش گویند به آن دو، از طرف ما راه ندارید براستی این کس بر من قیام می‌کرد و سوره‌ی ملک را در هر شب و روز می خواند و چون از پهلوها آیند، به آنها گوید: از طرف من راهی ندارید، به راستی این کس سوره‌ی ملک را در من جای داد و چون از طرف زبانش آیند، به آن دو گوید: از طرف من راهی ندارید، به راستی که این کس در هر روز و شب سوره‌ی ملک را می‌خواند. حضرت امام صادق(ع)، فرمود: هر کس تبارک الذی را در نماز قرائت کند، پیش از آنکه بخوابد، همواره در امان خداوند می‌باشد تا به صبح آورد، و در امان اوست روز قیامت تا داخل بهشت شود((انشاءالله)). از ابن عباس نقل شده، مردی بر روی قبری قبّه می‌زد و نمی‌دانست که آن قبر است، پس سوره‌ی تبارک‌الذی بیده الملک را خواند، شنید صیحه‌زننده‌ای گفت: این سوره‌ی منجیه است. ابن عباس این مطلب را به حضرت رسول(ص)، عرض کرد. فرمود: آن سوره از عذاب قبر، نجات‌دهنده است.

سرّ شاهراه شصت و هشتم / سوره‌ی «قلم»{52آیه}

از ابی عبدالله(ع)، روایت شده، هر کس سوره‌ی نون و القلم را در فریضه، یا نافله بخواند، تا زنده باشد حق تعالی او را از فقر ایمن سازد و بعد از موت از فشار قبر او را در پناه خود نگه دارد. هر کس آن را بخواند، ثواب کسی را دارد که صاحب حسن خلق و اخلاق نیکو باشد و از چشم بد در امان گردد، و هر کس درد سر یا درد پا داشته باشد واین سوره را بخود آویزد، درد او تسکین و ساکت شود. روزی پیغمبر(ص) از گورستان بقیع می‌گذشتند، فرمود: به خدا قسم، اکثر اهل این قبور به سبب چشم زخم در اینجا خسبیده‌اند. جهت چشم زخم آیه‌ی 51 و 52 ((و ان یکادالذین... تا ...ذکرالعالمین)) بنویسید و با خود همراه داشته و نیز در خانه آویزید اثری عجیب دارد. حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس سوره‌ی ن و القلم را در نمازهای واجب و نافله‌های خود قرائت کند، خداوند بزرگ، همواره او را از اینکه دچار تنگدستی و ناداری شود، حفظ می‌فرماید. علماء اسلام مانند علم الهدی (قدس سره) تجویز نموده‌اند. سوره‌ی قلم، آیه‌ی51و52((و ان یکادالذین تا ذکر للعالمین)) جهت چشم زخم و تجویز افسون.

سرّ شاهراه شصت و نهم / سوره‌ی «الحاقه»{52آیه}

حضرت امام باقر(ع)، فرمودند: بسیار سوره‌ی الحاقه را تلاوت کنید که خواندن آن در فرائض و نوافل موجب تمامیت ایمان به خدا و رسول است و از قاری آن ایمان سلب نشود، تا آنکه خدا را ملاقات نماید. در روایت آمده: هر کس آنرا تلاوت کند، در قیامت حسابش آسان گردد و در روایتی دیگر آمده، هر کس یازده آیه از اول این سوره را بخواند، روز قیامت این سوره نوری گردد و سر تا قدم او را فرا گیرد. و اگر زن حامله با خود دارد طفلش حفظ شود و اگر آب این سوره را به طفل دهند، وقتی متولد شد با نظافت گردد و از حشرات زمین و شیطان حفظ شود. این سوره درباره‌ی امیرالمؤمنین(ع)، و دشمنش معاویه فرود آمده است و قاری آن تا روزی که جزای خداوند را دیدار کند بی‌دین نگردد. حاقه نامی است از نامهای قیامت به اعتبار واجب التحقق بودن. هر کس آیه‌ی اول این سوره را تلاوت نماید. روز قیامت این سوره نوری گردد و سر تا پای او را فرا گیرد. در ابتدای تولد نوزاد، این سوره را بنویسند و بشویند و به فرزند دهند او بسیار باهوش می‌شود و از شر شیاطین در امان باشد.

سرّ شاهراه هفتادم / سوره‌ی معارج (سأل سائل){44آیه}

حضرت امام صادق (ع) فرمودند:هر کس این سوره را زیاد تلاوت نماید،در قیامت از گناهی که کرده از او نپرسند و در بهشت وی را با نبی اکرم(ص) و اهل بیتش جای دهند(انشاءالله). پیغمبر فرمودندهر کس این سوره را بخواند و تلا وت کند، حق تعالی ثواب کسانی را در نامه اعمال او ثبت کند که نماز بپادارند و حج گذارند و روزه گیرند و زکات دهند و امانت را مراعات نمایند. اگر کسی شب سوره معرج را بخواند و بخوابد محتلم نمی شود . و هرکه آنرا بخواند مزد کسی را دارد که به امانت وفا کرده است.امام صادق فرمودند : هرکه به خدا و کتاب او ایمان دارد قرائت آن را وا نمی گذارد. و هرکه شب و روز مداومت کند به هر حاجتی که رو کند ادا گردد.

سرّ شاهراه هفتاد و یکم / سوره‌ی نوح{28آیه)

حضرت امام صادق (ع) فرمود: هرکس به خدا ایمان دارد و کتاب او می خواند باید سوره نوح را ترک نکند. زیرا هر بنده ای مستحب صابر که این سوره را در فریضه یا ناقله بخواند ، حق تعالی اورا در مساکن نیکوکاران جای دهد و ثلث بهشت را به او بدهد و به انواع کرامت اصنافنعمت او را بنوازد و دویست حورالعین و چهار هزار بیوه به او دهد ((انشاءالله تعالی)) و هرکس سوره نوح را تلاوت کند از کسانی باشد که دعوت نوح را پذیرفته باشد و هر کس که هر شب و هر روز بخواند به حاجتش می رسد. 

سرّ شاهراه هفتاد و دوم / سوره‌ی جن {28آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس قل اوحی را بسیار بخواند، تا زمانی که در دنیا باشد، از شر جنیان و سحر و کید خلق ایمن باشد و کسی نتواند به او ضرر رساند و در آخرت با محمد(ص)، و اهل بیت او محشور باشد و چون به ملازمت ایشان مشرف شود، گوید: خداوندا جز ایشان دیگران را نخواهم و درجه‌ای غیر از این درجه آرزو ندارم. هر کس سوره‌ی جن را قرائت نماید، به عدد هر جن و شیطانی بنده آزاد کرده و هر که آنرا بخواند و تلاوت کند و بنویسد و بشوید و بیاشامد هرچه بشنود یاد گیرد و با هر که مناظره کند غالب گردد، و در هرجا این سوره خوانده شود، اجنه از آنجا فرار کند و هر که آنرا تلاوت کند و بخواند و نزد حاکمی زورگوی رود، شّر آن حاکم به او نرسد و اگر صاحب حزنی بخواند، اندوه او برطرف خواهد شد. اگر محبوسی تلاوت نماید از زندان و حبس رها شود و اگر قرضدار بخواند، قرضش ادا گردد.

سرّ شاهراه هفتاد و سوم / سوره‌ی «مزمل»{20آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمود: هر کس در هنگام خفتن یا در آخر شب این سوره را بخواند، فرشته‌های شب و روز، شاهد افعال صالحه‌ی او باشند و این سوره نزد خداوند برای او گواهی دهد و حق تعالی حیات و ممات طیب به او کرامت فرماید و حضرت باقر(ع)، فرمود: خواننده این سوره هرگز محتاج نشود. ابی بن کعب از رسول خدا(ص)، روایت کرده: هر که آن را بخواند حق تعالی سختی دنیا و آخرت را از او رفع کند و هرگز آزار و بلایی به او نرسد. هر که این سوره را قرائت کند، خداوند به او زندگی خوب بخشد و مردنش به نیکی باشد و هر که مداومت کند، پیغمبر را به خواب ببیند و هر که آن را با خود دارد، هرجا رود فتح و نصرت برای او باشد و اگر چیزی گم کرده، ده روز هر روزی یک مرتبه قرائت نماید، پیدا گردد. و اگر بین زن و شوهر ناسازگاری باشد، سه بار به شربت بخواند و آنان بیاشامند، محبت بهم رسد و اگر کسی را فرزند نباشد، مرد و زن روزه گیرند و وقت افطار غسل و وضو کنند و یکبار سوره‌ی مبارکه مزمل را به آب بخوانند و هر دو از آن بخورند، انشاءالله فرزند حاصل شود همچنین جهت شفاء آن را به روغن بادام بخواند و بر بدن مریض بمالد، شفا یابد و جهت مسحور روز یکشنبه آن را بنویسد و به آب باران یا روان و جاری بدهد و بخورد دفع می‌شود. جهت هر خواسته و مشکلی یازده روز هر روزی یازده بار بامداد بعد از نماز صبح بین‌الطلوعین بخواند و یا در هر روز یازده مرتبه بخواند: (یا مسبب سبب یا مفتح فتح یا مفرج فرج یا مدبر دبر یا مسهل سهل یا مسیر یسر یا متمم تمم برحمتک یا ارحم الراحمین). شیخ بهایی فرمود: جهت مطلبی یک روز خواندم، ظهر همان روز مطالب حاصل شد.

سرّ شاهراه هفتاد و چهارم / سوره‌ی «مدثر»{56آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمودند: هر کس در نماز واجب فریضه سوره‌ی مدثر را بخواند، بر خداوند واجب است که او را با محمد(ص)، دوست و رفیق سازد در درجه‌ای از بهشت، و تا در دنیا باشد، هرگز بدبختی به او نرسد و ابی بن کعب از پیغمبر(ص)، فرموده: هر کس سوره‌ی مدثر را تلاوت نماید، او را از جمله صدیقان و شهیدان و صالحان نویسند و از جمیع بلایا و عقوبات رستگار باشد. و هر که مداومت کند، هر حاجت خواهد روا گردد و اگر حفظ قرآن را خواهد حافظ گردد.

سرّ شاهراه هفتاد و پنجم / سوره‌ی «قیامت»{40آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: هر کس به خواندن مداومت نمود، و به آن عمل نماید، حق تعالی چون او را از قبر برانگیزد، این سوره رفیق او باشد با بهترین صورت و  او را بشارت دهد و بر روی او خندد و او را شاد و مسرور کند تا از صراط و میزان پل صراط به راحتی بگذرد، و قرائت آن باعث تقویت قلب است و اگر کسی آن را بشوید و آبش را بیاشامد ضعف قلبش به قوت بدل گردد. ابی بن کعب از رسول خدا(ص) روایت کرده، هر که آن را بخواند، من و جبرائیل گواهی می‌دهیم برای او در قیامت که  او به روز قیامت ایمان داشته و در آن روز روشنی روی او بر همه غلبه کند. هر کس سوره‌ی قیامت را قرائت کند در او خشوع آورد و جلب مصونیت می‌کند و هر که آنرا بخواند، از سلطانی نترسد و در شب و روز محفوظ بماند. امام محمد باقر(ع) فرمودند: هر چیز را بهاریست و بهار قرآن ماه مبارک رمضان است. و در وقت تحویل سال نو به جهت حفظ و سلامت بودن، این هفت سلام را (5سلام در سوره صافاتو یک سلامدر سوره یس و یک سلام در سوره قدر) با مشک و زعفران در کاسه چینی بنویسید و با آب باران بشویید و بیاشامید.

سرّ شاهراه هفتاد و ششم / سوره‌ی انسان (دهر، ابرار، هل اتی){31آیه}

امام جعفر صادق(ع) فرمود: هر که سوره‌ی انسان را قرائت نماید، به ویژه پنجشنبه‌ها حق تعالی صد حورالعین عذرا و چهار هزار ثیب آنها را به او کرامت کند. ابی بن کعب از رسول‌الله(ص) روایت کرده هر کس سوره‌ی دهر را قرائت نماید اجر او بهشت و نعمت آن باشد. حضرت امام باقر(ع) فرمود: کسی که سوره‌ی هل اتی را در هر بامداد پنج‌شنبه قرائت نماید، خداوند هشتصد حورالعین بر همسری وی دهد با چهار هزار حوری شوهر دیده و غیر اینها از حوریان دیگر و نیز وی با پیغمبر(ص) محشور گردد.

سرّ شاهراه هفتاد و هفتم / سوره‌ی مرسلات{50آیه}

ابی عباس گوید: این سوره در لیله الجن فرود آمد و ما همراه رسول‌الله(ص)، بودیم آن حضرت فرمود: هر کس این سوره را بخواند از شر جن و انس درامان خدا باشد و او را از زمره‌ی مؤمنان نویسند و از امام صادق(ع)، نقل شده هر کس این سوره را تلاوت نماید، حق تعالی او را با حضرت پیغمبر(ص) آشنا کند و با آن حضرت همنشین سازد. و هر که این سوره را بخواند در نامه‌ی عملش نوشته شود از مشرکان نیست و بین او و پیغمبر آشنایی اندازد و هرکه جهت خصم بخواند بر دشمن غالب گردد و اگر بر صاحب دمل آویزد برطرف شود.

سرّ شاهراه هفتاد و هشتم/سوره‌ی النباء(عم یتسائلون،التساول، المعصرات){40آیه}

هر کس آن را تلاوت و قرائت نماید، در قیامت آب سرد و خوشگوار به او دهند و هر کس آن را به زعفران و گلاب بر ورق آهو بنویسد و با خود همراه دارد خوابش کم و حافظه‌اش زیاد گردد و اگر بر بازو ببندد، قوی گردد و اگر درد شکم دارد بشوید و بنوشد برطرف گردد و یک سال مداومتش موجب رفتن مکه است. حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: هر که عم یتسائلون را بنویسد و بر کمر ببندد، حیوانات موذی نزدیکش نیایند و جهت دفع مرگ گوسفندان سوره حمد را با این آیات 6تاآخر16( الم نجعل الارض مهادا... تا.. و جنات الفافا) بنویسد در گردن گوسفندی از گله اندازد.

سرّ شاهراه هفتاد و نهم / سوره‌ی «النازعات»{46آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمودند: هر کس این سوره را بخواند نمی‌میرد مگر سیراب و مبعوث نگردد مگر سیراب و در بهشت نرود مگر سیراب گردد. ابن عباس از پیغمبر(ص) نقل کرده: هر که سوره‌ی نازعات را تلاوت نماید، ثواب او بقدری باشد که از اول عمر تا آخر عمر به نماز فریضه مشغول بوده باشد و هر سال حج و عمره‌ای کرده باشد. ابی بن کعب از پیامبر(ص)، روایت کرده: هر کس آن را قرائت کند، او را بازداشت و حساب قیامت نباشد، مگر بقدر ثواب همان نماز نوشته آنگاه حق تعالی او را به بهشت در آورد.

سرّ شاهراه هشتادم / سوره‌ی عبس (السفر، اعمی){42آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی عبس و تولی را بخواند به همراه سوره‌ی والشمس، از دوستان خدا باشد و در بهشت در سایه‌ی رحمت خدای تعالی و کرامت جلیل او قرار گیرد و از مقربان درگاه باشد. هر کس سوره‌ی عبس را تلاوت و قرائت کند، روز قیامت شاد و خندان باشد و هر کس با خود همراه داشته باشد در سفر، خیر زیاد به او رسد و مهماتش برآید و اگر سه روز هر روز 7 مرتبه بر چشمه خشک شده بخواند، آب آن چشمه بسیار گردد و اگر چیزی در جایی نهان کرده و فراموش نموده باشد و این سوره را قرائت کند، خداوند به یادش آورد و پیدا گردد.

سرّ شاهراه هشتاد و یکم / سوره‌ی «کوّرت»{29آیه}

حضرت علی بن ابی طالب(ع)، فرمودند: از پیامبر(ص)، پرسیدم، یا رسول الله! چرا پیری در شما زود اثر کرد. فرمود: سوره‌ی هود، واقعه، مرسلات، عمّ یتسائلون و کورت، مرا پیر نمود. ابی بن کعب از آن حضرت روایت نموده، هر کس سوره‌ی کوّرت را قرائت کند، حضرت حق تعالی او را از رسوایی قیامت در پناه خود گیرد، هنگامی که پرونده‌ها باز شود. وقت نزول باران برای قضاء حاجت صد بار مؤثر است و اگر آن سوره را بر گلاب خوانند و قدری از آن در چشم کشند روشنایی چشم زیاد گردد و خواندن بر چشم دردناک انشاءالله شفابخش است. و هر کس آن را دائم بخواند وقت گرفتن پرونده‌ی اعمال، رسوا نگردد.

سرّ شاهراه هشتاد و دوم / سوره‌ی انفطار (انفطرت){19 آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمود: هر کس این سوره را با سوره‌ی اذا السماء اشنقّت قرائت کند و در نماز فریضه و نافله آنها را نصب‌العین خود دارد هیچ حجابی او را از رحمت خدا منع نکند و همیشه در رحمت الهی باشد و حق تعالی به او پیوسته به رحمت نظر کند تا مردم از حساب فارغ شوند. ابی بن کعب از رسول‌الله(ص)، روایت نموده: هر کس سوره‌ی انفطار را تلاوت نماید بی‌شمار برایش حسنه ثبت گردد و جان دادن بر او آسان و راحت شود و در قیامت کارش به اصلاح آید. از امام جعفر صادق(ع)، نقل شده هر کس این سوره را در کاری که مانده هفتاد بار بخواند، رهایی یابد و به همین عدد اگر محبوس یا اسیر بخواند، نجات و رهایی یابد، و اگر آیه‌ی 6 (یا ایها الانسان... بربک الکریم) را بر پوست سباع نویسد و با خود همراه دارد، روزی او فراخ و گسترده گردیده و در معاملات نفع و سود تمام یابد (وقت نماز از خود جدا و دور کند) و قرائت سوره‌ی انفطار حسنه‌ی بی شمار دارد.

سرّ شاهراه هشتاد و سوم / سوره‌ی مطففین (تطفیف){36آیه}

از حضرت امام جعفر صادق(ع)، روایت شده هرکس این سوره را در نماز فریضه قرائت کند، حق تعالی او را در روز قیامت از آتش دوزخ ایمن گرداند. آتش او را نمی‌بیند و او نیز آتش را نبیند و از پلی که روی جهنم است، عبور نکند و حسابش را روز قیامت چندان به درازا نکشند. ابی بن کعب گوید: پیغمبر(ص)، فرمود: هر کس آن را تلاوت کند، خداوند در قیامت از رحیم مختوم (جامهای سربسته)، به او دهد.

سرّ شاهراه هشتاد و چهارم / سوره‌ی «انشقاق»{25آیه}

ابی بن کعب از پیغمبر(ص)، روایت کرده، هر کس آن را تلاوت نماید، خدای تعالی او را در پناه خود گیرد و نامه او را بدست راستش دهد و اگر بر زائو بندند آسان وضع حمل کند، ولی پس از وضع فوری باز کنند و اگر بر چهارپا خوانند، از صدمات حفظ شود و اگر کسی را که مار یا عقرب یا رتیل گزیده، این سوره را بر او خوانند، انشاءالله مؤثر باشد.

سرّ شاهراه هشتاد و پنجم / سوره‌ی «بروج»{22آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت نموده، هر کس سوره‌ی، بروج (ذات البروج) را در فرائض تلاوت نماید، محشر و موقف او با انبیاء و مرسلین باشد، زیرا این سوره‌ی پیغمبر است. ابی بن کعب نقل کرده، کسی که آن را تلاوت نماید، به عدد هر جمعه و عرفه، ده حسنه برایش نوشته و ثبت شود و اگر وقت خواب قرائت کند، حفظ شود و اگر وقت بیرون شدن از منزل بخواند و بدمد آن خانه و ا هلش با قاری از بلیات حفظ شوند و جهت حفظ از نیش زنبور آیه‌ی4 (قتل اصحاب الاخدود) را قرائت کند.

سرّ شاهراه هشتاد و ششم / سوره‌ی «طارق»{17آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع)، فرمود: هر کس سوره‌ی والطارق را در فریضه قرائت کند، در قیامت نزد حضرت حق او صاحب جاه و منزلت باشد و از رفیقان انبیاء گردد. ابی بن کعب از پیامبر(ص)، روایت کرده: هر کس آن را قرائت کند حسناتش ناشمار است و هر که آب آن را بر جراحت ریزد شفا یابد. جهت رفع احتلام، قرائت شود بسیار مؤثر است قبل از خواب آیه 7و8 (بخرج من بین ... تا... رجعه لقادر).

سرّ شاهراه هشتاد و هفتم / سوره‌ی «اعلی»{19آیه}

حضرت علی(ع)، فرمود: پیغمبر(ص)،  این سوره را دوست می‌داشت و می‌گفت: اول کسی که سبحان ربی الاعلی گفت، حضرت میکائیل(ع) بود. زمانی که عرش خدا را با عظمت و طول و عرض دید، به سجده افتاد و این تسبیح را در آن سجده گفت و چون آن حضرت این سوره را می‌خواند، می‌گفت: سبحان ربی الاعلی و بحمده: و علی(ع) و بعضی از صحابه چنین می‌خواندند و حضرت باقر(ع)، فرمود: هرگاه این سوره را خواندی، پس بگو، سبحان ربی‌الاعلی و اگر در نماز بودی در بین خود و نفست بگو. هر کس در نماز واجب یا نافله‌اش «سبح اسم ربک» را قرائت کند، به او گفته شود در روز قیامت از هر در بهشت که خواستی داخل شوی داخل شود. حضرت علی(ع)، فرمود: هر کس سوره‌ی اعلی را تلاوت کند گویا صحف ابراهیم(ع) و تورات موسی(ع) را قرائت کرده است.

سرّ شاهراه هشتاد و هشتم / سوره‌ی «الغاشیه»{26آیه}

امام جعفر صادق(ع)، فرمودند: هر کس این سوره را در فرائض و نوافل مداومت نماید، حق تعالی او را غریق رحمت خود گرداند و در دنیا و آخرت او را از عذاب آتش جهنم ایمن گرداند، و هر کس آن را بخواند حسابش آسان گردد و اگر بر خوردنی قرائت کند، ضرر نرساند و اگر بر نوزاد تلاوت گردد، سالم می‌ماند.

سرّ شاهراه هشتاد و نهم / سوره‌ی «فجر»{30آیه}

هر کس سوره‌ی فجر را در فرائض و نوافل قرائت کند، در قیامت حشرش با حسین‌بن علی(ع)، باشد و این سوره‌ی امام حسین(ع) است و در درجه‌ای در بهشت باشد. ابی بن کعب از پیغمبر(ص)، روایت کرده: هر که این سوره را در دهه‌ی ذیحجه هر شب بخواند، خداوند او را بیامرزد و اگر در آن روز بمیرد بی‌حساب به بهشت رود و هر کس روزهای دیگر قرائت کند، برایش نوری شود و هر کس یازده مرتبه تلاوت کند و با حلال خود نزدیکی نماید، خدا به او اولادی بخشد که باعث روشنایی چشم او باشد.

سرّ شاهراه نودم / سوره‌ی «بلد»{20آیه}

ابی بن کعب از رسول الله(ص)، نقل کرده: سوره‌ی بلد را هر کس بخواند، از خشم خدا ایمن باشد و اگر درد بینی دارد، آب این سوره را بالا کشد، زایل شود و اگر بر طفل هنگام تولد ببندند، از عیب و نقص سالم بماند. ابی بن کعب روایت کرده: هر که آن را در فرائض قرائت کند، در دنیا مشهور و معروف گردد که از صالحان است و در آخرت از مقربان درگاه حضرت حق تعالی است و از رفیقان انبیاء و صالحین و شهدا باشد.

 

سرّ شاهراه نود و یکم / سوره‌ی «شمس» (ناقه‌ی صالح){15آیه}

حضرت امام صادق(ع)، هر کس والشمس، والیل، والضحی، و الم نشرح را در روز یا در شب قرائت کند، مو و پوست و گوشت و عروق و اعصاب و استخوان وی روز قیامت برای او گواهی دهند. حضرت حق تعالی فرماید: شهادت شما را برای بنده‌ی خود قبول کردم و او را از آتش دوزخ امان دادم، او را به بهشت‌های من ببرید تا هر بهشتی که خود اختیار کند، بی‌منت به او دهید، بخاطر فضل و رحمت من باشد. پس آن بهشت برای بنده من گوارا و خوشگوار باد. سوره‌ی والشمس را جهت حل مشکلات و به قصد مطالب مهم، سه روز وقت طلوع آفتاب از چهارشنبه به سجده رود و سه بار بخواند و در آیه8 (فالهمها). حاجت را به خاطر گذراند و جهت دفع دشمن نیز وقت دیگر چنین کند. هر کس این سوره را قرائت کند، چنان باشد که بر آنچه خورشید تابیده تصدق کرده و جهت تسکین درد بشوید و بیاشامد. پیامبر(ص) فرمودند: کسی که سوره‌ی شمس را بخواند، مثل آن است که تصدق داده است هر چیزی را که خورشید و ماه بر آن تابیده است.

سرّ شاهراه نود و دوم / سوره‌ی «واللیل»{21آیه}

ابی بن کعب از پیغمبر(ص)، نقل کرده که هر که سوره‌ی واللیل را قرائت نماید، حضرت حق تعالی به او بی حساب عطا کند و از آن خرسند و راضی شود و او را از تنگی، عافیت دهد و امور دنیوی و اخروی او را آسان کند و مهمات او را کفایت نماید و او را با صلحا و شهدا محشور فرماید. هر کس واللیل و الشمس را سه شب متصل، هر یک را هفت بار بخواند بعد سی بار بگوید، بسم‌الله الرحمن الرحیم تبارک الله رب العالمین و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم به مراد رسد انشاءالله. هر کس تا چهل شب هر شب 40 مرتبه قرائت کند تا به این آیه رسد (وما لاحد عنده من نعمه تجزی)آیه19 و سه بار تکرار کند و سوره را به پایان رساند جهت فتوحات و کثرت مال اثر عجیب دارد. هر کس را مسئله‌ی مهمی رخ دهد که چاره و تدبیر در آن نبیند، اگر وقت خواب این دو سوره را هفت مرتبه قرائت کند شخصی به خوابش آید و به او چاره نجات و رهایی را آموزد، البته برای زندانی‌ها بسیار خوب است.

سرّ شاهراه نود و سوم / سوره‌ی «والضحی»{11آیه}

ابی بن کعب از پیغمبر(ص)، روایت کرده هر کس آن را قرائت کند، حق تعالی او را از جمله‌ی کسانی گرداند که به سعادت شفاعت پیغمبر(ص) رسد و به آن خشنود گردد و به بهشت درآید و به شمار هر یتیم وسائلی او را ده حسنه باشد و سوره‌ی والضحی را هر که چهل بار متصل بدون حرف در لیالی متبرکه مثل شب جمعه یا عرفه یا نیمه‌ی شعبان یا شب قدر بخواند، به مراد رسد. گویند هرگاه غایبی را خواستی حاضر کنی،سوره‌ی ضحی را یازده مرتبه قرائت کنید. شخص غایب حاضر خواهد شد.

سرّ شاهراه نود و چهارم / سوره‌ی الم نشرح (انشراح){8آیه}

رسول‌الله(ص)، فرمودند: هر کس آن را قرائت نماید مزد کسی را دارد که مرا ملاقات کرده و مرا از غم شاد کرده و شفاعت او بر من است. هر کس هر روز 40 مرتبه والذاریات و الم نشرح و طلاق و مزمل را قرائت کند جهت خیر وسعت نافع است. جهت هر مطلبی سه روز، اول حمد را هفت مرتبه قرائت کند و هفتصد صلوات فرستد و 80 مرتبه الم نشرح را بخواند و بعد 1001 مرتبه سوری توحید و باز هفتاد بار سوره‌ی حمد را بخواند و صد صلوات بفرستد انشاءالله سه روز نگذرد، حاجت او روا گردد. جهت توانگری چهارشنبه آخر ماه صفر هر یک از سوره‌های الم نشرح و التین و نصر و توحید را هفت مرتبه قرائت کند، انشاءالله توانگر گردد. جهت وسعت رزق و روزی 41 بار خواندن الم نشرح نافع است. جهت دفع کردن دشمن بر 61 دانه‌ی گندم 61 بار الم نشرح را بخواند و بر مرغ خانگی دهد و بخورد، دشمن ذلیل و خوار گردد.

سرّ شاهراه نود و پنجم / سوره‌ی «والتین»{8آیه}

از حضرت امام صادق(ع)، نقل شده، هر کس والتین را در فرائض و نوافل قرائت و تلاوت کند، هر جایی از بهشت که آرزو کند به او دهند هر که این سوره را بخواند خدا دو خصلت به او بخشد؛ در دنیا حسن عاقبت و یقین و در آخرت به عدد هر که آن را خوانده، ثواب به او بخشد و به هر طعامی که خوانده شود در آن شفا باشد. پیغمبر(ص)، فرمود: هر کس سوره‌ی تین را تلاوت نماید، به عدد کسی که این سوره را بخواند ثواب یک روز روزه برده است.

سرّ شاهراه نود و ششم / سوره‌ی «علق»{19آیه}

محمدبن حسان از ابی عبدالله نقل کرده، هر کس در روز یا در شب آن را بخواند، اگر در آن روز یا در آن شب از دنیا برود، شهید مرده باشد و حضرت حق تعالی او را شهید مبعوث کند و چنان باشد که با رسول‌الله(ص)، در راه خدا شمشیر زده باشد. هر کس سوره‌ی علق را بخواند در دریا از غرق شدن در امان می‌باشد.

سرّ شاهراه نود و هفتم / سوره‌ی «قدر»{5آیه}

هر کس آن را بخواند، چنان است که همه‌ی رمضان را روزه گرفته و شب قدر را احیاء داشته است، و هر کس ده مرتبه بخواند، خدا هزار گناهش را آمرزد و هر کس وقت دخول و خروج از خانه قرائت نماید، شیطان از او دور گردد و هر که آن را حفظ کند، گویا همه‌ی علوم را حفظ نموده است. روایت است که خوب رفیقی است سوره‌ی قدر. به وسیله‌ی آن دین قضا می‌شود و رستگاری و ظفر ظاهر می‌گردد و عمر طولانی می‌شود و حال نیکو می‌گردد و کسی مداومت کند در تلاوتش خدای تعالی را ملاقات می‌فرماید در حالیکه صدیق شهید باشد. در روایت است که بنده‌ای از قرائت سوره‌ی قدر فارغ نمی‌شود، مگر آنکه ملائکه تا هفت روز برای وی دعا و طلب آمرزش نمایند. حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: کسی که در یکی از نمازهای واجب خویش سوره‌ی قدر را قرائت نماید، منادی حق ندا در دهد: ای بنده‌ی خدا! خداوند گناهان قبل تو را بیامرزید، عمل از سر گیر. هر مؤمنی در وضویش این سوره را بخواند، از گناهانش به در آید: همانند روزی که از مادر متولد گردید. هر کس هنگام خواب یازده مرتبه سوره‌ی قدر را بخواند، حضرت حق تعالی یازده ملک بر او بگمارد، تا صبح او را از شیطان نگه دارند. هر کس این سوره را 360 مرتبه بخواند، برای هر مطلبی و مقصدی، انشاءالله برآورده خواهد شد. حضرت امام محمد باقر(ع) فرمودند: هر که سوره‌ی قدر را بعد از نماز صبح 10 بار و هنگام زوال شمس 10 مرتبه (بین طلوعین و ظهور غروبین) و بعد از عصر ده مرتبه بخواند، هزار کاتب از (فرشتگان) را سی سال به رنج افکند. همچنین فرمود: هر کس هفت بار بعد از طلوع فجر (آفتاب) بخواند، هفتاد صف از ملائکه بر او هفتاد صلوات فرستند و هفتاد بار بر او ترحم کنند. امام نهم(ع)، فرمود: هر که روزی 76 بار قدر را بخواند پیش از نماز صبح و هفت مرتبه بعد از نماز صبح و ده مرتبه بعد از زوال شمس و پیش از نوافل ده بار و بعد از نوافل ظهر 21 بار و بعد از نماز عصر ده مرتبه و بعد از عشا هفت مرتبه و وقت خواب یازده مرتبه، از جمله‌ی ثوابش آن باشد که حضرت حق تعالی هزار ملک آفریند که سی و شش هزار سال ثواب آن را برای او بنویسند. حضرت امام رضا(ع) فرمود: نیست بنده‌ای که قبر مؤمن فقیری را زیارت کند و سوره‌ی قدر را هفت مرتبه بخواند، مگر که خدا او و صاحب قبر را بیامرزد و خداوند ملکی فرستد که خدا را نزد قبر او عبادت کند و ثواب آنها برای آن مرده نوشته شود. حضرت امام محمد باقر(ع) فرمود: هر کس قبر برادر مؤمن را زیارت کند و سوره‌ی قدر را بخواند از ترس رستاخیز، ایمن گردد، و این سوره گنج اهل فقر و فاقه است و نزد هر قائمه‌ای از قوام عرش صدهزار ملک طواف و این سوره را تعظیم می‌کنند و در بیت‌المعمور هر روز هزار ملک این سوره را طواف و تعظیم می‌کنند و هر که آن را بر ذخیره خود بخواند، حفظ شود و هر کس آن را شسته و بنوشد خدا نور چشم و یقین و قلب و حکمت نصیب او کند و هر مهمومی و صاحب مرضی و مسافری بخواند، به مطلب رسد، و همچنین اگر بر زراعت خوانند، برکت یابد و اگر به روغن گل خوانند و با شیرزن مخلوط سازند و در بینی بالا کشند، رفع بلغم کند و هر که آینه‌ی آهن را جلا دهد و با زعفران آن را بر آن نویسد و لغوه‌دار در خانه‌ی تاریک مکرر به آن بنگرد، به اذن الله، خداوند به او شفا دهد. اگر بر کوزه‌ی نو نوشته به آب باران بشوید و با کمی شکر بخورد، جگرش شفا یابد و هرکس انا انزلناه را بخواند و صدایش را به آن بلند کند، مانند کسی باشد که شمشیرش را در راه خدا، برهنه کرده باشد و هر کس آن را نهان بخواند، مانند کسی است که به خونش در راه خدا آغشته شده باشد و هر کس ده بار بخواند هزار گناه از سیئات و گناهانش بخشوده گردد.

سرّ شاهراه نود و هشتم / سوره‌ی «بینه»{8آیه}

پیامبر(ص)، فرمود: اگر مردم بدانند آنچه را در این سوره است از فضیلت و ثواب آن، اهل بیت و خانواده و اموال خود رها می‌کردند و این سوره را می‌آموختند. همچنین فرمودند: به خدا قسم از زمانی که خداوند آسمان و زمین را آفریده، فرشتگان این سوره را می‌خواندند و هیچ وقت قصوری در قرائت ایشان واقع نمی‌شد و هیچ بنده‌ای این سوره را نخواند، مگر اینکه حضرت حق تعالی، فرشتگان را بفرستند تا او را در دین و دنیایش محافظت کنند و برای او طلب مغفرت و رحمت کنند و اگر در روز قرائت کند، به عدد هرچه روشنایی روز و تاریکی شب به او رسد، ثوابش دهند. هر کس این سوره را بنویسد و بشوید و به زن باردار دهد، به سلامت وضع حمل کند و اگر صاحب آب‌آوردگی چشم آن را بنویسد و بشوید و بیاشامد یا بر خود آویزد، شفا یابد و اگر بر طعام مسموم خوانند، ضرر نزند و اگر قسمی خاک از کف چهار راهی برگیرند به آن بخوانند و در جماعت گمراه بپاشند، متفرق شوند و اگر بر ورم نویسند، برطرف گردد. انشاءالله.

سرّ شاهراه نود و نهم / سوره‌ی «زلزال»{8آیه}

حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع)، فرمودند: کسی که سوره‌ی زلزال را تلاوت می‌کند ثواب آن برابر با ربع قرآن است. از امام صادق(ع)، روایت شده است: از قرائت اذا زلزله خسته مشوید که هر کس آن را در نوافل بخواند، حق تعالی او را هرگز به بلای زلزله گرفتار نسازد و به زلزله و صاعقه و آفتی از آفات دنیا هلاک نگردد و چون بمیرد، به داخل شدن در بهشت مأمور شود و در وقت دخول حضرت حق تعالی به او خطاب می‌کند که بهشت خود را برای تو مباح گردانیدم. پس در آن ساکن شو و هر جا که خواهی و آرزو داری که هیچ ممنوع و بازداشتی از آن نیستی. کسی که باد لغوه دارد به آن سوره بسیار بنگرد و اگر می‌تواند بخواند. قرائت آن ثواب ربع قرآن است و هر که آن را به حروف مقطعه یعنی (اذا زل زل) بی‌نقطه در اول شب چهارشنبه بر کاغذ گرد و مدور نویسد و در خانه‌ی او یا در مکان مدنظر پنهان کند البته آواره شود و جهت محبت تا کلمه‌ی (اشتاتاً)(آیه 6) بر بیست و یک فلفل یا پنبه دانه 21 بار سوره را بخواند و بگوید (احرقت قلب فلان بن فلان) را بر محبت فلانی و فلفل‌ها یا پنبه‌دانه‌ها را در آتش اندازد ولی باید انشاءالله خلاف شرع نباشد.

سرّ شاهراه صدم / سوره‌ی «والعادیات»{11آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمود: هر کس سوره‌ی والعادیات را بخواند و به آن مداومت کند، حق تعالی او را روز قیامت با امیرالمؤمنین علیه‌السلام مبعوث کند و از رفیقان حضرت علی بن ابی طالب(ع)، و هم‌نشینان او در بهشت باشد و به عدد هر که در مشعرالحرام باشد دو حسنه دریابد و هر کس بخواند و تلاوت کند از درد و گرسنگی و تشنگی و حیرانی و قرض رها شود و به عدد نام حضرت علی(ع) 110 مرتبه نافع در رزق او از جایی که گمان ندارد برسد.

سرّ شاهراه صد و یکم / سوره‌ی «القارعه»{11آیه}

حضرت امام باقر(ع) فرمود: هر کس سوره‌ی قارعه را تلاوت نماید، حق تعالی او را از فتنه دجال نگه دارد و در روز قیامت او را از چرک جهنم ایمن کند. ابی‌بن کعب از پیامبر(ص) روایت کرده، هر کس این سوره را بخواند حق تعالی در روز قیامت میزان اعمال او را سنگین نماید. جهت مهمات و برآمدن هر مطلبی 180 مرتبه خواندن آن مجرّب است و جهت وسعت معیشت بنویسد و با خود دارد.

سرّ شاهراه صد و دوم / سوره‌ی «تکاثر»{8آیه}

شعیب عمر قونی از امام صادق(ع)، نقل کرده، هر کس سوره‌ی تکاثر را بخواند در نماز فریضه، حق تعالی ثواب صد شهید به او کرامت نماید و اگر در نافله بخواند، ثواب پنجاه شهید دارد و چهل صف از ملائکه در فریضه با او نماز گذارند. همچنین از آن حضرت روایت شده که پیغمبر(ص) خبر داد: هر که این سوره را در وقت خواب قرائت کند و بخوابد، از فتنه‌ی قبر محفوظ ماند و خواننده‌ی این سوره را بی حساب به بهشت ببرند. در روایت صحیحه ثابت شده، هر کس دو رکعت نماز بگذارد و در رکعت اول فاتحه و آیه‌الکرسی و دو بار توحید و در رکعت دوم بعد از فاتحه ده بار سوره‌ی تکاثر را بخواند و آن را به فردی که از دنیا رفته هدیه کند و بعد گوید: ( اللهم صلی علی محمد و ال محمد ابعث ثوابها الی قبر فلان)، ثوابش در معراج نوشته و ثبت می‌گردد.هر کس این سوره را به کسی که سر درد دارد بخواند دردش به اذن الله آرام و زایل گردد.

سرّ شاهراه صد و سوم / سوره‌ی «والعصر»{3آیه}

حضرت امام صادق(ع) فرمود: هر کس سوره‌ی والعصر را در نافله قرائت کند حق تعالی او را در روز قیامت با چهره‌ی تابناک و لبی خندان و دیده‌ای روشن از گور برانگیزد تا بر همین حال وارد بهشت گردد. هر کس سوره‌ی والعصر را بخواند، خاتمه‌ی او بصیر خواهد بود و در قیامت با اهل حق محشور گردد و اگر آن را بر محزون خوانند از حزن درآید و اگر بر تب‌دار خوانند شفا یابد. هر کس شب جمعه بعد از نماز عشا سوره‌ی والعصر را بنویسد و با خود همراه کند و نزد حاکم ظالم رود از شّر او در امان باشد. هر کس سوره‌ی والعصر را تلاوت کند، پیامبر(ص) فرمود: حق تعالی او را بیامرزد و از جمله کسانی باشد که به حق و صبر وصیت کرده باشد.

سرّ شاهراه صد و چهارم / سوره‌ی «همزه»{9آیه}

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: هر کس این سوره را در فرائض قرائت کند، فقر از او زائل گردد و روزی او فراخ گردد و از مردن ایمن باشد. پیامبر(ص) فرمود: هر کس این سوره را بخواند، به عدد مستهزئین پیغمبر ده حسنه یابد و اگر بر چشم دردناک خوانده شود، شفا می‌یابد.

سرّ شاهراه صد و پنجم / سوره‌ی «فیل»{5آیه}

امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس در فرائض آن را بخواند، فرشتگان و حیوانات و جمادات از زمین صاف و کوه‌ها و سنگ کلوخ و غیر آن که در عالم باشند، برای او گواهی دهند که او از نمازگذاران است و روز قیامت منادی از جانب خداوند (رب‌العزه) به شهود ندا کند، شما بر بنده‌ام راست گفتید، من شهادت شما را برای او قبول کردم. بنده‌ی مرا به بهشت درآورید و او را محاسبه نکنید که او از آن کسانی است که او و عملش را دوست دارم. هر کس شب سه شنبه یا چهارشنبه به عدد حروف آن 98 مرتبه سوره‌ی فیل را تلاوت نماید و رو به جانب ظالم دمد، خصم (دشمن) هلاک گردد. هر کس آن را بخواند از قذف و مسخ عافیت یابد و هرکه در جنگ بخواند قوی دل و شجاع شود و هرگاه بر لشکر طاغی خوانند، فرار کنند و اگر بر نیزه بنویسند بر هرچه آید بشکند. و هر که عدد آن را با عدد اسم ظالم در وفق مثلث ثبت کند در راه او یا در جایی که می‌نشیند دفن کند، البته آواره گردد. ختم سوره‌ی فیل جهت تسخیر شیاطین 12 روز روزی 12 بار و جهت زوال دشمن بر دوازده پاره کلوخ (سنگ) بر هر یک دوازده مرتبه بخواند و در خانه‌ی او یا در آب اندازد.

سرّ شاهراه صد و ششم / سوره‌ی «قریش»{4آیه}

حضرت امام صادق(ع) فرمود: بین دو سوره را جمع مکن در یک رکعت مگر ضحی و الم نشرح، و الم تر کیف  و الایاف، هر یک از این دو در حکم یک سوره‌اند، پیامبر(ص) فرمودند: خدای تعالی قریش را بر قبائل دیگر به هفت چیز تفضیل داده است، یکی آن که مرا از ایشان گردانید. دوم نبوت را در میان ایشان وضع کرد و سوم ایشان را نگهبانان کعبه ساخت. چهارم نصرت و سقایت حاجیان را به ایشان واگذارد. پنجم آنان را بر اصحاب فیل ظفر داد. ششم سوره‌ای به ایشان داد. هفتم دیگران را در آن شریک نکرد. هر که سوره‌ی قریش را بخواند، حق تعالی او را در قیامت بر مرکبی از مراکب بهشتی سوار کند و به بهشتش برساند. پیغمبر(ص) فرمود: هر کس آن را بخواند به عدد هر که طواف کعبه نموده و در کعبه معتکف شده ده حسنه به او بخشند و هر که آن را بسیار بخواند، روز رستاخیز سواره داخل بهشت شود و اگر بر طعامی خوانند ضرر نرساند و اگر گرسنه قبل از آفتاب بخواند به آسانی طعامی به او رسد.

سرّ شاهراه صد و هفتم / سوره‌ی «ماعون»{7آیه}

امام باقر(ع) فرمود: هر کس سوره‌ی ماعون را در فرائض و نوافل بخواند حق تعالی نماز و روزه او را قبول فرماید و آنچه در دنیا از او صادر شده حساب ننماید. جهت فتوحات عظیمه، از شب دوشنبه یازده شب هر شب پانزده مرتبه آن را بخواند و در هر مرتبه بعد از اتمام سوره بخواند: (یا ایهاالذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوالربکم و افعلوا الخیر لعلکم تفلحون) و پانزده صلوات فرستد. بعد از ختم همه، سجده کند و حاجت خود را بخواهد. اگر کسی خواهد فقر از خانه او برود، 48 مرتبه آن را بخواند و فرزندان او هرگز محتاج نشوند و خواننده‌ی آن در حفظ حمایت خدا باشد تا روز دیگر.

سرّ شاهراه صد و هشتم / سوره‌ی «کوثر»{3آیه}

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: هر کس این سوره را در فرائض و نوافل قرائت کند، حق تعالی او را از حوض کوثر آب دهد و در زیر درخت طوبی حضرت پیغمبر(ص) او را حدیث گوید. ابی بن کعب از پیغمبر خد(ص) روایت کرده، سوره‌ی کوثر را هر که بخواند از نهرهای بهشتی سیراب گردد و به عدد قربانی‌هایی که در اضحی شده اجر و ثواب دریابد. اگر چهارپایی قولنج شده و افتاده سه بار در گوش راست و سه بار در گوش چپش بخوانند و بعد پای خود را بر پهلویش زنند، به اذن الله برخیزد. هر کس دو رکعت نماز حاجت قربه الی الله روز چهارشنبه بخواند، سپس 4 مرتبه سوره‌ی کوثر را قرائت کند به اموال و ثروتی فراوان انشاءالله برخورد.

سرّ شاهراه صد و نهم / سوره‌ی «الکافرون»{6آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: سوره الکافرون ربع قرآن است و چون خود از قرائت آن فارغ می‌شد، می‌گفت اعبد الله وحده، و حسین بن ابی العلاء، از آن حضرت روایت کرده، هر که آن سوره را به همراه سوره‌ی توحید در فرائض قرائت کند، حق تعالی او و پدر و مادر و تمام اولاد او را بیامرزد و  اگر (در لوح محفوظ) شقی باشد، اسم او را از دیوان اشقیا محو کند و در دیوان سعداء بنویسد و تا زنده باشد سعید است و شهید بمیرد و شهید مبعوث گردد. پیامبر(ص) فرمودند: کودکان را بیاموزید و تشویق کنید که در وقت خواب این سوره را بخوانند تا چیزی ایشان را اذیت و آزار نرساند. اشجع نوفلی گوید: پیغمبر(ص) فرمود: هر کس سوره‌ی کافرون را بخواند ربع قرآن را خوانده و وسوسه‌ی شیطان از او دور شود و از شرک بری گردد و از فزع اکبر ایمن شود و هر که وقت طلوع آفتاب ده بار بخواند و بعد دعا کند، مستجاب شود. از جبیربن مطعم روایت است که حضرت رسول فرمودند: اگر خواهی سفر روی و از همه چیز در پناه خدا ایمن باشی و هیبت و زاد و توشه‌ی تو از همراهان بیشتر باشد و در کثرت مال از همه جلوتر باشی، سوره‌ی حج و نصر و توحید و معذوتین را بخوان و در هر یک بسم‌الله بگو. من چنان کردم و به همه‌ی آنها رسیدم. هر کس بعد از نماز صبح قبل از طلوع آفتاب، ده بار این سوره را بخواند و صدبار صلوات بفرستد به صورت اللهم صل علی محمد الامی و آله و سلم هر مرادی و مقصدی داشته باشد، بدون شک برآید.

سرّ شاهراه صد و دهم / سوره‌ی «نصر»{3آیه}

حضرت امام صادق(ع) هر کس سوره‌ی نصر را در نافله یا فریضه بخواند، حق تعالی او را بر جمعی از دشمنان نصرت دهد و چون مبعوث گردد، حق تعالی کتابی از جوف قبر او بیرون آورد و به او دهد و در آن نوشته باشد که او از گوی جهنم و آتش آن در امان است و حق تعالی آن نامه را ناطق گرداند تا آنچه در اوست بر او بخواند تا به بهشت رسد. همچنین روز قیامت بر هیچ چیز نگذرد مگر او را بشارت دهند به بهشت و انواع نعمت‌ها و اصناف مکرمت تا هنگامی که به جنت عدن درآید و در سرای خلد قرار گیرد. از ابی بن کعب روایت شده، هر کس آن را بخواند، گویا با پیغمبر در فتح مکه حاضر بوده و هر که در فریضه و نافله بخواند، خدا او را بر اعداء نصرت دهد.

سرّ شاهراه صد و یازدهم / سوره‌ی «تبّت»{5آیه}

حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: چون تبت را قرائت کنید، بر ابی لهب لعن کنید زیرا او از تکذیب‌کنندگان پیغمبر بوده و منکر بود آنچه را که آن حضرت از جانب حق تعالی آورده بود. ابی ابن کعب از رسول‌الله(ص) روایت کرده که ایشان فرمود: امیدوارم خواننده‌ی آن با ابی لهب یک جا جمع نشود. هرگاه آن را بر اوجاع و امراض بخوانند، برطرف گردد. انشاءالله به اذن الله

سرّ شاهراه صد و دوازدهم / سوره‌ی اخلاص (توحید){4آیه}

سوره‌ی اخلاص اساس آسمان‌ها و زمین است و یکی از پنج سوره‌ای است که باید در نماز خوانده شود. پیغمبر(ص)، فرمود: برای هر چیزی نوری است و نور قرآن قل هو الله است. فرمود: هر کس توحید را بخواند، خداوند به آیه‌ی اول هزار نظر به او نماید و به آیه‌ی دوم از او هزار معالجات کند و به آیه‌ی سوم هزار خواهش او را عطا کند و به آیه‌ی چهارم هزار حاجت او را برآورد و هر حاجتی از دنیا و آخرت بهتر باشد. به فرموده‌ی امام صادق(ع)، نود هزار ملک به همراه جبرئیل(ع)، بر تشییع جنازه سهد بن معاذ آمدند. به جهت اینکه او توحید را در حال ایستادن و نشستن و سواره و پیاده می‌خواند و هر کس در پی هر نماز بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او می‌دهد و او و پدر و مادر و فرزند او را بیامرزد. امام محمد باقر(ع)، فرمود: هر کس سوره‌ی توحید را یک بار بخواند به او برکت داده شود و هر کس دوبار بخواند بر او و اهلش برکت داده شود و هرکس سه بار بخواند بر او و همسایگانش برکت آید و هر که دوازده بار بخواند، خداوند برای او دوازده قصر در بهشت به پا کند و حفظه (نگهبانان) گویند، با ما بیایید به قصرهای برادرمان تا به آنها بنگریم. هر کس صد بار بخواند برای او گناهان بیست و پنج سال گذشته‌اش آمرزیده شود جز خون‌ها و اموال غصب، و هر کس آن را چهارصد بار بخواند برای او اجر چهارصد شهید باشد که همه‌ی آنها اسبشان را پی کرده و خونش را ریخته باشد و هر کس هزار مرتبه بخواند در یک روز و یک شب، نمیرد تا جای خود را در بهشت ببیند یا به او بنمایند. رسول‌الله(ص) فرمود: توحید یک ثلث قرآن است و امام صادق(ع)، فرمود: هر کس آن را بخواند یک بار، گویا ثلث تورات و ثلث انجیل و ثلث زبور را خوانده و هر کس وقت خواب صد مرتبه بخواند، گناهان پنجاه سالش آمرزیده شود و هر کس وقت خواب ده بار بخواند، خانه‌اش و خانه‌های دورش حفظ شود و کسی که بر او سه روز بگذرد و در آن توحید نخواند، راستی واگذار به خود شده و رشته‌ی ایمان از گردنش کنده شده و اگر در این سه روز بمیرد به خدای عظیم کافر است. همچنین فرمود: کسی که مرض یا سختی به او رسد در مرض یا آن سختی توحید نخواند در آن مرض یا آن سختی بمیرد از اهل آتش باشد. در برابر ظالم خود را به توحید حفظ کن و آن را از راست و چپ و پیش رو و پشت سر و بالای سر و پایین پای خود بخوان و هرگاه بر سلطان جائری داخل شدی، آن را در وقتی که به او نظر افکنی سه بار بخوان و هر یک انگشت چپ را بر هم گذار تا از نزد او بیرون شوی. حضرت امام صادق(ع)، فرمودند: حق تعالی سوره‌ی توحید را آفرید تا چهار هزار سال به هر آسمان که این سوره می‌رسید، ملائکه خضوع و خشوع تمام و منتهای احترام را نسبت به آن سوره‌ی کریمه به جای می‌آوردند و آن را نسبت‌الرب می‌گفتند. تبارک و تعالی. سیدبن طاووس نقل کرده، هر کس در روز جمعه از ماه رجب صدبار توحید را بخواند، برایش در قیامت نوری باشد که به آن تا بهشت شتابد. رسول‌الله(ص)، فرمود: هر کس هزار بار توحید را بخواند، روز قیامت با عمل هزار پیغمبر و هزار فرشته آید و کسی به سوی خدا از او نزدیکتر نباشد، مگر کسی که بر آن افزاید و البته آن در ماه رجب مضاعف می‌شود. همچنین فرمود: «هر کس صدبار توحید را بخواند بر او و بر فرزندان و اهلش و همسایگانش برکت داده شود و هر کس در رجب این سوره و سوره‌ی قدر را بخواند، خداوند برایش دوازده قصر در بهشت بنا کند و ثواب زیاد و مزد بزرگی به او بدهد. جهت باطل نمودن سحر، توحید را بر بازوی راست و جحد را بر بازوی چپ و فلق را بر ران راست و ناس بر ران چپ بندد و نیز هفت بار این را بر آب بدمد و بخورد (سلوسا جاسوسا ماسوسا). انس روایت کرده، روزی با رسول خدا در تبوک بودیم آن روز آفتاب درآمد و با نور و شعاعی که مانندش را ندیده بودیم، گفتم: یا رسول الله، این چه نوری است بر آفتاب غلبه کرده؟ آن حضرت متفکر شد و حضرت جبرئیل(ع) آمد و گفت: یا رسول‌الله، معاویه لیثی در مدینه وفات کرده و حق تعالی هفتاد هزار فرشته فرستاد که بر او نماز کنند. پیغمبر(ص) از جبرئیل پرسید، وی  این مرتبه را از کجا یافته بود؟ گفت: به خواندن سوره‌ی توحید. زیرا آن را نشسته و ایستاده و درآمد و شد می‌خواند، رسول‌الله گفت: ای جبرئیل آرزو دارم بر او نماز کنم. پس به طی الارض به مدینه آمدند و با فرشتگان بر وی نماز کردند.

سرّ شاهراه صد و سیزدهم / سوره‌ی فلق (معوذتین){5آیه}

حضرت امام محمدباقر(ع)، فرمود: هر که در نماز وتر معوذتین و توحید را بخواند به او گویند: ای بنده‌ی خدا بشارت باد تو را که حق تعالی نماز وتر تو را قبول کرد. «عقب» گوید: رسول‌الله(ص) به من گفت: آیا تو را دو سوره بیاموزم که از افضل سوره‌های قرآنند؟ گفتم: بلی. حضرت معوذتین را به من یاد داد و فرمود: پناه برندگان پناه نبرده‌اند به مثل این دو سوره و بعد آن را در نماز قرائت نمود و مرا گفت: آن را در برخاستن و خوابیدن بخوان. ختم شش سوره جهت مال دنیا. بعد از نماز عشا هر یک از این سوره‌ها والشمس و اللیل و حجد و توحید و معوذتین (فلق و ناس) را هفت بار بخواند و بعد هفت بار بگوید الهم اجعل لی فرجاً و مخرجاً و انشاءالله به مراد رسد.

سرّ شاهراه صد و چهارده / سوره‌ی «الناس»{6آیه}

امام جعفر صادق(ع)، فرمودند: رسول خدا را بیماری و دردی سخت عارض شد جبرئیل و میکائیل نزد وی به عیادت آمدند. بر بالین وی جبرائیل نشست و میکائیل پایین وی. پس جبرائیل او را به قرائت قل اعوذ برب الفلق توصیه نمودند و آن حضرت از آن مرض و درد رها شدند و جبرائیل به فرمایش صادق گفت بسم‌الله ارتیک والله یشفیک من کل داء یوذیک خذها فلتهینک. جهت چاره‌ی دشمن و جهت هلاکت او. بر هفتاد ریگ و به هر یک معوذتین را بخواند آن را در کوزه نهد و در آتش گرم دفن کند، چون گرمی آتش به ریگ‌ها رسد دشمن به امر حق مقهور گردد. جهت وسواس سوره‌ی ناس را بر ظرفی چهاردهم ماه بنویسد و بشوید و از آن بخورد و وضو بگیرد و برطرف شود به اذن الله، انشاءالله. اگر سوره‌ی حمد و سوره‌ی فلق و ناس (معوذتین) را با تربت مقدسه بنویسند و زن و مرد بخورند زن به پسر آبستن شود. حضرت امام رضا(ع)، فرمود: شخصی را دیدند که صرعش گرفته بود، ظرفی آب را طلبید و سوره‌های حمد و اخلاص و معوذتین (فلق و ناس) را بر آن خواند و بر مسیر ورودی او پاشیدند، به هوش آمد. مصروع این سوره‌ها را بنویسد و با خود همراه کند. کسی که سوره‌ی فلق را بخواند، برای او شفا است. از سحر و رحمت است به ثبات بر عافیت و کسی که سوره‌ی ناس را بخواند پس برای او شفا است از کید شیطان و رحمت است بر ثبات و بر الهام آنچه خداوند بر دل او افکند.

اسرار شاهراه ها -اسرار سور قرآن کریم (1)

سرّ شاهراه اول / سوره «حمد»{7آیه}

در مستدرک محدث نوری(ره)، از لب‌الباب راوندی و او از حضرت رسول‌الله(ص) روایت نمود، که ملکی بر آن حضرت نازل شد و گفت: به درستی که خداوند تو را به دو سوره بشارت می‌دهد که قبل از تو به پیامبری اعطا نفرموده. اول سوره‌ی فاتحه‌الکتاب و خاتمه‌های سوره بقره و از آن حضرت روایت است که فرمودند: فضیلت سوره‌ی حمد، مانند فضل حاملین عرش می‌باشد. کسی که یک مرتبه سوره‌ی حمد را بخواند، ثواب حاملین عرش الهی به او عطا می‌شود و نیز روایت است که فرمودند: اگر فاتحه‌الکتاب در یک کفه‌ی میزان قرار گیرد و بقیه‌ی قرآن در کفه‌ی دیگر، به درستی که فاتحه‌الکتاب هفت برابر کفه‌ی دیگری رجحان دارد. سوره‌ی حمد به دو بخش تقسیم می‌شود، بخشی از آن از حمد و ثنای خدا سخن می‌گوید و بخشی از نیازهای بنده. ابی‌حمزه بطائنی روایت می‌کند. حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: اسم اعظم خداوند، در سوره‌ی فاتحه‌الکتاب مندرج است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر کس سوره‌ی فاتحه‌الکتاب را بخواند، آنچنان به او پاداش می‌دهند که گویی دو ثلث قرآن را قرائت نموده و گویی بر هر مؤمن و مؤمنه صدقه داده است و حتی تمام قرآن را قرائت کرده است، این سوره ام‌الکتاب و سبع مثانی است. این سوره بین خداوند و بنده‌اش تقسیم شده و برای بنده است آنچه بخواهد. پیغمبر(ص) فرمودند: سوره‌ی حمد شفای هر دردی است، جز مرگ. و از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است: کسی که از حمد شفا نیابد هیچ چیز او را خوب نمی‌کند. علی بی ابی‌طالب(ع) از پیغمبر(ص) نقل می‌کند، خداوند سوره‌ی حمد را در برابر همه‌ی قرآن قرار داد و بر نازل کردن آن بخصوص بر من منت نهاد. فاتحه‌الکتاب، شریف‌ترین گنجینه‌ی عرش می‌باشد، هر که آن را بخواند در حالی که به دوستی محمد(ص) و خاندان او مؤمن و منقاد است و به ظاهر و باطن آن مؤمن بوده و پیرو فرمانش باشد. خداوند، در برابر هر حرفی از آن حسنه‌ای به او می‌دهد که هر یک از آن بالاتر از دنیا و خیراتش می‌باشد، و اگر کسی به این سوره که خوانده شود گوش فرا دهد، به مقدار یک سوم از ثواب خواندنش را خواهد داشت. علی(ع) فرمودند: اگر معانی فاتحه‌الکتاب را می‌نوشتم 70 بار شتر می‌شد. امیرالمؤمنین علی(ع) گوید: از رسول خدا شنیدم: خداوند فرمود، فاتحه‌الکتاب را بین خود و بنده‌ام قسمت کرده‌ام. نصف آن برای من و نصف دیگر برای بنده‌ام آنچه درخواست کند. زمانی که بنده گوید، بسم‌الله الرحمن الرحیم، خداوند فرماید، بنده‌ام به نام من آغاز کرد، پس بر من حق است که اول امور او را به اتمام رسانم و حالاتش را مبارک کنم و زمانی که بگوید الحمدالله رب‌العالمین، خداوند تعالی فرماید: بنده‌ام مرا سپاس گذارد و دانست نعمتی که دارد از نزد من است و بلاهایی که از او دفع کردم زیادی نعمت من است. شما را گواه می‌گیرم که من برایش با نعمت دنیا نعمت آخرت را اضافه می‌کنم و از او بلای آخرت را دفع می‌کنم، چنانکه بلاهای دنیا را از او دفع کردم، و زمانیکه گفت الرحمن الرحیم، خداوند گوید، برای من گواهی داد که من رحمان و رحیمم، پس شما را گواه می‌گیرم که از نعمتم بهره او را زیاد کنم و از عطایم بهره او را فراوان نمایم. زمانیکه بگوید، مالک یوم الدین، خدای متعال فرماید، شاهد باشید، همانطوری که او اعتراف کرد من پادشاه روز جزایم، روز شمار حساب او را آسان کنم و صفاتش را سنگین نمایم و از بدیهای او بگذرم و زمانی که گوید، ایاک نعبد، خداوند می‌فرماید، بنده‌ام راست گفت. مرا می‌پرستد شاهد باشید او را بر عبادتش پاداشی دهم که هر مخالف او در عبارت برای من به او غبطه خورد و زمانی که گوید و ایاک نستعین، خداوند گوید: از من کمک خواست و سوی من پناه آورد، شاهد باشید او را بر امرش یاری کنم و در سختی‌ها به فریادش رسم و دست او را در گرفتاری‌ها بگیرم. زمانی که گوید اهدنا الصراط المستقیم تا آخر سوره، خداوند گوید: این برای بنده من است، و برای بنده‌ام باشد آنچه را خواهد. در حقیقت برای او مستجاب کردم و ببخشم آنچه آرزو دارد و از آنچه ترسد ایمن کنم. بر قدح آبی 40 حمد بخوانید و بر مریض بپاشید و تصدقی نیز بدهید و امر کنید فقیر به جهت بیمار دعا کند، عافیت یابد. حضرت امام صادق(ع) فرمود: هر کس صد آیه از قرآن بخواند بعد هفتاد مرتبه بگوید: یا الله، اگر بر سنگها بخواند آنها را بشکافد. هر کس در شب جمعه جهت حصول مهمات حمد را 1011 بار بخواند مجرب است. در کشف‌الاسرار میبدی آمده که هر کس این سوره را به این نحو بخواند انشاءالله به مقصد برسد، یک هفته هر روز 111 بار آن را بخواند و 111 صلوات بفرستد البته به شرطی که در این 7 روز گوشت حیوانی نخورد. شخصی، از فقر و تنگدستی خود به پیامبر(ص) شکایت نمود، حضرت فرمودند: چون داخل خانه خویش شوی، سلام کن و یکبار سوره حمد را بخوان، آن مرد چنین کرد، پس خدای رزق را برای او و همسایگانش اضافه فرمود.

سر شاهراه دوم / سوره‌ی «بقره»{286آیه}

از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت است که فرمودند: کسی که سوره‌ی بقره و سوره‌ی آل عمران را بخواند روز قیامت برانگیخته می‌شود، در حالیکه آن دو سوره، روی او را مثل ابر سیاه کرده‌اند. جریده از حضرت رسول(ص) روایت نموده: سوره بقره را یاد بگیرید، پس به درستی که خواندن سوره‌ی بقره برکت است و ترکِ خواندن آن حسرت می‌باشد و ساحران راهی بر سوره‌ی بقره ندارند. در مستدرک الوسایل از کتاب الغایات جعفر بن احمد قمی روایت نموده که حضرت پیغمبر(ص) به مردی فرمودند: چه آیه‌ای عظیم‌تر است؟ گفت: خدا و رسول او آگاه‌ترند. پس پیامبر دوباره فرمود، آن مرد دوباره گفت: خدا و رسول او داناترند. پس رسول خدا، فرمودند: عظیم‌ترین آیه، آیه‌الکرسی می‌باشد. أبی بن کعب از نبی اکرم(ص) نقل می‌کند که ایشان فرمودند: هر کس این سوره را بخواند، سلام و رحمت بر او باد، و برایش اجر مرزبانان و فداکاران در راه خدا را می‌دهند. حضرت امام سجاد(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) فرمود: هر کس از سوره‌ی بقره، آیه‌الکرسی و دو آیه‌ی بعد از این آیه و سه آیه نیز از جای دیگر سوره‌ی بقره بخواند، نه به او کراهتی رسد و نه شیطان به او نزدیک گردد. حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) فرمودند: هر کس پس از هر نماز آیه‌الکرسی را بخواند گزنده‌ای به وی آزار نرساند. امام حسین(ع) روایت کرده که رسول الله(ص) فرمودند: کسی که چهار آیه از اول سوره‌ی بقره و آیه‌الکرسی را با دو آیه بعد از آن و 3 آیه آخر آن سوره را بخواند، هیچگونه بدی و ناراحتی در جان و مال خویش نبیند و دیو لعین به وی نزدیک نشود و قرآن را فراموش نکند. رسول خدا(ص) فرمودند: یا علی(ع) در هیچ خانه‌ای این آیات تلاوت نشود، مگر اینکه ابلیس لعین سه روز گرد آن خانه نگردد و یا چهل شبانه روز هیچ جادویی وارد آن خانه نگردد. ای علی این آیه را به فرزندان و همسایگانت یاد بده که هیچ آیه‌ای برتر از این آیه نازل نشده است. هر کس آیه‌الکرسی را هنگام خواب بخواند، خدای تعالی او را در خانه و خانواده و چند همسایه از اطرافیانش را از شر شیطان رجیم در امان تلقی می‌دارد. باز هم رسول خدا(ص) فرمودند: کسی که از خانه خارج شود و این آیه را قرائت کند، خداوند تبارک و تعالی 70 هزار فرشته را مأمور کند تا برای او استغفار کنند. تا هنگامی که به خانه بر می‌گردد و چون به خانه درآید فقر را از وی برگرداند. امام محمد باقر(ع) فرمودند: تلاوت آیه‌الکرسی 1000 بدی از بدیهای دنیوی و 1000 بدی از بدیهای اخروی را زایل گرداند که بدترین بدی در دنیا فقر و بدترین بدی آخرت فشار قبر است. از لب‌الباب قطب راوندی از حضرت رسول‌الله(ص) روایت نموده که فرمودند: در شب معراج، وحی دیدم که در فاتحه‌الکتاب و در لوح دیگر کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن ساطع بود، پس گفتم: ای جبرئیل! این انوار چیست؟ حضرت جبرئیل گفت: آن سه نور یکی سوره قل هوالله احد دیگری سوره‌ی یس و سومی آیه‌الکرسی است. حضرت علی(ع) فرمود: پیامبر(ص) به من فرمودند: یا علی! بعد از هر نماز آیه‌الکرسی را بخوان، پس بدرستی که حفاظت و مداومت نمی‌نماید بر آن. مگر نبی یا صدیق یا شهید. در جامع الاخبار از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت شده که فرمودند: کسی که بعد از وضو آیه‌الکرسی را بخواند، خداوند تعالی ثواب چهل سال عبادت را به او عطا فرماید و چهل مرتبه مقام او را بالا ببرد و چهل حوریه به او تزویج فرماید. شیخ طبرسی در مکارم الاخلاق روایت نموده که حضرت رسول اکرم(ص) هنگام خواب آیه‌الکرسی می‌خواند و می‌فرمود: که جبرئیل بر من نازل شد و گفت: ای محمد! به درستی که عفریتی از جن در موقع خواب شما را دچار کید می‌نماید، پس بر تو باد قرائت آیه‌الکرسی. در حدیثی از سلمان فارسی رحمه‌الله علیه، نقل گردیده که رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس آیه‌الکرسی را با زعفران به کف دست راست خویش نویسد و آن را با زبان خود بلیسد و 7 نوبت چنین کند، هرگز چیزی را فراموش نکند و فرشتگان او را آمرزش دهند. گویند، در شداید و سختی‌ها و مهمات عظیم قرائت آیه‌الکرسی 12 مرتبه، نافع است و تخلف ندارد. در آخر سوره‌ی بقره، آیاتی است که هم قرآن، هم دعا و هم رضایت خداوند است. در خبر است که به رسول خدا(ص) گفتند: از خانه‌ی ثابت‌بن قیس شماس نوری مانند چراغی تابان، برمی‌آید، فرمودند: او سوره‌ی بقره را می‌خواند، به او گفتند: شبها در سرایت چه می‌خوانی؟ گفت: آخر سوره‌ی بقره (آمن الرسول ...)((285)). هر کس دو آیه از آخر سوره بقره (آمن الرسول) تا آخر سوره را بعد از نماز عشاء بخواند، گویا تمام شب احیاء کرده است و انتهای شب شیطان گرد سرای او نگردد. گویند، اگر آیه (آمن الرسول) را در ظرف پاک بنویسند و با آب چای که شیرین باشد بشویند و آنرا ناشتا میل نمایند قوت حافظه زیاد گردد.

سرّ شاهراه سوم / سوره‌ی «آل عمران»{200آیه}

نبی اکرم(ص) فرمودند: هر کس سوره‌ی آل عمران را بخواند، خداوند تبارک و تعالی به ازای هر آیه‌ای از این سوره امان‌نامه‌ای برای گذشتن از پل دوزخ به او عطا می‌کند. ابن عباس می‌گوید: رسول اکرم(ص) فرمودند: هر کس سوره‌ی آل عمران را در روز جمعه بخواند تا وقتی که خورشید غروب کند، خدا و فرشتگان برای او درود می‌فرستند. ابی‌مسعود گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: هر کس آیه‌ی 18سوره آل عمران(شهدالله انه لا اله الاهو و الملائکه ...) را بخواند، خداوند در روز قیامت به او فرماید: ای بنده‌ی من به عهد من وفا کردی و ادای امانت من را که یگانگی و توحید است نمودی و من سزاوارتر از آن کسی هستم که بر عهدش وفا کند، پس دربهای بهشت را باز کنید تا او از هر دری که می‌خواهد وارد شود. در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است، هر کس شب جمعه سوره‌ی آل عمران را بخواند، فردای قیامت او را دو بال دهند تا چون برق از پل صراط بگذرد و هر کس این آیه را همراه با ذکر عزیز بخواند، اگر قرض او برابر زمین باشد، حق تعالی آن را ادا کند. ذکر:(لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم) و آیه ی26 و 27 (قل اللهم مالک الملک تا بغیر حساب).

سرّ شاهراه چهارم / سوره‌ی «نساء»{176 آیه}

ابی بن کعب از رسول خدا(ص) نقل نموده، هر کس این سوره را تلاوت کند چنان باشد که صدقه داده به هر وارثی که مستحق باشد و او را مثل ثواب کسی باشد که آزادی را از اسیری و بندگی بازخریده و از شرک بری باشد و در مشیت خدا از کسانی باشد که گناهانش آمرزیده و حق سبحان از او خشنود باشد. این سوره 176 آیه و 3745 کلمه دارد. عیاشی از امیرالمؤمنین(ع) روایت کرده هر کس سوره‌ی نساء را هر جمعه بخواند از فشار قبر ایمن باشد آن زمان که او را در قبر نهند. هرگاه از کسی چیزی گم شده اگر در جای گمشدن آن چیز آیات 4 و 61 این سوره را در ظرف نو نویسند و با آب باران پر کنند و آن آب را در آن جا که گمشده بپاشند انشاءالله می‌یابد. عیاشی روایت می‌کند از حضرت امیرالمؤمنین(ع) اگر شخصی در شهر یا قریه ای دلش گرفته و تنگ شود و نتواند از آن محل بیرون رود و به هیچ خارج شدنش میسر نشود، اگر آیه‌ی ربنا اخرجنا من هذه ... نصیراً آیه‌ی 75 بخواند حاجت روا گردد. به جهت خاموش گشتن پرگو، این آیه را بنویسند و بر او ببندند، واگر متکبر و مغرور باشد به سخن خود، بخواهند که خاموشی گزیند بخوانند تا سخن کمتر گوید و اگر کسی این آیه را بر پوست آهو نویسد و با خود نگهدارد و نزد ظالم و یا حاکم جباری رود که از وی ترسناک باشد و یا آیه را مکرر بخواند، از شرّ آن حاکم جبار ایمن گردد و هیچ ضرری به او نرسد. و اگر این آیه را به مشک و زعفران و گلاب بنویسد و با آب باران بشوید و آن آب را بر حاکم بپاشد حکم براستی کند و عدالت پیش گیرند و اگر بر قطعه‌ای جامه نویسد که از گریبان گرفته باشد، باید آن جامه را در روز پنجشنبه ببرد و آن را دفن کند در آستانه‌ی سرای زنی که شلیطه و بدزبان باشد، زبان او کوتاه گردد. انشاءالله

سرّ شاهراه پنجم / سوره‌ی «مائده»{120 آیه}

أبی بن کعب از نبی اکرم(ص) روایت کرد، هر کس سوره‌ی مائده را بخواند، خداوند به تعداد همه‌ی مسیحیان و یهودیان روی زمین، به او مزد می‌دهد و ده حسنه برای او ثبت و ده گناه از نامه‌ی عمل او محو نماید. همچنین مقام و جایگاه او را ده درجه افزایش دهد. حضرت علی(ع) فرمودند: این سوره هنگامی نازل شد که پیامبر سوار بر استر بوده و سنگینی وحی چنان بوده است که استر را از حرکت بازداشت و طولی نکشید که او بر زمین آرمید. پیامبر به چنان اغمایی درآمد که دست خود را بر سر شیبه بن وهب نهاد، بحال عادی برگشت و سوره‌ی مائده را برای ما قرائت کرد و همگی بدان عمل نمودیم و نیز از ابو حمزه ثمالی نقل کرده است که سوره‌ی مائده یکجا و بطور کامل نازل گردیده و هفتاد هزار ملک همراه آن سوره به زمین آمدند. هر کس وقت صبح قبل از تکلم سه بار آیه 114 سوره‌ی مائده را بخواند روزی او در آن روز از آنجایی رسد که گمان نداشته باشد. ((بسم الله الرحمن الرحیم ربنا انزل علینا ... خیرالرازقین)). روز اول بعد از نماز صبح با وضو دو رکعت نماز حاجت بخواند، آنگاه تا 40 روز هر روز رو به قبله صلوات بفرستد و آیه‌ی فوق را 50 بار بخواند و در بین خواندن با کسی تکلم نکند که در فتح امور بسیار مؤثر و مجرب است. حضرت محمد باقر(ع) فرمودند: هر کس در هر پنج‌شنبه سوره‌ی مائده را بخواند ایمانش هرگز به ظلم یا شرکی آلوده نمی‌شود.

سرّ شاهراه ششم / سوره‌ی «انعام»{165 آیه}

أبی بن کعب گوید: سوره‌ی انعام در مکه هنگام شب نازل شد و هفتاد هزار فرشته حامل آن بودند و جهان را فرا گرفته بودند و صدای تسبیح و حمد آن بلند بود و چون حضرت صدای آنها را شنید، گفت: سبحان‌الله العظیم و بحمده، آنگاه به سجده رفت، بعد کاتبان را فرا خواند و در همان شب آیات سوره را ‌نوشتند. حضرت فرمود: هر کس بخواند به تعداد هر آیه‌ی این سوره این هفتاد هزار فرشته بر او شب و روز، صلوات فرستند تا روز قیامت. و از کعب‌الاخبار منقول است، چون روز قیامت شود، خداوند به قاری این سوره خطاب کند: ای بنده‌ی من! در سایه‌ی من در آی و از میوه‌های بهشت برخوردار شو و آب کوثر مرا بیاشام و در چشمه‌ی سلسبیل غسل کن که تو بنده‌ی منی و من خدای توام. جابربن عبدالله انصاری از پیغمبر(ص) روایت کرده: هر کس به هنگام صبح ابتدای این سوره را تا (یعلم ماتکسبون)(آیه 3) بخواند، خداوند هزار ملک را موکل کند که او را حفظ نمایند و اعمال آنها را بر او نویسند تا روز قیامت. و هر کس بر مشک و زعفران نویسد و بشوید و آب آن را هفت روز متوالی بیاشامد، خدا بنظر رحمت بنگرد و از امراض او را شفا بخشد. ابو بصر روایت کرده که ابوعبدالله(ع) فرمود: سوره‌ی انعام یکباره فرود آمده و هفتاد هزار فرشته آن را تشییع نموده و آن را تعظیم می‌نمودند؛ زیرا در 70 جای این سوره، نام خدا مندرج است و اگر مردم فضل قرائت این سوره را بدانند هرگز آن را وانگذارند و پیوسته به قرائت این سوره مشغول باشند. ابن عباس گوید: هر کس سوره‌ی انعام را هر شب بخواند، از جمله‌ی کسانی باشد که در قیامت درامانند و هرگز روی آتش را به چشم خود نخواهد دید.

سرّ شاهراه هفتم / سوره‌ی «اعراف»{206آیه}

از ابن بصیر روایت شده است که امام صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی اعراف را در هر ماه یکبار بخواند، در قیامت از جمله‌ی کسانی باشد که خداوند درباره‌ی آنان فرموده: خوفی برایشان نیست و اندوهگین نخواهند بود و چنانچه هفته‌ای آن را تلاوت کند، از آن دسته باشند که حساب برایشان آسان گیرند و همانا یکی از محکمات در این سوره است، پس خواندن آنرا ترک نکنید چون این سوره در روز قیامت شهادت دهد برای آن کس که خوانده‌اش. أبی بن کعب از رسول خدا(ص) روایت کرده، هر کس سوره‌ی اعراف را بخواند حق تعالی میان او و ابلیس حائلی بوجود آورد و حضرت آدم(ع)، شفیع او باشد در آخرت.

سرّ شاهراه هشتم / سوره‌ی «انفال»{75آیه}

امام جعفر صادق(ع) فرمود: هر کس سوره‌ی انفال و برائت را در هر ماه بخواند، هرگز نفاق داخل آن نشود و از شیعیان علی(ع) گردد. أبی بن کعب گوید، رسول خدا فرمود: هر کس سوره‌ی انفال و برائت را بخواند من شفیع او باشم و روز قیامت گواهی می‌دهم که او از انفاق و بعدد هر منافق و منافقه که در دنیا باشد، ده حسنه برای او نویسند و ده بدی را محو کنند و ده درجه او را ارتقاء دهند و در دنیا زنده باشد، عرش و جمله‌ی آن برایش صلوات فرستند. همراه داشتن سوره‌ی انفال به جهت چشم زخم و حفظ از خصم و گزنده بسیار مطلوب و مؤثر است و در سفر راه گم نکند و بر خصم غالب شود.

سرّ شاهراه نهم / سوره‌ی توبه (برائت){129 آیه}

أبی بن کعب از پیغمبر روایت نمود: سوره‌ی انفال و برائت را هر کس بخواند من شفیع او باشم. و مرویست این سوره را هفتاد هزار فرشته جبرئیل نازل نمود. این سوره را توبه و برائت و فاضحه و مخزیه و مشقشقه و سوره العذاب و سعثه و مشروه و حاقه و منکله (کیفرکننده) و مدمدمه و بحث گویند و هر یک بر معانی خاصی دلالت دارد. از امام جعفر صادق(ع) روایت شده که ا نفال و برائت یک سوره است زیرا که در اول سوره‌ی برائت بسم‌الله نیست و گویند، چون بسم‌الله برای امان و رحمت است و برائت برای رفع امان و رحمت و بیزاری خدای تعالی از ایشان است. بنابراین در اول آن بسم‌الله نیامده است و هر کس این سوره را در کالا یا متاع نهد، از دزدیده شدن و سوختن ایمن گردد. ثعلبی، به سند خود از نبی اکرم(ص) روایت کرده، قرآن آیه آیه و حرف حرف نازل شد جز سوره‌ی برائت و قل هوالله احد، که با هفتاد صف از فرشتگان بر من نازل گردید و هر کدام می‌گفتند: ای محمد(ص) در مورد نسبت خدا به نیکی، سفارش کن. در آیه129 ((حسبی الله لا الا الاهو علیه توکلت و هوالرب العرش العظیم)) هفت خاصیت موجود است: 1-عزت، 2-رفعت، 3-وسعت، 4-نعمت و حشمت،5 -محبت، 6-قوت، 7-قدرت.

سرّ شاهراه دهم / سوره‌ی «یونس»{159آیه}

از فضل رسّان، روایت شده است که امام صادق(ع)، فرمودند: هر کس سوره‌ی یونس را در هر دو ماه یا سه ماه یکبار بخواند، بیم آن نباشد که مبادا از نادان‌ها و جاهلین باشد، و در قیامت از جمله‌ی مقربین درگاه الهی خواهد بود. این سوره مکی است جز سه آیه. أبی بن کعب از رسول‌الله(ص) روایت نموده هر که این سوره را بخواند، به عدد هر کس تصدیق یا تکذیب یونس نموده و بعدد هر که با فرعون غرق شده است حسنه برای او نویسند. جهت درد پا و روماتیسم آیه‌12 ((واذا مس الانسان الضر دعانا..... ماکانوا یعلمون)) بر کوزه‌ی نو نویسند و پر از روغن زیتون کنند و بعد آنرا نرم بجوشانند و به پا مالند.

سرّ شاهراه یازدهم / سوره‌ی «هود»{123آیه}

از امام محمدباقر (ع) روایت شده است که: هر کس سوره‌ی هود را هر جمعه بخواند با پیامبران مبعوث شود و حسابش به آسانی انجام شود و معلوم نمی‌گردد که او گناهی کرده است. أبی بن کعب از رسول خدا(ص) روایت کرده که: هر کس این سوره را بخواند به هر کس که به نوح(ع) و صالح(ع) و شعیب(ع) و لوط(ع) و ابراهیم(ع) و موسی(ع) ایمان آورده و یا آنها را تکذیب کرده ده حسنه به او اعطا شود و روز قیامت از سعیدان و خوشبختان باشد. ابوحجیفه روایت کرده است که به پیامبر(ص) گفتند یا رسول‌الله! چیری در تو زود اثر کرده، فرمود: سوره‌ی هود و اشباه آن، (حاقه، واقعه، عم یتسائلون و هل اتیک حدیث الغاشیه) مرا پیر کرد. زیدبن آبان گوید: من سید انبیاء را در خواب دیدم و سوره‌ی هود را بر او خواندم. چون ختم کردم، مرا گفت: هر کس آیه 41 از سوره‌ی هود را جهت هر حاجتی سیزده مرتبه بخواند و بر تخته‌ای بنویسد و آن تخته را در ابتدای کشتی، ماشین، هواپیما، یا هرگونه مرکبی نصب کند آن کشتی از غرق شدن ایمن باشد و آن مرکب حفظ شود. (و قال ارکبو فیها بسم‌الله مجریها و مرسیها ان ربی لغفور رحیم).

سرّ شاهراه دوازدهم / سوره‌ی «یوسف»{111آیه}

حضرت  امام جعفر صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی یوسف را هر روز یا هر شب بخواند، خداوند عزوجل او را محشور فرماید، در حالیکه جمال او مانند جمال یوسف(ع) باشد و فزع روز قیامت بر او اصابت نمی‌کند و از ضیاءالصالحین می‌باشد و این سوره در تورات نوشته شده و از حضرت رسول خدا روایت نموده که فرمود: زنان خود رابه ایوان‌های رو به معبر ننشانید و نوشتن سوره‌ی یوسف را به ایشان نیاموزید و آنها را ریسندگی و سوره‌ی نور آموزید. هر کس سوره‌ی یوسف را بنویسد و 3 روز در خانه نهد و بعد از سه روز آن را بیرون خانه دفن کند، نزد پادشاه عزیز و محترم گردد، و هرکس سوره‌ی یوسف بنویسد و بشوید و آبش را بنوشد، رزق او آسان گردد.

سرّ شاهراه سیزدهم / سوره‌ی «رعد»{43آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی رعد را سه بار بخواند حق تعالی او را بدون حساب و کتاب به بهشت برده او را در خانواده و برادران دینی که بشناسد شفیع نماید. أبی بن کعب، از پیغمبر اکرم روایت کرده، هرکه سوره‌ی رعد را بخواند حق تعالی بعدد هر ابری که روی آسمان آمده و آید روز قیامت بر وی حسنه نوید و روز قیامت از موقنان بعهد خدا باشد. جهت حامله شدن، از شیخ بهاءالدین، نقل است: آیه‌ی 30 سوره‌ی رعد را جمیعاً به صورت حروف مقطعه (و ل و ا ن ق ر ا ن ا ع ر ب ی ا  تا آخر) بنویسد و بر پهلوی زن حامله بندند، حامله شود و همچنین منقول است. به نهصد زن دادم، حامله شدند.

سرّ شاهراه چهاردهم / سوره‌ی «ابراهیم»{52 آیه}

از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: هرکه سوره‌ی ابراهیم(ع) و حجر را در هر نماز جمعه بخواند، فقر و دیوانگی و بلیه به او نرسد. أبی بن کعب از رسول خدا صلوات الله علیه روایت کرده، هر کس سوره‌ی ابراهیم را بخواند، حق تعالی برای او بعدد هر که عبادت  اصنام کرده و هر که نکرده ده حسنه نویسد. اثر و خواص سوره‌ی ابراهیم: برای گریه طفل بر پارچه نویسند و بر بازویش بندند، از گریه و ترس و آفات حفظ گردد.

سرّ شاهراه پانزدهم / سوره‌ی «حجر»{99آیه}

پیغمبر(ع) روایت کرده، هر که این سوره را بخواند، حق تعالی به عدد مهاجر و انصار و استهزاکنندگان پیغمبر، برای او ده حسنه بنویسد. اثر و خواص سوره حجر: هر که این سوره را به زعفران نویسد و بشوید و آبش را به زنی دهد که شیرش کم است، بسیار گردد و اگر بر بازو بندد رزقش زیاد شود. به جهت قوه‌ی حافظه 41 بار آیه‌ی9 این سوره را بر انجیر خشک بخوانند و روزی چند دانه از آنها را بخورند و کمتر از یک دانه نخورند. (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)

سرّ شاهراه شانزدهم / سوره‌ی «نحل»{128آیه}

امام محمد باقر(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی نحل را در هر ماه یکبار بخواند از زیان مالی و قرض ایمن باشد و نیز از هفتاد نوع بلا که خوارترین آنها دیوانگی و جذام و پیسی است دور باشد، و مسکنش در آخرت بهشت عدن و آن محلی است وسط بهشت. پیغمبر(ص) فرمودند: هر کس این سوره را بخواند، حق تعالی او را بر نعمتی که در دنیا داده محاسبه نکند و کسی را دهد که در وقت مرگ وصیت نیکو کرده باشد. اثر و خواص سوره‌ی نحل هر کس سوره‌ی نحل را بنویسد و در دیوار باغ بگذارد، میوه‌ی آن باغ زیاد می‌شود و اگر در منزل خصم نهد، جماعتشان متفرق گردد.

سرّ شاهراه هفدهم / سوره‌ی «أسراء»{111آیه}

حضرت امام صادق(ع) فرمود: هر کس در شب جمعه این سوره را بخواند، نمیرد تا قائم آل محمد(ع) را دریابد و از یاوران وی باشد. أبی بن کعب از پیغمبر روایت کرده، هر کس سوره‌ی بنی اسرائیل را بخواند، دلش نرم شود آنجا که ذکر مادر و پدر است و خدای تعالی اجری از بهشت به او می‌دهد که برابر 2400 پیمانه و هر پیمانه‌ای از تمام نعمت‌های دنیا بهتر است. هر کس جهت هر مشکلی 7 مرتبه سوره‌ی اسراء را متوالی بخواند حاجت مهمش برآورده گردد. هرگاه کودکی دیر به سخن گفتن آید، این سوره را با مشک و زعفران بنویسند و بشویند و به طفل بخورانند زبانش باز و گشاده می‌گردد.

سرّ شاهراه هجدهم / سوره‌ی «کهف»{110آیه}

از حضرت صادق(ع) روایت است که هر کس در شب جمعه سوره‌ی کهف را بخواند، شهید بمیرد و در روز قیامت حق تعالی او را با شهیدان مبعوث کند و در موقف با شهدا باشد. حضرت علی(ع) فرمودند: هیچ بنده‌ای نیست که آیه‌ی110 ( قل انما انا بشر مثلکم... را تا آخر سوره‌)ی کهف بخواند، جز اینکه برای او نوری کشیده شود از خوابگاهش تا خانه‌ی کعبه چنانچه خود از اهل حرم است برای او نوری است تا بیت‌المقدس. پیغمبر(ع) فرمود: هر کس این سوره را بخواند تا هشت روز از هر فتنه‌ای آسوده است. اگر در این هشت روز دجال ظهور کرده، خداوند او را از فتنه‌ی وی حفظ کند و هر که ده آیه از سوره‌ی کهف از حفظ بخواند، فتنه دجّال به او آسیبی نمی‌رساند و هر کس همه‌ی سوره را بخواند داخل بهشت شود. هنگام نزول سوره‌ی کهف هفتاد هزار فرشته آن را همراهی می‌کردند و عظمت آن آسمان و زمین را فرا گرفته بود. از معصومین روایت کرده‌اند، هر کس آیه‌ی 110 این سوره را بخواند هر موقعی که بخواهد بیدار خواهد شد.

سرّ شاهراه نوزدهم / سوره مریم (تحریم){98آیه}

حضرت صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی مریم را مرتب تلاوت کند نمیرد تا چیزی که او را از مال و جان و فرزند بی‌نیاز کند به او رسد و در آخرت از اصحاب عیسی‌بن مریم باشد و در آخرت مقام و مرتبه‌ای مثل سلیمان بن داود در دنیا داده شود. ابی بن کعب از رسول خدا(ص)، روایت کرده هر کس سوره مریم را بخواند، حق‌تعالی به عدد تکذیب و تصدیق‌کنندگان حضرت ذکریا(ع) و حضرت یحیی(ع) و مریم(ع) و حضرت عیسی(ع) و ابراهیم(ع) و حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع) برای او حسنه و پاداش بنویسد. هر کس سوره مریم را بنویسد و در شیشه‌ای پاک در منزل نگهدارد، اصلاً سر و بدی به اهل آن خانه نرسد و خیر آنها بسیار گردد و اگر آنرا بنویسد و بشوید و بخورد، هر ترسی که دارد برود. هر کس سوره‌ی مریم را بنویسد و بشوید و آبش را بر دختر بریزد، او را شوهر پیدا شود.

سرّ شاهراه بیستم / سوره «طه»{135آیه}

از حضرت امام صادق(ع) روایت شده، قرائت سوره‌ی طه را وا مگذارید، زیرا خداوند آن را دوست دارد و همچنین دوست دارد هر کس که بخواند و قرائت را ادامه دهد، خداوند در روز قیامت نامه‌ی عملش را بدست راستش دهد و او را به آنچه در اسلام عمل کرده محاسبه نکند و به قدری اجر و پاداش به او ببخشد، تا راضی شود. ابی بن کعب از سید عالم پیغمبر(ص) روایت کرده، هر کس سوره‌ی طه را بخواند، حق تعالی ثواب مهاجرین و انصار را به او بدهد. ابوهریره از پیغمبر اکرم(ص) روایت نموده، حق سبحانه سوره‌ی طه و یس را قرائت کرده پیش از خلق عالم در مدت دو هزار سال، چون ملائکه قرآن را از خداوند شنیدند، گفتند: خوش به حال امتی که این سوره برای آنان نازل شود و چه خوش ظرفهایی که حامل آن باشد و چه خوش زبان‌هایی که به آن تکلم نمایند. از پیغمبر(ص) روایت کنند که فرمود: اهل بهشت از قرآن جز طه و یس نخوانند. هر کس هنگام طلوع فجر صادق سوره‌ی طه را بخواند روزی تازه به او کرامت شود و دل‌های خلق برایش نرم و دشمن او مغلوب گردد و هر که آن را با خود دارد از پی هر حاجتی که رود برآید و به هر قومی که خواستگاری کند، اجابت نمایند و اگر به میان دشمنان رود، متفرق شوند و اگر خواهد بین دو نفر دوستی دهد حرف و سخنش قبول گردد، و اگر سوره‌ی طه را بنویسد و بشوید و بیاشامد از شر پادشاه در امان باشد و از مقربین ا و گردد.

سرّ شاهراه بیست و یکم / سوره‌ی «انبیاء»{112آیه}

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی انبیاء را به جهت دوست داشتن بخواند در جنّات پرنعمت از همراهان پیغمبران الهی باشد و در چشم مردم در زندگی دنیا با هیبت جلوه کند. ابی بن کعب از سید عالم(ص)، روایت کرده، هرکس سوره‌ی انبیاء را بخواند، حق تعالی در قیامت حساب او را آسان گرداند و هر پیغمبری که اسم او در قرآن است، در آن روز با او مصافحه کند و بر او سلام دهد. هر کس به جهت بیماری یا پریشانی فکر یا بیخوابی این سوره را با خود همراه داشته باشد از آن مشکلات خلاص شود.

سرّ شاهراه بیست و دوم / سوره‌ی «حج»{78آیه}

هر کس سوره‌ی حج را در هر سه روز یکبار تلاوت کند آن سال به سر نیاید تا که به زیارت بیت‌الله الحرام مشرف شود و اگر در آن سفر فوت کرد داخل بهشت گردد. ابی کعب از رسول خدا(ص) روایت کرده، هر کس سوره‌ی حج را بخواند حق تعالی ثواب و پاداش او را برابر ثواب کسانی که حج و عمره کرده‌اند و یا می‌کنند تا روز قیامت کرامت فرماید و اگر هر روز یکبار بخواند، به حج مشرف گردد. هر کس سوره‌ی حج را بر پوست آهو بنویسد و در آب نهر اندازد و از آن آب در خانه والی یا قاضی یا حاکم بپاشد به قصد تبعید آنان، آنها بیرون روند. جهت ظهور غایب و بازگشت او و اموال مسروقه و ظهور معادن و اطلاع بر عاقبت کارها، شب پنجشنبه در یک مجلس 201 مرتبه آیه‌ی 70 سوره‌ی حج (الم تعلم ان الله، ... الله یسیر) را بخواند، به نتایج قطعی خواهد رسید. در سوره‌ی مبارک حج هشت آیه است که آنها را مفاتیح‌الجنان و مصابیح‌الجنان به معنی کلیدها و چراغ‌های بهشت می‌نامند و 124 کلمه است که اشاره به یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر دارد. چنانکه خداوند، عیسی(ع) و یحیی(ع) را کلمه خوانده و هر کس این آیات را بخواند، گویا انبیاء را وسیله قرار داده است: به علاوه چهار نام مقدس خداوند در آنها ذکر شده و هر آیه به نام خداوند بزرگ ختم گردیده است. ابن عباس گوید: در قرآن چنین آیات بزرگواری دیدم، از رسول مکرم سؤال نمودم این آیات چیست؟ فرمود: هشت گنج از گنج‌های الهی و هشت سر از اسرار نامتناهی است و از اسم اعظم خالی نیست، هر کس آنها را بخواند از شر جن و انس و دشمن و حاسد و مکر شیطان رها شود و ابواب رزق و علم بر او باز و اندوهی به او نرسد و به مطلوب رسد و محبوب قلب‌ها گردد و در پناه الهی و ملائکه باشد و در اسفار بیمه شود و نمیرد مگر آمرزیده و پسندیده گردد. 

سرّ شاهراه بیست و سوم / سوره‌ی «مؤمنون»{118آیه}

از پیغمبر اکرم روایت است: ده آیه بر من نازل شد که هر کس قرائت کند، به بهشت می‌رود. بعد از اول سوره تلاوت نمود تا ده آیه را تمام کرد و اول و آخر این سوره از گنج‌های بهشت است هر کس به آیه 1 تا 3 از اول سوره عمل نماید و پند گیرد از چهار آیه‌ی آخر آن، ناجی و رستگار خواهد بود. حضرت صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی مؤمنون را بخواند، حق تعالی کار او را به سعادت ختم کند و هر کس روز جمعه به قرائت آن مداومت نماید، منزل آن با پیامبران و مرسلین در فردوس اعلا باشد. ابی بن کعب از رسول خدا(ص) نقل کرد: هر کس سوره‌ی مؤمنون را قرائت کند ملائکه مقربین در روز قیامت او را بشارت دهند به روح و ریحان و در وقت آمدن ملک‌الموت برای قبض روح او، او را مژده و بشارت دهند که چشم او بر آن روشن گردد و دلش به آن شاد و خرم شود و با نشاط تمام روح از بدن او مفارقت کند و به دارالسلام رسد. اثر و خواص سوره‌ی مؤمنون جهت خلاصی از مهلکه و مشکلات. هر کس 140 مرتبه متوالی بجز امر ضروری در بین قرائت به کار دیگری نپردازد و اگر آن را در شب بنویسد و در پارچه‌ای حریر سبز نهد، اگر علاقه به فسق و گناه دارد شوق فسق از دلش برود و ترک شراب و گناه کند. روزی عبدالله مسعود نزد بیماری آمد و آیه‌ی «افحسبتم انما خلقناکم عبثا»(آیه115) تا آخر آیه 118 سوره‌ی مؤمنون در گوش بیمار خواند، فی‌الحال از آن مرض و بلاء شفا یافت و به سلامت از بستر برخاست. رسول‌الله(ص)، عبدالله مسعود را طلبید و فرمود: چه در گوش او خواندی؟ گفت: این آیات را خواندم، پیامبر(ص) فرمود: به خدایی که جانم به امر اوست، اگر این آیه را کسی از سر یقین بر کوه بخواند، کوه از جای برود.

سرّ شاهراه بیست و چهارم / سوره‌ی «نور»{64آیه}

از امام جعفر صادق(ع) روایت گردیده مالها و زنان خود را به دژ محکم خود در آورید با قرائت سوره‌ی نور که حقیقتاً هر کس این سوره را در هر روز یا در هر شب بخواند، هرگز از اهل بیت او زنا واقع نشود تا از دنیا رود و چون بیمرد هفتاد هزار فرشته جنازه‌ی او را تشییع کنند و برای او دعا و استغفار نمایند تا به قبر درآید و روز قیامت آمرزیده محشور شود. ابن ابی کعب از رسول خدا(ص) روایت کرد: هرکس سوره‌ی نور را بخواند خداوند به عدد هر مؤمن و مؤمنه که بوده و باشند تا قیامت، ده حسنه برای او نویسند. اثر و خواص سوره‌ی نور: هر کس آن را نویسد و در زیر بالشت نهد، محتلم نشود و هر کس آن را در طشتی مسی بنویسد و بشوید و آب آن را بر چهارپای، گوسفند و گاو دهد و بر آن بپاشد خوب شود. اگر آیه‌ی سوره‌ی نور را بنویسند و بشویند و از آن آب در چشم کشند، تاریکی و ضعف او برود، «الله نورالسموات و الارض ... تا بکل شیء علیم»(آیه35).  

سرّ شاهراه بیست و پنجم / سوره‌ی فرقان (تبارک){77آیه}

از پیغمبر اکرم(ص) روایت شده، هر که این سوره را بخواند، حق تعالی او را روز قیامت مبعوث کند در حالیکه مؤمن و موحد باشد و بعث و نشور را تصدیق نماید و او را بی حساب به فردوس برند، و هر کس در شب این سوره را بخواند، حق تعالی او را هرگز عذاب نکند و اعمال او را حساب نکند و منزل او در بهشت اعلا باشد. هر کس این سوره را شب یا روز بخواند، خانواده‌اش هرگز گرد فجور نگردد و چون بمیرد 70 هزار ملک او را همراهی کنند و آنها جهت او دعا و استغفار کنند تا او را در گور نهند و هر که آن را بنویسد و با خود نگه دارد، حشرات زمین نزد او نیایند.

سرّ شاهراه بیست و ششم / سوره‌ی شعراء (طسم){227آیه}

هر کس سوره‌ی شعراء را بخواند او را ده حسنه باشد، بعدد تصدیق و تکذیب‌کنندگان نوح(ع) و هود(ع) و شعیب(ع) و صالح(ع) و ابراهیم(ع) و عیسی(ع) و محمد(ص)، و چنین باشد که او تصدیق همه انبیاء گذشته نموده باشد. هر کس طواسیم (سوره‌ی شعرا، نحل و قصص) را بخواند در شب جمعه، از اولیاء الله باشد و در جوار و پناه او جای گیرد و در دنیا هرگز فقر و گرفتاری به او نرسد و چندان نعمت جلیله به او دهند که فوق رضای او باشد و او را به صد حورالعین تزویج نمایند، و او رادر حوزه‌ی جنت عدن که وسط بهشت عنبر سرشت است ساکن نمایند. همچنین او را هم‌نشین مرسلین و اوصیاء شریف سازند. هر کس سوره‌ی شعرا را بنویسد و آن را بر خروس سفیدی آویزد و رها کند، هر جای آن خروس بایستد در آنجا گنجی یا سحری دفن شده است.

سرّ شاهراه بیست و هفتم / سوره‌ی «نمل»{93آیه}

هر کس طس سلیمان(ع) را بخواند اجر او ده حسنه است، به عدد کسانی که تصدیق و تکذیب سلیمان(ع) و هود(ع) و شعیب(ع) و صالح(ع) و ابراهیم(ع) نموده و یا بنمایند و از قبر خویش خارج می‌شود در حالی که ندای لا اله الا الله می‌گوید. هر کس این سوره را بخواند، غش نمی‌کند و از بیماری صرع دور می‌گردد. 

سرّ شاهراه بیست و هشتم / سوره‌ی «قصص»{88آیه}

رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس سوره‌ی قصص را بخواند ده حسنه به عدد کسانی که موسی را تصدیق و تکذیب کردند بر او داده می‌شود و فرشته‌ای در آسمان و زمین نمی‌ماند مگر اینکه برای او شهادت می‌دهند که او، به درستی می‌گفت: همه چیز تباه می‌شود، جز ذات خداوند. هر دردمند و بیماری که این سوره را بنویسد و با خود حمل کند یا بشوید و بخورد به اذن الله شفا می‌یابد. هر کس آنرا همراه شخص گریزپا کند از گریختن محفوظ ماند و هر کس درد جگر و یا شکم داشته باشد و بر خود بیاویزد یا همراه کند شفا یابد، انشاءالله.

سرّ شاهراه بیست و نهم / سوره‌ی «عنکبوت»{69آیه}

هر کس سوره‌ی عنکبوت را قرائت کند، حق تعالی او را به عدد هر مؤمن و منافقی که بوده و خواهد بود ده حسنه کرامت کند. ابو بصیر از ابی عبدالله(ع) نقل می‌کند، آن حضرت مرا گفت: هر کس سوره‌ی عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم رمضان بخواند، به خدا سوگند از اهل بهشت باشد و کلمه انشاءالله نمی‌گویم، بلکه از روی جزم این را حکم می‌کنم و نمی‌ترسم از آنکه حق تعالی در این سوگند به من مواخذه نماید. و به درستی این دو سوره را نزد حق تعالی شأن عظیم و مکان حسیم است و جهت رفع تب‌های دائم و دردهای مختلف شستن و آشامیدنش نافع است.

سرّ شاهراه سی‌ام / سوره‌ی «روم»{60آیه}

پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: هر کس این سوره را بخواند ده برابر اجر ملائکه‌ای که بین آسمان و زمین مشغول تسبیح پروردگار بوده، به او اجر خواهد داد و آنچه را که در آن روز و شب از او ثواب فوت شده است به او داده خواهد شد. هر کس سوره‌ی روم را بنویسد و در شیشه‌ی سرتنگی نهد و در خانه‌ی قومی بقصد بد بگذارد هر که در آن خانه باشد بیمار گردد (البته در خانه مردم آزار و ستمگر). هر کس صبح و شب آیه17 تا 19این سوره ((فسبحان‌الله حین تمسون... تاتخرجون)) را بخواند، جبران هر عبادتی است که در همان روز یا همان شب از وی فوت شده است، و قرائت آن آیه در عقب هر نماز واجب به عدد قطرات باران و برگ درختان و خاک روی زمین برای وی حسنه نویسند.

سرّ شاهراه سی و یکم / سوره‌ی «لقمان»{34آیه}

امام باقر(ع)، فرمود: کسی که سوره‌ی لقمان را در هر شب بخواند، خداوند در آن شب تا بامداد سی تن از فرشتگان و موکلین بر وی گمارد تا او را از شر ابلیس و سپاهش نگهدارند و چون در روز بخواند فرشتگان و موکلین روز تا شب (پایان آن روز) وی را از شیاطین حفاظت نمایند. پیامبر(ص) فرمودند: کسی که سوره‌ی لقمان را بخواند در قیامت لقمان با او دوست بوده و ده برابر اجر آن کسی که به خوبی‌ها عمل کرده و از بدی‌ها دوری نموده به او پاداش داده می‌شود. هر دردمندی سوره‌ی لقمان را بنویسد و به خود ببندد درد بهبود یابد و خون دماغ بایستد.

سرّ شاهراه سی و دوم / سوره‌ی «سجده»{30آیه}

حسن بن ابی العلاء از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است: هر کس هفته‌ای یک مرتبه سوره‌ی سجده را بخواند، خداوند نامه‌ی عمل او را به دست راستش دهد و از آنچه کرده است حساب سخت نکشد و وی همنشین رسول الله(ص) و خاندانش(ع) گردد. هر کس سوره‌ی سجده را در خانه‌ی حاکم (ظالم به قصد عزل) نهد همان سال حاکم عزل گردد و اگر دردمند یا درد شقیقه داشته و این سوره را بنویسد و به خود آویزان نماید شفا یابد. ابوجارود گوید: پیغمبر(ص) به خواب نمی رفت تا سوره‌ی (الم تنزیل) و (تبارک الذی بیده الملک) را تلاوت می‌کرد. لیث گوید من این سوره را به طاووس اعلام کردم. فرمود: این دو بر باقی سوره‌ها مزیتی دارند و هر که این سوره را بخواند 60 حسنه برایش نویسد و 60 بدی محو گردد و 60 درجه بلند مرتبه گردد. رسول خدا(ص) فرمود: هر کس آن را در خانه خود بخواند شیاطین سه روز داخل آن خانه نشوند. 

سرّ شاهراه سی و سوم / سوره‌ی «احزاب»{73آیه}

از حضرت امام صادق(ع)، نقل است: هر کس سوره‌ی احزاب را بسیار بخواند، روز قیامت در جوار سید ابرار و ازواج اطهار او باشد و اگر دختری در خانه مانده باشد، سوره‌ی احزاب را بر ورق آهو نویسند و در حقه نهاده، سر آن را محکم بسته در خانه‌ی آن دختر پنهان کنند، او را شوهر پیدا شود و نیزسوره فتح آیات 1 تا 7 ( انافتحنا را تا عزیزا حکیما) با زعفران بر جامه‌ی دختر نویسند و نیز سوره کهیعص را بنویسند و بشویند آب آن را بر سر دختر ریزند انشاءالله مطلب حاصل گردد. ابی بن کعب از پیغمبر(ص) نقل کرده: هر کس سوره‌ی احزاب را بخواند و آن را به خانواده و هر کس که در تحت تکفل اوست بیاموزد، خداوند او را از عذاب و رنجش قبر ایمن دارد. عبدالله بن مغیره گوید: از حضرت موسی بن جعفر(ع)، روایت گردیده: هر کس در تعقیب نماز صبح و مغرب، پیش از آنکه برخیزد و با کسی حرف بزند آیه‌ی56 «ان الله و ملائکه» را بخواند و بعد بگوید: «اللهم صل علی محمد النبی و ذریه» خداوند صد حاجتش را برآورده سازد (هفتاد حاجت در دنیا و سی حاجت در آخرت).

سرّ شاهراه سی و چهارم / سوره‌ی «سباء»{154آیه}

امام صادق(ع) فرمود، هر کس سوره‌ی سباء و فاطر را بخواند در یک شب، در آن شب در حفظ خدا و امان اوست و هرکس آن دو سوره را در روز بخواند او را در آن روز مکروهی نرسد و آنقدر از خیر دنیا و آخرت به او عطا شود که بر دل کسی خطور نکرده و به آن آرزو نرسیده باشد. هر کس سوره‌ی سباء را بر کاغذی نویسد و در پارچه‌ی سفیدی بگذارد و با خود نگهدارد از حشرات زمین و صدمه‌ی تیر و سنگ و آهن حفظ شود. ابی بن کعب از رسول‌الله(ص) روایت نموده: هر کس سوره‌ی سباء را بخواند باقی نماند هیچ پیامبر و رسولی، مگر آنکه در روز قیامت با او رفیق شده و مصافحه کنند.

سرّ شاهراه سی و پنجم / سوره‌ی ملائکه (فاطر){45آیه }

ابی بن کعب از نبی اکرم(ص)، روایت فرمودند: هر کس سوره‌ی ملائکه (فاطر) را بخواند، روز قیامت سه درب از درب‌های بهشت او را صدا می‌زند که از هر یک از این سه درب که می‌خواهی وارد شو. هر کس وقت خوابیدن آیه‌ی41 ( ان الله یمسک السموات و الارض) را بخواند از فرو ریختن خانه در امان باشد و در بسیاری از کتب از جمله مصباح شیخ ابراهیم کفعمی مذکور می‌باشد که آیه‌ی 41 را تا آخر بخواند و اضافه کند: (صل علی محمد و آل محمد و امسک عنا السوء انک علی کل شیء قدیر) که خانه‌ی وی از فرو ریختن در امان باشد، انشاءالله. ابواعامه از ابی بن کعب از پیغمبر(ص) روایت کرده که هر کس سوره‌ی ملائکه را قرائت کند، روز قیامت از هشت درب بهشت او را می‌خوانند و گویند از هر درب که خواهی در آی. هر کس از آیه‌ی 35-26 سوره‌ی فاطر را در چهار پارچه‌ی بافته شده از پنبه و نو بنویسد و در میان متاع تجارت نهد، سود بسیار از آن کند.

سرّ شاهراه سی و ششم / سوره‌ی «یس»{83آیه}

امام صادق(ع)، فرمود، برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن یس است؛ هر کسی آن را بخواند، پیش از خوابیدن یا در روز پیش از شب، در آن روز از محفوظین و از مرذوقین باشد و هر کس در شب پیش از خواب بخواند خداوند صد هزار فرشته به او گمارد که او را از هر شیطان رجیم و از هر آفتی نگه دارد و اگر در آن روز بمیرد خدا  او را بهشت برد تا آخر. امام باقر(ع) هر کس در عمرش یکبار (با تقوی) سوره‌ی یس را بخواند خداوند برایش به هر خلقی در دنیاست و هر خلقی که در آخرتست و در آسمان باشد هزاران هزار حسنه نویسد و به او فقر و تاوان و زیر آوار ماندن و رنج و جنون و جذام و وسواس نرسد و دردی به او ضرر نزند و از او سکرات موت و احوال آن را سبک کند و او را خود قبض روح نماید و از کسانی باشد که خدا برای او وسعت در معیشت را ضامن می‌شود و فرح نزد لقاء خود و خوشنودی به ثواب در آخرتش ضامن می‌شود و خداوند متعال به ملائکه‌ی خود و هر که در آسمان‌ها و در زمین است می‌فرماید به حقیقت از فلان راضی هستم، پس برای او آمرزش بخواهید. رسول خدا(ص)، فرمود: در قرآن سوره‌ای که خواننده را شفاعت کند و گوش دهنده را بیامرزد، سوره‌ی یس است و راوی خبر گوید: رسول‌الله(ص)، فرموده «یس» است گفتند چیست؟ فرمود: آنکه صاحبش را از خیر دنیا و آخرت فرا گیرد و این سوره دافعه و فاضیه است از صاحبش، بدی‌ها را دفع می‌کند و حاجت‌های او را برآورد. هر که آن را بخواند برایشان ثواب بیست حج نویسند. در گورستان هر که سوره‌ی یس را بخواند خدای تعالی عذاب ایشان را آن روز تخفیف دهد و به عدد مردگان برای او حسنات نویسند و از سیئات محو کنند. یکی از نام‌های پیامبر(ص)، «یس» می‌باشد، حضرت  امام باقر(ع)، فرمود: برای رسول‌الله (ص)، دوازده اسم می‌باشد، که پنج نام در قرآن باشد (محمد، احمد، عبدالله، یس و نون). رسول‌الله(ص) فرمود: یا علی! یس را بخوان که در آن ده برکت می‌باشد. گرسنه نخواند، مگر سیر شود و تشنه نخواند، مگر سیراب گردد و برهنه نخواند مگر پوشیده شود و نه بدون و همسری که همسردار شود و نه ترسناکی، مگر ایمن گردد و نه مریضی مگر شفا یابد و نه محبوسی مگر رها گردد و نه مسافری مگر که سالم برگردد و  اگر نزد مرده‌ای خوانده شود خداوند سیئات او را محو کند و گمراهی نخواند مگر راه یابد. فرمود: هر کس آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بیاشامد به درونش هزار دوا و هزار نور و هزار یقین و هزار برکت و هزار رحمت داخل شود و هزار درد و هزار غش از او کنده شود. هر کس برای رضای خدا آن را بخواند، گناهانش آمرزیده شود و دوازده برابر قرآن ثواب به او خواهد رسید و هر بیماری که نزد او این سوره را بخوانند، به هر حرفی از این سوره ده ملک نازل شده نزد آن بیمار صف زده و می‌ایستند و برای او استغفار می‌کنند و اگر اجل او رسیده باشد به هنگام قبض روحش حاضر شوند و تشییع جنازه کنند و بر او نماز بخوانند. هر که وقت احتضار بخواند یا دیگری نزد او بخواند، رضوان بهشت نزد  او آید و شربتی از شراب به او دهد و او را سیراب کند و هنگامی که از قبر بیرون آید سیراب باشد تا به بهشت رود. و هر کس سوره‌ی یس را بخواند گویا حج کرده و کسی که قرائت آن را گوش نماید، چنان است که هزار اشرفی در راه خدا تصدق کرده و کسی که آن را بنویسد و بشوید و بنوشد هزار دوا و هزار نور و هزار یقین و هزار برکت و هزار رحمت در او بوجود آید و هر که درد و مشکلی دارد اگر همان آب را بنوشد از او زایل می‌شود، و اگر زنی شیرش کم باشد و بنوشد شیرش زیاد شود و هر کس آن را با خود دارد از چشم بد و از جن حفظ شود و خواب‌های راست و خوب ببیند و هر کس شب نیمه‌ی شعبان سه بار «یس» را بخواند مرتبه‌ی اول طول عمر و مرتبه‌ی دوم عافیت از بلا و بار سوم توفیق انجام وظیفه بیابد و در هر بار بعد از آن دعای در اعمال نیمه شعبان«یا من ملجاء» را بخواند. جهت تفرقه‌ی ظالمان بر کوزه‌ی آب ندیده چهل و یکبار سوره‌ی یس را تا آخر بخواند و به آن دمد سپس آن را بر زمین زند بشکند به نیت تفرقه‌ی آنها به اذن الهی ظلمه متفرق شوند. 

سرّ شاهراه سی و هفتم / سوره‌ی «صافات»{182آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: هر کس این سوره را در هر روز جمعه بخواند، همواره از هر آفتی نگهداری شده و هر بلایی از او دفع گردد، در دنیا، و در دنیا روزی داده می‌شود به فراخ‌ترین چیزی که باشد از رزق و از شیطان بدی به او نرسد و نه جبار عنیدی به او صدمه زند و اگر در آن روز بمیرد یا در شب آن روز خداوند او را شهید برانگیزد و او را شهید بمیراند و او را با شهیدان بهشت برد و هر کس این سوره را بنویسد و بشوید و به آب آن غسل کند دردهای او زایل گردد. رسول خدا(ص) فرمودند: کسی که سوره‌ی صافات را بخواند، خدا به او ده حسنه عطا فرماید به تعداد تمام جن‌ها و شیطان‌ها و از شرک بری شود و دو فرشته‌ی حافظ او برایش در روز قیامت شهادت دهند که او مؤمن به پیامبران بوده است.

سرّ شاهراه سی و هشتم / سوره‌ی «ص»{88آیه}

حضرت امام محمدباقر(ع)، هر کس سوره‌ی ص را در شب جمعه قرائت کند از خیر دنیا و آخرت به او عطا خواهد شد، آن چنان که به کسی از مردم عطا نشده باشد جز نبی مرسل یا ملک مقرب و او را خداوند داخل بهشت کند، هر کس از اهل بیت او که دوست او باشد، حتی خادمی که او را خدمت می‌کند با خود به بهشت برد و اگرچه در حد عیال او نباشد و جزو کسی که شفیع او شود نباشد و به وزن کوه‌هایی که جهت داود مسخر ساخته بود به او ثواب بخشد و او را از اصرار بر صغیره و کبیره نگه دارد و هرگاه کسی در وقت کندن چاه آب آیه42 را بسیار بخواند آب بسیار دهد. «ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب».

سرّ شاهراه سی و نهم / سوره‌ی زمر (عرف){75آیه}

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: هر کس سوره‌ی زمر را بخواند حق تعالی شرف دنیا و آخرت به او عطا کند و او را بر سایر مردم غالب نماید به وجهی که هر کس او را ببیند هیبت او بر دل آن نشیند و اگر مال و عشایر نداشته باشد به او ارزانی دهد و بدن او را بر آتش دوزخ حرام نماید و هزار شهر در بهشت برای او بسازند و بنا کنند که در هر شهری هزار قصر باشد و در هر قصری هزار حور. عایشه گوید: پیغمبر(ص)، نمی‌خوابید تا سوره‌ی بنی اسرائیل و زمر را می‌خواند و هر که آن را به بازوی خود بندد محبوب خلایق شود و مردم او را به خیر یاری کنند. ابی بن کعب از پیغمبر(ص)، نقل کرده: هر کس سوره‌ی زمر را قرائت کند، امید او را قطع نکرده و ثواب ترسندگان را بدو عطا کنند.

سیر ملکوتی با اسماءالحسنی از (رساله قدسيه طريقت صديقان)

اسماء الحسني

این بنده حقيرِ مخلوق هيچ ادعائی نسبت به درك باطني اسماء خداوند ندارم، ولی فقط توكل به همه اسماء الهي و مداومت به قرائت اذكار اسماء الله را مقدمه اي لازم به كشف اسرار اسماء هو مي دانم، چرا كه هر كدام از اسماء ، معاني و مفاهیمی دارد که درك آن توسط عقل سخت و یا غیر ممکن است كه جز پيامبران و معصومين بطور كامل موفق به شناخت اسرار آن نبوده اند و نمي توان كل اسرار آن را به قلم آورد و مطلبي نوشت. ولي ما اشاره اي به آن چه "اشاره ي كليدي، به معنايِ صفات اسماء الهي" مي كنيم و ادامه آن را به ذوق و عشق خواننده عزيز و فضل و بذل حضرت حق تعالي وامیگذاريم. اميد است كه در اعمال روزانه زماني را به این اذكار متبرک اختصاص دهيم تا استحقاق شناخت اسرار آنان را به صورت حقه کسب نماييم و تغييرات ظاهري و باطني در وجودمان هويدا گردد و به اسرار آن به اذن الله، پي ببريم.

«الله»

نام جلاله ي خداوند مي باشد و براي تمام حاجات مي توان قرائت كرد. اسم جامع و صفات جمال و جلال و كمال حق است و حضرت امير المومنين علی (ع) فرمودند: «الله» اسم اعظم مي باشد و شايسته نيست احدي خود را با اين نام بخواند. و حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: بهترين ذكر عبادت "لا اله الا الله" مي باشد. در آيه هشتاد و دو سوره "يس" «الله» چون اراده ي خلقت چيزي را كند به محض اينكه گويد «باش» موجود مي شود و جمله ي "لا اله الا الله" و "لا اله الا هو" را كلمه ي اخلاص گويند. حضرت امام سجاد(ع) فرمودند: از خداوند خواستم اسم اعظم را به من تعليم فرمايد، در خواب به من فرمودند، بگو:"الهم اني اسئلك باسمك يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله الذي لا اله الا هو رب العرش العظيم". پيامبر اكرم(ص) فرمودند: اسم اعظم خداوند در اين سه آيه مندرج است: آيه ي 158 بقره. "و الهكم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحيم" و آيه ي اول سوره ي آل عمران الله لا اله الا هو الحي القيوم" و آيه ي 111 سوره ي طه "و عنت الوجوه للحي القيوم و قد خاب من حمل ظلها". به توسط حضرت خضر نبي(ع) به حضرت امير المومنين(ع) اسم اعضم گفته شد، "يا هو يا من لا هو الا هو"(برابر با عدد ابجد رزاق و قادر). حضرت امام رضا(ع) فرمودند: "بسم الله" نزديك تر است به اسم اعظم الهي از سياهي چشم به سفيدي آن. عدد ابجد الله برابر با 66 بوده 2893 مرتبه در قرآن ذكر شده است. که مجموع این عدد می شود22.

«احد»

يكي از ديگر اسماء خداوند مي باشد. يعني يگانه و بي همتا و از صفات عليا است. سوره ي اخلاص آيه ي "قل هو الله احد" او تنها و يكتا و منفرد به وجود است. ذكر آن براي عزت و بزرگي يافتن موثر مي باشد. عدد ابجد احد برابر با13 .

«اول»

از اسماء الحسني الهي مي باشد براي هر امر خيري ذكر آن موثر و مفيد مي باشد و فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است. عدد ابجد آن برابر 37 مي باشد.(برابر جايگاه اسم امام حسن مجتبي عليه السلام)

«اعلي»

از اسماء الحسني الهي مي باشد، ذکر آن برای غلبه بر دشمن و رفع فقر و ارتقاء مرتبه و مقام موثر است. و در ذكر سجده "سبحان ربي الاعلي و بحمده" تو بزرگتر از آني كه آلوده شوي به آلودگي هاي افكار بشر و بالاتر از آن كه بشود به تصور آيي. نقل شده كه مثل الاعلي كلمه ي «لا اله الا الله» مي باشد. عدد ابجد اعلي برابر 111 است.(برابر حرف الف)

«باطن»

يكي از اسماء الحسني خداوند مي باشد، ذكر آن براي وقوف به اسرار وكشف نيّات سوء موثر مي باشد، باطن يعني پوشيده از چشم و بينا به آگاهي درون و دل.«باطن» ، قدرت ظهور و تجلي خداوند را در تمام موجودات بيان مي كند. عدد ابجد باطن برابر 62 است.(برابر اسم مبارك نبي صلوات الله عليهم اجمعين)

«بصير»

 يكي از صفات پروردگار عالم مي باشد و به معني بينايي است. نه بينايي ظاهري، بلكه بينايي بدون آلت در هر زمان و مكان، در روشنايي و تاريكي كه حتي حركت و جاي پاي مورچه اي را در شب تاريك بر سنگ سياهي ببيند. 51 مرتبه "بصير" در قرآن ذكر شده است. عدد ابجد بصير برابر با 302 است.(برابر اسم مبارك قرب)

«بِر»

به معني نيكو و نيكوكاري و مهرباني به ضعيفان و زير دستان. شيخ رجب برسي گويد: هر كس بسيار گويد يا «بر» خداوند او را به كمال مي رساند. آفريننده ي هر چيز نيكويي «بر» ناميده مي شود. هركس صد بار بگويد: يا «بر» در قبر تنها نباشد. ذكر آن در موفقيت ها در اختراع و اكتشاف بسيار موثر مي باشد. 18 مرتبه بر در قرآن آمده است و عدد ابجد "بر" برابر است با 202.(برابر اسم مبارك رب)

«بديع»

به معني عجب، تازه، بي مانند، شگفت انگيز. ذكر آن براي ابداع و نوآوري حوائج موثر مي باشد. عدد ابجد بديع برابر 84 است.

«باعث»

 يكي از اسماء الهي مي باشد و به معني برانگيزاننده ي هر نفس متحرك و هر مرده و زنده مي باشد. شيخ رجب برسي مي فرمايد: هركس 100مرتبه ذكر«يا باعث» را بخواند خداوند ظاهر و باطن انسان را زنده و نوراني مي فرمايد. كلمه«باعث». (برابر اسم حضرت زينب سلام الله) 69 مرتبه در قرآن ذكر شده، عدد ابجد«باعث» برابر با 573 است.(15=جايگاه سين)

«باقي»

 براي طول عمر و ادامه نعمت ذكر آن موثر است. يعني مانده «باقي» موجودي كه فنا ندارد. كلمه باقي بقولي كلمه «لا اله الا الله» ميباشد. عدد ابجد باقي برابر با 123 است.

«باري»

 براي اختراعات و اكتشافات ذكر آن موثر مي باشد، يعني خالق خلايق بي سابقه و خالق خوبي ها و نيكويي ها. عدد ابجد باري برابر با 213 است.

«توّاب»

 از اسماء ربوبي پروردگار«توّاب» است، يعني توبه ي بندگان را مي پذيرد يعني خدا بسيار توبه پذير است. و هر چند بنده توبه را بشكند او باز توبه پذير است. حضرت امام رضا(ع) فرمودند: "هر كس روزي 30 بار بگويد: «يا تواب» وسوسه ي شيطان از دل او بيرون رفته و توبه ي او پذيرفته مي شود". براي اجابت دعا و آرزوها ذكر آن موثر بوده و عدد ابجد آن 409 مي باشد.

«جواد»

 به قصد بهره برداري از كار، ذكر آن بسيار موثر است. جواد به معناي محسني است كه احسان و انعامش بسيار است. عدد ابجد«جواد» 14 مي باشد.

«جبّار»

 جهت مصونيت و جبران گناه ذكر آن موثر است. جبّار به معني قاهريت است. علي (ع) هميشه دعا مي فرمودند: «يا جبار» (اي خدايي كه تمام شكستگي ها را ترميم مي كني اي كسي كه هر مشكلي را آسان مي نمايي). عدد ابجد جبار 206 مي باشد.

«حق»

 كشف حقايق و نيل به حق، ذكر آن موثر است. حق به معني ثابت و دائم در مقابل باطل و در قرآن 225 بار آمده است. عدد ابجد «حق» برابر با 108 مي باشد.

«حفيظ»

 براي امان از حرق و غرق ذكر آن موثر است. خداوند حافظ جان و مال و روح و روان كليه ي مخلوقات مي باشد. هر كس در هر هفته 70 بار بگويد«يا حفيظ» خداوند او را از آفات و بلايا مصون مي دارد. عدد ابجد «حفيظ» برابر با 988 مي باشد.

«حسيب»

 جهت تامين زندگي مادي و معنوي ذكر آن موثر مي باشد. حسيب به معني حساب داشتن و حساب گرفتن است. عدد ابجد «يا حسيب» برابر با 80 مي باشد.

«حكيم»

 برای بركت در كشت و زرع، ذكر آن موثر مي باشد. حكيم در لغت به معني عالم است. عدد ابجد «حكيم» برابر با 78 مي باشد.

«حي»

 به قصد دوام و بقاي تحرك ذكر آن موثر است. حي، زنده و پاينده است كه قائم به ذات خود و قوام تمام موجودات است.« حي» بزرگترين و شريف ترين اسماء الهي مي باشد. كلمه ي «حي» 20 مرتبه در قرآن آمده است. عدد ابجد حي برابر با 18 مي باشد.

«خفي»

 به منظور پوشاندن اسرار و قضاء حوائج، ذكر آن موثر است. خفي ، يعني عالم، لطيف، مهربان و احاطه ي علمي به همه ي موجودات. عدد ابجد«خفي» برابر با 98 مي باشد. هر كس يك اربعين روزي 5500 بار بگويد، مخلوقات با او انس گيرند و جهت نرمي دلها، بيان آن اثر عجيبي دارد.

«حليم»

 براي وقوف بر اسرار، ذكر آن موثر است. حليم به معني بردبار است از كساني كه او را نافرماني كنند. خداوند در عقوبت آنها تعجيل نمي كند. كلمه «حليم» 15 مرتبه در قرآن است. عدد ابجد حليم برابر با 88 مي باشد.

«حميد»

براي شفاء ذكر آن موثر است. حميد حقيقت حمد است، كه عبارت است از مبدا صفات جمال الهي، حميد يعني شايسته، ستوده چون ذات خداوند، استحقاق حمد است، حميد نام دارد. كلمه ي حميد و حامد 60 مرتبه در قرآن آمده است. عدد ابجد حميد برابر با 62 مي باشد.

«خالق»

 براي ساختمان و تشكيلات ذكر آن موثر است. خالق، يعني آفريننده ي هر چيز و به هر مقدار و به اندازه ي مخلوقات بي شماري كه در اين عالم وجود دارند. رسول خدا(ص) فرمودند:"اولين چيزي كه خداوند خلق فرمود ارواح ما و نور ما بود، كه به ذكر خدا و توحيد خدا و حمد خدا مشغول بودند. سپس خداوند ملائكه را آفريد". عدد ابجد« خالق» برابر با 731 مي باشد.

«خبير»

 به قصد وقوف بر امور، اين ذكر موثر مي باشد. يعني حكم او حق است براي هر چيزي در موقع خود خبير است يعني عارف و دانا به همه ي اشياء و به رموز موجودات آگاه است. هر كس هفت روز هر روز 861 مرتبه بگويد "يا خبير" قدسيان به اخبار پنهاني او را آگاه سازند و فرشتگان او را به تمام رازها و اسرار آگاه مي سازند. خداوند آگاه به انديشه ها و فكرها و خيال ها است و خبير به تمامي آفرينش آسمانها و زمين ها است، در قرآن "خبير" 45 بار آمده است عدد ابجد خبير برابر با 812 مي باشد.

«خير الناصرين»

 به قصد كمك گرفتن و ياري خواستن، ذكر آن موثر مي باشد. نصر كه ظفر و پيروزي را به خدا نسبت مي دهد، اشاره به لطف و كرم و رحمت مي باشد. خير الناصرين، يعني بهترين يار و ياور و ياري كننده و 5 مرتبه در قرآن آمده است و هر كس با اعتقاد كامل در شروع هر كار مشكل هفت بار بگويد: يا ناصر من لا ناصر له حتماً آن مشكل براي او حل خواهد شد. عدد ابجد خير الناصرين آن 1240 مي باشد.

«ديان»

براي اداي قروض ظاهر و باطن ذكر آن موثر است يعني اداء كننده هر دين و ديون بندگان است. عدد ابجد ديان برابر با 65 مي باشد.

«ذاري»

براي اطلاع بر عيب و نقص ذكر آن موثر است. ذاري يعني خالق و به معني باري تعالي و خالق است و در نظام آفرينش، بدين نام كليات عالم را آفريده است. هر كس نيمه شب با خضوع و خشوع هفتاد مرتبه بگويد، يا ذاري به حوائج خود مي رسد. عدد ابجد ذاري برابر با 911 مي باشد.

«رحيم»

 براي رسيدن به الطاف خاص پروردگار ذكر آن موثر است. و به اين معني است كه خداوند رحيم است در حق مومنان. 228 مرتبه كلمه رحيم در قرآن آمده است. عدد ابجد رحيم برابر با 258 مي باشد.

«رحمن»

به جهت رسيدن به الطاف خفيه الهي ذكر آن موثر است. همچنين نام خاص پروردگار است. «رحمن» مثل «الله» نامي مخصوص به ذات كبريايي و شايد يكي از اسرارش اين باشد. حضرت امام رضا(ع) فرمود"هر كس 298 مرتبه «الرحمن» بگويد، مورد محبت همه قرار مي گيرد و او را دوست مي دارند. هر كس پس از هر نماز صد بار بگويد"الرحمن"، خداوند او را از ظلمت و غفلت پاك گرداند.57 مرتبه كلمه "رحمن" در قرآن آمده است. عدد ابجد "رحمن" برابر با 298 مي باشد.

«رب»

 براي حفظ خانه و تربيت فرزند، ذكر آن موثر است. پرورنده، تربيت كننده ي جميع مخلوقات از ملائكه ، جن، انس، وحوش و همه و مالك هر چيز را «رب» گويند. اسم مبارك «رب» به حروف ابجد برابر با 202 مي باشد و با مجموع حروف نام حضرت محمد(ص) 92 و حضرت علي (ع) 110 مطابقت دارد. ذكر و دعاي حضرت ايوب وقتي كه به منتها رسيد از درد و رنج و مصيبت "رب اني مسني اضر و انت الرحم الراحمين" بوده. که با عدد ابجد محمد(ص) و علي (ع) منطبق است. نام محمد(ص) عدد اسلام و نام علي (ع) عدد ايمان است و تعداد ربنا به عدد حروف علي (ع) در قرآن براي كمال ايمان آمده است.

«رزّاق»

این ذكر برای بركت و وسعت در رزق روزي موثر است. رزّاق يعني روزي دهنده خداوندي كه روزي مي رساند و روزي مي بخشد و مخلوق را در هر حال روزي مي دهد. هر كس 40 روز روزي حلال بخورد، خداوند در دل او نوري پديد مي آورد و آن را سر چمشه حكمت مي كند. عدد ابجد رزاق برابر با 308 مي باشد.

«رائي»

 به قصد بلندي درجه و ديد وسيع ذكر آن موثر است به معني رويت و ديدن است و مراد از رائي علم و بصيرت الهي است بر موجودات و به معني عالم و دانايي هم آمده است.عدد ابجد رائي برابر با 221 مي باشد.

«رقيب»

يكي از اسماء باري تعالي رقيب است و به معني حافظ و نگهبان ميباشد. به قصد مصونيت از بليّات ذكر آن موثر مي باشد.عدد ابجد رقيب برابر با 313 مي باشد. 

«رئوف»

به قصد طلب مهرباني در سايه بندگي، ذكر آن موثر مي باشد معناي رئوفِ رحيم است و رأفت به معني رحمت است، رئوف مهربان و بخشاينده بر خلق، مخصوصاً بر اهل محبت و شفاعت است. چون خداوند به حال شفاعت كنندگان رئوف و مهربان است. در قرآن 11 مرتبه كلمه ي رئوف تكرار شده است. عدد ابجد رئوف برابر 287 مي باشد.

«سبوح»

به قصد صفاي دل و روشني باطن، ذكر آن موثر مي باشد. اين كلمه در زبان عرب منحصر به نام پروردگار است و در هيچ جاي ديگر استعمال نشده است. "سبوح" يعني خداوند منزه است از اينكه توصيف شود. "سبوح و قدوس" از اسماء اختصاصي پروردگار است. هر كس 247 بار به ذكر سبوح و قدوس مداومت نمايد به سير ملكوت موفق مي گردد، چنانکه حضرت ابراهيم (ع) به بركت اين اسم موفق شد كه به ملكوت آسمان ها راه يابد. عدد ابجد سبوح برابر با 76 مي باشد.

«سلام»

 به قصد رضا به قضا و تسليم شدن دل، ذكر آن موثر مي باشد. سلام به معني سلامت و شفا است. خداوند سلام است چون همه چيز تسليم اوست. حضرت امام رضا(ع) فرمود" اگر اين نام مبارك را 131 مرتبه بر بيماري خوانند، شفا يابد". او خود را سلام نام نهاده چون همه از عيب و گناه و نقص و زوال به او تسليم مي شوند. سلام كه نام خداست، فقط يك مرتبه در سوره ي حشر بيان شده است. مشتقات اين كلمه 140 مرتبه در قرآن تكرار گرديده است. عدد ابجد حروف آن برابر با 131 مي باشد.

«سميع»

 به قصد اجابت دعا نافذ مي باشد. سميع به معني شنوا. خداوند تبارك و تعالي 45 مرتبه كلمه ي سميع را در قرآن بيان فرموده است. حضرت امام صادق (ع) فرمودند"خداوند سميع است به انديشه ها و گفتارهاي پنهاني". عدد ابجد آن برابر با 180 مي باشد.

«سيّد»

براي مطاع شدن و زعامت و رهبري ذكر آن موثر مي باشد. سيد به معناي پادشاه، رئيس قوم و بزرگ قبيله نيز گفته مي شود.عدد ابجد آن برابر با 741 مي باشد.

«شافي»

به قصد شفاي امراض دروني و بيروني، ذكر آن موثر است شافي از كلمه ي شفا مشتق شده است. شافي اسم «الله» است كه به تجلي اين اسم شفا مي بخشد، الله شفا بخش است. عدد ابجد آن برابر با 291 مي باشد.

«شكور»

به قصد شكر پذيرفتن ذكر آن نافذ مي باشد. شكر به معناي حقيقي كه سپاس گزاري و امتنان در مقابل نعمت باشد. كلمه شكور و مشتقات آن متجاوز از 25 مرتبه در قرآن بيان شده است. عدد ابجد آن 526 مي باشد.

«شهيد»

 به قصد وسعت رزق و مقام، ذكر آن نافذ مي باشد. شهيد يعني حاضر و ناظر به هر مكان و در هر حال شهيد اسم حضرت حق تعالي مي باشد، به اعتبار عدم حجاب بين خدا و بندگان. كلمه ي «شهيد» و مشتقات آن متجاوز از 45 بار در قرآن بيان شده است. عدد ابجد آن 319 مي باشد.

«صادق»

به قصد و جهت وفاي به عهد، ذكر آن موثر  مي باشد صادق، يعني متكلمي كه اخبار و گفتارش، راست و درست باشد. كلمه ي صادق و مشتقات آن متجاوز از صد بار در قرآن بيان شده است. همچنين به معني بيان همه خيرات بر صدق مي باشد. عدد ابجد حروف آن 195 مي باشد.

«صانع»

به قصد مقبول القول شدن، ذكر آن موثر است. صانع به اين معني مي باشد كه خداوند، خالق هر مخلوقي است و پديد آورنده ي همه ي تازه ها و بدايع است. بي مانند است و هيچ چيز همانند او نمي باشد. عدد ابجد آن 211 مي باشد.

« صمد»

كسي است كه شريكي ندارد و حفظ و نگهداري چيزي او را خسته نمي كند و از هيچ چيز دور و غايب نيست. «الله الصمد» وسيع ترين معني الهي و بسيط ترين كلمه در معناي صمد است كه علماي رباني عمرها صرف در اين كلمه كرده اند. صمد كسي است كه تكيه گاه همه موجودات و مخلوقات است. عدد ابجد آن 124 مي باشد.

«طاهر»

 جهت پاكي و تخليه از رذائل اخلاقي، ذكر آن موثر است. طاهر يعني خدا منزه است از شبيه و مانند. طاهر منزه از عيب است، هر مطهر در ابتدا طاهر باشد، بعد مطهر مي شود. ذات اقدس خداوند، طاهر و مطهر مي باشد. عدد ابجد آن 215 مي باشد.

«عظيم»

 به جهت بزرگي و بزرگ منشي ذكر آن موثر است. عظيم به معني سيد و بزرگ قوم و جليل مي باشد. از صفات خداست كه به عظمت وصف مي شود به جهت قدرت و غلبه اش بر همه ي چيزها. خداوند عظيم است«يا علي» و «يا عظيم» 8 بار در قرآن و 85 بار كلمه ي عظيم بيان شده است.. عدد ابجد حروف آن 1030 مي باشد.

«علي»

به قصد تمام امور ظاهري و باطني ، علي الخصوص غلبه بر دشمن و رفع فقر و ارتقاء مقام، آن بسيار موثر است. علي، يعني منزه از صفات مخلوق، و عالي يعني برتر و والاتر از همه ي مخلوق بيش از 600 آيه در قرآن در شان و مقام علي (ع) و اولاد گرامي اوست. اسم مبارك علي (ع) با كتب آسماني هم عدد است.(كلمه آسماني برابر با اسم انسان). اعداد حروف 76 آيه از قرآن، از نظر بينات اعداد حروف آيات، با نام حضرت علي (ع) و يازده فرزندش منطبق است. در زبر و بينات اسم علي و القاب او با اسماء انبياء منطبق است. مثال: علي بن ابيطالب(217) محمد رسول الله(217) عيسي روح الله(217). علماي حروف مي گويند، روح هر حرفي عدد آن حرف است و روح كلمه رب 202 مي باشد و اين رقم بر مجموع عدد و اسم محمد(ص) و علي (ع) مظهر مقام و اسم اعظم پروردگار مي باشند. و اين دو اسم، حقيقت اسم اعظم خداوند و اسماء الحسني الهي هستند و اسم علي برابر است با هزار اسم اعظم. عدد ابجد حروف آن برابر با 110 مي باشد.

«عليم»

 عالم بر سراير و غيب و مطلع بر ضماير و پنهاني هاي عالم ظاهر طبع و پنهاني هاي عوالم ديگر كه بشر نمي داند. حضرت امام محمد باقر(ع) فرمودند: هر كس با خلوص نيت و اعتقاد و ارادت هر روز پس از نماز صبح 100 بار بگويد: يا عالم الغيب و الشهاده، خداوند او را از اهل يقين گرداند و آنچه بر او پوشيده است روشن و آشكار كند. واژه عليم و مشتقات آن متجاوز از 680 مرتبه در قرآن بيان گرديده است. عدد ابجد آن باربر با 150 مي باشد.

«عزيز»

به قصد كشف اسرار علوم كيميا ذكر آن بسيار موثر است. عزيز يكي از اسماء الحسني خداوند است و به معني قوي، غالب، شديد، ارجمند، بزرگوار، منزه از سود و زيان و كفر و ايمان، عزت به كسر، يعني محبوب و عزت به فتح، يعني شديد و قدرتمند. عزيز آن قوي است كه ديگران عاجز از آوردن كارها مانند او باشند. هر كس بعد از نماز صبح 94 مرتبه نام "يا عزيز" بگويد، بر اسرار علوم واقف مي شود. حضرت امام رضا(ع) فرمود: هر كس هر روز 41 مرتبه بگويد "يا عزيز" محتاج به خلق نگردد. در قرآن مجيد متجاوز از 120 بار واژه ي عزيز و مشتقات آن بيان گرديده است. عدد ابجد عزيز برابر با 94 مي باشد.(برابر اسم مبارك عطيه)

«عدل»

 به قصد يافتن خزائن ذكر آن موثر مي باشد. عدل يعني حكم به حق. شيخ رجب برسي مي گويد: هر كس در نيمه شب بگويد"يا عدل يا حكيم"، خداوند الطاف مخصوص خود را بر او افاضه مي فرمايد و بر باطن امور واقف مي سازد. عدد ابجد عدل برابر با 104 مي باشد.(برابر اسم مبارك عطيه با ياء مشدد)

«عَفُوُ»

 به قصد نيل به حسنات و نيكوكاري، ذكر آن موثر مي باشد در قرآن متجاوز از 20 مرتبه كلمه عفو و مشتقات آن بيان گرديده است. عفو به معني گذشت، انفاق، بخشش. عدد اببجد عفو برابر با 156 مي باشد.

«غفور»

به قصد رفع وسواس، ذكر آن موثر است. غفور نامي است مشتق از مغفرت، خداوند غافر و غفار است. غفور كسي است كه بنده ي خود را به رحمت خود مي پوشاند. غفور يكي از نام اسماء الحسني خداوند است و متجاوز از 140 مرتبه كلمه ي غفور و مشتقات در قرآن ذكر گرديده است. عدد ابجد غفور برابر با 1283 مي باشد.

« غني»

 به قصد بي نيازي ذكر آن موثر است. يكي از اسماء الحسني خداوند غني است. يعني كسي كه از همه چيز و همه كس بي نياز مي باشد. هر كس روزي 7 بار يا غني بگويد، بي نياز گردد. شيخ رجب برسي مي گويد: هر كس در نماز جمعه 10 هزار بار يا غني بگويد و حيواني نخورد و 10 جمعه ادامه دهد، خداوند او را بي نياز در دنيا و آخرت گرداند. عدد ابجد حروف غني برابر با 1060 مي باشد.

«غياث»

به قصد داد رسي و فرياد خواهي و دستگيري، ذكر آن موثر مي باشد. غياث، يعني فرياد رس. شيخ صدوق مي فرمايد: خداوند خود را غياث نام نهاد و بندگاني تربيت كرد و فرشتگاني را مامور فرمود، كه مدبرات امور و فرياد رس مخلوق باشند. اجابت دعوت گرفتاران و بيچارگان در تجلي اين اسم مبارك است كه خصوص پروردگار عالميان است. گفته اند خداوند به عدد اسماء خود 99 اسم مرداني را آفريده است، مانند: حضرت خضر (ع) و پيغمبر(ص) كه در جهان خلقت فريادرس بيچارگان هستند و مراد از الغوث، قائم آل محمد(ص) مهدي(عج الله) منتَظَر است. عدد ابجد غياث برابر با 1511 مي باشد.

«فاطر»

به قصد قضاء حوائج و قدرت صنعت، ذكر آن موثر مي باشد. فاطر به معني آفريننده، خالق، آغاز كننده در كار نظم دهنده و در كار و ناظم آمده است. عدد ابجد فاطر 290 مي باشد.(برابر اسم مريم)

«فتّاح»

 به قصد گشايش كارها و كشف معظلات ذكر آن موثر است و به معني گشاينده و بسيار گشاينده. گشودن تمام درهاي بسته، كشف مجهولات و مبهمات و فتح ابواب ملكوت و برطرف كردن پرده ها و حجاب ها از دل، "فتّاح" نام مخصوص پروردگار است كه ابواب رحمت و معرفت را مي گشايد. شيخ رجب برسي مي نويسد: هر كس پس از نماز صبح دست به سينه گذارد و 77 بار بگويد يا فتاح خداوند حجب جهل و ظلالت را از دل او برطرف ميكند و درها به سوي او گشوده مي شود و از علم لدني بهره مند گردد. عدد ابجد فتاح 489 می باشد.

«خالق»

 به قصد هدایت به راه حق و مستقیم ذکر آن موثر است. خالق یعنی شکافنده ی دانه و آفریننده و جدا کننده. عدد ابجد خالق 211 می باشد.

«فرد»

 به قصد مصونیت از چشم مردم، ذکر آن موثر است. فرد به معنی تنها،یگانه، منفرد و یکی از اسماء الحسنی خداوند است. عدد ابجد فرد 284 می باشد.

«قاضی»

 به قصد حوائج و حکم به حق، ذکر آن موثر است. قاضی نامی است مشتق از قضا و قضاوت کننده، دادگستر و حاکم و برآورنده خواستها و نیازها. عدد ابجد قاضی 911 می باشد.

«قدوس»

 به قصد مصونیت از زشتی و پلیدی، ذکر آن موثر است. قدوس به معنی طاهره، مطهره، تطهیر و تنزیه است. قدوس آفریننده ای است که هیچ شباهتی به مخلوق ندارد. حضرت امام رضا(ع) فرمودند" هر کس در وقت زوال 170 بار بگوید یا قدوس از شر نفس اماره و شرور نفس شیطان مصون خواهد ماند". عدد ابجد قدوس 170 می باشد.

«قاهر»

به قصد غلبه بر دشمن ذکر آن موثر است. یکی از اسماء الحسنی الهی قاهر است، یعنی غالب و مسلط بر زنده کردن و میراندن موجودات است و قهر به معنی هلاکت همه چیز آمده است. عدد ابجد قاهر 306 می باشد.

«قادر»

به قصد سلطه بر کار، چیرگی بر خصم، ذکر آن موثر است و یکی از اسماء خداوند می باشد. هر کس در هنگام وضو314 یا 36 یا 8 مرتبه بگوید یا قادر بر دشمن غلبه یابد، هر قدر که دشمن و به هر اندازه قوی و قدرتمند باشد. عدد ابجد قادر 308 می باشد.

«قدیر»

به قصد سلطه بر کارها، ذکر. آن موثر است. یکی از اسماء الحسنی خداوند نام مبارک قدیر است. نام قدیر متجاوز از 45 مرتبه در قرآن بیان شده است. عدد ابجد قدیر 314 می باشد. 

«قدیم»

به قصد طول عمر با عزت، ذکر آن موثر است. قدیم یعنی بر همه چیز مقدم است و بر هر چیز و هر کس سابقه دارد. زمان و مکان و جهات و همه موجودات مخلوق اویند. عدد ابجد قدیم154 می باشد.

«قریب»

به قصد تقرب و قرب به حق ذکر آن موثر است. قریب یعنی به همه کس و همه چیز نزدیک و به معنای دانا و عالم هم می باشد، کلمه قریب و مشتقات آن متجاوز از 50 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده است. عدد ابجد قریب 312 می باشد.

«قوی»

به قصد حفظ از شر و فتنه ذکر آن موثر است. قوی یعنی نیرومند، توانا. او قوی است و همه قوت ها و قدرت ها از اوست. شیخ رجب برسی گوید: هر کس دشمنی دارد که قادر بر دفع او نیست، آرد خمیر نماید و هزار دانه مانند دانه تسبیح کند و به طیور و پرندگان دهد و به هر یک بگوید یا قوی، خداوند شر دشمن را از او دفع می نماید.در قرآن مجید، کلمه قوی و مشتقات آن متجاوز از 50 مرتبه آمده است. عدد ابجد قوی 116 می باشد.

«قیوم»

به قصد رفع خوف و وحشت ذکر آن موثر است. قیوم به معنای قائم، دائم، پایدار و جاویدان. هر موجودی قائم به اوست و قیومیت تمام موجودات به اراده اوست. از پیغمبر خدا(ص) روایت شده است که" هر کس روزی 41 مرتبه بگوید"یا حی یا قیوم، یا لا اله الا انت، اسئلک ان تحیی قلبی بنور معرفتک ابدا یا الله" دل او زنده گردد". عدد ابجد قیوم 156 می باشد.

«قابض»

 به قصد طول عمر، ذکر آن موثر است. پروردگار عالم است که ارواح را در اجساد بسط می دهد و ارواح را از ابدان قبض می کند. اوست که قابض مطلق است قبض یعنی گرفتن. عدد ابجد قابض 603 می باشد.

«باسط»

به قصد توسعه معاش و گسترش دانش و علم، ذکر آن موثر است. باسط به معنای گسترش دهنده و بسط درتمام موالید عالم و ذرات که به اراده و مشیت پروردگار می دهد و می گیرد. شیخ رجب برسی: هر کس دست به دعا بردارد و ده مرتبه بگوید، یا قابض یا باسط، هیچگاه محتاج نگردد. عدد ابجد باسط 72 می باشد.

«کریم»

به معنی بخشنده، گرامی، عزیز، از اسماء الحسنی خدای بزرگ است. خداوند کریم است، یعنی کرمش به رایگان به همه ی انسانها از هر زبان و در هر زمان و مکان می رسد. او هر صدای خفیف و پنهان یا آشکار را می شنود و به کرامت و کرم خویش پاسخ می دهد. عدد ابجد کریم 270 می باشد.

«کافی»

به قصد کفایت در امور حوائج، ذکر آن موثر است. معنی کافی کفایت کننده ی از معاش و برآورنده حوائج است و هرکس به خدای کافی توکل کند به مخلوق محتاج نگردد. عدد ابجد کافی 111 می باشد.(برابر حرف الف)

«کبیر»

به قصد هدایت به مقصد، ذکر آن موثر است. کبیر به معنی بزرگوار با جلال و جبروت و بزرگتر از حد وصف می باشد. در حدیث قدسی است که هر کس از هر چیز و هر مقام بترسد، اگر 50 مرتبه بگوید یا کبیر خداوند او را از شر دشمن، ایمن گرداند. عدد ابجد کبیر برابر با 232 می باشد.

«کاشف الضر»

به قصد رفع الم و دفع ستم، ذکر آن موثر می باشد و معنی برطرف کننده ناخوشی، نابود کننده بدحالی و ضرر و زیان می باشد. عدد ابجد کاشف الضر 1431 می باشد.

«لطیف»

به قصد رفع شداید و سختی ها ذکر آن موثر است و به معنی مهربان و نیکی کننده می باشد. هر کس به ذکر یا لطیف مداومت کند، سختی ها و ناراحتی های او برطرف گردد. حضرت امام رضا(ع) فرمودند"هر کس هشتاد مرتبه بگوید "یا لطیف" مرادش از درگاه الهی حاصل گردد". بعد از ذکر سجده خواندن این دعا بسیار ثواب دارد "یا لطیف ارحم عبدک الضعیف". عدد ابجد لطیف برابر 129می باشد.

«متکبر»

به قصد دوستی خلق ذکر آن موثر است. اصل آن کبریایی بوده که اسم تکبر و تعظیم است. متکبر، نهایت کبریایی است که ظلم و ستم در ساحت کبریایی او راه ندارد، او ظاهر کننده بزرگواری است. کلمه متکبر از اسماء الحسنی خداوند است و مشتقاتش متجاوز از 160 مرتبه در قرآن مجید تکرار شده است. عدد ابجد متکبر برابر با 262 می باشد.

«مُهَیّمِن»

 به قصد صفای باطن و روشنی ضمیر ذکر آن موثر می باشد. مهیمن به معنای شاهد است و از ریشه امین گرفته شده و امین نامی است از نام های خداوند بزرگ مهیمن بنا شده است به زیادتی میم و یاء و گفته می شود که یکی از اسماء الحسنی پروردگار است در کتابهای آسمانی. شیخ رجب برسی: هر کس 125 مرتبه بگوید یا مهیمن خداوند صفای باطن به او مرحمت می فرماید. حضرت امام رضا(ع) فرمود: هر کس صد مرتبه بگوید یا مهیمن بر باطن امور آگاه می گردد. خداوند مهیمن است، یعنی قائم به امور خالق است و مراتب و شاهد به احتیاج بندگان و اسرار مخلوق خود را در هر زمان و مکان می داند و نیاز به احتیاج آنان را برآورده می کند و رشد و کمال باطنی به آنها مرحمت می نماید. عدد ابجد حروف مهیمن برابر 145 است.

«مومن»

به قصد حفظ از شر و نیل به حقیقت ذکر آن موثر است. مومن به معنی مصدق و ایمان در لغت به معنی تصدیق است. مومن یعنی امان دهنده و امن و اطمینان دهنده است. حضرت امام رضا(ع) فرمودند: هر کس کلمه ی مومن را نقش بر انگشتر نقره نماید و به دست کند، بر دشمن پیروزی یابد و هر کس هر روزی 167 مرتبه بخواند یا مومن از وسواس شیطان و خدعه و مکر در امان باشد. کلمه ی مومن یکی از اسماء الحسنی الهی است و مشتقات آن متجاوز 750 مرتبه در قرآن کریم، تکرار شده است. عدد ابجد مومن برابر با 136 می باشد.

«مصور»

به قصد ایجاد بهترین صورت و شاهکار و زیبایی ذکر آن موثر است. مصور یعنی نقاش و نقش بند، تمثال گر و تصویر کننده. و مصور صورت کائنات. عدد ابجد آن برابر با 3360 می باشد.

«مجید»

به قصد جمال و جلال یافتن ذکر آن نافذ می باشد. مجید به معنی عزت، ذکر، مراقبت و جلالت است. مجید یعنی، خدایی که همه او را تمجید کرده اند و بزرگ داشته اند. شیخ رجب برسی: "ماجد و مجید" از اذکاری است که هر کس مداومت نماید، نوری در صورت و دلش می تابد، یا ماجد و یا مجید، یعنی، بزرگوار و عطا بخش. عدد ابجد مجید برابر با 57 می باشد.

«مبین»

به قصد حفظ از گرسنگی ذکر آن موثرمی باشد. مبین یعنی روشنگر و استوار، بیان شده، ظاهر کننده و آشکار کننده، در آیات قرآن متجاوز از 110 مرتبه کلمه ی مبین و مشتقات آن به معانی مختلف بیان شده است.

«محیط»

 به جهت تسلط بر امور، ذکر آن موثر می باشد. محیط احاطه کننده ی علمی بر تمام اشیاء را گویند. خداوند بر همه ی جهان و جهانیان احاطه دارد. عدد ابجد برابر با 67 می باشد.

«مُقیت»

به جهت نظم بر امور ذکر آن موثر می باشد و به معنی قوت و روزی دهنده خلق می باشد. مقیت به معنی نگاهدارنده از هر افت و حادثه و بلا و حافظ همه ی موجودات از قحطی و ویرانی. عدد ابجد مقیت برابر با 550 می باشد.

«منان»

به جهت کسب نیکویی، ذکر آن موثر است. یعنی بسیار منت نهادن، احسان کردن، عدد ابجد منان برابر با 141می باشد.

«مالک»

 به قصد دوام حکومت و دوستی، ذکر آن موثر است و به معنی صاحب و پادشاه می باشد. شیخ رجب برسی می گوید: هر کس هر روز 64 مرتبه بگوید "یا مَلِکُ یا مالِک"، مالکیت او دوام یابد. کلمه ی ملک و مالک و مشتقات آن بیش از 115 مرتبه در قرآن آمده است. عدد ابجد مَلِک برابر با 90 و عدد ابجد مالک برابر با 91 می باشد.

«نور»

به قصد روشنی دل و هدایت به کمال، ذکر آن موثر می باشد. نور به معنی منیر و نور بخش است. کلمه نور متجاوز از 50 مرتبه در قرآن آمده است. شیخ رجب برسی گوید: هر کس هزار بار بگوید "یا نور" خداوند ظاهر و باطن او را روشن و منور می گرداند، نور مطلق اوست که منور تمام پیدا و پنهان و دیدنی و ونادیدنی و برطرف کننده ی پرده های ظلمانی است. عدد ابجد نور برابر با 256 می باشد.

«ناصر»

به قصه غلبه و پیروزی در تمام امور ذکر آن موثر می باشد. ناصر و نصر به معنی درست و صحیح و خوب یاری کردن است و کلمه ی ناصر و مشتقات آن متجاوز از 35 بار در قرآن آمده است. عدد ابجد آن 241 می باشد.(نصیر=35)

«واحد»

به جهت عزت یافتن، ذکر آن موثر می باشد. اسم احد خاص خالق است، به مخلوق احد نگویند و واحد گویند و واحد آغاز عدد است. واحد، اسم جامع الهی بر وحدانیت مطلق که در جمیع شئون خلقت است و واحد حقیقی، ذات حق تعالی است. حضرت امام رضا(ع) فرمودند: هر کس بر بالین مریض صد بار بگوید یا واحد شفا یابد.

«ولی»

 به جهت دوستی خلایق و ولایت شئون، ذکر آن موثر است. ولی به معنای ناصر و متوالی امر، سرپرست و دوست می باشد و به حقیقت بدان،که بندگی خداوند به دوستی اوست. "ولی" یعنی دوستدار مومنین به توحید و صاحب اختیار آنها در کارها و اعمال و کردار می باشد. ول و مشتقات آن متجاوز از 150 مرتبه در قرآن مجید، بکار برده شده است. عدد ابجد ولی برابر 46 می باشد.

«واسع»

به جهت دوستی با خلق و خویشاوندان، ذکر آن موثر است. بعضی گفته اند، واسع به معنای عالم است و وسع از توانگری و بخشش و توانایی در انسان است.(137 عدد ابجد)

«ودود»

به جهت صدق گفتار و ذکر آن موثر است. "ودود" به معنای دوست داشتن و نیز به معنای محبوب در قلوب اولیاء است. شیخ رجب برسی گوید: هر کس هزار مرتبه بگوید«یا ودود» و بر طعامی بدمد و به دشمن خود بدهد، آن دشمن دوست گردد. عدد ابجد «ودود» برابر 20 می باشد.

«وکیل»

به جهت حفظ حرق و غرق و زیان و ضرر، ذکر آن موثر می باشد. وکیل به معنای کارساز، کاردان، نگهبان و کافی به کار رفته است. یعنی همه ی امور بندگان بر او واگذار می شود. کلمه ی وکیل و مشتقات آن متجاوز از 70 مرتبه در قرآن بیان شده است. عدد ابجد وکیل برابر 66 می باشد.

«وهّاب»

به جهت حصول فرزند صالح، ذکر آن موثر است. وهاب به معنای بسیار بخشاینده از انواع نعمتها و عطایای ظاهری و باطنی است. شیخ رجب برسی گوید: هر کس در سجده بگوید«یا وهّاب» خداوند او را بی نیاز می نماید. و هرکس در نیمه ی دوم شب، سر برهنه دست به دعا بلند کند و صد مرتبه بگوید "یا وهّاب" خداوند فقر و بی چارگی را از او برطرف می سازد و او را بی نیاز می گرداند. عدد ابجد وهاب 14 می باشد.

«وارث»

به قصد نفوذ کلام ذکر آن موثر است. وارث به معنای همیشه باقی بودن است. هر کس هزار بار بگوید یا وارث حاجتش برآورده می شود. عدد ابجد وارث برابر با 707 می باشد.(برابر با عدد بهشت)

«وفی»

 به جهت وفای به عهد، ذکر آن موثر است. وفی به معنی وفا به عهد کردن، یعنی کسی که عهد خود را به جای می آورد. اسم «وفی» و مشتقات آن، متجاوز از 28 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده است. عدد ابجد وفی برابر با 96 می باشد.

«وِتر»

به جهت خلاصی از ذلت، ذکر آن موثر است. "وتر" فرد و یگانه است و هر چیزی را که فرد باشد، آن را وتر گویند. عده ای شفع را نفس و "وتر" را روح دانند. کلمه ی مبارک "وتر"، فقط یکبار در قرآن مجید بیان شده است. عدد ابجد وتر، برابر با 606 می باشد.

«هادی»

به جهت هدایت به کمال مطلوب، ذکر آن موثر است. هادی به معنی راهنما و دلیل و رهبر است. شیخ رجب برسی گوید: ذکر "یا هادی الخبیر المبین" در سحر ها و در حال گرسنگی و روزه داری، موجب هدایت مطلوب می گردد. هر کس بگوید"اهدنی یا هادی و اخبرنی یا خبیر بین لی یا مبین" نوری به دلش می تابد. کلمه ی مبارکه ی "هادی" و مشتقات آن متجاوز از 330 مرتبه در قرآن بیان شده است. عدد ابجد هادی برابر با 20 می باشد.

«هُو»

 به قصد نیل به اسرار حق تعالی، ذکر آن موثر می باشد. "هو" اشاره به آن حقیقت واحد بسیط است که از جهت عظمت و هویت و تجرد و بساطت، غائب از حواس است. گفته اند، اسم اعظم الهی 99 اسم است و مقدم بر همه ی اسماء، "هو" است. کلمه ی "هو" متجاوز از 477 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده و لذا گفته اند، اسم اعظم، «هو» می باشد. هر کس دوازده هزار مرتبه (12000) بگوید، «یا الله و یا هو» انس و جن و وحوش طیور با او انس گیرند و خواص اشیاء و علوم برای او کشف گردد. بسیار از عرفا معتقدند، اسم اعظم «الله» در این آیات می باشد."هو الله الذی لا اله الا هو/یا هو یا من لا هو الا هو/ هو الحی لا اله الا هو/ الله لا اله الا هو الحی القیوم/ الله لا اله الا هو الحی لا اله الا هو/ الله و لا اله الا هو الحی القیوم". عدد ابجد«یا الله یا هو» 99 است که برابر با همه ی اسماء الحسنی الهی می باشد. هرکس نیمه شب، 99 مرتبه«یا الله یا هو» بخواند، مستجاب الدعوه می شود. عدد ابجد هو برابر با 11 می باشد.

«برهان»

یکی از اسماء خداوند است 258 بار گفتن آن جهت راهنمایی شدن به حق، موثر می باشد. عدد ابجد برهان برابر با 258 می باشد.

«جاعل»

یکی از اسماء خداوند است. جهت شروع و آغاز امور و کارها گفتن آن موثر می باشد. عدد ابجد حروف جاعل برابر 104 می باشد.(برابر اسم مبارک عطیه با یاء مشدد)

«جامع»

یکی از اسماء خداوند، جامع می باشد و به جهت رفع فراق و جدایی، هر روز بین طلوعین (قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب خورشید) 114 مرتبه بگوید. عدد ابجد جامع برابر 114 می باشد.(کل سوره های قرآن). ذکر "یا جامع الشتات و یا جامع المتفرقین"را هر کس در نیمه شب 5000 بار بی فاصله گوید و اطاعت کسی را بخواهد، آن کس مطیع او گردد. بر این ذکر نگین انگشتر حضرت سلیمان نقش بود که همه چیز، مطیع او گردیده بود.

«حبیب»

یکی از اسماء خداوند است و به معنی دوست دارنده و دوست داشته شده و در دعا آمده"یا حبیب قلوب الصادقین" ای دوست دلهای راستگویان. ذکر"حبیب" جهت محبت در دلها، بسیار موثر می باشد. عدد ابجد حبیب برابر با 22 می باشد. (برابر کلمه مبارکه یا هو و ازدواج)

«حنان»

یکی از اسماء خداوند است به جهت تقرب خداوند،159 مرتبه گفتن "یا حنان یا منان" بسیار موثر می باشد. عدد ابجد حنان برابر با 109 می باشد.

«دلیل»

یکی از اسماء خداوند است. به جهت راه یافتن به حق، بسیار موثر است. ذکر "یا دلیل المتحیرین" به جهت راهنمایی یافتن بسیار نافذ است. عدد ابجد دلیل برابر با 74 می باشد.

«دافع»

یکی از اسماء خداوند است. "دافع" یعنی بازدارنده، ضررها را خداوند از خلائق دفع می کند ذکر "یا دافع البلایا" جهت رفع بلا موثر است. عدد ابجد دافع برابر با 155 می باشد.

«ستار»

یکی از اسماء خداوند است. ذکر آن برای پوشنده ی عیبهای خلق نافذ می باشد. گفتن یا ستار 1061 مرتبه جهت حفظ آبروی خوب است. عدد ابجد ستار برابر با 1061 می باشد.

«ضار»

یکی از اسماء خداوند است. برای رساندن خواری و درد به هر جبار و سرکش ذکر آن موثر است. خواندن"یا ضار یا نافع" با هم بهتر است. عدد ابجد ضار برابر با 1001 می باشد.

راز حجاب

بسم الله الرحمن الرحیم

زهرا اگر نبود نبی کوثری نداشت

کوثر اگر نبود علی ياوری نداشت

آن خلقت يگانه که ريحانة النبی است

نوری بود که غير علی همسری نداشت

دريای بيکران عفاف و نجابت است

عصمت بدون فاطمه بهر و بری نداشت

معنای لفظ ام ابيهاست يک کلام

حق بی وجود فاطمه پيغمبری نداشت

بر طاق عرش با خط زيبا نوشته شد

بی فاطمه يتيم عرب مادری نداشت

حيدر دليل خلقت احمد بود ولی

گر  فاطمه نبود خدا حيدری نداشت

زهرا اگر نبود دو عالم به پا نبود

بی فاطمه سفينه حق لنگری نداشت

زهرا اگر نبود جهان و جنان چه بود

عرض و سما و مهر و مه و اختری نداشت

امضا نداشت حکم رسالت بدون او

پيغمبری به دهر چنين دختری نداشت

نور الست شافعه صبح محشر است

بی فاطمه ازل و ابد سروری نداشت

پيغمبری اگر به زنان می رسيد فاش

چون فاطمه زنی به زنان برتری نداشت

خورشيد راستين که طلوعات زهروی است

جز منشاء جلال خدا بستری نداشت

در پرتوش جلال خدا جلوه گر ببين

بی نور او خدا به بشر مظهری نداشت

درک مقام او ندهد بر کسی وصال

قرآن ز قدر، سوره بالاتری نداشت

سرالصلوة، راز حيات و ممات اوست

خلقت بدون فاطمه زيب و بری نداشت

قرآن، نماز، نافله، محراب، ناله، اشک

زهرا اگر نبود دگر مشتری نداشت

کعبه، نجف، مدينه، بقیع، کربلا، دمشق

بی فاطمه به ديده کس منظری نداشت

فتح الفتوح حيدر صفدر به نام اوست

بی رمز و راز، شير خدا خيبری نداشت

ساقی علی است، بانی ميخانه کوثر است

بی فاطمه شراب و خم و ساغری نداشت

در زاد روز اوست که روح خدا دميد

عالم بدون او اثر کوثری نداشت

او هديه داد اصل ولا را به شيعيان

ور نه تشيع علوی رهبری نداشت

چون فاطمه محب ولايت مدار نيست

زهرا اگر نبود علی لشکری نداشت

سنگر نشين مرز تولا ست فاطمه

جز بيت او ولايت و دين سنگری نداشت

زهرا مدار نيست مسلمان بی قيام

بی فاطمه قيام علی محوری نداشت

روی زمين فضای زمان غصه دار اوست

ور نه جهان نمايش نيلوفری نداشت

ای ياوری که منتقم مادری بيا

مادر بجز ترنم تو ياوری نداشت

 عدد ابجد کلمه راز در سر حروف 208(10=8+2) است. زندگی هر کس در راز عمر خود شکفته میشود .10 همان عشر عمر است. محل ابتلاء و امتحان که دنیا خود دار امتحان است و کل ارضش کربلاست و کل یومش عاشوراست. و اگر در جایگاه عددی کلمه راز در حروف الفبا دقت کنید عددش میشود: 28 یعنی ر=20 و الف = 1 و ز برابر با 7 است. پس خوب دقت کنید و سعی کنید متوجه منظور شوید که تمام زندگی و عمر ما در سِّر 28 حروف است که کتابمان قرآن و قرائتمان کلام قرآن و راه رسیدن به کمالمان نور قرآن و هادی ما ناطقان قرآن و راه وصل ما به فرستنده وحی قرآن و وجود مهدویت به احسن الحدیث که صاحب القرآن و صاحب الزمان(عج) است که پروردگار عالم با ابداع و اعجاز 28 حروف راز طی صعود از عالم سفلی به علوی و از عالم خاک به عالم آسمانی و از عالم حیوانی به عالم انسانی و از بندگی و اطاعت به شرافت و کرامت خلیفه الهی و رسیدن به عالم قرب و انس و کمال علم و به نهایت مقام، عند ربهم یرزقون رسیدن است. پس بکوش تا پرده راز را کنار زده و در همین دنیا محرم راز شوی.

آری حجاب خود یک راز است. این حقیر با استعانت از صاحب راز که خود غیب الغیوب است و استعانت از صاحب عصر و زمانم که خود در پس پرده غیب است و با استعانت از ائمه معصومین (ع) مخصوصا مولایم ابا الحسن علی ابن موسی الرضا  علیه و آلاء و تحیه و السلام و با استعانت از سیده النساء العالمین وجودی که خود سِرِّّ است  و ظهورش( زندگیش)مخفی و قبرش مخفی و او واسطه خلقت بین سِرُّ الاسرار پروردگار عالم و جان دنیا میباشد و زندگیشان مثل روح است در بدن که هرگز دیده نمیشود مگر در پس پرده حجاب ،که وجوب حجاب بر او جلوه کرده و حقایق آن در پس حجاب او منور است.

میخواهم درس حجاب را برای عاشقان علم حروف و اعداد و عاشقان به معرفت خلقت و حقیقت احکام و بندگی در راه رضای خدا بنویسم شاید مقبول درگاه او شود.این مبحث هم برای مردان مؤمن لازم است و هم برای زنان مؤمنه ،چراکه اصل بندگی زندگی کردن برای رضای خداست و زن و مرد ندارد چون هر دو مخلوق هستند و هردو بنده او. قال الله تعالی" اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ الله اَتقیکُم" بدرستیکه بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خدا با تقوی ترین شماست (سوره حجرات آیه 13)

کلمة حجاب به عدد ابجد 14 می باشد ودر قرآن کریم 14 بار واژه حجاب آمده است ,عدد 14 رمز اعداد  گنج اسرار خلقت تمام مخلوقات است؛(درکتاب گنج الف ونورٌواحد توضیح مفصل داده شده است)همین قدر برای عزیزانی مطالعه می کنند باید بنویسم,که ارکان خلقت بکلام پروردگار عالمیان در سورة مبارک بقره آیه 256 آیه الکرسی که فرمود ؛کرسیه السموات والارض .کرسی اشاره به سلطنت پر قدرت اوست که با4 پایه (تمثیلی)قدرتش بر تمامی مخلقاتش ولایت مطلق وسیطرة حقیقی دارد ؛وعدد 4 که به عربی اربع خوانده می شود ,از ربع می آید که ریشة ربیع یعنی بهار است , واربعین که تمام کننده وجلوه دهندة کامل ربیع به سبزی وحیات وخلوص وجان به طهارت رسیدن  ورسیدن به ینابیع الحکمه یعنی چشمه های حکمت قلبی می باشد.خالق حکیم که بنیان خلقتش را با جلوه دادن 14 نور مقدس در ظهور پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین وهمة عزیزان را به یک نور واحد (ص) معرفی فرمود ,وفرمود الواحد لا یصدر الا الواحد.

این جان اسرار را در حقیقت ربیع یعنی بهار خلق کرد,ودر باطن تقدس ووتکرم و وتطهیر قرداد ,ودر تمام عالم فقط وفقط این وجود های مطهر 14 نور مقدس را معصوم وتطهیر وجان حیات وبهار خالص وخوش یمن ومبارک  قرار داد .سورة مبارک احزاب آیه 33 انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا صدق الله العلی العظیم.این است وجز این نیست ؛که خداوند اراده کرده است هرگونه آلودگی رااز شما اهل بیت بزداید؛وشمارا کاملأ پاکیزه گرداند. خداوند کریم که خودرا در کلام کریمش این طور معرفی می فرماید قل هو الله احد. پیغمبرم بگو او خدای احد یعنی یگانة بی همتاست .او غیب الغیوب است ,در جلوه دادن ظهوری خلقتش می خواست از روی بی نیازی خود را معرفی کند .پس وجودهای مقدس را خلیفه های برحق خود وحجت های واضح خود قرار داد ,حال اگر نیک بیندیشید میبنیدکه چه حجاب سنگینی باید ظاهر شود, تا با آمدن 124000 پیامبر بزرگوار که آخرین این عزیزان پیامبر موعود محمد مصطفی اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم می باشد .که ایشان خود حامل 14 می باشد که وجود مقدسش سبع مثانی است ,وبعد از وجود نازنینش 13 نورمقدس هرکدام به نوعی بردارندة این حجاب بودند تا مردم رادعوت به خدا شناسی وخدا پرستی واقعی کنند وراه انس با خالق یکتا وچگونه بندگی کردن ,وچگونه به قرب مولا رسیدن را بیاموزند.تا امروز که خود کلمة حجاب را به عدد14 بوجود مقدس معصوم 14 با بدنبال رفتن وزحمت به خلوص بندگی کدن وباعمل به آیات قرآن کریم خود باید خواهان برداشتن حجاب شویم تا شاید روی همچمن ماهش را ببینیم .اللهم ارزقنی که دست نیافنی است.

نکته ,,در دنیا اگر بخواهیم دانه ای را سبز کنیم لازم می دانیم که آنرا به وسعش زیر حجاب خاک قراردهیم وبه اندازه آب ونور را به آن برسانیم ,زیرا اگر این دانه کوچک در روی خاک بدون حجاب وبدون اندازه آب ونور می دادیم دانه طاقت نمی آورد وپوسیده شده وسبز نمی شد پس باغبان حکیم است می داند که روی یک دانة گوجه فرنگی چقدر خاک بریزد وروی یک گردو چه اندازه خاک بریزد ,پس حجاب برای رسیدن به ربیع این دانه ها یعنی سبز شدنشان بالاترین محبت است ,

پس خداوند حکیم هم برای رسیدن به کمال مطلق که شناخت خودش است در این عمر کوتاه بالا ترین محبت را به بندگانش کرده است که گذاشتن حجاب ظاهر وباطن است وبقول معصوم (ص) که فرمود خداوند می فرماید انی کنت کنزاً مخفیا فاحببت وان اعرف ,,من یک گنج مخفی هستم ودوست دارم شناخته شوم. پس در این زمان که از نظر ظاهری پیشرفت علم ,وصنعت وفهم ودرک انسانها نسبت به امت های قبل خیلی عالی ترشده ,امتحان به کمال رسیدن هم سخت تر است .زیرا درزمان پامبران پیشین علیهم السلام یا حتی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین  قبل از آقا ومولاوصاحب العصر وزمان مهدی عجل الله تعالی فرجه عزیزان بین مردم بودند ,اما امروز هرکس موظف است حجاب خودیت خود را با رسیدن به خلوص وبندگی مثل مقام دانشجویی , باید دنبال تحقیق وتفحض باشد ودائمأ در انتظار فرج وجود شریفش باشیم وتا او را در حضور قلبی نبینی ودرک نکنی به عادت مقبول نمی رسی در واقع به رضای خدا نمی رسی ,چنانچه رضای خدا در مجرای رضای حجتش می باشد.او که مقام 14 را به ظاهر هم داراست با ظهور نورانیش کل دنیا رابهار می کند وحکومتش هرگز خزان ندارد.

حال اگر خوب دقت کنیم خداوند کریم در سورة مبارک نورآیة حجاب را اول برای مردان مومن وبعد برای زنان مومن بیان می فرماید ,کمترین یا شاید پایین ترین مرحله حجاب پوشش ظاهری است که درآیات مبارک به احکام عملی خداوند حکیم بیان فرموده است. چنانچه خانم ها هنگام نماز درحالیکه هیچ نامحرمی دکنارشان نیست اما درآن حال باید تمام حدود رارعایت کنند ,حتی اگر عمداًیک موی خود را بیرون بگذارند نمازشان باطل است ؛؛زیرا این همان مرحله رشد باطنی بنده است که می خواهد از درون ظلمات وجود (یعنی حجاب های نفسی )به عالم نوری قرب معبود عروج کند اینجا سبز شدن دانه انسانی است. تابتواند دراین عمر کوتاه به میوه وثمر آدمیت خود برسد وشکوفا شود.برای آقایان هم مستحب است هنگام نماز پوشش معقول برتن وکلاهی حتی کوچک برسر داشته باشند که لباس پیامبر (ص)لباس واقعی برای مردان مومن می باشد .نکته جالب ,همانطور که اسرارخلقت رامتذکر شدم که درباطن 14 وحقیقت ربیع بود,اگرسعه وجودی عالم بالا رابخواهیم درروی زمین ببینیم درمحاذی 4ستون عالم اسمائی بعدعالم عرشی وبعد عالم کرس تا عالم بیت المعمورتا منطبق شدنش روی ارکان خانةخدا,خوب دقت کنید؛؛همان باطن 14 حجاب که واقعیت شناسنامه ومعرفی اسماء وصفات ونهایت وصل شدن ورسیدن به قرب او که میسر نمی شد برای این مردم ظاهر بین تا دیوارش شکافته نمی شد ومولود کعبه وجود مقدس ومنزه مولی الموحدین ,مولای متقیان علی و11 ذریة درونش صلوات الله علیهم اجمعین  وبه دنیای ظلمانی قدم مبارکشان را نمی گذاردند هرگز حجاب عالم بالا پرده برداری نمی شد پس آنگاه روی خانة خدا پارچه سیاه که خیلی معنا داردحجاب قرار گرفت؛تاهر کس خود نخواهد وتاشیعة 14 نور مقدس نشود راه بدیدن نور باطنش ندارد.پس بکوشیم تا قبل از اینکه درحفرة قبر برویم ودر آنجا دربرزخ که سختترین حجاب است قرار بگیریم خودمان بکوشیم 7حجاب ظلمانی نفس و7حجاب نورانی رابا گناه نکردن که بالاترین عبادت است ,بتفضل الهی ومدد مولای صاحب عصر والزمان عجل الله تعالی فرجه به زیارت وجود مقدسش بدون حجاب برسیم.انشاءالله

حجاب راه تویی حافظ از میان بر خیز                         خوشا کسی که در این ره بی حجاب رود

میان عاشق ومعشوق هیچ حائل نیست                     تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز

نکته؛؛؛حیوانات را خداوند به حکمت بالغه اش با لباسی از مو یاپشم یاپر یا تیغ یا فلس وخلاصه پوستی که او را از سرما وگرما واز نظر ظاهر حفظ می کند ؛اما انسان که اشرف مخلوقات است آن مولای عزیز با تمیٌز عقل ودرایتی که به او داده ,علم به او آموخت وخود با تنوع بسیار در هر فصل وزمانی به دل بخواه خودش لباس تهیه میکند.

پس حجاب برای به رشد رسیدن خودمان است ونهایت لطف بی کران رب مهربان ماست ,که اگر نا فرمانی کنیم گنج وجود خودمان را که به قیمت لذت بردن از نعیم بهشتی است الی یوم القیامت ازدست داده ایم واین خسرانی است که جبران نمی شود.بنابراین اگر بخواهیم به بهار عمل وبهار قیامت یعنی بهشتی که رضوان؛ یعنی ظرف رضای خدا برسیم باید حجاب ظاهر را بجان ودل قبول کنیم تا بتوانیم بفضل الهی حجاب نفس وحجابهای ظلمانی وجودمان را کنار زده تا بی حجاب روی زیبای یوسف زهرا صلوات الله علیهم اجمعین را ملاقات کنیم .سلامٌ هی حتی مطلع الفجر.تا بدون حجاب تسبیح ملائک رابشنوی وبدون حجاب چشمت ملکوت  را ببیند

 .امیدوارم این همه امتیازهارا بابرداشتن حجاب ظاهر از بدن وچشم وگوش وزبان  وازهمه بالاتر قلب که فقط باید خانة خدا باشد از دست ندهیم انَّ الانسان لفی خسر الّاالذین امنوا وعملوالصالحات وتواصو بالحق وتواصو بالصبر (سورة مبارک عصر)

لغت حجاب در عربی به معنی مانع، پرده، پوشش، روبنده و تقسیم کننده آمده است. بکاربردن این کلمه بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت معنی پوشش دارد که پرده وسیله پوشش است. ولی هر پوششی حجاب نیست بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت انجام بگیرد.یعنی تمام وجوهات ظاهری مخفی شود چنانچه در پس پرده حجاب، هرگز هوای نفس نباشد.

حجاب به معنی پوشش اسلامی بانوان ، دارای 2 بُعد ایجاب و سلبی است. بعد ایجاب آن، واجب شدن پوشش بدن و بُعد سلبی آن ،حرام بودن خود نمایی به نامحرم است و این 2 بعد باید در کنار هم باشند تا حجاب اسلامی محقق شود.پس هرکدام از این دو بُعد اجرا نشود حجاب محقق نمیشوداگر هر نوع پوشش و ممانعت از وصول به گناه را در معنای عمومی حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام متفاوتی داشته باشد آمده است :

1)     حجاب ذهنی: در سوره مبارکه حجرات آیه 12"یا اَیها الَّذینَ آمنوا اِجتنبوا کثیراً مِنَ الظن اِنَّ بعض الظن اِثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً اَیحبُّ اَحدُکُم اَن یاکلَ لَحمَ اََخیهِ میتاً فَکَرِهتُموه و اتَّقواالله اِنَّ اللهَ توّابٌ رحیم" ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمانها بپرهیزید ، چراکه بعضی از گمانها گناه است و هرگز( در کار دیگران ) تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت  برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید . تقوی الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.

2)     حجاب فکری و روحی

3)     حجاب اعتقادی به معارف اسلام(توحید و نبوت)

4)     حجاب جسمانی  به استناد آیات قرآن:

الف- "یا ایها  النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین َ یدنینَ علیهنَّ مِن جلابیبهنَّ ذلکَ ادنی ان یُعرفنَ فلا یُؤ ذَینَ و کان اللهُ غَفوراً رحیما" ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب (روسری های بلند یعنی چادر) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینست که شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند. خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.(سوره احزاب آیه 59)

ب- برای مقنعه: "ولیضربنَ بَخُمُرِهِنَّ علی جیوبهنَّ" مقنعه های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)(سوره نور آیه 31)

پ-پوشاندن زینتهای جسمانی برای نامحرمان بطور کامل و حجاب نکردن در نزد محارم در حدود پروردگار عالم. قال اللهُ تعالی عزَّ وجلّ "و لا یبدینَ زینتهنَّ الّا لِبعولتهنَّ اَو ابائهن اَو اباءِ بعولتهنَّ اَو ابنائهن او ابناءِ بعولتهنَّ اَو اِخوانهنَّ اَو بنی اِخوانهنَّ اَو بنی اَخواتهنَّ اَو نسائهنَّ اَو ما ملکت ایمانهنَّ اَوِالتابعینَ غیرِ اولی اِلِاربَهِ مِنَ الرِّجالِ اَوِ الطفلِ الَذینَ  لَم یظهروا علی عورات النساءِ و لا یضربنَ بارجلهنَّ لِیعلَمَ ما یخفینَ مِن زینتهنَّ و توبوا الی اللهِ جمیعاً اَیُّها المؤمنون لعلَّکم تفلحون"(سوره نور آیه 31) و زینت خود را آشکار نسازند الا برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسر برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیشانشان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنید تا زینت پنهانیشان دانسته شود ( صدای خلخال یا هر نوع پوششی که در پاها بصورت زینت جلب توجه کنند  به گوش برسد) و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید

5)     حجاب زبانی: "فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض" (احزاب32) پس زنهار، نازک و نرم با مردان سخن نگویید مبادا آنکه دلش بیمار (هوی نفس) است به طمع بیافتد.

6)      حجاب چشمها: "قل للمومنین یَغُضوا مَن اَبصارهم و یحفظوا فروجهم ذالک اَزکی لهم"(نور30) ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند که این بر پاکیزگی جسم و جانشان اصلح است. "قل للمومنات یَغضُضنَ من اَبصارهنَّ" ای رسول، به زنان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند(سوره نور 31)

7)     حجاب گوشها: در تفسیر آمده است که الا بخاطر خیر در گوشی صحبت نکنید که موجب رنجاندن می گردد و نیز برای تجسس در کار دیگران فال گوش دیگران نشوید.

8)     حجاب رزقی: سوره مبارکه انعام آیة 119 "و ما لکم اَلّا تأکلوا ممّا ذُکراسمُ الله علیه وقدفصَّلَ لکم ما حرّمَ علیکم الّا ما اضطررتم إلیه" بخورید از چیزهاییکه نام خدا بر آنها برده شده  و برای شما حلال گردیده است(آنچه روزی شماست از ظاهر و باطن) در حالیکه خداوند آنچه را برای شما حرام بوده بیان کرده است مگر اینکه ناچار باشید

9)     حجاب امرار معاش و امور اجتماعی: سورة مبارکة حجرات آیات ۹و۱۰: هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ و نزاع پردازند( اعم از نزدیکان و دوستان و هموطنان) آنها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و خداوند عدالت پیشه کنندگان را دوست می دارد. مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید باشد که مشمول رحمت او قرارگیرید.

10)  حجاب زبان: سورة مبارکة حجرات آیة ۱۱: ای کسانی که ایمان آورده اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند پس به بهترین و زیباترین سخنان دیگران را یاد کرده و ارشاد کنید.

11) حجاب عفت و حیاء: عفت حفظ حدود الهی است و حیاء نگهدارنده آن، هر جا که حیاء از میان برود عفت هم نخواهد بود. پس عفت باطن است و حیاء ظاهر و هر دو معنای حجاب را کامل میکنند.

12)  حجاب در آخرت: آنگاه که پرده حجاب دنیا از اعمال انسان کنار میرود. ساعت و اقعی رسیدن به روسفیدی ابدی و روسیاهی ابدی در مقابل پروردگار عالم است و این جوابِ تمام مراحل عمل بندگی است .

13)  حجاب در برزخ :که پروردگار عالم با برداشتن این حجاب گاه با آثار عمل صالح از خود و فرزندانش آبروی او را حفظ میکند.(گناه های دنیای او بدین سبب بخشیده می گردد.)

14)  حجاب در قیامت: که آنرا روز قیامت(یوم القیامت) می نامند زیرا دیگر حجابی باقی نمیماند و حقیقت حجاب به عدد 14 خود ظاهر می گردد. امید است آن روز شرمنده ائمه معصومین و امام زمان(عج) نباشیم.

اما کلمه حجاب از نظر عدد ابجد و تفسیر آن:

عدد ابجد کلمه حجاب 14 می باشد، (ح=8، ج=3، ا=1، ب=2، 8+3+2+1=14) جالب اینجاست: جایگاه عددی این حروف در الفبا هم معادل عدد 14 است. لازم به تذکر است در آخر کتاب راز انسان درسی را متذکر شده ام که سرّ بین 13 تا 15 می باشد که مناسبت آن با تولد وجود مبارک امیر المؤمنین علی (ع) است از 13 ماه رجب در خانه کعبه و خروج ایشان و مادر گرامیشان در 15 رجب می باشد که عدد 14 محجوب قرار می گیرد) تا کلمه حجاب  که عدد و جایگاهش 14 است به خوبی معنی گردد و آن راز غیبت امام زمان (عج) و یا شاید سرّ خانواده پیغمبر (ص) است. اگر در عدد 14 یک و چهار را با هم جمع کنیم معادل 5 می گردد که وجود مقدس 5 تن (ص) خوانده می شود که همان 14 است زیرا در هنگام تولد آقا امام حسین (ع) معصوم پنجم، ایشان با 9 فرزند گرامیشان که در صلب ایشان بود متولد گشتند (و تسعه المعصومین من ذریه الحسین) ایشان خود کلّ سرّ می شود یعنی وجود ط ه ، ط= 9 و ه= 5 که 9+5= 14، پس 14 حجابیست بین 13 و 15. دیگر اینکه پروردگار عالم از اول خقلت خود مخلوقش را در سرّ قرار داد و آن خود حجابی است بنام سرّ حقیقت محمدی (ص) که بنام 5 نور مقدس یعنی 5 تن (ص) تجلی کرد و در محجوبیت باطن اسرار خلقت مخلوق خود را ظهور داد این حجابها کامل برداشته نمی شود مگر به امر او و آنچه که به فضلش حجاب را بر می دارد (یخرجهم من الظلمات الی النور ) شاید اینطور معنی گردد از جمع ظلمات که خودش اندازه اش را می داند پرده ای را کنار می زند و این حجاب در اصل راه ترقی و کمال و راه رسیدن به گنج وجود است به شرط سعی و کوشش زیاد تا بتوانیم حجاب منیَّت خودمان را به فضل او کنار زده و به گنج سرمایه های سرّ وجودمان دست یابیم و به کار بیندازیم تا به نحو احسن در این عمر کوتاه بتوانیم به حقیقت رازی که از آن خلق شدیم و به آن هدفی که باید به آن برسیم یعنی به مرید و مراد خود در همین دنیا نائل گردیم. پس اولین درس از حقیقت حجاب همان عدد 5 است(14=1+4=5) که تنها عدد بسته اعداد که معادل با تنها حرف بسته حروف الفبا یعنی(ه) است که آن نیز همان حلقه بندگی و اطاعت محض خالق یکتاست و امام راهش حسین (ع) است، می باشد .

گرد این سیر هر آنکس چرخید

مَحرمش گویید و آن مُحرم زیست

چرخش گرده گردون هم، سرّ

تو بچرخ و بگشا اسرارش

تو به یک چرخش چشمت بکنی سیر در این

چرخه حلقة در حلقة داوود زمان(زره آهنین)

که شود سِتر  ز تیر شیطان

و شود راز برای انسان

آن حجاب است و بکوش ای انسان

که تو تنها بتوانی که شوی خواجه آن

زین به شرطیست که برداری سِتر

تا نباشد خللی در پس آن اِحرامت

عدد 5 هم رنج است و هم گنج،گنج است زیرا تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه هر لحظه ممات را به حیات بر می گرداند (قلب می کند). و خود دو چشمه دارد(ﻫ) و 4 رگ اصلی که هر رگ 7 شاخه می شود و هر شاخه 28 دسته بندی چنانچه کل اعضا و جوارح را جان می بخشد و سیراب می کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می دهد اما این 5 حلقه اطاعت از جان دهنده ای است که قلب به اذن او می تپد. پس این جا محل اطاعت از حی مطلق و رضای اوست و آن کعبه دل است و سَر حلقه ایست که  تمام سلولها و عروق در گردش خون به گرد او می چرخند و حیات ظاهر را از ظاهر آن و حیات باطن را که بندگی اوست از باطنش می طلبند . این حلقه، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت درحیات ظاهر طلب می کند و آن گردن بند بندگی(5) به گردن خویش که سرّش متواضع شدن7 عضو است به عمل ،برای بندگی مولا(که دستور العمل کامل آن در کتاب آسمانی ما قرآن است زیرا قرآن صد در صد از هر نظر کتاب کاملی است.) اکنون حلقه ها(حلقه در حلقه داوود زمان) را می شماریم:

 1-چشمها، که خود دو حلقه است

2-گوشها ،و آنهم دو حلقه است

3-پیشانی، فرود آمدن به ایمان قلبی و تواضع کل اسرار از ازل تا ابد (همانطور که با سر به دنیا آمده و با سر نیز به قبر وارد می شویم)

4-دهان، حلقه ظهور تمام نداهای قلبی و اطاعات باطنی و ظاهری است.(شهادتین و تلاوت قرآن)

5- دستها، که گیرنده کتاب الهی است که با اطاعت حق دو حلقه دستبند را پذیرا می شود (ید =14،  1+4=5 حلقه پس دو ید =28 (2+8=10) و دو حلقه =10(تعداد انگشتان)، و این همان عشر اعمال است و هر دست 15 بند و دو دست 30 بند دارند که مجرای توحید و 30 جزء قرآن و درآخر30=ی،ک =10+20 =یک و همان وحدانیت الهی است و 30 معادل حرف ل است که مجرای توحید و جایگاهش عدد 12 می باشد. یدالله فوق ایدیهم

6- زانوان، که به امر او عقاله شود و بر اطاعت او ساجد شوند (همانطور که عرب برای ممانعت از حرکت اشتران بر زانوان آنها بند زده و آنها را عقاله می کردند)

7- انگشتان شست پا، به نشانه اینکه میزان حرکت پاهاست و قدم در راه حق گذاشتن ثابت نمی شود الا به میزان، و برای شیعه و پیرو شدن میسر نمی شود الا به اینکه پای خود را پشت پا و جای پای امام زمان خویش قرار دهیم .در حدیث مبارکی آمده است: روزی راوی دید که سلمان فارسی (رضی الله عنه) همراه امیرالمؤمنین (ع) به مسجد تشریف بردند راوی گفت هنگامیکه من به دنبال ایشان به مسجد می رفتم یک جای پا بیش ندیدم، وقتی از سلمان پرسیدم چگونه وارد مسجد شدی در حالیکه جای پا نداشتی، ایشان فرمود، من پایم را جای پای امامم می گذاشتم. پس حلقه بندگی تمام وجود را احاطه می کند. همانطور که خون در گردش خود به دور قلب می گردد و ساجد می شود، انسان هم در محور چرخش خود در تمام امور و در تمام عمر ودر تمامی مسائل، بگرد رضای مولا باید ساجد شود تا حیات عملش از گردش به گرد کعبه جان که قلب تپندة حیات طیب امام زمان(عج) است جان گرفته و باقی گردد.

زمانی این حلقه باز می شود که روز جوابگویی تمام وجود است در برابر پروردگار عالم سورة مبارکة یس آیة 65"الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون". امروز بر دهانشان مهری نهیم و دستهایشان با ما سخن می گوید و پاهاشان کارهاییکه انجام می دادند شهادت می دهند. در نتیجه پروردگار عالم سبحانه و تعالی، برای اینکه خود را معرفی کند قبل از ظهور مخلوقات فرمود" انّی کُنتُ کنزاً مخفیّا و اَحببتُ واَعرَف" اینست و جز این نیست که من گنج مخفی بودم که دوست داشتم خود را معرفی کنم. پس عالم حجاب را در محجوبیت سرّ خود ، با عدد 5 نور باطن و 14 نور ظاهر ظهور داد. و همه عوالم را در عالم دیگر پیچید. قال الله تعالی"یولِجُ اللیلِ فی النهار و یولِجُ النهارِ فی اللیل"(سورة حدید آیة 3) فرمود شب را از درون روز و روز را از درون شب ظهور داد. (زن را از درون مرد و مرد را از درون زن پدید می آورد)

فلاسفه و عرفا در مورد معراج رسول الله(ص) می گویند: عوالم مثل لایه های پیاز در هم پیچیده است و صعود از آنها انجام نمی شود الا به پاره کردن لایه ها. پس پروردگار عالم برای او خرق التیام کرد. یعنی لایه ها راپاره کرده و عوالم را شکافت و حضرت از عالم ماده به عالم ملکوت و جبروت و کرسی و عرش و بهشت و جهنم تا به بالاترین عالم که عالم قرب است و حد آن را پروردگار عالم می فرماید "قابَ قوسین او ادنی" نزول اجلال فرمود و با کنار زدن حجابها تا حدودی اسرار را برای آدمیان آشکار فرمود. پس دنیا که عالم اسفل السافلین است ظلمانی ترین عالم است که لیل نامیده شده است (شب و تاریکی).پس تمام دنیا شب است، و برای رسیدن به یوم القیامت که روز است باید حجابها را با عمل به نورِ هدایت که همان قرآن کتاب آسمانی است و شیعه شدن به وجود 14 معصوم (ص) که هادی صراط مستقیم است کنار بزنیم تا به صبح پیروزی و قبولی عمل و رو سفیدی در محضر مولا نایل شویم .

جلوه جمال و جلال پروردگار در زنان ومردان

راستی هر چیز که قیمت و ارزشی دارد، در پرده حجاب قرار می گیرد .خداوند متعال بهترین مخلوق خود انسان را خلق کرد و فقط به او قابلیت داد تا محرم اسرار او شود و معرفت به خالق خود پیدا کند و از عالم صفر(اسفل السافلین) به اعلا برود و تنها او قابلیت پیدا کرد که خالق سبحانه و تعالی او را به صورت اسم مبارک رحمان خود خلق کند و ایشان را مجرای رحمت خویش قرار داد تا ظرف علّم الاسماء او شود و ظرف وجودش مذکر وی گردد (یعنی ظرف ذکر اسماءالله)و خلیفة او در زمین گردد، جاعلٌ فی الارضِ خلیفه. پس چگونه می توانیم شاکر مولای خود شویم. شکر میسر نمی شود الا اینکه به معرفت حقیقت خلقت خود برسیم تا خدای خود را بشناسیم و اولیای خود را تبعیّت کنیم ، چه زن باشیم و چه مرد.پیامبر اکرم (ص) فر موده اند: من عرف نفسهُ فقد عرفه ربهُ.

از قول پیامبر بزرگوار(ص) آمده است، اول عالمی که خلق شد، عالم حُبّ بود (عدد کلمه حب برابر 10 می شود که همان عشر است) و آن نهایت محبت مولا به مخلوقاتش است که همه ظهوراتش و جلوه هایش از باب رحمت و برای همه موجودات در دنیا (رحمت رحمانیت) و بالاخص انسانهای مؤمن در آخرت (رحمت رحیمیت) را شامل می شوند. محبت مثل ملات بین دو آجر در ساختمان سازی است، که اگر نباشد هرگز بنایی به پا نخواهد شد و خدای مهربان کانون این محبت را در قلوب بندگان خود مخصوصاً جامعه زنان به ودیعه گذاشته است و شاید به خاطر این ودیعه زنان را مربی نسل آینده در هر زمانی برای فرزندان خویش قرار داده است. و زینت داد محبت خویش را به مردان و زنان که آنها جلوه جمال(زنان) و جلال(مردان) شوند تا عرصه عظمت آیات کمال خویش باشند. این دو جلوه هر دو در هم پیچیده اند و جدا شدنی نیستند در حالیکه زنان ظاهراً جلوه جمال هستند باید در قلب خویش جلوه جلال عظمت او باشند و مردان که جلوه جلال را در ظاهر حفظ می کنند باید قلبشان جلوه جمال حق باشد.راستی یعنی چه؟

من درس را اینگونه از زبان حق تعالی باز می کنم، هنگامیکه حضرت آدم (ع) خلق شد پروردگار عالم در قلبش علم اسماء را قرار داد و ایشان مذکر یعنی ظرف ذکر شد و خلقت ایشان در بهشت بود و بهشت جمال حق تعالی است و آدم (ع) که جلوه جلال عظمت اوست از درون بهشت ظاهر گردید آن هنگام آدم برای انجام تکلیف خود، (جاعلٌ فی الارض خلیفه) باید در زمین قرار می گرفت. پس بهشت او، خلقت جمال در صورت حوا (ع) خلق شد و پروردگار عالم فرمود: لتَسکُنوا، برای تسکین دادن و سکنی گزیدن و برای رسیدن به آرامش همیشگی خود و فرزندانش ایشان را خلق و همراهش گردانید (زیرا در باطن هر دو یک وجودند اما لازمه زندگی در دنیا زوجیت است) زیرا  تمام آنچه که پروردگار عالم به حضرت آدم (ع) عطا فرموده بود دفعتاً به ایشان اعطا شد و به آدم فرمود ایشان مؤنث، یعنی دومی تو است. آدم(ع) خود جلوه جلال بود و قلبش جلوه جمال شد هردو کامل شدند. حوا(ع) خود جلوه جمال بود و قلبش جلوه جلال گشت به هدف بندگی، پس هریک باید در جایگاه عبادی خویش انجام وظیفه می کردند تا بنده او باشند.

آدم (ص) که خود پیامبر حق است، حرکت و پیشوایی جنگ و جهاد و مقابله با تمام ناملایمات و وظیفه سنگین فرقان بودن (جدا کردن حق از باطل) و صفوة الهی به او محول گشت، تا بتواند راه را برای فرزندانش هموار و رسالت خویش را صحیح و سالم به پیامبر بعدی بسپارد. بنابر این با برداشتن حجاب ظاهر کارها بر او هموار گردید تا آینه جمال قلبش بدون حتی یک ذره ظلمت سالم بماند تا تحویل صاحب جمال شود .

حوا (س) که جلوه جمال است باید مسؤولیت سکون و آرامش و برپایی بهشتِ لتسکنوا را  برای خانواده خود و همچنین هموار کردن راه را برای پیروان خویش مهیا سازد، پس موظف می شود که جمال خویش را به ظاهر در حجاب سکون قرار داده تا قلب خویش را مذکر جلال حق گرداند. پس ظاهرِ حجاب(14=1+4=5 حلقه بندگی) در اینجا لازمه بندگی و اطاعت پروردگار عالم در ظاهر همه زنان عالم گردید (دُرِّ بین صدف خلقت باقی بمانند).امام خمینی رحمه الله فرمود ازدامن زنان پاک دامن مردها به عروج می روند. وزنان عالمه وفاضله وصبور با یک دست گهوارة فرزندان را تکان می دهند وبا یک دست دنیارا....

در علم حروف، هرگاه بخواهند مخارج حروف را پیدا کنند حرف را ساکن ؛و یک همزه مفتوحه  بر سر آن می آوریم آنگاه حرف را می خوانیم مثل ل که می شود (اَلْ) این کلام به این نظر که زنان سکون هستند و از ایشان مخارج حروف یعنی نسلها ظاهر می شوند حال ببینید مرد و زن در کنار هم در حالیکه خلقت هر یک کامل است اما تکمیل کننده یکدیگر هستند، چون نسل آینده ودیعه خداوند به ما می باشد، پس باید با اطاعت مقبول امانت های انسانی را سالم به صاحبش بر سانیم. پروردگار عالم مسؤلیت سه امانت را به دوش زنان گذارده است، یکی محبت بی دریغ نسبت به فرزندان، دیگری باروری حمل  تولد فرزندان و سوم تربیت و هدایت آنهارا.

پس برای اینکه این امر بخوبی محقق شود زنان در اطاعت بندگی خود چنان باید عمل کنند که در جایگاه سکون خلقتیِ خویش حلقة بندگی خدا را بصورت کامل در ظاهر وباطن خود جلوه گر, نمایند و حجاب یک مصونیت است نه محدودیت چون می توان با حجاب صحیح در همة امور اجتماعی و خانوادگی مصون از گناه بمانیم و ودیعة جمال حق را بدون لکه ای گناه در حفظ جلال قلبی خود پاک و مبرّا نگه داریم.

تعریف کلمه زن و مرد  از نظر حروف:

اسم زن

1– حرف (ز): آخرین حرف راز و (ن) همان نون ساکن وجود است که در عین پنهانی ، آشکار و در عین ظهور، غایب است. حرف (ز) عدد ابجدش 7 است که آن کتاب هستی است {کل باطن قرآن در7 آیه(سوره حمد) و7 حرف(بسم الله سوره حمد) است} آسمانها 7 و زمین نیز 7 است، 7 نفس و 7 روز هفته.

دنیا از جنس ماده است پس آخرت نیز ماده است، که گیرنده است و زاینده. نکته ای در ماده است، نزول کتاب هستی زندگی(7)، در دنیا ماده نازل شده و در اینجا خوانده و عمل می شود و زایش آثارش برای هر شخص الی یوم القیامه است. شاید به همین دلیل است ماده، خیر کثیر است و خیر ماندنی. پس حرف "زا" از حروف جهریه است و از حروف ظلمانی. طبیعتش بادی غربی و از دستة حروف مائیه (آبی) است. لازم به ذکر است که رنگ آبی متعلق به فاطمه زهرا (س) است. در کار شناسی اصل رنگ آبی در دنیا نیست و دو رنگ شبیه یا نزدیک به رنگ آبی وجود دارد) که ملک آن سرفائیل است.

اما (حرف نون) : همان طور که توضیح داده شد عدد ابجدش پنجاه می باشد و جایگاه عددیش 14 می باشد. حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده است و با خود سِرّ معانی را اظهار کرده و خیرات و گنج های وجود قران را ظهور داده است و شاید خود جوهر کلام الله است. در اسرار حروف، ن در جرگة عارفان بنام و خاص (ایه الله) است و ملک آن حولائیل است. طبیعتش خاکی جنوبی و از دستة حروف آسمانی یا هوائیه است.

حرف زا ازحروف جهریه است وباید با صدای بلند ادا شود (مثل خواندن سوره مبارکه حمد در نماز صبح و مغرب و عشا برای مردان) من می خواهم حقوق را برای رضای خدا بنویسم و خدا می داند که جز رضای او نمی خواهم. بنابر این در حقیت دنیا ؛که لیل است و زن هم خود چون ستر است و درحجاب ظهور دارد، باطن لیل میشود. پس سکون در سکون، میشود صدای جهر ؛او (عدد ابجد صدا برابر 95= صاد ،که (ص) خود به تنهایی عددش 90 است (میم=90) و جایگاه عددی آن در حروف الفبا برابر 18 است، و این حقیقت تجلی ظهور خانم زهرا (س) در دنیا می باشد) صاد چشمه ای است در عرش و فاطمه زهرا (س)  کوثر است. یعنی چشمه ای که خیر کثیر است و هرگز تمام شدنی نیست و این اسم یکی از اسما قرآن کریم است و نام سوره ای است در قرآن که تقریباً تمام کلماتش یک بار در قرآن ظاهر شده است و این سرّ دُرّ یکدانة پروردگار عالم سیّده النّساء العالمین است، که چهرة ایشان بر هیچکس عیان نگشت ولی صدای زندگی و عمر پر برکتش الگوی تمام جهانیان الی یوم القیامت گردید.

عدد کلمه لیل برابر 70 است،  برابر با حرف (ع) که عین خود در معنا، چشم و چشمه می باشد. همانطور که خانم زهرا (س) حقیقت لیل بود او خود لیل را به پا می داشت تا مهتاب نورش در پس پردة ظلمت شب به تمام ستارگان عالم نور بخشد و به تمام جماد و نبات، رنگ و طعم دهد و مُقدم در طلوع حرکات شود. او با قیام لیلش دنیا را که باطناً اسفل و تاریک است، ارتقاء درجه می داد تا ساکنان دنیا بتوانند خود را به اعلای صبح بکشانند و شمس وجود بتواند از درون سَحَرَش طلوع کند. چنانچه تولد ائمه (ع)، در سحرگاه بود و همه با وجود خود طلوع را آوردند و چنانچه قدر در لیل نازل شد(انّا انزلناهُ فی لیلهُ القدر) و احیا گرفتن در شب است، یعنی تمام عمر ما یک شب است. پس احیا برای گرفتن قدر بسیار واجب است تا مرده هایِ وجودِ خود را زنده کنیم و در نور مهتاب ولایت قد بکشیم و صورت و سیرت انسانی پیدا کنیم تا در چشمه لیل (عین) چشمه ها و عیون دل را به رازهای آفرینش خود بینا کنیم تا در طلوع صبح خود از وَتر (تَری) حقیقت گذشته و در جایگاه رضوان پروردگار عالم جایگزین شویم و آن یوم القیامت است. معراج پیامبر (ص) در شب بوده است (سوره مبارکه اسراء آیه 1)، و در حقیقت لیل چادر روز است. بانوانِ شیعه زهرا(س)، اگر بخواهید به گنج وجود خودتان که همان سکون و بهشت آفرین بودنتان است، برسید باید بنده مطیع

خدا و شیعه وجود مقدس 14 معصوم (ع) مخصوصاً فاطمه زهرا (س) باشید.....اما کلمة زن ,همانطور که برای کلمة استثنایی نساء گفته شد .عدد ابجداسم زن برابر57 می باشد. این عدد یکی از اسرار اعداد است که در درس عرفان عدد نه ودر عرفان عدد ده توضیح داده ام اما اشارة کوچکی می کنم ,که همانطور که می دانید ؛فقط وفقط امر المومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام هم کفو وجود مقدس خانم دو عالم فاطمة زهرا سیدة نساء العالمین است. وجود نازنین آقا سید الوصین علی (ع) در عالم سِّر همزة ِوجود است. زیرا او نطق الله است وصدای(باطن صدا خودِ خانم است) نطق با حرکت همزه می باشد. وعدد ابجد کلمة همزه برابر 57 می باشد؛؛ و57 برای کلمة زن می شود زبُر وبینة آن هم می شود 57 .زمانی که می خواهیم بینه را در بیاوریم حروف اسم را بصورت بسیطی یعنی دو حرفی یا سه حرفی که خوانده می شود می نویسیم,مثل حرف  ز  می شود زا وحرف  ن می شود نون پس (ز+ن=7+50=57)می شود زبُر و(ا=1+ون=56=57)می شود بینه ,یعنی بیان کنندةِ زبُر حال ببینید ؛توازن زیبای این نام که افتخار ما زنان در جلوة نام تنها زن انسان کامل فاطمة زهرا صلوات الله علیهم اجمعین است.  

 در 7 آیة مبارکة قرآن کلمه حجاب و حجاباً آمده است. قال اللهُ تعالی "قُل للمؤمنین یغضُّوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم" پروردگار عالم اول به مردان خطاب حجاب فرمود، فرمود: پیامبرم، به مردان  مؤمن بگو که چشمهای خود را از نگاه ناروا به نامحرمان بپوشانند و حفظ کنند فروج خود را از نامحرمان. چون به نظر من آقایان از راز حجاب جدا نیستند و همانطور که گفته شد، حجاب شیعه شدن به وجود مقدس معصومین (ع) یعنی 14 است و حجاب مردان بسی سخت تر از حجاب زنان است چراکه آنان باید چشمان خود را از نگاه نامحرم بپوشانند (لیل وجودشان). آنها باید در آینه جلال ظاهر خود هرگز جمال پاک قلبشان را لکه دار نکنند، پس جز حریم حلال  دایره دید آنها بالا نرود و برای حفظ نگاه خود مستلزم آن است که جذب نگاه هم نکند، پس حفظ فروج بر او واجب است. اگر خود را طالب نگاه نسازند و حجابِ در حد خود را حفظ کنند، خود به خود عرضه ای که نباشد، تقاضایی هم در پی آن نیست. امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: دنیا سه بار با تمام زینتش به من عرضه شد، و به دنیا نگاه نکردم و فرمود به دنیا گفتم که تو را سه طلاقه کردم. خودتان می دانید که دنیا نظیر دیگری ندارد که محلل بیاورد. و هرگز دنیای هوای نفس در علی و همسر و پسر عمّ و فرزندانش نفوذ نکرد. در آیة 129سورة مبارکة نساء خداوند خطاب به مردان می فرماید "ولن تستطیعواان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلاتمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه و ان تصلحوا و تتقوا فان الله کان غفوراًرحیما" شما هرگز نمی توانید عدالت را (از نظر محبت قلبی) میان زنان به پا کنید هر چند کوشش نمایید ولی میل خود را به کلی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید و اگر راه صلاح و پرهیز پیش گیرید خداوند آمرزنده مهربان است. لن در این آیة مبارکه به معنای هرگز ابدی است. هرگز شما نمی توانید در محبت دلتان عدالت داشته باشید پس دید خود را فقط به یک زن روا بدارید و حریم خود را بعنوان بندگی حفظ کنید. و این در تعریف حرف "ز" از کلمه زن بود و چون "ز" از حروف ظلمانیست و نون از حروف نورانی، ظلمت همان حجاب است که بر ظاهر نون نور وجود زن پوشیده می شود تا در جایگاه بندگی خویش تجلی کند (ن، باطن جمال اوست).

حرف نون در کلمه زن: دو حرف در حروف عربی دو مخرج تلفظی دارد: ن و م. یک مخرج در دهان و یک مخرج در بینی که به آن غُنه می گویند وحرف ن یکی از استثناها است، درحالی که نوشته نمیشود ولی خوانده می شود یعنی بصورت تنوین می آید و پشت تمام حروف الفبا کار می کند. پشت شش حرف حلقی (ح خ ه همزه ع غ) اظهار و پشت شش حرف(ی ر م ل و ن ) ادغام و پشت یک حرف(ب) قلب به میم میشود. و پشت پانزده حرف اخفا (بقیه حروف)

این حقیت کلی درباطن، مخصوص بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها می باشد. بقیه زنان درجلوه وجود ایشان قرار می گیرند حال معنا را درک کنید و به این همه نعمت شاکر باشید. (کاش مجالی بودتا در وصف این حرف بیشتر بنویسم)

فقط بگویم که عدد ابجد حرف نون پنجاه است و اگر این عدد را در جایگاه الفبایش ببینید برابر با چهارده است، که عدد حجاب خواهد شد.

عدد ابجد بهشت هفتصد و هفت میشود، اگر ارقامش راجمع کنیم میشود چهارده و اگر چهار را با یک جمع کنیم میشود پنج که همان حلقه بندگی می باشد. امیدوارم متوجه کامل معنی برای شناخت خودمان بشویم. این حقیقت وجود خانم دو عالم سیده نساءالعالمین(س) است که او راضیه و مرضیه است وزینت این بهشت معصوم پنجم، حسنین (ع) است. سیدی شباب اهل جنه(چهارده معصوم علیه السلام) همه در حلقه نون (بندگی) قرار دارند که همان ظرف بهشت است. تمام خوبان عالم با رمز "راضیهً مرضیه، فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" وارد بهشت می شوند. شایداین سِرّ است که حضرت رسول (ص)می فرماید "زهرا(س)ام ابیهااست" و شاید سِرّ دیگری فاش میشود. پروردگار عالم به مریم(س) حضرت عیسی(ع) را عطافرمود. پس بدانید ای اهل عالم که پروردگار جل جلال شأنه به بهترین مخلوق خود (حبیب الله مصطفای وجود) یک دختر عطا فرمود و یک سوره در شأن مقام ایشان نازل فرمود: "بسم الله الرحمن الرحیم*انا اعطیناک الکوثر* فصل لربک وانحر* ان شانئک هوالابترو کل قرآن را کوثر نامید (خیرکثیر).

در حروف مرد، از نظر صفات حروف دو حرف اول آن (م،ر) نورانی و حرف سوم که دال است ظلمانی می باشد. همانطور که گفته شد، ظاهرش جلال است و نورانی و احتمالاً بدون حجاب اما در باطن به حرف دال که ظلمانی است باید جمال را نورانی کند و برای حفظ ادب بندگی، دال خود دلالت بر نگه داشتن آن دو حرف نورانی می کند.

برحسب ظاهر و اهمیتی که عموم عرف مردم به کارهای آقایان می دهند، غلطهایشان کمتر دیده می شود و این خطر بزرگی است برای جامعة مردان مؤمن. که اگر بخواهند محرم راز بندگی پروردگار عالم شوند، باید در حلقة بندگی، چشم و گوش و دهان و همه وجود خود را محبوس در حلقة بندگی کنند و این معنی یحفظ فروجهم می شود.

همواره به مردان لقب آقا داده می شود و حروف کلمة آقا همة حروفش نورانی است زیرا که یک مرد مؤمن به عدد باطن خود می رسد و آن عدد102 و برابر با عدد کلمه اعلا می باشد وآنگاه می تواند جمال قلبش را سالم نگه دارد. یعنی تازه شیعة مولا علی(ع) می شوید که او علی اعلا(ع) است و بنام او و به شیعه بودن او و صادق شدن بین ظاهر و باطن خویش می توانید پرده گشای به اعلا رفتن خانواده خویش و نیز خویشان شوید و در جایگاه عددی خود قرار گیرید که جایگاه عددی کلمه آقا می شود 21این عدد جایگاه عددی عدد یکِ به حروف است.اینجاست که آقا در جایگاه حروفی هم کفو زن می شود, که جایگاه حروفی اسم زن هم برابر 21 می شود. و آن حیات طیب است. زیرا گیرندة قدر می شود و قدر خود را می فهمد. این اسرار حجاب است که با زحمت و با کنار زدن آن، باعث ترقی و تعالی روح و جسم زن و مرد می شود. اما زن اگر بخواهد به حقیقت بندگی خود رسد, باید به کلمه نساء (حروف ن،س،ا نورانی میباشند) نائل شود یعنی در دو دنیا خانم باشد. نکته بسیار مهم و قابل توجه اینست که هدف و به مقصد رسیدن حقیقت بندگی، گرفتن درجة خلیفه الهی است و آن میسر نمی شود الا به رضایت خدا.

عالمان علم حروف اقرار دارند که مقام فوق در باطن رسیدن به حرف الفِ وجود است. چون صفات الف به گفته ائمه(ع)، گرفته شده از صفات الهی است. کلمه نسا به عدد ابجد معادل 111 و برابر با حرف الف می شود و تنها سوره ایست که این حقیقت را در میزان حرف الف جلوه می دهد. اگر کلمه نسا را با همزه بنویسیم نساء، عدد ابجد همزه بسیط(ه،م،ز،ه) برابر110 است.

  ن             س                      الف                همزه

50      +   60 = 110             (111)              110

قامت الف که کل عدد کلمه نسا بود، خود در وسط چنان میزان کننده قرار می گیرد که از دو طرف حروف به یک میزان اعداد را حفظ می کند(110)که فقط فاطمه زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) دو کفه این ترازو هستند و قامت الف که خود عدد ابجدش یک است، با هر طرف که جمع شود، جلوه ظهور الف می باشد که سرّ الف در این زوجیت است. واللهُ اعلم

تمامی زندگی جسمانی و روحانی مردان از دامن زنان جلوه می کند تا به تعالی وجودی خود یعنی به قامت الف برسند. چنانچه پیامبر(ص) می فرمایند: فاطمه (س) ام ابیهاست. پس الف جلوه نمی کند الا به وجود سیده النساء العالمین(س) در بقیة آیة مبارکه در سورة نور امر حجاب به زنها می شود و می فرماید "قل للمؤمنات ..." که امر می کند پروردگار عالم به زنهای مؤمن که چشمهای خود را از نگاه های ناروا به نامحرمان بپوشانید و فروج خود را از نامحرمان حفظ کنید. اگر بخواهم حروف را معنی کنم همین قدر بگویم که بانوان محترم تمام وجودشان چشم است (به حقیقت لیل) و نور و چون جمالند پس عدد کلمه حجاب(14) به عنوان بندگی کامل و یحفظوا فروجهن حلقة بندگی می شود (1+4=5) که از سر تا به پای او را که نور است حفظ می کند. شاید بهتر است اینطور گفته شود، شعله بدون حباب هرگز نمی تواند به طور کامل اثر بخشی خود را نشان دهد، بنابراین دود می کند. و حباب، مشکات وجود است و حقیقت وجود را به صورت جامع و کامل منور می سازد. دو نتیجه می گیریم: اول آنکه با حجاب صحیح جمال خویش را برای رضای خدا بدون سیاهی گناه ، حفظ کرده ایم و رو سفید در محضر حق وارد می شویم و دوم آنکه اگر حجاب ظاهر را برداریم مثل آنکه حباب را برداشته و چراغ بدون مشکات جمال ظاهرت را ظلمانی و جلال قلبت را از میان می برد و آینه وجودت می شکند.

در زمان حیات خانم سیده عالم، روزی از شخص یهودی حضرت مقداری گندم یا جو برای مستمندان گرفتند که نان بپزند و در مقابلش چادر خود را به ایشان امانت دادند. در نیمه شب زن یهودی بر خواست و برای کاری به غرفه شوهر نزدیک شد نور عجیبی به آسمان می رفت و عطری خوشبو فضا را معطرکرده بود تعجب کرده و نزد شوهر آمده و گفت چه آوردی؟ ایشان فکرش نرسید و باور نکرد زن دست شوهر را گرفت و به غرفه برد مرد نگاهش افتاد به چادر حضرت زهرا سلام الله علیه و شروع کرد به گریه کردن و داستان را گفت همانجا هر دو مسلمان شدند و فردا فامیلهای خودرا آوردند و هفتاد نفر آنها مسلمان شدند.

 پروردگار عالم یک بار پرده حجاب باطن را از روی چادر زهراسلام الله علیه برداشت و حقیقت عمل خالص ایشان را که اطاعت محض پروردگار عالم است به پیروانش نشان داد یعنی آیة قرآن نور است و اسم مبارک قرآن هم نور پس به عمل کننده به آیات قرآن نورٌعلی نور می دهند و این نور هدایت است. بنابراین حجاب باید در جامعه هدایتگر باشد نه منحرف کننده پس حجاب، دل بخواهی نیست و باید روی الگوی خدایی باشد (قرآن واهل بیت (ص). خواهران عزیزم چه شده که غربیها دل سوزتر از پروردگار مهربان شده اند که به شیعه های زهرا(س) جهت میدهند وآنها را از شاخه های بهشتی قرآن و از امام زمانشان جدا می سازند؟!!!

 قیمت هر انسان مومن به محکم بودن وثابت بودن در عقیده و نفوذ ناپذیری هر شخص می باشد راستی طلا چرا همیشه قیمتش به روز است و در همه زمانها زینت گوش و گردن و دست و حتی پا و زینت در و دیوار می باشد چون فلزی است نفوذ ناپذیر و هرچه خالصتر باشد قیمتش بیشتر است. پس بدانید در قیامت و حتی در قبر مزد نفوذ ناپذیری خود را می گیرید کسانی که خالص شده اند و هوای نفس نتوانست در آنها نفوذ کند آنها در قبرهم بدنشان تا قیامت صحیح و سالم میماند و این درسی است برای زنان و مردان مؤمن نتیجه اینکه خودت را بشناس! که تمام گوهرهای دنیا ارزش یک نَفَس تو را ندارد و مولای مهربان فرمود همه نعمت های زمینی و آسمانی خود را برای تو آفریدم و تو را برای بندگی خودم. قال الله تعالی "ان الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنه" (سوره توبه آیه 111) می فرماید بهترین خریدار منم پس به دشمن خودت نفروش و من بهترین دوست تو هستم چون قیمت تورا او میداند. زیرا اوست که بهترین بندگان خودرا برای هدایت ما فرستاد و آن عزیزان جان خود را در راه رضای او دادند و گناه نکردن، خود جهاد فی سبیل الله است و بالاترین جهاد، جهاد با نفس اماره می باشد روزی حضرت رسول (ص) ثواب جهاد را برای مردان می فرمود خانمی برخواست وگفت یارسول الله چرا ما از این ثواب محروم باشیم، حضرت فرمودند: جهاد المرء حسن التبحر. یعنی یک زن با ایمان اگر به وظایفش عمل کند در تمام عمرش در جهاد است. امیدوارم معنا را درک کنید. اگر یک خانم همانطور که گفته شد امانتهای محول شده را سالم به مولایش تحویل دهد آنگاه مزد خود را که بهشت زیر پای اوست بگیرد، به مقام رضا می رسد اوست که بقول امام خمینی رحمه الله بایکدست گهواره راتکان می دهد و با یک دست دنیا را. از دامن مادران است مردان بزرگ. و زنان خود سُکان دارند تا کشتی خانواده به سلامت به ساحل نجات برسد.

همیشه از اول خلقت کنار مردان بزرگ خانم بلند مقامی بوده است. درکنار آدم علیه السلام، حوا(س) و در کنار ابراهیم(ع)، هاجر(س) و در کنار حضرت محمد (ص)، حضرت خدیجه (س) و در کنار حضرت علی (ع)، حضرت زهرا(س) و در کنار حضرت امام حسین (ع)، حضرت زینب (ع). همیشه زنان سربازان گمنام و ایثارگرانی هستند که زمینه هر نوع پیروزی و شکوفایی را برای مردان فراهم کرده اند. چنانچه حوا(س)  یکی از زنان بهشتی و مادر جسمانی تمام زنان و مردان عالم است الی یوم القیامت و آسیه (س) تنها زنیکه بدون گناه در بیت فرعون به مقامی رسید که دامنش مهد تربیت موسی زمانش گردید و او در مقامیست که تمام بندگان گنه کار در شبهای احیاء خداوند را قسم می دهند به وجودش، تا مگر خداوند از گناه ایشان در گذرد و حضرت مریم تنها زنیکه خداوند برگزید تا بدون پدر به او پیغمبری فرزند دهد و  اول شهید اسلام خانم سمیه، مادر عمار یاسر (رحمه الله) می باشد و اول کسی که زمین برهوت مکه را به سعی صفا و مروه اش زم زم مزد گرفت و مهد آبادی جان جهانیان گردید هاجر بود و اول کسی که تمام ثروتش را به پای اسلام و قرآن، مهریه قرار داد خدیجه (س) بود و کمک رسالت پیغمبر زمانش گردید و اول زنی که شفاعت کبری شامل حالش، و کوثر قرآن باطن وجودش، و حقیقت قدر در لیله جانش و دامن مطهرش،ام همه معصومین و طاهرین عالم و تنها کسی که دامن شفاعتش کل صراط عالم را به جلوه هجده هزار منزل دنیا پر می کند و آنچه از زن و مرد قابل شفاعت باشد به پیوستن دامن او به رضوان الهی نائل می شود و تنها کسی که واسطه خلقت و واسطه رحمت و معنای وجود است که رضای خدا در رضای اوست و غضب خدا در غضب او و نیز تنها کسی که بعد از پیغمبر (ص) ملک جبرئیل بر او نازل می گردید، کسی نیست جز فاطمه زهرا سیده النساء العالمین (س) که افتخار همه ما زنان شیعه و محب اوست و تنها کسی که حق کامل رسالت امام حسین (ع) و رسالت عاشورا و بر پا داشتن حقایق قرآن و اهل بیت را با تحمل مصائب و رنجها به کامل ترین صورت و زیباترین جلوه به انجام رساند زینب (ص) بود. پروردگار عالم دامن زن را مهد تربیت مردان بزرگ قرار داد که بهشت زیر پای مادران است اما چگونه مادرانی؟

معارف کلمه ی لباس برای زنان و مردان

کلمه جلباب که بیشتر مفسرین چادر معنی کرده اند (سوره مبارکه احزاب آیه 53) عدد ابجد این کلمه 38 است که اگر ارقامش را باهم جمع کنیم میشود 11که برابر عدد حج است. و در جایگاه عددیش میشود 20 معادل حرف (ک) که جایگاه عددیش در الفبا 11 است و 11= حج. پس یک خانم مؤمنه در لباس حجابش مُحرم میشود. یعنی همیشه در لباس احرام قرار دارد (حجاب یعنی جدا کردن حق از باطل).

لباس مردان اگر پیروی از لباس پیامبرگرامی (ص) باشد عبا میشود که عدد ابجد آن73 میشود و جایگاه عددی آن در حروف الفبا 19می باشد که معادل 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است یعنی یک آقا با این لباس در حجاب حروف بسم الله قرار می گیرد خوب فکر کنید که با این حجاب نفوذ شیطان از هر نظر منقطع میشود.

شاید روزی که لباس سفید کفن را به تن ما می پوشانند (به شرط قبولی لباس حجاب دنیا) آفیت باشد که آن حقیقت لباس تقوا است. عدد ابجد کلمهء لَبَسَ که ریشة کلمة  لباس است، معادل 92 می باشد که برابر است با اسم مبارک محمد(ص) وجایگاه عددی کلمة لباس برابر عدد 30 میباشد، یعنی پوشش قرآنی  عدد 30 برابر با حرف (ل) می شود و آن مجرای توحید است یعنی (لا اله الا الله) (یک = ی+ک=10+20=30 ). فاطمه زهراء سیده نساءالعالمین(س) کوثر وجود و حقیقت به معنا رسیدن نور و هدایت کل قرآن است (او خود نون ساکن وجود است) هنگامی که وجود انسانی بخواهد با عمل ورود در آیات قرآن کریم داشته باشد، (نون ساکن وجودش که همان ظرف ایمان وعقیده وقلب ،گوهر وجود او باید پشت حرف باء بسم الله قرار بگیرد اگر توانست قلب خود را منقلب میم سازد، یعنی من حیوانی خود را (نفس اماره) پشت باء بسم الله ذبح کند آنگاه صورت انسانی یافته تا بتواند عامل به آیات قرآن گشته وسیرت خویش را که همان صورت عمل انسان است با زینت اخلاق قرآنی به فضل پروردگار عالم از ظلمات جدا شود و به نور هدایت بپیوندد یخرجهم من الظلمات الی النور. معنی دیگر مثل عمل قلب در بدن است که خون کثیف سیاه را بعد از جدا کردن ظلمتش به خون سرخ وحیات بخش منقلب میکند. در اینجا اگر هر چه قدر کار قلب نقص داشته باشد آلودگی را در تمام گردش خون جریان داده و کل بدن را بیمار می سازد(یعنی حرف نون ساکن قلب ما در عمل بندگی خودش طبق نسخة حکیم یعنی قرآن ،کامل قلب به میم نشده است)

حضرت زهرا (س) بدون نقص، کل عالم به وجودش قلب شد آثارش یازده وجود نورانی معصوم(ع) جلوه کرد و همان طور که خودش بدون نقص است آثار و فرزندانش کل نور. و هادی امت هستند الی یوم القیامه، پس نتیجه میگیریم زنان در جامعه و در خانواده حکم حکیم را دارند که اگر در جای خود عمل خویشتن را در حالت اخفاء و اظهار و ادغام و قلب شدن صحیح انجام دهند، گناه و حرام و ظلمتها جای خود را به نور داده و حقیقت بهشت که همان آرامش واقعی است (لتسکنوا) جایگزین می شود. (انشاء الله) همان بندگی خداست.

اگر هر چه قدر این اعمال نقص داشته باشد، جهنم هوای نفس شعله ور میشود و دود سیاه گناه آن راه رسیدن به حقیقت بنده گی را به خود و دیگران می بندد (خود سوزی) اما من به دختران و پسران عزیزم و به تمام زنان و مردان آزاده میگویم برای گرفتن مظلومیت حق خود راه را به اشتباه انتخاب نکنند و با بیرون رفتن از حدود بندگی مولای خود و گناه و عصیان کمبودهای خود را جبران نکنند و آخرت خویش را به خطر نیندازند. پس حجاب صحیح همان عبادت و اطاعت پروردگار عالم است (زنان و مردان) و حجاب باعث مصونیت از خطرات ظاهری و سپر ایمان از تیر نگاه شیاطین و وسواس است. پروردگار عالم در قرآن کریم به زنان مؤمن می فرماید: حجاب خود را به طور کامل حفظ نمایید تا از آسیب قلبهای مردان مریض در امان باشید.

حضرت زهرا (س) یک الگوی کامل (اسوة حسنه) است که در حقیقتِ سیده نساء تجلی کرده است. (اسوه به معنای الگوی قابل تقلید برای همه) و الگوی دیگر (اسوهء حسنه) دختر ایشان را قرار داد (حضرت زینب(س)) و به ایشان امر شد در کنار امام حسین(ع) بطور علنی در جامعة زمان خود حضور پیدا کند و در کنار امام زمانش وظیفة سنگین حمایت از ولایت را داشته باشد و بعد از شهادت ایشان تا روز اربعین امام حسین (ع) ایشان با تمام زنان اسرای کاروان، به بهترین وجه بدون یک گناه و خطا و یا ترک واجبات انجام وظیفه کرد. امروز شما مسلمانان و شیعیان مدیون صبر و استقامت و پیام رسانی صحیح حضرت زینب(س) هستید که خبر مظلومیت خون پاک امامش را به گوش جهانیان الی یوم القیامت رسانید. امام سجاد(ع) می فرماید: در تمام زمان اسارت و در تمام مصیبتها ندیدم  عمه ام زینب(س) حتی نماز شبشان ترک شود فقط در شب یازدهم محرم روزی که عاشورا بر او تمام شد دیدم نمازش را نشسته خواند. پس زنان مسلمان، چرا  از این الگوهای بزرگ خود فاصله میگیرید؟ ما می توانیم زنانمان را از اسارت فکرهای جاهلیت که هنوز هم در قلب خیلی ها حاکم است با طرز صحیح و اسلامی تربیت و رهبری کنیم.

سرافرازانه در کنار امام زمانمان (عج) ولایت و قرآنمان را حمایت کنیم به شما جامعه زنان می گویم بیائید بر علیه فرهنگ شیطانی غربیها و شرقیها قیام کنیم با حجاب صحیح و سِرّ و راز باطن حجاب خود را به اوج ترقی علمی و عملی رضای خدا برسانیم. تا همه زنان غرب ببینند چطور در اسارت هوسبازانی هستند،که بعد از استفاده همانند تفاله آنان را در زباله دان می اندازند. زنها باید با رسیدن به قدرت درون خود ضعف ظاهر را بپوشانند. همیشه بدانید که قدرت با ضعیف است و سؤال از شاگرد و جستجو برای کاوشگر. محقق کسی است که به حقیقت واقعی میرسد. افتخار می کنیم که زن خلق شده ایم و امیدواریم بتوانیم که در این عرصه کمال تلاش خویش را به کار گیریم.  

یک نوید به شما میدهم به عنوان اسرار علم اعداد و حروف هنگامیکه آقایمان امام زمان(عج) ظهور پیدا میکند 313 یار= (اسم نرجس به عدد ابجد) با او ظاهر میشود که پنجاه نفر از آنان خانم هستند که ظاهرا" شاید فکر کنید تعداد آنان خیلی کمتر از آقایان است اما با حقیقت حروف که گفته شد 50 برابر با حرف نون است که جایگاه بهشت است و جالبتر اینکه50 برابر است یا کلمه کل(ک+ل=کل)به عدد ابجد (20+30=50) نفر هستند ولی کل هستند) "ان اکرمکم عند الله اتقیکم"(س.حجرات آیة13) بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماست (الحمدلله رب العالمین).

در معرفت این کلام باید بگویم که آبروی هر مرد با ایمانی خانوادة اوست و آبروی هر مملکتی ناموس اوست. ناموس چیزی است که همه مردان با غیرت برای نگهداریش تا مرز جان ایستادگی می کنند وگاهی جان می بازند. علی (ع) در نهج البلاغه درکسوت شیعیان می فرماید: غیرت برای مردان، ایمان است برای زنان مؤمن پوشش و حجاب صحیح  است و براستی این کلمات گوهر است. بر هر خردمندی روشن است که هیچ حاصلی از دانشگاه دنیا  برای انسانها از معرفت به پروردگار عالم برتر و والاتر نیست و ارزش هر کسی به معرفت اوست چنان که معرفت خواجه لولاک از همه بیشتر و قرب و مقامش نیز از همة خلایق برتر است و والاتر. در حدیث قدسی آمده است: اگر زهرا را خلق نمی کردم محمد و علی (ع) را نیز خلق نمی کردم.

اصولآ تشکیل جهان و خلقت انسان برای معرفت حضرت منان است و حقتعالی برای ارسال رسل و انزال کتب و اتمام حجت، اسباب معرفت را تکمیل و به کمال رسیدن را، با آیات به متفکران معرفی نموده و در آخرین کتابش  فرمود"سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق" بزودی آیاتمان را در بلندیها و در نفس هایشان به آنان می نمایانیم تا برایشان روشن شود که آن بدرستی حق است. زن در بُعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است که هر دو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانه اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن به صراحت از این حقیقت پرده بر می دارد. "یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها" ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را نیز از او آفرید  و از آن دو، زنان و مردان بسیاری پراکند، پروا دارید. (سورة مبارکة نساء آیة 1) "هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها" اوست آن کس که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از پدید آورد تا بدان آرام گیرد(اعراف،189). بنابر این زن در آفرینش از همان جوهر و گوهر مرد است و اندیشه یکسانی و یگانگی ماهیت زن و مرد، اندیشه قرآنیست که از آیات الهی به روشنی بدست می آید.

از امام صادق (ع) از آفرینش حوا (س) سؤال شد که برخی می گویند :خداوند حوا را از دنده پایین و چپ آدم آفرید. امام (ع) فرمودند: خدا منزه و برترست از این نسبت. آن کس که چنین می گوید می پندارد که خداوند قدرت نداشت برای آدم همسری از غیر دنده اش بیافریند. پس می فرمایند : پروردگار عالم از فضائل طینت آدم حوا را خلق نمود. پس خلقت هر وجودی در باطن اسمائی خود باید به مسمای خلقتش برسد تا شاکر پروردگار خویش باشند.

اسم زن

1– حرف (ز): آخرین حرف راز و (ن) همان نون ساکن وجود است که در عین پنهانی آشکار و در عین ظهور غایب است. حرف (ز) عدد ابجدش 7 است که آن کتاب هستی است (کل باطن قرآن در7 آیه و7 حرف است) آسمانها 7 و زمین نیز 7 است، 7 نفس و 7 روز هفته. دنیا از جنس ماده است پس آخرت نیز ماده است، که گیرنده است و زاینده. نکته ای در ماده است، نزول کتاب هستی زندگی(7)، در دنیا ماده نازل شده و در اینجا خوانده و عمل می شود و زایش آثارش برای هر شخص الی یوم القیامه است. شاید به همین دلیل است ماده، خیر کثیر است و خیر ماندنی. پس حرف "زا" از حروف جهریه است و از حروف ظلمانی. طبیعتش بادی غربی و از دستة حروف مائیه (آبی) است. لازم به ذکر است که رنگ آبی متعلق به فاطمه زهرا (س) است. در کار شناسی اصل رنگ آبی  در دنیا نیست و دو رنگ شبیه یا نزدیک به رنگ آبی وجود دارد) که ملک آن سرفائیل است.

اما (حرف نون) : همان طور که توضیح داده شد عدد ابجدش پنجاه می باشد و جایگاه عددیش 14 می باشد. حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده است و با خود سِرّ معانی را اظهار کرده و خیرات و گنج های وجود قران را ظهور داده است و شاید خود جوهر کلام الله است. در اسرار حروف، ن در جرگة عارفان بنام و خاص (ایه الله) است و ملک آن حولائیل است. طبیعتش خاکی جنوبی و از دستة حروف آسمانی یا هوائیه است.

(2)- اِمراَه (مرآت): که زنان در زبان عرب به این نام خوانده می شوند. مراَه به معنی آینه است، به یک جهت همان جمال است و باطنش به یک معنی برمیگردد و آن حقیقت وجود سر عالم خانم فاطمهء زهرا (س)، کوثر وجود که او حقیقت آب است که در زیر عرش جا دارد و عرش روی آب است. چنانچه میفرماید"کل شی حی من الماء"همه چیز از آب زنده می شود و چون این آب، جانِ آب(حقیقت آب) است آنچه که علم مشیت الهی به ارادة او، به عرش تعلق می گیرد و به عوالم تجلی می کند به هر قسمی که امر اوست، از آن آب حیات خود را می گیرد و به ظهور در عوالم پایین تر جلوه می کند. پیغمبر بزرگوار می فرماید: در ساق عرش جمالی را دیدم که زینت عرش بود و آن صورت با ابروی زهرای مرضیه (س) بود با زینت دو گوشواره (حسن و حسین) و یک گردنبند (فرزندان ایشان) که درس بزرگی است. پس حیات از ماده بر می خیزد که باطنش آب است و خود حیات بخش میباشد.

ابراهیم (ع) سخت ترین امتحان ها را داد و زحمت زیادی کشید، عمر پر رنجی را برای هدایت بشریت تحمل کرد و مدال های افتخار زیادی از پروردگار عالم کسب کرد. پیامبر بزرگوارمان را به ابراهیم (ع) منسوب می کنند چرا که ایشان پیامبر اولوالعزم است، اما همراه او در آبادانی هدفش که بیت الله حرام است و باقی شدن دسترنجش الی یوم القیامه هاجر(س) است که او با اینکه پیامبر نبود ولی با یقین قلبی و توکل کاملش پذیرفت که هاجر زمان باشد و احیاگر کعبة عشق. زیرا او قبول کرد که در زمینی با فرزند دلبندش نزول اجلال کند که خشک ترین سرزمین ها بود ولی در نتیجة سعی بین صفا و مروه اش در هفت نوبت اسم( زا) وجود خودش که حمد است زحمات ابراهیم(ع) زمان خود را که حقیقت هجرت او  مروه است و یا همان آب زلالی که زیر پای اسماعیلش جوشید و او به کلام حق گویش فرمود :(زم زم =بایست)

عاشقان علم حروف، عارفان زم زم هاجر، انقلاب زنی است که نون ساکنش قلب شد و زم قرار گرفت(نْ پشت حرف ب قلب به میم می شود پس زن شد زم) اما کمال حقیقت زم زم آبِ زیر عرش است، که بوسیله هاجر در جوار خانة زیر پای اسماعیلش تجلی نمود.

مکه از بکه آمده یعنی برکه. برکه محلی شد پر برکت برای تمام جهانیان و مخصوص یکتا پرستان مسلمان و شیعیان که به مقصد هستی برسند و هست شوند. که در جزوة دنیا نوشته ام که دنیا عددش 65 بود که جمع آن (6+5=11 ) 11 میشد یعنی عدد حج و هو وهاجر مقصد انبیا و اولیا را به تنهایی احیا کرد و کعبه بنا شد، قبله جلوه کرد و عظمت عرشی به کرسی نشت. و این همان اسماعیلی است (یعنی عمل قبول شده) که هر کس بتواند به زم زم  وجود خود برسد وحیات طیب را از اینجا دریافت کند.

زنان ترا به خدا بیدار شوید

ای کسانی که هجرت نصیبتان میشود هر کجا رفتید آنجا بیرون آورندة زمزم حیات باشید. ای دختران در ساحت پاک تحصیل علم و عمل در هر کجا رفتید، باطن خود را فراموش نکنید و حیات زمزم را در آنجا مستقر کنید. زمزم در حالیکه جریان دارد ولی مثل آبِ ایستاده است در شدتِ آرامش، فقط با حجاب میتوانید در مسئولیت های مختلف اجتماع به این مقصد برسید.  البته حجاب حقیقی نه اسمی.

روزی که زینب (س) در شام خطبة مهمی فرمود و به تمامی اهل آنجا و به حقیقت اهل دنیا اُسکُت فرمود، که در آن زمان نفسها در سینه حبس شد و باد و آب و حیوانات و جانوران بی صدا شدند و زینب حقیقت پیروزی حق بر باطل و مظلومیت خاندانش مخصوصاً برادرش حسین(ع) و امام زمانش حضرت سجاد (ع) را بر جان عالم ساکن کرد و برای همیشه یزید و یزیدیان را مفتضح و رسوا فرمود. حضرت زینب (س) هم، جریان خون حسین بن علی (ع) را در رگهای زمین و آسمان با آن دهانی که به رگهای بریده گذاشته بود زمزم کرد. زنان شیعه چگونه این عمر کوتاه را خشک و بی آب رها کنیم که اگر به حقیقت آب هستی نرسیم الی یوم القیامه در برهوت عمل ضجه میزنیم چون دست عمل کوتاه میشود.

بدن یک زن همانطور که گفته شد تماما" چشم است پس باید تمام وجودمان را با حجاب صحیح محفوظ نگه داریم (چادر حجاب زن است و معادل پلک چشم مردان -که حجاب آنها می باشد- است).

آنهایی که می گویند قلبمان پاک است، پاکی به زبان نیست. به عمل مقبول و بندگی خداست. گناه، قلب را ظلمانی می کند تا حدی که پروردگار عالم میفرماید: از کثرت گناه قلب دچار قساوت میشود، یعنی پرده ای بر آن کشیده میشود . "صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون" میشود.

یکی از ویژگی هایی که پروردگار عالم از صفات بهشت به زن عنایت فرموده بکر بودن اوست. غیر از معنی مادی که یعنی باید دست نخورده بماند و متعلق به یک نفر شود (که همان تملک نعمتهای بهشت است)، اما زیباتر آن است که چه مرد و چه زن به عنوان بندة فرمان بردار مولای خود وقتی می خواهد عمل خود را به مولایش عرضه کند افتخار کند که تمام نعمتهای مستودع پروردگار عالم را بکر و دست نخورده (از نظر استفاده نکردن آن در جهت گناه) به صاحبش پروردگار عالم تحویل دهد تا خداوند مهربان به صورت احسن در بهشت نعمتهای بکر و دست نخورده به ایشان تحویل دهند و زنها به عنوان این زیبایی باطن در این دنیا جلوه داده شدند. چنانکه دامن پاک مادر آبروی خانواده است و چه زیباست که خداوند برای تعریف کننده برگزیدة خود مریم می فرماید: "احصنت فرجها". احسن با تمام زیباییش در دنیا با(سین) است اما در این جا با (صاد) با حرف استعلا تجلی کرده است. حصن (حصار ومحدوده زندگی) زن و شوهر در قرآن با صاد (حصن) حریم محکم زندگی خود را نشان می دهند یعنی قلعه ای که یک در دارد و فقط باید برای محرم باز شود و اگر کسی آنرا برای نامحرمی باز کند، تجاوز می شود به هر صورت  (چشمی،گوشی،زبانی،بی حجابی وبی بندوباری و....) زن نمونه و نماد کامل انسانیت است که باید به الف نساء بودن خود برسد تا احصن شود.

درلالی الاخبار از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند: کل مراه حفظ عفتها و عاشرت زوجها به طلاقت الوجه فهی خیر نساء امتی و تتفضل علی حورالعین کفضلی علی أدنی امتی  یعنی هر زنی که حفظ عفت خود را بنماید و با شوهر خود با صورت باز و خرسندی زندگی نماید پس او بهترین زنان امت من میباشند و فضیلت و برتری داده میشود در بهشت به حورالعین مثل فضیلت من بر پست ترین امت من.

ام سلمه عرض کرد یا رسول الله (ص) جهت فضیلت ما بر حوریه ها چیست؟ فرمودند برای این است که شما در دنیا اهل نماز و روزه و امر زناشوئی و طهارت و نجاست بودید و تحمل وضع حمل و خانه داری نموده اید و از این جهت عدلِ حق اقتضا می کند که شما را بر حوریه های بهشتی فضیلت دهند. در بعضی از روایات دیگر نقل شده که به قدری زنان دنیا در بهشت صباحت منظر پیدا می کنند که حوریه های بهشتی که از برای خدمت گذاری آنها می ایند و با آن صورت زیبایی که دارند، از خجالت در پیش ایشان سر بلند نمی کنند از خجالت عرق از جبین آنها می ریزد. زیرا اگر زنان بهشتی توجه ای به دنیا بنمایند از نور صورت آنها نور خورشید مضمحل و نابود می گردد و اگر آنها آب دهن در دریاهای تلخ دنیا بیندازند شیرین و گوارا می شود موقعی که مؤمنین به زنان خود در بهشت نگاه میکنند به قدری به آنها فرح و خوشنودی دست می دهد که اگر خداوند در بهشت مرگ قرار داده بود آنها به یک نظر که به صورت زنان دنیویه می مردند و از خوشحالی قالب تهی میکردند ولیکن چون خداوند در بهشت مرگ قرار نداده لذا آنها دائما در آن نعمتهای غیر متناهیه بسر میبرند.

کلید بهشت را پروردگار عالم در قرآن به بندگان عنایت کرده  و آن کلید، اطاعت از خود اوست. خداوند زنان را خاضع تر از مردان و حساس تر و مهربان تر خلق کرده است و با این خُلقهای زیبا وظیفة سکون و رامش خانواده به آنها محول گشته و به همین خاطر شاید در خانواده کلید بهشت یعنی اطاعت بیشتر در دست خانم خانواده است که با اطاعت از روی منطق صحیح از همسر در مجرای اطاعت خدا قرار می گیرد و شما می دانید هر کس برای اینکه کارش پیشروی داشته باشد باید قانون کار را رعایت واز قوانین پیروی کند. و این کلید خوشبختی است پس فقط باید از غضب و نا رضایتی پروردگار عالم ترسید. چه زن و چه مرد باید خود را در محضر خدا ببینید.

لازم به تذکر است که شاید بعضی از عزیزان عمل به آیات و وظیفه شرعی خود را با اینکه کاملاً قبول دارند ولی به این باور نرسیده اند که جزا و پاداش چگونه است. بنابراین غفلتها، ایشان را از عمل واقعی شیعه بودن به امام معصوم (ع) و الگو واقعی که خانم دو عالم زهرا (س) است فاصله زیادی می اندازد. این توجیهات، توجیهی است که دل ظاهری و دنیایی خودمان را راضی می کند. و بعد با کلمة مبارک خدا ارحم الراحمین است بی اعتنایی میکنند، اما من باید بگویم بنابر تکلیف در احکام واجب، اگر یک ذره مانع در اندام وضو یا غسل وجود داشته باشد، حتی اگر  شما زحمت زیادی هم بکشید و عملهایی مثل نماز و روزه را انجام دهید ولی روزیکه کتاب تکلیف باز شود می بینید روی عمل ها خط باطل خورده است، حالا اگر ایشان بگوید خدا ارحم الراحمین است صحیح میباشد. اما خدای ارحم الراحمین می فرماید: چرا دقت نکردی؟ چرا نرفتی یاد بگیری؟ چرا نخواستی عمل خویش را اصلاح کنی؟ اما چون او مهربان است توفیق توبه به شما می دهد. در ایامی مانند محرم و صفر، ماه رجب و شعبان و رمضان و امثالهم و  ایام متبرکة دیگر  مثل باب های روضه و درس و نیز کتاب آسمانی قرآن و پیامبران و امامان معصوم (ع) را قرار داد و فرستاد تا ما کارهای خود را اصلاح نمائیم.

برای دین خدا (11) امام معصوم (ع) کشته شدند و خانم مان زهرا(س) شهید شدند پس دلیل این همه زحمت ها برای چه بوده است؟ مگر غیر از این است که ما گنه کاران بیدار شویم رضای خدا را برای آخرت احیا کنیم. و دانه های عمل صالح بکاریم و رضای مولایمان را بدست آوریم.

روایت است: در روز های آخر عمر مبارک فاطمه زهرا(س) وصیت هایی از ایشان شنیده می شد. از جمله که ایشان ناراحت بود از اینکه حجم بدن مبارکش با پوشش کامل بعد از شهادت در معرض دید نا محرم قرار گیرد. سلمان فارسی (رض) نزد ایشان آمد و فرمود: در کشور ما تابوت های دیواره دار است و شکل آن را کشید خانم خوشحال شد. اما شما می دانید که خانم وصیت کردند که علی جان مرا شب غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و مردم مدینه را خبر نکن قبر مرا پنهان بدار و به فرزندانش سفارش فرمود: گریهء بلند نکنند و خلاصه در اخفای کامل مرا دفن کن. پس این سفارش تابوت برای ماست که پیرو ایشان هستیم انشاء الله. در حالیکه زنده هستیم نگذاریم حجم بدن ما با پوشش غیرصحیح در معرض دید نا محرم قرار بگیرد. پس پوشش در حجاب به عنوان آن پوششی است که هیچگونه باعث تحریک نامحرم نباشد. نتیجة معانی همة این درس ها، همان وظیفة سکون است که آن بندگی و اطاعت ما از پروردگار عالم است. روزی، چه بخواهیم و چه نخواهیم به سکون عمل می رویم.

ای بندگان خدا دلمان برای خودمان بسوزد

میدانید سوختن پوست خیلی دردناک است ولی سبحان تعالی می فرماید: پوست را نمی گذاریم عادت کند به سوختن. به تعداد گناهی که پوست به دیدن نامحرم انجام داده می سوزد و دوباره سالم می شود و بار دیگر. اینکه بیننده تا چقدر تاثیر را به خود گرفته پوست کلفت می شود و در نتیجه سوخت آن چقدر دردناکتر میشود. همینطور آقایان نامحرم که چشم های خود را حجاب نکردند به مقداری که لذت نگاه در قلبشان تاثیر کرده میسوزند ومیفرماید: میخهای سوزان آهنی در چشمهای آنها فرو می رود. این را گفتم که گناه در محضر بزرگ مولای عالم خداوند باری تعالی است.(گناه کبیره است) پس هر گناهکاری باید تنبیه شود. پس بیاییم با یک اشک واقعی و پشیمانی از دل توبه کنیم و عملهای خود را اصلاح کنیم و امام زمان خود را خوشحال نمائیم.

در قیامت هنگامیکه خانم فاطمة زهرا (س) شفاعت کبری بپا می کند و ندا می دهد  یا ایها المحبن می فرماید: مثل مرغی که دانه های خوب را بر می چیند مؤمنان در روز قیامت به کنگره های دامن ایشان وصل میشوند و وارد بهشت می شوند، و بعد از آن محبین اجازه پیدا می کنند، دوستان فاطمه (س) را شفاعت می کنند. بقیة گنهکاران در محشر شروع به ناله زدن میکنند که خدایا مارا فاطمی کن (اسم فاطمه (س) که گرفته شده از فاطر، که اسم مبارک پروردگار است. اسم اعظم و اسماء الله است. وجود مقدسش واسطة رحمت الهی بین ذات اقدس الهی و معصومین (ع) است در دنیا و آخرت. در واقع وجودی است که فوز عظیم را در دنیا برافراشته. بشرط اینکه در دنیا به مقام فاطمی رسیده باشیم.

عزیزان خواهران و برادران پس باید در این دنیا فاطمی شویم و مدال با افتخار شفاعت خانم را نصیب خود گردانیم . فاطمی دیگر با اتش جهنم کار ندارد. چون فاطمه ریشه اش فطم است یعنی بریده شده از آتش. پس باید از آتش دنیا جدا شویم و این آتش همان گناه است. اینجا باید طاهر شویم. تقیه و نقیه بشویم. راضیه و مرضیه شویم تا مورد رضایت مولایمان قرار بگیریم همین که از دنیا برویم و حجاب کنار رود. این حقیقت حیات آب که گفته شد جمال حق خانم (س) آینه واقعی در روبروی ما قرار می گیرد. اما چه می بینیم؟ صورت واقعی عمل در آن ظاهر می شود. خدا به داد عمل ما برسد امیدوارم از صورت ظاهر خودمان زیباتر ببینیم.

آنجا خانم با لبخند  ما را شفاعت می کند و لا خوف علیهم ولاهم یحزنون را با تمام وجود احساس می کنیم  و عمر کوتاه تمام می شود و زحمت حجاب ظاهر از ما می رود. الی یوم القیامه با بهترین لباس و ابرو و آرایش در کنار بهترین زنان عالم  قرار می گیریم. (انشا ء الله)

 حروف حجاب

ح : از حروف حلقی و حرف اول حکم خداوند قهار و حرف اول کلمة حب خداوند رحمان و رحیم. صفت آن بحه و سنگین است. این حرف عدد ابجدش 8 میباشد، و از دستة حروف بارد یعنی خنک کننده است اگر کسی تب داشته باشد و 8 مرتبه این حرف را در ظرفی بنویسد و به بیمار بدهد انشاء الله شفا پیدا می کند. ملکش تنکفیل و طبیعتش آبی شمالی و از دستهء حروف ترابیه(خاکی) است.

ج : از حروف جوفی است و عدد ابجدش 3 می باشد و از حروف جهریه است. در مجرای جلوگاه و جلال و جبروت و وجه و نام مبارک جبار جل جلاله ظاهر میشود. جیم طبیعتش بادی غربی و ملکش کارکائیل است و از دستة حروف مائیه (آبی) است.

الف : از حروف سری پروردگار است. تمام اسرار را دارد و در بطن حقیقت خود یعنی در سکون تجلی کرده. هر گز اول کلمه نمی آید مگر به صورت همزه (نساء برابر با الف) در وسط و آخر حرف می آید. الف گنج و کنز الهی است تمام حروف از آن متجلی شده و مخصوص حقیقت انسانی و شاید قامت انسان کامل است.

دل گفت که علم لدنی هوس                        پس بدو گفت الف

گفت در خانه اگر کس است                        یک حرف بس است

ملک الف اسرافیل است. عدد الف یک است و تمام اسرار هم در عددش جمع می باشد. اگر الْف نوشته شود معادل عدد 1000 است و آن عدد حرف غ میباشد. و اگر عدد سه حرف الف=ا+ل+ف را جمع کنیم 111 می شود و اگر عدد ابجد(ا) که یک است به صورت املاء بنویسیم (ی و ک ) میشود {(10+20 =30)(ی+ک= یک )30 جایگاه اسم مبارک الله و جایگاه اسم مبارک اعلا و 30 جزء قرآن. عدد ابجد(س و ی) 70 برابر است با حرف عین که خود چشم است و چشمه های رحمت و اگر (ع+ ی+ن) = (50 +10 +70) برابر است با 130 که برابر است با کلمة سلم ریشة تسلیم و اسلام. دوستی واقعی همه در حرف الف جمع است (امیدوارم نتیجه تمام محبتهای خدا را که در قلب انسان کامل زهرا (س) جمع است را به الف ادراک نماییم که او سیده النساء(الف) العالمین است.) الف از طبیعت آتشی شرقی و از دستة حروف نورانی است ملکش اسرافیل دمندة روح به قالب مردة انسانها و زنده کنندة هستی به امر پروردگار عالم است (کل شی حی من الماء) پروردگاری که هرلحظه در جان ما احیاگر انفس و نفسهای ماست. الف اگر به صورت حمزه وارد شود از حروف حلقی است.  

و اما حرف ب در کلمة حجاب: ب از حروف انفتاح و خود، باب است در بسم الله الرحمن الرحیمِ سورة مبارکة حمد و متعلق است به امیر المؤمنین (ع). در واقع تمام زیبایی این احکام و این درس از اول تا اینجا که قطره و ذره ای از معارف حجاب است به این کلمة زیبا ختم می شود. که وقتی گفته شد لباس  مردان عبا باشد مجموع عدد حروف عبا برابر 19 و معادل حروف بسم الله الرحمن الرحیم می باشد و در زنها، عدد لباسشان (جلباب) 11 شد که تجلی بیشتر آن در عدد اسم علی (ع) 110 است. وقتی از سمت راست آن را بخوانیم 11 می شود. که اگر (1+1=2) شود عدد (ب= 2) میباشد یعنی دو در رحمت الهی که باب الله است که آن میسر نمی شود مگر اینکه سعی کنیم به حجاب فاطمة زهرا (ع) که با ب الجنه و کوثر وجود و آینة نور قرآن است، برسیم. که فردای قیامت زنان و مردانی که برای رضای خود و مجرای پیروی و شیعه بودن عدد (14 = کل حجاب )عمل داشته اند، تاج نور بر سرشان می آید و آنجا با افتخار در جوار ائمه (ع) قرار می گیرند. الهم ارزقنی

ملک حرف (با) جبرائیل (ع) است که پیام آور از عالم سِرّ به عالم سِفل دنیا است. او که به امر خداوند متعال حجاب را کنار زد و خود مجراء علم الهی و پیام آور قرآن کریم به قلب مبارک پیغمبر (ص) است و تنها کسی که غیر از پیغمبر (ص) در دنیا گیرندة وحی است و جبرئیل (ع) بر او نازل شد فاطمة زهرا(س) است.

شاید اینها همه سر حجاب است. چه بزرگ رحمتی است برای مرد و زن و آن کلید بهشت، محرم شدن در مجرای حج واقعی و به هو رسیدن است. لباس را تعریف کردم اما آخرین لباس ما کفن است. عاشقانِ علم حروف بدانید این لباس سفید اگر واقعاً برای ما عافیت باشد لباس تقواست، که ما را از نوک سر تا نوک پا کاملاً می پوشاند و مرد وزن یک شکل پیچیده میشوند. اما این لباس در باطن پرده برداری میکند از تمام حجابهای دنیا. آن وقت  لباس رحمت و ستار العیوب ما الی الیوم القیامه میشود. و یا خدایی نکرده لباس عذاب و آتش می گردد. باید ببینیم چگونه آنرا برای خود فرستاده ایم برای ائمه (ص) از بهشت کفن آوردند یعنی هر کس عمل بهشتی بفرستد خودش با کردارش تار و پودش را زده و با رنج و صبر در اجرای احکام الهی این لباس را می بافد. آنگاه که ما از دنیا میرویم محتوای آن را برای ما میفرستند که همان لباس التقوی احسن لباس مباشد.

اما عدد ابجد کفن میشود 150و برابر است با اسم مبارک علیم. پروردگار عالم که این لباس را اعلام عمل به علم احکام ما می داند، که از طرف پروردگار ضبط شده به ما صورت باطن را مینمایاند شاید شما بگوئید بعضی در آب غرق میشوند، بعضی را میسوزانند و شاید اصلا  مانند ادیان دیگر با لباس خودشان آنها را دفن می کنند. اما پروردگار، علیم است که آب یا اتش یا هر چیز دیگر را به او می پوشاند و جلوه میدهد بهشت یا جهنم، آرامش است یا عذاب. اما اگر عدد 150 را بخوانیم از سمت راست میشود 15 و ان جایگاه حرف (س) قلب قرآن است. پس چنانکه کفن پوشانندة مؤمن باشد میزان آرامش دهندگی و ستر است و برای گنهکار و کافر میزان کنندة حد عذاب برای اوست پس بکوشیم لباس عافیت و تقوا بیابیم.

یکی از اسرار اینکه لباس کفن باید ندوخته باشد این است که دوخت در عالم دیگر انجام می گیرد که معلوم میشود که روی چه الگوئی برای خود لباس را بریده ای؟ راستی الگوی غربیان جز  برهنگی و بیحیایی چیز دیگریست؟ پس میتوانید قیامت به درگاه خداوند متعال اینطور وارد شوید؟ اما جایگاه کلمة کفن میشود 42، که جایگاه اسم مبارک بتول است و همان مرآت و اینه است که گفته شد.( الحمد والله رب العالمین )

پس هر اشکال صورت عمل در آینه دیده میشود و انجا دیگر نمیتوان اصلاح عمل کرد. دست عمل کوتاه شد و از آنجا باید به جایگاه عذاب برود. اما خوشحال کسی است که با صورت زیبا و کامل و با لب خندان برود و با شرافت پذیرایی و به بهشت دعوت می شوند. در نهایت نتیجه میگیریم که حجاب یعنی بندگی محض از حضرت جل جلاله.      

    

عرفان آب (قسمت دوم)

عرفان کسره

باب کسره یکی از زیباترین خلقتهای پروردگار عالم، خدای مهربان می باشد. عدد ابجد کسره 280 است که جمع آن می شود (10 =8+2) 10 که خود عدد عشر است، یعنی امتحان همه بندگان درهمه عمر(کل یوم عاشورا) یعنی اسرار عاشورا را متواضعین و خاشعین و خاضعین به درگاه خدا درک کردند. در سوره مبارکه انعام می فرماید" جعل الظلمات و النور..." (آیه اول). خود قرار داده است ظلمتها و نور را، کسره عالم ظلمات و فتحه عالم نور است و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند همان طور که شب و روز است و دنیا عالم اضداد است و حتی در بدن ما سراسر نور است. مثل ظلمات جسم و روح، حیات و ممات، بیماری و سلامتی، خوشی و ناخوشی، زیبایی و زشتی، رذائل و فضائل، جذبیات و دفعیات، پاکی و نجسی، در عین حال که درون ما عین نجس است ظاهربدن عین پاک است. بنابراین نمی توان شمرد باید فکر کرد و دانست.

 درکتابت "بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیمِ" 5 کسره که سر درون و بیرون و ظاهر و باطن است و کسره ها  با هم جار و مجرورند. شاید در کلمات، بعد از اولین کسره مجرور شده اند و باری باب کسره باب تواضع است. باب سجده است باب عبادت و بندگیِ همه موجودات خلقت است، از کسره به فتحه راه پیدا می کنیم. در کتاب اصول کافی در باب تواضع از قول امام صادق علیه السلام فرموده است" همانا دو فرشته در آسمان بر بندگان گماشته شده اند که هر کس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر که تکبر کند پستش کنند." "عن ابی عبدالله علیه السلام قال سمعته یقول ان فی السماء ملکین بالعباد فمن تواضع لله رفعاه و من تکبر وضعاه "

امام صادق علیه السلام فرمود" در آنچه خدای عزو جل به داوود وحی فرمود این بود که ای داوود چنانکه نزدیکترین مردم بخدا متواضعانند . دورترین مردم از خدا هم متکبرانند."

 اصول کافی صفحه 189 از امام رضا علیه السلام فرمودند: تواضع اینست که بمردم دهی آنچه را می خواهی بتو دهند (با آنها چنان رفتار کنی که می خواهی با تو رفتار کنند) و درحدیث دیگر می فرماید بحضرت عرض کردم حد تواضع که چون بنده آنرا بجا آورد متواضع است چیست؟ فرمود" تواضع را درجاتی است. برخی از آنها اینست که انسان قدر خود را بشناسد و با دلی سالم خود را به جایگاه خویش نشاند. و دوست نداشته باشد که بسوی کسی رود مگر چنانچه بسویش آیند (با مردم چنانکه با او رفتار کنند، رفتار کند) اگر بدی ببیند آن را به نیکی بپوشاند .فرو خورنده خشم باشد و از مردم میگذرد خدا هم نیکوکاران را دوست دارد."

بالاترین تواضع حالت سجده است. یعنی آنگاه که چَشمِ به دل می گوئیم. زیرا اول چِشم دل خاضع می شود وسجده می کند و آنگاه تمام وجود به تبعیت آن ساجد می شود. که این سجده را سجده قلبی گویند.

در حدیث مبارک از قول حضرت رسول اکرم (ص) در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده که می فرماید" هر چیزی بطنی دارد و قرآن داری هفت بطن و فرمود: کل محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد که این سوره مبارکه که سبع مثانی هم نام دارد و یکی از اسماء پیامبر بزگوار اسلام است و تمام سوره مبارکه حمد در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام بسم الله الرحمن الرحیم در هفت حرف مبارک بسم الله و تمام بسم الله در باء و تمام محتوی باء در نقطه زیر با جمع است که امیرالمومنین علیه السلام می فرماید انا نقطه تحت باء."

اولاً اسم مبارکه "حمد" عدد ابجدش 52 است به تعداد 52 هفته در یک سال یعنی 52 تا 7 روز و اگر 2 و5 را با هم جمع کنیم باز می شود هفت و اگر عدد(ف،ت،ح،ه) را جمع کنیم می شود 485 که جمع عددها17 =  4+8+5  که شماره رکعات نماز واجب که خود ذکر اکبر است و باطن قرآن. فرمود سجده نماز عدد سجده می شود 72."و لقد اتیناک سبعاً من المثانی والقران العظیم."

بالاترین مقام عبودیت است که انسان با ذکر "سبحان ربی الاعلی وبحمده" ازاله خود از رب خود که ربی اعلاست می خواهد او هر آن و لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را منقلب و به کمال اعلا انسان می برد. پس معنای سجده واقعی عمل به کل قرآن می باشد. وانسان از بُعد حیوانیت به مقام خلیفه الهی وانسانیت می رسد البته اگرخدا بخواهد. در سجده هفت موضع از بدن انسان سجده می کند ولی سجده سر با همه قسمتهای بدن فرق می کند. انسان با سر به دنیا می آید با سربه خانه قبر سرازیر می شود. یعنی سر بعنوان رأس بندگی است. سر که منبع حواس و افکار و عقل جای تمییز بین حیوان وانسان است، اگراعلا رفت بقیه قسمتها خود به خود ساجد و فرمانبردار سر خواهند شد و همچنان است که خُوب می گویند: سَرانسان سِّرانسان است. درهنگام سجده نه عمداً و نه سهواً نباید پیشانی از سجده بلند شود. نماز باطل می شود و اگر نه نماز عشق ونماز بندگی، حتی ظاهر نماز هم باطل است و باید اقتدا کرد به امام شیعیان آقا امام حسین (ع) که سر ازسجده برنداشت تا از بدن جدا کردند و یکی از اسرار زیارتش اینست که با سلام شروع میشود و به سجده تمام میشود و جالب است که عدد کلمه سجده 72 است عالم 72زیباست 9=7+2 تاسع است رسیدن قد و قامت انسان به شکل الف است در مقام رضا در جایی که زیر هشتی امتحان قبول می شود. تا شکل عدد 9 را بگیرد سپس مقام خامس است آنگاه که 5=2-7 می شود که وجود مطهر آقا اباعبدالله الحسین (ع) خامس آل عباست پنجمین معصوم در حالی که اگر     14=7*2 می شود که وجود مقدس 14 معصوم که همه، خاضع و خاشع درگاه خدا بودند. وجودِ کلهم نورٌ واحد( اللهم صل علی محمد و آل محمد)

خدایا ترا به مادر ائمه معصومین (ص) ما را از ساجدین واقعی درگاهت قرار ده، انشاءالله.

پس در اصل 7 موضع وجود انسان کسره واجب به خود می گیرد بشرط آنکه7 نفس نورانی در وجود مان ساجد و باز هم بشرط اینکه 7 درِ رذیله وجودمان را، که باز کننده جهنم است ببندد. رویهم میشود 21 سجده در حروف الفبا که 28 حرف است. 21 حرف، صفت استیفال (طلب پایینی کردن) دارد و 7 حرف صفت استعلا (ص، ض، ط، ظ، خ، غ، ق) و باطناً اگر نفوس عالیه بخواهند با آن حروفِ استعلا به اعلا بروند و درجه آدمیت بگیرند و مورد رضای مولای خود شوند شرط آنست که 21 سجده گاه ظاهری و نفسی و قلبی خویش را خاضع کنند و باز جالب است که در سوره مبارکه حمد 7 حرف نیامده است که این حروف را حروف سبعه می گویند.(ش، ظ، ز، خ، ث، ف، ج) این حروف ظلمانی هستند. باری باب تواضع کتاب حکمت الهی است برای بندگان، که کلیدش اطاعت از خدا است بشرط شیعه و پیرو شدن واقعی ائمه معصومین علیهم السلام .

همانطور که سلمان را دیدند که در خدمت رسول خدا (ص) و امیر المومنین علی (ع) بود اما از خود ردی و جای پایی نمی گذاشت و درست در هنگام حرکت طوری پای خود را می گذاشت که جای پای آن بزرگواران باشد، گویی یک جای پا است. از سلمان پرسیدند چگونه به این مقام رسیدی که پیغمبر بزرگوار اسلام (ص) دست به پشت شما زد و فرمود"السلمانُ منا اهل البیت."  ایشان فرمودند" من هیچگاه دل خودم را مقدم به دل این بزرگواران نکردم" و این کمال ادب و اطاعت واقعی است. کسره در واقع هر لحظه انسان را کمال می دهد زیرا مرده ها یا میته های وجود را از درون و بیرون و ظاهر و باطن از وجودمان دفع می کند اما بشرط آنکه واقعا بخواهیم. در عالم ملکوت ملک مقرب عزرائیل (ع) مامور جان گرفتن و کسرکردن زنده ها است از مردگان است، وجود هر چهار ملک مقرب میکائیل، اسرافیل، جبرائیل و عزرائیل علیه السلام سر شان زیر عرش الهی و پاهایشان در سفل ترین نقطه زمین و بالهایشان از شرق تا غرب عالم را فرا گرفته و در تمام هستی امِر اَلله مولای خود را اطاعت می کنند، بنابراین در وجود ما دائم کار می کنند همینطور که هر روز روزی میگیریم از هر نظر ظاهری و باطنی، علمی و عقلی، و هر روز میلیونها سلول در وجود ما به دنیا می آید و هزاران سلول می میرد ما از نظر سلول وجود هفت سال به هفت سال کاملا عوض شده ایم درحالی که خودمان هستیم پس هر هفت سال هم ذهن و حافظه ما چیزهایی را فراموش می کند و چیزهایی یاد میگیرد. پس با نور علم می توان ظلمتها را کسر کرد. همانطور که سن ما بالا می رود، جوانی کسر می شود جای خودرا به مسن شدن و بعد کهولت و بعد موت می دهد. همینکه پیر می شویم موی سفید جای  موی سیاه و همانطور یک یک اعضاء تغییراتی می کنند و در واقع ظلمتهای جهالت و رذائل و کم کاریها هم با توبه و استغفار واقعی و اصلاح و درجه گرفتن به درگاه خدای مهربان کمال پیدا می کند و مفتوحه می شود، پس باب کسره باب کمال الهی است و در واقع حرکت کردن و اوج گرفتن و تحول پیدا کردن و به باب استحاله و استبراء رسیدن و درجه گرفتن است تا بتوانیم مرفوع شویم.

 انسان کافر در این دنیا از نظر جسمی حیوان حرام گوشت است که مانند سگ، مو و عرق و حتی نفسش نجس است. شاید سِّری که باعث می شود که مجالست انسان و سگ را شرع ما حرام کند بخاطر همین باشد که انسان موجودی است که خدا وند تبارک و تعالی لیاقت به اعلا رفتن و کمال داده بشرط آن که باعنایت عقل و ایمان به خدا وند که بالاترین نعمت پروردگار عالم است به انسان، که خدای خود را بشناسد و خود را بشناسد و خود را متحول سازد و از عین نجس به عین پاک تبدیل شود همانطور که در اول درس گفته شد. خدایا الحمدللهِ رب العالمین چگونه تو را سپاس گوییم؟

 پس مولایمان منت گذاشت بر سر ما پیامبران و امامان معصوم علیه السلام را برای هدایت ما فرستاد و در حالی که این مردم همه آنها را شهید کردند. اما رب العالمین حجت خود را پا بر جا نگه داشت تا شاید مردم با نور امام و کتاب آسمانی زمان خود هدایت شوند و ظلمتهای ظاهر و باطن خود را کسر کنند و به نور برسند با دو رحمت بزرگ شهادتین پاک مان کرد و با شرط نگه داشتن شهادتین که شهادت به ولایت (امیرالمومنین) است آخرت مان را هم پاک کرد. وجود مقدس آقا و مولایمان و سرور مان امام حسین علیه السلام. این عین نجس را به عین پاک درهمین دنیا برای ما عنایت کرد وآن فدا کردن و قربانی کردن نفس حیوانی ماست.کسی که در میدان جنگ برای رضای خدا و اهداف پروردگار عالم، قربانی شود. انسان طوری میشود که میته اش پاک و خونش پاک و حتی غسل هم نمی خواهد کفن نمی خواهد. (توضیح در کتاب اربعین داده شده است) امیدوارم معنی کسره کامل شود. هاء آخر کسره به جایی می رسد که تمام وجود و زندگی ما را در بر گرفته و در آخر خودمان را از روی سطح زمین پاک می کَنَد. دانه هر گیاهی در دل خاک باید قرار بگیرد (سجده مقبول وکامل) تا ازدرون این دانه ساقه، کل محتوای دانه را به اعلای میوه اش برساند.  پس خوش به حال کسی که خود قبل از اجباری کسر شدن (قبل از اینکه وارد قبر شود)، خود تبری جوید از شرکها، رذائل و نادانیها. جهالتها، کوری ها، ناشنوائیهای معنوی ، نقصها، بدیها، شرها، دروغ ها، تهمت ها و... را ازخود کسر کند که آن روز به حقیقت سلامت وجود خود برسد که آن طلای ناب است وخالصِ خالص.( مثل باغبانی که برای رشد گیاه خود دائما علفهای هرز و آفات آنرا از آنها دور می کند و شاخه های فرعی را هر سال جدا کرده تا شاخه اصلی رشد کرده تا به میوه خود برسد).

سِّر اشباع

کسره در اصل منیت خود را فراموش کردن و دلِ دنیایی را پاک کردن است. کسره به دیگران اثر میگذارد و اگر کنار کسی روزگار خود را بگذرانی که اخلاقیات مثبت داشته باشد با ادب باشد مومن باشد بشما تاثیر می گذارد و در کلمات و حروف جار و مجرور می شود یعنی همسایه کسره خود کسره میگیرد اگر قابلیت داشته باشیم. 17 معنا (باء) جاره آمده که چگونه حروف بعدی جار و مجرور می شوند اگر کسره پشت ضمیر "هِ" در کلمه قرار بگیرد صدای کسره "هِ" به صدای بلند "هی" تبدیل می شود، اشباع می شود مثل "ربِهِ" خوانده میشود "رِبهِی" و جالب اینکه حرف(یاء) خود مناسبتش با کسره است. پروردگار رب العالمین دنیا را جای تربیت و به تعالی رسیدن بندگان خود قرار داد به سبب شناخت رب شان واگرخوب تربیت را بنده بگیرد، ادب صدایش بلند می شود و در قیامت در زیر لوای ربش با ادب او محشور می شود. (ادب مع الله) که جایگاه با ادبان پروردگار عالم، بهشت است. بهشت برای آنان متواضع می شود و نعیم خود را به دستور رب العالمین در اختیار بندگان خوب می گذارد. دریا وقتی جذر می شود با حرکت مد صدفهای خود را بیرون می ریزد و بنده مومن با مردن صدفهای عملش آشکار می شود .

در این دنیا در هر موردی چه جسمی چه روحی چه مالی وچه اجتماعی وچه شخصیتی هر طورحساب کنید کسر داشته باشی این کمبود همیشه آزار دهنده است. یعنی نقص خود را نشان می دهد و شخص کاسر آرزوی برداشتن کسر را دارد. شاید درست شود. اما خدا نکند کسی کسریِ درآخرت داشته باشد. دیگر دست عمل ندارد. وخدای می داند چه بر سرش می آید گاهی ازچشم کسر است و آنجا کور محشور می شود وای آبرو ندارد. سلامت ندارد. لباس ندارد. جا ندارد، خلاصه عاقل بینا دائم در فکر برطرف کردن کسر بزرگ آخرتی خود هست. اگر توانستی کسر خود را در دنیا جبران کنی خدای مهربان دستت را میگیرد و به تو رفع می دهد. بشرط توبه، مولای مهربان با توبه چشم پوشی می کند کسرها را.

عرفان ضمه

رفع یا ضمه یا پیش با صدای اُ. عدد ضمه 17=845  میشود 17=5+4+8  و 8=7+1شرط گرفتن ضمه آنست که از درِ خامس آل عبا (ع) شیعه و پیرو و با ادب شویم تا به رضای خدا مرفوع گردیم. شرطش آن است که پشت بابِ ولایت مجرور شویم (پشتِ "ب" بسم الله الرحمن الرحیم) تا وارد حقیقت عبادت و جان قرآن، یعنی صلاۀ شویم. خلاصه آنکه صورت و کمالات و قامت انسانی و تاج "کرمنا" را دریافت کنیم.

عدد رفع =350.  8=5 +3 * 17 رکعت نماز که "الصلوه عمود الدین" و "الصلوه معراج المومن" رفع عروج است و ترقی کردن درجه گرفتن و بالا رفتن می باشد. حرکت پیش امام دو حرکت قبلی است.

کل فاعلٌ مرفوع درافعال عربی کنندهِ کار را فاعل می گویند. در نوشتن، کننده کار حرکت ضمه یا رفع می گیرد به دلیل اینکه 1- هیچ کس بدون زحمت کشیدن درجه نمی گیرد و بالا نمی رود .2- پروردگار عالم در سوره انعام آیه 158می فرماید:"... لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا...." نفس بدون کار کردن ایمانش بدرد نمی خورد مگر اینکه از ایمان خود کسب خیر کرده باشد. قرآن خواندن بدون عمل مزد آخرتی ندارد یا توبه بدون اصلاح بدرد نمی خورد گوش کردن بدون نگه داشتن در حافظه و بکار بستن آن بدرد نمی خورد.

خلاصه دوستی بدون مایه گذاشتن هیچ است. و خیلی چیزهای دیگر بنابراین خدای مهربان می فرماید:" الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور..." اگر کسی پروردگار مهربان و رب خود را برای خود دوست گرفت و مولای خویش دانست و عمل کرد خداوند سبحان او را از ظلمات بسوی نور خارج می گرداند.

بنابراین دوستان ائمه هم همینطور فردای قیامت ندا می دهند "یا ایهاالمحبون ..." باری دوستی را فدا کردن دل خویش و کارکردن خالصانه در راه دوست تا پای جان باید ثابت کنیم تا رفع بگیریم در قرآن کریم چندین نمونه بندگان مومن را پروردگار عالم درجاتی به آنها داده است وصف می نماید و معرفی می فرماید:" مثل آدم صفوه الله،سلامٌ علی نوح،عیسی علیه السلام را می فرماید کلمه طیبه بنده خالص را اهداء اسم خویش به ایشان می دهد و مومنون یا مومنین و مومنات می خواند." پس خیلی باید فکر کنیم. آیا فاعل امر رب خود هستیم یا نه؟ امیرالمومنین علیه السلام در دعای کمیل می فرماید "الهی و ربی من لی غیرک" یا خطاب می فرماید: "یا ولی المومنین و یا غایة آمال العارفین و یا غیاث المستغیثین یا امان الخالئفین." باری اوست که جواب بنده مومنش را می دهد آنگاه مرفوع شود. آسیه سلام الله علیها در وقت پایان عمر زیر شکنجه صدا زد "رب نجنی.. " و مولایش نجاتش داد و درجه اش داد یکی از اولیاء الله شد و یکی از بانوان محترم بهشت که جایگاه مخصوص دارد پروردگار مهربان در دنیا لیاقت داد دامنش مهد تربیت پیغمبرخدا شود. خیلی خلوص می خواهد عین راحتی دنیا باشی و رضای مولا طلب کنی وازهمه زیبائیها وثروتهای دنیا چشم بپوشانی ائمه صلوات الله علیهم اجمعین در عین حال که از نظر مادی غنی بودند ولی امورات خود را در سطح ضعیف ترین مردم روزگار می گذراند.

باری همیشه رئیس و فرمانده و امیر و بزرگ قوم و خلاصه نفر اول هر جا پایین دستی خود را درجه می دهد و او را مرفوع می کند یعنی درجه می دهد و بالا می برد. پروردگارعالم می فرماید "واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا"  و نیزمی فرماید: "یومن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها و الله سمیع العلیم"

هرکس بخواهدازمولایش که او را پروردگار رب العالمین رفع دهد باید اولاً یقین قلبی داشته باشد و سپس دستش را به دستگیره رحمت الهی به کرم او وصل کند تا اگر او بخواهد مرفوعش کند. جالب است که دنیا که شد حرف (واو) که خود ظاهرا یک حرف است ، سه حرف نوشته می شود، دو طرف حرفش یکی است و مناسبت حرف واو به حرکت ضمه است و آنگاه که ضمه روی واو قرار میگیرد صدایش کشیده میشود و (اُو) خوانده میشود "انا لله و انا الیه راجعون" که همان هوست به شرط اینکه مناسبتش به لطف خدا رفع بندگی باشد به عدد 11 عدد هو، که رسیدن و عمل کردن 11 عمل به فروع دین که 11تا می باشد که اگر قبول شود مرفوع به درجه قبولی بندگی می گردد.

جالب اینکه انسان در شکم مادر به شکل (و) است و در زندگی شکل (و) (ا) (و) را بخود می گیرد. انسان با تواضع بندگی بالاجبار و باذن خدا با سر به دنیا می آید و با سر هم وارد قبر می شود. درجه بندگی گرفتن آن شکل صورت الف را تجلی می کند. (قامت انسانی است) عدد (واو) 13می شود، عدد ولایت، گیرنده بار مسئولیت و توفیق گیرندگی نور و وصل شدن به عروة الوثقیِ الهی و به توفیق رفتن به اعلا علین و رسیدن به درجه انسانیت و پیدا کردن مقام  شامخ و ولای خلیفة الهی که هدفِ خلقت آدم (ع) بود و رسیدن به درجه اسماء الهی و رسیدن به مقام رضا و رسیدن به "کلمة الطیب یرفع الدرجه" و زیارت "لقاء الله"، انشاء الله و اللهم ارزقنی. 

همانطور که از حقیقت آب بر می آید که حیات دهنده و سبز کننده می باشد. عرفان حرف واو اگر به صورت بسیط عدد ابجد آنرا بنویسیم واو=13   الف=111   واو=13    

13+111+13= 137 عدد 37 جایگاه مبارک نام امام حسن (ع) است و صد عدد "ق" است  یعنی نگهدارنده. پس هر کس به جانِ عدد واو در دنیا برسد یعنی سبزی اعمالش احسن شدن است و قبولی احسن و نگه داشتن "الی یوم القیامه" "فتقبلها ربها بقبول الحسن و انبتها نباتا حسنا" می باشد.

همهء پیدا کردن رفع مقام، بشرط عمل است. پس واو حرکت سنگینی است که باید فقط در دنیا کسب شود. و جالب اینکه عدد ابجدش6 است. پروردگارعالم تمام عوالم را در شش روزخلق کرد. انسان در قبر شش صورت دارد. انسان در 6 مرحله خلق و طی عوالم می کند تا قیامت، اول صلب پدر، دوم رحم مادر، سوم عالم دنیا، که حدود 18000 منزل است، چهارم عالم قبر، پنجم عالم برزخ و ششم عالم قیامت.

 نقطه اوج درجه کمالات و مرفوع شدن انسان با صورت عمل در دنیا، در شکم مادراست، جنین شش ماهه نمی ماند، فقط سه،3 شش ماهه باقی شدند و ماندند. اولین، حضرت یحیی علیه السلام، دومین حضرت عیسی علیه السلام  و سومین  امام حسین علیه السلام. و اسراری دارد یحیی سلام الله حیات است و آن حیات طیب و عیسی علیه السلام روح آن و امام حیسن علیه السلام رساننده این حیات و روح، خدای مهربان به طهارت آن عالم باقی "الی یوم القیامه" است. بنابراین عدد شش دردنیا ماندنی نیست اما بقایش در آخرت است به عدد ابجد حروف سدس که میشود  124 که جمع بسطی آن میشود 7   (7 =4+2+1)

شرط رسیدن به حقیقت سدس، اول باید شیعه و پیرو امام حسین علیه السلام شود و ادب عاشورایی و حسینی شدن را بگیرد تا قبول در عشر آن شود و اگر به عدد شش فارسی دقت کنید عدد آن می شود 600 که بازنگری ودورنگری جالبی است که همین شش را، شُش اگر بخوانی این عدد، عدد حیات است. اینکه با دو دید عمیق این نفسها را زنده بداری و دائمی کنید برای قیامت. دو صفر آن یکی عیسی (ع) بعدد 150 و دیگری یحیی است بعدد 38 کل حیات حروف و اعداد است. همه در بارگاه امتحان "کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا" درجه می گیرند چه جهنمی و چه بهشتی، وقتی پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین زیر کساء جمع شدند حضرت جبرائیل (ع) پیام آورخالق، یکتا ششمین آنها شدند زیر کساء. هرجا می خواهند درساختمان وتونل ها سنگینی بار ساختمان را خوب بسازند شش گوشه می سازند مثل لانه زنبور بتون ریزی می کنند لانه زنبورشش گوشه است. قبر مبارک امام حسین (ع) شش گوشه است که تک است. درکربلا اول قربانی ازخانواده امام حسین علیه السلام شش ماهه او علی اصغر (ع) است و خانم زهرا سلام الله علیها، شش ماهه اش شهید شد. هرگاه می خواهند گوسفند قربانی کنند باید شش ماهش تمام شده باشد.

بنابراین گفتیم حرکت ضمه با واو مناسبت دارد که سِّرش این شد که فقط در دنیا باید درجه بگیریم پروردگار عالم می فرماید "انا لله و انا الیه راجعون" (و) پلی است که ازیک سوی آن می آییم و از سوی دیگرآن می رویم. در قرآن کریم سوره مبارکه غاشیه آیات مبارک 8 تا 16 "لسعیها راضیهٌ فی جنةٍ عالیهٍ لا تسمع فیها لاغیةً فیها عینٌ جاریةٌ فیها سررٌ مرفوعهٌ و اکوابٌ موضونةٌ و نمارق مصفوفةٌ و ذرابی مبثوثةٌ."

آیات مبارک نعمات بهشت را برای بهشتیان با حرکت رفع و تنوین رفع در قرآن بشارت می دهد و در هنگام وقف حرکت ها صورت خود را ازدست می دهند و سکون می گیرند ولی احتمالاً قیامت با تمام حرکتهایی که رب مهربانشان به ایشان درجه می دهد وارد می شوند و جالب اینکه آن "ة" گرد احاطه بر همه وجودشان و نعمتهایشان می کند و تنوین رفع معنی کل درجات رفعی را که در دنیا مستور بود آنجا ظاهر می کند چون تنوین همان نون ساکنی است که نوشته نمی شود ولی خوانده می شود و تنوین تکرار حرکت حرف است.

ٍ ٌ

 مومن با تمام زیبایهایش درجه می گیرد و نشان داده می شود که بعضی بر بعضی حسرت می خورند و به کم کاریهای خود افسوس می خورند. طبیعت هر انسانی رفعت طلب است و دوست دارد همیشه از همه جلوتر باشد و مقامش بالاتر باشد، مورد توجه همه اطرافیان خود باشد .کار سخت و دشواری است، هر کسی موفق نمی شود. امامِ عمل دیگران شدن و پیشرو بودن مستلزم این است که اول باید مفتوحه شویم تا بتوانیم تمام علم و هنر و حرفه و شاید فوت و فن هدف مورد نظر را صاحب شویم. ظرف وجودمان باید آنقدر بزرگ و تمیز باشد که پذیرای تمام زیبائیها باشد و رنگ و نصب امام معصوم زمان خود را بگیرد. دوم: امام هر عملی باید اول خود، خودیت یا من منیت خود را کسر کند تا همیشه در مقام رفع باقی بماند. انسان خاضع همیشه در رفع نقایص خود هست و می خواهد ناخالصیهای خود را اصلاح کند. خود را به درجه بالای خالص بودن برساند. تا متملقین هر زمان شیطان ها و وسواس ها از خلاء نقصهای او سوء استفاده نکنند و او را از بالا به پایین نکشانند. سوم: کسی که در مقام رفع قرار می گیرد باید همیشه آماده خطر باشد و خود را به استقبال سختیها آماده کند. و نه اینکه چون مقام بالا رفت دیگران را فدا کند. همه قربان او شوند بلکه او زودتر از همه به قربانگاه برود. همانطور که معصومین ما، که امام ما شیعیان هستند هم در قربانگاه خلوص و بندگی رفتند و درس ایثار و پیشرو بودن در عمل به ما یاد دادند. خداوند متعال در قرآن می فرماید : حضرت ابراهیم (ع) از خداوند خواست "ربنا هب لنا من ازواجنا ذریه اعین و جعلنا للمتقین اماما." پروردگارا هدیه کن به من از زوجها فرزند نور چشمی که برای متقین امام باشند.

تمام این زیبائیها صفات آب و حقیقت آب است . در ضمن که همه خلق از آب زنده شده اند، آب در مقام کسره خودش بی رنگ، بی بو، بی شکل است. یعنی در هر ظرفی آب را بریزید شکل آن ظرف را بخود می گیرد. و بدون اسم و رسم کل حیات خود را به دیگران عرضه می کند. و در حیات وجود پیشرو است. زیرا هر جا آب باشد آبادانی است. خود قیاس کنید تا حجت نباشد وجودی نیست و تا وجودی بخواهد باشد باید حجت باشد.  

باری حرکت ضمه اگر ماقبل "هاء" ضمیر که حرکتش ضمه باشد، بیاید صدای کوتاه اُ را به او تبدیل می کند و اشباع می شود  مثل رَبَهُ که می شود رَبَهُو چرا؟ خیلی زیبا است. رب مهربان چه درسی به ما می دهد! یعنی خداوند به فضلش مومنان را در قیامت از نعمتهای بهشتی سیراب می کند. غیر از این است که چشم و گوش را بازکنیم تا ببینیم چه کنیم تا به این صدای بلند برسیم. در دنیا همه مومنین و کافرین، هم اهل دنیا و هم اهل آخرت زندگی می کنند و به اعمال و زحمات خود درجه می گیرند اما آنها که اهل دنیا هستند رب العالمین هر چه بخواهند همین اینجا بدیشان می دهد. پروردگار عالم در سوره اسراء آیات 18و19 فرمودند: "من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلها مذموما مدحورا*ومن اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مومن فاولئک کان سعیهم مشکورا*". " اگر دنیا را بخواهید دنیا را به شما می دهم و اگر آخرت را بخواهید آخرت را." پس دنیائیان صدای کوتاه را انتخاب می کنند. اما اهل آخرت و اهل معنا و ایمان صدای بلند رسیدن به هو را با روسپیدی انتخاب می کنند که گنه کاران در قیامت یاد مقام و مالهای خود می افتند و درخواست می کنند خدایا همه را می دهم ولی مرا عذاب نکن. در حالی که پذیرفته نیست.

باری قرآن انسان ساز است کلمه انسان خیلی جالب است یک الف و نون اول دارد بعد سین و بعد الف و نون کلمه متعادلی و روی میزان است. خالق یکتا، جل جلاله و سبحانه، انسان را متوازن ترین ومتعادل ترین و  زیباترین شکل آفرید که فرمود من انسان را بصورت خود که اسرار بسیار دارد آفریدم و قابل "خلیفة الله" شدن را دارد. اللهم الرزقنی "وعلم آدم اسماء الحسنی"

 هنگامیکه بخار آب به آسمان می رود ، در هنگان انجماد بصورت شش ضلعی در می آید و با شش وجه به سوی زمین برمی گردد و در اصل شش صورت حیات به موجودات می دهد. وقتی برف می بارد آب آن به شش صورت ذخیره می شود. 1- ذخیره آب برای فصلهای دیگر. 2- پر شدن سفره های زیر زمینی. 3- تغذیه گیاه. 4- تغذیه انسان. 5- تبخیر آب. 6- پر کردن دریا ها که سطح آب همیشه به اندازه مطلوب بماند و در اثر تبخیر کم نشود.

  باطن آن خیلی زیباست در صورتیکه یخ آب می شود ولی به خاطر شش ضلعی بودن سبک تر از آب می شود و روی آب می ایستد. سنگین ترین موجودات در آب به همین خاصیت روی آب می ایستند. چون چگالی آب سنگین است. بنابراین عدد شش همان (و) است. که فقط دراین دنیا صورت می گیرد ولی نتیجه اش ضمه است که مناسبت با (و) دارد که فردای قیامت همه نتیجه هایش زیبا ومرفوع می شود یعنی درجه زحمات دنیایی خود، یکی از اسرار و زیبائیهای کلام رب العالمین مهربانمان این است که در قرآن مجید علامتی را می فرماید که نوشته نمی شود ولی خوانده می شود (تنوین) آن علامت حرف "نون ساکن" است و میشود "تنوین" که عدد آن میشود 516  اولا صدای این علامت از دنیا است و چون باطن آن اینقدر سعه وجودی دارد که شاید در دنیا نمی تواند جلوه کند و اصل آن را در آخرت ملاقات می کنیم.  و آن، کل آن چیزهایی است که در عمر بدست ما می رسد. خیلی زیباست باید فکر کنیم.  تنوین با سه صدا جلوه می کند تنوینِ نصب با دو فتحه-ً و تنوینِ جر با دو کسره-ٍ و تنوینِ رفع با دو ضمه-ٌ . و در اصل در عالم برزخ صورت اصلی را به ما جلوه می دهد و نشان می دهد منصوب به چه بودیم و مجرورکه بودیم و مرفوع به چه شدیم.

 چون در آخرت می فرماید:" با هر چه که در دنیا از قلب دوست داشتی و آنرا امام عمل خویش قرار دادی محشور می شوی.آیه 71 سوره اسراء یوم ندعو کل اناس بامامهم." آن چیز دوست داشتنی شما امام عمل شما و مونس قبر و قیامت شما می شود. بنابراین بسنجید. تا آنجا می رسد که ساعتی را می بینید مثل قبر که آن عمل مثل حلقه دور تا دور شما را فرا گرفته مثل بهشتیان می فرماید: فرد بهشتی وقتی در دنیا زندگی می کند در باطن در بهشت است. اما بچشم ظاهر دیده نمیشود اما همینکه حجاب بدن کنار رفت، خود را درجایگاه اصلی خویش که زحمت کشیده می بیند پس قبر برای او بهشت آماده شده است که آرامگاه ابدی او می شود. بنابراین به زندگی باطنی خود توجه کنید و آن امام عمل را ببینید که آن رسم و زمینه و آهنگ و ریتم عمل شماست که با آن خود را موزون می کنید. اگر قرآن است باید در وسط دایره جایگاه عمل خویش یک خال باشید که مرکز عقربه هایش تار و پود زندگی ماست که روی آن می چرخد. و ثانیه ها و ساعت ها و شبانه روز و ماه و سالهای ما را صورت می دهد وآن خال رضای خداست و باطنش نماز و حقیقتش قرآن و صورتش انسان کامل و جلوه اش، خلیفة اللهی و آثارش، باقیات وصالحات است.

پس نون ساکن رحمتی است از رحمتهای پروردگار عالم که بعداً کاملاً به توضیح می آید. دیگر از زیبایی های قرآن درحروف اینست که در قواعد زبان عرب حرفها با حرکت خوانده می شوند و اگر حرکت نداشتند مشکل خوانده می شدند، خوانده نمیشود. آیا از خود پرسیده اید که چرا در خیلی ازجاهای قرآن 4 حرف "و ا ل ی"  نوشته شده ولی خوانده نشده است؟ ویا همان نون ساکن دربعضی جاها نوشته شده یا بصورت کامل نون ساکن یا تنوین ولی خوانده میشود؟ این را باید بدانید پروردگارکریم و عالمُ العلومِ ما، خود فرموده "افلا یتدبرون" سه حرف در عربی است که در خیلی از حروف قرآن مجید آمده که صورت خود را با حرکت تغییر داده و اصلا به شکل دیگری نوشته شده است و آن را اعلال می گویند و آن سه حرف (الف) و (واو) و (یاء) است که این حروف را عله می گویند. چگونه باید قرآن را بخوانیم، بفهمیم وعمل کنیم. پروردگارا توفیقش را به ما بده که در قیامت قرآن از ما شکایت نکند.

حروف الفباء را دو قسمت کرده اند شمسی و قمری ، نورانی و ظلمانی. حروف نورانی همان حروف مقطعه قرآن است و حروف ظلمانی بقیه حروف که در مقطعات نیامده است. هرگاه الف و لام پشت حروف شمسی بیاید الف و لام خوانده نمی شود و حروف شمسی بعد آن مشدد میشود. مثل الشّمس یعنی چه؟

اگر "ال" پشت حروف قمری بیاید فقط الف خوانده نمیشود ولام خوانده میشود مثل والقمر "الف و لام" در 14 معنی در قرآن بگفته مفسران آمده است پس یکی از جاهایی که حروف والی خوانده نشده دو حرف "الف و لام" است عدد (ال) 31 است که نگه دارنده میزان و باز شدن چشمه های معنی و جلوه زیبایی های درون حرف است. مثل الشّمس. خوب توجه کنید الف ولام چگونه عَلَم شده و چشم ما را به باطن شمس متوجه می کند که الشمس واقعی چیست و کیست؟ آن خالق یکتاست. "الله نورالسموات و الارض..."  نورِ شمس را جلوه ای از جلوه های نور خود قرار داد که سکون در تشدید الشمس است که بتوانیم حرکت و تشعشعات و آثار نور و حیات نور را ببینیم و بگیریم و خود را به سکون شین شمس چنان برسانیم که دیگر هرگز غروب نداشته باشد. و در میم شمس صورت نورانیت خود را تجلی کنیم. درحدیث می فرماید: "مومن 70 هزار بار از خورشید دنیا در قیامت درخشنده تراست و نورش دائمی و تمام نشدنی است." واین نور بشرطی بدست می آید که خود را چنان در میزان نگه داریم که به حول و قوه خدای قادر متعال تمامی ظلمات ظاهروباطن خود را پاک و به نورتبدیل کنیم. یا او بفضل و کرمش به ما بدهد. اسم مبارک مومن آن زمان خلعت وجودش می شود. چون مومن یعنی نور. نوری که ایمنی دهنده است و رذایل و کدورتها را پاک میکند پس معنی (ال) خیلی وسیع و زیباست پس الف و لام سبب و مسبب جلوه، و مرآت حق هست تا هر چشمی به هر اندازه بینایی خوب داشته باشد زیباییها را می بیند و کسب می کند و "الف و لام" واقعا از ولی عزیز است "الله ولی الذین امنوا..." که ظاهرا دیده نمی شود و در همه جا جلوه دهنده مکنونات خود است. شاید خریدار بفهمد و بخرد. و (واو) و (یاء) هم عنایت مهلت کوتاه عمر است که اگر از دست رفت دیگر دستمان از دنیا کوتاه و حسرت بر ما دائمی می شود. "یا" هم که حرف انتخاب است.

1- باید یا دنیا را با قیمت عمر خود بخری، یا آخرت را. 2- محل ابتدا و عاشورای عمرمان است که معلوم شود آن نون ساکن عملمان به چه کسانی یا برای رضا چه کسی منصوب و مجرور و مرفوع شده است. پس حال در معنا فکر کنید چقدر زیباست. مثل "صراط الذین انعمت علیهم" الف و لام در الذین ، ذال حرف قمری است. چون سیر و سلوک بنده در دنیا ست. فقط این التماس مومن به پروردگار خویش است. با تمسک با کلام خود پروردگار عالم زیرا ما از خود هیچ نداریم او به ما یاد می دهد که با کلام نورانی خودش از خودش کمک بخواهیم شاید رستگار شویم.

"الف" در حروف والی  مرآت و آیینه حق نما در باب عظمت مولا که "انعمت علیهم" انعکاس اوست. "انعمت علیهم" کسانی که بر آنها نعمت دادی ائمه معصومین صلوات الله و انبیاء و صدیقین و شهداء می باشند. 

 اما "لام" مجرا و تجلیگاه توحیدی که از چشم آن و از گوش آن می توان آن کسان را دید و آرزو کرد پس کسانی که از مجرای عدد ابجد 821 "الذی" تماس می گیرند که اول دل دنیا در زیر رضای خدا ادغام شود که همان مجرای توحید است که شاید در را باز کنند و بتوانیم به رضای مولا دست پیدا کنیم و مانند یاران ابا عبدالله الحسین (ع) دائم در طواف رضا ی خدا بمانیم، انشاء الله.

خیلی زیباست که عدد "الف و لام" بصورت بسیط 182 است مساوی با عدد ابجد "نوح نبی الله" علیه السلام. همان عددهای 1و2و8  "الذی" چه می فهمیم این اعداد با جابجا شدن حرکت طولی، آدرس زودتر رسیدن را به ما می دهند که (182) اول باید از شروع ورود از باء (2) که درِ رحمت رب العالمین است آغاز و در طواف رضای او به توحید محض و یکتا پرستی او نائل آئیم. پس حروف "والی" همیشه ودرهمه جا هستند. چراغ سبز روشن که ظاهراً نوشته می شوند ولی خوانده نمی شوند و فقط راه را نشان می دهند و حقایق را. فقط (واو) حرف ظلمانی است در صورتیکه (و- ا- ل- ی) نورانی هستند. جالب است پروردگارعالم گاهی واو را برای قسم فرموده است مثل" والشمس، والضحها، والقمر اذا تلها ". "واو" اگر احتمال دنیا باشد عقل و معاش آن (و) حرکت عبوری آن از حرف راء است و حرف (ر) عددش 200 است و قسم هم عددش 200 است  شاید به این معناست که ناممکنها، ممکن میشود و نامعلوم ها، معلوم و نامفهوم ها، مفهوم میشوند. ظهور غیر از آنست که ظاهر است زیرا باطنها به نمایش می آیند. و شاید به این معنی که یاد آوری شود. (راء) صفت دنیاست، که تکریر دارد و قسم تذکر پروردگار عالم برای عبور با تعقل است. مهم بودن سیر خورشید و انوارش و اثرش در دنیا بصورت آمدن گذری طلوع و غروب و رساندن و افول آن و جایگزین کردن نور در ما و گیرندگی آن و سبب و مسبب شدن آن نور را به صورت مدی "الی یوم القیامة" از باب عقل معاشی دنیا و آن حرف (ر) است. پس هر کس خوب فکر کند این قسم را عمل کند. به قاسم می رسد. انشاءالله.

باری در "بسم الله الرحمن الرحیم" سه بار ( ال ) بصورت والی در اول نام مبارک باری تعالی آمده است. که والا مقام بودن اسم مبارک خداوندِ سبحان را به ما می رساند. و قرار گرفتن ما به عنوان عبد این اسماء در جلوه و مرآت آن قرار بگیریم به عمل، که بشویم عبدالله، عبدالرحمن و عبدالرحیم. سه منزلت بزرگ که بنده متجلی می شود .  

ما ز بالا اییم و بالا می رویم             ما ز دریا اییم و دریا می رویم

در جان این شعر و در تمام این درس به ما تذکر می دهد از سرچشمه خلق شده ایم و از حقیقت آب جان گرفتیم، حیات و زندگی دنیا را، اما وقتی دوباره برگشت می کنیم، باید چگونه بالا رویم، آب چگونه نازل می شود اما چگونه برگشت می کند. تا باقی و ماندگار شود؟ یعنی صورت ظاهر باید عوض شود آب به بخار تبدیل می شود تا بتواند بالا برود، پس خود قیاس کنید.

معنایی در جامعیت حقیقت آب و ظرفش دریا

رنگ آب، آبی است و رنگ آسمان نیز آبی است. عدد ابجد آبی 13 است که جایگاه حرف (م) می باشد حرف میم که عدد ابجدش40 است باب تطهیر است. تنها جایی که آسمان به زمین وصل می شود از نظر ظاهر در دریاست که عکس آسمان در آب می افتد و در نهایت به هم وصل می شوند. یعنی 26=13+13.

26 جایگاه عددی (ض) است و جایگاه ولایی و معصومیت امام زمان، 26 جایگاه نام مبارک احمد (ص) است که هر دو به صورت صدفی می شوند که بین زمین و آسمان دُرِ گرانمایه انسانیت شکفته می شود و در جایگاه وصل دو باطن حقیقت ولایتِ وصیَ الحسن، صاحبَ الزمان، صلوات الله علیهم اجمعین. تک گل همیشه بهار ولایت سبز می شود و گل می دهد و بارور می شود الی یوم القیامه و در سایه خود عالم را گلستان می کند و بهشت را در دنیا برقرار می گرداند.

آخرین منزل آب (دریا)

از آنجائیکه در قرآن کریم داستان حضرت موسی (ع) بیشتر از داستان پیامبران دیگر نقل شده است. شاید خداوند منان این معنا را که سر حقایق قرآن است می خواهد ظاهر کند همانطور که متذکر شدیم باطن قرآن کوثر است. و حقیقت آب و سوره های مبارکه 114 برابر با عدد بسیط ابجد آب بود.

الف +باء=111+3=114

کلمه موسی، یعنی از آب گرفته شده همانطوری که در قرآن سوره طه آیه 39 می فرماید:"ان اقذ فی التابوت فاقذ فیه فی الیم فلیلقه الیم بالساحل یاخذه عدولی و عدو له و القیت علیک محبه منی ولصنع علی عینی" به مادر موسی امر می فرماید فرزند خود را در تابوت چوبی بگذار و او را در دریا رها کن ما خود او را حفظ می کنیم . این ظاهراً شروع زندگی موسی(ع) است. و در هنگامی که فرعونیان او را تعقیب می کردند خداوند در کنار دریای نیل فرمود عصای خود را به آب بزن و دریا دو قسمت شد و موسی و یارانش به فضل خدا از کف دریا روی خشکی آن حرکت کردند و به ساحل رسیدند و نجات یافتند. و اما فرعونیان همین مسیر را آمدند و در نیمه راه به امر خداوند منان آب به هم پیوست و غرق شدند. در جای دیگر خدا به موسی(ع) امر فرمود عصایش را به سنگ بزند و 12 چشمه آب از آن جوشید "و اذا ستسقی موسی لقومه فقلنا اضراب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عینا."

اما اینکه دریا نهایت مقصد همه آبهاست و اینکه بازگشت همه آبها چه زیر زمینی و چه روی زمینی به دریا و اقیانوس است. عرفانِ دریا، خیلی زیباست حرف (ی) در حروف الفبا عدد ابجدش 10 است و در ادبیات حرف انتخاب است. و درکتاب راز دنیا توضیح داده شده است. جالب است که حرف یا از شروع الف هست تا (ی) که آخرین الفباء است می شود (یا) روی هم. که از حروف ندا است. در کلمه دنیا حرف (ی) بجای ادغام اظهار شده است چون حرف (ی) از حروف یرملون است. پس در دنیا انتخاب هر کس اظهار می شود زیرا همانطور که گفته شد، امام عمل او انتخاب اوست. در ضمن امتحان هر کس در حرف (یا) انتخاب اوست عشر عمل است. پس دنیا می شود "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا". عاشوراست، چون حرف (یا) عددش 10 است و کربلا است، چون امتحان انتخاب اوست از یک طرف ، از طرف دیگر همه ما در دریا  قرار می گیریم که در انتهای عمر تمام نهرهای عمل ما به دریای انتخابمان ختم می شود ولی چگونه باید نجات پیدا کنیم شرط آن است که :

 1 – موسوی شویم (داستان تولد حضرت موسی (ع) و همچون موسی (ع) عصایی داشته باشیم تا دریا را بشکافد و ما را هم از روی خشکیِ ذیقعد امتحان خود به سلامت به ساحل نجات برسیم. چون همه ما گنهکار هستیم با شیعه 14 معصوم (ص)، مخصوصاً شیعه وجود مقدس امام هفتم ابا الحسن موسی بن جعفر کاظم (ع) باشیم تا ما را از ساکنین سفینه نجات قرار دهد و تابوت جسم ما را به ساحل دارالسلام بنشاند.

2- بدانیم که دائماً باید دستمان به دامن امام زمانِ مان باشد تا ما را سوار در سفینه نجاتش کند تا از خطر غرق شدن در دریا نجات پیدا کنیم ما هم باید موسوی شویم، یعنی به سلامت از آب گرفته شویم در خشکی ذیقعدِ بهشتمان مستقر می شویم.

3- تمام کشتیها با نا خدایی ولایتِ اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین فقط روی کوه جودی قرار می گیرند زیرا همه کشتی های وجود ما در بطن کشتی نوح است که کشتی او ساحل نجات کوه جودی بود که آنجا مرقد مطهر امیرالمومنین مولای متقیان (ع) می باشد. به امید ظهور تک گل هستی عجل الله تعالی فرجه شریف. امیدوارم قبول وجود مبارک ایشان گردد.

عرفان آب (قسمت اول)

درس و تکلیف خود را نزد پروردگارعالمیان آغازمیکنم ازنقطه باء بسم الله الرحمن الرحیم. از رب مهربان می خواهم که مرا با وجود تمام حجابها و ظلمتها توفیق ورود از نقطه باء به درون باء ودرسکون سین (بسم) مسکون کند ودر ترازوی سین منقلب فرماید وبه میم آدمیت برساند. پیغمبر بزرگوارمان حضرت محمد بن عبدالله (ص) می فرماید: "قرآن ظاهری و باطنی دارد .درباطن قرآن باطنهای دیگری است که بطن های آن  به هفت بطن یا هفتاد وگاهی هفتصد یا بالاتر می رسد." (باء) کلید ومفتاح تمام عالم وجود و حقیقتی است که آن را ظهر الوجود و تمییز بین العابد و المعبود می نامند. و فرمودند: "اگر بخواهند حرف باء بسم الله را معنی کنند هفتاد هزار شتر  برای حمل کتابهای آن کم است"  پس بفضل الهی می خواهم قطره ای یا ذره ای از زیبایی معانی را نصیب طبع نجیب خوانندگان کنم. "باء" ، وجود معانی و حقایق همه حروف است که خود قلب است و قلب کننده حیات است و مفتاح و باب و گشایش دهنده همه ظهورات و ملکوت آنها می باشد."باء" با چهارده معنا در قران ظاهر شده ودر مقام جار و مجرور، به 17 صورت معنی می شود وصورت خود را نمایان کرده و باطن ملکوتی خود را که تمام هفت آسمان وهفت طبقات زمین است فرا گرفته و کل ملکوت بوجودش خلق شده وظهور پیدا کرده است.

"باء" دارای هفت صفت است که با هرصفت خود معانی عوالم ملکوتی را دگرگون کرده و کمال بخشیده است و چگونه می توان نوشت؟ در حالی که در حرف باء که اگر همزه را یک الف حساب کنیم عدد ابجدش می شود 4، که چهار ملک مقرب و جناح های ایشان از این وجود ظهور پیدا کرده و به عدد ب که عدد ابجدش 2 می باشد تمام عالم مخلوقی از بالا تا پایین را درملکوت زوجیت قرار داده است که فقط خالق یکتا و بی همتا یک 1 است و هرگز 2 نمی شود.

 دیگرآنکه حرف باء نفس حرف الف است که در وسط حرف باء  (ب (ا) ء) قرار گرفته است الف خود ساکن و وصل کننده حروف است. حرف ب را به همزه آخرش وصل می کند. چون این وصل مجرا و مجلای صفات واسماء الهی است، وچون مرآت حق است، جلوه گری می نماید وخصوصیات ربانی خلق را منعکس می سازد.

 بنابراین اجازه می دهد که اگر الف بخواهد قامت خود را حفظ کند و در اول حروف خوانده شود با همزه ظاهر شود و با حرکتهای فتحه – کسره – ضمه وعلامتهای تنوین، نصب، جر و رفع معنا گرفته ونشان داده می شود. وقتی در تلفیق حرف به اعداد  زبر وبینه ها گفته میشود می بینیم عدد همزه باعدد ابجد اسم مبارک علی (ع) برابری می کند. ( 110= ها= 6+  میم =90 +زا= 8+ ها= 6)   

بنابراین به چهارده صورت معنا می شود. باطن قرآن هم صورت انسان کامل است و هم در مقابل، چهارده معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) قرار دارد.

هفده تحول جار ومجرور شدن "باء" در  باطن قرآن، نماز است.(تحولات 17گانه حرف "باء" در قرآن  بیان باطن نماز است) با 17 رکعت نمازواجب که ظهور و ستون گذاری شده است.پس الف آب (زُبُر) است و باء آب بینه. ملک حرف باء جبرئیل (ع)، آورنده وحی و علم الهی به پیامبران و روشن کننده امرپروردگارعالم برای عموم مخلوقات است.

اما این حرف مبارک در کتاب شمس المعارف اینطور تعریف شده است (باء) ازحروف ظلمانی است. در بسمله همه حروفش نورانی است غیر از حرف باء که حضرت حق سبحانه و تعالی آنرا اول حروف قرآنی ساخته و در هر سوره اول آن سوره گردانیده و درضمن آن سیری عظیم، پنهانست که جزء اخصِ خواص بر آن اطلاع نیابند. و حرف باء از برای توصیل (وصل کردن) خیرات است و طبیعت حرف "باء" بارد یعنی سرد و خاموش کننده آتش سوزاننده جهنم است. از این جهت که در هر آیهِ امان که عبارت بسمله است افتتاح بوی گردیده و باء از حروف باقیه است در روز قیامت بر وی سِّری پوشیده است و آن هنگامی که حق سبحان آن حرف را خلق کرد با وی هشتاد و یک فرشته آفرید که تا قیامت تسبیح و تقدیس حق سبحانه تعالی می نماید و ممّد و معاون روحانیت این حرف هستند. شیخ فرموده که چون روحانیت این حرف اقتضاء ظهور کند، به هیاتی که در نشاء برزخی دارد ظاهر شود و شکلی کامل الصوره و خوشبوی و آن صورت را بعضی از کبار اهل کشف و شهود مشاهده کنند و آن پیکری است نورانی که نور وی ثابت است و هرگز متغیر و متبدل نشود و بر هر سالکی که سر این حرف منکشف گردد و آنصورت مثال نورانی ظاهر گردد، علامت صحت آن کشف ظهور این صورت بود و این حرف اسمیت از اسماء مخزونه و اسرار مکنونه الهی جل جلاله دارد.

اما الف نقطه قلم حضرت حق، که به تعبیری جلوه اسم مبارک خویش یعنی "صمدیت" است. در نقطه باء شکل گرفته وبه قامت الف تواضع کرده و به سجده افتاده وصورت باء را تصویر داده است. که ظرف تمام امکانات گردیده. اگر این ظرف بخواهد در این دنیا باز شود، می بینیدهرگز دنیا گنجایش آن را ندارد. احتمال معنا این است که، عالم حرف( باء) را عالم عمّا می گویند. ملک حرف الف حضرت اسرافیل است. ملک روح و جان دادن و طبیعتش نورانی است. جان وجودش ظُهر است،سِرّش این که سکون کل حروف ازآن جان می گیرد. الف مقام تجرد دارد و فرد است. اولین مخلوق، الف اشرف و اقدس و اقدم در حروف و صفات ذات را بخودگرفته است. بنابراین در یک کلمه آب الف نورانیت و باء ظلمت وجود دارد، در تعریف آمده مثل نسبت روح است به بدن. والله اعلم.

حرف باء از حروف ظلمانی است که خود صراط،  میزان و حق است. این حرف صفت همس دارد. صدایش از باب ظهوری که ظاهر میشود بطرفِ ظهورات است و انفتاح دارد و باب الفتوح است و با فشردگی و تکان باز می شود (قلقله). محل ظهور نطق و کلام الهی است. واز حروف شفوی است. حرفی که جهر دارد و جوهریت موجودات را ظهور می دهد و اظهار می کند که در تمام عوالم دنیا و آخرت دستگیره رحمت الهی است. وسیله نجات است . پس باید بدینوسیله در این دنیا ظلمانی از خدای متعال بخواهیم که برما منت نهد و باب را باز کند و به رحمت واسعه اش ما را در (س) (بسم الله) سکون دهد. شرط سکون به نظر این حقیر قرار گرفتن در سکون شاخص میزان است، زیرا سین تنها حرفی است که عدد ابجد و زبر وبینه اش یکی است، یعنی حرف س= 60 و ین = 60 می باشد. بنابراین باب قرآن باب کلیات همه عالم و ورود هر انسان مومن است، به شرط آن که صورت و سیرت انسانی را داشته و پشت نقطه ولایت علی بن ابی طالب (ع) باشد یعنی شیعه شود. و دق الباب کند و اگر در باز شد، از خدا بخواهد که در باطن این باب به عمل قسط وعدل سکنی پیدا کند، در اینجا صفات سین را می گیرد: اول همس دوم رخوت و سستی دارد یعنی نرم و انعطاف پذیر است، سوّم انفتاح است که در حقیقت سین باب الفتوح عمل است، چهارم استفال است طلب تواضع و پایینی می کند و در خود ذاکر می شود، قلبِ خود کعبه است، در قران سوره یس قلب قرآن است. و مسجد و خود حرم الله است و صدای عمل در این سکون، کشیدگی و صفیر دارد که جوابش را انشاء الله در باطن سکون آرامش بخش بهشت می گیرد و صفت سکون، تا بتواند در اینجا که عشاء وجودی خود است در دنیا طی مسیر می کند تا به کمال میم برسد (بسم).

سین حرف نورانی است و حجابها را کنار می زند چشم دل را باز می کند گوش دل را شنوا می کند. تمام باطن زیبای جمال و کمال و صفات و اسماء از عالم اعلی به عالم سفلی در وجود ائمه اطهار با حرف سین جلوه می دهد که خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبر بزرگوار (ص) می فرماید : یس با مد طویلِ لازم،  نمی دانم من حقیر چگونه بیان کنم که، این کلام تا حدی باطن خود را جلوه دهد. همین قدر بگویم احتمال معنا این است که آن نقطه نظر ثابت و میزان الهی از ترازوی سین چنان زیبا و دقیق جلوه کرده که همه عالم هستی و مخصوصا انسان در این نظر غرق هستند و در صفیر آن خوانده می شوند. حدیث است که این خطاب سین به پیغمبر بزگوار و اهل بیت اوست. که این عزیزان آل یاسین هستند، صلوات الله علیهم اجمعین. بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد محتوای کل قران را در بر دارد و بنا بر تعریف حقیقتش جان آب کوثر است. تمام هدف من در شناخت حقیقت آب این است که: آب تطهیر کنندهء عین نجس به عین پاک است. آبِ ظاهر، نشانی از آبِ باطن دارد. پس با عرفان آب خود را شستشو دهیم تا حیوانیت از ما جدا شده و ما به حقیقت انسانی برسیم. اگر بخواهیم در محضرخدای تعالی شاکر نعمتهایش باشیم و به نعیمش دست پیدا کنیم چاره ای نداریم جز اینکه انسان شویم. خداوند سبحان دو دستگیره بزرگ را برای ما قرار داد تا خود را نجات دهیم، کتاب مبارک قرآن و وجود مبارک ائمه صلوات الله علیهم اجمعین. در حقیقت همان الف و باء می شود. همان آبی که امیرالمومنین (ع) ساقی کوثر آن است. آبی که حضرت ابا عبدالله حسین (ع) برای معرفی آن سه روز تشنگی از آب دنیا را خود و خانواده اش تحمل کردند. ساقیِ کربلایِ او ابوالفضل عباس (ع) است که در شریعه فرات رفت و لب تشنه بیرون آمد.

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی العباس الحسین و علی اولاد الحسین (ع) فی الدنیا و الآخره.

بسم الله الرحمن الرحیم

 نمی دانم و هیچ نمی دانم ولی از مولای کریم، سبحان و عز وجل خود میخواهم که ما را به شناخت خود و به شناخت خویش برساند. مطلب زیبایی که مرا به نوشتن وامیدارد ریشه حیاتِ ظاهری و باطنی، آب است که مجرای حیاتِ همه عالمِ وجود قرار گرفته چنانکه پروردگار عالم اینطور قرار فرموده که: "کل شیء حی من الماء" همه چیز از آب زنده شده است. خلقت آب[آب باران در مقابل نور آفتاب رنگین کمان را به وجود می آورد و شکست نور، رنگها را ظاهر می کند. آب، ظرف قابل پروردگار عالم و گیرنده هستی است وبهترین هادی و بهترین رسانا است. مرات حق، جلوه دهنده نور(در دنیا از آب برق تولید می شود و انرژی حاصل می گردد) که خود شاید جلوه آیه مبارکه الله نور السموات و الارض ... باشد.] را اینطور که دانشمندان تقریبا000/000/3سال پیش گفته اند شروع شده و طریقه درست شدن آن را شهاب سنگهای آسمانی دانسته اند که هر کدام درون خود هزاران کیلو آب را بصورت گرم آتشین بر زمین فرود می آورند در اثر این انفجار ها لایه های رویی زمین با لایه های درونی شکافته شدند و درون زمین که 5 برابر آب اقیانوس ها را در زمین داشت بصورت آتشفشان بیرون می ریخت در نتیجه چرخه آب پدیدآمد و آبها در انفجارهای آتشین بخار شدند و به آسمان می رفتند و کم کم از زمین چشمه های آب و از آسمان باران و برف شروع به باریدن کرد و حیات موجودات از گِل شدن زمین احیاء شد و کم کم موجودات دریایی به اذن خداوند پدیدار شدند و حیات از دریا شروع شد و موجودات شکل و صورت گوناگون خود را جسته و سازگاری پیدا کردند. آب حکمت زیبای حکیم عالم است. نظر بعضی از دانشمندان  آنست که بنابر احتیاجات زیستی گاهی موجودات آبزی، آبشش خود را از دست داده و شش بجای آن گرفته اند و حتی در بعضی پرنده ها نیز بال پرواز گرفته و بعضی چهار پایان زمینی و حتی حشرات و تمام گونه ها به نیازهای حیات خویش جلو ه نمایی کردند و می کنند و برای حفظ و تداوم این منابع حیات مثل اقیانوس ها و دریاها هر چند گاهی از مرکز زمین انفجارهایی صورت می گیرد که فضا های گرم را وارد آب می سازد و باعث تشکیل آبِ سنگین[آب مایع شستشو و بردارنده همه کثافتها و ظلمتها از نجاسات و آب برای مومنان و مسلمانان، استبراء از حَدَث اکبر و اصغر و برای کافران باطن آب که همان تطهیر کننده عین نجس به عین پاک است و در قول عارفان استبراء با آب، در اصل حقیقت آب است که تمام حیوانیت ها و رذائل وجودی را می شوید و به مقام عصمت و طهارت می رساند. جان وحقیقت آب نه ظاهر آن یعنی شهادتین، حقیقتی است که در کلامهای بعدی است، خواهیم فهمید که دایم در این بحر رحمت غرقیم. الحمدلله رب العالمین.] و گرمای آب باعث تداوم حیات می شود و حتی در بعضی از جاهای سرد مثل قطب یا یخچالهای طبیعی حیات موجودات قطع نمی شود. در حالی که حتی درآب یخ زده هم حیات موجودات ثابت شده است. حرکت یخ ها و برفها کند می شود ولی قطع نمی شود یعنی شاید در روزها ماهها و سالها یک یا دو متر حرکت می کند و جالب این که این جابجایی، تحولات و تغیییرات حیاتی زیبایی را به کَرَم پروردگار عالم درتاثیرات حیات به جا می گذارد.

عرفان عددی آب

آب تنها ماده ای است که در طبیعت به هر سه حالت جامد، مایع و گاز وجود دارد. ابرها در آسمان، موج دریا ، کوه یخی، توده های یخی در دل کوهها و منابع آبی زیر زمینی تنها چند شکل از اشکال ظهور آب می باشند. آب طی عمل تبخیر سه حالت می شود 1- میعان، انجماد و ذوب. بنابراین مرتباَ آب از حالتی به حالت دیگر تبدیل می گردد .این پدیده تبدیلِ آب را چرخه بزرگ آب می نامند. اما حقیقت آب، خود یک اربعین است و این واقعیت است که جانِ طهارت را بر ما انسانهای گنه کار عنایت می کند. آب از دو عنصر طبیعی تشکیل شده 2 مولکول هیدروژن و1مولکول اکسیژن. هر مولکول آب دارای یک ناحیه مثبت و یک ناحیه منفی است که این دو ناحیه در دو طرف مولکول آب واقع شده اند. شیمیدانان با کمک شواهد به این نتیجه رسیده اند که مولکول آب شکل خطی ندارد . بلکه مولکول آب حالت خمیده دارد.

اول حقیقتی که اهمیت آب را بر ما ظاهر می کند، مقام طهارت آب است که در واقع استبراء به معنی پاک شدن حیوانیت و کمال پیدا کردن حقیقت انسانی است و آن میسر نمی شود مگر به حقیقت اربعین عمل خالصانه و توبه واقعی (توبه نصوح).

آب ظاهری شستشو دهنده ظاهر هر چیز است ولی چنانچه شخص کافر صد بار در آب دریا فرو رود. هنگام بیرون آمدن قطرات آبی که از او فرو میچکد نجس است، و هرگز آب ظاهر او را پاک نمی کند مگر بشرط طهارت باطن،که با نیتِ پاک شهادتین را بگوید. با جاری شدن کلمات شهادتین بشرط نیت پاک وصحیح باطن ایشان پاک وظاهرش متنجس می شود.آنگاه با آب ظاهر پاک می شود. همچون هنگام غسل. انسانِ مکلف اگر غسلی بر او واجب شود، اگر بدون نیت آن غسل صد بار در آب پاکِ رود، تطهیرِ ورود به نماز و روزه را ندارد. بنابراین نیت یک امر قلبی و باطنی است که انسان را از حیوانیت جدا و به اعمال انسانی وارد می کند.

حتی خدای مهربان طوری مولکولهای یخ را با هم فرق گذاشته که یخ، هوا هایی را در خود حبس می کند (حباب) که باعث می شود روی آب شناور بماند. بنابراین حیات گرم زیرِ یخ بندان می ماند و یخ ذخیره آبی است که در هنگام تبخیر، حد آب را از کم شدن نگه می دارد. اما حکمت آن حکیم از خلقت این همه زیبایی و جلو ه های اعجاز آور بخاطر حیات خلیفه خود، انسان کامل است و برای پیوستن به قرب خودش که خود حی خالص است و از مجرای او حیات ظاهر می شود و دوباره به خودش بر می گردد. چون او در حدیث قدسی فرمود: "انی کنت کنزا مخفیا و احبیت و اعرف".  من اینطور از درس عرفان درس می گیرم که : تکلم صفت ذاتی پروردگار عالم است و کلام را با حروف ظهور داد و علم حروف را کیمیا قرار داد که  حروف با پیوستن به هم صورت و معنا و جلوه و حیات گرفتند. کل حروف از الف جلوه کرده و الف سِرّ حروف و حقیقت کون و مکانی و جلوه مجرای تجلیات و ظهورات و حقیقت سرمدی است. الف در حالیکه ظاهراً یک حرف است ولی سه حرف (الف) و باز هم 8 حرف[باب اعداد از نظر صورت گرفتن تا عدد 7 است عدد 8 همان عدد 7 است که صورت عکس آنرا دارد، به عدد 9 عدد یک می آید و 8 بر سر آن 9 قرار می گیرد می شود 9 و عدد عشر 10 است و آن حقیقت یاء اسم حسین علیه السلام است که یک خودش و 9 فرزند دروجودش می شود 10  عشر عالم که کل یوم عاشورا و کل الارض کربلا است] یا 9 حرف (الف، لام، فاء) شروع ظهور الف با نقطه آغاز شد که چون آن نقطه تصویر گرفت با 5 نقطه در کنار هم (بصورت عمودی) صورت ا لفی خود را نمایان کرد. 5 همان 14 می باشد  وجود چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و 5 تن که کل هستی و همه اسرار می باشند. 5 = 4+1 →14

اما نقطه چست؟ آن جلوه ظهور صمدیت پروردگار عالم،که خود تُو پُر، کامل، ثابت، غنی و جلوه الله صمد است و هر طور که او بخواهد حروف را از درون نقطه، نقش و جلوه می دهد. خداوند سبحان جان هستی را بنام سرّ حقیقت محمدی (ص) خلق کرد. که 14 هزار سال قبل از خلقتِ تمام ظهوراتش خلق شد. و به 5 جلوهِ مقدس تسبیح، تکبیر، تهلیل و تحمید عبادت داشته اند. تا اینکه در احتمال معنا  خالق هستی "الف" را جلوه فرمود و "باء" را بصورت "باء" ظهور داد، آن سه حرف (الف) به دو حرف و (ب و ا) رویهم 5 حرف طیبه (ص) (با) شدند. که باب ظهور و تمام جلو های هستی است . پیغمبر صلوات الله علیهم اجمعین می فرماید " انا مدینه العلم و علی بابها". "الف" را به حقیقت وجود پیغمبر صلوات الله اجمعین که نبی  و رسول و امام  و امام الرحمه و اشرف است و"باء" حقیقت وجود امیر المومنین (ع) می باشد.

 و اما زمانی (الف) و (باء)[باء کنارالف قرار گرفت ، تا احتمالا این معنی حاصل  شود که تنها و یگانه بودن فقط مخصوص خداست و پروردگار عالم آنچه خلق کرد زوج خلق کرده است مثل جسم وروح خودمان با هم توام شدند تا ما ظاهر شدیم .وآب و معنای آب هم با زوجیت دو حرف الف و باء ظاهر شد.] نقش و جلو ه های تمامی خویش را گرفت که قامت الف، با حرکت مد سرمدی و هفت صفت خویش در کنار ب،  حرکت استفالی خویش، که با هفت صفت قرار گرفت رویهم شد 14 صفت در حالیکه آنجا معنای حی از آن ظاهر شد و جلوه کرد: آب.

 در احادیث عرفانی آمده است که خداوند فرمود: "لولاک لما خلقت افلاک."پیغمبرم اگر تورا خلق نمی کردم هیچ کس را خلق نمی کردم و بعد فرمود: اگر علی را خلق نمی کردم تو را هم خلق نمی کردم در جایی دیگر بدنبالش میفرماید: اگر زهرا را خلق نمی کردم هر دو شما را خلق نمی کردم .

آری آب {رنگ آب آبی  است وعدد ابجدش (13) است در دنیا که عدد آن نیز  13 جمادی الاول روز شهادت خانم و روز تولد هم کفوش امیرالمومنین علیه السلام 13 رجب است ورنگ آبی مخصوص خانم زهرا(س) که با تزویج رنگ زرد مخصوص امیرالمومنین علیه السلام رنگ سبز بوجود می آید که حسنین علیه السلام است.} خلقِ کل وجود، معنا گرفت. "کلٌ شی ءٌ حی من الماء" اما روح آب و جان آب در حقیقت کوثر وجود است. چون آب ظهور کرد نور جلوه کرد. تا قبل آن باطنِ ظهورات در کلامِ باطن، در ظلمت بود اما همینکه وجود مقدس باطنِ زهرا سلام الله علیها (معنای جان آب) خلق شد نور آمد.(اللهم صل علی محمد و ال محمد) و آنچه باطن هستی ظهور داشت روشن شد و جلوه کرد و معنا شد.

عدد مولکولهای آب ظاهراً 2 هیدروژن و یک اکسیژن است یعنی 3تا و عدد ابجدی آب 3 است. عدد حروفی( الف با ) 114 تعداد سوره های قرآن، عدد حرف الف = 111 است که هر سه عالم قبل از تولد و دنیا و عالم بعد از تولد همه در 1عدد ابجد الف جلوه کرده و عدد ابجدی با  2 است. پس عدد ابجد آب 3 می شود. عدد ابجد حرف"الف"در کلمه "آب" یک است و عدد ابجد حرف"ب" دو است. در حقیقت اسراری که پروردگار عالم اراده و مشیتش به ظهور خلقتش اراده فرموده، یک سرّ است که آن وجودِ مکرم و آن سرّ حقیقت محمدی (صلی الله علیه و آله) بوده است. آنگاه به اذن و اراده او آن سرّ حقیقتش دو جلوه کرد که ولایت علوی ظهور کرد که حقایق جلوه ذات است  به ذات. آنجایی که "لایشم رائحه الوجود" است و معنای ظهورِ سرّ یک و دو در عدد سومین نور مقدس و مجلل فاطمی سلام الله علیها صورت پذیرفت. که در صورت حُسنش حَسنَین (صلوات الله علیهم اجمعین) با جمع 5 نور مقدس (صلوات الله علیهم اجمعین). که همه عزیزان نور واحد هستند در تسبیح، تحمید و تهلیل ذات اقدس الهی قرار گرفتند. عدد یک در فارسی به عدد ابجد حرف "ی" 10 است و "ک" عددش 20 رویهم می شود 30 و عدد حروفی کلمه "دو" می شود 10. (دو=4+6) پس "یک و دو" در جمع می شود" 40= 10+30 " شاید به نظر ساده بیاید اما در نظر صاحبان نظر، با دقت فراوان، حتماً این مهم معنی می شود، که در حقیقت اسرار جان اربعین در بیان حقیقت طهارت و پاکی در سر خلقت اصل و جان رحمت واسعه پروردگار است، که چشمه های زلال نور خدایی را در همه مخلوقات جاری و ساری کرده است. بابِ نور هدایت و شناختِ خودش را از این مجرا بر بندگانش منت گذاشته و اهدا کرده است.

گفتیم عدد ابجدی آب 3 است وسه عالم ماکان و مایکون و کاین ظهور دارد. در حدیث قدسی است که خداوند متعال از نور پیغمبر بزرگوار ﷺ عرش را خلق کرد. و حضرت فرمود: عرش از نورِ من و من از عرش بالاترم. و خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید: تمام عرش روی آب ( یعنی جان آب ) است. (هود: 7 )"و هو الذی خلق السموات و الارض فی ستّه ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا...."

آنجا که جمال حق جلوه گر شد وآیینه آیات عظمت و آیات جلال پروردگار عالم تمام مخلوقات را به تسبیح، تهلیل، تکبیر و تحمید وادار ساخت و ظاهراً گِرداگِرد ارکان هستی و عرش مُطّوّف شدند و جلوه نمایی کردند و کرسی و پایه هایش با آنچه در سیطره ملک و ملکوت مالک هستی ظهور داشت، با چهار رکن مَلَک های مقرب ظهور جستند و کتاب، لوح، قلم و نون در جان عالم جاری و ساری شد. آن حقیقت چیزی نبود جز کوثر وجود که ساقی آن امیر المومنین (ع) و پیغمبر بزرگوار ﷺ صاحب ظهور این دریای کرامت شد و حسن (ع) جان حیات و حسین (ع) بقای حیات الی یوم القیامه شد.

آنچه پروردگار عالم اراده و مشیتش برای خلقِ کل مخلوقات قرار می گیرد به عرش می رسد آنگاه از آب زیر عرش گذر کرده و حیات خود را بصورت قرار گرفته در عالمهای پایین ظهورات را کسب کرده تا به دنیا یا هر عالمی مستقر شود ."کل شیء حی من الماء" (انبیاء:30)

کوثر یکی از نامهای قرآن کتاب معجزه الهی بدست پیغمبر بزرگوار ﷺ در این دنیا که ناطقش امیر المومنین علیه السلام و سَیَلان بخش و جریان دهنده آن به تمام مخلوقات دنیا و آخرت با دو میوه دل و نور دیده اش امام حسن و امام حسین (صلوات الله علیهم اجمعین) که "سید الشباب اهل جنه" هستند.

اما از شکر گذاری آبی که مِهر فاطمه زهرا سلام الله علیها در این دنیا قرار گرفت ودو مزه به خود گرفت، آب شیرین و آب شور (شوری حکمت و شیرینی لذت آن است)  که "مرج البحرین یلتقیان*یخرج منهما الولو و المرجان" سوره مبارکه کوثر در شأن و مقام خانم زهرا (س) به پیامبر  بزگوار نازل شده است.

 70 درصد وزن بدن را آب تشکیل می دهد.  برای عملکرد درست بدن روزانه از یک تا هفت لیتر آب بدن ما نیاز دارد. پس حیات در آب – از آب و با آب است الی یوم القیامه. حروف و کلمات قطرات حیات بخش این آب وجود هستند که هر یک از حرکات یعنی سکون، تنوین و مد و هر حالت قرار گرفتن آنها و شکلهای آن و انواع آنها سِرّی از اسرار ملکوت، جلوه آیات قرآن هستند که با عینک ریز بین عرفان در اعماق خلقت خویش  ماورای آن غوص می کنیم تا بنده شاکر خالق خویش باشیم.از شروع خلقت آب شروع کردم. از نوشتن این مطالب چند نظر داشته ام:

اول آنکه دنیا ظلمت است.دوم آنکه دنیا خود جهنم است.سوم آنکه خداوند نور خویش را که در سوره مبارکه نور می فرماید" الله نور السموات و الارض"برای ما روشن کرد تا به جهت آن- که همان وجود چهارده معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) هستند- ما را از این ظلمتکده نجات دهد و به عالم همیشه نور، عالم اعلا و صبح صادق و سفینه النجاه دنیا و آخرت برسانند، و به کمال و هدف خلقت خویش که خدایی و خلیفه الهی او شدن و پیدا کردن خود که "انا الحق" هستیم و "فانی شدن در حق" را پیدا کنیم تا همیشه باقی  به بقای او باشیم .

نور، خود جان اربعین است. عدد ابجد نور 256 است. اگرعددها را جمع کنیم13=6+5+2.  13 جایگاه عددی حرف"م" است در حروف الفبا حرف"م" عدد ابجدش 40 می باشد یعنی اربعین و خداوند متعال در کلام نورانیش در قرآن در سوره مبارک نور می فرماید" الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه ...." اگر با این تفسیر که "نور اربعین هدایت اوست" معنای آیه را بفهمید متوجه می شوید آن حدیثی که پیامبر (ص) فرمودند"من اخص الله اربعین یوماً فخر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه"یعنی: (هرکس چهل روز فقط برای خداوند متعال اخلاص ورزد خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد). چه زمانی ینابیع الحکمه می شود؟ آنزمان که نورهدایت درقلبش نفوذ کند  و چشمه های حکمت از درون قلبش به زبانش جاری شود.

پروردگار عالم در سوره مبارکه اعراف آیه 142 به موسی (ع) فرمودند"و واعدنا موسی ثلثین لیله واتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین"30 شب به کوه طور، وعده گاه مناجات وعبادت بیا وبعد فرمودند"اتمناها بعشر"ده شب دیگر اضافه کن تا اربعین لیله کامل شود آنگاه لوح  تورات را به ایشان عنایت فرمودند.

سی همان "یک" و ده همان "دو" بود که رویهم اربعین شد. در حقیقت آن "الف و ب" است که حقیقت آب یعنی کتاب آسمانی جان طهارت است زیرا جان ها را تطهیر می کند و از حیوانیت پاک و به حقیقت انسان رشد  می دهد و هدایت می کند . پس مدال بندگی خالصانه از برای مولا نصیب هر کس نمی شود. همانا پیامبران حامل حقیقت آبی هستند که جان تشنگان واقعی را سیراب کرده و به انسانیت می رساند.

مولای متقیان زمانی متولد شدند که 30 سال از عمر پر برکت پیامبر می گذشت یعنی "یک" (سر خلقت اوست) و زمانی که حضرت علی علیه السلام سن مبارکشان به "ده" سال رسید یعنی ایشان حقیقت "دو" (سر خلقت ولایی) شد. رسول خدا (ص) 40 ساله شدند. تا پیامبر ﷺ در 27 رجب در سن 40 سالگی به رسالت و پیامبری خویش مبعوث گشتند و لوح قرآن، بالاترین معجزه عالم خلقت دفعتاً به قلب مبارک ایشان نازل گردید. یعنی ایشان که کاملترین و اشرف خلقت اوست در اربعین سنه لوح خود را گرفت و قرآن در جمع عدد3=2 +1 یعنی به معنای حقیقی خود کوثر تجلی کرد.

و خانم فاطمه زهرا "سیده نساء العالمین" کوثر را معنا کرد زیرا آب مهریه اوست و زندگی همه مدیون مهر اوست، لولو و مرجان (حسنَین صلوات علیهم اجمعین) و ذریه های مطهرش سبزی، گل و میوه باغ رسالت و ولایت شدند. واین خانواده محترم، آل الله نام گرفتند و پروردگار عالم آیه مبارکه تطهیر را در شان مقام این عزیزان نازل فرمود. درود خداوند و ملائکه اش و تمام اولیااش بر این عزیزان بادا الی یوم القیامه.

 تمام شیعیان و پیروان واقعی از این  چشمه نوشیده و به طهارت باطن رسیده و انسان شده اند. تا خلیفه خدا شوند. پس آبی که به امواج حرکاتش ظهور و بروز و حیات را به جان کلمات معنای هستی می بخشد سّر آب است، زیرا بفرموده پروردگار عالم بندگان مومن کلمه های پاک خداوند هستند. یعنی کلمه الله. در این صورت پیامبر بزرگوار (ص) نبی الله، رسول الله  و خلیفه اعظم هستند و امیرالمومنین (ع) ولی الله الاعظم، حجه الله، نطق الله هستند. و فاطمه زهرا (س) واسطه خلق الله الاعظم هستند و خانواده محترمشان آل الله وامام حسن (ع) حُسن الله الاعظم است وامام حسین (ع) ثارالله می باشد. و امام زمان (صلوات الله علیهم اجمعین) بقیه الله الاعظم است (عجل الله فرجه الشریف). هرکس ازاین عزیزان جدا شود هلاک وهرکس وصل شود نجات خواهد یافت. اللهم رزقنی.

این نکته فراموش نشود که در تمام زندگی انسانی، تمام انسان ها برای رسیدن به قبولی و لوح گرفتنِ کارنامه مسلمانی و شیعه واقعی در ساعت آخر عمر امتحان عدد دو است. مادر همه ارزشها "دو" است. یعنی ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام صلوات الله علیهم اجمعین) و "دو همان" عشر است که دنیا تماماً "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" است. که جان عشر در زندگی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ظهور کرد. نام مبارک حسن (ع) عدد ابجدش" 118" است که اگر جمع کنیم می شود. (10 = 1+1+8) "10" همان "دو" است (دو= 4+6) و آقا امام دوم شیعیان است.

امام حسین (ع) خود عدد 10است. زیرا اولاً دومین حسن است چون نام مبارکشان حسنین (صلوات علیهم اجمعین) است. خود یک است و نُه ذریه در بطن ایشان است که (10=9+1) "ده" می شود. و تمام عشرها در کربلای او ظهور عاشورا را بپا کرد، و او جان عاشورا شد. چون او همانطور که گفته شد، یک شد و نه نور در بطنش که می شود "ده" نور یعنی همان "دو" ، زیرا جان عشر با او بود. یعنی"10".

پس اربعین به او ظهور کرد که 40 می شود. او مظهرحقیقت اربعین از اسرار عالم سِرّ تا به عالم سُفل شد و پیام همه پیامبران و معصومین را درعاشورا ظاهر کرد. که تمام معصومین جان های تشنه آب حقیقی شوند و به معنای آب برسند زیرا تنها بوجود ایشان انسانها به شهادت فی سبیل الله و طهارت روحی و جسمی رسیدند و در واقع قلب به میم شدند. چنانکه امامشان بدون غسل و کفن به خاک سپرده شد.

در دنیا مقام سقایت این آب در کربلا به باب الحوائج، ابوالفضل "عباس بن علی" رسید و در قیامت پدر بزرگوارش علی بن ابی طالب (ع) در کنار حوض کوثر ساقی کوثر است. نکته دیگر خداوند معجزه خود راکه در برتری همه معجزاتش یک است به بنده درجه یک خود محمد مصطفی ﷺ نازل فرمود قرآن، که 30 جزء است عدد30 برابر حرف "ل" است که مجرای توحید است و جایگاه عددی آن 12 می شود. که هم عدد یک و هم عدد دو را دارد (شاید به همین دلیل است که تطهیر کافر به اسلام دو شهادتین است و دستور وضو برای شستن دستها و صورت یک بار واجب و بار دوم جایز و بار سوم باطل است). هم 12 نور مبین امامان هدایت هستند و هم جان اربعین و تطهیر. وجود مقدس امیر المومنین علی بن ابی طالب مولای متقیان و ناطق قرآن است پس تا شیعه نشویم فتح بهشت و فتح باب حقیقت قرآن را نداریم.

شرح اینکه دنیا ظلمت است درحدیثی  در کتاب "اسرار معراج آقای عماد زاده" می فرماید: که جبرائیل (ع)  در معراج به رسول الله ﷺ فرمود: برای خلقت جهنم هزار سال تافتند سرخ شد(شهاب های آسمانی) هزار سال تافتند سفید شد (یخبندان بعد از بوجودآمدن آب) و هزار سال تافتند سیاه شد که الان (منظور خلقت آب بود که 3 میلیون سال) و فرمود یک میلیون شهاب آتشین و یک میلیون یخ بندان سفید و یک میلیون ظلمانی شد.

انا انزلناه فی لیله القدر

جهنم سیاه است و دنیا هم تاریک و ظلمانی. پس دنیا خودش حقیقت لیل[بحث لیل و اما حقیقتی در لیل است که شاید اینطور بگویم در روز از حرکات تصویر برداشته می شود ولی ظهور آن در تاریک خانه دنیا یعنی شب تصویر شکل می گیرد و ثابت می شود همینطور قیاس شود.] است. زیرا اسرار در شب است و عروج رسول الله ﷺ در شب بود و تولد معصومین در سحر گاه بود. و روشن شدن به روز و رسیدن هم از شب است. شب حرکت، اولیاء است و رسیدن قدر به دنیا در شب بود و حقیقت آن سر حرکت آب است از اسفل به اعلا. که حیات را در جریان می اندازد و آن حقیقت و آن سر وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است که در حجاب ستر خویش تجلی کرد و شب را بپا داشت و مجرای رساندن مغرب به عشاء و عشاء را به صبح و صبح را به ظهر و عصر شد. او بود که در لیل به خاک سپرده شد و بصورت قبر گمشده. همه باید در پی  نورش بگردند تا روزی که جلوه نورش ، امام زمان (عج) ظهور کند و بنورش ظلمتها را بزداید و پاکی و روانی و نورانیت را از آن آب باطن خویش -که مادرش است- ظاهر کند. سوره دخان آیه 3" انا انزلناه فی لیله مبارکه انّا کنّا منذرین" در روز وقتی خورشید می تابد آب گرم می شود و تبخیرمی شود درشب به آسمان صعود می کند که به صورت ابر ذخیره شود. علوم باطنه حیات حقیقی از مایه حیات را جلوه می دهد. چون می فرمایند تا آخر زمان دو  قسمت از علم ظاهر می شود و بیست و پنج قسمت آن در زمان ظهور حضرت حجة ابن الحسن (ع) -روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه- ظاهر می شود.

عالم عرش

باری عالم عرش آیینه است و تمام آنچه که خدا اراده فرموده است، بعلمِ او ظهور پیدا خواهد کرد و تجلی خواهد یافت، به عرش. و در آنجا از آن جانِ آب که آیینه هستیِ نمایان شده است، می گذرد و حَی می شود و آنچه رسالتش است انجام می شود. اما در دنیا، اگر این آیینه بخواهد حضور و ظهور خود را نشان دهد ، تنها راهش این است که پشت آن مرأتگاه حجاب تراب (یا خدا مرا ببخشد که کلام ناقص و قاصر است) قرار می گیرد تا تصویر حسن (ع) و حسین (ع) ظاهر شود. یعنی این جانِ آب روی خاک و با جانِ خاک در می آمیزد تا تمام موجودات، اسماء الهی را در مجرای تجلیات خلقت به نمایش بگذارند. و خود هم کلمه است و هم حرف[اما حرف ریشه حروف است و خلقت آنها ازعالم اسراروشروعش با حرف ح که صفت بحه دارد و از عالم حب وبارد سرازیر دنیا شد به امر خالق یکتا که حرف راء است و با حرف فاء دوباره با معنا و کلمه شدن به مقام بالای خود می رسد. ]، هم حرکت و هم سکون و هم مد است. چه کنم و چگونه بگویم تا اشتباه نگویم و مقصد خدایی خود را کامل بگویم؟ و بگوش های جانِ جان و به چشمهای خداییِ، خدا بین، به اذن او و کمک او و به خواست او برسانم. امید وارم خدای متعال کمک مان فرماید.

باری سکون ها حرکت کردند، تکان خوردند وحرف ها کلمه شدند و کلمه حیات گرفت و معنی خویش را آغاز کرد و به ندای مولای خود که فرمود "انا لله و انا الیه راجعون" لبیک گفتند. حرکتها 9 قسم شدند فتحه (ِزبَر)، کسره (ِزیر) ضمه (پیش) سکون (جزم)  تنوین نصب (دو ِزبَر) تنوین جّر( دو زیر) تنوین رفع (دوپیش) حرکت مد، مد یعنی کشیدگی- مد لازم 6 حرکت ، مد متوسط 4 حرکت ، مد کوتاه 2 حرکت.

سِرِّ حرکتها

حرکتهای مدی  َا – ِی – ُو  صدای بلند هستند، که بر سر هر حرفی که می آیند صدای آنرا به 2حرکت کشیدگی می دهد و صدا بلند می شود. روی هم 14تا تمام این صداها و حرکات اسرار حروف و کلمات هستند و معنی دهنده حرکت دریا در سِرّ لیلش، یعنی در لیل جذر می شود و گاهی مد. جذر از نظر معنی کم شدن و مد بمعنی پیش روی ولی واقعیات، همه در دیای زندگی باید این حرکتها را داشته باشند و دائم ظلمتها و رذائلِ نفوس شیطانی را از خودمان جذر کنیم و علمِ نافع و رسیدن به نور و عافیت و تقوا و عبادت و رضای خدا و حجت خدا را برای خود مد و کشیدگی بدهیم الی یوم القیامه.  حتی ادواتِ – افعال و تجوید و صرف و نحو و وقفها دارای معنی و سِّرها و باطنهای حروف و کلمات هستند. شاید بخاطراین که کتاب آسمانی ما مسلمان ها معجزه خلقت و ازهمه معجزه ها بالاتر است. زیرا کلام الله است و پروردگار با کلام خود به بندگانش مستقیما عنایت فرموده و ارزش و بهای حروف و کلمات را به ما یادآوری می فرماید. درضمن اینکه تدبر کردن و درک کردن و فهمیدن و عمل کردن را به ما تاکید کرده است. به امید کمک ویاری او که مطلق اوست یا ارحم الراحمین.

 

اِیاکَ نَعبدُ و اِیاکَ نَستعین

 

حروف و کلمات واسطه رسیدن معانی و مفهوم و زیبایی های اسماء و صفات ذات حق شدند، تا آن جمال بی همتا را با چشم دل ببینیم و کلامش را با گوش جان بشنویم و با تمام اشتها و میل باطنی با اعضاء و جوارح مان عمل کنیم. پس از هیچ نکته ای نباید بی اعتنا گذشت و نیتِ من- به لطف خدای مهربان و با کمک نور قرآن- زدودنِ ظلمات وجودی خودمان است تا اینکه بیان حق برای ما روشن شود و با دیدن آن نور عاشقش شویم. شاید که به لطف آن کریم، دو بال پرواز گرفته و خود را به نور برسانیم.

عرفان سکون

باری آغاز می کنم از حرکت سکون، سکون چهار حرف(س ک و ن)  به چهار ستون بنیادی حرف (دال) عدد ابجد (د) 4 است. که انشاء الله معنی آن بعداً توضیح داده خواهد شد. که سکون چهار چوب اَمن و آسایش واقعی است. اگر باب سکون باز نمی شد جلوه عرشی هم ظهور نداشت. اشاره می شود که با تراز قرار گرفتن ستون ها و قرار گرفتن سقفِ محکمِ گنبدی شکل (اشاره به گنبد خضرایی عرش)، جریان زنده شدن و تکان خوردن حرکات آغاز می شود. مثل اینکه منزلِ مسکونی همیشه ساکن است ولی باعث حرکت و آسایش و امنیت ساکنان خود می شود و تمام افعال و جریانات در زیر سکون سقف آن جلوه می کند. در دنیا، پس از مرگ پرده حرکات عمل در زیر سقف همیشه سکون منزل قبر برداشته می شود که امیدوارم آن جا آرامگاه واقعی گردد. سکون، درسِ عظیمی است. اولاً درهیچ مخلوقی ابتدا به ساکن نداریم از ازل تا ابد، الاّ ذات اقدس الهی که خود باطن کهفِ حصین است.که معصومین جلوه او هستند و خود خالق همه سکونهاست. ولی در دنیا حرکتها ظهور می کنند ولی در عالم بعد از مرگ دوباره به سکون بر می گردیم. ولی فرق سکون قبل از تولد با سکون بعد از مرگ خیلی زیاد است زیرا سکون بعد از مرگ را که چهار چوب و سقفش را خودت باید با حرکات دنیا بسازی و پیش فرستی و این معجزه عبادت و بندگی او، که مولای مهربان است که همه مخلوقات را برای رسیدن به کمال خلق کرده که خود کمال مطلق است. حال سکون خیلی زیباست زیرا در حرف هرگاه خواستار آگاهی از مخارج حروف هستی، باید آن حرف را ساکن و یک الف مفتوح قبل ازآن  بگذاری تا جایگاهش را بیابی. مثل اَم که مخرج میم، آخرین قسمت لب است و ختم مخارج حروف از ته حلق تا روی لب است. همینطور بسنجید. دلم میخواهد فکر کنید.

خداوند عز وجل عروج آسمانی رسولش را در شب قرار داد یعنی حرکت را در سکون که لیل است. شب سکون است و روز حرکت. آغاز کرد زیرا با مسکون کردن مخارج عالَمها، حرکت حضرت همان الف مفتوح قبل از مخارج بود یک یک منازل و عوالم حتی، بهشت و جهنم سکون عالم بالا را به ایشان جلوه داد و او رسول است و نبی، برای ما امت روشن کرد و خبر آورد تا به یقین برسیم. بنابراین منزل مسکونی دنیا، سکون و اما در ایام لیل سکون است و پس سِرّ لیل این است که حرکت معنوی در ظلمات این لیل است تا خود را از زندگی کرم وار به پروانه و آنجا، پیله سکون را با دو بال شَفع و مجرای حیات وِتر سوراخ کنی و با دو بال پرواز به عروج صَلوة صبح برسانی و پرواز کنی، تا به حقیقت صبح برسی، یعنی به حقیقت نور هدایت.

مومن زرنگ در این عمر کوتاه، که همه یک شب و یک روز است. خود را به روشنی صبح می رساند اگر نه در شبی فرو می رود که صبحش قیامت است. پس بیدار شویم و حرکت کنیم و زنده شویم و خود را پیدا کنیم.

 حقیقت سکون، آرامش دائمی و رسیدن به بهشت است و جانِ بهشت رضوان الهی است. ذیقعدِ ارض و رسیدن به رضا و آرامش واقعی تا الی یوم القیامه یعنی تمام عمل ها و حرکت ها وکلمه ها مخلوق شده از عمل من و تو، باید به مجرای رضای  خدا برسد تا در رضوانش مسکون شود و آنجا چهار چوب قصرها و کاخهای بهشتی قسمت شود. پس اثر این رضا برای اینکه بنده مومن بفهمد که شاید به آن رسیده باشد یا نه این است که، ببیند اعمالش برای اطرفیان چقدر آرامش بخش بوده و هست؟ و آیا آن هدف، که خود بهشت را برای خودت اینجا خلق کرده ای یا نه و اطرفیان از شما راضی هستند. در خلقت انسان، پروردگارعالم، زن را مظهر سکون و آرامش قرار داد، و این منت بزرگی از پروردگار عالم به زنها است. مرد را مظهر حرکت، وقتی پروردگار عالم حضرت حّوا علیها سلام را خلق کرد به آدم(ع) فرمود "لتسکنوا" و ایشان مونث شما است یعنی دومی شما.  پیغمبر ما رسول اکرم ﷺ می فرماید: بهشت زیر پای مادران است. این سخن نه برای تعارف است و نه خوش آمد کسی، بلکه این حقیقت خلقت است که باید به آن برسیم . روایت است وقتی خانم زهرا سلام الله علیها به شهادت رسیدند حضرت علی علیه السلام به فرزندان خود فرمودند: بیایید مادر را زیارت کنید، می فرمایند آقا امام حسین (ع) پایین پای مادر نشست که باز در روایت قدسی هست که خداوند می فرماید از نور ابا عبدالله الحسین (ع) بهشت را خلق کردم. بهشتی که رضوان است مجرای رسیدن به آن "راضیه المرضیه" است. چگونه معنی کنم؟

 از خلقت زنان و شناخت خودشان قدر شناسی از مولای مهربان خود وسعی کردن و رسیدن به هدف خلقت زن را بیان کنم. امیدوارم بتوانم حق شناس و شاکر مولایم باشم.

"لام لتسکنوا" یک احتمال به معنای ملکیت است برای آرامش بخشیدن با صدای بلند برای همه مردان و زنان و خلق کردن سکون و مَسکَن و مُسکِّن برای عالم حرکتها پس رسالت یک زنِ عبادت کننده پروردگار اینست که اول بیتِ قلب و وجود خود را آرام و بعد برای اطرافیان محیط آرامش بخشی خلق کند زمینه پدید آمدن خلاقیتها و رشد همه استعدادها و رساندن هدف خلقت که امانت های خداوند، -فرزندان- را به سر منزل سعادت شان برساند. آن وقت سکون، خود منزلی می شود که رضوان خداست. ذیقعد یعنی صاحب جایگاه (زی یعنی زیستن ولی موقتی است اما ذی یعنی صاحب و مالک الی یوم القیامه) در 25 ذیقعده پروردگار عالم خشکی را در روی آب خلق کرد و از آنجا به تمام کره زمین کشیده شد. آن قسمت زیر خانه خدا بود . در گود ترین و خشک ترین سطح زمین اما پر برکت ترین و متبرک ترین قسمت کره خاکی شد که این ناحیه ارض خوانده شد. عدد ابجدش 1001 و برابر حروف کلمه رضا است. اینجا قبله مسلمین و قلب کره زمین است. و باید در تمام اعمال، مخصوصا نماز، وجه صورت مخصوصاً وجه قلبمان را رو به این قبله نگه داریم تا ذیقعد اعمال مان در تمام لحظات عمرمان مشخص باشد و برکت رضای خدا را دریافت کند. بچه در شکم مادر روی خشکی بدنش خلق می شود و آنجا ارضِ قلب اوست. قلب، قبله همه رگها و عروق و همه اعضای بدن است. قلب جای ذیقعد رضای خداست و قلب خانه خداست، کعبهِ دل. قبله زمانی ارزش طواف دارد که جسم خانه خدا با روحش و جانش عرضه شود تا امام همه عاشقان باشد و آن وجود مولود کعبه است ، تنها کسی که مقام امیرالمومنین (ع) را پیامبر بزرگواربه ایشان عنایت کرد. ذیقعدِ عالم کسرِه و سکون هر کس می شود که باید هر مومنی برای آخرتش خود ذیقعد خود را انتخاب کند و در بهشت باشد (رضوان یا در جهنم) حرکت کسره راِ زِبَر هم گویند عدد ابجد کلمه زِبَر 217 است که برابراسم محمد رسول الله و علی ولی الله – عیسی روح الله – موسی کلیم الله می باشد. جایگاه عقیده و ایمان هر کس قلب اوست و هر کس با اعمال و کردار و گفتار و آنچه در قلب دارد ظاهر می شود. اما وای بر قلبی که درحرکت زِبَر خود لجن و بوی متعفن داشته باشد یعنی کافر باشد یا منافق. آبها اگر کاملا آلوده نباشند بعد از مدتی که می مانند آلودگیهای آن ته نشین می شود و روی آب تمیز جلوه می کند شاید آبرو داری میشود؛ اما هر وقت زبر آب مخلوط شود لجن و کثافت هایش روی آب را نیز آلوده می کند، در امتحان ها گاهی زیر ها رو می آیند و آنجا جای رسوایی است. خوشا بحال کسی که وقتی زیر بنای عقیده اش و نیاتش رو می شود خوشبو تر و زیباتر از آن است که همیشه اظهار می کرده است. اینجا می شود ذیقعدِ واقعی. اما حرکت زِبَر که همان کسره است، اگر باطن هر کس در همه موارد پاک و صادق باشد هر گاه باطن ظاهر شود باعث روسفیدی و درجه و مقام می گردد. اما وای بر کسی که باطنی مثل آبی که در ته آن لجن ته نشین شده باشد، داشته باشد. که هر گاه زیر و رو شود رسوایی به بار آورد و هر کس خود به نفس خود بصیرت دارد و فقط توبه است که لای روبی می کند و نجات دهنده است.

عرفان حرکت آب سه حرکت است. اول سکون که آرامش آب است که میتوان از حیات آب بهترین استفاده ها را کرد. دوم جذر است یعنی حالت کم شدن آب که حرکت زبر است که با جذر دریا گنج هایش و اضافاتش را با حرکت سوم که مد است -که همان حقیقت فتحه است- همه را از درون خود خارج می کند.

 انسان در حالت ضعف و قوت (غنی و فقیر) است که خدا را بیشتر می شناسد، چون نهان او (انسان) بیرون می ریزد. بنابراین کره زمین که جای سکونت همه فرزندان آدم است، خود در محور فرمانبری خدا می چرخد ولی برای اهل خود سکون آفرین است تا تمام موجوداتی که به امر خداوندِ خالقِ سبحان رشد و نمو می کنند و زندگی می کنند و به تمام علوم و فنونِ درون و برون زمین و حتی آسمانها دست پیدا می کنند همه مدیون آرامش زمین هستند. پس زن در عین اینکه خود فرمانبردار پروردگار خود است باید به حول محور رضای او طاعت کند و بچرخد و مَهدیی آرامش بخش برای خانواده و اجتماع و محیط خود باشد. تا در قبر و قیامت، او بالاتر از بهشتی باشد که خود بوجود آورده. یکی از دلایل حجاب همین حفظ عبادت حقیقی خود یعنی نگه داشتن سکونِ وجود و رسالت خود است که هر کس این دایره سکون را به هر نحوی پاره کند و یا از بین ببرد جهنم را در زندگی خود و فرزندان خود وارد می کند. و آقایان که تا سکون نباشد نمی توانند به خلاقیت ها و زندگی سالم و نسل خود برسند، پا درسکونِ زوجه خود که همان "لتسکنوا"است می گذارند، آنها هم باید با حرکت خود در تشدید ادغام سکون سعی کنند. با حفظ محدوده این خانه، آرامش را برای را برای خود و خانواده اش تامین کند تا بهترین استفاده را ببرند. بخاطر همین صفت زیبای زن و مرد مومن، در بهشت "قاصرات الطرف" است. کوتاه نظر یعنی بقدر دایره آرامش زندگی خود فقط محرم خویش را می بیند و او را بهترین می پندارد. و این حلقه هرگز پاره نشود تا روزی که در بهشت این دو همسر یکدیگر را می یابند این همان حلقه و پیمان عقد است. امّا عهد و پیمان پروردگار عالم که می فرماید" الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین* آیا از شما پیمان نگرفتیم که شیطان را پرستش نکنید همانا او دشمنی آشکار است.

آن عهدو پیمان حلقه بندگی است که به گوش و به دست و پا و گردن بنده بسته می شود که هرگز در دنیا در هیچ زمانی و هیچ موقعیتی این حلقه از وجودت بیرون نرود که همه در گروِ حلقه پیوند دل است به محبت مولایمان -خدای مهربان- و به امر او به ائمه معصومین علیه السلام و قرآن، آنگاه که ما را در قبر می گذارند آنجا بند دست را باز می کنند و بند پا و بند گردن و آنگاه در قبر صورت را باز می کنند که امیدوارم همگی رو سپید باشیم و اول راحتی و اول رسیدن به آرامش واقعی برای مان باشد.

دوتن از معصومین عزیز ما حضرت ابا الحسن علی بن الحسین (ع) و حضرت ابا الحسن موسی بن جعفر الکاظم (ع) غل و زنجیر را در دنیا برای رضای خدا تحمل کردند. آنها امام هستند و نشان دادند باطن حلقه عهد و پیمان الهی را هرگز نشِکستند تا آن روزی که به شهادت رسیدند.(اللهم ارزقنی)

باری، تمام زنان و مردان بدانند که تا به سکون نرسند و سکون را برای خود نگه ندارند هیچ حرکت مقبولی را برای آخرت نمی توانند بفرستند. در زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام میآید چون با لعن از نهی ها ازجهنم و جهنمیان فرار می کنی و با صد سلام به تمام امرها و رضوان خدا تسلیم می شود تا به سلام می رسی. (صد منظور حرف (ص) و (د) است. عددابجد (ص)90وعددابجد (د)4 می باشد. یعنی میشود 94عدد ابجدش برابر است با اسم مبارک عطیه (س) نام مبارکی که پروردگار عالم در سوره مبارکه کوثر درجان وجود قرآن به پیامبرش اعطا فرمود، خیرکثیر،یعنی خانم دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.)

برای اینکه خوب متوجه شویم، سد دنیارا مثال می زنم: دنیا سدهایش با سین است. ومعمولا روی آبهای زیاد سد می زنند. سد دنیا جلوهء سکون است برای آب های سیل آسا و پرخطر، سد باعث می شود آب آرام بگیرد تا بتوانند ازآن بهترین استفاده ها را ببرند. در ضمن اینکه ذخیره نگه دارند تا در تمام سال به قحطعی و بی آبی بر نخورند. از این سد هزاران فایده می بریم. غیر ازاینکه خطر آب زیاد که ممکن است منجر به بروز سیل شود، را دفع می کند. آب به جان وحقیقتش، به زندگی مردم استفاده می رساند.

1- ذخیره تمام مدت سال است. 2- اینکه از آن برای تولید برق استفاده می شود.در حالیکه با این برق چرخ کارخانه ها، صنایع، معادن و مسایل پزشکی و کلا رفاه جامعه تضمین می شود. 3- آب شاخه شاخه می شود و به هر شهر و قریه ای به اندازه اش قسمت می شود. اما سدِ با سین امکان خراب شدن را دارد یا امکان خشک شدن آبش می رود چنانچه سدی که حضرت ذوالقرنین به امر خداوند آهن را ذوب کرد و سدی در مقابل خطر یأجوج و مأجوج های زمان ساخت و آن خطر رفع شد، و یکی از نشانه های آخر زمان فتنه و عبور آنها از سد می باشد.

حال صد با صاد چه می کند؟ همانطور که در درس گفته شد. صد لعن و صد سلام صد متعلق به خانم فاطمه زهرا (س) می شود زیرا که او فاطمه است خود فاطمه صد است.   صد با (ص) هم جلوه سکون است برای برطرف کردن خطر سیل های گناه و منکرات و شیطان ها و وسواسها در دنیا (صد لعن) و آرامش کامل در آخرت، که آنجا بتوانی از ذخیره آبِ حیات بخش کوثر استفاده کنیم و خرمی و سبزی دائمی را در بهشت رضوان الهی بگیریم و دائما مُخَلَّد باشیم و از انوار پر فیض و روح بخش ائمه و کوثر قرآن منور گردیم بشرط هدایت در راه رضای خدا و گرفتن مدال فاطمی در این دنیا.  ریشه کلمه فاطمه از فَطَم گرفته شده است یعنی بریده شده از آتش جهنم و بریده شده از هر بدی و شر و رجس و پلیدی، یکی از نامهای مبارک خانم (س) عطیه  است، عدد ابجد این نام مبارک 94 می شود. یعنی عدد 90  که عدد حرف (ص) و عدد 4 که عدد حرف (د) است رویهم می شود صد. پس صدِ وجود خانم هم ذخیره آب و جان آب در دنیا و آخرت است و هم از این صد نور حقیقی و هدایت به چهارده انوارِ ساطع شده و عالم دنیا و آخرت را منور گردانیده و به تمام ظلمات غالب و نافذ شده است تا الی یوم القیامه (صد سلام) همه مدیون این نور هستند، که ظاهرش قرآن است (کوثر) و باطنش ائمه (ص) که حجتهای خدا روی زمین هستند و شافعان روز قیامت. این صد هرگز احتمال خراب شدن و خطر ندارد. یکی از دلایلی که بعد از نماز واجب، مستحب موکد است که تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) خوانده شود، این است که صدی پشت نماز بسته شود که ذخیره نور و جریان آب حیات بخش برای ما بصورت ذخیره، هم در کار و عمر دنیای ما قابل استفاده بماند و هم در آخرت از جان و حقیقتش مشکلات آخرتِمان را اصلاح کند و این تسبیح صد ذکر مبارک خداست .34 بارالله اکبر و33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله. 

برای فاطمیون درهای بهشت همیشه بازاست و درهای جهنمِ وسواس ها و خناسها و شیاطین و خلاصه ما سوا الله بر آنها همیشه بسته می شود. و هرگز بر فاطمیون باز نمی شود. و از نور زهرایی او عالم به ظهور نشست و هدایت از بطن قرآن و فرزندان او به تمام انسانها رسید و می رسد الی یوم القیامه.

  در دنیا تا می توانی وصل کننده خوبیها باش و با دست، مال، علم، جوانی، نیرو و سلامتی خود بشتاب برای دریافت خیرها و دوری کنی از شر وبدی ها بنابراین مومن واقعی وجودش مأمن است و امانت دار پس اسم مومن یکی از اسماءُ الله است که خداوند این خلعت را به بندگان خالص و مخلص خود می پوشاند.

لَعن یعنی دور شدن از رحمت خدا، پس با ایمان کامل از لعن دوری و به سلام ها وصل شویم. در بعضی از اقوال علمای تجوید، ساکن کردن بعضی از حرکات و تمام شدن جملات را به صورت سکون نشان می دهند که به آن وقف می گویند (وقف اسکان). در جایی باید وقف کرد یعنی ایستادن الزامی است (م). گاهی جایزاست، گاهی وصل شود بهتر است (صلی). گاهی وقف شود بهتر است (قلی). گاهی سکته است که در 11 جای آیات قرآن سکته است از جمله آیه سوره یاسین که اگر وقف نشود معنی خراب می شود. گاهی می فرماید نباید وقف کنید، وصل کنید و ادامه دهید (لا). مثل چراغ قرمز و سبز و زرد در رانندگی و دیگر اینکه یکی از دلایل کشیدگی حروف با علامت مدی  به دلیل اینکه خودِ سکون سبب و مسبب است یکی علامت سکون است و دیگری حروف کشیده یا مدی است. سکون خود باعث این می شود که آثارعمل، کشیدگی به خود بگیرد. وقتی این سکون عارضی است مدی را که سبب می شود مد عارضی شود. (موقع وقف در آخر آیات) مثل "ایاک نعبد و ایاک نستعین" که چون نستعینُ بوده بخاطر وقف سکون می گیرد صدا کشیده می شود و این یک دلیل عرفانی و معنوی است.

یکی اینکه اینجا وقف لازم است زیرا از هیچ کس جز از او نباید کمک گرفت و هیچ کس را بجز او نباید عبادت و پرستش کرد پس تنها و فقط او را عبادت می کنیم که با ضمیر(ک) "ایاک" مخاطب است و یاری می طلبیم از او که فقط و فقط پروردگار عالم، ربَ العامین است. پس وقتی وقف می شود مد، عارضش می شود. اولاً مهم این است که در تار و پود عمر فقط از او استعانت بگیریم و مد باعث می شود الی یوم القیامه فقیر درگاه او باشیم و کمک مولا هم باید ابدی کشیدگی داشته باشد.که در صورت وقف حاصل می شود، به شرط اینکه فقط بنده او باشیم  و او را بشناسیم و با چشم دل ببینیم. زیرا او کمال مطلق و خالق، و رب هستی بخش است. و او حق است و ما هیچ. در ضمن دلیل وقف، عمر کوتاه ما است که تمام می شود و اگر به غیر او رو کنیم، استعانت رزق او فقط در دنیاست و آخرتِ این مد شامل حال ما نمی شود پس باید خالص شد و با او صادق باشیم که او صادق الوعد است و اگر کشیدگی کم و زیاد می شود یا متوسط همه به دلیل معنا و بقای کشیدگی مد است. بعضی از مخلوقین فقط صداهای کوتاه هستند و وسیله می شوند و بعضی صدای بالفطره بلند هستند و بعضی با همسایه شدن ضمیر وجودشان در کنار فتحه و ضمه صدای کوتاهشان بلند می شود و بعضی اسرار عالم هستند بصورت تنوین ظهور دارند و جاری و ساری در وجودها می گردند و بعضی ها نون مکسورهء وقایه که دو ساکن را در کنار هم نگه می دارند (التقاء ساکننین) البته همه سرّند وحقیقتشان، وجود ائمه صلوات الله علیهم اجمعین هستند که خود انسانِ کامل و تمام چشمه های وجود سرمدی و لایزال خلقتند. و به حول و قوه خداوندِ سبحان، تبارک و تعالی و معلمِ معلمها سعی می کنم تا آنجا که او توفیق دهد، یک یک از این زیباییها را در وجود خود و در تمام هستی بشناسانم تا خدای خویش را بهتر بشناسیم و شکرگذار این معجزه بزرگ عالم قرآن باشیم و از این کتاب نور برای ساختن دنیایِ رضا خدایی ورسیدن به آخرتِ رضوان الله اکبر استفاده کنیم و این غربت قرآن، قرین و به قرب جان تبدیل شود. باری در اسرار قرآن همانا در قرائت و تجوید در 6 حرف یَرملون (ادغام) و6 حرف (اظهار) و در 15  حرف (اخفاء) و یک حرف فقط قلب (اقلاب) می شود، بشرط قرار گرفتن نون ساکن پشت حرف باء.

تمام حروف الفبا دو قسمت می شوند قمری و شمسی و نورانی و ظلمانی. همه بخاطر چیست؟ اشباع و بلا اشباع چیست؟ و چرا اشباع؟   

من باید بگویم ای قاریان محترم قرآن و ای حافظین خوشا به حالتان که مأنوس با قرآن هستید، اما این همه زیرِ دست معلم های قرآن برای چگونه خواندن زحمت می کشید، تا بحال برای خودتان سوال نشده که چرا می فرمایند: یکی از احوالات مردمِ آخر الزمان آن است که به ظاهر قران می پردازند نه به باطن آن؟ چرا عربستان صعودی هیچگاه قرآن با معنی چاپ و پخش نمی کند. چرا از خود نمی پرسید این همه قواعد برای چه؟ باری این حجاب ظلمانی خطوط را کنار بزنید تا با ملکوتهای قرآن و انوار آن آشنا شوید. شاید که تدبر کنید و مقصد خالق قرآن، فرستنده این نسخه الهی، احکم الحکما که برای درمان نقایص وجود ما، نفس ما و قلب ما و دنیا و آخرت ماست را بدانید. و با به تصویر درآوردنِ صورت عمل به صورت انسان کامل یعنی قرآن و آداب عالی رتبه قرآن تا انسان را به درجه آیت اللهی برساندبرای چیست؟ از مجرای خلیفه الهی خود فرقان شویم و به رضای الهی خود برسیم هر چند که غریب است ولی در قرب ما و درون ماست."ذلک الکتاب لا ریب فیه"

 عرفان فتحه

فتحه چیست؟ ازفَتَحَ می آید در زبان فارسی یعنی پیروزی، غلبه کردن، ظفریافتن مصدرآن الفتح است الف و لام نشان دهنده معنا و جایگاه و موارد استفاده و روشن کننده معنای آن و گشاینده مخارج لفظی از جایگاه سفل به مراتب حروف است تا جایگاه های اعلا و اعلاهای، آن تا ببینی خالق الفتح را که او اراده کرد با ظهور گشاینده حرکات یعنی فتحه بابها را بر روی مخلوقین خود از عالم اسرار و ظهورات باز می کند تا مخلوقین به حقایق دیده بگشایند و عاشق شوند وخود مفتوحه گردند. باری سِّر، فتحه خیلی عظیم است و ما هیچ نمی دانیم اگر خلق فتحه نبود هیچ بابی ظهور نداشت و هیچ کمالی نبود . عدد ابجد فَتَحَ =488 که باهم جمع می شود 20 است. برابر با حرف ک(کاف). کربلا باب فتح به حقیقت انسانی رسیدن است. جایگاه عددی کلمه فتح 47 می باشد، یعنی برابر جایگاه اسم مبارک حسین (ع) پس در جایگاه کاملاً فتح واقعی نشان داده می شود. یعنی پیروزی خون بر شمشیر. فتح واقعی برای هر انسانی زمانی است که با ایمان کامل و منصب خلیفه الهی و شیعه و محب واقعی شدنِ چهارده معصوم (ص) و رسیدن به رضای خدا و رضای امام زمان (عج) دردنیا زندگی کند و بمیرد و در قیامت محشور شود. انشاء الله.

عدد فتحه =493 که جمعش میشود16، عدد 16 جایگاه حرف عین است که اگر7 =1+6 جمع شود عدد 7 می شود و جایگاه عددی کلمه فتحه 52 است که7= 5+2که برابر کلمه حمد است و برابر آیات سوره مبارکه حمد می باشد، پس فتح بخوبی معنا می شود. رسیدن به حمد واقعی و شناخت و معرفت پیدا کردن به خدا و معصومین (ص). از دیگر نامهای فتحه نصب است که در عربی می فرماید کل ناصب منصوب، هر کس منصوب به ناصب خود است. همانطور که در آغاز درس خواندیم "کل شی ء حی من الماء" همه چیز از آب زنده شده است. پس بالفطره همه خلق آبی هستند و نصب همه به آب است. امیدوارم آنچه مذکور شد در اول درس نتیجه کلام فتحه باشد و حقیقت خود را دریابیم. از نامهای دیگر فتحه زبر است. در تنوین نصب روی هر حرفی دو زبر می آید اما با صدای نون ساکن خوانده می شود. حرکت فتحه یا نصب،  عَلَم یا بقولی پرچم است که حرکت نصب هر وجودی است که پایه در عقیده و قلب او دارد ، در واقع بالای همه اعمال او برافراشته است. فتحه از چهار حرف تشکیل شد از حرف اول فاء است یدالله فوق ایدیهم است فاء عددش 80 صفر 80 زحمت باز کردن هر در بسته ای است که به چشم دل باطن آن را می بیند و می خواهد تا مفتاح یعنی کلید را پیدا کند در گشوده شود که آن هرگز بی زحمت نیست .

نابرده رنج گنج میسر نمی شود        مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

چهار چوب کلام حق به یدالهی او باز شدنی است اما با صاف و زلال شدن دل و خالص شدن و مغفرت گرفتن از گناهان، تعریف عدد 8 در درسهای بعدی می آید اما باطنش رضاست. پس کلید و مفتاح به یک قول تعریف رضای اوست و دوم دولنگه در است یکی در دنیا و دیگری در آخرت و گرفتن و باز شدن دو چشم است یکی دید به آفاق و دیگری به انفس وصفت دوم بازنگری است یکی دور بین شدن ویکی نزدیک بین. "قل سیروفی الافاق و النفس ..." دوربین که عاقبت اندیش بودن ونزدیک بین نزدیک بین بودن برای نگه داشتن حریم حلقه عهد و پیمان الهی در زندگی است. آنچه که خدا از همسر و مال و اولاد و سلامتی و زیبایی و هرنعمت دیگری که داریم یعنی "قاصرات الطرف" شدن که لذت آنچه درحد ما و درشأن ماست. با شکر و سپاس او ببریم و نا شکر و نا سپاس نباشیم و سکون دنیای خود را با سلامت به آخرت منتقل کنیم.

باری عدد ابجد(ت) در کلمه فتحه400 است با دو صفر به ابعاد ادب داشتن یک بنده مقبول برسیم. زیرا هر دری که برای ما باز می شود در دنیا چه از نظر مادی وچه معنوی -دلم می خواهد خوب فکر کنید- باید ادب آن باب را نگه داریم وگر نه خواهند گفت: شما به درد اینجا نخواهید خورید، بروید. مثلا خداوند تبارک وتعالی به بنده اش لیاقت زیارت خانه اش را می دهد و می فرماید با شرایط بیا و با شرایط عبادت کن. لباس مخصوص بپوش دعای مخصوص. لفظ مخصوص، زیارت مخصوص اگر نه یک عمل اگرخود سری باشد تمام اعمال را تباه و گاهی از دایره زیارت (از بهشت) بیرون می کند مثلاً نمازِ حج نساء، که اگر کسی این نماز را درست نخواند و درقرائت او ایرادی باشد به همسرش نامحرم می شود و فرزندان اوهمه زنا زاده می شوند.

خوب فکر کنید اگر اهل حال هستید. عدد "ت" که 400 است برابر است با کلمه شمس می باشد یعنی خورشید و ملِکش حضرت عزرائیل (ع) است یعنی جدا کننده نور از ظلمات (نور روح است و ظلمات جسم) و جایگاه حرف "ت" عدد 22 است که برابر است با عدد حروف ازدواج ، حاجی و یاهو. و جایگاه کلمه عبد است. پس شرایط برای انسان تنگی و فشردگی و سختی دارد.

آنگاه به حرف سوم فتحه می رسیم، یعنی حاء: که صفتش بحه است و عدد ابجدش 8 است اما کسی که به سلامت از آن می گذرد و مولایش قبولش می کند، سختیها و امتحانها را برای رضای او پشت سر بگذارد و قبول شود آنگاه  برای حالی است سرشار از خنکی و آرامش الی یوم القیامه (برداً و سلاماً). یعنی جلوه ابراهیم خلیل الله (ع) شدن و درجه گرفتن.

در آخر عمیق تر شدن از نظر حروفی و رسیدن به هاء (چهارمین حرف فتحه) یعنی آتش برای ابراهیم (ع) نه تنها سوزاننده نبود بلکه خنک کننده بود و هیچگونه آسیبی به او نرساند و سلامت کامل از ظاهر و باطن را داشت. آنگاه خداوند متعال می فرماید "بردا و سلاما" حرف هر عدد ابجدش پنج و اشاره به حلقه بندگی دارد. در کتاب حلقه بندگی آمده است. وآن را دیگر تکرار نمی کنم مراجعه شود به درس حرف هاء خیلی زیباست خدا می داند. امیدوارم همه عاشقان و دوستان و همگی مان به باطن این فتحه برسم که رضوان الله اکبر است.

ولی متاسفم اگر همین سیر فتحه را برای کسانی که در جهنم را بر روی خود می گشایند و حظ و بهره آن ها در دنیا است. و آخرت فقط حسرت است حسرت است حسرت و اما زیباست که فتحه روی همه حروف می آید و به حرف شکل و رنگ شاید طعم و مزه و زیبایی معنا می بخشد. یعنی همه مخلوقات عالم در باب فتحه غرقند خود را پیدا کنید. خدا راپیدا کنید. با(نماز، بهشت، خیرها، اخلاقهای پسندیده، صورت انسانی، ابعاد آدمیت، درجه آدمیت، شیعه شدن، امت شدن، رضای خلیفه الله العظم روحی و ارواح العالمین لمقدمة فداء) حیف است بگویم در این دنیا، وقتی اراده می کند پروردگارعالم نطفه ای خلق شود، تمام عالم بر روی وی گشوده می شود وآن بخشنده کریم تمام زیبائیهای عالم و اسماء و صفات خویش را به او ارزانی می دارد زیرا تمام حروف زندگی چه طولی و چه عرضی صفت انفتاح دارد. یعنی کل 28 حرف. و درچهار ماه و ده روز می فرماید "انی نفخت فیه من روحی" چگونه در شکم مادر لحظه به لحظه ملکوت را به او ارزانی می دارد تا وقتی که او می خواهد متولد شود. باب رحم مادر با مصدریت بالقوه نوزاد است که با تولد در دنیا بالفعل می شود. دردنیا چشم گشوده میشود. دهان باز می شود و با اولین گریه نوزاد صدای نوزاد شنیده می شود. تمام سلولها نفس می کشند و مستقل یک یک جان و بدن از در رحمت وارد و درها بر رویش باز می شود. رزق از خالق مهربان به دست پدر وسینه مادر برای او سرازیر می شود و محبت خالق مهربان از قلب پدر و مادرظاهر می شوند. او را درآغوش می گیرند تا او هم فتحه شود برای اسرار دیگری. عروج کند و یاد بگیرد، خلق کند او باید درجه بگیرد. زیرا خلیفه الله است به حد خودش کم کم باب عقل و شناخت و فکر کردن و فهمیدن و یاد گرفتن و یاد دادن را برایش می گشاید. سپس وقتی به قابلیت اینکه معبود خود را بشناسد و حد بلوغ و رسیده شدن تمام اعضاء ظاهر و باطن رسید، مولا اجازه ورود و باز شدن فتحه عبادت را به او می دهد که اینجا کمال بی انتهایی است که امیدوارم به یک نظر قبولی او و شکر همه نعمتها ی او برسیم.

خدای مهربانم ترا به اولیائت که مقبول درگاهت هستند ما را هم قبول و عملهای کم ما را قبول بفرما. چه کنم با که توان گفت که دوست در کنار من و من از او مهجورم. مولای کریم ما را در چرخه زمان هر لحظه باب ثانیه ها و آنگاه دقایق و آنگاه ساعتها و شبانه روز و در ماه که یک شهر است قرار می دهد، که آن خیلی زیباست هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه و شبانه روز 24 ساعت یعنی 2 تا 12 تا و هر ماه سی روز – عدد شصت عدد حرف سین است. یعنی چه؟ خدایا با ما چه کرده ای و چه به ما داده ای که ما نمی فهمیم و غافلیم. ترا به باطن سین ما را به حقیقتش برسان و سرفرازمان بگردان توضیح حرف سین در درس سین می آید. اما عدد کاملش 120 است و تنها حرفی است که زبر وبینه اش با هم برابراست. یعنی اسم مبارک مولای متقیان، امیر المومنین امام اول شیعیان، ابالحسن، علی بن ابیطالب، علیه الاء تحیه و السلام و صلوات الله علیه و آله الی یوم القیامه یعنی علیّ اگر با یاء مشدد حساب شود120 است. نقطه 120 سرّ پیدا کردن ملکوت تمام ثانیه ها و ساعتها و سی روز ماه و تمام سال است فقط بگویم باید طی شبانه روز با ادب طواف و عمل کردن یک مُحرم در حرم الله باشیم تا در ظاهر0 3 روز به عدد سی که 70 است برسیم یعنی برداشتن حجابهای 70 گانه ازخود وخودیت خویش. سی عدد حرف یک است. (ی) و (ک) یک می شود سی ، سی که عدد ابجد (ل) می باشد مجرای توحید است (لا اله الا الله)، سین =60 و ی=10 جمع آن می شود 70  و 70 عدد ابجد حرف عین است باز می گردد به یک یکتایی خالق. که آن ورود عمل است به حقایق سی جزء قرآن که خود درسی است اگر بفهمیم برداشتن تمام حجابهایی که از روی حرکات و حروف و کلمات و رسیدن به مغز معنی و برداشت آن بصورت رزق و کمال دادن به صورت عمل می باشد. (سی= س+ی) که انشاء الله در قیامت می خواهد با سین مقیاس شود و جزا و پاداش بگیرد. (سین ائمه معصومین صلوات الله می باشند)  پس 12 ماه یعنی 12. 3 که میشود 360 روز در 12 . 70 ضرب کنید میشود 840 حجاب که اگر جمع شود برمی گردد. از درون صفر 840 به 12 حالا خود دریاب که دست خالی نرویم .(یعنی هر سال  840 حجاب دارد) و دائم طی فتوحات به عمل داشته باشیم و بازکننده خیرها باشیم برای دیگران، و فتحه برای خود، در رضوان الله الی یوم القیامه به حول و قوه الهی توفیق او فتحه را نگهداریم و روزی که درِ قبر برای ما گشاده می شود آنچه را که خود فرستاده ایم  نور شده و این اندوخته باب روزی است، به شرط عمل صالح.

آن روز لبت واقعا گشاده می شود و خندان وارد قبر و انشاء الله قیامت می شود "استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الکرام و اتوب الیه" آنگاه بگوییم "یا مفتح الابواب .یا مسبب الاسباب حول حالنا الی احسن الحال"

عالم فتحه عالم کسب کردن و واردات است اما  عالم کسره عالم صادرات است. همانطور که دائم هر روز یک عدّه بدنیا می آیند و یک عده از دنیا می روند. در بدن خودمان همانطور که دائم هر روز یک عده بدنیا می آیند و یک عده از دنیا می روند. در بدن خودمان میلیونها سلول هر لحظه متولد میشوند و هر لحظه میلیونها سلول از دنیا می روند و دفع می شوند. همینطور یاد گرفته ها ی کودکی جای خود را به نوجوانی و نوجوانی به جوانی و همانطور بالاتر تا جایی که پیرِ حقیقی دوربین و باطن بین می شویم، آخرت را درک می کنیم و به معنای ملکوتی آن می رسیم ولی جوان، ظاهربین است. باری مومن هر لحظه در خود رذائل را کسر می کند و به فضائل خویش می افزاید.

درآخربگویم که عالم فتحه درانسان همانطور که خداوند برای آب فرموده است "کل شیء حی من الماء" در اصل باب مفتوحه خلقت از آب است، پس درحرکات هر کس به عنوان بلوغ فکری، عملی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، ایمانی، هنری، مالی مفتوحه می شود. یعنی درهای رحمت الهی هم برای او باز می شود پس در باب مفتوحه دائما باید خودِ خودی خود را کسر کند و آنچه نعمت باز شده از پروردگار خویش بیند. تا شاید ایزد منان به او رَفع عُلو درجات دهد هم در دنیا و هم در آخرت. آنوقت با هر حرکت فتحه یک جایزه فتحه در آخرت برایش نوشته می شود که می شود دو زِبَر و در مقام تواضعش دو زیر (کسره) می گیرد و انشاء الله در علو مقام انسانی دو حرکت رفع جایزه می گیرد. این سِّر تنوین است. که نون ساکن نوشته نشده ای که بعد از خودش بصورت زیبائیها در هر عمل مقبول خوانده می شود. درست مثل وقتی است که نزولات باران یا برف می بارد و آب در زمین وگیاهان و رودها و دره ها جذب ودرحقیقت فنا می شود. ظاهرا زمین خشک می شود اما حیات همه جانداران از رفع مقام آب ظاهر می شود وآب حقیقت، حیات را تضمین می کند و آن واقعیت حیات انسانی است در دو جهان. در وجود هر انسانی وقتی باب فتح بازمی شود، دردستها، چشمها و گوشها، لبها ودرنهایت در قلب هرانسانی باب فتحه باز می شود که تمام آنچه گفته شد، از آثار و اعمال مفتوحه می گردد، الی یوم القیامه.